تأثیر انقلاب اسلامی بر هندسه قدرت مقاومت اسلامی در غرب آسیا

پس از جنگ دوم جهانی ایالاتمتحده امریکا جایگزین انگلستان در منطقه غرب آسیا و شمال افریقا شد. استراتژی امریکا تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بر اساس سیاست دو ستونی بود.

١. مقدمه

پس از جنگ دوم جهانی ایالاتمتحده امریکا جایگزین انگلستان در منطقه غرب آسیا و شمال افریقا شد. استراتژی امریکا تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بر اساس سیاست دو ستونی بود.

در این استراتژی که از سوی نیکسون مطرح شد، ایران پایه نظامی و عربستان ستون مالی و اقتصادی برنامه های امریکا برای پرکردن خلأ قدرت در منطقه بود.

با پیروزی انقلاب در ایران، ایالاتمتحده مجبور شد برای جلوگیری از نفوذ و قدرت بیش ازپیش انقلاب اسلامی، در مسائل منطقه (ژئواستراتژیک ترین منطقه جهان) درگیر شود. ازاین رو، مسلمانان ایران از سوی امریکا به عنوان سرکش، یاغی و اعراب به دلیل چرخش به سمت غرب و سازش با اسرائیل، مسلمان خوب دانسته شدند، زیرا اسلام سیاسی تحت تأثیر انقلاب اسلامی، هژمونی آمریکا، موجودیت اسرائیل و بقای رژیم های محافظه کار منطقه را به مبارزه طلبید و به معضل امنیتی برای غرب، رژیم های عربی و اسرائیل تبدیل شد.

انقلاب اسلامی ایران، ساختار سیاسی، نحوه توزیع قدرت و بازیگران روابط بین الملل را تحت تأثیر قرار داد و باعث تقویت و ظهور بازیگران جدید غیردولتی (جنبش ها و ملت ها) [بالأخص در غرب آسیا] شد. (رضاپور، ١٣٩٣: ١٤١) به طوریکه پس از وقایع سال ٢٠١١، روزنامه النهار در گزارشی به نقل از یک کارشناس امریکایی مینویسد: «... ایران امروز بر بغداد و تقریبا نیمی از جغرافیای عراق تسلط کامل دارد... بر پایتخت سوریه، دمشق و حکومت رئیس جمهور بشار اسد و نیمی از اراضی سوریه نیز به طور کامل مسلط است... [و] به واسطه حزبالله و هم پیمانانش بر لبنان تسلط دارد... از مدتی نه چندان طولانی بر پایتخت یمن، صنعا و نیمی از جغرافیای آن مسلط است... کاملا روشن است که این نفوذ منطقه ای ایران به طور جدی امریکا و برخی از کشورها را نگران کرده است. این نشان میدهد که توانایی ایران برای بستن تنگه های حیاتی جهان یعنی «هرمز» و «باب المندب» تا چه اندازه بالاست.» (خبرگزاری آنا، ١٣٩٣/١١/١٧)

با عنایت به مفروضات فوق، این سؤالات مطرح هستند که آیا نفوذ و قدرت استراتژیک و نظامی ایران در غرب آسیا تهاجمی است؟ یا اینکه ریشه در گفتمان و جهانبینی تدافعیای دارد که به آن مشروعیت میبخشد؟ در وهله بعد این گفتمان در واکنش به چه نظمی ارائه شده است ؟ و پایه های نگه دارنده آن چگونه هندسه قدرت و مقاومت در منطقه غرب آسیا را متحول ساخته اند؟ پاسخ به سؤالات مزبور از دو بعد سلبی و ایجابی حائز اهمیت است. ضرورت سلبی انجام پژوهش پیش رو از این حیث است که شناخت و تجزیه وتحلیل تغییر هندسه قدرت مقاومت در غرب آسیا، از تحریف و کمرنگ کردن نقش انقلاب اسلامی در این راستا جلوگیری به عمل میآورد و قاعدتا از نظر ایجابی میتواند مقدمه تحقیقات بیشتری در این زمینه باشد. جست وجو در تحقیقاتی که در ارتباط با «مقاومت اسلامی» انجام پذیرفته است این ضرورت را دوچندان میکند.

جدول 1. پیشینه تحقیق

 

بررسی پیشینه تحقیق نشان میدهد که تحقیقی جامع ومانع در ارتباط با تأثیر انقلاب اسلامی بر هندسه قدرت مقاومت اسلامی بالأخص در غرب آسیا انجام نشده است. در مقابل نویسنده با بررسی این مهم، در این مقاله معتقد است: انقلاب اسلامی به علت قدرت مادی، نهادی و عقیدتی خود پایه ها و مبانی قدرت «مقاومت اسلامی» را مستحکم کرده است. مهم ترین سازوکاری که در تحقق این مهم نقش بسزایی داشته است، راهبرد جمهوری اسلامی در مبارزه با نظام نومحافظه کاری بوده است.

برای تشریح این گزاره که ستون اصلی نوشتار حاضر خواهد بود لازم است در بدو امر مختصات گفتمانهای مقاومت در نظام نومحافظه کار در سطح بین المللی را بررسی کرد. پس از آن شایسته است راهبرد نظام نومحافظه کاری را در قبال مقاومت اسلامی در منطقه غرب آسیا تشریح کرد.

سپس تحلیل مبانی نسل های قدرت و نفوذ انقلاب اسلامی این مزیت را در بر خواهد داشت که تأثیرات سه گانه انقلاب را بر تغییر هندسه مقاومت اسلامی در غرب آسیا به تفصیل بررسی کند.

٢.مبانی نظری

١-٢. نظریه های مقاومت در روابط بین الملل

برخی از تحلیلگران بر این باور هستند که نظریه های کلان روابط بین الملل رو به اتمام هستند، ویژگی علمی بودن خود را در تبیین وقایع جدید روابط بین الملل از دست دادهاند، زیرا در اکثر آثار علمی در رشته روابط بین الملل تئوریپردازی به حداقل ممکن رسیده، مباحثات نظری بیشتر دون پارادایمی هستند و استفاده از تئوری اغلب جهت آزمایش فرضیه است. ازاین رو، بیشتر پس از مناظره سوم و چهارم، چون مبنای مشخصی برای نظریه پردازی ایجاد نشد؛ شاهد تکثر و تنوع در مفاهیم، نظریات و روشهای موجود در روابط بین الملل هستیم. Dunne and) (٤٢٥-٢٠١٣٤٠٥,Others سیلوستر مینویسد: در دنیای جهانی شده (بعد از جنگ سرد) روابط بین الملل با حوزههای متفاوتی از موضوعات متمایز تئوریک، جغرافیایی، فلسفی، متدلوژیک و ... در مقایسه با رهیافت دولت محور روبه رو شده است. آیا این به این معناست که نظریه در روابط بین الملل به سرانجام رسیده یا اینکه نظریات روابط بین الملل زیستی دوباره آغاز کردهاند؟ قطعا بسیاری از موضوعات قدیمی روابط بین الملل مثل جنگ و صلح در دوران جدید در مظاهر گوناگونی عینیت مییابند. (٦٢٦-٢٠١٣٦٠٩,Sylvester)

باری بوزان در مقاله ای تحت عنوان «چرا نظریه ای غیر غربی در روابط بین الملل وجود ندارد؟»، معتقد است دو دلیل اصلی برای سیطره نظریه های غربی بر این دیسیپلین را میتوان ذکر کرد: اولا، نظریه های جریان اصلی روابط بین الملل در فلسفه و نظریه های سیاسی غرب ریشه دارند؛ ثانیا، تاریخ جهان، اروپا محور است. به عبارتی، اروپا مرکز ثقل تاریخ جهان [معاصر] است؛ بنابراین، بر کسی پوشیده نیست که نظریه های غربی در روابط بین الملل تسلط کامل دارند. (Buzan ,2009: 6)

استانلی هافمن نیز روابط بین الملل را اساسا یکی از علوم اجتماعی میداند که در ایالاتمتحده امریکا متولد شده و در آنجا رشد کرده است. دانشوران روابط بین الملل دو دلیل اساسی برای نارضایتی از این وضعیت میتوانند داشته باشند: اول وضعیت قدرت در دنیا (امریکا به عنوان یکی از قدرتهای اصلی) و دوم شرایط دیسیپلین روابط بین الملل (سیطره امریکا بر روابط بین الملل).

تا زمانی که این دو دلیل با یکدیگر همراهی کنند نارضایتی ادامه خواهد داشت. (١٩٧٧٥٩,Hoffmann) طبیعی است که برخی از نظریه ها در مقابل وضعیت نظریه پردازی (محافظه کاری) در روابط بین الملل مقاومت نشان داده و میدهند. در زیر به سه نمونه از مهم ترین آنها اشاره میشود.

١-١-٢. نظریه های پساساختارگرا

در این فضا، پساساختارگرایی به مثابه یکی از رهیافت های دگرگونه، با اشاره به نقش نظریه در ساختن و شکل دادن به موضوع دارای اهمیت تحلیل، امکان یک علم روابط بین الملل بیطرف را زیر سؤال میبرد و حتی ادعا میکند که نظریه روابط بین الملل با تأکید بر آنچه ذاتا طرفدارانه و مبتنی بر مواضع سیاسی است و چنین نظریه ای بر آن استوار میشود، در جرم بازتولید روابط قدرت موجود و تولید روابط قدرت جدید- معمولا به نام پیشرفت، آزادی یا رهایی شریک میشود. پس همه نظریه ها متعصبانه هستند. (عسگرخانی و دیگران، ١٣٨٨: ٢٩٩) بنابراین، امروزه برای مسائل جهانی نمیتوان پاسخ های ساده و فراگیر [در قالب یک نظریه ] ارائه داد و باید از جزمیات سنتی درگذشت. رشته روابط بین الملل تاکنون بر اثر نگرش مدرن، با رویکردی عینیت گرا، ذاتگرا به شناخت و واقعیت مینگرد و همه چیز را به پدیدههای دوگانه ای مانند عین، واقعیت، / ارزش، هست ، / داخلی، دیگری،/ بین المللی، واقع گرا،/ ساده کرده است. این نظریه است که به عمل جهت میدهد و به جهان شکل میبخشد. (بزرگی، ١٣٧٧: ١٤٥)

٢-١-٢. نظریه های انتقادی

همچنین در دهه های ١٩٢٠ و ١٩٣٠، جریان مهمی از تفکر در جوامع غربی آغاز شد که به نظریه انتقادی شهرت یافته است. این جریان به ویژه متصل به مشربی است که به نام «مکتب فرانکفورت» معروف شده است. اصطلاح «نظریه انتقادی» ناظر به این معناست که این جریان فکری تلاش میکند برای کشف ساختارهای زیرین جامعه و نقد آن؛ پایگاهی نظری تدارک بیند. نظریه نقدی که در حال حاضر یورگن هابرماس(rgen HabermasJu) نماینده اصلی آن است نسل هایی چند از مارکسیست ها را از هورکهایمر (Max Horkheimer) و آدورنو (Theodor Ludwig Wiesengrund Adorno) تا مارکوزه (Herbert Marcuse)و هابرماس را در بر میگیرد. (پولادی، ١٣٨٨: ٣٩-

٣٨) رویکردهای هنجاری بر این امر تأکید دارند که باید نظریه روابط بین الملل را در زمینه مناسب و مطلوب اجتماعی به کار بست. در این راستا باید در فرایند نظریه پردازی روابط بین الملل، مفاهیم را به نحوی صحیح مفصل بندی کرد، به گونه ای که برای رهاسازی باشد. (قوام، ١٣٩٣: ١٩٨-197)

٣-١-٢- نظریه های اسلامی

اسلام، برای انسان این هویت را قائل شده است تا صحنه روابط بین الملل را بدون هیچ گونه تأثیر و تأثر از ملاحظات قدرت بشناسد و منابع شناخت از عقل گرفته تا وحی و فقه را در راستای تأمین عدالت و سعادت انسان و جامعه معرفی کند. بر پایه ماهیت دوگانه انسان و جامعه داخلی مبنی بر ستیز نیروهای خیر و شر و حق و باطل، روابط بین الملل، به عنوان عرصه تعامل جوامع مختلف انسانی با یکدیگر، مناقشه آمیز و ستیزشی است، زیرا روابط بین الملل صحنه تقابل و مبارزه جوامع حق و حق طلب با جوامع باطل و منحط است که نهایتا به پیروزی جبهه حق بر باطل میانجامد. پس سیاست بین الملل، مانند انواع دیگر سیاست، مبارزه و کشمکش برای تأمین عدالت و سعادت انسان و جامعه بشری است. هدف در روابط بین الملل کسب حداکثر قدرت، امنیت و رفاه مادی صرف نیست، بلکه غایت اصلی تأمین عدالت، سعادت و تعالی در راه رسیدن به حق تعالی است. (دهقانی فیروزآبادی، ١٣٩٠)

لازمه رسیدن به چنین هدفی از یک سو، همزیستی مسالمت آمیز[1] در صحنه روابط بین الملل است. (اسلامی، ١٣٩٢: ٦٢٢) از طرفی، در آیات قرآن کریم ، به آیاتی چون «حرب»، «جهاد» و «قتال»[2] اشاره شده است و تمامی آنها به معنی جنگ است. قرآن کریم تنها «جهاد فی سبیل الله» یا «قتال فی سبیل الله» را جنگ مشروع میداند. شریعت مقدس جنگ را به عنوان یک ضرورت و آخرین راه چاره پذیرفته و جواز جنگ از دیدگاه اسلام چیزی نیست جز همان دفاع مشروعی که در منشور سازمان ملل بر آن تأکید شده است. (موسوی، ١٣٨٤: ٩٣)

نظریه مقاومت به عنوان یک نظریه رهاییبخش در قالب پارادایم برخورد با سلطه و مبتنی بر قدرت، روایت (Narrative Power) انقلاب اسلامی از اسلام ناب محمدی (ص) و نظام بین الملل است. بدون شک چنین مقاومتی - مقاومت پویای برخاسته از انقلاب اسلامی و نه مقاومت منفعلانه - برگرفته از متن قرآن و سنت رسولالله (ص) است. ازاین رو شاید مهم ترین پیامد انقلاب اسلامی ایران را بتوان همین چالش در برابر هژمونیک گرایی و سلطه جهان غرب بر مناطق پیرامونی دانست. ریشه های نظام سلطه را باید در عقلانیت ابزاری جهان غرب به همراه انگیزه راهبردی برای غلبه بر منابع اصلی قدرت دانست. از قرن١٩به بعد، الگوی نظام سلطه با تغییراتی روبه رو و فرایند کنش مبتنی بر استعمار از درون جهان غرب با انتقاد روبه رو شد. در این دوران، سازوکارهای اقتصادی جدیدی در نظام سرمایه داری غرب شکل گرفت. مقاومت و جابه جایی در قدرت شکل گیری چنین وضعیتی، بیانگر آن است که هژمونیک گرایی ایالاتمتحده و خشونت در نظام سلطه، میتواند نتایجی از جمله بیثباتی ژئوپلیتیکی را در حوزههای جغرافیایی ایجاد کند. (کنگاوری، ١٣٩٢: ١٩١-٢٤٨) بنابراین، مناسبت دارد که راهبرد ایالاتمتحده و هم پیمانانش در قبال جریان مقاومت اسلامی بررسی شود.

٣. راهبرد نظام نومحافظه کاری در قبال جریان مقاومت در منطقه غرب آسیا

در حیطه اندیشه سیاسی هسته مرکزی تفکر محافظه کاری اعتقاد به نابرابری انسانها است و اینکه اقلیتی باید نقش هدایت جامعه را بر عهده داشته باشند و اکثریت از نبوغ این اقلیت برخوردار شود، اما این اقلیت چه کسانی هستند؟ در پاسخ باید گفت ، محافظه کاران اشرافمنش و محافظه کاران بورژوامنش. دسته اول به نوعی «اشرافیت طبیعی» اعتقاد داشتند؛ ازاین رو کسانی که به «اشرافیت طبیعی» تعلق دارند از دانش، فضیلت و عقل لازم برای رهبری امور عمومی برخوردارند، اما محافظه کاران بورژوامنش ستایشگر افرادی استثنائی هستند که با شایستگیهای فردی خلق ثروت میکنند و از صفات نادری چون بصیرت، بلندپروازی و رهبری برخوردارند.

آنچه گاهی به نام تاچریسم خوانده میشود به این طیف از محافظه کاران تعلق دارد. درنهایت محافظه کاران جدید از الفاظی چون بازار آزاد و ابتکار فردی برای دفاع از نظام سرمایه داری و برای توجیه نابرابریهای شدید اقتصادی و اجتماعی در عرصه جامعه استفاده میکنند. (پولادی، 1383: 208-209).

در حوزه جامعه شناسی سیاسی، ایدئولوژی نومحافظه کاری سه دوره اصلی داشته است: نخست، محافظه کاری لیبرال که در دوران اوج لیبرالیسم رفته رفته از اثرش بر مالکیت زمین و پدرسالاری سیاسی و اجتماعی کاست و اصول لیبرالیسم را پذیرفت. دوم، محافظه کاری پدرسالارانه که با پیدایش دولت های مداخله گرا و بروز بحران در اقتصاد بازاری، بار دیگر به اصول پدرسالاری پیشین بازگشت و از دولت فراگیر پشتیبانی کرد. سوم، نومحافظه کاری که به اصول اقتصاد آزاد باز بازگشته و در چهارچوب لیبرالیسم آموزهای به نام «راست نو» را پدید آورده است. (موسی نژاد و حسین پور، ١٣٨٧: ٤٠) و از سویی نومحافظه کاران در عرصه سیاست بین الملل معتقدند که دمکراسیها باید بتوانند با اقتدار کامل دشمنان خود را حتی با توسل به زور و قوه قهریه سرکوب کنند. به این ترتیب استفاده از زور برای ایجاد و گسترش دمکراسی نه تنها جایز، بلکه ضروری است. آنها همچنین بر این باورند که هر رژیم سیاسی ناگزیر است برای ایجاد اتحاد ملی یک دشمن بیرونی برای خود ترسیم کند. (موسوی شفایی، ١٣٨٨: ١٣٥-١٣٤)

از حیث مباحث ژئوپلیتیکی با اشغال فلسطین ، غرب آسیا اهمیت بیشتری یافت و به یکی از حوزههای مهم قدرتهای بزرگ تبدیل شد. کشورهای منطقه ، طی این شش دهه در تعامل با بازیگران بین المللی، ائتلافهای متعدد رسمی و غیررسمی در منطقه ایجاد کردهاند. این ائتلافها یا علیه رژیم صهیونیستی و حامیان آن بوده است یا به نفع آن. (هینبوش و احتشامی، ١٣٨٢: ٥٠) بنابراین، اسرائیل با بهرهبرداری از حمایت مستقیم و غیرمستقیم برخی از کشورهای محافظه کار منطقه ای (عربستان سعودی) و فرامنطقه ای (ایالاتمتحده امریکا، انگلستان، فرانسه و...) همواره سعی کرده است از اقدامات جریانهای تروریستی فعال در خاورمیانه، منافع ملی خود را به حداکثر برساند. یکی از سیاست های دائمی اسرائیل در این ارتباط این بوده که از بحرانهای موجود در منطقه برای تثبیت موقعیت خود استفاده کند.

ایالاتمتحده امریکا به عنوان اصلیترین سردمدار نظام نومحافظه کاری با توجه به علایقی چون دسترسی به منابع نفت و گاز، جلوگیری از اشاعه سلاحهای کشتارجمعی، تحت کنترل نگه داشتن تروریسم، ممانعت از ایجاد قدرت منطقه ای غیرقابل کنترل و برقراری ثبات در کشورهای همسو دلبستگی خاصی به منطقه غرب آسیا برای حفظ منافع خود دارد. (دهشیری، ١٣٨٣: ١١٥) به طورکلی پس از وقایع ١١ سپتامبر ایالاتمتحده و هم پیمانان به بهانه مبارزه با افراطگرایی، زمینه حضور نظامی خود را در افغانستان و عراق فراهم کردند. (واعظی، ١٣٨٩: ٢١-٢٣) نومحافظه کاری سعی دارد تا در کشورهای غرب آسیا به تقویت گرایش های گریز از مرکز با دامن زدن به بحرانهای اجتماعی و قومی مبادرت ورزد، تا از این رهگذر پروژه بالکانیزه کردن کشورهایی چون ایران، عراق و عربستان را در بلندمدت عملی سازد. این مهم برای برهم زدن توازن قدرت منطقه ای به نفع رژیم صهیونیستی و زمینه سازی برای تحقق پروژه «اسرائیل بزرگ» است. در مورد کشورهای مخالف اصلاحات، نومحافظه کاران خواهان تضمین اجرای اصلاحات دیکته شده از خارج و از بین بردن هویت و نسخ فرهنگ این کشورهاست. (دهشیری، ١٣٨٣: ١٢٤-١٢٥) اما با آغاز «بیداری اسلامی» تلاش نومحافظه کاران بی نتیجه ماند.

«بیداری اسلامی» موجی بود که توانست ظرف مدت کوتاهی فضای غیر دمکراتیک منطقه را تغییر دهد و دولت های همسو با کشورهای محافظه کار منطقه را به دست مردم ساقط کند، اما باز هم تحولات به گونه ای پیش رفت که در عراق گروههای تندرو بار دیگر تشکیل شود و در سوریه هم تکفیریها برای از بین بردن قدرت بشار اسد گرد هم آیند. جنگ داخلی به واسطه تلاش محافظه کاران در سوریه باعث شد که کشورهای حاشیه خلیج فارس نظیر عربستان گروههای تکفیری را نظیر جبهه النصره و القاعده پاکستان را از نظر مالی و نظامی تقویت کرده و آنها را راهی سوریه کنند. باقیمانده این گروهک ها اکنون تحت نام «داعش» در عراق مشغول کشتار نظامیان و غیرنظامیان هستند. (خبرنامه تحلیلی امریکا، ١٣٩٣: ١١-٢)

راهبردهای گروه افراطی داعش برای اهداف غرب بالأخص ایالاتمتحده امریکا و اسرائیل، قابل تفسیر است. اقدامات داعش اسلامهراسی، به معنای واقعی کلمه را بیش ازپیش توسعه و ترویج داده است. در اثر نفوذ داعش در کشورهای اسلامی، حوزه نفوذ اسرائیل از لحاظ سیاسی و امنیتی در جهان اسلام افزایش پیدا کرده است. عملیات این گروه افراطی، به مبارزه تاکتیکی ایالات متحده علیه آن، اعتبار جهانی میبخشد و درنهایت برای روسیه رقیب استراتژیک غرب مشکلاتی را به وجود آورده است؛ بنابراین، میتوان برای افشاگری پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی امریکا پایه ای منطقی در نظر داشت. وی اظهار کرده است که سازمانهای اطلاعاتی امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در شکل گیری گروه موسوم به دولت اسلامی در عراق و شام «داعش» نقش داشتند و در عملیاتی با نام «لانه زنبور» گروه داعش را تشکیل دادند. (خبرگزاری صداوسیما،1393 /03/13)

ادوارد اسنودن افزود: گروه داعش برای حمایت از اسرائیل تشکیل شده است و هدف عملیات «لانه زنبور» تشکیل گروهی با شعارهای اسلامی است که تندروها را از سراسر جهان جذب کند و بر اساس اندیشه های تکفیری، سلاح خود را به سوی کشورهای مخالف موجودیت اسرائیل نشانه بگیرد. اسنودن همچنین اذعان کرد که سرکرده داعش دوره فشردهای را به مدت یک سال زیر نظر عوامل موساد پشت سر گذاشته است. (خبرگزاری صداوسیما، ١٣٩٣/٠٣/١٣) هیلاری کلینتون نیز در کتاب خاطرات خود اذعان دارد که «ما داعش را برای تقسیم خاورمیانه ایجاد کردیم.» (خبرگزاری فارس، ١٣٩٣/٠٦/١٩)

با این تفاسیر، نظریه اسلامی مقاومت که مبانی فلسفی و نظری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مصداقی عینی آن محسوب میشود، یکی از کاربردیترین نظریه هایی است که میتواند تغییر در هندسه قدرت مقاومت اسلامی را به تصویر کشاند. نظریه اسلامی و ایرانی مقاومت با الهام از آوردههای انقلاب اسلامی، نظم موجود حاکم بر روابط بین الملل را نظمی مبتنی بر روابط سلطه ارزیابی کرده و سردمداران این نظم را سلطه گر میشناسد. بر این اساس، روابطی که قدرتهای بزرگ با دیگر کشورها خارج از حیطه نظام سلطه (نومحافظه کاری) دارند، برای منافع، ارزشها و قدرت آنها در سیاست بین الملل است.

به همین شکل نظریه مقاومت اسلامی، روش و نوع برخورد با قدرت نظام سلطه را مشخص کرده است. حمایت مادی و معنوی از جنبش های اسلامی مقاومت، برخورد و مبارزه با افراطگرایی اسلامی و نهادینه کردن مناسبات قدرت کشورهای مقاومت از روشهایی است که به واسطه نظریه اسلامی مقاومت ارائه شده است ؛ بنابراین ، شناخت از روابط قدرت در نظام سلطه به انضمام به کارگیری روشهای مشروع و مقبول برای بازیگران خارج از این نظام، زمینه هایی را فراهم آورده تا هندسه قدرت در منطقه غرب آسیا بعد از انقلاب ١٣٥٧، متحول شود. ازاین رو در ادامه به مهم ترین نمود این تحولات پرداخته خواهد شد.

٤. مبانی قدرت در انقلاب اسلامی؛ زمینه های رشد و نضج مقاومت در برابر نظم نومحافظه کارانه در غرب آسیا

در ادامه به تأثیرات مبانی مادی، نهادی و مولد انقلاب اسلامی در اعتلا و ارتقای مقاومت اسلامی در برابر نظم نومحافظه کارانه در غرب آسیا خواهیم پرداخت.

١-٤. تأثیرات مبانی مادی انقلاب بر قدرت جریان مقاومت در غرب آسیا

از نظر برنسکوتور هسته ی نگه دارنده جهان، قدرت است و رئالیسم تنها مکتبی است که در ساخت و پرداخت قدرت، در بین سایر مکاتب دست برتر را داشته است. با درنظرداشت این دو پرسش اساسی نگارنده سه نسل متفاوت از قدرت را مدنظر قرار میدهد. نسل اول قدرت در قالب مکتب شیکاگو ارائه شد. قدرت از دید اعضای مکتب همچون دال، کاپلان و لاسول رابطه ای اجتماعی است که یک طرف این رابطه به طور نیت مند بر طرف دیگر درون یک الگوی ارزشی مشترک، تأثیر میگذارد. کاپلان و لاسول مرزهای بین قدرت و نفوذ را مشخص ساختند؛ عامل زور که در قدرت مطرح است در نفوذ موضوعیت ندارد[3] و به اعتقاد آنها قدرت زیرمجموعه نفوذ است. در این نسل از قدرت، سنجش و اندازهگیری قدرت[4] در پروسه تصمیم سازی و برنده شدن در منازعه بسیار مهم ارزیابی میشود. در اینجا با افزایش قدرت، امنیت افزایش مییابد. این نسل عموما به واسطه رجوع به افکار رئالیست ها تدوین گشته است. (١٠-٢٠٠٧١,Berenskoetter) در نوع رئالیستی روابط خاص قدرت، عموما بین سوژه و ابژه، رابطه فوری، محسوس و سازنده برقرار است

منظور از مبانی مادی قدرت انقلاب اسلامی بررسی تأثیر اقدامات انقلابی مستقیم و جهت گیریهای عملی سیاست خارجی بر گفتمان مقاومت در منطقه غرب آسیا است. غرب آسیا از سه دهه پیش تاکنون شاهد حضور دو جریان و ائتلاف بزرگ منطقه ای بوده است؛ که همواره در تقابل با یکدیگر تعریف شدهاند. موفقیت یکی در منطقه به معنی کاهش نفوذ دیگری بوده و برعکس. این دو محور عبارتاند از محور سازش به رهبری ریاض و قاهره که حمایت از منافع غرب و حفظ وضعیت کنونی در حمایت از دیکتاتورهای موجود را سرلوحه عمل خویش قرار داده است؛ و محور مقاومت با حضور تهران، دمشق، حزبالله و حماس که دفاع از آرمان فلسطین و مقابله با نظام سلطه (نومحافظه کاری) را در دستور کار خود داشته اند. این جبهه با محوریت جمهوری اسلامی و عضویت سوریه، [عراق] حزبالله لبنان و گروههای مبارز فلسطینی و...،

آرایش سیاسی بازیگران منطقه ی غرب آسیا را تغییر داده است. (آدمی و کشاورز مقدم، ١٣٩٤: 7-19)

یکی از نشانه های دیگر بارز مقاومت اسلامی ناشی از انقلاب ایران را میتوان در دوران جنگ تحمیلی مورد ملاحظه قرار داد. در این فرایند ایران توانست در برابر فشارهای بین المللی و همچنین حمایت های بیدریغ کشورهای قدرتمند جهان از عراق، به موازنه استراتژیک دست یابد.

ابزار اصلی صدام حسین در جنگ علیه ایران، بهرهگیری از ابزارهای قدرت مادی بود، اما کنش فرهنگی - ایدئولوژیک جامعه ایرانی بهرهگیری از نیروهایی بود که مفاهیم عقیدتی را با قالب های سازمانی برای انجام اقدامات نظامی در دفاع از حوزه سازمانی، سرزمینی، ایدئولوژیک پیوند دادند. این نیروها توانستند جلوههایی از «مقاومت نامتقارن» را در فرایند دفاع در برابر نیروهای تهدیدکننده منطقه ای و بین المللی به وجود آورند. (پوستین چی و متقی، ١٣٩٠: ٩٧-١٢٩) به خوبی میتوان تأثیر مقاومت نامتقارن را بر تشکیل و ترویج الحشد الشعبی مشاهده کرد.

الحشد الشعبی در سال ٢٠١٤ و پس از افتادن موصل در ٢١ خرداد ١٣٩٣ (٥ تا ١٣ ژوئن ٢٠١٤ میلادی) به دست نیروهای داعش در واکنش به فتوای جهاد آیت الله سیستانی، تشکیل شد. هدف این نیروها کمک به ارتش و نیروهای امنیتی عراق برای پاسداری از مکانهای مذهبی و نیز مقابله با تهاجم است. نوری مالکی نیز که هنگام سقوط موصل نخست وزیر عراق بود تصریح کرد که ما در ساختار بسیج عراق از بسیج ایران الگو گرفتیم. عمدتا ساختار و بدنه نظامی حشد الشعبی را شیعیان عراق تشکیل میدهند، اما بعدها برخی عشایر سنی عراق از استان صلاحالدین و استان نینوا و استان انبار و نیز افراد فیلی و مسیحیان عراقی نیز به آن ملحق شدند. (پایگاه تحلیلی خبری پیراسته، ١٣٩٤/١١/٢٢)

٢-٤. تأثیر مبانی نهادی انقلاب اسلامی بر قدرت جریان مقاومت در غرب آسیا

نسل دوم قدرت را لیبرالها ارائه کردند. دانشورانی همچون کوهن و نای با مطرح کردن مباحثی نظیر اقتصاد نامتقارن[5] و متعاقبا تحدید حاکمیت دول، منابع نفوذ متفاوتی را نسبت به طراحان نسل اول، معرفی کردند. ازاین رو هویدا شد که تصمیمات همیشه توسط دولت ها اخذ نمیگردند و خود دولت ها نیز در اثر پیچیدگی فرایندهای قدرت در سیاست بین الملل و ورود بازیگران غیردولتی تحت سلطه رژیم های بین المللی هستند. درنتیجه به نقل از کراسنر توانایی ساخت و تغییر این رژیم ها بدیلی برای شناخت دیگر منابع قدرت همچون قدرت نرم شدند. (١٠-٢٠٠٧١,Berenskoetter) با توجه به اهداف و اصول انقلاب اسلامی میتوان اذعان کرد که جهت گیری بنیادی جمهوری اسلامی ایران عدم تعهد به نظام سلطه (نومحافظه کاری) و درعین حال، تلاش جهت تشکیل ائتلاف و اتحاد علیه این نظام و هر نوع سلطه گری و سلطه پذیری و دارای نقش های ملی مستقل، الهامبخش و حامی نهضت های آزادیبخش (چه اسلامی و چه غیر اسلامی) است. به طوریکه؛ در وضعیت نظام دوقطبی حاکم بر سیاست بین الملل ایران از جمله کشورهای بود که به هیچ قطبی گرایش نداشت و خواهان بیطرفی بود.

ایران در دوره بعد از انقلاب در جنبش غیر متعهدها توجه زیادی کرده و در آن حضور فعالی داشته است. به دلیل نفی امپریالیسم در قوانین اساسی جمهوری اسلامی ایران این سازمان همیشه ایران را در صدر اعضا قرار داده و همین هم باعث شده که روابط ایران با این سازمان محکم باشد. ایران یکی از هفت دولت بنیانگذار سازمان کنفرانس اسلامی بود و در طول نخستین دهه حیات آن یکی از شرکت کنندگان منظم در نشست هایش بود. جمهوری اسلامی ایران همچنین عضو سازمان منع تسلیحات شیمیایی است که در سال ١٩٩٧ تأسیس گشته و از کارگزاریهای وابسته به ملل متحد است. ایران در آوریل ٢٠٠٦ نیز به عنوان عضو ناظر در سازمان شانگهای پذیرفته شد. همچنین ایران در حمایت از جنبش های آزادیبخش، کانون انقلابیون جهان و تهران محل رفت وآمد نمایندگان جنبش های آزادیبخش شد به طوریکه؛ در سالهای اولیه انقلاب رهبران سازمان آزادیبخش فلسطین ، نمایندگان جبهه پولیساریو Polisario front، رهبر جبهه آزادیبخش اریتره، نمایندگان سازمان النصر افغانستان و... به تهران آمدند و با مقامات سیاسی دیدار داشتند. (حافظ نیا و همکاران، ١٣٩١: ١٧ -٩)

از طرفی، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ١٣٥٧، ایران و انقلاب اسلامی ایران با شعارها و گفتمانهایی نظیر تلاش برای برقراری حکومت جهانی اسلام، نفی سلطه و سلطه جویی، حمایت از مستضعفان و نهضت های آزادیبخش، تبلیغ اسلام و دعوت به مذهب شیعه و شروع تفکر امالقری بودن ایران برای جهان اسلام، کانون پخش و تراوش در منطقه شد و چنان تأثیرات قوی در منطقه داشت که کسانی هم که علاقه ای به انقلاب اسلامی نداشتند، تحت تأثیر آن قرار گرفتند. (برزگر و حسینی، ١٣٩٢: ١٧٨-١٧٧)

در عربستان سعودی مردم با توجه به اکثریت سنی و اقلیت شیعه، درصد پذیرش بالایی (به ویژه شیعه) برای جذب در انقلاب ایران برخوردار هستند. اهل سنت نیز با جرحوتعدیل هایی و در سطح بعضی از گرایش ها و جناحها پذیرای انقلاب ایران بوده است. قیام «جهیمان العتیبی» در

٢٠ نوامبر ١٩٧٩ و تصرف مسجدالحرام توسط وی و حامیانش از نمونه های آن است. (برزگر و حسینی، ١٣٩٢: ١٧٩)

شاید بتوان گفت در مورد عراق پخش ایدههای انقلاب اسلامی ایران بسیار مؤثر بوده است.

موضوع پخش انقلاب اسلامی به عراق موضوعات متنوعی را تشکیل میدهد: لباس اسلامی مناسب (چفیه)، حضور بیشتر در مساجد و حرکات سیاسی در آنها، تأسیس سازمانهای مذهبی مبارز، ترویج ایده مبارزه با اسرائیل ، جدیتر شدن موضوع دین در جامعه و ایجاد دولت اسلامی نمونه هایی از آناند؛ تا جایی که در جریان انتخابات سال ٢٠١٤ عراق، تحلیلگر نشریه نیویورکر اعلام کرد: «تنها طرف پیروز در انتخابات پارلمانی عراق، ایران است.» (معین آبادی و سبزی،1394 :48-69).

انقلاب اسلامی ایران همچنین توانسته است کشور پاکستان به طور تحت تأثیر خود قرار دهد و مفهوم ارزشهایی چون تلاش برای آزادی و استقلال، ظلم پذیری، مبارزه با استکبار و همدردی با مستضعفین را به ملت پاکستان بیاموزد. (میلانی و اسماعیلی، ١٣٩٣: ٦١) اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شیعیان پاکستان در اعتراض به تصمیم ضیاءالحق مبنی بر تدوین قانون شریعت پاکستان بر مبنای فقه حنفی، در اسلامآباد به صورت مسلحانه تجمع کردند و برای چند روز ادارات و ساختمانهای وزارتخانه ها را به اشغال درآوردند تا دولت را مجبور کنند از تحمیل اجرای فقه حنفی بر شیعیان صرفنظر کند که موفق هم شدند. (شفیعی و قلیچ خانی، ١٣٨٩: ٩)

٣-٤. تأثیر مبانی مولد انقلاب اسلامی بر قدرت جریان مقاومت در غرب آسیا

در کنش متقابل (مبانی مادی)، قدرت به واسطه کنش های رفتاری یا متقابل تأثیرگذار بر تواناییهای دیگران، برای کنترل شرایط آنها در نظر گرفته میشود. پس در نوع مستقیم روابط خاص قدرت، عموما بین سوژه و ابژه، رابطه فوری، محسوس و سازنده برقرار است، اما در نوع غیرمستقیم ، رابطه بین سوژه و ابژه باواسطه، با فاصله زمانی و اجتماعی است. بر این اساس، اولین نوع قدرت، قدرت اجباری است. در قدرت اجباری، کنترل مستقیم یک بازیگر بر [اعمال] بازیگران دیگر به صورت کنش متقابل است. دومین نوع قدرت، قدرت نهادی است. در قدرت نهادی، کنترل بازیگران اجتماعی در یک کنش متقابل به شکل غیرمستقیم است. دست آخر قدرت مولد شایانذکر است که ویژگیاش برساخته شدن غیرمستقیم روابط اجتماعی سوژهها در نظام معنا و نمودهاست.[6] (٢٠٠٥٦٩,Barnett and Duvall) نسل سوم برای قدرت عامل خاصی مشخص نمیکند[7] و قدرت را در افزایش توان نظامی، بردن یا توانایی چیره شدن نمیبیند، بلکه قدرت را فرایندی تعریف میکند که در تاروپود روابط اجتماعی عنصر رضایت را بازتولید میکند. (Berenskoetter,2007:10-23)

پیروزی انقلاب اسلامی در ٢٢ بهمن ١٣٥٧ (١٩٧٩م.) که میشل فوکو از آن به تعابیر مختلفی چون «انقلابی با دست های تهی» و «ایران، روح یک جهان بی روح» و به عنوان نخستین انقلاب پست مدرن یاد کرده است، نه تنها موجب بروز تحولات عظیمی در سیستم و نظام بین الملل شد، بلکه اعتبار کلیه مکاتب فکری و اندیشه ای در غرب به ویژه نظریه پردازان در زمینه بروز انقلابها و همچنین توضیح تحولات در سیاست و نظام بین الملل را به چالش کشاند و کارآمدی روششناسی پوزیتویستی در سیاست بین الملل را کاهش داد. میشل فوکو در تعبیری دیگر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران را در قالب «انقلاب به نام خدا» نامید. درحالیکه هیچ یک از نظریه پردازان روابط بین الملل وقوفی نسبت به نقش سیاسی، هنجاری و ارزشی انقلاب ایران در فضای سیاسی منطقه ای و بین المللی نداشتند. (قادری کنگاوری، ١٣٩٢: ٢٢٨-٢٢٧)

١-٣-٤. گسترش هنجار مقاومت در غرب آسیا

هدف جنبش های اسلامی صرفا معطوف به اعمالنفوذ روی دولت ها نیست، بلکه ماهیت منطقه ای و بین المللی داشته باشد. اگرچه در چنین شرایطی بازیگران نومحافظه کار نظیر ایالاتمتحده سعی کردهاند تا ایران را در وضعیت حاشیه ای قرار دهند و منزوی کنند؛ این امر واکنشی در برابر ظهور هویت و ایدئولوژی جدید سیاسی در نظام بین الملل هم زمان با پایان جنگ سرد و اواخر دهه ١٩٨٠ انجام گرفته است. پیوند هویت مقاومت با مذهب شیعه در سایر حوزههای غرب آسیا نیز منعکس شده است. آنچه به عنوان «هلال شیعی» از سوی نظریه پردازان عرب و مقامات کشورهای محافظه کار منطقه خاورمیانه همانند اردن، عربستان و امارات عربی مطرح میشود را میتوان انعکاس چنین پیوندی در منطقه خاورمیانه دانست. (پوستین چی و متقی، ١٣٩٠: ٨)

حزبالله لبنان علاوه بر دفاع از مرزوبوم ملی خود، وظیفه دفاع از کیان دیگر مسلمانان خصوصا فلسطین را مدنظر دارد. جهاد و شهادت دو مقوله مهم اند که مقاومت اسلامی بنا به وظیفه، به عنوان ابزاری در این راه استفاده کردهاند و ثمربخشی آن را در گرو اطاعت از ولایت میداند. سید حسن نصرالله در این باره میگوید: «به نظر من، هرگونه مقابله مبارزه، مقاومت و جهاد بدون ولایت و امامت و اطاعت از رهبری میسر نخواهد بود». صفیالدین نماینده حزبالله در تهران نیز در تحلیل دلایل موفقیت حزبالله میگوید: «ما هرچه داریم از انقلاب اسلامی، امام (ره)، مقام معظم رهبری و ولایت مطلقه فقیه است و هرچه داریم از اطاعت محض از ولایت فقیه است.» (درخشه و محمدی، ١٣٩١: ٢٤٢-٢٤١)

٢-٣-٤. رواج پارادایم کربلا در کشورهای غرب آسیا

در گفتمان انقلاب اسلامی قدرت اصولا ارزش راهبردی ندارد و بیشتر ابزاری مهم برای تحقق اهداف راهبردی معرفی میشود؛ بنابراین، نظریه سیاست اسلامی (مقاومت اسلامی) در صورتی ارزشمند و معتبر است که مقید به اصول دینی و مبتنی بر معرفت و آگاهی باشد، این تلقی با قدرت برآمده از زور که قادر به تحمیل خود و نه پذیرش آگاهانه از سوی مخاطب است. متفاوت است. از سویی در گفتمان انقلاب، سیاست اسلامی ماهیتی جمعی دارد و در آن خیر عموم که همان نیل به سعادت همگان باشد، محوریت دارد. همچنین، در گفتمان اسلامی اخلاق اصالت دارد و سیاست تابع آن باید باشد. (افتخاری، ١٣٩٤: ٥٠ -٤٥)

میتوان تأکید کرد که شکل گیری «پارادایم کربلا» بر دو پایه «هیهات من الذله» با هدف دفاع از کرامت و عزت آدمی و «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» با هدف تداوم ابدی فرهنگ عاشورا در اقصی نقاط جهان توانسته است گفتمان قدرت مقاومت و بلکه سیاست مقاومت را در برابر سیاست قدرت رئالیستی غربی قرار دهد. ازاین رو، فوکویاما در سال ١٣٦٧ در یک سخنرانی  با عنوان «بازشناسی هویت شیعه» میگوید: «شیعه پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرندهای که دو بال دارد، یک بال سبز و یک بال سرخ، بال سبز این پرنده مهدویت و عدالت خواهی و بال سرخ او، شهادتطلبی است که ریشه در کربلا دارد. این دو بال شیعه را فناناپذیر کرده است.» (قادری کنگاوری، ١٣٩٢: ٢٣٠)

٣-٣-٤. خودآگاهی سیاسی (بیداری اسلامی)

در پاسخ به چرایی تأثیرگذاری انقلاب اسلامی بر فرایند تکاملی بیداری اسلامی، باید به اشتراکات فراوان سیاسی و فرهنگی میان ایران به عنوان عامل و جنبش های سیاسی به عنوان محرکهای متأثر توجه داشت؛ الف) عقیده مشترک: انقلاب اسلامی همانند سایر مسلمین جهان به وحدانیت (الله) و نبوت پیامبر اکرم (ص)، حقانیت قرآن کریم و عظمت کعبه که قبله واحد مسلمین است معتقد است ؛ ب) دشمن مشترک: که همان استکبار جهانی به سرکردگی امریکا و اسراییل است؛ ج) هدف مشترک: انقلاب اسلامی و جنبش های اسلامی معاصر، خواهان استقرار حکومت اسلامی هستند؛ د: وحدتگرایی: انقلاب اسلامی به تأسی از اسلام ناب محمدی (ص) هیچ تفاوتی میان مسلمانان سیاهوسفید، اروپایی و غیراروپایی قائل نیست، و تلاش کرده از طریق ایجاد دارالتقریب فرق اسلامی، برپایی روز قدس، برگزاری هفته وحدت و... باعث اتحاد هر چه بیشتر مسلمانان شود؛ ه- مردم مداری: مردمگرایی انقلاب اسلامی، عامل دیگری در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملت های مسلمان بوده است. (سیمبر و همکاران، ١٣٩٣: ٨-١)

اما مهم ترین سازه پارادایم مقاومت در بیداری اسلامی، انقلاب اسلامی است، زیرا انقلاب اسلامی به عنوان یک «دال متعالی معنابخش» و یک پدیده و فرایند در جریان ( Phenomenon in Process) قادر شد در دهه های پایانی قرن بیستم ، قرنی که از آن به عصر پایان ایدئولوژیها و پایان تاریخ تعبیر میشد، بسان موجی خروشان بر اندیشه ها و نظریه های مادیگرایانه شرقی و غربی فروآید و با ایجاد هویتی معناساز و معنابخش به نفی تنوعات هویتی در جامعه پیشاانقلابی ایران در قالب نظیر غربگرایی، ایرانشهری، باستانگرایی، شبه مدرنیزاسیون، سوسیالیسم و کمونیسم بپردازد. (قزلسفلی و فرخی، ١٣٩٢: ١٦٠-١٤٠)

٤-٣-٤. تضعیف مشروعیت صهیونیسم

یکی از محدودیت های جدی سیاست خارجی رژیم صهیونیستی، عدم مشروعیت این کشور از طرف گروههای مقاومت و همسایگان عرب آن است. از ابتدای تشکیل رژیم صهیونیستی، همواره دو نوع سیاست خارجی در این کشور اتخاذشده است که عبارتاند از: سیاست خارجی کنشی یا تهاجمی و سیاست خارجی واکنشی یا تدافعی. سیاست خارجی رژیم صهیونیستی، دارای اهدافی مانند «به دست آوردن مشروعیت، کاستن از فشار افکار عمومی منطقه، تضعیف جریان مقاومت و رویکارآمدن حکومت های طرفدار غرب در جهان عرب» است. (آجرلو و دهقانی فیروزآبادی، ١٣٩٤: ١٠٠-٩٠)

انقلاب اسلامی با تبیین اینکه «اسلام راهحل و جهاد وسیله اصلی است» به مبارزات مردم فلسطین و انتفاضه ی آنان جنبه ای فراملی بخشید و مبارزه با رژیم صهیونیستی را جهانی کرد. اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز جهانی قدس از سوی امام خمینی، شش ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نشان از عمق توجه ایران اسلامی به مسئله فلسطین و اعتقاد به حمایت از مبارزات آنان داشت. درواقع، با پذیرش نمادها و شعارهای انقلاب اسلامی به عنوان اصول اساسی جهاد از سوی گروههای اصولگری اسلامی و تأکید آنان بر شهادت، فداکاری و سلحشوری در راه هدف، انقلاب اسلامی توانست نقش خود را در جهانی کردن مسئله فلسطین و تعمیق مبارزات

آزادیبخش اسلامی در فلسطین، مبارزه با صهیونیسم را ابعادی جهانی بخشد. (نوروزی، ١٣٩١:

٤٩) بنابراین، به طور خلاصه و مجمل در جدول زیر، تأثیرات مبانی سه نسل متفاوت از قدرت انقلاب اسلامی، بر استحکام و قوام مقاومت اسلامی در غرب آسیا آورده خواهد شد.

جدول 2. تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر هندسه قدرت مقاومت اسلامی در منطقه غرب آسیا

 

٥. نتیجه گیری

وجه مشخصه نظریه های اسلامی در روابط بین الملل، مقاومت آنها در برابر نظریه های غربی در این دیسیپلین است. از منظر نظریه های اسلامی سیاست بین الملل ، برخلاف نظریه های غربی مبارزه برای تأمین عدالت و سعادت انسان و جامعه بشری است. هدف در روابط بین الملل کسب حداکثر قدرت، امنیت و رفاه مادی صرف نیست، بلکه غایت اصلی تأمین عدالت ، سعادت و تعالی در راه رسیدن به حق تعالی است؛ بنابراین، انقلاب اسلامی مجال آن را فراهم کرد تا نظریه مقاومت اسلامی در روابط بین الملل مقوم عملیات «مقاومت اسلامی» شود، زیرا قانون اساسی و سیاست خارجی منبعث انقلاب، جهانگرایانه است ؛ چون سعادت و رهایی را نه تنها برای خود، بلکه برای مردم جهان طلب میکند (اصل ١٥٤ قانون اساسی) امت محورانه است، زیرا به دنبال وحدت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جهان اسلام است (اصل ١١قانون اساسی) و در تعارض آشکار با سیستم دولت ملت حاکم بر جامعه بین المللی معاصر و نیز قواعد حاکم بر ساختار هژمونیک نظام بین الملل است. انقلابی است؛ چون شالودهشکن ، واساز و مواجهه جویانه است و در پی دفاع از حقوق همه مسلمانان جهان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه گر است (اصل ١٥٢ قانون اساسی). (صادقی، ١٣٩٣: ٣٠)

در مقابل، نظام نومحافظه کار حاکم بر سیاست بین الملل برای فشار بر ایران و تطبیق سیاست های این کشور با قواعد مورد نظر خود، از راهبردهای مختلفی استفاده میکند که عبارتاند از: حمایت از عراق علیه ایران در طول جنگ تحمیلی، اعمال انواع مختلف تحریم ها، بلوکه کردن تمامی داراییهای بانک مرکزی و دولت ایران در ایالاتمتحده، جلوگیری از فعالیت های صلح آمیز هسته ای، ایرانهراسی، ایجاد رقابت تسلیحاتی در منطقه ، حضور نیروهای نظامی امریکا و ناتو در کشورهای همسایه و گسترش و حمایت از افراطگرایی سنی و تروریسم در منطقه.

این مهم فقط مختص به جمهوری اسلامی ایران نیست. به عبارتی دقیق، نظام نومحافظه کاری به دلیل اهمیت ژئواستراتژیکی (درنظرداشت منافع راهبردی اسرائیل در مجاورت کشورهای مسلمان) ژئوپلیتیکی (حوزه نفوذ چین و روسیه) ژئواکونومیکی (وجود منابع عظیم فسیلی) و ژئوکالچر (جذابیت فرهنگی اسلام در برابر سرمایه داری) منطقه غرب آسیا به سرکوب جریانهای تجدیدنظرطلب اعم از دول (ایران)، ملل (بحرین، مصر، عربستان) و جنبش ها (حماس در فلسطین، حزبالله در لبنان) میپردازد.

ازاین رو، جمهوری اسلامی ایران بر اساس اصول و سازههای اصلی انقلاب که مقاومت در برابر نظام سلطه (نومحافظه کاری) از مهم ترین ارکان آن است، از سه طریق هندسه قدرت مقاومت در غرب آسیا را تحت تأثیر قرار داده است. اول آنکه بر اساس مبانی مادی قدرت به تقویت پایه های مقاومت در لبنان و در پی آن حمایت مادی و معنوی از جنبش های اسلامی در منطقه نظیر جنبش جهاد اسلامی حماس پرداخت. ضمن اینکه در جریان جنگ عراق علیه داعش تجربیات زیادی (مادی و معنوی) در اختیار نیروی بسیج مردمی (حشد الشعبی) عراق گذاشت.

دوم، جمهوری اسلامی به واسطه تلاش برای اتحاد و ائتلاف با جنبش ها و تشکل های غیردولتی سعی دارد تا مبارزه با راهبردهای نظام نومحافظه کاری در غرب آسیا را نهادینه (نهادینه سازی قدرت) کند. این امر مستلزم نشان دادان استقلال ایران از قدرتهای بزرگ و حمایت از تجدیدنظرطلبان بود. ازاین رو جمهوری اسلامی به طورکلی استقبال زیادی از جنبش غیرمتعهدها داشته است. گفتمان مقاومت انقلاب اسلامی باعث تغییر رویکرد بسیاری از جنبش های مختلف در کشورهای منطقه شد؛ به طوریکه بسیاری از این جریانها به شکل نهادی و سازمانیافته به مبارزه علیه نظام حاکم در کشور خود میپردازند.

دست آخر ارزشها و بنیانهای اعتقادی مقاومت (گسترش هنجار مقاومت، خودآگاهی سیاسی، رواج فرهنگ شهادت و تضعیف مشروعیت صهیونیسم) در گفتمان انقلاب اسلامی، تحولی عظیم در حوزه مقاومت اسلامی ایجاد کرد. به عبارتدیگر، رشد و نضج اندیشه انقلاب درباره ابعاد معنایی مقاومت اسلامی تا حدی گسترشیافته که در کشورهای غرب آسیا نهادینه شده است (قدرت مولد). در پایان پیشنهاد میشود محققان، تأثیر انقلاب اسلامی ایران را در تغییر و دگرگونی هندسه قدرت مقاومت در برابر نظام نومحافظه کاری در کشورهای افریقایی و امریکای جنوبی را بررسی و تحلیل کنند. همچنین این امر قابلیت انجام بر روی اهداف و عملکرد سازمانها، جنبش ها و حرکت های مردمی را نیز داراست.

کتابنامه

الف - کتب

١.قرآن کریم، ترجمه مهدی الهی قمشه ای.

٢.بزرگی، وحید، ١٣٧٧، دیدگاههای جدید در روابط بین الملل، تهران: نشر نی.

٣.پولادی، کمال، ١٣٨٨، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب (قرن بیستم)، تهران: نشر مرکز.

٤.قوام، سید عبدالعلی، ١٣٩٣، روابط بین الملل نظریه ها و رویکردها، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).

٥.موسوی، سید محمد، ١٣٨٤، دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام، تهران: دانشگاه پیام نور.

٦.نوروزی، محمدجواد، ١٣٩١، دست در دست صبح، انقلاب اسلامی، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، دفتر نشر معارف.

٧.هینبوش، ریموند؛ احتشامی، انوشیروان، ١٣٨٢، سیاست خارجی کشورهای خاورمیانه ، ترجمه علی گل محمدی، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.

ب- مقالات

٨.آجرلو، حسین؛ دهقانی فیروزآبادی، سید جلال، (١٣٩٤)، «تحلیل راهبردی تحقق آرمان فلسطین در پرتوی بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال افریقا»، فصلنامه جامعه شناسی سیاسی جهان اسلام، دوره ٣، شماره ٦، صص، ١١٠-٨٣.

٩.آدمی، علی؛ کشاورز مقدم، الهام، (١٣٩٤)، «جایگاه مجموعه امنیتی محور مقاومت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، سال ٤، شماره ١٤، صص، ١٩-١.

١٠. اسلامی، محسن، (١٣٩٢)، «سیاست خارجی در اسلام»، فصلنامه سیاست خارجی، سال ٢٧،

شماره ٣، صص، ٦٣٦-٦١١.

١١. افتخاری، اصغر، (١٣٩٤)، «الزامات راهبردی انقلاب اسلامی برای علم سیاست»، فصلنامه پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال ٤، شماره ١٧، صص، ٥٠-٣٩.

١٢. برزگر، ابراهیم؛ حسینی، سید محمدصادق، (١٣٩٢). «نظریه پخش و بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر عربستان سعودی»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، سال ١٠، شماره ٣٣، صص، ١٨٧-

.173

١٣. پوستین چی، زهره؛ متقی، ابراهیم، (١٣٩٠)، «زبان سیاسی مقاومت اسلامی در سیاست بین الملل»، فصلنامه پژوهش های روابط بین الملل ، دوره ١، شماره ١، صص، ١٢٩-٩٧.

١٤. حافظ نیا، محمدرضا؛ احمدیپور، زهرا؛ بویه، چمران، (١٣٩١)، «انقلاب اسلامی و پیدایش ژئوپلیتیک جدید ایران»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال ٢، شماره ٥، صص، ٢٣-١.

١٥. خبرنامه تحلیلی امریکا، (١٣٩٣)، «تروریسم در خاورمیانه محصول اشتباهات بیپایان امریکا»، شماره ٩٢.

١٦. درخشه، جلال؛ محمدی، علیرضا، (١٣٩١)، «بررسی تکلیف گرایی دینی انقلاب اسلامی ایران بر مقاومت اسلامی حزبالله لبنان»، فصلنامه پژوهش های انقلاب اسلامی، سال ١، شماره ١، صص، ٢٤٦-٢٢١.

١٧. دهشیری، محمدرضا، (١٣٨٣)، «بررسی مقایسه ای راهبرد امنیتی ایالاتمتحده و اتحادیه اروپایی در خلیج فارس پس از ١١ سپتامبر»، فصلنامه سیاست دفاعی، سال ١٢، شماره ٤٨، صص،

.113-146

١٨. رضاپور، حسین، (١٣٩٣)، «تأثیر انقلاب اسلامی بر نظام بین الملل»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، سال ١١، شماره ٣٧، صص، ١٥٨ -١٤١.

١٩. سیمبر، رضا؛ موسوی، سید نظامالدین؛ قاسمیان، روحالله، (١٣٩٣)، «تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر خیزشهای مردمی در جهان عرب»، فصلنامه پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال ٣، شماره

١١، صص، ١٧-١.

٢٠. شفیعی، نوذر؛ قلیچ خانی، غلامرضا، (١٣٨٩)، «تبیین تأثیر رادیکالیسم اسلامی بر روابط ایران و پاکستان»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال ١١، شماره ٤٢، صص، ١٥٨-١٢٧.

٢١. صادقی، سید شمس الدین ، (١٣٩٣)، «انقلاب اسلامی و هویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی شماره ٣٨، صص ، ٤٦-٢٥.

٢٢. قادری کنگاوری، روحالله، (١٣٩٢)، «نظریه مقاومت در روابط بین الملل ؛ رویکرد ایرانی - اسلامی نفی سبیل و برخورد با سلطه»، مجله سیاست دفاعی، سال ٢١، شماره ٨٢، صص، ٢٤٨ -191.

٢٣. عسگرخانی، ابومحمد؛ جانباز، دیان؛ عباسزاده مرزبالی، محسن، (١٣٨٨)، «پسامدرنیته و واکاوی دولت ملی دارای حاکمیت در نظریه های روابط بین الملل»، فصلنامه سیاست، دوره ٣٩، شماره ٣، صص، ٣٢٠-٢٩١.

٢٤. قزلسفلی، محمدتقی؛ فرخی، سمیه، (١٣٩٢)، «پارادایم مقاومت و بیداری اسلامی در پرتو تحولات شمال افریقا و خاورمیانه»، فصلنامه جامعه شاسی سیاسی جهان اسلام، دوره ١، شماره ٢، صص، ١٦٠-١٣٩.

٢٥. موسویشفایی، سید مسعود، (١٣٨٨)، «نومحافظه کاری و هژمونی امریکا (تحول هژمونی امریکا در عصر نومحافظه کاران»، فصلنامه روابط خارجی، سال ١، شماره ٢، صص، ١٥١-١١٩.

٢٦. موسینژاد، محمدجواد؛ حسین پور، نادر، (١٣٨٧)، «اثر اندیشه های لئواشتراوس بر نومحافظه کاری و نمودهای آن در سیاست خارجی امریکا»، اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ٢٥٠، صص، ٥١-٣٦.

٢٧. معین آبادی، حسین؛ روحالله ، سبزی. (١٣٩٤). «تحلیل بازتاب انقلاب اسلامی ایران در عراق بر اساس نظریه پخش»، نشریه مطالعات سیاسی جهان اسلام، سال ٤، شماره ١٣، صص ، ٧٠- 47.

٢٨. میلانی، جمیل؛ اسماعیلی، محمدتقی، (١٣٩٣). «نظریه پخش و بازتاب انقلاب اسلامی ایران بر پاکستان»، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، سال ١١، شماره ٣٨، صص، ٦٤-٤٧.

٢٩. واعظی، محمود، (١٣٨٩)، «نقش قدرتهای بزرگ در منطقه خلیج فارس و چالش های هژمونی امریکا»، فصلنامه روابط خارجی، سال ٢، شماره ٦، صص، ٦٤-٤٧.

ج- اینترنتی

٣٠. پایگاه تحلیلی خبری پیراسته، (١٣٩٤/١١/٢٢)، «بسیج مردمی عراق (حشد الشعبی) چیست؟»،

www.pirastefar.ir /?p=4973

٣١. خبرگزاری آنا، (١٣٩٣ /١١/١٧)، «النهار: امریکا، خاورمیانه را به ایران واگذار خواهد کرد»،

ana.ir/news/11011www.

٣٢. خبرگزاری صداوسیما، (١٣٩٣ /٠٣ /١٣)، «در خاطرات کلینتون افشا شد؛ نقش امریکا در ظهور داعش»،

www.iribnews. ir /NewsBody.aspx?ID=54141

٣٣. خبرگزاری فارس، (١٣٩٣/٠٦/١٩)، «اسناد قطعی رابطه امریکا با داعش»،

www. farsnews. com/newstext.php?nn=13930618001170

د- انگلیسی

34. Barnett , Michael and Duvall , Raymond , (2005), "Power in International Politics", International Organization, pp, 39-57.

35. Berenskoetter, Felix, (2007), "Thinking about power", in Power in World Politics, Edited by Berenskoetter, Felix and Williams, M.J. published in the USA and Canada by Routledge.

36. Buzan, Barry, (2009), "Why is there no non-Western international relations  theory?", in Non-Western International Relations Theory, London and New York: Routledge Taylor and Francis Group.

37. Dunne Tim, Hansen Lene and Wight Colin, (2013), &quot ;The Ends of International Relations Theory", European International Relations, DOI: 10.1177/1354066113495485.

38.  Hoffmann, Stanley, (1977), "An American Social Science: International Relations", Daedalus , Vol. 106, No. 3, Discoveries and Interpretations: Studies in Contemporary Scholarship, Volume I, pp. 41-60.

39. Sylvester, Christine, (2013), "Experiencing the end and afterlives of International Relations/theory& ;quot ;, European Journal of International Relations, DOI: 10.1177/1354066113494322.

پی نوشت

[1] قرآن کریم در این باره میفرماید: «قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمۀ سواء بیننا وبینکم ألا نعبد إلا الله ولا نشرک به شیئا ولا یتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله فإن تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون.» (آل عمران/٦٤) (بگو: ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه ای که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که جز خدای یکتا هیچکس را نپرستیم و هیچ چیزی را با او شریک قرار ندهیم و برخی برخی را به جای خدا به ربوبیت تعظیم نکنیم پس اگر آنها از حق روی گردانند بگویید شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم)

[2] در این باره نیز قرآن مجید میفرماید: «الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا أولیاء الشیطان إن کید الشیطان کان ضعیفا.» (النساء/٧٦) (اهل ایمان در راه خدا و کافران در راه شیطان جهاد میکنند پس شما مؤمنان با دوستان شیطان بجنگید و از آنها هیچ بیم و اندیشه مکنید که مکر و سیاست شیطان بسیار سست و ضعیف است)

[3] چنانکه وبر بحث مشروعیت و ربط وثیق آن به قدرت مشروع را پیش کشیده است.

[4] وزن قدرت (درجه قدرت اخذ تمیمات)، ناحیه قدرت (درجه ارزشهای مشترک) و قلمرو قدرت (الیت قدرت).

[5] منظور، وابستگی متقابل است که دو مفهوم آسیب پذیری و حساسیت پذیری را در بطن خود دارد.

[6] اما دستاوردها در سیاست بین الملل زمانی نمود پیدا میکنند که انواع قدرت پایه دستادورهای قدرت شوند.

[7] این در حالی است رئالیسم، دولت و لیبرالیسم، رژیم های بین المللی را عامل اصل اصلی قدرت در سیاست بین الملل میدانند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان