«پسا تصویر» Afterimage آخرین فیلم وایدای بزرگ است. آندری وایدا Andrzej Wajda یا به تلفظ لهستانی آن آندژی وایدا متولد 1926 است و این فیلم را درست در نود سالگی ساخت. «پساتصویر» مسلما از بهترین ساختههای او نیست اما پایان خوب و آبرومندی برای یک کارنامه بسیار پربار در طول شصت سال فیلمسازی است. شصت سال فیلمسازی در سطح اول سینمای دنیا برای هر سینماگر دیگری یک آرزوی دستنیافتنی است.
![](/Upload/Public/Content/Images/1396/02/06/1917070666.jpg)
وایدا با ساخت سه فیلم جنگی مشهور «یک نسل» A Generation (1955)، «کانال» Kanał (1956) و «خاکسترها و الماسها» Ashes and Diamonds (1958) در لهستان و اروپا شهرت پیدا کرد و این سه فیلم هنوز از مهمترین فیلمهای جنگی سینما شناخته میشوند. بعد از فروپاشی کمونیسم او بلافاصله فیلمهایی درباره یک مقطع تاریخی مهم کشورش ساخت که سرانجام با «کاتین» Katyń به اوجی که در نظرش بود رسید. مقطعی که بعد از پایان جنگ جهانی دوم که بیست درصد از جمعیت لهستان در این جنگ کشته شدند (لهستان بزرگترین قربانی جنگ دوم جهانی بود) کشور با بلایی دیگر روبرو شد و حکومت کمونیستی زیر نفوذ و فرمان اتحاد جماهیر شوروی برپا شد و این بار آزادی از بین رفت.
![](/Upload/Public/Content/Images/1396/02/06/1917070710.jpg)
«پساتصویر» آخرین کار وایدا هم درباره همین مقطع زمانی است و زندگی ولادیسلاو استرزمینسکی Władysław Strzemiński نقاش صاحبسبک مدرنیست و پیشروی لهستانی را به تصویر میکشد. کسی که شاگرد مالهویچ و همکار کاندینسکی و شاگال بوده و مهمترین نقاش قرن بیستم لهستان قلمداد میشود که بعد از روی کار آمدن کمونیستها حاضر نشد سلیقه هنری آنها و رئالیسم سوسیالیستی موردنظر آنها و هنر سیاسی و همهفهم را بپذیرد و در این راه کارش، زندگیاش و تمام امکان امرار معاشش را از دست داد اما هیچوقت با حکومت روز کنار نیامد.
![](/Upload/Public/Content/Images/1396/02/06/1917070744.jpg)
وایدا در این فیلم پیوندی ظریف و درهم تنیده از زندگی اجتماعی آدمها با شرایط تاریخی زیست آنها و تب و تاب اجتماع برقرار میکند و دغدغه تصویر را هم هیچگاه فراموش نمیکند. در حالی که فیلم پر از بحثهای هنری این استاد هنر درباره فرمالیسم و کشاکش آن با هنرمتعهد موردنظر کمونیستهای لهستان است، اما پرداخت تصویری آن هم کمنظیر است. در صحنهای کلیدی از فیلم، در حالی که نقاش (که در عین حال معلول است و یک دست و یک پای خود را هم در جنگ جهانی اول از دست داده است) در خانه مشغول نقاشی است، نور قرمز فضای خانه را از پنجرهها پر میکند و در مییابیم پرتره بزرگ و قرمزرنگی از استالین بالارفته که روی پنجره خانه استرزمینسکی را هم گرفته است. استاد نقاش از جایش بلند میشود، پنجره را باز میکند و آن قسمت از بنر بزرگ را که جلوی نور خانه او را گرفته پاره میکند و البته در دقیقهای هم دستگیر میشود و از همین ابتدای فیلم آشتی ناپذیری او با نظم جدید حاکم آغاز میشود. فرماننابرداری او البته عوارض وخیمی دارد که تا پایان فیلم به فروپاشی کامل جسمی و خانوادگی او میانجامد.
![](/Upload/Public/Content/Images/1396/02/06/1917070785.jpg)
وایدا که خود در دهه پنجاه برای کمونیستها فیلم ساخت و نمونهای از سینمای رئالیست موردپسند آنها را به وجود آورد با گذشت زمان دائم بیشتر و بیشتر از کمونیسم فاصله گرفت و فیلمهای دهههای بعد او بیشتر و بیشتر به خودانتقادی نزدیک شد. روندی که در آخرین فیلم او شدت و سرعت بسیار بیشتری مییابد. انگار وایدا به گذشته کشور خود نگاه میکند و از خود میپرسد چه به روز دگراندیشانی آوردیم که حاضر نشدند سلیقه هنری و سیاسی جمع را بپذیرند؟
Post Views:
0