ماهان شبکه ایرانیان

ظریف ۷ سال پیش درباره استعفا چه می‌گفت؟

فرهیختگان: محمدجواد ظریف حدود 30 ساعت بعد از استعفای اینستاگرامی‌اش، با همان لبخند‌های همیشگی تصویرش را به‌عنوان وزیر در قاب دوربین عکاسان ثبت کرد و با پیام تشکری البته ناخوانا در اینستاگرام اعلام کرد خداحافظی شب عیدش ختم به‌خیر شده و به عبارتی همچنان همه‌چیز آرام است؛ خداحافظی‌ای که با توجه به متن استعفا به‌رغم جوسازی‌ها از اختلاف میان ظریف با ناهماهنگی‌های دفتر رئیس‌جمهور حکایت داشت.

در این میان طی 30 ساعتی که تا بازگشت ظریف زمان سپری شد، دو گروه مهر پایانی بر حضور ظریف در وزارت امور خارجه زدند؛ یک گروه از تندروان راست که همچون سایر تصمیمات نادانسته‌شان، از خداحافظی ظریف با پخش شیرینی، گمان کردند شیرین‌کام شدند و گروه دیگر نیز اصلاح‌طلبان تندرو که خداحافظی ظریف را روزنه‌ای برای بهره‌برداری سیاسی خود می‌دیدند و طی این 30 ساعت در رسانه‌هایشان به زبان‌های مختلف بر شیپور شکاف و دوقطبی میان حاکمیت دمیدند.

از این رو این گروه نیز اگرچه در ظاهر شیرینی پخش نکردند، ولی خداحافظی ظریف قند در دل‌هایشان آب کرد. این شعف، اما ریشه‌ای دیرینه دارد و برای رسیدن به سرنخ این ذوق‌زدگی گفته‌های محمدجواد ظریف بیش از هر کسی راهگشاست. محمدجواد ظریف در کتاب «آقای سفیر» اگرچه در قالب پرسش و پاسخ، ولی به عبارتی به بیان خاطرات و زندگینامه خود از تولد تا مرداد 89 و بازنشستگی‌اش از وزارت امور خارجه پرداخته است؛ خاطراتی که فراز و فرود‌های دوران مسئولیت ظریف و هندسه ذهنی آقای دیپلمات را به وضوح روشن می‌کند.

ارادت ویژه ظریف نسبت به هاشمی‌رفسنجانی و عملکرد دولت سازندگی و اختلاف بنیادی اصلاح‌طلبان با محمدجواد ظریف از جمله گزاره‌های صریحی است که مرور این کتاب از نگاه وزیر امور خارجه ظریف‌مان نسبت به جناح‌های سیاسی کشور عیان می‌سازد.

ظریف سیاست تنش‌زدایی دولت خاتمی را هم دنباله‌روی دولت اصلاحات از دولت هاشمی می‌داند و تصریح دارد: «وزارت خارجه و خود ما در زمان آقای خاتمی اشتباهات متعددی کردیم.» ظریف تاکید دارد که در دوران مسئولیتش تلاش کرده هیچ‌گاه از واژه دشمن استفاده نکند. به‌رغم فضاسازی‌های امروزی برای ترسیم چهره متفاوتی از سیاست‌های آمریکا در دولت دموکرات‌ها، پرده‌برداری صریح ظریف از سیاست‌های اوباما و تحریم‌های دولت کلینتون علیه آمریکا امروز بیش از هر زمان دیگری راهگشاست. از این رو بازخوانی چند بخش کوتاه از روایت‌های ظریف در کتاب آقای سفیر خالی از لطف نیست.
تجربه مِلک شخصی نیست که استعفا بدهم و قهر کنم!

«متواضعانه احساس می‌کنم که یک توانمندی دارم و این توانمندی به هزینه جمهوری اسلامی به دست آمده است. البته بنده هیچ‌گاه به هزینه جمهوری اسلامی درس نخواندم، بلکه تماما به هزینه شخصی و حتی با دلار آزاد بوده است. اما می‌خواهم بگویم اگر کسی معتقد است که من یک دیپلمات باسابقه هستم، این درس نبوده که از من یک دیپلمات باسابقه ساخته است، بلکه اشتباهاتی بوده که بنده در محل کار کردم و تجربه‌هایی بوده که کسب کرده‌ام؛ بنابراین احساس می‌کردم و می‌کنم که این تجربه مِلک من نیست. به همین خاطر نیز تا روزی که مرا کنار نگذاشتند، کنار نرفتم. علی‌رغم اینکه گفتم می‌خواهم کنار بروم، اما استعفا ندادم و قهر نکردم.

اگرچه بنده در مواردی مانند اینکه نامه رئیس‌جمهور (احمدی‌نژاد) به آقای بوش را از یک خبرنگار آمریکایی گرفتم، در حالی که وزیر خارجه و همتای آمریکایی بنده در سازمان ملل متحد حداقل پنج ساعت قبل از آن و بیست‌وچهار ساعت قبل از اینکه وزارت خارجه نامه را برای من بفرستد، نامه را دیده بودند و راجع به آن اظهارنظر کرده بودند و من از آن بی‌اطلاع بودم. یا اینکه ما، یعنی اعضای دفتر نمایندگی، پیشنهاد‌های طرف ایرانی در مذاکرات به کشور‌های اروپایی را نداشتیم، درحالی که تمام همتایان اروپایی و آمریکایی من در سازمان ملل متحد آن‌ها را داشتند؛ یعنی ما تا این اندازه مورد بی‌مهری بودیم. علی‌رغم همه این بی‌مهری‌ها نه استعفا دادم و نه قهر کردم، زیرا اعتقاد داشتم که مسئولیت دارم، در صورتی که بخواهند تجربه‌ام را در اختیارشان می‌گذارم.»

کتاب «آقای سفیر»، صفحه 275
به خاتمی گفتم دوستان‌تان هنوز با امثال من بد هستند

«آقای ولایتی تصمیم گرفت که من را به‌عنوان سرپرست نمایندگی (نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل) بفرستد. اما آقای محتشمی‌پور که در آن زمان وزیر کشور بودند با رفتن من مخالفت کردند. ایشان در هیات دولت گفته بود که این فرد آمریکایی است و نمی‌تواند برود. من به آقای محتشمی‌پور پیغام دادم که در این دنیا نمی‌توانم کاری انجام دهم، اما در آن دنیا از شما نخواهم گذشت. هنوز هم بر سر این عقیده هستم.»

کتاب «آقای سفیر»، صفحه 84

«(در دولت هاشمی) با اینکه من هیچ‌گاه در جناح راست نبودم، اما افراد جناح چپ که آن زمان تندروتر بودند به خاطر گرایش معتدلم، رابطه خوبی با من و امثال من نداشتند. عجیب‌تر اینکه حتی بعد‌ها در دوره آقای خاتمی که دوستان چپ، گرایش معتدل‌تری در سیاست خارجی پیدا کردند، باز هم رابطه‌شان با افرادی مانند من خوب نشد. در زمان آقای هاشمی، دوستانی که هم‌خط آقای خاتمی بودند، با سیاست اعتدال ما مخالفت می‌کردند.

زمانی هم که وارد حوزه حکومتی زیر پرچم آقای خاتمی شدند (ایشان از افراد معتدل جناح چپ بود) به سیاست‌های آقای خاتمی رضایت دادند. در زمان آقای هاشمی اسم روزنامه سلام که می‌آمد، تن‌مان می‌لرزید. یادم است در یک مورد این روزنامه در نامه‌ای به وزیر خارجه نوشته بود که ظریف در جایی این صحبت را درباره آمریکا کرده و وزارت خارجه باید موضع خود را مشخص کند، در غیر این صورت ما فردا افشاگری می‌کنیم... بیشتر تندروی‌ها از لانه جاسوسی گرفته تا قضیه مکه و ممانعت از روابط با مصر، به دست جناح چپ صورت گرفت. روزی به آقای خاتمی به شوخی و جدی گفتم که زمانی دوستان‌تان به خاطر اینکه ما حرف‌های معتدل می‌زدیم، با ما مخالف بودند. حالا هم که خودشان همان حرف‌های ما را می‌زنند، هنوز با امثال من بد هستند. مثلا در دوره دوم آقای خاتمی، یکی از شرایط تندرو‌های چپ مجلس ششم برای اینکه به آقای دکتر خرازی رأی اعتماد بدهند این بود که مرا از معاونت عزل کند....»

کتاب «آقای سفیر»، صفحه 136- 135

«دو ماه بعد از روی کار آمدن آقای خاتمی ایشان میزبان سران کشور‌های اسلامی شدند. ما على‌القاعده در این دو ماه نمی‌توانستیم آن میزان از شرکتی که در اجلاس سران بود را فراهم کنیم. نکته قابل‌توجه این بود که مجموعه کسانی که در دولت آقای هاشمی مسئولیت اجلاس سران را برعهده داشتند، بدون هیچ تغییری به کار خود ادامه دادند. البته مخالفت‌ها و فشار‌هایی نیز وجود داشت؛ از جمله اینکه هیچ تقدیری از این افراد به عمل نیامد. در صورتی که تمام کسانی که در شروع با دولت آقای خاتمی وارد این کار شده بودند، جایزه و لوح تقدیر گرفتند. از بنده و آقای صادق خرازی که مسئولیت اصلی کار را داشتیم و از زمان آقای هاشمی این کار را انجام می‌دادیم و در دولت آقای خاتمی نیز ادامه دادیم، کوچک‌ترین تقدیری نشد. پیشنهاد اعطای نشان لیاقت به ما در هیات دولت با مخالفت اکثر وزرا روبه‌رو شد. من خیلی آقای خاتمی را دوست دارم و قبولش دارم، اما واقعیت را نباید فراموش کرد.»

کتاب «آقای سفیر»، صفحه 138
ماجرای سیاست نرم اوباما و ایده افزایش تحریم

«روی کار آمدن دولت باراک اوباما، سیاست تغییر و نگاه جدیدی که وی سعی داشت در رویارویی با جهان اسلام در پیش گیرد، آیا می‌توانست روزنه امیدوارکننده‌ای تلقی شود؟

خیر. سیاست آقای اوباما به دلیل دریافتن اهمیت اقتدار هنجاری در مقابل هژمونی نظامی بود که مورد توجه نخبگان آمریکا قرار گرفته بود. اگر این حرف‌های تئوریک را تبدیل به شعار‌های سیاسی کنیم، می‌شود سیاست «تغییر». علی‌رغم اینکه آمریکای متمدن تلاش می‌کرد همیشه براساس ارزش‌هایش پیش برود و تصویر ارزشی در دنیا داشته باشد، ولی بنا به سیاست‌های دوره بوش، تصویر هنجاری این کشور در دنیا تبدیل به تصویری جنگ‌طلب شد. آقای اوباما کاتالیزور اصلی این تغییر تصویر شد.

نتیجه بحث‌هایی که به ایران مربوط بود، این شد که امروز آمریکا دوباره رهبری جهانی را به عهده گرفته است؛ یعنی آمریکا دیگر مانند دولت بوش در جهان منفور نیست... این تفاوت در میزان مشروعیت آمریکاست که باید برای ما زنگ خطر باشد؛ یعنی آمریکا به دلیل همین سیاست آقای اوباما، مشروعیت رهبری کسب کرده است... آقای اوباما گفت که من سیاست نرمی را در پیش می‌گیرم تا ایران با هر دیدگاهی از سیاست‌هایش کوتاه بیاید، اگر نیامد من می‌توانم تحریم‌ها را شدیدتر کنم و در دنیا هم برای سیاست‌های ضدایرانی خود مقبولیت و مشروعیت پیدا کنم.»

کتاب «آقای سفیر»، صفحه 176- 175

«آقای کلینتون به ظاهر یک سیاست تعاملی با ایران را دنبال می‌کرد، اما همزمان کنگره آمریکا نیز به‌شدت علیه ایران فعال بود. می‌دانید قانون داماتو در زمان آقای کلینتون وضع شد و وی برای اینکه به خیال خودش مانع این قانون شود، مقررات وضع‌شده از سوی رئیس‌جمهور را آورد. در زمان بوش پدر، روابط نفتی ایران و آمریکا بسیار بالا بود. اما در زمان آقای کلینتون به خاطر حرکتی که شرکت نفتی «کونوکو» برای سرمایه‌گذاری در حوزه‌های نفتی ایران انجام داد، ایشان شخصا و قبل از اقدام کنگره، مقرراتی را مبنی‌بر ممنوعیت رابطه تجاری بنگاه‌های نفتی آمریکا با ایران وضع کرد.

همزمان قانون داماتو و قانون محدودیت مصونیت دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در کنگره آمریکا تصویب شد؛ یعنی در حوزه مقننه و فضایی آمریکا، حرکت عظیمی علیه ایران آغاز شد. حتی میلیارد‌ها دلار حکم قضایی علیه ایران گرفتند.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان