از هالووین تا ولنتاین؛ از سال نوی میلادی تا گودبای پارتی و جشن طلاق! واردات فرهنگی ایران از دیگر کشورها به اینها محدود نمیشود، اما در سالهای اخیر این موارد بیش از همه دیده شدهاند.
به گزارش به نقل از روزنامه ابتکار ،حالا خواستگاری سورپرایز در ملاء عام موضوع جدیدی است که مورد توجه قرار گرفته است.هفته گذشته بود که ویدئویی در فضای مجازی منتشر شد که از خواستگاری پسری اراکی از دختری جوان در یکی از مجتمعهای تجاری اراک حکایت داشت.
در این ویدئو، دختر از پله برقی پایین میآید و با پسر جوان مواجه میشود که در میان طرحی از قلب با گلبرگهای رز و بادکنکهای قرمز، منتظر او ایستاده است و در حالی که جمعیت فراوانی – که البته به عادت این سالهای ایرانیها، اغلب گوشی به دست مشغول فیلمبرداری هستند – دور آنها جمع شدهاند، از دختر خواستگاری میکند و دختر هم جواب مثبت میدهد.
انتشار این ویدئو، واکنشهای متفاوتی در فضای مجازی داشت. برخی آن را حرکتی زیبا و شیرین دانستند، برخی به تمسخر پرداختند و در نهایت عدهای هم با اشاره به غربی بودن این حرکت، آن را مغایر شئونات اسلامی و عرفی مطرح کردند. این نگاه اخیر در نهایت باعث شد که در خبری عجیب و دور از انتظار، سرهنگ محمود خلجی، معاون فرماندهی انتظامی استان مرکزی اعلام کند «زوج جوانی که در پاساژ گلستان اراک اقدام به درخواست ازدواج مغایر با شئونات اسلامی کردند، دستگیر و تا صدور حکم نهایی با قرار وثیقه آزاد هستند».
وی با تاکید بر این که «مسئولان انتظامی با مسائل غیراخلاقی همچون حادثه پاساژ گلستان اراک برخورد جدی میکنند»، توضیح داد: «در پی انتشار کلیپی از درخواست ازدواج مغایر با شئونات اسلامی، توسط دختر و پسری جوان در یکی از مراکز خرید در شهرستان اراک، با توجه به مطالبات مردم با ایمان و ولایتمدار شهرستان و با توجه به جریحهدار شدن عفت عمومی در این رفتار برگرفته از فرهنگ منحط غرب، بلافاصله برابر قانون بررسی موضوع در دستور کار پلیس امنیت عمومی استان قرار گرفت و این زوج جوان دستگیر و با تشکیل پرونده به مرجع قضایی معرفی شدند. این دختر و پسر جوان که با یکدیگر به شکل قانونی عقد کردهاند تا صدور حکم نهایی با قرار وثیقه، آزاد هستند».
انتشار خبر دستگیری این زوج اراکی اما خود واکنشهای ثانویهای در فضای مجازی به دنبال داشت. بسیاری، حتی از کسانی که به اصل ماجرا هم انتقاد داشتند، برخورد انتظامی با ماجرا را سختگیرانه دانستند.
عدهای هم طبق معمول به مقایسه مسائل مختلف با یکدیگر پرداختند و مثلا برخورد با برخی مفاسد اقتصادی یا پروندههای تاخیردار کلاهبرداری و ... را با سرعت این واکنش پلیس مقایسه کردند و گفتند که کاش مقامهای انتظامی، به جای این مسائل، وقت خود را صرف مسائل و پروندههای مهمتر کنند. با این حال طبیعتا کسانی هم بودند که برخورد «قاطعانه» با این موارد را مانعی به منظور جلوگیری از گسترش این واردات فرهنگی غرب در جامعه دانستند.
برخوردهای ناکارآمد با یک جنگپنداری فرهنگی
کلیدواژه «تهاجم فرهنگی» از اواخر دهه 60 به ادبیات فرهنگی و اجتماعی ایران وارد شد. بعدتر این واژه حتی به «شبیخون فرهنگی» تعبیر شد تا بر پیچیدگی و حتی گاه پنهان و غیرمستقیم بودن آن تاکید کند.
با اینکه این کلیدواژه و البته نشانههایی که میتوان برای آن برشمرد، دایره وسیعی را در بر میگیرد، اما در این میان، برخی موارد بیشتر مورد توجه قرار گرفتند و حتی باعث شدند که کلیت ماجرا در این اجزاء خلاصه شود. مسائلی مثل حجاب و پوشش، روابط دختران و پسران، ماهواره، تولیدات فرهنگی مثل کتاب، موسیقی و فیلم، نگهداری از حیوانات خانگی مثل سگ و گربه و مراسم گوناگون از پرتکرارترین موارد مطرح شده از سوی کسانی قرار داشت که خود را دغدغهمند تهاجم فرهنگی میدانستند.
با این حال آن چه از مشاهده و تحلیل فضای اجتماعی ایران و سخنان کارشناسان بر میآید، روشهای به کار گرفته شده برای مقابله با آنچه محورهای اصلی مورد توجه عاملان مقابله با تهاجم فرهنگی قرار داشت، چندان نتیجهبخش نبوده است. در گفتههای بسیاری از کارشناسان، این مسئله از یک سو به دلیل نگاه سلبی و برخورد تند و تیز و سختگیرانه و از سوی دیگر به دلیل عدم ارائه مناسب جایگزین با کیفیت و جذاب دانسته میشود. گسترش نمودهای مواردی مثل ولنتاین یا علاقه بسیاری به نگهداری سگ و گربه علیرغم همه ممنوعیتها، برخوردهای «قاطعانه» و سلبی، نشان دهنده تایید این نظر هستند.
از «جعفرخان» تا تکنولوژی
ماجرای واردات فرهنگی البته به دهههای اخیر باز نمیگردد. شاید اولین نشانههای این موضوع، از زمانه رنسانس اروپا و همزمان با آن، گسترش سیاستهای استعماری آغاز شد. سفرهای ناصرالدین شاه قاجار به غرب و آشنایی و علاقه او به مظاهر گوناگون این فرهنگ با سفرهای مظفرالدین شاه و پیروی او از همین علاقه ادامه پیدا کرد.
همزمان حضور غربیها در قالب قراردادهای گوناگون تجاری و مستشاری در ایران، اقدامات چهرههایی مثل امیرکبیر و عباس میرزا ولیعهد برای ایجاد مراکز آموزش مدرن و اعزام دانشجو به خارج از کشور و البته بازگشت این مسافران غربی به ایران هم بی تاثیر نبود. اوج ماجرا البته در سلطنت پهلوی نمود داشت.
همین موضوع بود که باعث شد فارغ از مقاومتهای عرفی و مذهبی معمول در مقابل مسائل نو، از اوایل سده سیزدهم واکنش روشنفکران به تاثیرپذیری فرهنگی از غرب را هم شاهد باشیم. نمایشنامه «جعفر خان از فرنگ آمده» حسن مقدم در سال 1300 و «غربزدگی» جلال آل احمد که به گفته خودش حاصل گزارشهایی به «شورای هدف فرهنگ ایران» در سال 1340 بوده است، از این دست واکنشها بودهاند. این واکنشها البته در اشکال گوناگون تکرار شدهاند. این تقابل فرهنگی حتی به دفعات موضوع فیلمفارسیها هم قرار گرفت.
با این حال ردپای عناصر گوناگون مدرنیته غربی هر روز بیشتر در گوشه گوشه زندگی ایرانیها دیده شده است. حالا شاید فراموش شده باشد که حتی کت و شلوار تن مسئولان منادی «تهاجم فرهنگی» هم خود به گونهای وارداتی فرهنگی به حساب میآید! اگر تکنولوژی را هم به این وادی اضافه کنیم، نتایج شگفتانگیز خواهد بود!
واردات فرهنگی خوب، واردات فرهنگی بد!
نگاهها به واردات فرهنگی متفاوتند. برخی هر گونه واردات و اثرپذیری از بیگانگان را رد میکنند و بر حفظ سنتها تاکید دارند. البته که ظواهر امر نشان میدهد که این دیدگاه هرگز نتوانسته موفق باشد. برخی هم واردات فرهنگی را به دو دسته خوب و بد تقسیم میکنند و معتقدند باید خوبها را پذیرفت و بدها را رد کرد.
ایراد این نگاه در این است که از یک سو تعیین معیارها و قضاوت خوب و بد بودن این واردات دشوار است و الزاما مورد وثوق و رجوع همگان نیست و از سوی دیگر، بسیاری از این موارد بودهاند که در طول زمان در نگاه ناظران از بد به خوب یا از خوب به بد تغییر فاز دادهاند. حکایت «جنبش خزینه» که با ورود دوش حمام به وجود آمد، یکی از مثالهای معروف این مسئله است.
باید پذیرفت که کانالهای انتقال فرهنگی غرب، کانالهایی قوی هستند. تجربه نشان داده که نه مسدودسازی مسیر این کانالها راه مقابله با آنهاست و نه میتوان بستهبندی جذاب آن را منکر شد. نگاه سومی در این میان وجود دارد که میشود نمونههای موفق اجرای آن را در کشورهایی مثل ژاپن و کرهجنوبی دید. این کشورها هر چند به شدت تحت تاثیر فرهنگ غربی و به ویژه آمریکایی قرار دارند، اما توانستهاند با تقویت موازی فرهنگ و سنت خود، اصالت فرهنگی خود را نجات دهند و حتی گاه آن را صادر هم بکنند.
این تقویت فرهنگی و سنتی در حالی انجام شده است که علیرغم نقدهای بسیاری در این کشورها نسبت به ورود فرهنگ غربی و ابراز نگرانی از فراموشی آیینها و سنتها، برخورد سلبی هم نسبت به واردات فرهنگی شکل نگرفته است.
جالب اینجاست که حتی مثلا در مورد عناصر تکنولوژیک، فرهنگ ژاپنی چنان آن را در خود غرق کرده است که اکنون فرهنگ مبتنی بر تکنولوژی حتی به گونهای با قرائت ژاپنی آن به خود آمریکا هم صادر میشود!
شاید بتوان در ایران هم طرحریزی فرهنگی و اجتماعی انجام داد که در عین پذیرش بخشهای بیخطر فرهنگ غربی با رعایت شئون اجتماعی، عرفی، مذهبی و قانونی، عناصر فرهنگی داخلی را هم تقویت و جذاب کرد و اجازه داد که جامعه خود در این مچاندازی فرهنگی، طرفیت خود را تعیین کند.
مسلما با توجه به غنای فرهنگی و اصالت ایرانی، اندوخته تقویت فرهنگی در ایران به اندازهای هست که توان مقابله را داشته باشد. نگاهی به توجه به «اسپندارمذگان» در مقابل «ولنتاین» از سوی بسیاری از جوانان ایرانی، این امکان را نشان میدهد.