ماهان شبکه ایرانیان

فرشته صدرعرفایی و درخشش در نقشِ مادر عبدالمالک ریگی

خودش می‌گوید ۳۴ سال شده که سینما را انتخاب کرده و جلوی دوربین رفته، اما مسیر طولانی این سال‌ها را آن‌قدر آهسته و پیوسته طی کرده که خبری از کارنامه بازیگری با فهرست پر و پیمان در زندگی‌اش نیست.

روزنامه همشهری - نیلوفر ذوالفقاری: خودش می‌گوید 34 سال شده که سینما را انتخاب کرده و جلوی دوربین رفته، اما مسیر طولانی این سال‌ها را آن‌قدر آهسته و پیوسته طی کرده که خبری از کارنامه بازیگری با فهرست پر و پیمان در زندگی‌اش نیست.

فرشته صدرعرفایی، بازیگری که برای تئاتری‌ها چهره شناخته‌شده‌تری است، این روز‌ها با «غم‌ناز» فیلم تحسین‌شده «شبی که‌ماه کامل شد» روی پرده سینما‌ها حضور دارد؛ بازیگری که بیشتر از 10 سال قبل برای بازی در فیلم «کافه ترانزیت» برنده بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره فیلم فجر شد، در سی‌وهفتمین دوره این جشنواره در فیلم شبی که‌ماه کامل شد درخشید و این بار سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به خانه برد. او نقش مادر ریگی‌ها را در این فیلم ایفا کرده است. با فرشته صدرعرفایی درباره بازی در یکی از تأثیرگذارترین نقش‌های دوران بازیگری‌اش و مسیری که در این هنر پشت‌سر گذاشته گفتگو کرده‌ایم.

به نقش‌هایم دل می‌بندم

غم‌ناز در فیلم شبی که‌ماه کامل شد شاید متفاوت‌ترین نقشی باشد که در کارنامه کاری‌تان دارید؛ از جهت اینکه گریم سنگین باعث می‌شود کسی به راحتی تشخیص ندهد که بازیگر این نقش، فرشته صدرعرفایی است. این کاراکتر چه ویژگی‌هایی داشت که تصمیم گرفتید نقش او را بپذیرید؟

جدا از فیلمنامه شبی که‌ماه کامل شد که به‌نظرم خیلی خوب نوشته شده، شخصیت غم‌ناز پیچیدگی ویژه‌ای دارد که آن را جذاب می‌کند. این پیچیدگی در حدی است که حتی در مسیر قصه، تماشاگر را در معرض قضاوت اشتباه درباره خود قرار می‌دهد؛ همانطور که در زندگی واقعی موقع قضاوت درباره دیگران عجله می‌کنیم و به گمراهی کشیده می‌شویم. در ابتدا فکر می‌کنیم غم‌ناز شخصیتی متعصب، خشک و عبوس است. ما تصوری اولیه درباره این شخصیت داریم و هرچه بیشتر با او آشنا می‌شویم، جنبه‌های دیگری از شخصیتش را می‌شناسیم و این اتفاق قشنگی است. اینکه شخصیتی از همان ابتدا چندان ساده قابل شناخت نیست و باید ذره‌ذره او را کشف کنیم جذاب است. این موضوع برای من جذابیت داشت. در مرحله بعد مادرانگی و درماندگی و اراده‌اش مورد توجهم قرار گرفت. همه این‌ها وجوه مختلف شخصیتی است که بازیگر را درگیر خود می‌کند. غم‌ناز اصلا کاراکتر کلیشه‌ای نیست و تجربه دلنشینی برای من بود.

لااقل در سکانس اول حضورتان در فیلم، تشخیص اینکه این بازیگر فرشته صدرعرفایی است اصلا آسان نبود.

این اتفاق مثبتی است، چون نشان می‌دهد غم‌ناز برای بیننده باورپذیر بوده است. این کاراکتر در مسیر فیلم کمتر حرف می‌زند مگر جایی که واقعا لازم باشد و ما تنها در یک صحنه می‌بینیم که برون‌ریزی شخصیت اتفاق می‌افتد.

این کم دیالوگ‌بودن نقش، کار را برای ارتباط با مخاطب سخت نمی‌کرد؟

برقراری ارتباط بین نقش و بیننده محصول کار مشترک بین کارگردان و بازیگر است. اگر کارگردان پلان‌های درستی از این نقش ضبط نمی‌کرد، نمی‌توانستیم واکنش‌های مختلف غم‌ناز را با دقت ببینیم. درست است که نخستین وسیله ارتباط کلام است و غم‌ناز هم کمتر از این ابزار استفاده می‌کند، اما کارگردان قاب‌های درستی انتخاب کرده و به این ترتیب بهتر می‌توانیم حس غم‌ناز را لمس کنیم و از نگاه‌هایش پی به حرف‌های او ببریم.

قبل از بازی در این نقش اطلاعاتی درباره عبدالمالک ریگی و خانواده‌اش داشتید؟

در همان حدی که همان سال‌ها اخبار درباره ریگی حرف می‌زد اطلاعات داشتم. ذهنیت خاصی درباره این شخصیت نداشتم. برایم در حد همان خبر‌های پراکنده بود و نه بیشتر. برایم مهم بود که با عدالت با شخصیت‌های فیلم مواجه شویم و جانبدارانه رفتار نکنیم. در سینما زیاد اتفاق می‌افتد که به موضوع یا شخصی جانبدارانه نگاه شود بدون اینکه بگویند چه اتفاقی می‌افتد که شخصیت یا گروهی یک مسیر خاص را طی می‌کند. خوشبختانه در فیلمنامه شبی که‌ماه کامل شد به این عدالت توجه شده هرچند که فیلم اصلا درباره خود عبدالمالک ریگی نیست و ما تأثیرات حضور او را روی اطرافیان به تماشا نشسته‌ایم.

بزرگ‌ترین چالش شما برای باورپذیرکردن این نقش چه بود؟

موضوعات زیادی وجود داشت. در مرحله اول بیننده باید لهجه مرا باور کند. بعد باید به همه جزئیات زندگی روزمره، از غذاخوردن و شیوه نشست و برخاست تا بغل‌کردن بچه توجه می‌کردم تا همه چیز مطابق با واقعیت باشد. موقع بازی من به‌عنوان یک بازیگر نمی‌دانم که در نهایت حضورم در یک سکانس به چه شکل دیده خواهد شد؟ ممکن است جزئیاتی مثل آشپزی، سوزن‌دوزی و حرکات بدن در صحنه‌ای مورد توجه قرار بگیرد و پررنگ به نمایش گذاشته شود پس من باید آن نقش را به‌طور کامل زندگی کنم. غم‌ناز زنی بلوچ و مادر چندین فرزند است که باید به خوبی زنی با شرایط او را می‌شناختم و این چالش مهمی بود.

چطور به فضای فرهنگی قوم بلوچ که در فیلم می‌بینیم نزدیک شدید؟

نمی‌توانم ادعا کنم که با این قوم زندگی کردم، اما 3 هفته زودتر از اینکه جلوی دوربین بروم، به تصمیم خودم با گروه همراه شدم. در این فرصت توانستم لباس‌هایی که برای غم‌ناز طراحی شده بود را بپوشم، به بازار بروم و مردم بلوچ را از نزدیک ببینم. این کار به من کمک کرد با لباس و کفش بومی زنان بلوچ انس بگیرم و جلوی دوربین با آن‌ها احساس غریبگی نداشته باشم. خوشبختانه این شانس را داشتم که وارد بعضی از خانواده‌های بلوچ شوم و با آن‌ها وقت بگذرانم. حتی توانستم در مراسم عروسی آن‌ها شرکت کنم. این همراهی بسیار به من کمک کرد با جزئیات مناسبات و رفتار این قوم آشنا شوم. مثلا از نزدیک دیدم که بلوچ‌ها معمولا با دست غذا می‌خورند و خیلی کار‌ها مثل ظرف شستن، لباس شستن و آشپزی را نشسته انجام می‌دهند. خیلی از زنان هم با سوزن‌دوزی مخارج خانواده را تامین می‌کنند.

چرا غم‌ناز در فیلم تا این اندازه بی‌احساس و سخت جلوه می‌کند؟

بخش زیادی از این ویژگی به فرهنگ آن منطقه بازمی‌گردد. زنان بلوچ درونگرا هستند. بسیاری از زنان این قوم به تنهایی مسئولیت تامین اقتصادی خانواده را به‌عهده دارند بنابراین به نسبت زنان دیگر محکم‌تر و قوی‌تر هستند. از طرف دیگر سختی‌های زندگی باعث شده هر تجربه جدید، مقاومتی اضافه‌تر در وجود این زنان ایجاد کند. غم‌ناز سختی‌های زیادی کشیده، از نظر اقتصادی در تنگنا بوده و چندین فرزند را بزرگ کرده است، آن هم پسرانی که از کنترل او خارج شده و مشغول کار‌های خطرناک هستند. همه این‌ها خشم درونی و زمختی را برای یک شخصیت ایجاد می‌کند. چنین زنی احساساتش را در چنگ خود گرفته و آن‌قدر که توقع داریم آن‌ها را بیرون نمی‌ریزد.

به نقش‌هایم دل می‌بندم

کارنامه کاری شما فهرست پرتعدادی ندارد. دلیل این گزیده‌کاری چیست؟

من هم به مخاطبم خیلی احترام می‌گذارم و هم به‌خودم. فکر می‌کنم اگر می‌خواهم کاری را انجام دهم باید آن چیزی باشد که مسئله خودم و جامعه است. به همین دلیل هم سعی می‌کنم فیلم‌هایی را انتخاب کنم که دغدغه‌مند هستند.

این تصمیم باعث نشده که به‌عنوان یک بازیگر که حیات حرفه‌ای او جلوی دوربین اتفاق می‌افتد، کمتر دیده شوید؟

دیده شدن چندان برایم اهمیت ندارد. ترجیح می‌دهم کار‌هایی را انتخاب کنم که بتوانم از آن‌ها دفاع کنم و با اعتقاداتم همخوان باشند. من تربیت‌شده این شیوه نگرش هستم. بیشترین آموزش بازیگری را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دیدم؛ جایی که همانطور که از نام آن مشخص است، بر پرورش فکر متمرکز است. به من یاد داده‌اند که باید نسبت به انتخاب‌هایم مسئول باشم. این کار سخت است، اما در عین حال جذابیت‌هایی هم دارد که رضایتمندی یکی از آنهاست.

با این نوع نگاه، هیچ‌وقت از انتخاب نقشی پشیمان شده‌اید؟

پشیمان نشده‌ام، اما در کارنامه‌ام کار‌هایی بوده که فکر کرده‌ام نتیجه بهتر خواهد بود، اما نبوده است. نقش‌هایی را بازی کرده‌ام که به‌نظرم دوست‌داشتنی و جذاب بوده‌اند، اما در کارگردانی یا تدوین قربانی شده‌اند. در این مواقع با خودم گفته‌ام کاش نقش را نپذیرفته بودم. مهم من نیستم، مهم این است که من به نقش‌هایی که انتخاب می‌کنم دل می‌بندم. فکر می‌کنم به هر نقشی باید ادای دین شود و وقتی این اتفاق نمی‌افتد، غمگین می‌شوم. این اتفاقات پیش می‌آید و خارج از اختیار بازیگر است.

نقشی بوده که با تماشای آن با خودتان بگویید کاش من این نقش را بازی کرده بودم؟

به این صورت نه، ولی نقش‌هایی بوده اند در سینمای ما که برایم کشش ایجاد کرده اند. الان خیلی حضور ذهن ندارم که تک تک نام ببرم، ولی با نگاه اجمالی می‌توانم بگویم. یکی از نقش‌های زیبای زنان در سینمای ما به‌نظرم در فیلم روسری آبی دیده شد. به این فکر کرده‌ام که چه نقش خوبی است و کاش من آن را بازی می‌کردم. نقش دیگری هم که دوست داشتم، طوبی در فیلم نرگس رخشان بنی‌اعتماد بود که فریماه فرجامی به زیبایی آن را بازی کرد. نقش‌های زن در آثار آقای بیضایی هم درفیلم‌هایی که ساخته‌اندو هم نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌هایشان و خیلی‌های دیگر که الان به‌خاطر نمی‌آورم و حتی خودم بازی کرده‌ام. البته هرگز فکر نکردم که اگر من بودم نقش را بهتر بازی می‌کردم. واقعیت این است که وقتی بازیگری را در یک نقش می‌بینم، تصورکردن خودم در آن نقش سخت است. به همین دلیل اتفاق افتاده که مثلا در تئاتر بازی در نقشی به من پیشنهاد شود که قبلا بازیگر دیگری آن را بازی کرده و من نپذیرفته‌ام. وقتی بازیگری را در نقشی دیده باشم او را در ذهنم می‌پذیرم و دیگر نمی‌توانم خودم را جای او بگذارم.

اگر بازیگر نمی‌شدید فکر می‌کنید سراغ چه کاری می‌رفتید؟

خدا را شکر کاری را که از کودکی دوست داشتم انجام می‌دهم و این نعمت است. یا کارگردانی، البته سال‌ها قبل چند سریال برای کودکان و نوجوانان ساختم. کار کردن در حوزه کودک و نوجوان را بسیار دوست دارم، گویندگی عروسک و عروسک‌گردانی علاقه همیشگی من است، چون سرشار از سرزندگی، بازیگوشی و شیطنت است. متأسفانه سال‌هاست فرصتی برای انجام چنین کار‌هایی برایم پیش نیامده است.

امسال برنده سیمرغ نقش مکمل زن شدید. فکر می‌کنید به آنچه حق شما در بازیگری بوده رسیده‌اید؟

حقی وجود ندارد، چون عدالتی هم وجود ندارد. ما آدم‌ها از جنبه‌های متفاوت، در شرایط نابرابر رشد می‌کنیم و از امکانات یکسانی برخوردار نمی‌شویم؛ بنابراین نمی‌توانیم این قیاس را انجام دهیم که رسیدن به چیزی حق ما هست یا نه؟ بسیار بازیگران بااستعداد داریم که شاید هرگز در شرایطی قرار نگیرند که دیده شوند. همچنین افراد بی‌استعداد و کم‌سواد زیادی هم داریم که به جایگاه‌های بالایی می‌رسند. با این حال خوشحالم که این اتفاق یعنی گرفتن سیمرغ برای من افتاده و خدا را برای آن شکر می‌کنم. من این مسیر را آرام و لاک‌پشت‌وار طی کردم. 34 سال از نخستین فیلمی که بازی کردم گذشته، تعداد فیلم‌های من شاید از بازیگرانی که فقط چند سال است وارد این حرفه شده‌اند کمتر باشد. این انتخاب خودم بوده، گزیده‌کاری را انتخاب کرده‌ام و پای آن هم می‌ایستم.

بیوگرافی

  • فرشته‌ صدرعرفایی
  • متولد 1341
  • هنرپیشه، گوینده و عروسک‌گردان
  • کارگردان 4 مجموعه تلویزیونی کودک و نوجوان
  • ورود به سینما با فیلم روز‌های انتظار در سال 1365
  • ورود به تلویزیون با مجموعه عالیجناب ببری، توفان عظیم جنگل سال 1362
  • برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن برای فیلم کافه ترانزیت در سال 1383
  • برنده سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای فیلم شبی که ماه کامل شد در سال 1397

«غم‌ناز»؛ مادرانگی با رنج و سکوت

فرشته صدرعرفایی در فیلم شبی که‌ماه کامل شد نقش کاراکتری به نام «غم‌ناز» را ایفا می‌کند که زنی بلوچ، مادر عبدالمالک ریگی و برادرانش است. فیلم درباره سیر تحول شخصیت عبدالحمید با بازی هوتن شکیباست. عبدالحمید شیفته فائزه با بازی الناز شاکردوست شده و با وجود همه مخالفت‌ها، سرانجام با او ازدواج می‌کند. او که در ابتدا بی‌خبر از فعالیت‌های برادر تکفیری خود است و بعد نشان می‌دهد که مخالف عقاید اوست، رفته‌رفته تحت‌تأثیر باور‌های عبدالمالک قرار می‌گیرد و همسر و فرزندانش را در شرایط خطرناکی قرار می‌دهد. غم‌ناز که با هراس از پسرانش، چندباری تلاش کرده با جملاتی کوتاه و نگاهی تأثیرگذار، فائزه را از نزدیک شدن به این خانواده منع کند، در نهایت تلاش می‌کند او را از معرکه‌ای که در آن گرفتار شده نجات دهد.

به نقش‌هایم دل می‌بندم

وقتی غمگینم پیاده‌روی می‌کنم

ما فقط تصویر نقش‌های فرشته صدرعرفایی را روی پرده نقره‌ای سینما دیده‌ایم و شاید چیزی از خود واقعی او ندانیم؛ خود واقعی‌ای که قطعا در شکل‌گیری نقش‌ها و کاراکتر‌های فیلم‌ها هم نقش دارد. اینجا چند سؤال از این بازیگر موفق پرسیده‌ایم تا با او بیشتر آشنا شویم.

چه فیلم و سریال‌هایی می‌بینید؟

سریال‌های ایرانی را به ندرت دنبال می‌کنم مگر اینکه کاری باشد که دوستانم ساخته باشند. دیگر سریال‌هایی که زمانی در تلویزیون ساخته می‌شد ساخته نمی‌شود. تلویزیون به جای بالابردن کیفیت در هر زمینه‌ای، فقط کمیت را بالا می‌برد و شبکه‌های جدیدی ایجاد و به اصطلاح آنتن پر می‌کند. تبلیغات هم که دیگر غیر قابل تحمل شده است. یک برنامه در تلویزیون می‌دیدم که آن هم جلویش را گرفتند؛ همان برنامه 90. بیشتر سریال‌های خارجی را که مرتبه بالایی دارند تماشا می‌کنم و از تماشای آن‌ها واقعا لذت می‌برم. سعی می‌کنم زیاد و با دوستانم فیلم ببینم تا بتوانیم درباره آن‌ها با هم حرف بزنیم و سوادمان را بالا ببریم.

چه کتاب‌هایی می‌خوانید؟

سعی می‌کنم سراغ مطالعه در زمینه‌هایی بروم که کمتر درباره آن‌ها می‌دانم. هرچه دریچه‌های بیشتری را به روی خودمان باز کنیم شناخت کامل‌تری خواهیم داشت و با درک بالاتری با موضوعات مواجه می‌شویم. البته رمان و داستان کوتاه جایگاه خودشان را دارند.

راه‌حل شخصی شما برای روحیه گرفتن و دور‌شدن از غم و ناراحتی چیست؟

من معمولا وقتی احساس غم و ناراحتی دارم، سعی می‌کنم پیاده‌روی کنم و افراد دیگر را ببینم. فکر می‌کنم وقتی ناراحتیم در پیله‌ای گرفتار می‌شویم که دیدن آدم‌های دیگر می‌تواند این پیله را بشکند. یوگا هم راه‌حل دیگر من است. خیلی‌ها در زمان ناراحتی، تنهایی را انتخاب می‌کنند، اما من سعی می‌کنم بیشتر با بقیه معاشرت کنم و از آن‌ها انرژی کسب کنم. هر وقت حس اندوه می‌کنم به سرعت با دوستانم قرار فیلم و تئاتر دیدن می‌گذارم، مهمان دعوت می‌کنم یا مهمانی می‌روم تا تنها نباشم.

تفریح خانوادگی هم دارید؟

انتخاب اصلی برای تفریح خانوادگی، سفر رفتن است که این اتفاق با توجه به شرایط کاری، برای بسیاری از ما فقط در تعطیلات می‌افتد هرچند که همان‌موقع هم با توجه به ترافیک جاده‌ها و مشکلات دیگر سخت است. خانواده من شامل من و پسرم است و بقیه نزدیکانم ایران نیستند. تفریح ما وقت گذراندن با دوستان من یا دوستان فرزندم است که جوانان باانرژی و خوبی هستند. گاهی با هم به کویر می‌رویم یا برای سفر‌های کوتاه به طبیعت برنامه‌ریزی می‌کنیم. وقت گذراندن با این جوانان حتی به اندازه یک پیک‌نیک کوتاه برای من بسیار لذتبخش است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان