دختر با پشت دست صورتش را پاک میکند و رد اشک روی لبه آستینش باقی میماند. میان هقهق گریه چیزی به پدر میگوید که خیلی مفهوم نیست.
به گزارش به نقل از روزنامه ایران ،بین جملهها، کلمه «ماسی» را میشنوم. ماسی همان ماهی است به کردی. معلوم میشود ماهی قرمز مرده. بچه از دیدن ماهی که روی تنگ بیجان مانده، آنقدر اشک ریخته که به هقهق افتاده. پدر چیزی به دختر میگوید و او کم کم آرام میشود. رو میکند به من و میگوید: «گفتم یکی دیگر برایت میخرم.»
صفا چند ماهی میشود از زندان آزاد شده. جرمش؟ «اعتیاد و مواد». خودش اینجور میگوید. اهل بوکان است. از وقتی کوچ کرده و به ارومیه آمده، به قول خودش همهاش بدبختی بوده. ساکن کشتارگاه است. کشتارگاه یا اسلام آباد یکی از چند محله حاشیهای و مهاجرنشین ارومیه است که ساکنانش بیشتر کردهای مهاجر استان هستند.
صفا بیکار است: «شاگرد خیاط بودم، خیلی سال پیش. اوستا بُرش را یادم نداد. کسی میگفت اگر چرخکار بمانی به هیچ جا نمیرسی، برو برشکاری یاد بگیر. چه بگویم، تنبلی کردم، حوصله نداشتم، هرچه بود نرفتم دنبالش. توی یک تولیدی کار میکردم که تعطیل شد. چرخکار زیاد است. کار پیدا نکردم دیگر. بعدش هم که افتادم توی خلاف و بعد هم زندان. حالا هم آزاد شدهام و بیکارم.»
صفا، تنها مرد بیکار محله نیست. جلوی در خانهها میشود مردهای جوان و میانسالی را دید که در آن وقت روز قاعدتاً باید مشغول کسب و کاری باشند اما نیستند.
«بیکاری است دیگر. همه بیکارند. توی شهرهای دیگر هم کار نیست.» این را یکی دیگر از اهالی محل میگوید. اهل تکاب است. آنجا کشاورزی میکرده اما حالا مثل خیلیهای دیگر مهاجری است که بیآبی او را به حاشیه ارومیه کشانده است.
«اینجا کسی هم اگر کار داشته باشد، موقت است. کارهایی مثل کارگری ساختمان که بعضی وقتها هست و بعضی وقتها نیست. حالا که مدتی است اصلاً نیست. کسی کار فنی بلد باشد، باز اوضاعش بهتر است. وقتی کار نباشد، آدم ممکن است سمت خلاف برود.»
بیکاری را نمیشود معضل یک شهر یا استان بخصوص دانست گرچه بعضی استانها بواسطه شرایط محیطی و اجتماعی، بیشتر با این معضل دست به گریبان هستند. افزایش نرخ بیکاری در آذربایجان غربی به عقیده کارشناسان اقتصادی زنگ خطری است که بروز بحرانهای ناشی از آن را تشدید میکند. آمارگیری سال گذشته افزایش بیش از 3 درصدی نرخ بیکاری در آذربایجان غربی را نشان میداد. مشارکت اقتصادی آذربایجانغربی هم بر اساس اعلام مرکز آمار ایران، 2 درصد کاهش یافت.
آمارها را میدانیم اما چه باید کرد؟ در استانی مرزی که با مشکلاتی نظیر کولبری و سکونتگاههای غیررسمی پرآسیب مواجه است، کدام راهکار میتواند بیشتر از همه مؤثر باشد؟
محسن مددی، مدیرکل آموزش فنی و حرفهای آذربایجانغربی، راهکار را در حرفهآموزی و ایجاد اشتغال پایدار میداند. او در گفتوگو با «ایران» از گروههای آسیبپذیری نام میبرد که بیش از همه در معرض خطر هستند:«ما زندانیان و خانوادههای آنها، کودکان کار و معتادان بهبودیافته و خانواده آنها را داریم که هم آسیب دیدهاند و هم مدام در معرض آسیب هستند.
همچنین زنان سرپرست خانوار بخصوص در سکونتگاههای غیررسمی، تحت آسیبهای اجتماعی قرار دارند.مهمترین کاری که انجام دادیم و در برنامه داریم، حمایت از این افراد آسیبپذیر است که این کار در جهت کاهش آسیبهای اجتماعی انجام میشود.
ما این افراد را تحت پوشش قرار دادیم و آموزشهای لازم را برای آنها ارائه کردیم. همچنین به آموزشهای سیار در سکونتگاههای غیررسمی توجه کردیم. اگر این افراد را توانمند کنیم، میتوانند کارهایی را برای خودشان انجام دهند و درآمد داشته باشند.
ما در استان، هفت شهر ارومیه، بوکان، پیرانشهر، مهاباد، میاندوآب، خوی و چالدران را داریم که دارای سکونتگاههای غیررسمی هستند. نزدیک 3 هزار و 100 نفر از خانواده زندانیان و خود زندانیان را آموزش دادیم و در بخش جوانان جویای کار 12 هزار و 840 نفر تحت آموزش قرار گرفتند و همچنین 2 هزار و 600 نفر سرباز در پادگانها آموزش دیدند.
150 نفر معتاد بهبود یافته و 600 زن سرپرست خانوار هم آموزش دیدند و هزار و 400 نفر از افرادی که بیمه بیکاری دارند و میخواهند آموزش ببینند آموزش داده شدند. برای کشاورزان و خانواده روستاییان هم چیزی حدود 5 هزار نفر را آموزش دادیم.
در شهرستان چالدران هم بهعنوان محرومترین شهر استان دورههای آموزشی را قرار است برگزار کنیم تا اشتغالزایی در منطقه افزایش پیدا کند. زنان بیشتر در رشتههای قالیبافی و آرایش و پیرایش و صنایع دستی مثل کیف و چرم مشغول هستند بخصوص آنهایی که زیرپوشش کمیته امداد هستند. برای آقایان هم بیشتر در رشتههای برق صنعتی، درودگری و پنجرهسازی یوپیویسی و همینطور قسمتهایی از صنعت ساختمان متقاضی بیشتر بوده است.»
روستاییان حاشیه دریاچه ارومیه، سالهاست با مشکل بیآبی مواجه هستند. بارندگیهای امسال با وجود اینکه سطح آب دریاچه را بالا آورد و امیدها را جهت بهبود وضعیت منابع آبی افزایش داد، اما بهگفته کارشناسان آب، نمیتواند تضمینی برای استمرار کشاورزی در این مناطق باشد.
چاههای عمیق و نیمهعمیق، سفرههای آب زیرزمینی را خشکاند و با وجود این همچنان کشاورزان تلاش دارند زمینهای اطراف دریاچه را برای کشاورزی حفظ کنند. کشاورزانی هم که از کشاورزی ناامید میشوند، به مهاجرت روی میآورند که خودش زمینهای برای بروز آسیبهای اجتماعی است اما روستاییان باید چه بکنند؟ آیا تحت آموزشهای لازم قرار گرفتهاند که بشود از آنها انتظار داشت به شکل دیگری ارتزاق کنند؟
مددی در پاسخ به این سؤال چنین میگوید: «نزدیک 20 درصد آموزشهای ما در بخش روستایی انجام شده. این 20 درصد متناسب با جمعیت روستایی نیست. از نظر ما البته آمار خوبی است اما به جهت جمعیت آماری، پایین است و علتش این است که ما در روستاها مراکز آموزشی نداریم و کلاسهای آموزشی بهصورت سیار برگزار میشود. مسأله این است که امکانات در مناطق شهری جمع شده که خودش عاملی است برای مهاجرت روستاییان.
باید عدالت اجتماعی برقرار شود. نزدیک 70 درصد آموزشهای ما هدفمند است که یا برای روستاهای حاشیه دریاچه ارائه میشود یا روستاهای مرزی. هدف ما این است که کشاورزان حاشیه دریاچه ارومیه دست از کشاورزی بردارند تا منابع آبی حفظ شوند. نباید تنها راه معیشتشان کشاورزی باشد.
بهجای آن بهسمت کشاورزی صنعتی مثل بسته بندی، کنسانتره و خشکبار حرکت کنیم. ما الان در کل استان فقط یک واحد میوه خشککنی داریم. میوهها را میبینید که توی خیابانها ریخته شده که اگر خشک هم شود، ارزش بالایی پیدا میکند اما امکانش نیست. درمورد روستاهای مرزی هم زمانی به هدفمان رسیدهایم که با ارائه آموزشهای لازم و ایجاد شغل، کولبری و قاچاق خود به خود جمع شود.»
او از مجموعههای آموزشی و کارآفرینی میگوید که قرار است بزودی در سطح استان افتتاح شود: «مرکز تکاب را آماده افتتاح داریم و مرکز فنی و حرفهای پلدشت و فاز برادران مرکز پیرانشهر هم آماده افتتاح است. در کل در سال 97 ما بر اساس 4 هدف اصلی، 11 برنامه و 30فعالیت برای اداره کل فنی و حرفهای استان تعریف کردیم که رویکردش اقتصاد مقاومتی با افزایش بهرهوری در نهادهها بود.
اولویت کاریمان هم توانمندسازی و مهارتآموزی برای جوانان جویای کار شهری و روستایی در راستای کاهش بیکاری و فقر ناشی از آن بود. 28 تفاهمنامه آموزشی را توانستیم منعقد کنیم. همچنین بحث دیپلماسی مهارت را جزو برنامههایمان قرار دادیم.
دیپلماسی مهارت برای ایجاد دیپلماسی عمومی نقش مؤثری دارد که در این بحث با دانشگاه ابنسینا که مستقر در گرجستان است تفاهمنامهای منعقد کردیم که بزودی دوره آموزشی و نمایشگاهی را که حاصل تواناییهای فنی و حرفهایمان هست در آنجا برگزار میکنیم. همچنین قرار است اولین مرکز تخصصی آموزشی موتورهای شش و هشت سیلندر را برای اصناف و کارآموزان راهاندازی کنیم که تنها مرکز تخصصی در این زمینه است. راهاندازی 20 مدرسه شبانهروزی در مناطق محروم هم جزو برنامههایمان است.»
مددی در نهایت از مشکلاتی میگوید که در بخش فنی و حرفهای وجود دارد که البته تنها مختص به یک استان نیست: «ما دو معضل در بخش فنی و حرفهای داریم، یکی اینکه آموزشهای لازم وجود ندارد و دیگر اینکه افراد آموزش دیده نداریم.
فقر مهارتی در جامعه و فرد وجود دارد. بیشتر از 80 درصد مشاغل نیاز به کسب دانش ندارند و با کسب مهارت افراد میتوانند در آنها شاغل شوند. ما نیاز داریم مربیان بهروز جذب کنیم که متناسب با بازار کار فعالیت کنند. اگرچه نیاز به آموزش عالی وجود دارد اما آموزش مهارتی سهم زیادی برای اشتغال دارد.
اما ادارات فنی و حرفهای در هیچ کارگروهی عضویت ندارد. چرا در کارگروه اشتغال نباید حضور داشته باشد؟ چرا در کارگروه اقتصادی نباید باشیم؟ ما در بحث اعتبارات هم مشکل داریم. جالب است بدانید که تا سال 94 هیچ کمکی به فنی و حرفهای استان نمیشد اما حالا اعتبارات به 3میلیارد تومان در سال میرسد که البته نیازمان بیشتر از آن است.»
آدمها وقتی دیگر سن و سالی ازشان میگذرد، افسوس کارهای کرده و نکرده را میخورند؛ روزهایی که میتوانستند به شکل بهتری سپری کنند تا آینده بهتری برای خودشان ترسیم کنند. در شهرها و روستاهای آذربایجان غربی میشود تحصیلکردگانی را دید که بیکارند. سالهاست بیکارند. حتی میگویند کسانی با مدرک دکترا کولبری میکنند. اینها همه ثابت میکند دانش آموختن لزوماً اشتغال را تضمین نمیکند و شاید این روزها بواقع به عمل کار برآید.