به گزارش ایسنا، سه سال از آغاز فعالیت بنیاد سعدی به عنوان نهادی که مسئولیت تقویت و گسترش زبان فارسی در خارج از کشور را بر عهده دارد، میگذرد. سال 90 نیز ریاست این بنیاد توسط رئیس دولت دهم برعهده غلامعلی حداد عادل گذاشته شد.
بنیاد سعدی چند معاونت و یک هیات امنای پر و پیمان دارد که معاون اول رئیسجمهور، رئیس آن است و رئیس عالیه بنیاد رئیسجمهور است. یکی از معاونان بنیاد رضامراد صحرایی، معاون آموزش و پژوهش است. او در گفتوگویی مفصل با ایسنا از فعالیتهای بنیاد سعدی، وضعیت علاقه و توجه به زبان فارسی در دنیا و آموزش آن، ریاست حداد عادل در بنیاد و... سخن گفت.
صحرایی که در دانشگاه و بنیاد شهید مدیر بوده و در دانشگاه تدریس میکند بنیاد سعدی را یک نهاد عمومی غیردولتی توصیف میکند و معتقد است کار این بنیاد هم صددرصد دانشگاهی است. درباره انتقادهایی که در زمینه ریاست حداد عادل بر بنیاد سعدی مطرح بوده، این انتقادها را سیاسیکاری توصیف میکند و معتقد است، الان فرهنگ قربانی سیاسیون شده است و کسانی که میگویند دکتر حداد سیاسی است آدمهایی هستند که زندگیشان را سیاسی میچرخانند.
معاون بنیاد سعدی با بیان اینکه بنیاد نخواسته زبان فارسی سیاسی شود و کارش حاکمیتی است میگوید: بنیاد سعدی آمده است بگوید آموزش زبان یک امر علمی است و باید علمی برای آن برنامهریزی کرد و کتاب نوشت و معلم تربیت کرد. آموزش زبان فارسی یک حرفه است؛ نه اینکه هر کس فارسی بلد باشد، میتواند فارسی درس بدهد.
او از نبودن آزمون در زبان فارسی انتقاد و اظهار میکند: چرا ما برای زبان فارسی نباید آزمون داشته باشیم؟ چرا انگلیسیها تافل و آیلتس دارند، عربها، چینیها، فرانسویها و آلمانیها همه آزمون دارند، اما در زبان فارسی با این سابقه تمدن ما هنوز یک آزمون نداریم؟
او همچنین از اینکه در ایران برای یادگیری زبان فارسی حتی یک فیلم آموزشی نداریم درحالیکه موسسههای آموزشی زبان خارجی در تهران هر کدام چند صد حلقه فیلم آموزشی دارند ابراز تاسف میکند و معتقد است، آنقدر که خارجیها به زبان فارسی احترام میگذارند بعضی از ایرانیها نمیگذارند. او این مسئله را یک آفت میداند؛ آفتی که عمدتا ناشی از کاهش هویت ملی است.
صحرایی با بیان اینکه امروز جنگ و قدرت نرم به عنوان دو شاخصه بارز هزاره سوم تمام تجلیشان در زبان است، میگوید: امروز با توپ و تانک نمیتوانیم جایی برویم؛ باید با زبان فارسی برویم.
متن گفتوگوی ایسنا با دکتر رضامراد صحرایی معاون بنیاد سعدی در پی میآید.
حداقل 20 سال دیر بنیاد سعدی را تأسیس کردهایم
برای شروع گفتوگو از انگیزه تشکیل بنیاد سعدی بگویید و ضرورت آن؛ در حالی که قبلا هم نهادهای رسمی به بحث آموزش زبان فارسی میپرداختند.
ضمن تشکر از مجموعه فاخر ایسنا که ما دانشگاهیها آن را از خودمان میدانیم و هر وقت به اینجا میآییم آن را خانه خود میدانیم و فکر میکنیم به این مجموعه تعلق داریم.
ببینید تجربه بررسی اقدامهای مشابه کشورهای دیگر درباره زبان ملیشان نشان میدهد که ما حداقل 20 سال دیر بنیاد سعدی را تأسیس کردهایم. یعنی اگر ما به جای سال 92 سال 72 این بنیاد را تأسیس میکردیم باز هم دیر بود. برای مثال وزارت خارجه آلمان قریب به 40 سال پیش معاونت فرهنگی خودش را از ساختار وزارت خارجه حذف کرد و موسسه گوته را جایگزین کرد و گوته در ساختار وزارت امور خارجه آلمان قرار گرفت. در حالی که مردم اصلا از این موضوع اطلاع ندارند. یا انجمن جهانی آموزش زبان انگلیسی که به عنوان یک انجمن علمی شناخته شده است در ساختار وزارت خارجه آمریکاست و وزارت خارجه آمریکا با این موسسه کار تنگاتنگ اجرایی دارد. پنهان هم نیست و روی سایت آنهاست. یا کاری که اسپانیاییها با سروانتس و ایتالیاییها با دانته، ترکها با یونس امره یا فرانسویها با آلیانس کردهاند. بنابراین در ضرورت وجود بنیاد سعدی تردیدی نیست. اگر تردیدی هست در دیر انجام شدن این اقدام است. البته از هر کجا جلو ضرر را بگیرید نفع است. همین که الان بنیاد سعدی تأسیس شده خدا را شکر میکنیم.
اثبات اینکه بنیاد سعدی چقدر ضرورت دارد هم مثل این میماند که من بخواهم اثبات کنم ساعت 12 ظهر آفتاب در آسمان است! این از بدیهیاتی است که وجود دارد. وقتی این سوال مطرح میشود خصوصا از طرف افرادی که بعضا از جامعه علمی با گرایشهای خاص یا از جامعه اداری و سیاسی کشور هستند این سوال پیش میآید که وقتی این بدیهیات را نمیدانند، انسان میتواند یک علامت سوال جلو عقلانیت آنها قرار دهد. یا حداقل یک علامت سوال مقابل تجربه و شناختشان از جهان و محیط که نشان میدهد آنها اطلاعات خیلی کمی از اتفاقات محیط خود دارند.
امروز جنگ و قدرت نرم به عنوان دو شاخصه بارز هزاره سوم تمام تجلیشان در زبان است. جوزف نای در کتاب «آینده قدرت» وقتی تهدیدهای آینده آمریکا را بررسی میکند وقتی به نقش چین میرسد میگوید ما از چین بابت 162 تریلیون دلار بدهی نگرانی نداریم و بعد دلار را با حرف برجسته «بولد» مینویسد. به این مفهوم که بدهی ما به دلار است و چین برای حفظ ارزش دلار به تنهایی کفایت میکند. چون آمریکا برای حفظ ارزش پول خود هیچ کاری نیاز نیست بکند چرا که دیگران این کار را برایش انجام میدهند. از چین نگران است بابت موسسه کنفسیوس که قرار است تا سال 2020 در 40 کشور جهان نمایندگی بزند. این کتاب در اکتبر سال 2011 نوشته شده است والان در سال 2016 هستیم و چین در 105 کشور جهان نمایندگی دارد. بنابراین کنفسیوس اینقدر رشد داشته است. کارشان هم آموزش زبان چینی است. به همین خاطر تجارب مشابه جهان نشان میدهد که ما باید در این موضوع خیلی با جدیت فعالیت کنیم.
عدد استادان طوری نیست که قابل گفتن باشد!
نکته مهمی که خوب است مسئولان به آن جواب بدهند این است که چرا علیرغم بدیهی بودن این مسئله گاهی وقتها یا تشکیک میکنند یا سیاسیکاری. من موسسه یونس امره را مثال بزنم. ترکیه موسسه یونس امره را در سال 2011 تأسیس کرده است. یونس امره الان در 50 کشور جهان نمایندگی تأسیس کرده است. در سال 2014 به تهران 12 استاد اعزامی فرستاده است و این مفهوم دارد. یعنی علاوه بر اینکه از بومیها برای آموزش زبان ترکی استفاده میکند 12 استاد اعزامی هم اضافه دارد. یک شاخص بومی نشان میدهد علاقه و احتیاج خیلی بیشتر از کسانی که در ایران هستند و میتوانند ترکی استانبولی آموزش بدهند وجود دارد و یونس امره به این تصمیم میرسد که باید استادان بیشتری بفرستد. حالا سوال ما به عنوان بنیاد سعدی این است که به تنهایی در کل جهان چند استاد و آدم داریم؟ واقعیت این است که عدد طوری نیست که قابل گفتن باشد! البته وزارت علوم در حوزه اعزام استاد کار خودش را میکند که حوزه کاری آنها در حوزه آموزش عمومی نیست.
تمام دنیا به زبان فارسی علاقه نشان میدهد
در حال حاضر کدام کشورها به یادگیری زبان فارسی علاقه دارند؟
باید بگویم به لحاظ پراکندگی تمام دنیا به زبان فارسی علاقه نشان میدهد. بخشی از این علاقه به خاطر مسئله تمدنی است که علاقهمند تمدن ما هستند و خیلی با علاقه این موضوع را دنبال میکنند. بخشی نیازهای جدید است. ما برای یادگیری زبان فارسی 12 نوع نیاز در جهان دیدهایم. معروفترین و قدیمیترین آنها ادبیات است. ادبیات به عنوان یک ادبیات فاخر و فرهیخته فارسی که آینه تمامنمای توسعه بشر را میتوان در آن دید. اما زبان فارسی برای تجارت، زیارت، سیاحت، سیاست، برای سینمای ایران، توریسم پزشکی، مذهبی و زبان فارسی برای جمعیتی بالغ بر پنج میلیون ایرانی که خارج از مرزها زندگی میکنند ولی ایرانیتبار هستند مورد نیاز است. الان تعداد ایرانیانی که خارج از ایران هستند و میخواهند فارسی یاد بگیرند از جمعیت کشور قطر و کویت و امارات بیشتر است. ولی این نیاز چگونه باید پاسخ داده شود؟ الان بیشترین دانشگاههایی که دانشجویان فارسی زبان دارند در آمریکاست. ما با آمریکا روابط سیاسی نداریم ولی در آنجا زبان فارسی زنده و پویاست. بنابراین ما در تمام جهان مخاطب داریم. در برخی از کشورها مخاطب خاص داریم.
بودجه ما برای زبان فارسی از بودجه فیلیپین برای زبانش کمتر است
مثلا در حوزه تمدنی ما چه شبه قاره هند و چه آسیای مرکزی از دیرباز زبان فارسی وجود داشته و حتی زبان دیوانی بوده است. در هندوستان در دوره استعمار و پیش از آن زبان فارسی زبان رسمی و اداری این کشور بوده است. ما اگر فقط یک دلیل برای نفرت از انگلستان داشته باشیم این کفایت می کند که فارسی را از شبه قاره بیرون کرد. در آن زمان هر کس فارسی صحبت میکرد آن را جرم تلقی میکردند. در همین ترکیه که اخیرا ادعاهایی میکنند، زبان فارسی زبان رسمی و اداری بوده است، حتی در دولت عثمانی. این حوزه تمدنی ماست. ولی الان علاقه به زبان فارسی در کشورهای آمریکای لاتین فوقالعاده زیاد است بهطوری که ما اصلا نمیتوانیم نیازهای آنها را پوشش بدهیم. علاقه به زبان فارسی در اروپای شرقی بسیار زیاد است. جالب است که در اروپای شرقی، زبان فارسی را به خاطر موسیقی آن دوست دارند. یعنی فارسی جزو زبانهایی است که به آنها شادمانی میدهد. در چین که از دیرباز زبان فارسی داشتهایم. هنوز کتیبههای بسیاری از مساجد چین به زبان فارسی است. چین کشوری است که یک میلیارد و 360 میلیون جمعیت رسمی دارد. در قاره آفریقا، کشورهای متعددی هستند که در آنها زبان فارسی وجود دارد. مصر یکی از کشورهای مطرح قاره آفریقاست که سالهاست ما با آنها روابط سیاسی نداریم، اما در 12 دانشگاه آن هنوز زبان فارسی برقرار است. حتی در برخی از آنها تا مقطع دکتری زبان فارسی دارند. بنابراین این علاقه وجود دارد و علاقه هم وافر است و به نظر من این علاقه با انقلاب اسلامی بیشتر هم شده است چون تعاریف و کاربردهای بیشتر و جدید پیدا کرده است. اما ما نسبت به این علاقه چقدر اشتیاق نشان دادهایم و پاسخ دادهایم؟ این سوالی است که باید به طور جدی به آن پرداخت و با دقت بررسی کرد. به عنوان نمونه بودجهای که ما در کشور برای زبان فارسی داریم، به اندازه بودجهای که کشور فیلیپین برای زبان خودش میگذارد نیست. آنها خیلی زودتر از ما برای زبانشان بنیاد تأسیس کردهاند. حرف از بنیادها عموما این بوده که کل انرژی یک کشور در یک جا متمرکز کنیم و از آن محل به همه مناطق سرویس داده شود.
نخواستیم زبان فارسی سیاسی شود
شما به موسسههای مشابه آموزش زبان که در سراسر دنیا فعالاند، اشاره کردید. اینکه عموما بخشی از ساختار حکومتی و سیاسی آن جامعه هستند؛ مثلا وزارت امور خارجه آن کشورها. به جز حمایت نکردن مسئولان، انتقادی که باید درباره آن صحبت شود و طیف دیگری این انتقاد را به بنیاد سعدی دارند این تصور است که ساختار آموزش زبان فارسی نباید در ساختار سیاسی تعریف شود. مثلا اینکه این موضوع بیشتر باید به جامعه دانشگاهی و بخشهای غیردولتی و غیرحکومتی واگذار شود.
من از این افراد هیچ استدلالی نشنیدهام. ببینید، حکومتها اگر از زبانشان حمایت نکنند و برای ترویج و توسعه آن تلاش نکنند حتما آسیب میبینند. اتفاقا ما برای اینکه زبان فارسی سیاسی نشود آن را به وزارت خارجه نبردهایم. آن را در ساختار دولت تعریف نکردهایم. بنیاد سعدی یک نهاد عمومی غیردولتی است و اتفاقا کارش هم صددرصد دانشگاهی است. چون در اساسنامه بنیاد سعدی از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی قوانین هیأت امنای دانشگاهها حاکم است. لذا یک نهاد کاملا دانشگاهی و تخصصی است و اتفاقا قانونگذار به مراتب کمتر از مکانهای مشابه در جهان آن را سیاسی کرده است. اکثر مؤسسههای معتبر دنیا زیر نظر بالاترین مقام سیاسی و حاکمیتی کشورشان اداره میشود. اما در اینجا ساختار کاملا هیأت امنایی است.
انتقاد از ریاستِ حداد عادل سیاسیکاری است
چیزی که نمود بیرونی دارد شاید ریاست آقای حداد عادل در بنیاد سعدی است چون به عنوان یک چهره سیاسی شناخته میشود. از این منظر مثلا اتفاقی که برای بنیاد سعدی رخ میدهد برای موسسه دهخدا نمیافتد؛ چون حمایت دولتی و بودجه دارد و این موضوع را به آقای حداد ربط میدهند.
به نظر من این سیاسیکاری است. چون مصداق آوردید میگویم. بنده نه در مقام دفاع از دکتر حداد هستم و نه ایشان به دفاع من نیاز دارد، اما کسانی که اینگونه استدلالها را میآورند باید در نیتشان صددرصد شک کنید. چون کافی است کمی تحقیق کنند. ما هم چنین حرفهایی میشنویم ولی گاهی برخی از انتقادها آنقدر سطحی است که آدم احساس میکند نباید پاسخ آنها را بدهد. آقای دکتر حداد بیشتر از آنکه یک شخصیت سیاسی باشد یک شخصیت فرهنگی است. تقریبا همه کسانی که او را میشناسند با این ویژگی او را میشناسند. به زعم من به عنوان کسی که سالها کار فرهنگی کردهام، پنج سال در بنیاد شهید مسئولیت مستقیم فرهنگی داشتهام، در دانشگاه چهار سال معاون دانشجویی فرهنگی بودهام میگویم که من ایشان را آدم فرهنگی دیدهام تا سیاسی و ایشان سیاست را به خدمت فرهنگ درمیآورد. اتفاقا یکی از مشکلات ما این است که آدمهایی با این ویژگی کم داریم؛ کسانی که سیاست را به سوال بکشند و به فرهنگ خدمت کنند. الان فرهنگ قربانی سیاسیون شده است.
دو گروه در هر جایی خیلی اثرگذارند و متأسفانه دامنه تأثیرات مثبت و منفی آنها هم خیلی گسترده است. بیتردید یک گروه سیاسیون هستند و اگر قرار باشد آسیبی برای جایی اتفاق بیفتد سیاسیون هستند که این تغییر مثبت یا منفی را ایجاد میکنند که ما بیشتر تأثیرات منفی را میبینیم. لذا من ایشان را اصلا آدم سیاسی ندیدم؛ حداقل به عنوان یک آدم دانشگاهی که عمده وقتم در دانشگاه است و بخشی از آن را در بنیاد سعدی هستم.
آقای حداد هفتهای دو بار شورای معاونین تشکیل میدهند. من هیچوقت هم از ایشان حرف سیاسی نشنیدهام. در این جلسات هم یکبار ندیدهام بحث سیاسی مطرح کند یا موضوع زبان فارسی به چیز دیگری گره بخورد. معتقدم کسی که رئیس مجلس کشور ما بوده، انقدر آدم بااخلاصی هست و نظرش وسیع که نمیگوید این چه پستی است که من دارم. بعضی آدمها اینگونه نگاه میکنند. اما آقای حداد بحث میکند، چانه میزند، مسائل زبان فارسی را پیگیری میکند. آن هم با بعضی از آدمهایی که به لحاظ سابقه و سن و سال اصلا با ایشان قابل قیاس نیستند اما آقای حداد برایشان وقت میگذارد و توجیهشان میکند. من خودم فکر میکنم که اگر زمانی رئیس مجلس بوده باشم، آیا حاضرم انقدر خودم را کوچک کنم برای اینکه زبان فارسی آسیب نبیند؟!
از من میپرسند بنیاد سعدی با این بودجه کم چطور توانسته است این کارها را انجام دهد؟! بودجه ما به اندازه یک مدرسه غیرانتفاعی نیست. میگویم برای اینکه دکتر حداد در آنجا حضور دارد و آبرویی که ایشان در نظام دارد به ما کمک میکند. برای نمونه در یکی از کشورها با رایزنیهایی که انجام شده بود کتاب فارسی ابتدایی ما را به عنوان کتاب درسی پذیرفته بودند. این کتاب مقتضیات کاملا بومی ما را دارد. یک تغییرات جزئی در حد پنج درصد در آن کتاب اعمال شد و کتاب در این کشور که در حوزه همسایگان ما هم قرار دارد پذیرفته شد تا کتاب درسی آنها باشد. ما محاسبه کردیم دیدیم آنها برای دانشآموزانشان طی سه - چهار سال پنجهزار جلد از این کتاب لازم دارند که هزینه زیادی میخواست. ایشان در برخی از جلسات رایزنی کرده بود و در نهایت یکی از دستگاههای ذیربط پذیرفته بود که کل هزینههای چاپ و تغییرات این کتاب را بپردازد. از این دست اتفاقات به خاطر شخصیت فردی ایشان کم نداریم.
در خارج از ایران هم آدمهای مختلفی با ویژگیهای دکتر حداد هستند که در پذیرش بعضی از توافقهای فرهنگی نقش کلیدی ایفا میکنند. مثلا در پاکستان «اکرم شاه» آدمی است با ویژگیهای دکتر حداد. برای پاکستان که یک کشور 200 میلیونی است و ساختار سیاسی پیچیدهای هم دارد، گاهی حرف اکرم شاه برای پاکستانیها از حرف رئیسجمهورشان مهمتر است. ما زبان فارسی را در پاکستان با اکرم شاه نگه میداریم به خاطر اینکه اکرم شاه دوست خیلی دیرینه دکتر حداد عادل است. کسانی که میگویند دکتر حداد سیاسی است آنها آدمهایی هستند که زندگیشان را سیاسی میچرخانند. اما دکتر حداد از وقتی وارد بنیاد سعدی شده وجه سیاسی ایشان را در بنیاد ندیدهام. حتی گاهی اگر پیش بیاید کسی از او سوال کند، تذکر میدهد. این بد است که شخصیتی را اینگونه تخریب کنیم. مثلا اگر دکتر حداد رئیس بنیاد سعدی نباشد و یکی از وزرای دولتهای قبل جایگزین ایشان شود، آیا زبان فارسی رشد میکند؟ بیتردید، زبان فارسی سیر قهقرایی پیدا خواهد کرد.
اگر الان بنیاد سعدی نکته قوتی داشته باشد به خاطر این است که وقتی هیأت امنای آن را مشخص کردند، آدمهایی با ویژگی عضو بودن در فرهنگستان زبان فارسی را برای هیات امنا شدن مشخص کردند. این آدمها در تاریخ زبان فارسی تأثیرگذار بودهاند. یکی از این اعضا قریب به 100 سال سن دارد. از برجستهترین شخصیتهای زبان فارسی تاریخ ایران است؛ آقای سمیعی گیلانی. کسانی که سیاسی نگاه میکنند میگویند این پیرمرد اینجا چه کار میکند. اما همین شخصیت وقتی دو جمله حرف میزند به اندازه کل فعالیت سیاسیون ارزش در حرفهایش هست. یا استاد دکتر دبیرمقدم و استاد علیاشرف صادقی آدمهایی نیستند که اگر غیر آقای حداد رئیس بنیاد سعدی باشد بپذیرند که هیأت امنای بنیاد سعدی باشند. هیأت امنا که در حقیقت سمتی است که اعضا به خاطر اعتباربخشی به آن دستگاه آن را میپذیرند.
ما در بنیاد سعدی کارمان حاکمیتی است
در سوالتان مقایسهای کردید بین بنیاد سعدی و دیگر نهادها و موسساتی که در حوزه آموزش زبان فارسی فعالیت میکنند. ما در تاریخ زبان فارسی موسسههای زیادی درباره آموزش زبان فارسی داشتهایم. دهخدای دانشگاه تهران یکی از آنهاست. در دیگر دانشگاهها و نهادهای مرتبط هم داریم. اما اینها از دانشگاههایشان بودجه میگیرند و خیلی بد است که بخواهند خودشان را با بنیاد سعدی که رئیس عالی آن رئیسجمهور است، مقایسه بکنند. موسسه دهخدا جزوی از دانشگاه تهران است و از این دانشگاه بودجه میگیرد. جنس کار ما با هم متفاوت است. ما در بنیاد سعدی کارمان حاکمیتی است. تألیف کتابهای پایه، انجام پژوهشهای بنیادی و برنامهریزیهای کلان 30 ساله. مثلا در حوزه بینالملل کاری که همکاران ما میکنند کارهایی است که باید 50 سال پیش انجام میدادیم و نکردهایم؛ از بس مشغول کارهای جزئی و روزمره بودهایم.
الان همکاران ما در بنیاد سعدی در حال نوشتن سند هستند و جهان را به 12 منطقه تقسیم کردهاند. میگویند جهان به چه سمتی حرکت میکند زبان فارسی هم به همان سمت برود. در معاونت آموزش و پژوهش کتابهایی که تولید میکنیم کتابهایی هستند که با کتابهای موجود در حوزه زبان فارسی در جهان 360 درجه فرق میکند چون تمام مسائل را در کتابها گنجاندهایم.
در تاریخ زبان فارسی کجا 30 متخصص رشته آموزش زبان فارسی با علایق مختلف دور هم جمع شدهاند؟ همین الان یک کتاب پایه آموزش زبان فارسی برای علاقهمندان به فارسیآموزی در خارج از کشور نشان بدهید؟ کتابهای مفید و عملی زیادی نداریم. اولین گروهی که برای فارسیآموزی به ایران آمدند طبق اسناد سال 1706 بوده است، یعنی 310 سال قبل. ما هنوز یک کتاب پایه آموزش زبان فارسی نداریم. یا ادبیات. یک کتاب درسی ویژه خارجیان در حوزه ادبیات فارسی به من نشان بدهید. تولید نشده. به خاطر اینکه تجربیات پراکنده بوده است. الان کارهایی انجام میشود که سعی شده تاریخ زبان فارسی را ببیند. گذشته نهادهای مشابه را به خوبی مورد بررسی قرار بدهد و کاری عرضه کند که متناسب با مقتضیات روز باشد. برای هر کدام از این کتابها که تولید میشود لااقل 30 تجربه مشابه را در جهان دیدهایم. اما میدانید که خط فارسی دارای ویژگیهای خاص است؛ هم از راست نوشته میشود، همه نقطهدار است و هم پیوسته. درصد خیلی معدودی از زبانهای دنیا، نظام نوشتاریشان اینگونه است. در خط فارسی نقطه ممیز معناست. خارجیها نمیتوانند نقطه را پردازش کنند؛ آن هم در این حجم. مثلاً بعضی از زبانهای لاتین نقطه دارند اما نه در حجمی که زبان فارسی دارد. نقطه بالا و پایین باشد معنا متفاوت است. تعداد آن معنای متفاوت دارد. ما برای نوشتن این کتابها بیش از 30 کتاب را بررسی کردهایم. از آن طرف کتابهای موجود زبان فارسی را بررسی کردهایم. 90 درصد این کتابها حرفی برای پایه ندارند، یعنی پیشفرض آنها این بوده که هر کس میخواهد فارسی یاد بگیرد از همان ابتدا توانایی خواندن دارد. در حالی که اینگونه نیست. مثال میزنم. ما که در الفبا یک ز بیشتر نداریم، این چهار ز – ذ - ظ - ض و یا س - ث - ص ها را چهکار کنیم؟ اینها ملاحظات علمی دارند.
الان هر کس در این حوزه تخصص و انتقاد دارد بگوید در تاریخ ایران چه زمانی اینقدر متخصص دور هم جمع شدهاند؟ چون قبل از انقلاب هم بر روی زبان کارهای زیادی شده است.
تغییر نگاه به آموزش زبان فارسی
مولفههایی که بنیاد سعدی به آموزش زبان فارسی اضافه کرده، چیست؟ یا عمدهترین اتفاقات؟
نفس تأسیس بنیاد سعدی یک تحول است. از این جهت که نگاه و جهانبینی آدمها را تغییر میدهد. باور من این است. اگر به من بگویند یکی از بزرگترین اتفاقهای دهه چهارم انقلاب در حوزه فرهنگ ما خصوصا در حوزه بینالملل چیست، بیتردید خواهم گفت تأسیس بنیاد سعدی. تغییر نگاه به این معنی که آموزش زبان فارسی یک حرفه است؛ نه اینکه هر کس فارسی بلد باشد، میتواند فارسی درس بدهد. این دستاورد بزرگ کسانی است که میگویند چرا یک شخصیت سیاسی رئیس بنیاد سعدی شده است. یا هر کسی از دانشگاههای ایران لیسانس دارد، میتواند فارسی درس بدهد. در حالی که آموزش زبان دوم یک حرفه تخصصی است که در دنیا دکترا دارد. گرایشهای متعدد دارد. دکترای آموزش ادبیات انگلیسی داریم، گرایش خواندن و... . آن وقت ما هنوز در خم این کوچه ماندهایم. بنیاد سعدی آمده است بگوید آموزش زبان یک امر علمی است، باید علمی برای آن برنامهریزی کرد و کتاب نوشت و معلم تربیت کرد.
بنیاد سعدی در سال 92 کارش را آغاز کرده است. تأسیس بنیاد در این دوره فترت مالی که ما به شدت محدودیتهای مالی در ساختارها و نظام بودجه داریم کار سختی است. طبیعی هم هست و همه از این محدودیتها اطلاع داریم. با تحریمهایی که در پیش رو داشتهایم تأسیس آن یک اتفاق بزرگ بود.الان تثبیت شده است.اولین اقدام این بوده که با جذب نیروهای متخصص این ادبیات و گفتمان را رایج کرده است. اینکه آموزش زبان فارسی یک حرفه است و باید حرفهای به آن نگاه کرد.
در زبان فارسی با این سابقه تمدنی هنوز یک آزمون نداریم
گفتید چند موسسه و نهاد دیگر در حوزه آموزش زبان فارسی فعالیت کردهاند؟ و آیا شما از تجربههای آنها استفاده کردهاید؟
صدالبته. فقط این را بگویم که دامنه و گستره فعالیت بنیاد سعدی خارج از ایران است. باید بگویم بنیاد سعدی در داخل ایران فعالیتی ندارد و یا اگر دارد خارجیانی هستند که در قالب دورههایی مثل دانشافزایی که فوقالعاده تأثیرگذار است به ایران میآیند.
ما از تجربیات این موسسات حتما استفاده میکنیم. خصوصا با روحیه آقای دکتر حداد که خیلی اهل تعامل است. این را به یک گفتمان تبدیل کردهایم. اینکه ما برای زبان فارسی باید آزمون داشته باشیم. چرا انگلیسیها تافل و آیلتس دارند؟ عربها، چینیها، فرانسویها، آلمانیها همه آزمون دارند، اما در زبان فارسی با این سابقه تمدنی ما هنوز یک آزمون نداریم؟ دولت برنامهریزی کرده در طول برنامه ششم توسعه 80 هزار دانشجو جذب کنیم، اما هنوز متر و معیار نداریم. اینکه دانشجو میخواهد به دانشگاههای ما بیاید چگونه بیاید؟ دانشجوی خارجی را به دانشگاههایمان میآوریم و آنها را در دو کلاس تقسیم میکنیم. کلاس دکترای زبان فارسی ویژه خارجیها و ویژه ایرانیها! به چه خاطر؟ برای اینکه با سطح پایینتری به آنها درس بدهیم. در حالی که آنها پیش از اینکه به ایران بیایند باید احراز میشد که فارسی بلد هستند. اینها باید آزمون مهارتی بگذرانند. آزمون بدهند و به دانشگاه بیایند. چرا، ما هر دانشگاهی که در خارج از ایران بخواهیم برویم باید آزمون زبان آنجا را بدهیم، اما چرا فارسی اینگونه نیست؟ ما این ادبیات را جا انداختیم لذا گفتمانسازی در حوزه آموزشی زبان فارسی کار بزرگی است. در این گفتمانسازی دستاوردهای بزرگی هم داشتهایم.
در حوزه بینالملل هم همکارانم جهان را به 12 منطقه تقسیم کردهاند. کارشناسانی را در قالب اتاقهای فکر دعوت کردهاند که این کارشناسان شامل سفیران سابق ایران در کشورها، رایزنهای فرهنگی، استادان اعزامی دانشگاه به این کشورها، کارشناسان یا وابستههای فرهنگی ایران در آنجا هستند. فارغالتحصیلان آن کشورها از ایران جمع شدهاند و نقاط ضعف و قوت و آسیبها را بررسی کردهاند و برای هر منطقه از جهان یک سند نوشتهاند که مثلا در منطقه اروپای شرقی این گروهها را باید مدنظر قرار دهید و این ملاحظات را باید در نظر داشت. اینها الان به اسنادی تبدیل شده که برای ما چراغ راهنماست که میدانیم قرار است کجا برویم. کار مهم دیگر مربوط به معاونت پژوهش است که در قالب مثلث معلم، مولف، زبانآموز، مجموعه وسیعی از کارها را شروع کرده است. در این راه اولین و مهمترین کار تولید و انتشار کتاب پایه زبان فارسی است. ما 23 نیاز بسته آموزشی را که شامل چندین کتاب، لوح فشرده و کتاب راهنما میشود شناسایی کردهایم. مثلاً برای ایرانیان خارج از کشور. کسانی که فارسی میشنوند ولی نمیتوانند بخوانند و بنویسند. اینها سواد میخواهند و باید برایشان کتاب طراحی شود. اینها در خارج از ایران زندگی میکنند و مقتضیات خاص دارند. به هر حال، برای مخاطبان متنوع، 23 نوع منبع آموزشی تدارک دیده شده است. در حال حاضر حداقل 10 جلد از کتابها طراحی شده و تا پایان سال منتشر میشود.
در حوزه زبانآموزان ما استاندارد زبان مرجع را طراحی کردهایم. خیلی خندهدار است که من بگویم برخی از این مؤسسههای خارجی که تقاضای بودجه میکنند میگویند سطح ضعیف دو کلاس و سطح خوب چهار کلاس و سطح عالی شش کلاس! منظورشان از ضعیف کسانی است که هنوز فارسیآموزی را شروع نکردهاند. متوسط یعنی کسانی که مثلاً دو سال است شروع کردهاند و عالی یعنی کسانی که سه سال و بیشتر است فارسیآموزی را شروع کردهاند! در حالی که در آموزش زبان ما نظام و سطحبندی داریم. در همین میدان انقلاب کتابهای آموزش زبان انگلیسی، فرانسه، آلمانی و حتی ترکی دارای سطحبندی است. A1-A2-A3-B1-B2 و... با طیفی از رنگ مشخص کردهاند کتابها برای چه کسانی است. اتحادیه اروپا در اتحادیه این سطوح را معرفی کرده است. اما ما در زبان فارسی چارچوب مرجع نداشتیم. چارچوب مرجع الان در بنیاد سعدی تصویب و به کل جهان ابلاغ شده است. سطحبندی شده. کلاسهای همه مشخص شده است. کلاسها در همه جای دنیا معلوم است چیست و این نشان میدهد اندک بودجهای که ما داریم به هدف میرسد.
یکی دیگر از کارهای ما این بوده که آثار فاخر زبان و ادبیات فارسی را که دارای چهار ویژگی بوده است، شناسایی کردهایم. یک، فاخر باشد و این فاخر بودن یا از طریق تیراژ و یا برجسته شدن از طریق جشنوارههای معتبر اثبات شده باشد. دو، به زبان دیگری ترجمه شده باشد. نسخه صوتی داشته باشد و سر آخر نسخه فیلم و تصویری داشته باشد؛ مثل قصههای مجید. تمام اینها را شناسایی کردهایم و در تلاش هستیم آنها را به دنیا معرفی کنیم. الان فارسیآموزان همزمان که فیلمها را نگاه میکنند، کتابها هم جلو دستشان است. چرا قبلا این کارها اتفاق نمیافتاد؟ ما این کتابهای فاخر را شناسایی کردهایم و در حال عرضه کردن آنها هستیم. درگذشته دورههای دانشافزایی در بالاترین آمار سالی یک دوره برای صد نفر برگزار میشد. اما امسال 218 زبانآموز را از 41 کشور جهان به ایران آوردیم؛ حتی از کشورهایی مثل آرژانتین و برزیل که گمان میکنم برای اولینبار به ایران آمده بودند. بودجه و هزینه مهمانداری و آموزش و انتقال فرهنگ برای 211 نفر در طول یک ماه در ایران به اندازه بعضی از همایشهایی که نصف مشارکتکنندگان آن در حین برگزاری خواب هستند نبود. از دانشگاه علامه طباطبایی تشکر میکنیم که امکانات خودش را در تابستان در اختیار ما قرار داد. شما با سرانه سه میلیون تومان 30 روز از یک خارجی در تهران نگهداری کنید، 90 ساعت آموزش بدهید، 30 نقطه از تهران را هم ببیند و یک سفر هم به اصفهان بروید، کار بزرگی انجام دادهاید.
در حوزه تربیت معلم زبان فارسی بنیاد سعدی، وقتی فراخوان کردیم کمتر از یک ساعت طول کشید و ظرفیت پر شد. شرکتکنندهها هم با پول خودشان به این دورهها میآیند. در خارج از ایران برنامهریزیهایی کردهایم. الان کتابها را عوض کردهایم. باید معلمهای خارجی زبان فارسی را به ایران بیاوریم. آنها را آموزش دهیم تا بروند این کتابها را درس بدهند. کارگروهی برای آزمون مهارتی زبان فارسی تشکیل دادهایم. آزمون مهارتی دو دوره دارد که دوره عمومی آن بر عهده ماست و ما در مرحله تصویب نهایی آن هستیم تا از این به بعد کسی که بخواهد به ایران بیاید برای دریافت ویزای کار، ویزای اقامت، تأسیس دفتر خدماتی و مواردی مانند اینها باید آزمون مهارتی زبان فارسی بدهد. چه کسی به این چیزها فکر میکرد؟ اما ما در حال تصویب این هستیم که خارجیانی که میخواهند به ایران بیایند کار کنند و یا در ایران زندگی کنند باید آزمون زبان فارسی بدهند. چون ما ایرانی داشتهایم که به قزاقستان رفته و میخواسته با دختری قزاق ازدواج کند، به او گفتهاند مطابق قانون شرط ازدواج شما قبول شدن در آزمون زبان قزاقی است. بنابراین، ما هم برای اهداف عمومی و حتی اهداف دانشگاهی باید آزمون مهارتی/بسندگی داشته باشیم.
با نهادهای امنیتی کاملا هماهنگی داریم
مکانسیم جذب زبانآموز خارجی در بنیاد سعدی چگونه است؟
کار بسیار سنگین و اثرگذاری است. از تمام کانالهایی که ما با خارجیان ارتباط داریم کار جذب دانشجو انجام میشود. رسمی و غیررسمی فراخوان میدهیم. رسمی از طریق سفارتخانهها، رایزنیهای جمهوری اسلامی، نمایندگیهای بنیاد سعدی به اضافه استادان اعزامیِ وزارت علوم. کانالهای غیررسمی فراوانی هم داریم. ایرانیان خارج از کشور فرزندانشان را میفرستند. در این دوره و دورههای قبل هم داشتیم. پدر مادران ایرانیتباری که فرزندشان اصلا فارسی بلد نبود او را به این دورهها فرستاده بودند تا فارسی یاد بگیرد. در آینده ممکن است با دانشگاههای جهان وارد گفتوگو شویم؛ البته ملاحظات خاص دارد که حتما باید توجه کنیم که فردی که به ایران میآید واقعا فقط برای یادگیری فارسی بیاید. در این زمینه با نهادهای امنیتی هم کاملا هماهنگی داریم. آنها خودشان رصد میکنند و هر مسئلهای باشد بررسی میکنند چون خود آنها ویزاها را صادر میکنند. با این حال تعداد متقاضیان پنج برابر ظرفیت ماست.
ما در طول سال تقریبا 10 دوره برگزار میکنیم. استادان خارجی به بنیاد سعدی میآیند و آموزش میبینند. دانشجوها میآیند. برای اولینبار در طول تاریخ آموزش زبان فارسی ما تور دانشافزایی دانشآموزان را برگزار کردهایم. معاونت بینالمللی گزارشی از مدرسههایی که در سراسر جهان به دانشآموزان زبان فارسی یاد میدهند ارائه کرده است که فوقالعاده امیدآفرین است. در بعضی از کشورها 14 مدرسه وجود دارد که زبان فارسی زبان دوم آنهاست.
برای یادگیری زبان فارسی حتی یک فیلم آموزشی نداریم
چه کشورهایی؟
در ارمنستان، لبنان، گرجستان، لهستان، قزاقستان و آلمان. البته در بعضی از کشورها، این مسئله بیشتر حاصل تلاش والدین آنهاست. مثلا در آلمان طبق قوانین آنها باید غیر از زبان انگلیسی یک زبان دوم هم در کنکور امتحان بدهند. والدین این بچهها گفتهاند چه بهتر که بچههایشان زبان مادری خودشان را یاد بگیرند. رفتهاند پیگیری کردهاند. در آلمان بچهها را از مدرسههای مختلف جمعآوری کردهاند و در یک مدرسه به آنها زبان فارسی آموزش میدهند. البته این کار را خودشان انجام میدهند و ما هم تا جایی که بتوانیم به آنها کمک میکنیم. در بعضی کشورهای دیگر مثل استرالیا در یک شهرک دو ایرانیتبار 20 خانواده ایرانی پیدا کردهاند و از بنیاد سعدی خواستهاند که حمایت کند تا بچههای این خانوادهها فارسی یاد بگیرند. این حمایتها کم است، اما بالاخره آنها میدانند جایی وجود دارد که میتواند این حمایتها را انجام دهد. دوستانی که انتقاد میکنند، دستاوردها را نگاه کنند و ببینند چگونه با این هزینه و بودجه کم دستاوردها چه بوده است؟ باعث تأسف است که ما در کشورمان برای یادگیری زبان فارسی حتی یک فیلم آموزشی نداریم. من معلم این کار هستم و به عنوان معلمِ مطلع این کار میگویم که در ایران نمیتوانید یک فیلم آموزشی درباره آموزش زبان فارسی به خارجیان پیدا کنید، اما مؤسسات آموزشی زبان خارجی در تهران هر کدام چندصد حلقه فیلم آموزشی دارند. این همه نهاد برای آموزش زبان فارسی داشتهایم، چرا رمانهای فارسی را برای خارجیها سادهسازی نکردهاند؟ کاری که خارجیها میکنند و چقدر هم خوب کارشان را انجام دادهاند.
استقبال از زبان فارسی بسیار زیاد است
این مسئله به میزان استقبال هم مخاطبان برمیگردد.
استقبال از زبان فارسی بسیار زیاد است.
به خاطر حضور آموزشگاههای زبان انگلیسی الان بچههای ایرانی در همین تهران به خاطر حضور در کلاسهای زبان انگلیسی جملاتشان پر از واژههای انگلیسی است. این مسئله به استقبال از زبان انگلیسی به خاطر کاربردی بودنش برمیگردد.
این صحبت درست است. آنقدر که خارجیها به زبان فارسی احترام میگذارند بعضی از ایرانیها نمیگذارند؛ مثل مجریهای تلویزیون. باید از آنها پرسید آنقدری که شما در گفتارتان از واژههای انگلیسی استفاده میکنید انگلیسیها هم از دیگر زبانها استفاده میکنند؟! این مسئله وجود دارد و این یک آفت است. یک بیماری فرهنگی است. آفتی که عمدتا ناشی از ضعف و کاهش هویت ملی است و ما با اینها کاری نداریم. اینها خودشان مسائلی دارند که باید درباره آنها بحث کرد اما استقبال از زبان فارسی در خارج از ایران فراوان است.
دوستانی که میگویند بنیاد سعدی سیاسی است جواب بدهند
تعامل شما با کشورهای فارسیزبان چگونه است؟
در راستای سیاستهای جمهوری اسلامی ایران؛ البته کمی بیشتر. مثلا متاسفانه از نظر سیاسی با تاجیکستان روابط خوبی نداریم، ولی زبان فارسی در آنجا کاملا فعال است و آنها هم با ما همراه هستند. افغانستان که کلا آموزش زبان فارسی ندارد، چون زبان فارسی زبان رسمی آنها بوده و هست. در تاجیکستان هم زبان فارسی رواج دارد، اما با خط سیریلیک. آنها یک زمانی گفتند ما میخواهیم خط و زبان نیاکان را زنده کنیم. شروع به زنده کردن زبان فارسی کردند، اما متأسفانه دولتمران آنها الان به طرف آمریکا و سعودیها رفتهاند و از این ایده خود فاصله گرفتهاند. با این حال الان چراغ زبان فارسی در هر دو کشور پرفروغ است. بنیاد سعدی هم در راستای سیاستهای جمهوری اسلامی با انعطاف بیشتری با هر دو کشور کار میکند. ما کشور افغانستان را واقعا از خودمان میدانیم. نوع کاری که باید با آنها کنیم متفاوت است. مثلا برای افغانستان به دستور آقای دکتر حداد شورایی تشکیل شده و اختصاصا در حوزه زبان و ادبیات فارسی افغانستان کار میکنند. اینها نوع نیازشان با تمامی دنیا فرق میکند، چون فارسی را دارند. نیازهای خاص دیگری دارند. اخیرا هم شنیدم به دستور آقای حداد یک نفر از ادیبان و اندیشمندان مشهور افغانستان عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی شده است که این رابطه هم نهادینهتر برقرار شود.
تاجیکستان در دوره دانشافزایی زبان فارسی از اعضای فعال ماست. تاجیکها بیشتر به بنیاد سعدی میآیند تا خط یاد بگیرند. زبان دارند، سواد میخواهند چون این دو مقوله با هم متفاوتاند. هر سال در دورههای بنیاد سعدی تاجیکستان سهمیه خاص و ویژهای دارد. پژوهشگاه زبان فارسی در تاجیکستان خیلی خوب در حال فعالیت است و این پژوهشگاه زیر نظر بنیاد سعدی است. اگر زیر نظر دولت بود که تا به حال صدباره تعطیل شده بود. در این پژوهشگاه کتابهای فاخر ادبیات را به خط سیریلیک برگرداندهایم و استقبال زیادی از آنها شده است.
به هر حال همواره در اینگونه مناسبات ملاحظات بسیاری تأثیر میگذارد. دوستانی که میگویند بنیاد سعدی سیاسی است جواب بدهند که اگر دکتر حداد سیاسی است چگونه در بعضی از کشورها که ما هیچگونه رابطه سیاسی نداریم. زبان فارسی پرفروغ است؟ یعنی آنها بیشتر از خارجیها حداد را سیاسی میدانند؟ اتفاقا رابطه کشورهای مختلف با بنیاد سعدی رابطه خوبی است. ما حتی در ایالات متحده در حوزه زبان فارسی نماینده داریم.
هر فارسیآموز خارجی حدود 250 عکس از ایران به اشتراک گذاشته است
بنیاد سعدی در آمریکا هم نماینده دارد؟
بله. از آدمهای غیررسمی. از این کشور هم امسال و هم سال گذشته برای اولینبار زبانآموز به ایران آمد. از کشور انگلستان هم همینطور. در دوره دکتر حداد است که برای اولینبار از آمریکا و انگلستان نفراتی در دورههای بنیاد سعدی شرکت میکنند. این افراد به واسطه معتمدان ما در این کشورها معرفی میشوند. اینها از طریق ایرانیانی که به نظام ایران، انقلاب اسلامی و زبان فارسی علاقهمند هستند و همچنین با هماهنگی نهادهای امنیتی به ایران آمدهاند و سال آینده هم همینگونه خواهد بود.
نکته دیگر اینکه کاری را که بنیاد سعدی در نمایش واقعی چهره ایران کرده است با کاری که دستگاههای موظف برای آن میکنند مقایسه کنید. این افرادی که به ایران آمدهاند همه عضو اینستاگرام و توییتر و فیسبوک هستند. ما محاسبه کردهایم به طور متوسط هر خارجی حدودا 250 قطعه عکس از ایران گرفته و در شبکههای خود به اشتراک گذاشته است. شبکه اجتماعی فارسیآموزان خارجی را راهاندازی کردهایم که خارجیها عضو آن هستند و در آنجا به زبان فارسی با هم حرف میزنند. اینها در نمایش چهره واقعی ایران در دنیا موثر است. آموزش مجازی زبان فارسی تا به حال کجا بود؟ به زودی شاهد تحول آموزش مجازی زبان فارسی خواهید بود. نرمافزارهای ما در این زمینه در حال آماده شدن هستند.
ببینید چه بوده و چه شده؛ نه اینکه چه باید باشد
در برخی از کشورها علاقه به زبان فارسی وجود دارد، اما مشکل این است که یک کلاس مناسب برای فارسیآموزی ندارند. مثلا در صربستان اگر همت شخصی فردی که آنجاست نبود شاید اتفاقی در آنجا نمیافتاد.
استادی که الان در آنجاست متخصص آموزش زبان فارسی به خارجیان است. زمانی که او به بلگراد رفت ما 11 فارسیآموز در این کشور داشتیم. امروز در بلگراد قریب به 300 فارسیآموز داریم و زبان فارسی در آنجا از حالت درسی به عنوان زبان دوم در حال تبدیل شدن به یک کرسی در دانشگاه است.
کتاب «سلام فارسی» اولین کتابی است که توسط همان استاد (سعید صفری) تألیف شد. بنیاد سعدی آن را برای فارسیآموزان منتشر کرد. این کتاب را با کتابهای موجود مقایسه کنید. حال میگویید در بلگراد کلاس وجود ندارد. اما باید ببینید چه بوده و چه شده؛ نه اینکه چه باید باشد. ما با سطح مطلوب فاصله زیادی داریم ولی برای قضاوت باید سطح قبلی را دید. در بلگراد استاد گذاشتهایم و تثبیت شده است. کتاب خواسته بودند و ما برایشان «سلام فارسی» را چاپ کردیم. شما بلگراد را دیدهاید اما این در اروپای شرقی در حال الگو شدن است. به جاهایی بروید که ما سالهاست زبان فارسی داریم. مثل پاکستان. در این کشور در دوره یکی از نخستوزیران سابقش اعلام شد مدارس در کنار زبان فارسی عربی هم میتوانند تدریس کنند که توطئه عربستان بود و به مرور زبان عربی جای زبان فارسی را گرفت.
وقتی تلاش کشورهای دیگر را برای زبانشان میبینم خجالت میکشم
آیا پرداختن به مسئله آموزش و گسترش زبان فارسی در هر کشوری به دغدغه مسئولان و ترجیح آنها به مسائلی غیر از زبان فارسی برمیگردد یا همه آن به کمبود بودجه مربوط است؟
این مسئله به دیدگاهها برمیگردد. من وقتی به کشورهای دیگر میروم و تلاش آنها را برای گسترش زبانشان میبینم خجالت میکشم. به یکی از دانشگاههای قزاقستان رفته بودم. بچههای قزاق دور من جمع شده بودند. مردمش به ما علاقه دارند. حدود 40 دانشجو دارند. از من گله میکردند میگفتند ما به فارسی علاقه داریم، چون پدربزرگهای ما هنوز هم در شبهای یلدا حافظ میخوانند. هنوز فرهنگ و تمدن ما در آنجا زنده است. ایرانیها را دوست داریم. فارسی را دوست داریم. اما دوست من که خیلی معدل پایینتری از من داشته رفته زبان چینی را یاد گرفته است و به همین خاطر تا به حال دو بار او را به چین بردهاند. آن دیگری به کره رفته. دیگری عبری یاد گرفته و سالی دوبار او را به اسرائیل میبرند. ولی من که فارسی را انتخاب کردهام سه سال است به ایران نرفتهام. کشورها اینگونه برنامهریزی میکنند. حالا من مانده بودم چه بگویم. بله مسئله آموزش زبان فارسی باید برای مسئولان ما در آن کشورها دغدغه شود.
با توپ و تانک نمیتوانیم جایی برویم؛ باید با زبان فارسی برویم
امروز ما با توپ و تانک نمیتوانیم جایی برویم؛ باید با زبان فارسی برویم. ببینید از سال 1979 مصادف با انقلاب ما سندی در کنگره آمریکا با عنوان «تغییر اذهان، تسخیر صلح» تصویب شده است. از آن سال هر رئیسجمهوری در آمریکا به قدرت میرسد این خط را دنبال میکند. این سند وقتی به خاورمیانه میرسد میگوید خاورمیانهایها و کشورهایی که حاکمان مسلمان دارند، نسبت به آمریکاییها دیدگاه خوبی ندارند. برای تغییر این دیدگاه باید نسبت به جذب دانشجو برنامهریزی کرد. یعنی آنها جذب دانشجو از کشور ما را به عنوان یک استراتژی برای تغییر قدرت و دیپلماسی خود میدانند.
یا اینکه جوزف نای در اثبات ادعای خودش مبنی بر زوال قدرت آمریکا چندین دلیل میآورد. یکی از آنها این است که میگوید در دهه 90 حدود 100 رئیس دولت انگلیسی میدانستند، اما الان در سال 2011 فقط 40 رئیس دولت انگلیسی میدانند و این علایم به معنای زوال قدرت ماست. بنابراین اینکه زبان چقدر مهم است دیگر اثبات کردن ندارد. زبان فارسی هر جا برود ما هم رفتهایم. واقعا اندیشه من از سطح کشور خودمان هم فراتر است. در زبان فارسی خشونت نیست. خشونت را به زبان فارسی بنویسید، ببینید چگونه میشود. در ادبیات ما حضور خشونت بسیار کم است. زبان فارسی به دیگر کشورها برود حداقل این است که ما سعی کردهایم مردم دنیا غیر از زبان انگلیسی از پنجره دیگری دنیا را نگاه کنند. پنجرهای که نمیگوییم همه حرفهایش راست است ولی خیلی از حرفهایش مقابل نظام موجود جهانی است که عمدتا از طرف مستکبرین هدایت میشود. آموزش زبان فارسی نه فقط به زبان فارسی و ایران بلکه خدمتی است به جهان. اگر اندیشه تمدن داریم، نگاه مسئولان ما به زبان فارسی باید استراتژیک و راهبردی باشد.
هیچکس از اینکه زبان فارسی در دنیا گسترش پیدا کند ناراحت نیست. اما ممکن است با نوع سیاستها موافق نباشند.
خب نباید هدف را قربانی کنیم.
عربستان سعودی کلاسها را میقاپد
تا به حال در بنیاد سعدی چند فارسیآموز داشتهاید؟
بنیاد سعدی در حال حاضر 200 کلاس خارج از ایران دارد که فعال هستند. سیاست هم حفظ زبان فارسی و گسترش آن است.
ما حواسمان نیست که اگر ما این کلاسها را تشکیل ندهیم عربستان سعودی این کلاسها را میقاپد. پول میدهد که تو به کلاس زبان عربی بروی. میرود به دانشگاه میگوید هر کلاس زبان عربی تشکیل شود هزینه استاد و کلاسداری آن را خودم میدهم. بنابراین حفظ این 200 کلاس زبان فارسی در دنیا در گام اول یک رسالت است. در این زمینه گام دوم توسعه است. برای توسعه بودجه میخواهیم. ما حوزه فعالیتمان داخل کشور نیست. تحت عنوان دانشافزایی، فارسیآموز خارجی به ایران میآوریم. هدف اصلی ما تشویق و ترغیب است. کسی که یک یا دو سال فارسی یاد گرفته حالا جایزه او این است که یک ماه به ایران بیاید. باید به ایران بیاید، با مردم ایران حرف بزند و کشور را ببیند.
نکته دیگر اینکه بنیاد سعدی از بدو تأسیس سیاست را بر این گذاشت که هیچ کاری را شروع نکند مگر اینکه بداند قبلا کسی این کار را نکرده است. این حجم وسیعی از انتقاد را روانه کرد. گفتند چرا هیچ کاری نمیکنید؟ گفتیم اول باید بدانیم کجا هستیم بعد به کاری دست بزنیم بنابراین یک همایش برگزار کردیم با عنوان موسسههای فعال در آموزش زبان فارسی در جهان. بنیاد سعدی رفیق اینهاست. چیزی حدود 40 مؤسسه داخلی و خارجی در این رابطه وجود دارد. ما اینها را در یک همایش یکروزه دور هم نشاندیم. گفتیم هر کسی هر کاری انجام داده است گزارش بدهد.
هر موسسهای فکر میکند کار ما معارض کارش است بگوید
امسال هم یک سمینار دیگر برگزار شد که 10 بنیاد خارجی مهمان بودند. پیام آن هم این بود که بنیاد سعدی رفیق هر کسی است که میخواهد به توسعه زبان فارسی کمک کند نه رقیب او. اما بالاخره این دانههای پراکنده تسبیح یک نخ میخواهد. ما استفاده از تجربیات موسسات دیگر را نه وظیفه بلکه مبتنی بر عقل میدانیم. اگر فلان موسسه کاری انجام داده که مفید است ما از آن استفاده کردهایم. هر موسسهای که فکر میکند کار ما معارض کاری است که آنها انجام میدهند بگوید. ما از مؤسسات میخواهیم که بیایند و بگویند از ظرفیت ما استفاده کنید. هر کسی ظرفیتی دارد بیاید بگوید. ما سعی کردیم استفاده کنیم؛ اگر نکردهایم و کسی فکر میکند ظرفیت دارد و ما نمیدانیم اخلاص حکم میکند که خودش بیاید به ما بگوید و ما هم استقبال میکنیم.
به برخی کشورها اشاره کردید، اما به عنوان سوال پایانی، وضعیت استقبال از زبان فارسی در غرب چطور است؟
دانشگاه کمبریج انگلستان، استاد ایرانی دارد. در آمریکا ما انجمن معلمان زبان فارسی را داریم. در اسپانیا چندین دانشگاه زبان فارسی دارند. در فرانسه زبان فارسی داریم. هر جایی که ظرفیتی وجود دارد ما سعی کردهایم به آنجا برویم ولی در تعامل با هر کسی باید برابر عمل کنیم. عقل حکم میکند دست برتر را بگیریم. ما الان ظرفیتها و تقاضاهای زیادی داریم که نمیتوانیم پاسخ بدهیم. جز کشورهایی که با ما مخاصمه سیاسی دارند مشخصا آمریکا، اسرائیل و اخیرا هم عربستان، جز در این موارد، دفاتر ما همهجا هست. گاهی ما فارسی را آنجا بردهایم، گاهی خودشان زبان فارسی را نگه داشتهاند. مثلا در پاکستان ایرانیها محبوب هستند. این کشور پهناور است و جمعیت 200 میلیونی دارد. 950 مدرسه غیرانتفاعی وجود دارد. اما توفیق زبان عربی نسبت به فارسی در پاکستان مسئله سیاسی است. میتوان در این رابطه درست عمل کرد. در این کشور 300 هزار فارغالتحصیل زبان فارسی وجود دارد. قدیمیهای آنجا کار دارند، جدیدیها کار ندارند. از طرف دیگر فارسیای که یاد گرفتهاند فارسی مبتنی بر متون است و لازم است فارسی گفتاری آنها تقویت شود. در این کشور برخی با چنگ و دندان فارسی را نگه داشتهاند.
جامعةالمصطفی خوب کار میکند و به حاشیهها توجه نمیکند. امیدوارم مسئولانی که این حرفها را میشنوند اهتمام بیشتری داشته باشند و نگاه استراتژیک بلندمدتی نسبت به زبان فارسی داشته باشند. اگر میخواهیم کار بزرگ کنیم تصمیم بزرگ میخواهد.
گفتوگو: ساره دستاران و فرزاد گمار - ایسنا