خبرگزاری مهر، گروه سیاست، حسام رضایی: سیدحسن رسولی متولد فروردین 1337 در کاشمر است. وی در فاصله سالهای 65 تا 68 فرماندار زاهدان بود. نخستین شعبه مدرسه عالی شهید مطهری در دوران حضورش در زاهدان تاسیس شد. خودش می گوید که زمین مدرسه را من در اختیار آیت الله امامی کاشانی(رئیس مدرسه) قرار دادم.
وی از سال 68 تا 71 معاون سیاسی استانداری لرستان بود و از سال 71 تا 74 نیز بر صندلی معاونت سیاسی استانداری همدان تکیه زد. با روی کارآمدن دولت اصلاحات در سال 76، رسولی بار دیگر به لرستان کوچ و ردای استانداری را بر تن کرد. رسولی در سال 80 و با آغاز به کار دولت دوم اصلاحات، جایگزین محسن مهرعلیزاده در استانداری خراسان بزرگ شد. وی در دو سال ابتدایی دولت نهم نیز عضو هیئتمدیره راهآهن جمهوری اسلامی بود. وی هماکنون عضو شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان است.
در ظهر یکی از روزهای بهاری به خیابان نجات الهی رفتیم تا گفتگویی را با حسن رسولی ترتیب بدهیم. محور اصلی گفتگو پیرامون حضور جهانگیری در انتخابات بود. رسولی با بیان اینکه علاوه بر جهانگیری، بیژن نامدار زنگنه و محمدجواد ظریف نیز برای حضور در کنار روحانی در انتخابات مطرح بودند گفت: «روحانی مخالف گزینه حمایتی بود. می گفت که می توانم یک تنه از دولت دفاع کنم.»
وی همچنین با انسجام بخش خواندن سازوکار جبهه مردمی نیروهای انقلاب گفت: «اگر اصولگرایان در نهایت به یک گزینه برسند، کار برای روحانی سخت می شود.»
رسولی همچنین با بیان اینکه اصلاح طلبان «حتما» برای شهرداری تهران برنامه دارند و با اشاره به نقش تسخیر شهرداری تهران در استقلال جریان اصلاحات از اعتدال در ریاست جمهوری 1400 گفت: «حزب عدالت و توسعه در ترکیه و همچنین احمدی نژاد، کارشان را از شورای شهر آغاز کردند.»
مشروح گفتگوی خبرگزاری مهر با سیدحسن رسولی را در ادامه می خوانید:
به عنوان مطلع گفتگو به کاندیداتوری آقای جهانگیری در انتخابات بپردازیم. گفته شد که نامزدی معاون اول رئیس جمهور، ماحصل همفکری رئیس دولت اصلاحات و شورای عالی سیاست گزاری اصلاح طلبان بوده است. چه شد که این انتخاب صورت گرفت؟
در محافل اصلاح طلبی اعم از شورای عالی اصلاح طلبان یا سایر مجامع سیاسی حزبی یا غیرحزبی نسبت به آرایش صحنه انتخاباتی دوره دوازدهم از حیث حضور تنهای آقای روحانی یا قرار داشتن فرد یا افراد دیگری در طول وی، حداقل دو رویکرد متفاوت از یکدیگر وجود داشت.
بعید می دانم که مرحوم هاشمی وارد مصادیق شده باشد. اگر هم احیانا وارد مصادیق شده باشد، من اطلاعی ندارماین دو رویکرد در هدف با یکدیگر اختلاف نظری نداشتند. هدف عبارت بود و هست از تداوم گام های اول و دوم. اصلاح طلبان در گام اول در سال 92 در جهت تامین هر چه بیشتر منافع ملی، آقای روحانی را به عنوان نامزد نهایی خود برگزیدند و وی هر چند رای شکننده ای داشت اما به عنوان رئیس دولت یازدهم انتخاب شد.
در گام دوم در تداوم این استراتژی، انتخابات سال 94 اتفاق افتاد. در انتخابات 94، دامنه همگرایی نسبت به سال 92 بازتر شد. مثلا در حوزه قم، آقای لاریجانی به عنوان نامزد جریان اصلاح طلب حضور داشت.
خود آقای لاریجانی نامزدی در قالب لیست امید را رد کرد.
هیچ کدام از جریانات شناسنامه دار جریان اصولگرا در قم تابلوی لاریجانی را علم نکردند. مثلا در تهران، آقایان نعمتی و جلالی در جهت گام دوم به این جمع پیوستند و نتیجه این شد که لیست 30 نفره اصلاح طلبان و اعتدالگرایان برای نخستین مرتبه بدون کم و کاست وارد مجلس شد و با تغییر ترکیب مجلس دهم نسبت به مجلس نهم، فضا در قوه مقننه مانند قوه مجریه تغییر کرد.
جریان اصلاح طلب برای سال 96 بنای بر تداوم گام های اول و دوم دارد و هدف این است که نامزد اصلی همچنان آقای روحانی باشد و با کمک به تداوم حضور وی در قوه مجریه، هم مصالح ملی بهتر تامین شده و هم اینکه هزینه جابه جایی دولت به ملت تحمیل نشود و در عین حال برخی از مطالباتی که وجود داشته و جزء شعارهای آقای روحانی هم بوده است - اما به هر دلیلی در دوره اول محقق نشده -، امکان تحقق آن در 4 ساله دوم باشد.
یک نظریه مبتنی بر این بود که حضور گزینه حمایتی در کنار روحانی، تزلزل ایجاد می کندیک نظریه مبتنی بر این بود که حضور فرد یا افراد دیگری در کنار روحانی دارای آثار سو خواهد بود و یک علامتی به رقیب می دهد و امکان دارد که تزلزل ایجاد کند. در مقابل، رویکرد دیگری وجود داشت و من هم خودم طرفدار دومی بودم؛ من گفتم بنا بر تجربه ای که داریم، حوزه سیاسی داخلی در ایران، پیچیده، غیرقابل پیش بینی و متحرک است. مثلا اگر در سال 92 واقعه رد صلاحیت آقای هاشمی از قبل پیش بینی می شد، ما با آرایش دیگری مواجه بودیم یا در همین ورود یا عدم ورود احمدی نژاد به انتخابات، صحنه تغییر زیادی خواهد کرد.
اما رویکرد دوم قائل به این بود که برای مواجه هوشمندانه تر با هر پیشامد از قبل پیش بینی نشده ای، نامزد دیگری با سبقه حمایتی، کفالتی و هویتی در کنار روحانی حضور داشته باشد. در مراحل مختلفی قبل از روز شنبه که آقای جهانگیری تصمیم به ثبت نام گرفت، این رویکرد مطرح شد اما توسط روحانی مورد اقبال قرار نگرفت.
در آخرین نشست شورای عالی اصلاح طلبان در سال 95 پیرامون این موضوع بحث مفصلی شد و من یکی از مدافعین طرح کاندیدای پوششی بودم اما چون علامت های ارسال شده از سوی روحانی به ما- که نامزد اصلی اصلاح طلبان بود -، علامت توافق با این رویکرد نبود، رای نیاورد.
چرا آقای روحانی موافق گزینه حمایتی نبود؟
آقای روحانی ابتدا تحلیل برخی تحلیلگران حلقه یک شان را داشت که معتقد بود، طرح این رویکرد(گزینه حمایتی)، بازی در زمین رقیب است. دوستان ما که از سوی شورای عالی اصلاح طلبان برای دیدار با روحانی ماموریت داشتند، در انتهای گفتگوشان، رئیس جمهور را متقاعد کردند. آقای روحانی متقاعد شد و گفت که این رویکرد قابل بررسی است.
بعد از ثبت نام گزینه های جریان اصولگرایی در انتخابات، گزینه حمایتی مقداری عملیاتی تر مطرح شددر هفته گذشته در آخرین روز ثبت نام ها، بخشی از صحنه فراروی انتخابات خودنمایی کرد. یعنی احمدی نژاد آمد و در عین حال، رئیسی و قالیباف و تعداد کثیری از جریان اصولگرایی - چه در قالب جبهه مردمی و چه در خارج از آن - ثبت نام کردند و آرایش صحنه انتخابات تا حد معینی روشن شد. در این وضعیت مجددا گفتگوهایی با روحانی صورت گرفت و طرح گزینه حمایتی، مقداری عملیاتی تر مطرح شد و گفته شد که بهتر است این گزینه از درون دولت باشد. ما قبل از عید، الا و لابد این بحث را مطرح نمی کردیم که نامزد پوششی از درون دولت باشد.
شاید آقای روحانی قبل از عید مشکوک بوده که اصلاح طلبان با طرح گزینه ای خارج از دولت بخواهند جلوی خود وی بایستند.
خیر؛ روحانی در این مساله تردید نداشت. روحانی می گفت که طرح گزینه پوششی باعث می شود، ظرفیت ما پخش شود و من می توانم یک تنه از گفتمان و عملکرد دولت دفاع کنم اما آرایش ثبت نام ها و انتخابات که شکل گرفت، معلوم شد که مبنای طرح گزینه پوششی غیرمنطقی نبوده است.
پس از اینکه چند گزینه از جبهه اصولگرایی در انتخابات ثبت نام کرد، روحانی متوجه شد که دیگر نمی تواند به تنهایی از عملکرد خود دفاع کند.
در واقع به این نتیجه رسید که آن نامزد کفالتی و حمایتی در کنار وی باید حضور داشته باشد.
آقای روحانی چه ساعتی از روز شنبه (26 فروردین) قانع شد که گزینه حمایتی در کنارش حضور داشته باشد؟
حول و حوش ظهر روز شنبه بود.
شما در میان دلایل ثبت نام آقای جهانگیری به ثبت نام آقای قالیباف هم اشاره کردید؛ در حالیکه آقای قالیباف عصر روز شنبه ثبت نام کرد.
ما از قبل اطلاع داشتیم که قالیباف ثبت نام می کند. جریان رقیب روحانی با تمام عِده و عُده خود، وارد میدان شد. این نمایان شدنِ صحنه واقعی انتخابات، موجب مجاب شدن آقای روحانی شد. از طرفی این نامزد حمایتی باید با رضایت روحانی وارد عرصه می شد و گرنه این پیام به جامعه داده می شد که جریان اصلاح طلبِ حامی دولت، در حمایت از وی مصمم نیست.
به جز آقای جهانگیری، چه گزینه های دیگری از دولت برای گزینه پوششی و حمایتی مطرح بودند؟
آقایان ظریف و نامدار زنگنه. قرار بود که از میان این 3 نفر، یکی انتخاب شود که آقای جهانگیری مذاکراتش با روحانی را انجام داد و در آخرین لحظه هم ثبت نام کرد و خوشبختانه آن رویکرد دوم تحقق پیدا کرد. برداشت من این بود که آقای روحانی نیازمند حداقل یک تریبون دومی جز خودش هست تا بتواند به خوبی از گفتمان انتخاباتی و عملکرد دولت دفاع کند.
فرمودید که علاوه بر آقای جهانگیری، آقایان ظریف و زنگنه هم به رئیس جمهور پیشنهاد شدند. چرا از میان این 3 نفر، نهایتا آقای جهانگیری به عنوان گزینه حمایتی انتخاب شد؟
جایگاه آقای جهانگیری در دولت فرابخشی است. آقایان زنگنه و ظریف وزیر یک بخش هستند. در قانون اساسی هم آمده که اگر برای رئیس جمهور مشکلی پیش آمد، دولت با سرپرستی معاون اول اداره خواهد شد. به عبارتی معاون اول، رئیس جمهور در سایه است و به همین دلیل از میان آن سه نفر، ترجیح متوجه آقای جهانگیری شد.
بسیاری از تحلیل گران معتقدند، آقای جهانگیری از این جهت به عنوان گزینه حمایتی انتخاب شده که بتواند روحانی را در پاسخ به منتقدان دولت به ویژه در حوزه کمبودهای اقتصادی، کمک رسانی کند.
وقتی اصل این نظر مورد قبول قرار می گیرد که لازمه دفاع از گفتمان دولتِ مورد حمایت اصلاح طلبان، حضور همکار، مکمل و نامزد پشتیبانی است و ترجیح دوم مطرح می شود که برای جلوگیری از انتقال علامت گمراه کننده به جامعه، مصداق این نظریه از درون خود دولت باشد، باید دید که از درون دولت، کدام عضو از جامعیت و کاملیت بیشتری برخوردار است. هر کدام از وزرا یا حتی معاونین رئیس جمهور، متولی یک بخش هستند اما معاون اول اینطور نیست.
در آخرین نشست شورای عالی اصلاح طلبان در سال 95، آن افرادی که معتقد به گزینه حمایتی بودند، آیا وارد مصادیق هم شدند؟
فقط روی اصل موضوع بحث شد و روی مصادیق صحبت نکردیم.
برای انتخاب آقای جهانگیری به عنوان گزینه حمایتی، در شورای عالی اصلاح طلبان رای گیری هم شد؟
در هیئت رئیسه شورای عالی اصلاح طلبان بحث مطرح بود.
نسبتِ مخالفین و موافقین آقای جهانگیری در هیئت رئیسه شورای عالی اصلاح طلبان چگونه بود؟
اطلاعی ندارم.
با خود آقای جهانگیری هم قبل از ثبت نام، جلسه ای داشتید؟
آقایان مرعشی، موسوی لاری و کمالی به عنوان اعضای هیئت رئیسه شورای عالی، قطعا دیدار داشتند اما اینکه چه مسائلی مطرح شده، نمی دانم. در روز شنبه (26 فروردین) این سه نفر دیداری با آقای روحانی می کنند. آقای جهانگیری هم به درستی می گوید که من باید با رئیسم هماهنگ کنم. پس از گرفتن تاییدیه از آقای روحانی، می رود و ثبت نام می کند.
در جلسه آن هیئت سه نفره با روحانی، پیرامون سازوکار چگونگی حضور جهانگیری در انتخابات بحثی شد؟ اینکه مثلا قرار باشد، آقای روحانی به نفع جهانگیری کنار بکشد.
این حرف که آقای روحانی به نفع فرد دیگری کنار بکشد، هیچ سابقه و زمینه ای در شورای عالی اصلاح طلبان ندارد چراکه این موضوع نقض هدف گزاریِ از قبل انجام شده است.
چون آقای محمد هاشمی در گفتگویی اظهار کرد که احتمال دارد، روحانی به نفع جهانگیری کنار بکشد.
من فکر می کنم این صحبت آقای هاشمی، استنباط خودش بوده است.
خب شما تصور کنید امروز 28 اردیبهشت است و نظرسنجی ها به ما می گوید آقای روحانی چندان اقبالی در میان مردم ندارد. در این صورت آیا باز هم روحانی به نفع جهانگیری کنار نمی کشد؟
اصلا ما بنای بر این کار نداریم. وقتی ما نظرسنجی می کنیم، در حقیقت می خواهیم نامزدمان را روشن کنیم. تصمیم استراتژیک ما می گوید که کاندیدای اصلی ما روحانی است. نظرسنجی برای زمانی است که شما تردید دارید. آقای روحانی نفر اول و آقای جهانگیری نفر دوم دولت هستند.
خب شما باید نیم نگاهی هم به جامعه داشته باشید. شاید جامعه لحظه آخر گفت ما روحانی را نمی خواهیم.
این مفروضات برای زمانی است که ما اساسا روی این گزینه فکر کرده باشیم که از میان روحانی و جهانگیری بر اساس سازوکار نظرسنجی یکی را انتخاب کنیم اما اصلا چنین بحثی نبوده است. جریان اصلاحات به عنوان اصلی ترین حامی آقای روحانی در اینکه نامزد اصلی و هدف گزاری شده اش، وی خواهد بود، تردیدی ندارد. هیچ زمینه ای هم نبوده که فضا تغییر کند. روحانی و جهانگیری هر دو از یک منظومه گفتمانی واحد هستند. عملکرد 4 ساله اول دولت روحانی که نفر دومش، جهانگیری است، به همین نسبت اول و دوم متوجه این دو نفر است.
یعنی می خواهید بگویید، اقبالی که مردم نسبت به روحانی دارند، قطعا به همان اندازه به جهانگیری هم خواهند داشت؟
روحانی و جهانگیری دارای تعریف مشترک هستند.
یعنی اگر این دو فرد بخواهند بیفتند، با هم می افتند و اگر بخواهند بالا بیایند، با هم بالا می آیند.
بله قطعا. ما اصلا میان روحانی و جهانگیری زاویه ای قائل نیستیم اما در سال 92 یکی از کارهایی که کردیم، نظرسنجی میان روحانی و عارف بود چون در آنجا این دو این نفر، متفاوت از هم بودند. اگر سازمان رای اجتماعی خوبی متوجه آقای روحانی باشد، قطعا به همان اندازه متوجه جهانگیری هم خواهد بود.
اگر یک نگاه سلبی در جامعه شکل بگیرد که «هر فردی به جز آقای روحانی»؛ در این صورت چه می کنید؟
خیر؛ من چنین چیزی را متصور نیستم؛ مفروضاتی را که می خواهیم مبنای کارمان داشته باشیم، باید علاوه بر اطلاع منطقی، آثار و شواهد واقعی و عینی هم داشته باشد. همچنین در مبنای سیاسی و اخلاقی هم معنا ندارد که معاون، رقیب رئیس جمهور شود. اگر چنین رقابت شکل بگیرد، نشان می دهد که عهد و پیمان بسته شده میان این دو فرد مبنی بر اداره کشور در شرایط حساس داخلی و خارجی، زیر سوال رفته است.
نقش حزب کارگزاران در انتخاب آقای جهانگیری به عنوان گزینه حمایتی چه قدر بود؟
حزب کارگزاران به عنوان یکی از احزاب بیست و چند گانه شورای عالی سیاست گذاری است و به همان اندازه که حزب مثلا، اتحاد ملت نقش داشته، این حزب هم نقش داشته است.
چون به هر حال آقای جهانگیری یک زمانی، رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران بوده است. با توجه به این، شاید اینگونه جا بیفتد که لابی این حزب در انتخاب وی سنگین بوده است.
به آن صفت نبود. اگر معاون اول روحانی امروز فردی به جز آقای جهانگیری، مثلا آقای موسوی لاری می بود، موسوی لاری به عنوان گزینه حمایتی انتخاب می شد.
آقای محمد هاشمی مطلبی را درباره اینکه مرحوم هاشمی 5 نفر را در مقام گزینه حمایتی آقای روحانی مطرح کرده بود، عنوان کرد. آن 5 نفر چه کسانی بودند و آیا شورای عالی اصلاح طلبان به آن 5 نفر مدنظر مرحوم هاشمی اعتنا کرد؟
نمی دانم آن 5 نفر چه کسانی بودند. اصلا بعید می دانم که مرحوم هاشمی وارد مصادیق شده باشد. اگر هم احیانا وارد مصادیق شده باشد، من اطلاعی ندارم. در زمان حیات مرحوم هاشمی، روحانی به شدت مخالف گزینه حمایتی بود. مرحوم هاشمی در مقام پشتیبان روحانی، مصر بود که به نفع رئیس جمهور است که فرد یا افراد دیگری در کنار وی حضور داشته باشند.
برگردیم به بحث قبلی خود؛ یعنی لزوم حضور آقای جهانگیری به عنوان گزینه حمایتی در کنار آقای روحانی. آقای روحانی بارها و بارها در سخنرانی های مختلف با ارائه آمارهایی در حوزه کنترل تورم و رشد اقتصادی از عملکرد اقتصادی دولت خود دفاع کرده است. حتی در یک سخنرانی گفت: «ما شرمنده مردم نیستیم و به آنچه قول داده بودیم، عمل کردیم.» پس اساسا آقای روحانی نباید در دفاع از عملکرد دولتش مشکلی می داشت. اگر واقعا اوضاع اقتصادی کشور خوب است، چرا جهانگیری هم به صحنه آمد؟
وقتی روحانی دولت را در سال 92 تحویل گرفت، شاخص های ملی ما در حوزه اقتصادی علائم بسیار نگران کننده ای داشت. مشخصا نرخ رشد اقتصادی، منفی 7 درصد و نرخ تورم، نزدیک 40 درصد بود. روحانی در این 4 سال با کمک همکارانش و تدابیری که به کار برد، بخشی از این مشکلات را کاهش داد؛ یعنی رشد منفی 7 درصد به تقریبا مثبت 7 درصد و تورم 40 درصدی، تک رقمی شد. با این وجود، مصائب اقتصادی کشور صرفا بالا بودن نرخ تورم و پایین بودن نرخ رشد نیست. رکود و پایین بودن نرخ اشتغال هم یکی دیگر از مسائل است. بنابراین روی صحبت روحانی متوجه این مطلب است که دولت، بخشی از ماموریت هایی که باید انجام می داد را انجام داده اما بهبود وضع معیشتی به گونه ای که در واقعیت جامعه نیز لمس شود، نیازمند اقدامات دیگری است.
شما می دانید که اگر با وجود پایین بودن نرخ تورم و بالا بودن رشد اقتصادی، نرخ بیکاری، بالا و نرخ سرمایه گذاری، پایین باشد، در واقع همه آنچه که برای درمان نابسامانی های اقتصادی لازم است، انجام نداده اید. جهانگیری چون فرمانده ستاد اقتصاد مقاومتی است، می تواند در طول و به عنوان پشتیبان روحانی، سامانه مجاب کنندگی دولت در عرصه افکار عمومی و سامانه دفاعی و رفع ابهام از دولت را تقویت کند و نه اینکه رقیب روحانی باشد.
آقای رسولی! حتما مستحضر هستید که امروز بیش از هر زمان دیگری از احتمال یک دوره ای شدن ریاست جمهوری آقای روحانی سخن به میان می آید. فکر می کنید دلیل این موضوع چیست؟
از سال 60 به این طرف، معمولا دوره دوم ریاست جمهوری به استثنای سال 88 و همچنین 96 که امروز در آن هستیم، چندان رقابتی و فرسایشی نبوده است. در سال 92 هیچ کدام از احزابی که امروز عضو جبهه مردمی هستند، از روحانی - با علم به اینکه روحانی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت است - حمایت نکردند و هر کدام برای خود کاندیدا داشتند. باور دوستان ما در حوزه اصولگرایی این است که یکی از دلایل شکست شان در سال 92، ناتوانی در حوزه اجماع سازی بوده و معتقد هستند اگر به طور منسجم در برابر روحانی حاضر می شدند، شاید نتایج بهتری می گرفتند.
این باور چندان هم دور از منطق نیست؛ به هر حال آقای روحانی در سال 92 کمتر از یک درصد از پنجاه درصد آرا را کسب کرد. برداشت من این است که جریان اصولگرا که همچون سال 92 رقیب تمام عیار روحانی است، این بار به جای رقابت متفرق، با حضور برنامه ریزانی مانند سردار ذوالقدر و کنار زدن چهره های تکراری، یک هدف استراتژیک برای خود تعریف کرده و آن اینکه روحانی برای 15 مرداد 96 رئیس جمهور نباشد. به نظر می رسد که اتاق فکر جبهه مردمی نمی خواهد تجربه شکست خورده سال 92 را تکرار کند و تلاش خواهد کرد در 29 اردیبهشت با کاندیدای واحد در معرض قضاوت افکار عمومی و آرای مردم قرار بگیرد.
اجماع اصولگریان کار را برای روحانی سخت تر می کنداین یک سوژه تبلیغاتی برای مجموعه ظرفیت های در حال اتحاد در مقابل روحانی است. البته تا قبل از ورود احمدی نژاد، این نظریه تقویت شده بود. ورود احمدی نژاد - آن هم نه ورود یک نفره بلکه ورود تیمی- سناریوی آقای ذوالقدر و بقیه دوستانی که ماه هاست دارند در جبهه مردمی زحمت می کشند را با چالش جدی مواجه کرد.
من به عنوان یک فرد اصلاح طلب، امیدوارم که دو جریان سیاسی کشور به طور منسجم در مقابل هم کار کنند و هر کدام که مورد اقبال بیشتر مردم قرار گرفتند، دولت تشکیل بدهند و پاسخگو هم باشند. نشود مانند سال 84 که همه هزینه های انتخاب آقای احمدی نژاد را اصولگرایان دادند اما وقتی انتخاب شد، گفت: «من کاندیدای جریان اصولگرا نیستم.»
اقدام جبهه مردمی از نظر من بسیار امیدوارکننده است. فکر می کنم با شکل گیری جبهه مردمی که ظرفیتی انسجام بخش برای اصولگرایان است و همچنین با وجود شورای عالی اصلاح طلبان، پس از انتخابات می توان ایده ای را به جامعه سیاسی ایران اضافه کرد و آن اینکه 200 یا 300 حزب ثبت شده موجود در کشور که هیچ کدام فراگیری ملی ندارند، در این دو قالب به رسمیت شناخته شوند.
فکر می کنید انتخابات یک مرحله ای خواهد شد یا دو مرحله ای؟
احمدی نژاد بازی را به هم خواهد زد. در این صورت انسجام اصولگرایان مورد خدشه واقع می شود و هر اندازه که مورد خدشه قرار بگیرد، احتمال رای آوری روحانی در مرحله اول افزایش پیدا می کند اما اگر اتاق اجماع ساز اصولگرایان از چنان اقتدار و نفوذی برخوردار باشد که تیم احمدی نژاد و یا سایر نامزدهای اصولگرایی - چه آن هایی که با جبهه مردمی و چه آن هایی که با منویات حزبی آمده اند - را بتواند در یک صف قرار دهد و در نهایت یک نفر از اصولگرایان در مقابل روحانی حاضر شود، انتخابات برای روحانی سخت تر خواهد شد.
و قاعدتا انتخابات به مرحله دوم کشیده می شود.
پیش بینی نمی کنم به مرحله دوم برود اما انتخابات برای روحانی سخت می شود. معمولا مردم ترجیح می دهند به کسی که اعتماد کرده اند، بار دیگر نیز اعتماد کنند مگر اینکه شاخص های عملکردی، وحشتناک باشد. کارنامه دولت روحانی در مجموع به طور نسبی مثبت است.
وارد بحث انتخابات شوراها بشویم. برنامه کنونی شورای عالی اصلاح طلبان برای انتخابات شوراها چیست؟
سازمان دهی نیروها در مرکز، شهرستان ها و استان ها نهایی شده است. همچنین سیاست ها، اهداف کلی، راهبردها و شاخص های تنظیم لیست به خصوص در کلان شهرها نهایی و ابلاغ و جلسات توجیهی برای استان ها برگزار شده است.
حزب عدالت و توسعه در ترکیه و همچنین احمدی نژاد از مدیریت شهری آغاز کردندهمچنین در ریاست جمهوری، آقای شریعتمداری مشغول اداره ستاد شخصی آقای روحانی است و از طرف شورای عالی اصلاح طلبان نیز آقای مرعشی در آن ستاد حضور دارد.
از روز چهارم اردیبهشت ماه، مرحله کاندیداگزینی اصلاح طلبان برای کلان شهرها و تنظیم لیست نهایی که از سوی شورای عالی، واحد خواهد بود، کلید خورد. این لیست باید حداکثر ظرف چهار یا پنج روز نهایی شود تا بتوانیم برای آن یک هفته تبلیغات رسمی، تمهیدات لازم را تدارک ببینیم.
شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب به ریاست آقای راه چمنی نیز برای خودشان مشغول تهیه و تدوین لیست انتخاباتی برای شوراها هستند. آیا با آن ها لیست مشترک می دهید؟
یکی، دو حزب از شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب بنا به دلایلی به شورای عالی اصلاح طلبان نپیوستند. یکی حزب آقای کواکبیان و...
دومی هم انجمن اسلامی مهندسین.
خیر؛ آن ها به شورای عالی پیوستند.
با آقای مهرعلیزاده که صحبت می کردم گفت نپیوسته.
خیر؛ پیوسته.
خب دومین حزبی که نپیوسته کدام است؟
مجمع نیروهای خط امام. این را هم بگویم که اعضای حقوقی شورای عالی اصلاح طلبان که دو برابر اعضای حقیقی اند، در حقیقت دبیران کل احزاب اصلاح طلبِ عضو شورای هماهنگی اصلاحات هستند.
آقای مطهری نژاد سخنگوی حزب مردم سالاری می گفت که تعداد اعضای حقوقی شورای عالی اصلاح طلبان، 21 نفر و حقیقی 44 نفر است.
خیر؛ ایشان اشتباه می کند. بنابراین با توضیحی که دادم، شورای عالی اصلاح طلبان، مرجع اکثریت مطلق ظرفیت های اصلاح طلبی اعم از حقیقی و حقوقی است.
آن احزابی که به شورای عالی اصلاح طلبان نپیوستند هم می خواهند برای شوراها لیست بدهند. آن ها چه می شوند؟
آزاد هستند و هر طور که دلشان می خواهد.
اصلاح طلبان برای تصاحب شهرداری تهران نیز برنامه دارند؟
حتما.
وارد مصادیق شده اید؟
هنوز نهایی نشده است.
جلسه ای داشته اید؟
جلساتی به شکل پراکنده بوده اما به طور منسجم، خیر.
تسخیر شهرداری تهران از سوی اصلاح طلبان در سال 96، چه قدر می تواند در استقلال این جریان در ریاست جمهوری سال 1400 از شبه گفتمان اعتدال موثر باشد؟
بستگی به عملکرد دارد. شورای شهر و مدیریت شهری با مجلس شورای اسلامی کاملا متفاوت است. هر فردی اگر امروز مسئولیت را گرفت، از فردا باید پاسخگوی احتیاجات و نیازمندی های شهری باشد؛ از رُفت و روب شهر گرفته تا حمل و نقل. ما اصلاح طلبان را به مجلس فرستادیم اما مجلس فقط سوال می کند و به احدی پاسخگو نیست اما در شورا به محض اینکه مردم به هر جریان سیاسی اعتماد کردند، از وی پاسخ هم می خواهند.
مدیریت شهری در طول 12 سال اخیر، دارد سرزمین سوخته تحویل می دهد. منابع، ته کشیده و چالش ها افزایش یافته است. بنابراین دوستانی که می خواهند به شورای شهر ورود کنند، فکر نکنند دارند به یک تور تفریحی می روند؛ در واقع دارند به زیر بار مسئولیتی می روند که جمعیت چند ده میلیونی شهر، هر لحظه از آن ها سوال خواهد کرد و قضاوت می کند. به هر حال حزب عدالت و توسعه در ترکیه و همچنین احمدی نژاد از مدیریت شهری آغاز کردند.