اعتکاف و ماه مبارک رمضان آرامشگاه دنیوی

گام اول اسلام در مسیر آرامش انسانها، تصحیح تفکر و فرهنگ آنهاست. حضرات معصومین(ع) با قاطعیت تمام اعلام می دارند که دنیا جای آرامش مطلق نیست و این باعث می شود که ما تمام توان خویش را در مسیر دنیا صرف نکنیم و سختیها و رنجهای دنیا را تحمل کنیم.

اعتکاف و ماه مبارک رمضان آرامشگاه دنیوی

آرامش مطلق و حقیقی

گام اول اسلام در مسیر آرامش انسانها، تصحیح تفکر و فرهنگ آنهاست. حضرات معصومین(ع) با قاطعیت تمام اعلام می دارند که دنیا جای آرامش مطلق نیست و این باعث می شود که ما تمام توان خویش را در مسیر دنیا صرف نکنیم و سختیها و رنجهای دنیا را تحمل کنیم.

رسول خدا(ص) از قول خداوند می فرماید: «وَضَعْتُ خَمْسَة فِی خَمْسَة وَ النَّاسُ یطْلُبُونَهَا فِی خَمْسَة فَلَا یجِدُونَهَا وَضَعْتُ الْغِنَی فِی الْقَنَاعَة وَ النَّاسُ یطْلُبُونَهُ فِی کثْرَة الْمَالِ فَلَا یجِدُونَهُ وَ وَضَعْتُ الْعِزَّ فی خدْمَتِی وَ الناسُ یطْلُبُونَهُ فِی خِدْمَة السُّلْطَانِ فلَا یجدُونَهُ وَ وَضعْتُ الْفَخْرَ فِی التَّقْوَی وَ النَّاسُ یطْلُبُونَهُ بِالْأَنْسَابِ فَلَا یجِدُونَهُ وَ وَضَعْتُ الرَّاحَة فِی الْجَنَّة وَ النَّاسُ یطْلُبُونَهَا فِی الدُّنْیا فَلَا یجِدُونَهُ؛[1] پنج چیز را در پنج جا قرار دادم؛ ولی مردم در پنج جای دیگر آنها را جستجو می کنند و طبعاً نمی یابند: بی نیازی را در قناعت قرار دادم؛ ولی مردم در زیادی مال جستجو می کنند و نمی یابند. عزت را در خدمت (و بندگی) خودم قرار دادم؛ ولی مردم در خدمت به سلطان جستجو می کنند؛ ولی نمی یابند. افتخار را در تقوا قرار دادم؛ ولی مردم آن را در نسبها (و افتخارات قومی) دنبال می کنند؛ ولی نمی یابند، و راحتی را در بهشت قرار دادم؛ ولی مردم در دنیا جستجو می کنند و هرگز نمی یابند.» این روایت با صراحت اعلام می دارد که وقتی آدرس غلط باشد، انسان به مقصد نمی رسد.

البته آرامش نسبی وجود دارد؛ اما باید دید عامل آرامش نسبی در دنیا چیست؟ آنچه ما در پاسخ مطرح می کنیم، تجربه ای بشری نیست؛ بلکه منابع روایی، از جمله روایتی است از حضرت صادق(ع) که می فرماید: «لَا رَاحَة لِمُؤْمِنٍ عَلَی الْحَقِیقَۀ إِلَّا عِنْدَ لِقَاءِ اللَّه وَ ما سِوَی ذَلِک فَفِی أَرْبَعَة أَشْیاءَ صَمْتٍ تَعْرِفُ بِهِ حَالَ قَلْبِک وَ نَفْسِک فِیمَا یکونُ بینَک وَ بینَ بارِیک وَ خَلْوَة تَنْجُو بِهَا مِنْ آفَاتِ الزَّمَانِ ظَاهِراً وَ بَاطِناً وَ جُوعٍ تُمِیتُ بِهِ الشَّهَوَاتِ وَ الْوَسْوَاسَ وَ الْوَساوِسَ وَ سهَرٍ تُنَوِّرُ بِهِ قَلْبَک وَ تُنَقِّی بِهِ طَبْعَک وَ تُزَکی بِهِ رُوحَک؛[2] آسایش و راحتی کامل برای شخص مؤمن نیست، مگر هنگامی که (زندگی دنیوی او سپری شده و) لقای پروردگار برای او حاصل شود (وگرنه) در چهار مورد ممکن است راحتی (نسبی) پیدا شود: 1- سکوتی که با آن حال قلبی و نفس خود را بشناسی در آنچه بین تو و خدایت وجود دارد؛ 2- گوشۀ تنهایی که از آفات ظاهری و باطنی (و گرفتاری مردمی و اجتماعی) نجات یابی؛ 3- گرسنگی (و روزه داری) که وسوسه های نفسانی و شیطانی و شهوات (حیوانی) را بمیرانی (و ریشه کن نمایی)؛ 4- و شب زنده داری که قلبت را نورانی کنی و طبیعتت را جلا دهی و روحت را پاکیزه نمایی.»

در این روایت چهار چیز عامل آرامش در دنیا شمرده است: سکوت، خلوت با خدا، روزه داری و گرسنگی، شب بیداری و تهجد.

1- سکوت

انسان تا زمانی که ساکت است، هیچ نگرانی ندارد؛ اما وقتی سخن می گوید، باید تلاش کند به گونه ای سخن بگوید که آبروی خویش یا دیگران را به خطر نیندازد، اسرار زندگی خود یا دیگران را افشا نکند، دروغ نگوید و... یک تهمت، غیبت یا دروغ انسان را نگران می کند که مبادا مردم متوجه این گناه او شوند.

امام رضا (ع) می فرماید: «إِن الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحکمَة إِن الصَّمْتَ یکسِبُ الْمَحَبَّة إِنَّهُ دَلِیلٌ عَلَی کلِّ خَیرٍ؛[3] به راستی سکوت بابی از ابواب حکمت است که باعث جلب دوستی (دیگران) می شود. سکوت راهنمای هر نیکی است.» چه بسیار سخنهای سرخی که سر سبزی را بر باد داده و چه بسیار حرفها که باعث فتنه ها و جنگهای بزرگی شده است.

چون انسان در حال اعتکاف روزه دار است و دروغ بر خدا و پیامبر(ص) مبطل روزه است و غیبت و تهمت علاوه بر گناه بودنشان از ثواب روزه داری می کاهد، علاوه بر این، ناتوانی انسان خود عاملی است که انسان کم تر سخن بگوید، لذا آرامش خوبی دارد. به همین جهت، گناهان در ماه مبارک رمضان کم تر می شود و حتی جامعه از دست سارقان و بزهکاران امنیت بیش تری دارد.

ثمرۀ حفظ زبان

شخصی به پیامبر(ص) عرض کرد: مرا راهنمایی کن! حضرت فرمود: زبان خود را کنترل کن! بار دیگر آن شخص تقاضایش را تکرار کرد، پیامبر(ص) همان جواب را بیان و سه بار تکرار شد. سپس عرض کرد: آیا این مسئله آنچنان مهم است که در هر سه بار به آن توصیه فرمودی؟ پیامبر(ص) فرمود: وای بر تو! آیا جز آثار زبان، چیزی انسان را با صورت درون شعله های دوزخ می افکند؟[4]

سکوت

در مجلس معاویه یکی از بزرگان خاموش بود و هیچ نمی گفت. معاویه گفت: چرا سخن نمی گویی؟ گفت: چه بگویم؟ اگر راست بگویم، از تو بترسم و اگر دروغ بگویم، از خدا بترسم، پس در این مقام سکوت بهتر است.[5]

سکوت به چه زبانی!

پرگوی خودستایی نزد حکیمی لاف می زد که بر سه زبان مسلط است و می تواند با آن زبانها نطق کند. حکیم گفت: بفرمایید که به چه زبانی می توانید سکوت کنید؟[6]

عذاب زبان

سکونی می گوید: امام صادق(ع) به ما فرمود: «رسول اکرم(ص) می فرماید: خداوند (در روز قیامت) زبان را به عذابی مبتلا می کند که هیچ یک از اعضا را آن گونه عذاب نمی کند. زبان عرض می کند: پروردگارا! مرا به گونه ای عذاب نمودی که هیچ یک از اعضای بدن را این چنین عذاب ننمودی؟ خداوند به زبان می فرماید: چون از تو سخنی بیرون آمد که به شرق و غرب عالم رسید، و باعث خونریزی و غارت اموال و هتک ناموس از راه حرام شد. سوگند به عزت و جلالم! تو را به گونه ای عذاب می کنم که هیچ یک از اعضا را آن گونه عذاب نخواهم کرد.»[7]

2- خلوت با خدا

 

شب مردان خدا روز جهان افروز است

روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست

 

از بزرگ ترین عوامل پیشرفت انسانهای بزرگ و عرفای واقعی، خلوت و راز و نیاز با خداوند است. تمام انبیای الهی، امامان و پاکان بخشی از وقت خویش را برای خلوت با خدا و راز و نیاز با او اختصاص می دهند و به دیگران نیز سفارش می فرمایند که قسمتی از وقت خویش را به این امر اختصاص دهند.

امام صادق(ع) می فرماید: خداوند به موسی بن عمران (ع) وحی کرد: «کذَب مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یحِبُّنِی فَإِذَا جَنَّهُ اللَّیلُ نَامَ یا ابْنَ عِمْرَانَ لَوْ رَأَیتَ الَّذِینَ یصَلُّونَ لِی فِی الدُّجَی وَ قدْ مَثَّلْتُ نَفْسِی بَینَ أَعْینِهِمْ یخَاطِبُونِّی وَ قَدْ جُلِّیتُ عَنِ الْمُشَاهَدَة وَ یکلِّمُونِّی وَ قَدْ عُزِّزْتُ عنِ الْحُضُورِ یا ابْنَ عِمْرَانَ هبْ لِی منْ عَینَیک الدُّمُوعَ وَ مِنْ قَلْبِک الْخُشُوعَ وَ مِنْ بَدَنِک الْخُضُوعَ ثُمَّ ادْعُنِی فِی ظُلَمِ اللَّیالِی تَجِدْنِی قَرِیباً مُجِیباً؛[8] دروغ می گوید کسی که می گوید مرا دوست دارد؛ و زمانی که تاریکی شب او را در آغوش می کشد، می خوابد. ای پسر عمران! اگر مشاهده کنی کسانی را که در دل شب به خاطر من از خواب برمی خیزند در حالی که من حقیقت خود را بر آنان ممثل ساخته ام و با من سخن می گویند از روی حضور (گویا مرا می بینند) هر چند من عزیزتر از آنم که نزد کسی حضور یابم. ای پسر عمران! از چشمانت اشک و از قلبت خشوع و از بدنت فروتنی به من ببخش، آنگاه در تاریکی شب مرا بخوان که نزدیک و اجابت کننده ام می یابی.»

اعتکاف برای این خلوت و راز و نیاز فرصت بسیار مناسبی است. با توجه به اینکه انسان از کار و کاسبی فاصله گرفته و از زن و فرزند دور است، آن هم در خانۀ خدا زمینۀ خلوت خوبی فراهم می شود که انسان پروندۀ خویش را بازبینی کند و محاسبۀ کاملی از اعمال و روحیات خویش داشته باشد تا متوجه کاستی ها و نقصهای خود شود. در ماه مبارک رمضان نیز حضور در مساجد، دعاها، موعظه ها و خطابه ها زمینۀ خوبی فراهم می کند که انسان با خدای خود خلوت بیش تری داشته باشد و اعمال سالانۀ خویش را محاسبۀ صحیحی کند.

نمونه ای از روایات درباره خلوت با خدا

رسول گرامی اسلام(ص) می فرماید: «أَفضَلُ الناسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَۀ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بجَسَدِهِ وَ تفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یبَالِی عَلَی مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیا عَلَی عُسْرٍ أَمْ عَلَی یسْرٍ؛[9] برترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد و با آن همراه گردد و قلباً آن را دوست بدارد و با جسمش آن را لمس کند و خود را برای عبادت (از کارهای روزمره و اشتغالات دنیوی) فارغ نماید. این فرد باکی ندارد در دنیا در سختی باشد یا آسانی. (کاملاً آرامش دارد).»

رسول خدا (ص) می فرماید: «یَقُولُ رَبُّکُم یا ابْنَ آدَمَ تفَرَّغْ لِعبَادَتِی أَمْلَأْ قَلْبَک غِنًی وَ امْلَا یَدَیکَ رِزْقاً یَا بْنَ آدَم لَا تَبَاعِد مِنّی فَامْلَا قَلْبَکَ فَقْراً وَ امْلَا یَدیک شغْلاً؛[10] پروردگار شما می گوید: ای فرزند آدم! خود را برای عبادت من (از اشتغالات دنیوی) فارغ کن تا قلب تو را از بی نیازی مالامال نموده و دستان تو را پر از رزق و روزی کنم. ای فرزند آدم! از من دوری مجوی (چون نتیجه اش این می شود که) قلبت را از فقر و نیازمندی و دستت را نیز از گرفتاری (و همیشه تلاش کردن و به جایی نرسیدن) پر کنم.»

خلوت بزرگان

بی شک انس با قرآن و دعا و مناجات با قاضی الحاجات توفیقی است که خداوند متعال به برخی از بندگان خود ارزانی می دارد؛ اما درک لذت و شیرینی ارتباط با خدا مقامی بس والاتر و با ارزش تر است که جز مردان و اولیای الهی از آن بهره ای ندارند و راضی نمی شوند که لحظه ای از آن حالات باطنی و معنوی خویش را با همۀ تجملات و زیباییهای دنیایی معامله کنند.

یکی از شاگردان آیت الله کوهستانی(ره) می نویسد: روزی در محضر (ایشان) افتخار حضور داشتم، صحبت از لذت و شیرینی عبادت و ارتباط انسان با خدا شد. ایشان ضمن بیانات مفید و دلنشین، فرمود: حال خوش و شیرینی ای که من در عبادت و ارتباط با معبود بی نیاز دارم، به حدی است که اگر حاکم کشوری به من بگوید: آقا شیخ محمد! اگر پنجاه سال حکومت بلا معارض کشور را به تو واگذار کنیم، حاضری یک لحظه از حال خوشی که با خدا داری به ما تفویض کنی؟ خدا گواه است که حاضر نیستم، حتی به کم تر از آنی حالات باطنی خود را با چنان قدرت و مکنت معاوضه کنم.[11]

3- گرسنگی و روزه داری

شکی نیست که پرخوری عامل ازدیاد شهوات و در نتیجه غفلت از خداوند می شود، خصوصاً اگر فرد در تأمین شهوات خویش قید و بند شرعی نداشته باشد؛ نگاه ها و ارتباطهای حرام و... کاملاً آرامش را از انسان می گیرد. برعکس، روزه داری و کم خوری باعث آرامش و راحتی انسان می شود، مخصوصاً اگر روزه داری با شرایط گفته شده در روایات، انجام گیرد.

امام صادق(ع) می فرماید: «إِذَا صمْتَ فلْیصُمْ سمْعُک وَ بَصَرُک وَ شَعْرُک وَ جلْدُک وَ عدَّدَ أَشْیاءَ غَیرَ هَذَا وَ قالَ لَا یکون یوْمُ صَوْمِک کیوْمِ فِطْرِک؛[12] هرگاه روزه گرفتی، باید گوش و چشم و مو و پوست و بدنت نیز روزه داشته باشند (و از گناهان متناسب هر یک دوری شود) و حضرت غیر چشم و گوش و... چیزهای دیگری را نیز نام برد و فرمود: روزی که روزه داری، با روزی که افطار می کنی، نباید یکی باشد.»

روزه داری جعفر طیار

در جنگ موته (یکی از جنگهای صدر اسلام) که نیروی دشمن سی تا چهل هزار و رزمندگان اسلام سه هزار نفر بودند، جناب جعفر طیار بعد از آغاز جنگ از اسب پیاده شد و شروع به نبرد کرد. دست راست و چپ او از بدن جدا شد و هفتاد تیر نیز به بدن او اصابت کرد. به شدت خون از بدنش می رفت. او را به خیمۀ مجروحین یا دارالحرب (بیمارستان سیار) بردند.

عبدالله بن عمر می گوید: من همراه او بودم. او را به خیمه بردم، در حالی که رمق داشت؛ ولی چشمش بسته بود. متوجه حیاتش شدم و آرام شانۀ او را تکان دادم. او چشمهای خود را به زحمت باز می کرد. نگاهی به من کرد و گفت: چه می گویی؟ گفتم: آب آورده ام، میل داری؟ گفت: این آب را نگهدار تا موقع غروب، اگر زنده ماندم، از آن می نوشم و اگر زنده نماندم، با لب تشنه به پیشگاه خدا می روم. گفتم: چرا تا مغرب؟ گفت: اکنون روزه ام و نمی خواهم روزۀ خود را افطار کنم.[13]

محمد بن جعفر

در «بحار الانوار» می خوانیم: «وَ کانَ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ شُجَاعاً سَخِیاً وَ کانَ یصُومُ یوْماً وَ یفْطِرُ یوْماً؛[14] محمد فرزند جعفر (امام صادق(ع)) شجاع و سخاوتمند بود. همیشه این گونه بود که روزی را روزه می گرفت و روزی را افطار می کرد.»

پدر شهید مطهری(ره)

استاد مطهری(ره) می گوید: «ما که بچه بودیم، در منزل خود ما  من از هفت سالگی کاملاً یادم هست  اصلاً اینکه ماه رجب دارد می آید، مشخص بود. می گفتند یک هفته مانده، سه روز مانده، امشب احتمالاً شب اول ماه رجب است و... مرحوم ابوی ما و مرحوم والدۀ ما غیر از اول و آخر ماه رجب و غیر از ایام البیض، پنجشنبه ها و جمعه ها روزه بودند و بلکه مرحوم ابوی ما در بعضی از سالها دو ماه رجب و شعبان را پیوسته روزه می گرفتند و به ماه مبارک رمضان وصل می کردند.»[15]

یکی از اعمال ایام اعتکاف و ماه مبارک رمضان، روزه می باشد که اگر با شرایطش انجام گیرد، برای روح و روان انسان آرامش خاصی به ارمغان می آورد.

4- شب بیداری

 

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

از یمن دعای شب و ورد سحری بود

 

اگر شب بیداری با عبادت، دعا، تلاوت قرآن و تفکر همراه باشد، گنجی بی پایان است که هر بزرگ و بزرگواری که به جایی رسیده، از برکات همین شب زنده داری است. امام کاظم(ع) که در زندانی نمناک زندانی بود. غل و زنجیر بر دست و پا، شکنجۀ زندانبانان (سندی بن شاهک یهودی)، دوری از اهل و عیال و... هر کدام می تواند عوامل ناآرامی و اضطراب باشد؛ ولی حضرت آن چنان آرامش داشت که حتی دشمن را به زانو درآورد. راز این آرامش را زیارتنامۀ حضرت بیان می کند:

«الَّذِی کانَ یحْیی اللَّیلَ بالسَّهَرِ إِلَی السحَرِ بِمُوَاصَلَة الِاسْتِغْفَارِ حَلِیفِ السَّجْدَة الطَّوِیلَة وَ الدُّمُوعِ الْغَزِیرَة وَ الْمُنَاجَاة الْکثِیرَة وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَة الْجَمِیلَة؛[16] آن شخصی که شب را با بیداری تا سحر زنده نگه می داشت و پیوسته مشغول استغفار بود، رفیق و همدم سجده های طولانی و اشکهای ریزان و مناجات بسیار و زاری و نالۀ پیوسته و زیبا بود.»

امام علی (ع) در «نهج البلاغه» می فرماید: «طُوبَی لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَی رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَکتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِی اللَّیلِ غُمْضَهَا حَتَّی إِذَا غَلَبَ الْکرَی عَلَیهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ توَسَّدَتْ کفهَا فِی مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُیونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِکرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ أُولئِک حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛[17] چه خوشبخت و سعادتمند است آن کسی که فرائض پروردگار خویش را انجام می دهد. (مانند سنگ آسیاب) رنجها و ناراحتی ها را زیر پهلوی خود خرد می کند. شب هنگام از خواب دوری می گزیند و شب زنده داری می کند. آنگاه که سپاه خواب حمله می آورد، زمین را فرش و دست خود را بالش قرار می دهد. در گروهی است که نگرانی روز بازگشت خواب از چشمانشان ربوده، پهلوهاشان از خوابگاه شان جا خالی می کنند. لبهاشان به ذکر پروردگارشان آهسته حرکت می کند. ابر تاریک گناهانشان بر اثر استغفار مداوم آنان کنار می رود. آنها حزب خدایند که همانا حزب خدا رستگارانند.»

 

ای شب ای همراه بی همتای دل

پا نهی هر جا به جای پای دل

 

ای شب ای میعاد جمله عاشقان

لیلة القدری تو در قدرت نهان

 

هست با گوش دل شب آشنا

صوت زهرا و حسین و مجتبی

 

شب نماز مصطفی را دیده است

شب مناجات علی بشنیده است

 

در دل شب عاشقان پاکباز

با خدای خویش در راز و نیاز[18]

 

استاد مطهری(ره) می نویسد: «ما یک سلسله لذتهای معنوی داریم که معنویت ما را بالا می برد، برای کسی که اهل تهجد و نماز باشد، جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذت و بهجت دارد. آن لذتی که یک نفر نمازشب خوان حقیقی و واقعی از نماز خودش می برد، از آن «استغفر الله و اتوب الیه»ها می برد، از آن «العفو» گفتنها و یاد کردن و دعا کردنهای حداقل چهل مؤمن می برد، و آن لذتی را که از آن «یا رب یا رب» گفتنها می برد، هیچ وقت یک آدم عیاش که در کاباره ها می گردد، احساس نمی کند. لذت آن نمازشب خوان خیلی عمیق تر، نیرومندتر و نشاط بخش تر است.»[19]

تهجد مرحوم آیت الله کوهستانی(ره)

فرزند ایشان می گوید: در ایام نوجوانی که با مرحوم والد در یک اتاق می خوابیدم، شبی از خواب بیدار شدم، دیدم پدرم در حال قنوت است و با خضوع تمام ذکر «یا رب العالمین» را تکرار می کند، به گونه ای که احساس می نمودم تمام در و دیوار با ایشان مشغول ذکر هستند. بعدها از ایشان پرسیدم: در نماز شب ذکر «یا رب العالمین» نیست، فرمودند: در قنوتِ وتر دعای تذلل[20] امام سجاد(ع) را می خوانم و در آخر آن دعا جملۀ «یا رب العالمین» را به قصد رجاء ده بار می گویم.[21]

یکی از شاگردان معظم له می گوید: من در مدرسۀ فضل (مجاور حسینیه آیت الله کوهستانی(ره)) حجره داشتم. آقا به ما سفارش کرده بود هنگام خواب درب حیاط حسینیه را ببندید. در یکی از شبها بیدار شدم، نیمۀ شب بود، رفتم ببینم در بسته است یا خیر؟ زمزمه ای شنیدم. جلوتر رفتم. صدا از اتاق کوچک حسینیه می آمد. آهسته خود را به نزدیک اتاق رساندم و از پشت پنجره نگاه کردم، دیدم مرحوم آقاجان در اتاق قدم می زند و سخت گریه و زاری می کند؛ مشغول خواندن یکی از دعاهای صحیفۀ سجادیه بود و گاه سر به سوی آسمان می کرد و با توجه و خشوع «یا الله» را تکرار می نمود. گویا که در و دیوار با او مشغول ذکر شده بود. این ماجرا برای من جالب توجه و عجیب بود.[22]

فرزند استاد شهید مطهری(ره) می گوید: آن شبی که خبر ترور ایشان را شنیدیم، همگی تا صبح بیدار بودیم. ساعت 5/3 بعد از نیمه شب بود که زنگ ساعتی که ایشان را مطابق معمول برای نمازشب بیدار می کرد، به صدا درآمد؛ ولی دیگر او در قید حیات نبود. او نماز شبش را در میان خون مطهرش زودتر از موعد نمازشب، در تاریکی خیابان خوانده بود. این مرد سالها پیش، خود را برای این سفر آماده کرده بود و با توشۀ تهجد و مرکب شب خیزی و راهبری فیض سحر، عمری در این راه گام کوبید و به یقین، به مقصودهایی رسید که همین آثار و تألیفات فراوان و پرارزش او حاکی از آن است. «عاش سعیداً و مات شهیداً».[23]

پی نوشت ها

[1] مستدرک الوسائل، محدث میرزا حسین نوری، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1408ق، ج 12، ص 173؛ همین روایت با تفاوتهایی در «بحار الانوار» نیز آمده است، منتهی جملۀ مورد نظر ما (وَضَعْتُ الرَّاحَۀ فِی الْجَنَّۀ) بدون تغییر آمده است.

[2] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 69، ص69؛ مصباح الشریعۀ، منسوب به امام صادق(ع)،مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1400ق، ص 115.

[3] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی اکبر غفاری، دار الصوب و دارالتعارف، بیروت، چاپ چهارم، 1401ق، ج 2، ص 112، ح 1؛ و چاپ دار الاسلامیه، ج 2، ص 113.

[4] همان، ج 2، ص 115، ح 14؛ بحار الانوار، ج 70، ص 82، ح 17 و 71.

[5] خواندنی های دلنشین، سعیدی لاهیجی، انتشارات سعدی، قم، چاپ اول، 1368 ش، ص 91.

[6] همان، ص 95؛ مجله پاسدار اسلام، ش 90، ص 38.

[7] کافی، ج 2، ص 115.

[8] سفینة البحار، شیخ عباس قمی(ره)، ج 2، ص 176 و ج 8، ص 369؛ بحار الانوار، ج 13، ص 361.

[9] کافی، ج 2، ص 83، ح 3.

[10] همان؛ وسائل الشیعه، شیخ حّر عاملی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ پنجم، 1403ق، ج 1، ص 82؛ کنز العمال، متقی هندی، مؤسسه الرسالۀ، بیروت، 1409 ق، ح43614.

[11] برقله پارسایی، زندگینامه آیت الله کوهستانی(ره)، عبدالکریم کوهستانی، انتشارات زمینه سازان ظهور امام عصر(عج)، چاپ دوم، 1381ش، صص 100 – 101.

[12] کافی، ج 4، ص 87.

[13] ر. ک: روزه، درمان بیماری های روح و جسم، سیدحسین موسوی راد، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1364ش.

[14] بحار الانوار، ج 47، ص 242.

[15] آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، 1368ش، ج 8، ص 233.

[16] بحار الانوار، ج 99، ص 16.

[17] نهج البلاغه، نامۀ 45.

[18] دکتر اسماعیل منصوری.

[19] مجموعه آثار استاد مطهری، انتشارات صدرا، قم، چاپ اول، 1358ش، ج 25، ص 486.

[20] صحیفه سجادیه، دعای 53.

[21] بر قلۀ پارسایی، صص 99 - 100.

[22] همان، ص 100.

[23] عبرتها در آینه داستانها، احمد دهقان، انتشارات نهاوندی، قم، چاپ اول، 1378ش، ص 34 (با کمی ویرایش).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان