تاریخ نشر کتاب در ایران (۴)

از تحولاتی که در عصر ناصری در زمینۀ نشر آثار ترجمه ای و تألیفی رخ داد، پیش تر یاد شد. پیدایش قشر تازه ای از کتابخوانان در طبقۀ متوسط و رشد تدریجی آن، رویداد دیگری بود که بر سیر نشر در ایران تأثیر گذاشت

تاریخ نشر کتاب در ایران (4)

از تحولاتی که در عصر ناصری در زمینۀ نشر آثار ترجمه ای و تألیفی رخ داد، پیش تر یاد شد. پیدایش قشر تازه ای از کتابخوانان در طبقۀ متوسط و رشد تدریجی آن، رویداد دیگری بود که بر سیر نشر در ایران تأثیر گذاشت. سیاست های دولتی در زمینۀ ورود فن آوری های جدید از غرب و مدرن سازی نظامات دولتی در وهلۀ نخست، و فعالیت ها و بخش های دیگری از کشور، لاجرم بر چاپ و نشر تأثیرگذار بود. تحقق این سیاست در عین حال به قشری اجتماعی وابستگی داشت که با دانش و تخصص های جدید آشنا شده بود و ضرورت اجرای آن سیاست ها ایجاب می کرد که بر شمار آنها افزون شود. این قشر که شماری از اعضای آن از طبقات مختلف اجتماعی برخاسته بودند، در طبقۀ متوسط محدود در حال شکل گرفتن بود. تعارض میان دو رویکرد متفاوت به پذیرش مدرنیته و پاسخ مناسب به آن، یا واکنش متناسب در برابر آن، یکی رویکرد حکومتی، آن هم حکومتی خودکامه که به لازمه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ورود مدرنیته توجه نمی کرد، یا نمی خواست توجه کند، و دیگری رویکرد قشر نواندیشی که سیاست های خودکامۀ حکومت ناصری و قاجاری، آنها را به سمت دگراندیشی های تندروانه تر سوق می داد، در بسیاری از زمینه ها و فعالیت ها، و از جمله در نشر آثار ترجمه ای و تألیفی، گاه حتی به گونۀ نمایان تری به چشم می خورد. این تعارض، که گاه به تقابل های تندی انجامید. در دو جریان جدا از هم نشر دولتی و نشر غیردولتی (یا نشر آزاد و دگر اندیشانه) جلوه های متفاوتی دارد و در بحث های آینده به آنها اشاره خواهیم کرد. هر دو نشر از فن آوری چاپ به عنوان تنها محمل و بهترین حمل خود استفاده می کردند، البته با کیفیت هایی متفاوت. زمانی که جنبش های مشروطه خواهی و ضد خودکامگی گسترش یافت و نیاز به اطلاع رسانی در مقیاس های گسترده تر و محلی و ملی، به شیوه های تکثیر ساده تر، عملی تر و ارزان تری محتاج شد، فن آوری های چاپ بیش از پیش مورد توجه دگراندیشانه قرار گرفت. از این رو، آثاری در زمینۀ تاریخ چاپ و مطبوعات، که سیر چاپ در ایران را به سان سیری یگانه و یکپارچه، و بدون توجه به تفاوت های محتوا و رویکرد و مخاطب و کاربرد آثار در نظر می گیرند، طبیعتا جنبه هایی از واقعیت را هم از دست می دهند. دو جریان عمده در نشر عصر ناصری، در دو سو، جدا از هم، و گاه رو در روی هم حرکت می کرد. اگر رویارویی در سطح اجتماعی نبود، آن شکاف ها در جامعۀ قاجاری پدید نمی آمد، جنبش عدالت خواهی و ضد خودکامگی آغاز نمی شد و سرانجام با پیروزی انقلاب مشروطه و پی آمدهایش، به زوال و سقوط قاجارها نمی انجامید. عامل های مؤثر دیگر به جای خود، رویدادها با تعارض و تقابلی درون جامعه شکل می گرفت که نشر با محمل های تکثیر و توزیعش، منابع تغذیۀ اندیشه، تحلیل و طرز عمل آنها را تأمین کرد. پیش از پرداختن به اینها، اشاره به جنبه های دیگری از تحول نشر در عصر ناصری لازم است. نخست به نهاد دولتی تأثیرگذاری بپردازیم که پی آمدهایی چندگانه داشت.

نهادهای ویژه ترجمه، تألیف و نشر در عصر ناصری

در عصر ناصری، نهادی برای تألیف، ترجمه و نشر آثار شکل گرفت که به تدریج وظایف دیگری هم به عهدۀ آن گذاشته شد. سیاست دولتی را در زمینۀ انتخاب آثار و مضمون هایی را برای انتشار، در کارنامۀ این نهاد می توان به گونه ای آشکار دید. در 1278 ق، بیست و چند سال پس از آغاز سلطنت ناصر الدین شاه، تشکیلات پراکنده یا به ظاهر پراکنده ای، زیر نظر محمد حسن خان اعتماد السلطنه، از افراد مورد اطمینان شاه، قرار گرفت. این تشکیلات در مدت نسبتا کوتاهی، حدود سه سال، گسترش یافت و در 1300 ق وزارت انطباعات نام گرفت و تا 1313 ق که ناصر الدین شاه کشته شد، بسیار فعال بود. اعتماد السلطنه در 1278 ق مسئولیت اداره ای به نام ادارۀ روزنامجات دولتی را به عهده داشت. یک سال پس از آن، مدیریت دار الترجمۀ خاصّۀ دولتی هم به او سپرده شد که وظیفۀ آن ترجمه بود. پس از ادغام این ادارات در تشکیلاتی واحد، چهار اداره (- دایره؛ شعبه) در وزارت انطباعات تأسیس شد: 1) دار الترجمۀ مبارکۀ دولتی که با نام دار الترجمۀ خاصۀ همایونی هم از آن یاد شده است (با وظیفۀ ترجمه) ؛ ادارۀ روزنامجات (ادارۀ مطبوعات) ؛ 3) دار الطباعۀ دولتی (چاپخانۀ دولتی) ؛ و 4) مجلس تألیف نامۀ دانشوران ناصری (مرکزی برای تدوین اثری دانشنامه ای با نام نامۀ دانشوران، اثری دانشنامه وار دربارۀ زندگی نامه بزرگان اسلام که چندین جلد آن منتشر و سپس بر اثر توقف وزارت انطباعات، ادامۀ انتشارات آن متوقف شد).[1]

دار الترجمه نخست زیر نظر خود اعتماد السلطنه و سپس محمد حسین فروغی (فروغی اول، پدر محمد علی فروغی) فعالیت می کرد. در این اداره شماری مترجم فرنگی و ایرانی کار می کردند. پس از تألیف مدرسۀ دار الفنون و گذشتن چند سالی از فعالیت آن، شماری، محصل زبان دان، تربیت شده و به جرگۀ مترجمان پیوسته بودند. وظیفۀ دار الترجمه، ترجمه کردن کتاب، مقاله و گاه نیز مطالب دیگری از برخی زبان های اروپایی، ترکی عثمانی، عربی و هندی بود که با نظر اعتماد السلطنه انتخاب می شد. او با توجه به علاقه های مطالعاتی شاه، رأس حکومت، منتفذان دربار و مصالح سیاسی، که به مناسبت اوضاع و احوال و شناخت گسترده اش از روابط تشخیص می داد، مطالب را برای ترجمه برمی گزید. شماری از این ترجمه ها به صورت کتاب منتشر شد که فهرست آنها در کتاب اعتماد السلطنه آمده است.[2] مقاله های ترجمه شدۀ بسیاری در جراید / مطبوعات دولتی چاپ می شد، و تعداد نسبتا زیادی از ترجمه ها احتمالا پس از استفادۀ لازم یا بدون استفاده، چاپ نشد و به صورت نسخۀ خطی باقی ماند.[3] بنابه صورتی که خود اعتماد السلطنه از مترجمان دار الترجمه آورده است، و منابع دیگر کرارا و به شکل های مختلف و گاه با حذف و تغییر از آن نقل کرده اند، مترجمان و زبان ترجمۀ آنان از این قرار بوده اند:

تاریخ نشر کتاب در ایران.PNG

از این مترجمان، میرزا غیاث ادیب کاشانی و عارف خان، منشی (به اصطلاح امروز: ویراستار) دار الترجمه هم بودند و ظاهرا سه منشی (ویراستار) دیگر نیز با دار الترجمه همکاری داشته اند: آقا میرزا محمد؛ میرزا هدایت الله؛ میرزا عبد الحسین.[4]

اعتماد السلطنه در 1310 ق، سه سالی پیش از کشته شدن ناصر الدین شاه و نیز پایان عمر خودش، در گزارشی که با شاه داده، مدعی شده است که دار الترجمه طیّ یک دهه فعالیت، بیش از 1000 (هزار) عنوان کتاب و کتابچه تحویل داده است.[5] او در جای دیگری مدعی شده است که همۀ جراید از همۀ نقاط دنیا به ادارۀ روزنامجات در وزارت انطباعات می رسید، و مطلبی از میان آنها از زبان های فرانسوی، روسی، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، ترکی عثمانی، هندی، عربی و چند زبان دیگر به فارسی ترجمه می شد. نیز می گوید که همۀ کتاب های ترجمه شده را نزد شاه می برد و او کتاب های دلخواه خود را برمی گزید و می خواند. ناصر الدین شاه به کتاب های تاریخی و خاطرات و سفرنامه ها علاقه داشت؛ موضوع های دیگری هم می خواند. کتاب های پسند شاه را معمولا خوشنویسی، تجلید و گاه تذهیب می کردند[6] و کتاب هایی از این دست که به زمان ما رسیده است، از آثار نفیس خطی عصر قاجار به شمار می آید.

ناصر الدین شاه گاه مترجمان دار الترجمه را به حضور می پذیرفت و با آنها صحبت می کرد. در گفت وگو با مترجمان، و حتی با شاگردانی که دورۀ ترجمه را می گذراندند، از ترویج زبان های خارجی حمایت کرد. در سیاستی که شاه به زعم خود برای مدرن کردن کشور و موافق با سلیقۀ خود و سیاست های دولتی در پیش گرفته بود، ترجمه را رکنی از این سیاست می دید.[7] خود اعتماد السلطنه هم زبان فرانسوی می دانست، برای شاه روزنامه های فرانسوی را می خواند و ترجمه می کرد و نام او را به عنوان مترجم، روی پیش از بیست کتاب و شمار فراوانی رساله و مقاله آمده است؛ اگرچه از سهم حقیقی او در این آثار اطلاع موثقی فعلا نداریم. ترجمۀ حکایت طبیب اجباری، اثر مولیر منسوب به اوست. به هر تقدیر چه این آثار را خود اعتماد السلطنه ترجمه کرده بادش، چه او در ترجمه هایی دست برده و آنها را با نام خود کرده باشد و چه فقط نام او را بر آثار ترجمه شده ای ثبت کرده باشند، اعتماد السلطنه در ترجمۀ دولتی و سیاست های دولتی در زمینۀ ترجمه در عصر ناصری سهم تعیین کننده ای داشته است[8] و حاصل کار، بازنمای سیاست دولتی عصر ناصری در توجه به آن بخشی از مدرنیته بود که با طبایع شاه و زمامداران حکومت تعارضی نداشت.

وزارت انطباعات، ناشر شماری اثر در زمینۀ تاریخ و ادب است که نشر آنها نشان می دهد منشیان (ویراستاران) مسلط به زبان و ادب فارسی در پیراستن آنها همکاری گسترده داشته اند. از این نهاد دستور العملی باقی است با عنوان«اصول تنقیط یا رموز متداوله در محرّرات» [اصول نقطه گذاری یا نشانه های متداول در نوشته ها]. از این دستور العمل قدیم تر، نوشته ای تاکنون دربارۀ قواعد نقطه گذاری در زبان فارسی ظاهرا به دست نیامده یا تدوین نشده است. این دستور العمل که در مقایسه با مجموعۀ قواعد نقطه گذاری رایج در زمان ما، نوشته ای جامع، دقیق، و منسجم به شمار می آید، شاید نخستین راه نمای ویرایش صوری در زبان فارسی باشد. ممکن است منشیان (ویراستاران) وزارت انطباعات زیر نظر مسئولان خود آن را تدوین کرده باشند.[9] هر چه هست، این نوشتۀ راه نما، از آشنایی و آگاهی آن نهاد در زمینۀ ویرایش صوری خبر می دهد.

اعتماد السلطنه در زمینه های دیگر فعالیت وزارت انطباعات سعی به گسترش داشت. در جایی گفته است که بیش از 000،4 جلد کتاب به زباهای مختلف از بازارهای کتاب فرنگ، مصر، قسطنطنیه و هند برای وزارت انطباعات خریده است.[10] به لحاظ آزادی هایی که در آن زمان هم در هند وجود داشت، کتاب هایی در آن شبه قاره به زبان فارسی منتشر می شد و به نواحی فارسی زبان، از جمله ایران، می آمد. بعضی از این کتاب ها به مذاق حکومت خودکامه خوش نمی آمد و اعتماد السلطنه که نبض حکومت را در دست داشت، از طریق ادارات تابع وزارت انطباعات، دست به مقابله می زد. با این حال، سیر رویدادها و رشد و گسترش اندیشه های جدید، در زمینه های بسیاری در جهت موافق با نظر حکومت نبود. به همین دلیل در دورۀ مدیریت اعتماد السلطنه، نخستین گام در راه سانسور رسمی دولتی برداشته شد و نظارت نا به جای دولتی بر نشر محتوای کتاب ها و مطبوعات آغاز گردید. در ادارۀ روزنامجات، نظارت جدیدی برقرار گردید و چند سال بعد، که در ادامۀ مقاله به آن اشاره خواهد شد، رئیس پلیس کتابچه ای تدوین کرد که نخستین متن مدون نظارت بر آثار چاپی و انتشاراتی و ابزار رسمی اعمال سانسور از سوی دولت بود.

وزارت انطباعات، به رغم این گونه جنبه های منفی، در تألیف، ترجمه، ویرایش و چاپ و نشر آثار به طور اعم، و انتشارات موافق سیاست دولتی به طور اخص، تأثیر گسترده گذاشت. این نهاد با مرگ اعتماد السلطنه در 1313 ق و کشته شدن ناصر الدین شاه در همان سال، پشتوانه هایش را از دست داد، و به تدریج فعالیت هایش کند و کندتر و پس از چند سال متوقف شد. مظفر الدین شاه (سال های حکومت: 1313-1324 ق) نه علاقه های پدرش را به ترجمه و نشر آثار داشت و نه قابلیت های او را در نظارت و ادارۀ امور دولتی. محمد باقر ادیب الممالک، برادرزادۀ اعتماد السلطنه، جانشین او در وزارت انطباعات شد، اما منشأ تأثیری در آن نهاد قرار نگرفت و جمع کارآمدی که در آن نهاد با تدبیرهای اعتماد السلطنه شکل گرفته بود، از هم پاشید.[11] این زوال، با فعالیت هایی مقارن شد که در جبهۀ مخالف حکومت در حال رشد و گسترش بود.

دگراندیشان و نشر بیرون از نظارت دولت

از اطلاعات پراکنده دربارۀ چاپ در عصر ناصری این طور بر می آید که در آن دوره بیش از چهل چاپخانه در سراسر کشور دایر بوده و فقط پنج چاپخانه با مدیریت دولتی اداره می شده است. دستگاه ها و روش های چاپ این چاپخانه ها عمدتا سنگی و شمار اندکی هم سربی بوده است.[12] چاپخانه ها عمدتا در تبریز، شماری در تهران و تعدادی هم در سایر شهرستان ها فعال بوده اند. این مراکز طبع با نام های مختلف، از جمله: «باسمه/ باصمه/بصمه خانه»، «مطبع/مطبعه»، «طبع خانه»، «کارخانه»، «دار الطباع/دار الطباعه /دار الطبع/دار الانطباع»، «چاپخانه» و گاه با اسمی دیگر نام گذاری می شدند. بر کتاب های فارسی منتشر شده در شبه قارۀ هند در آن عصر، نام چاپخانه ها، که ناشر کتاب هم بودند، به صورت های«مطبع»، ؛ «مطبع لیتهوگراف»، «پرنطینگ» و «پریس» ثبت شده است.[13] در شماری از نواحی فارسی زبان، که اصول و فنون چاپ را از شبه قارۀ هند اقتباس کردند، برای مثال در برخی نقاط آسیای میانه، از نام گذاری هندی ها اقتباس می شد.

از چاپخانه های دولتی در عصر ناصری می توان از دار الطباعۀ دولتی یا دار الطباعۀ میرزا آقا خان کرمانی خاصۀ دولتی؛ دار الترجمۀ همایونی؛ مطبع دولت علّیه؛ مطبعۀ دار الفنون؛ ادارۀ انطباعات یاد کرد که در تهران دایر و فعال بودند. از چاپخانه های سنگی تبریز که نام آنها به عنوان طابع و ناشر شماری از آثار ثبت شده است، می توان از دار الطباعۀ مشهدی اسد آقا؛ دار الطباعۀ میرزا محمد تبریزی؛ دار الطباع محمد بن مهدی؛ کارخانۀ حاجی ابراهیم تبریزی؛ کارخانۀ مشهدی حاجی آقا؛ کارخانۀ مشهدی الله وردی؛ چاپخانۀ آقا میرزا کتابفروش؛ چاپخانۀ سعادت برای نمونه یاد کرد.[14] همان طور که پیش تر اشاره شد، مبلغان مسیحی در شهرهای مختلف، از جمله در ارومیه، چاپخانه های اختصاصی برای چاپ و نشر آثار مربوطه به خود داشتند. در اواخر دورۀ حکومت ناصر الدین شاه که فعالیت های آزادی خواهانه آغاز شد و انجمن های سرّی مبارزان ضد حکومت خودکامه فعال و تکثیر شدند، نوعی روش چاپ عملی و ساده به نام چاپ ژلاتینی رواج یافت که برای تکثیر شب نامه ها و اعلامیه های سیاسی از آنها استفاده می شد. این روش بعدها جای خود را به روش تکثیر استنسیلی داد.[15] بر پایۀ اطلاعات موجود، گویا نخستین گروه سازمان یافتۀ سرّی عصر ناصری که جزوه های مخفی و اعلان های ضد حکومتی پخش می کرد، بابی ها بودند.[16] در آن دوره به هر گونه نوشتۀ تکثیر شدۀ مخفی اصطلاحا «شب نامه»می گفتند. شب نامه های تکثیر شده به شیوۀ چاپ ژلاتینی، بخش مهم از ادبیات سیاسی عصر قاجار و شاخه ای مهم از فعالیت انتشاراتی است که سرشت سیاسی و پنهان آن، بسیاری از جنبه های درخور توجه آن و جاذب برای بررسی را مکتوم نگاه داشته است. چاپ و نشر مخفی در انقلاب مشروطۀ ایران و رویدادهای پس از آن وسعت بسیار گرفت و تأثیرهای نگرشی و انگیزشی آن تداوم یافت و به سنتی نهان به ویژه در میان شماری از گروه های سیاسی تبدیل، و دوره های مختلف بحران و برخوردهای سیاسی، که تا انقلاب 1357 ش ادامه یافت، ظاهر و تأثیرگذار شد. چاپخش مخفی با ساز و کارهای ویژه اش گاه تنها ابزار شاعۀ دیدگاه ها و تحلیل های دگر اندیشانه بود.

در عصر ناصری، جدا از سیاست های حکومتی، و گاه حتی در تعارض و در تقابل مستقیم با آنها، دگراندیشانه راه تغییر ابزار اشاعۀ دیدگاه ها و تحلیل های دگراندیشانه بود.

در عصر ناصری، جدا از سیاست های حکومتی، و گاه حتی در تعارض و در تقابل مستقیم با آنها، دگراندیشانه راه تغییر و اصطلاح امور را از چند مجرا، از جمله ترجمۀ آثار فرنگی و نشر آنها دنبال می کردند. حتی در مواردی به نظر می رسد که از دیدگاه بعضی دگراندیشان، ترجمه و نشر آثار، مؤثرترین وسیلۀ تغییر اوضاع بوده است. دگراندیشان قاجاری به سان همۀ دگراندیشانه در همۀ جوامع، ناگزیر بودند گفتمان های دیگری را جانشین گفتمان های متداول کنند. این جابه جایی، نه تنها روش ها، نگرش ها و تحلیل ها را تغییر می داد، بلکه در زبان و بیان هم تأثیر می گذاشت. هر اندیشۀ تازه و اصیلی به واژگان و اصطلاحات و تعبیرهای تازه و به شیوۀ بیان تازه نیاز دارد. اگر نثر فارسی جدید، به رغم پیش گام شدن دولت و شماری از دولتمردان قاجاری در وارد کردن جنبه هایی از مدرنیته، نه از انتشارات دولتی، بلکه از انتشارات دگراندیشانه تأثیر، گرفته است، علتش همین است. اگر نثر قائم مقام از سرچشمه های تحول در نثر جدید فارسی است، علتش درآمیختگی اندیشه های اصلاح طلبانه و نوآورانه با صورتی از بیان بود که برای تأثیرگذاری، قالب های متداول را فرسوده و بی رمق می دانست. نگاه تازه، راه تازه می جست و تحول نثر فارسی از نگاه های تازه و تغییر گفتمان های سیاسی -اجتماعی و فرهنگی آغاز شد.

میرزا ملکم خان ناظم الدوله (9421-6231 ق) از ارمنیان جلفای اصفهان و تحصیل کردۀ فرانسه که حدود ده سال از عمر خود را در عثمانی سپری کرده و با تنظیمات (جنبش اصلاح طلبی عثمان) از نزدیک آشنا شده بود، زمانی که به ایران بازگشت و وظیفۀ ترجمۀ مکاتبات دولتی را به عهده گرفت، رویکرد دیگری به ترجمه داشت. او دقت تازه ای را در انتخاب و کاربرد واژگان اعمال می کرد و توان زبان فارسی را در بیان تعبیرهای جدید سیاسی و اجتماعی سراغ می گرفت. محمد تقی بهار (ملک الشعرا) در سبک شناسی مجموعۀ ویژگی های نثری میرزا ملکم خان را«مکتب ملکم»نام گذاری کرده است.[17] شاید امروزه به نظر برسد که در این نام گذاری قدری غلو شده باشد و نثر ملکم به درجه ای نرسیده بود که عنوان«مکتب» (مکتبی در نثرنویسی) برازندۀ آن باشد. شاید این داوری ما با توجه به تحولاتی است که از روزگار ملکم تا روزگار ما رخ داده است. بهار، نثر ملکم را با نثر پیشینیان و با نثر رایج زمان او می سنجید و تغییرات نثر او را به اندازه ای می دید که سزاوار می دانست«مکتب ملکم»را در وصف ویژگی های نثر او به کار گیرد. ملکم نثر نوپدیدش را، که بارزترین ویژگی آن ساده نویسی و دور ریختن حشور زبانی بود، در خدمت ترویج اندیشه های ضد استبدادی و آزادی خواهانه و ترجمه های تأمل برانگیز به خدمت گرفت و به یکی از سرچشمه های تأثیرگذار در تحول نثر فارسی جدید تبدیل شد.[18]

میرزا عبد الرحیم طالبوف تبریزی (1250-1329 ق) ، دگراندیش دیگر و ترویج گر علوم طبیعی و اندیشه های سیاسی و اجتماعی جدید با زبانی مفهوم و ساده، و مترجم چند اثر از روسی به فارسی، محتواهای تازه ای را به نشر ایران راه داد و بر روند دگراندیشی و تحولات تأثیر گذاشت.[19]

میرزا یوسف خان مستشار الدوله (درگذشتۀ 1313 ق) از دولتمردانی بود که بعدا مغضوب شاه و حکومت گران خودکامه شد. رسالۀ یک کلمه، اثر معروف او، که بیانیۀ آزادی خواهی و مشروطه طلبی قلمداد شده است، این رسالۀ از قانون اساسی فرانسه است که با مبانی شرعی اسلامی سازگار شده است. این رسالۀ او تأثیر عمیقی در محافل آزادی خواهان گذاشت و خودکامگان را چنان به خشم آورد که گفته اند در زندان، آن رساله را آن قدر بر سر مستشار الدوله کوبیدند که چشمانش آب آورد. چندی بعد هم او در فقر و تنگدستی درگذشت. انتشار رسالۀ یک کلمه از دیدگاه تاریخ نشر در ایران از چند حیث درخور بررسی است. این رساله به انجمن های سرّی مشروطه خواهان راه یافت، به راه نمایی سیاسی تبدیل شد که راهبرد عمومی جنبش را نشان می داد. فعالان انجمن های سرّی مفاهیم آن را در میان مردم تبلیغ، و خفتگان را به یاری بیان مؤثر آن بیدار می کردند. تأثیرهای انتشار و ترویج این رساله به اینها محدود نشد، بلکه بعدها در تدوین قانون اساسی مشروطه و تأسیس دادگستری جدید به کوشش وزیر اصطلاح طلب و ترقی خواه، علی اکبر داور، و حتی در تدوین «نقشۀ اقتصادی» (طرح و برنامه) در برنامه های نوسازی در دورۀ پهلوی اول، یا الهام بخش یا مستقیم و غیرمستقیم تأثیرگذار بود.[20] رسالۀ یک کلمه به تنهایی، پدیده ای است که از نظر تأثیرهای گستردۀ اثری اندیشه برانگیز در جامعۀاستبدادی، جنبه های درس آموز است. انتشار آثار تأثیرگذار به ایجاد راه های تازه ای می انجامد که جامعۀ مخاطب آن در واکنش های خود ابتکار می کند. قدرت نشر و راه های نفوذ آن را در جامعه، و تأثیرگذاری بر لایه های مختلف مخاطبان را از راه روند انتشار این گونه آثار، می توان به گونۀ محسوس تری پی گرفت.

تأثیرگذارتر از این دو دگراندیش، آزادی خواه دیگری است با استعدادهایی شگفتی انگیز که عمر مفید او از بیم استبداد قاجاریان، خارج از ایران گذشت. میرزا حبیب اصفهانی (درگذشتۀ 1311 ق) ، مترجم خلاق حاجی بابای اصفهانی و سرگذشت ژیل بلاس و ترجمۀ منظوم گزارش مردم گریز که با دقت ورزی های چند تن از پژوهش گران حقوق ناشناخته و بدشناخته شده اش به او اعاده شد، در عصر ناصری از بیم جان به عثمانی گریخت و در استانبول اقامت کرد. او به ویژه از راه مطالعۀ شخصی و مشاهده، با تحولات جدید فرهنگی آشنا و با جدیت یا چند زبان آشنا شد. میرزا حبیب توان آفرینش گرانه اش را در نثر ترجمه نشان داد و با ترجمۀ آزاد حاجی بابای اصفهانی از روی ترجمۀ فرانسوی آن به فارسی، حکایتی انتقادی و هجو آلود از اوضاع ایران در عصر فتحعلی شاه، که نویسندۀ انگلیسی آن، فقر و ادبار جامعۀ ایارن را در آن دوره با قلمی مؤثر وصف کرده، و ضعف های گوناگون مردم، فساد دیوانیان، نیرنگ سیاست مداران، دیانت ریایی و اخلاق رو به انحطاط جامعه را با طنز و هزل و هجو بی محابا به سخره گرفته و از هیچ نیش و زخم و طعنه ای در حق طبقات ملت فروگذار نکرده است، ضربه ای تکان دهنده بر پیکر استبداد بر ایران وارد آورد. افزون بر تأثیرهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ترجمۀ فارسی حاجی بابای اصفهانی، نثر مترجم در این کتاب که از جملۀ شاهکارهای نثر دگراندیشان عصر قاجار و از شاهکارهای نثر فارسی به طور کلی و از سرچشمه های مؤثر بر تحول اثر جدید فارسی است، نمونه ای بدیع در ادبیات فارسی است که کاربرد زبان طنز و هزل و هجو در آن، و در آمیخته با هنر و ادب، با مقاصد سیاسی-اجتماعی به خوبی همراه شده است. در تاریخ نشر ایران کمتر اثری می توان یافت که در آن، چندین عامل، این سان هنرمندانه با هم جمع شده باشد، و در سیر تحولات بعدی حتی اگر جنبه هایی از دیدگاه جامعه دور یا کم اهمیت بماند، جنبۀ دیگری از آن برجسته تر و لا جرم تأثیرگذارتر می شود. ترجمه های میرزا حبیب اصفهانی، به ویژه ترجمۀ حاجی بابای اصفهانی، چند وجهی و چند ارزشی است و به همین دلیل جایگاه وجوه مختلف آثار او به مناسبت های مختلف تغییر می کند. جنبه ای از ترجمۀ میرزا حبیب اصفهانی که در دورۀ مبارزات مشروطه خواهی بیش تر در کانون توجه قرار می گرفت، به ویژه با ترجمۀ حاجی بابای اصفهانی، انتقادهایی بود به اوضاع و احوال زمان که مخالفان وضع موجود و دگراندیشان بر آن تأکید داشتند. انتشار کتاب از منظر تاریخ نشر، به ویژه از این نظر هم شایستۀ بررسی است که اثری می تواند در دوره های مختلف مخاطبان و کاربردهای متفاوتی داشته باشد. بحث دربارۀ میرزا حبیب اصفهانی و آثار و کارهای او بحثی است دایر و پژوهش های بیشتر در این باره به طور قطع به یافته های تازه تری خواهد انجامید.[21]

میرزا جعفر قراجه داغی (زادۀ 1250 ق) ، از پرکارترین مترجمان عصر قاجار، به ویژه در زمینۀ ترجمۀ نمایشنامه، که ترجمه هایش ضد خرافه پرستی، ضد جهل، انتقاد از اوضاع و احوال اجتماعی، و درعین حال مضمون آنها عمدتا کمدی بود، مسیر تازه ای را در نشر آثار گشود. عصر مشروطه در ایران از میان گونه های ادبی، از گونۀ نمایشنامه بیشتر استقبال می کرد و نمایش تئاتری بر مخاطبان، تأثیری به مراتب بیش از گونه های دیگر ادبی داشت. ترجمه های میرزا جعفر در زمان خود، خوانندگان بیشتری به سوی خود جلب کرد، اما گستردۀ تأثیر نشر آثار او را در قلمرو نمایش باید دنبال کرد.[22]

میرزا آقا خان کرمانی (1270-1314 ق) ، نویسنده، شاعر، منتقد اجتماعی، مترجم و اندیش مند، در 1303 ق از کرمان به استانبول رفت و در آنجا چند زبان آموخت و با اندیشه های جدید آشنا شد. گویا چند سالی هم در خانۀ میرزا حبیب اصفهانی ساکن بود و با او همکاری داشت. به نظر می رسد که میرزا آقا خان ترجمه های میرزا حبیب را به اصطلاح امروز ویرایش می کرده است. میرزا آقا خان دگراندیشی پرمایه، چند وجهی، پیشگام، جسور، نوآور و تأثیرگذار بود و از مصداق های بارز پدید آورندگانی که نشر با آثار آنها چرخش می کند و تغییر جهت می دهد. میرزا آقا خان انتظار داشت که اندیشه ها از راه ترجمه ها در تحول جامعه تأثیر بگذارد، و با این چشم داشت بود که سراغ آثار می رفت و آنها را برای ترجمه برمی گزید.[23] او با عشق و مایۀ جان به کار می کرد و همراه با مترجمان دیگری چون میرزا حبیب، به دور از نظارت دولتی و بی بهره از یارانه های حکومتی، در پی مخاطبانی بودند که تغییر و تحول بخواهند. کوشش هایی که به کار می بستند، اندیشه های تازه ای که معرفی می کردند، زبان دیگری که به کار می گرفتند، و برخورد دیگری که با مخاطبان کتابخوان داشتند، در خواستاران تجدد و تحول اثر می گذاشت. و پی آمدهای این تأثیرها را در زمینه های مختلف می توان دید.

پی نوشت ها

[1] اعتماد السلطنه، محمد حسن، چهل سال تاریخ ایران (المآثر و الآثار) ، به کوشش ایرج افشار (تهران، 1363- 1368 ش) ، ج 1، ص 409؛ افشار، ایرج، «آغاز ترجمۀ کتاب های فرنگی به فارسی»، ایران شناسی، سال 14، ش 1 (بهار 1381) ، ص 91-93.

[2] اعتماد السلطنه، همان.

[3] صورتی از این گونه آثار خطی را می توان در این منبع دید:

انوار، سیّد عبد اللّه، فهرست نسخ خطی کتابخانۀ ملی ایران (تهران، 1356 ش)؛ به ویژه در مجلدات نخستین این فهرست.

[4] اعتماد السلطنه، همان ج 1، ص 409.

[5] اعتماد السلطنه، محمد حسن، روزنامۀ خاطرات (تهران 1345 ش) ، ص 963.

[6] افشار، ایرج، «آغاز ترجمۀ کتاب های فرنگی به فارسی»، ص 93.

[7] روزنامۀ ایران، ش 88 (صفر 1289) ، ص 1.

[8] برای اطلاعات تفصیلی تر دربارۀ اعتماد السلطنه، به ویژه در این زمینه ها، نک: قاسمی، سید فربد، مشاهیر مطبوعات ایران: اعتماد السلطنه (تهران، 1379 ش).

[9] برای متن کامل این اصول، نک: قاسمی، سید فرید، سرگذشت مطبوعات در ایران (تهران، 1379 ش) ، ج 1، ص 233 -237.

[10] قاسمی، سید فرید، مشاهیر مطبوعات ایران: اعتماد السلطنه، ج 1، ص 369.

[11] افشار، ایرج: «نخستین شرکت ملی طبع کتاب»، در: مهدوی نامه (تهران، 1378 ش) ، ص 58.

[12] پروین، ناصر الدین، تاریخ روزنامه نگاری ایرانیان و دیگر پارسی نویسان (تهران، 1377 ش) ، ج 1، ص 23 و 120.

[13] «پرنطینگ» برابر Printing و «پریس» برابر Press در زبان انگلیسی، پس از رواج این زبان در هند. برای صورتی از چاپخانه های منتشرکنندۀ آثار فارسی در شبه قاره هند نک: نوشاهی، عارف، فهرست کتاب های فارسی چاپ سنگی و کمیاب کتابخانۀ گنج بخش (اسلام آباد، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، 1365 ش).

[14] برای صورت مفصلی از نام چاپخانه های سنگی و سربی تهران و تبریز، نک: هاشمیان، هادی (گردآوری) ، فهرست کتاب های چاپ سنگی و سربی کتابخانۀ تربیت تبریز (تهران، 1386 ش) ، ص 715-730؛ برای صورتی از چاپخانه های تبریز از دورۀ عباس میرزا تا جنگ جهانی دوم، نک: «یادداشت های فرهنگی محمد علی زینی در تبریز»؛ تعلیقه و حواشی از هادی هاشمیان، پیام بهارستان، دورۀ 2، سال 1، ش 3 (بهار 1388) ، ص 832-833 نظر و اطلاع شخصی محمد علی زینی در مواردی با روایت های دیگر دربارۀ تاریخ چاپ و چاپخانه در تبریز، تفاوت هایی دارد.

[15] پروین، ناصر الدین، تاریخ روزنامه نگاری ایرانیان... ، همان جا.

[16] قاسمی، سید فرید، سرگذشت مطبوعات ایران، ج 1، ص 460.

[17] بهار محمد تقی (ملک الشعرا) ، سبک شناسی (تهران، 1355) ، ج 3، ص 473.

[18] برای اطلاعات تفصیلی دربارۀ ملکم: نک: نورائی، فرشته، تحقیق در افکار میرزا ملکم خان ناظم الدوله (تهران، 1352) ؛ برای تحلیل و نقد از دیدگاهی دیگر، نک: پارسی نژاد، ایرج، روشنگران ایرانی و نقد ادبی (تهران، 1380) ، ص 155 و بعد.

[19] نک: پارسی نژاد، همان، ص 209 -223.

[20] نک: آدمیت، فریدون، فکر آزادی و مقدمۀ نهضت مشروطیت (تهران) 1340، ص 182-186) ؛ همو، اندیشۀ ترقی و حکومت قانون در عصر سپهسالار، چ 2 (تهران، 1351) ، ص 105.

[21] برای اطلاعات بیشتر دربارۀ میرزا حبیب و ترجمۀ او و منابع در این باره، نک: مقاله های«حاجی بابای اصفهانی»و«حبیب اصفهاین، میرزا»در: دانشنامۀ جهان اسلام، ج 12 (تهران، 1378) ؛ میرزا حبیب دستان بنی در آئینۀ پژوهش، به کوشش حبیب الله توفیقی و بابک زمانی پور (شهرکرد، 1379). «دستان»تخلص شاعرانه و بن نام زادگان میرزا حبیب است، روستایی نزدیک شهرکرد که اکنون به شهر تبدیل شده و تندیس میرزا حبیب در میدان ورودی آن قرار داده شده است. این کتاب، مجموعۀ مقالاتی است که به مناسبت مراسمی در ستایش -میرزا حبیب برگزار شده است. تغییر دادن نام میرزا حبیب و آوردن نامی ساختگی، بدون پشتوانۀ تاریخی و ادبی، با اعتراض هایی، از جمله با اعتراض، ایرج افشار روبه رو شد. با این حال، این کتاب حاوی برخی از نکات مهم و خواندنی دربارۀ حبیب اصفهاین است.

[22] برای اطلاعات بیشتر دربارۀ قراجه داغی، نک: ملک پور، جمشید، ادبیات نمایشی در ایران (تهران، 1363) ، ج 1، ص 306-309. چاپ دوم این کتاب در 3 جلد در 1385 منتشر شده است؛ نیز نک: مؤمنی، باقر، «آخوندزاده و نمایشنامه»، [مقدمه بر]: آخوندزاده، فتحعلی، تمثیلات، ترجمۀ میرزا جعفر قراجه داغی (تهران، 1349) ، ص 13- 42.

[23] آدمیت، فریدون، اندیشه های میرزا آقا خان کرمانی (تهران، 1375) ، ص 1-68، 222؛ نیز نک: نصری، عبد الله، رویارویی با تجدد (تهران، 1386) ، ج 1، ص 215-229.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان