دعا و توسل به اهل بیت علیهم السلام سلاح برنده مومن

دعایی که در ایام سوگ به یکدیگر و در برابر یکدیگر می گوییم که «وَ جَعَلَنَا وَ إِیاکمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَأْرِهِ»؛ برنامه محرم و غیر محرم را ترسیم می کند

دعایی که در ایام سوگ به یکدیگر و در برابر یکدیگر می گوییم که «وَ جَعَلَنَا وَ إِیاکمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَأْرِهِ»؛ برنامه محرم و غیر محرم را ترسیم می کند. آن جمله اول دعاست که أجر ما را  إن شاءالله  خدا بپذیرد؛ اما جمله دوم دعوت است و نه دعا، «وَ جَعَلَنَا وَ إِیاکمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَأْرِهِ»؛ یکدیگر را دعوت می کنیم به اینکه خون بهای حسین بن علی را بگیریم و خون بهای او برای ابد گرفتنی است، زیرا ما فرزند حسین بن علی بن ابی طالب هستیم، پدر ما را شهید کردند و چون پدر ما را شهید کردند ما باید خون بها بگیریم. قبلاً هم به عرضتان رسید! همه ما وقتی به دنیا آمدیم گرفتن شناسنامه به عهده پدر و مادر است؛ ولی وقتی بالغ شدیم باید برای خود شناسنامه بگیریم و وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) صریحاً اعلام کرد، فرمود: «أَنَا وَ عَلِی»؛ یعنی مدینه علم و درِ این مدینه حاضریم شما را به عنوان فرزندی قبول بکنیم. «أَنَا وَ عَلِی أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»، بیایید بچه های ما بشوید؛ چه شرفی بالاتر از این؟!

ما به لطف الهی این شناسنامه را گرفتیم و پسر پیغمبر شدیم و پسر علی بن ابی طالب شدیم و اگر پسر علی بن ابی طالب شدیم مادر ما مشخص است که کیست، ما پذیرفتیم؛ لذا این دعا حقّ مسلّم ماست که بگوییم «وَ جَعَلَنَا وَ إِیاکمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَأْرِهِ»؛ ما خون بهای او را می خواهیم، چون پدر ما را شهید کردند، مادر ما را به اسارت بردند، ما این هستیم، پس شرکت در سوگ و ماتم سالار شهیدان این اصل اول است.

اصل دوم این است که هر چه در اینجا هست باید راه مبارزه داشته باشد. یک وقت انسان می گرید، برای اینکه آن عاطفه را تسکین کند، این یک حدّ ضعیفی از ثواب را دارد. یک وقت می گرید و اسلحه تیز می کند؛ یک کسی که می رود مجلس حسینی و ناله می کند باید بفهمد، بفهمد یعنی بفهمد که دارد چکار می کند. یک وقت است که یک کسی را زدند درد می آید، گریه می کند. یک وقت است که دعای علی بن ابی طالب در شب های کمیل این است که اشکتان را هدر ندهید، این اسلحه شماست: «وَ سِلَاحُهُ الْبُکاء»آن گریه ای که از محفل سالار حسینی برنخیزند و انقلاب نکند، دفاع مقدس نشود، حرم امام را دفاع نکند، دفاع از امام نباشد، دفاع از وطن نباشد، دفاع از مرز و بوم نباشد، آن که جنگ حسین بن علی و دفاع حسین بن علی نیست.

این است که وجود مبارک امیرمؤمنان که پدر ماست، چون ما پذیرفتیم؛ شیعه شدیم یعنی چه؟ یعنی پذیرفتیم که او پدر ماست. این پدر ما می گوید این گریه شما موشک شماست «وَ سِلَاحُهُ الْبُکاء». آن کسی که حسینی گریه کند و حسین فکر نکند که مصیبت زده نیست. در «دعای کمیل» شب های جمعه به ما گفتند این گریه اسلحه است، چون انسان چند گونه گریه می کند: یک وقت پایش درد می کند از روی شدت درد گریه می کند، این ثواب ندارد. یک وقتی کسی او را زد، درد می کند، گریه او با انتقام همراه است، این یک مرحله است. یک وقت است برای حسین بن علی گریه می کند، این برای چیست؟ چون قلب او سوخت و عاطفه را می خواهد راضی کند می گرید یا نه، این گریه اسلحه است؟ آنچه را که وجود مبارک حضرت فرمود که اگر کسی اهل ناله است، دین که می گوید جهاد کنید، اسلحه اش را گفته یا نگفته؟ بسیاری از آیات و روایات است که ما را به جهاد دعوت می کند: ﴿هَلْ أَدُلُّکمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ٭ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾ فرمود که ﴿وَ تُجَاهِدُونَ﴾.کمتر آیه ای است که در قرآن کریم مطرح بشود و نام مبارک جهاد در آن نباشد. آن دینی که گفته جهاد لازم است، گفته اسلحه آن چیست یا نه؟ وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود: «جَاهِدُوا أَهْوَاءَکمْ کمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَکم»؛ شما با هوستان بجنگید، با خواسته های بی جایتان بجنگید، با روحیه اختلاس و نجومی بجنگید، با ریا بجنگید، اینکه دین گفته بجنگید، اسلحه اش را گفته یا نگفته؟ اسلحه اش را هم به ما داده یا نداده؟ این طور نیست که بگوید بجنگید و اسلحه نداده باشد. فرمود ما به شما اسلحه دادیم و آن اشک است. کنار سجاده شب های سحر بجنگید، سحرهای شب بجنگید. اسلحه پیدا کنید.

یک آدمی که مسلّح است که نه بی راهه می رود و نه راه کسی را می بندد. هم صغرا را گفتند هم کبرا را گفتند هم نتیجه را گفتند. از این روشن تر که ﴿یعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَ الْحِکمَةَ﴾،می شود نور. هیچ مطلبی در قرآن نیست که قابل فهم نباشد. «نعم»! آیاتی است که بسیاری از علما در آن ماندند؛ اما همان آیات را ذات أقدس الهی رقیق کرده است، به صورت مَثل پایین آورده است. مَثل دو تا کار می کند: یکی دامنه اوج گرفته آن ممثّل را پایین می آورد و یکی دست شنونده و خواننده را بالا می برد، همسطح می کند تا گوشه ای از آن پرده را این بگیرد و بفهمد. ما مطلبی در قرآن نداریم که قابل فهم نباشد؛ اما آیات سنگین و مشکلی داریم که حلّش برای بسیاری از علما دشوار است؛ اما همان را ذات أقدس الهی ﴿تِلْک الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ﴾؛«لعلکم کذا، لعلکم کذا». ﴿تِلْک الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا یعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ﴾؛ فرمود تازه عالم شدن در حوزه و دانشگاه نردبان تهیه کردن است، بالای نردبان رفتن، یعنی عاقل شدن هنر است. فرمود عالم شدن نیمی از راه است. عالم شدن، یعنی مسلّح شدن؛ اما از این سلاح استفاده نکند و به عقل نرسد که «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجنان»، بهره ای نبرده است: ﴿وَ تِلْک الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ﴾؛ اما ﴿وَ مَا یعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ﴾.

پس این دینی که به ما گفته دشمن درون و بیرون در کمین است، چون شیطان گفت: ﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَک﴾، «قعید»؛ یعنی کمین. اینکه کمین می کند سرِ راه که بیگانه تند نرود یا بی جا نرود، این را می گویند «قعید». شیطان گفت من سر راه کمین هستم. هر وقت ببینم آنها غافل هستند تیراندازی می کنم. در روایات ما ائمه فرمودند: «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیس»؛ نگاه به نامحرم یک تیر است. انسان که به فکر دیدن بیگانه است، نمی داند اینجا که «قعید»؛ یعنی اینکه در کمین نشسته دارد چکار می کند! قرآن می گوید شیطان گفته است که من در کمین هستم تا تیراندازی کنم. آن که مرا نمی بیند، نامحرم را می بیند، تیر خورده است «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیس ». نگاه به نامحرم این است. هر حرامی همین طور است.

پس ما دشمنی داریم، تیراندازی هم می کند، در کمین هم هست، در سنگر هم هست، ما باید مسلّح باشیم. سلاح ما یک مقدارش گریه است، یک مقدارش هم در ادعیه و روایات دیگر است که فرمود: «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِن»؛ این ناله، آن اشک، آن تضرّع و زاری به درگاه خدا که خدایا به عقل امر بده که من بفهمم چکار دارم می کنم؟

یک کشوری که رهبر خوب دارد، اگر  معاذالله  بی راهه برود، یقیناً شکست می خورد، ولو آن رهبر علی بن ابی طالب باشد. مگر شکست نخوردند؟ مگر حضرت امیر شکست نخورد؟ داشتن رهبر خوب که مشکلی را حل نمی کند، این یک طرف قضیه است. این هم نعمت در این مملکت هست؛ اما گاهی می بینید که هم گرانی هست هم سلب آسایش است هم سلب آرامش است. چه چیزی را باید بگویند و نگفتند؟ فرمودند مبارز باشید یک؛ دشمن کمین کرده در سنگر نشسته، دو؛ تیر هم دستش است، سه؛ تیراندازه هم هست، چهار؛ بلد هم هست و تیرهایش هم همین است؛ نگاه به نامحرم این است، رومیزی همین است، زیرمیزی همین است، اینهاست. «النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیس »؛ از این طرف انسان باید مسلّح بشود. انسانی که اهل ناله است که دیگر ظلم نمی کند، اختلاسی نیست. انسانی که اهل ناله است که به ناموس دیگری نگاه نمی کند.

فرمود: «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِن »، این بخش از روایات است. در «دعای کمیل» آن است که «وَ سِلَاحُهُ الْبُکاء»، ناله و اشک است. کجا گفته کدام اشک است؟ یکی از بهترین مصادیق این اسلحه پیدا کردن، اشک بر مظلومیت سالار شهیدان است؛ یعنی کسی که اقامه کننده عزای سالار شهیدان است او زیر بار ظلم نمی رود، او از کشورش دفاع می کند، از وطنش دفاع می کند، از ناموسش دفاع می کند، از حقّش دفاع می کند، از مالش دفاع می کند. اینکه امام(رضوان الله علیه) فرمودند که خون بر شمشیر پیروز است؛ یعنی این! شما آنها که سنّشان یک مقدار بالاست، می دانند که این کشور را چهار تا راهپیمایی نجات داد؛ یک راهپیمایی چهارصد هزار نفری بختیار تشکیل داد به عنوان حمایت از قانون اساسی، کل خیابان انقلاب تهران را اینها پُر کردند، همه مأموران و ساواکیان و ارتشیان را بختیار بسیج کرده، آورده به خیابان، آن هم چهار نفر چهار نفر بستند، با یک فاصله ای کل خیابان انقلاب را پُر کردند. حداکثر چهارصد هزار نفر.

اما چهار تا راهپیمایی در کشور تشکیل شد، کل نظام را یکطرفه کرد. تاسوعا و عاشورا و اربعین و 28 صفر. این راهپیمایی میلیونی بود. همه در صحنه بودند، همه بودید. دیدید که همین راهپیمایی کار را یک طرفه کرد. بنابراین ما با یک سرمایه ای روبرو هستیم. آن جمله اول که «أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا [و اجورکم] بِمُصَابِنَا بِالْحُسَینِ(علیه السلام)»؛ أجر اخروی است، طهارت روح است. جمله دوم مبارزه سیاسی است: «وَ جَعَلَنَا وَ إِیاکمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَأْرِهِ». آن گاه و راهش را هم مشخص کردند که انسانی که اهل ناله است، اختلاف داخلی ندارد. هم از وجود مبارک پیغمبر هم از وجود مبارک حضرت امیر هم از ائمه دیگر(علیهم الصلاة و علیهم السلام) رسیده است: «إِیاکمْ وَ الْبِغْضَةَ لِذَوِی أَرْحَامِکمُ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ لِلدِّینِ»؛مرحوم مفید در امالی نقل کرده، بزرگان دیگر نقل کردند. فرمودند اختلاف داخلی نداشته باشید، به جان هم نیافتید. این اختلاف تیغ است. بعد امام فرمود من که می گویم تیغ است، منظور این نیست این تیغ کشاورزی است. «فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ لِلدِّینِ»، این تیغ تیز است و این دین شما را تیغ می کند. آن وقت دینی نمی ماند. اینها که صروره اند و به اصطلاح اولین سالی است که مکه مشرف می شوند و حجة الإسلام انجام می دهند، سرشان را که تیغ می کردند تا مدت های مویی روییده نمی شود. حالا اگر کسی یک تیغ تیزی داشته باشد، هر روز سرش را تیغ کند، دیگر مویی روئیده نمی شود. صریحاً امام فرمود: این اختلاف تیغ است من نمی گویم تیغ کشاورزی است، این تیغ دین است: «فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ لِلدِّینِ»، دین شما را حلق می کند، سرِ دین شما را می تراشد؛ اینکه مویی روییده نمی شود.

بنابراین از بهترین ذخایر، سنگین ترین ذخایر علمی را ما در محرم داریم؛ این را باید مغتنم بشماریم. این گریه هم ثواب دنیا دارد، هم ثواب آخرت دارد، هم ثواب برزخ دارد، یک و هم سلاح توانمند است برای استقلال مملکت، امنیت مملکت، آرامش مملکت، آسایش مملکت، اقتصاد مملکت، دو. «وَ جَعَلَنَا وَ إِیاکمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَأْرِهِ»، این است که مکتب است، عزاداری است. آن وقت ما گریه ای که می کنیم باید بررسی کنیم؛ وقتی رفتیم منزل ببینیم چهار قطره اشک ریختیم، این چهار تا تیر شد یا نشد؟ گریه ای تیر نشود، این گریه نیست.

اولین تیر را انسان باید به آن هوس بزند، به آن غرور بزند، به خودخواهی بزند، به آن طمع بزند. اگر ما این تیرها را زدیم، ما طلاقی نداریم. این غده بدخیم طلاق که امام فرمود  معاذالله  اگر طلاق در یک خانه ای اتفاق بیفتد این خانه ویران می شود و به این آسانی ساخته نمی شود؛این نظیر بافت فرسوده شهر نیست که شهردار بسازد. خدا نکند کسی مبتلا بشود، آن زن بیچاره، آن مرد بیچاره تا عمری افسرده است. ما حرم که می رویم در و دیوار را می بوسیم! گفته همین هاست. امام فرمود ممکن نیست خانه ای با طلاق ویران بشود به آسانی بتوانیم بسازیم. منشأ طلاق هم همین است که این مواظب زبانش نیست، آن هم مواظب زبانش نیست. این مواظب خواسته هایش نیست، او هم مواظب خواسته هایش نیست. ما وقتی که از روضه خوانی رفتیم این را بشماریم، ببینیم که چهار، پنج تا تیر پیدا کردیم یا نکردیم؟ این یکی؛ بعد بگذاریم در کمان، بعد بزنیم به آن غرور، راحت و آسوده هستیم.

این است که روضه سید الشهدا مدرسه است، دانشگاه است. یک وقت انسان گریه بکند که مظلومیت و البته این هم ثواب دارد؛ اما این «فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْکی»یک پیرزن، یک پیرمرد، او اهل مبارزه نیست، گریه او بله ثواب دارد، یقیناً ثواب دارد؛ اما ما که در آن حدّ نیستیم، ما یک وظیفه ای داریم، ما مشمول هستیم، یک جوان مشمول نظام وظیفه است، ما تا قدرت داریم مشمول نظام وظیفه ایم. ما گریه می کنیم، ثواب هم می بریم  إن شاءالله  ولی باید بررسی بکنیم با این چند تا تیر درست کردیم و به کجاها زدیم؟ زبانمان را، چشممان را، گوشمان را. آنهایی که مسئول هستند، رومیزی را، زیرمیزی را، اختلاس را، نجومی را؛ تیر است. این «دعای کمیل» گفته نور مطهر امیر مؤمنان است. فرمود اسلحه اینها گریه است: «وَ سِلَاحُهُ الْبُکاء». ائمه دیگر هم فرمودند: «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِن»؛ ما این هستیم.

بنابراین یکی از بهترین دوران تحصیل ما همین عاشورای حسین بن علی بن ابی طالب است؛ گریه می کنیم کاملاً هم گریه می کنیم؛ اما آن مطالبی را از روضه خوانی به دست می آوریم و از گریه کردن به دست می آوریم که تیر تیز باشد به دست ما هم باشد، ما تیراندازی هم یاد می گیریم. کجا را نشان بگیریم را هم یاد می گیریم، خاصیت این روضه خوانی این است؛ آن وقت راحتِ راحت هستیم. هرگز بچه های ما از ما نمی رنجند، زن از ما نمی رنجد، شوهر از ما نمی رنجد؛ چرا برنجد؟ چون مواظب زبانمان هستیم. گفتند مواظب این دهن باشید، این زبان «قلیل الجِرم» است و «کثیر الجُرم».این زبان ماست و این مراسم برای همان است و خود سالار شهیدان(سلام الله علیه) یک روز حالا  إن شاءالله  شب تاسوعا و عاشورا دو تا برنامه ضبط می شود  إن شاءالله  آنجا تحلیل می شود که نظام اسلامی به چه صورت درآمده؟ به دست چه کسی آمده؟ چه طور شده که اینها قرآن را اسیر کردند؟ سنت را اسیر کردند؟ این بیان نورانی حضرت امیر است در نامه ای که برای مالک اشتر نوشت، فرمود: مالک! اینکه می بینی دست مرا بستند، من رفتم سقیفه را امضا کردم، برای اینکه قبل از اینکه دست مرا ببندند، دست قرآن را بستند. مالک! «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَارِ یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا»؛فرمود قبل از اینکه مرا خانه نشین کنند، اول رفتند قرآن را بستند، دین را بستند، مکتب را بستند؛ آن وقت می گویند کسی حق ندارد قرآن را معنا بکند، مگر آنچه که سقیفه می خواهد؛ مفسّر سقیفه، مبین سقیفه، شارح سقیفه، مدرّس سقیفه، مبین سقیفه. فرمود: «فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَارِ»، سخن از بیعت و اینها نبود. بر حضرت لازم بود اقدام بکند و کرد. کسی دم دروازه شام خواست طعنه بزند، در مدینه هم گفتند همین اتفاق افتاده. بی ادبانه آمد به حضور مبارک امام زین العابدین حالا حضرت اسیرانه آمده است، اسیر است، خواست نیشی بزند، گفت: «مَنْ غَلَب» در این جنگ چه کسی پیروز شد؟ فرمود ما. حالا دست حضرت بسته است، در دمِ دروازه شام است. خواست یک نیشی بزند و بی ادبی کند این شامی؛ به امام چهارم عرض کرد چه کسی پیروز شد؟ فرمود: ما. اگر خواستی بفهمی که چه کسی پیروز شد: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِم»؛اگر خواستی بفهمی که چه کسی پیروز شد، موقع نماز اذان و اقامه بگو، ببین نام چه کسی را می بری؟ ما رفتیم این نام را زنده کردیم و برگشتیم. ما! حالا دست حضرت بسته است. این می ماند.

یک وقتی معاویه دید مؤذن در مأذنه نام مبارک رسول خدا را در اذان می برد، گفت تا این نام زنده است ما قدرت نداریم نمی توانیم حکومت کنیم، باید این نام را خاموش کنیم؛ کارشان این بود. سخن از بیعت یزید تنها نبود. حالا  إن شاءالله  به خواست خدا این جلسه مشخص می شود که قبل از کربلا چه بود؟ و بعد از کربلا چه شد؟ ما یک قرآن داشتیم و سنت، این را به اسارت گرفتند. یک کعبه داشتیم که این را به منجنیق بستند؛ کجایید شما؟ سخن از گریه کردن برای مظلومیت و بیعت نبود. همین دودمان اموی قبل از کربلا، آن کارها را کردند که دین را به اسارت گرفتند؛ بعد از کربلا ابن زبیر را خواستند بگیرند، چون ابن زبیر هم تمکین نمی کرد. مکه را غُرُق کرده بود. اینها دو تا کار کردند؛ گفتند حالا اگر ما بگذاریم کسی برای حج و عمره برود مکه، گرفتار تبلیغات ابن زبیر می شود، بعد از این حدیث سوء استفاده کردند، گفتند رسول خدا(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود سفر کردن و شدّ رحال روا نیست، مگر به سه مسجد: مسجد حرام، مسجد النبی و بیت المقدس. حکومت رسمی بعد از جریان کربلا گفت حالا که مکه رفتن دشوار است بروید قدس، بیت المقدس را آنجا طواف کنید، آنجا زیارت کنید. دیدند این اثر نکرد، ابن زبیر در مکه قائله ای داشت؛ کسانی که قبل از انقلاب مکه مشرف شدند آن کوه ابوقبیس را دیدند. کوه ابوقبیس مشرف بر کعبه معظمه بود. همین مروانیان و امویان منجنیق کار گذاشتند روی این کوه ابوقبیس، کعبه را سنگ باران کردند، تلّی از خاک کردند و ابن زبیر را گرفتند و اعدام کردند. کعبه بود. این قبله مسلمین است، مطاف مسلمین است. همین است.

بنابراین سخن از این نبود که حالا این بیعت نکرده، سخن از اصل دین بود؛ لذا امام سجاد فرمود ما پیروز شدیم. ما رفتیم دین را زنده کردیم و برگشتیم. الآن هم که در اربعین میلیون ها نفر عرض ادب می کنند که أجر همه اینها با سید الشهدا باشد، همین است!

بنابراین ما با یک سرمایه عظیمی روبرو هستیم. حیف این سرمایه است که  خدای ناکرده ما حداکثر بهره را از آن نبریم. کلمات نورانی قرآن کریم، کلمات نورانی ائمه(علیهم السلام) مخصوصاً سالار شهیدان، نهضت آن حضرت، وگرنه آنهایی که با تاریخ جهانگشای جوینی آشنا هستند می دانند و مستحضرند؛ این مورّخ در عصر مغول زندگی می کرد، کارهایی که مغول کردند چندین برابر بدتر از کربلا بود، همه اینها در تاریخ دفن شد. در حمله مغول، عده زیادی از سران و امرا را کشتند، یک؛ سرها را جدا کردند، دو؛ پوست سرها را کَندند، سه؛ این پوست ها را پُر از کاه کردند، چهار؛ در شهرها گرداندند، پنج؛ این کار الآن در تاریخ هست و دفن شده در تاریخ، کسی به سراغ اینها نمی رود.

بعضی از امرا را چهار قطعه کردند، یک قطعه را به تبریز، یک قطعه را به شیراز، یک قطعه را به کلان شهرهای دیگر بعد به طنز شعر گفتند، گفتند «فی الجمله به یک هفته جهانگیر شدی»اینها همه در تاریخ دفن است، اینها که نمی ماند. آن که می ماند و جهان را تسخیر می کند خون حسین بن علی بن ابی طالب است. پس ما با چنین سرمایه ای روبرو هستیم. حرف های کم محتوا، شعرهای کم محتوا اگر  خدای ناکرده  در این حسینیه ها باشد، ما دَینمان را ادا نکردیم. آن سرمایه عظیم! و اگر گریه کردیم و این قطرات را به صورت تیر نساختیم، حق روضه خوانی را ادا نکردیم. این مکتب است.

حالا ما با داشتن این مکتب چرا بهره کافی نبردیم؟ من امیدواریم ذات أقدس الهی به فرد فرد عزاداران حسین بن علی در شرق عالم و غرب عالم و به شما برادران و خواهران آن توفیق را عطا کند که گذشته از اینکه خودتان به این معارف حسینی آشنا هستید و عمل می کنید، جامعه ای را هم روشن کنید. وجود مبارک سید الشهدا تا آن آخرین لحظه تبلیغ می کرد. تا آخر! من تشنه ام و آب می خواهم و اینها نبود. حالا شما فکر می کنید حسین بن علی در قتلگاه بود، چه طور تبلیغ کرد؟ چه گفت؟ گفت زن و بچه مرا حفظ بکنید، یا به من رحم بکنید؟ اینها نبود. یک حرف تبلیغی زد؛ اما حالا در قتلگاه است، چشم های مطهّرش را خون گرفت، شمر هم آمد روی سینه نشسته است؛ فرمود من که چشمم نمی بیند، سینه ام سنگین شده است، من که تو را نمی شناسم؛ ولی بدان جای بسیار بلندی پا گذاشتی: «لَقَدِ ارْتَقَیتَ مُرْتَقًی عَظِیماً»؛ هر که هستی باش، بدان که خیلی جای بلندی پا گذاشتی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان