خداوند خالق اسمان و زمین است و ما را کریم آفرید و درس کرامت به ما آموخت. زبان فارسی با همه غنا و قدرت فرهنگی که دارد، هرگز یعنی هرگز! توان آن را ندارد که ترجمان عربی باشد. ما در فارسی «بزرگ و بزرگوار» داریم؛ اما کدام یک از این واژه ها به جای «کبیر» بنشیند و کدام یک از اینها به جای «عظیم» می نشیند، کدام یک از اینها به جای «کریم» می نشیند؟ ما ناچاریم برخی از کلمات را ترکیب کنیم تا ترجمان برخی از کلمات عربی باشد. اگر در عرب به کسی می گویند «عظیم»؛ یعنی استخوان دار است، مغز متفکر دارد، ستونی دارد، نمی لغزد. «عظیم» با «بزرگ» فرق می کند و اگر عرب به کسی می گوید «کریم»؛ یعنی فرشته خوی است. در قرآن کریم ذات أقدس الهی، ملائکه را با عنوان کرام و کریم ستود؛ در سوره مبارکه «أنبیا» فرمود: ﴿بَلْ عِبادٌ مُکرَمُونَ ٭ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ﴾، آن که در هسته مرکزی عقل و عدل است، کریم است. این آیه سوره «انبیا» فرشته ها را از آن جهت کریم می داند که نه قبل از حکم خدا حرکت می کنند و نه دنبال می افتند با حکم خدایند.
نمونه ای از کرام در «زیارت جامعه کبیر» در وصف ائمه (علیهم السلام) هم آمده است، در «زیارت جامعه» در پیشگاه ائمه(علیهم السلام) عرض می کنیم اینها ﴿بَلْ عِبَادٌ مُّکرَمُونَ ٭ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ﴾. همان وصفی که برای فرشته ها ذکر می کند و در قرآن ذکر شد، در «زیارت جامعه» وجود مبارک حضرت هادی(سلام الله علیه) برای ائمه (علیهم السلام) ذکر می کند و اگر این هفته یا این دهه، دهه کرامت است؛ یعنی نشر فرشته خویی. فرشته آن است که نه بی راهه می رود و نه راه کسی را می بندد و خدا ما را برای اینکه فرشته خوی بشویم، خلق کرد. در قرآن فرمود: ﴿لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَم﴾ ساختار خلقت انسان، انسانی است که باید فرشته شود.
فرمود ما قرآن را دادیم که کریم است، قول کریم است و کتاب کریم است. پیامبری فرستادیم، جبرئیلی فرستادیم: ﴿لَقَوْلُ رَسُولٍ کرِیمٍ﴾. ائمه ای به شما دادیم که کرام هستند. فرشتگانی را در خدمت شما گذاشتیم که کریم هستند، شما باید کریمانه زندگی کنید و کریمانه به سر ببرید. کریم نه بی راهه می رود و نه راه کسی را می بندد. در بیانات نورانی قرآن کریم که ما را به کرامت ستود، فرمود فرشته اصلاً برای شما خلق شده است، در خدمت شما هستند، اینها کرام کریم هستند: ﴿إِنَّ عَلَیکمْ لَحافِظینَ ٭ کراماً کاتِبینَ﴾؛ ما کرامت را در حرم امن شما قرار دادیم تا شما کریم بشوید. این راه، راه اصلی ماست و اگر کسی فرشته نشد، محروم است و اگر جناب سنایی می گوید حداقل آن است که شما در ردیف برخی از فرشتگانِ نازل باشید، حالا فرشته های عالیه مراحل دیگری دارند، حساب دیگری دارد، او از همین جا استفاده کرد. سنایی می گوید:
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس
فرمود شما می بینید در تمام روی زمین ما فرشی یا پرده ای یا پارچه ای به گرانی ابریشم نداریم، اطلس و پرنیان گران ترین و عزیزترین و زیباترین فرش جهان است. این اطلس را، این پرنیان را چه کسی تولید کرد؟ یک کِرمی به نام کرم ابریشم. چگونه تولید کرد؟ گفت چون رفت مدرسه و استاد دید و حرف استاد را فهمید و عمل کرد، آن گاه این شده اطلس. می گوید تو از کرم ابریشم نباید کمتر باشی تا نفس می کشی درس! آیا انسان می گوید من فارغ التحصیل شدم؟
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس
یک برگ توت که جای آن زباله دان بود، وقتی مدرسه رفت و درس خواند و مکتب استاد را دید و در خدمت جناب کرم ابریشم تربیت شد، شده پرنیان، پس می شود یک چیزی که سطل زباله ای است بشود اطلس و پرنیان.
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک ٭٭٭ برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس
اصلاً ما را برای فرشته شدن خلق کردند که نه بی راهه برویم، نه راه کسی را ببندیم. اگر قرآن را برای ما فرستادند، خدا فرمود من کتاب کریم فرستادم و اگر پیغمبر فرستاد، فرمود من رسول کریم فرستادم و اگر خود را معرفی می کند من خالق کریم هستم و اگر هدف ما را تبیین می کند؛ می گوید تو برای کرامت خلق شدی. آن وقت چنین انسانی خدای ناکرده دست به اختلاس یا نجومی بزند یا معاذالله دست به ربا بزند که فرمود این ربا کاری است که ذات أقدس الهی خاندان ربوی را خاکستر می کند. فرمود مبادا زیاد بگیرید، مبادا نزول بگیرید و نزول بدهید، ربا بگیرید و ربا بدهید. این کار را ذات أقدس الهی تحریم کرده است. فرمود رزق شما در سایه عنایت و عدل الهی است، مبادا این کار را انجام بدهید. هرگز خیال نکنید که از راه حرام کسی می تواند به مقصد برسد. حرام راه نیست، اصلاً حرام را حرام گفتند، برای اینکه انسان را از کرامت محروم می کند.
ذات أقدس که ما را برای کرامت خلق کرد به امیرمؤمنان آن علومی را داد که حضرت فرمود: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»حضرت هم در چند جای نهج البلاغه اصرار دارد که کلمه «وبا»، «وَبِی»،«أَوْبی»، «مُوبِئ» این مشتقات را بکار ببرد. فرمود اگر خدای ناکرده از حلال گذشتید و به حرام رسیدید، راه برای توبه باز است. اگر توبه کردید که گذشته ترمیم می شود و اگر حرف ناصحان را گوش ندادید و آن حرام را ادامه دادید گرفتار «وَبِی»، «أَوْبی»، «مُوبِئ » و مانند آن می شوید.
این چهار عنوانی که در نهج البلاغه آمده پیام خاصی دارد؛ فرمود انسان بیمار می شود و می میرد، این ننگ نیست. کسی خدای ناکرده به بیماری های بدخیم مبتلا بشود که خدا شفا بدهد و کسی مبتلا نشود! ولی این ننگ نیست؛ اما اگر به وبا مبتلا شد، نه در بیمارستان آبرو دارد نه در منزل. بالا و پایین تاس و لگن! آبرو برای کسی نمی ماند. فرمود حرام، اختلاس، نجومی، مخصوصاً ربا، اینها وباست، «موبئ» است، «أوبی» است. این «أوبی» که باب إفعال است و آن «وبئ» که ثلاثی مجرد است و این «موبئ» که ثلاثی مزید است؛ یعنی این مرتَع سبز هست، آن حیوانی که تشخیص نمی دهد به سراغ علف وباخیز می رود بعد آبرو در خطر است، مگر زندان رفتن کار آسانی است؟ اگر کسی خدای ناکرده متّهم شد، نوه های او در کودکستان خجالت می کشند، آبرو برای کسی نمی ماند. فرمود این راه را نروید، این راه ربا را نروید، این راه اختلاس را نروید.
کشور همه چیز دارد. می دانید ما مسئول کرام هستیم، ذات أقدس الهی تمام حرمت را برای شهدا گذاشت، این کشور، کشور سرمایه داری است. چند هزار شهید دادن کار آسانی نیست. همین ذات أقدس الهی که به ما فرمود شما می توانید کریم باشید، می توانید فرشته باشید و اصلاً برای فرشته خوی شدن خلق شدید، به ائمه(علیهم السلام) دستور داد که شما به فکر این باشید به زیارت شهدا بروید. وقتی به زیارت شهدا می رویم عرض ادب می کنیم، احترام می کنیم، مقام اینها را ذکر می کنیم، بعد اعتراف می کنیم و عرض می کنیم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ»، شما طیب و طاهر شدید و اصلاً دین برای این است که ما را طیب و طاهر کند، خلق کرد. بسیاری از شما مسایل فقهی را آشنا هستید، مخصوصاً علمای بزرگوار. این فقه ما با اخلاق گره خورده است، اخلاق ما با فقه عجین شده است. به ما گفتند طاهر باشید، این طاهر تنها برای نماز و وضو و روزه و مانند آن نیست. یک سلسله وضوهایی است که واجب است انسان می خواهد نماز بخواند، باید وضو بگیرد، می خواهد طواف بکند باید وضو بگیرد، اینهاست. این حکم فقهی است؛ اما همین ائمه(علیهم السلام) که حکم فقهی را گفتند، حکم اخلاقی را هم گفتند. کجا وضو مستحب است؟ مسجد می خواهید بروید وضو مستحب است، می خواهید قرآن بخوانید وضو مستحب است، بخواهید دست بزنید وضو واجب است؛ ولی قرآن بخواهید بخوانید مستحب است.
همین ائمه فرمودند اگر یک برادری به برادر مسلمان خود ستم کرد، غیبت کرد، اهانت کرد، زشتی کرد، بی ادبی کرد نسبت به او، یا دروغ گفت، مستحب است وضو بگیرد؛ یعنی اخلاق با فقه گره خورده است. اگر کسی نسبت به کسی بدرفتاری کرد بعد بخواهد وارد مسجد بشود، مستحب است که وضو بگیرد و وارد مسجد بشود، آن وضوی قبلی او باطل شد. این اخلاق است که به فقه گره خورده است. این وضو مستحب است؛ یعنی چه؟ یعنی اگر رفتی در مسجد نماز خواندی، به برادرت اهانت کردی یا حق کسی را بردی یا به کسی ظلمی کردی یا ربایی گرفتی، این وضوی شما باطل شد «مستحباباً». این گره خوردن اخلاق است با فقه. اینها را هم صاحب وسائل نقل کرده است. اینها را هم ائمه فرمودند، کسی دیگر که نگفت.
تمام تلاش و کوشش قرآن و عترت این است که ما طاهر باشیم، ما فرشته باشیم. آن وقت کشور، کشور امن است نه از استکبار کاری ساخته است نه از آن اتحادیه اروپا کاری ساخته است نه از صهیونیسم کاری ساخته است. ابداً احدی قدرت ندارد به این کشوری که ما در پیشگاه شهدای آنها عرض می کنیم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ».
ما دسترسی به ذوات قدسی ائمه(علیهم السلام) نداریم؛ اما این امامزاده ها حق عظیمی نسبت به ما دارند. مستحضر هستید که ایران را عمَر فتح کرد نه علی بن ابی طالب. تمام سربازان، افسران، فرماندهان، رهبران، امیران لشکر یا تیمی بودند یا عَدی. اینها کسی هاشمی نبودند. اینها اهل غدیر نبودند، اینها سقَفَی بودند. این اجداد بیچاره ما هم که علی را نمی شناختند، غدیر را نمی شناختند. بسیاری از مردم ایران زمین سالیان متمادی اهل سنت بودند، سنی بودند، این فخر رازی از همین تهران است؛ بسیاری از علمای ری را می گفتند رازی، همه علمای اهل سنت از همین محدوده بودند.
چه کسی اجداد ما را به غدیر آشنا کرد؟ فتح و پیروزی به دست تیم و عَدی بود، امیران و افسران و فرماندهان سرلشکران و مسئولان و رهبران جنگ و پیروزی سقَفَی بودند، اهل سقیفه بودند، زیر نظر عمَر بودند، کسی امیرمؤمنان را نمی شناخت. چگونه شد که این کشور به لطف الهی علوی شد و فاطمی شد و حسنی و حسینی شد؟ این همین امامزاده ها آمدند. وجود مبارک امام هشتم که ایران آمد، این سادات رنج فراوانی در مدینه دیدند، اجداد ما همین که شنیدند علی بن ابی طالب اهل غدیر است، پیغمبر غدری است، اهل بیت غدری هستند، علی بن ابی طالب این است و حسین بن علی اهل غدیر است، اینها را اجداد ما شنیدند، شنیدند، شنیدند، ایران یکسره به لطف الهی شده حسنی و حسینی! ما اگر دسترسی به ائمه (علیهم السلام) نداریم، قدر این امامزاده ها را باید بدانیم.
وجود مبارک حضرت عبدالعظیم حسنی (رضوان الله تعالی علیه) که قطب فرهنگی این آستان پُر برکت تهران است، وقتی تشریف آوردند، بسیاری از سادات به احترام ایشان آمدند و این منطقه را کلاً تأمین کردند. ما را و اجداد ما را به امیرمؤمنان به فاطمه زهرا، به امام حسن و به امام حسین (صلوات الله علیهم اجمعین) آشنا کردند. ما را به غدیر آشنا کردند و گفتند سقیفه باطل است و غدیر حق است. ما باید قدر این امامزاده ها را بدانیم و به زیارت مزار اینها برویم. بسیاری از اینها شهید شدند. پیام این زیارت ها چیست؟ در زیارت وارث یا غیر وارث بعد از عرض ادب به پیشگاه این شهدا می گوییم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ»، شما طیب و طاهر شدید، کشوری که شهید بدهد، آن کشور طیب و طاهر است. این در باره زیارت آنهاست؛ یعنی خون شما کاری کرد که هیچ بارانی، هیچ برفی و هیچ تگرگی آن کار را نمی کند. باران آن عُرضه ندارد که آلودگی ها را پاک کند، استعمار را پاک کند، استثمار را پاک کند، استکبار را پاک کند، استحمار را پاک کند؛ باران فقط می تواند خون را پاک کند، بول را پاک کند و مانند آن. ما در پیشگاه آن شهدا می گوییم کاری که خون می کند، باران نمی کند: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ»، کشوری که شهید داد و خون داد، آن کشور استعمار را و آن لکه ها را پاک می کند. استثمار را پاک می کند، استحمار را پاک می کند. باران که چنین عُرضه ای را ندارد.
اگر در زیارت و عرض ادب به پیشگاه شهدا این حرف ها را می گوییم، گاهی قرآن کریم مطلبی دارد، روایات روشن می کند، گاهی روایات مطلبی دارد، قرآن تبیین می کند؛ عترت و قرآن عِدل هم هستند یعنی همین! اگر درباره شهدا عرض می کنیم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ»، در قرآن کریم چه می خوانیم؟ قرآن کریم می گوید: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾، کشوری که شهید داد، خون داد، باید میوه طیب و طاهر بدهد. میوه طیب و طاهر، داشتنِ اقتصاد سالم است، نه گرانی. امنیت اقتصادی است، امانت اقتصادی است، نه ربا، نه کارخانه ها را از تولید انداختن. این پیام قرآن کریم است و آن پیام ائمه(علیهم السلام) است. فرمودند کاری که خون می کند، باران نمی کند، بله! باران وقتی که بیاید دیگر استکبار را، استثمار را، استحمار را اینها را که پاک نمی کند. کشوری که بخواهد از این لکه های ننگ پاک بشود به برکت خون های شهداست که اینکه شده است.
اگر در زیارت های ائمه و شهدا عرض می کنیم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ»؛ یعنی خون این لکه ننگ استعمار را، استثمار را پاک می کند، باران پاک نمی کند، خدا در قرآن فرمود، اگر کشوری پاک شد، باید میوه پاک بدهد، اینها به اصطلاح اهل علم جمله خبریه ای است که مفید انشاء است، به داعی انشا القا شده است؛ یعنی شما که حالا کشورتان پاک شد، میوه طیب بگیرید: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾. فرمود کشوری که خون داد این اگر نتواند طیب و طاهر زندگی کند، نقص خودش است. حالا اگر یک جایی باران آمد، کسی نتواند کشاورزی کند، این نقص خودش است. فرمود کشوری که خون داد، این اگر نتواند مستقل باشد، آزاد باشد، بی طرف باشد، کاری به کار کسی نداشته باشد، آن نقص از خودش است. این آیات و آن روایات، آن روایات و این آیات اینها بیانات نورانی اهل بیت(علیهم السلام) است.
مرحوم شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه) یک کتابی دارد، اینها جزء اقطاب شیعه اند، ارکان اصلی شیعه اند که کتب اربعه به وسیله اینها و شاگرد اینها درست شده است. ایشان درباره زیارت اولیای الهی و مؤمنان که قدر متیقن آنها این امامزاده ها هستند، نقل می کند در کتاب شریف مقنعه که اگر دسترسی نداشتید به زیارت ائمه(علیهم السلام) بروید، به زیارت همین اولیای الهی بروید. مستحضر هستید مقنعه یک متنی است که شاگرد ایشان مرحوم شیخ طوسی این را شرح کرده در چند جلد به نام تهذیب، این تهذیب از کتب مهم اربعه است، متن آن از شیخ مفید است، شرح آن از شیخ طوسی است (رضوان الله علیهما). ایشان درباره زیارت اولیای الهی و مؤمنان در همین کتاب شریف مقنعه در صفحه 491 حالا اگر دسترسی ندارید خدمت ائمه(علیهم السلام) بروید وجود مبارک امام موسای کاظم(سلام الله علیه) فرمود: «مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْکمْ أَنْ یزُورَنَا»؛ حضرت فرمود: اگر دسترسی ندارید به زیارت ما ائمه(علیهم السلام) بروید، «فَلْیزُرْ صَالِحِی شِیعَتِنَا یکتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِیارَتِنَا وَ مَنْ لَمْ یقْدِرْ أَنْ یصِلَنَا فَلْیصِلْ صَالِحِی إِخْوَانِهِ یکتَبُ لَهُ ثَوَابُ صِلَتِنَا»؛ دسترسی به ما ندارید دسترسی به صالحین، مصداق کامل صالحین در این سرزمین همین امامزاده ها هستند که سهم عظیمی نسبت به ما و پدران ما دارند. به هر حال ما در کنار سفره اینها شیعه شدیم، ما هیچ دسترسی به غدیر نداشتیم. هر چه سقیفه بود، هر که بود سقَفَی بود، هر که بود یا تیمی بود یا عَدی بود و وجود مبارک حضرت امیر را اصلاً نمی شناختند. بعد از جریان کربلا یک مقدار اوضاع برگشت.
غرض این است که ما از همین امامزاده ها، همین شهدا، همین سرمایه های اصیلی را که داریم، حداکثر وظیفه را داریم که استفاده بکنیم؛ ما وظیفه داریم. وقتی خدای سبحان کشور را طیب و طاهر کرد، دیگر این کشور روی پای خودش بایستد و هیچ کسی از راه ربا نجات پیدا نکرد و در آخر یا «وبا» یا «أوبی» یا «موبئ» یا امثال آن دامنگیر شد. فرمود این ممکن نیست؛ این علی است و اهل بیت، که همان حرف خدا را می زنند: ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ از اینها راستگوتر کیست؟ از اینها آگاه تر کیست؟ از اینها دل سوزتر کیست؟ از اینها مهربان تر کیست؟ اینها به فکر کافر هستند که کافری در مملکت گرسنه نماند. شما این سوره مبارکه «انسان» را می خوانید به کجا می رسید؟ ﴿وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتیماً وَ أَسیراً﴾؛ این را به کجا می رسید؟ حالا وجود مبارک حضرت امیر آن جو یا آن گندم را قرض کرد آنها بماند، صدّیقه کبری (سلام الله علیها) دسداس کرد بماند، روزه گرفتند بماند، حسنین کنار سفره افطار نشستند بماند، وجود مبارک حضرت امیر سهمیه اینها را دارد می دهد در سه شب! شب اول را ما معنایش را می فهمیم، شب دوم را هم می فهمیم؛ اما شب سوم، یعنی چه؟
فرمود: ﴿وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً﴾، کمک به مسکین را ما می فهمیم. ﴿وَ یتیماً﴾، کمک به یتیم را می فهمیم. ﴿وَ أَسیراً﴾، ما در مدینه اسیر مسلمان نداشتیم. این اسیر کسی بود که در جنگ بدر و اُحد و مانند آن آمدند برای کشتن پیغمبر و اهل بیت، آمدند برای از بین بردن اسلام، ولی همان طوری که ما کشته می دادیم و اسیر می دادیم، آنها هم کشته می دادند و اسیر. این یک مشرک بود که اسیر شد؛ حالا ببینید وجود مبارک حضرت از افطاریه بچه های خود می گذرد که یک مشرک این گرسنه نماند در مملکت ما، این گرانی برای چیست؟ همه چیز در این مملکت هست، مگر ربا کارساز نیست؟ خیلی ها را نسوازند؟ مگر اختلاس، مرتّب سه هزار این! مرتّب چهار هزار آن! مرتّب پنج هزار یکی دیگر! خدا خوشش نمی آید و به هر حال می گیرد. ما علی را قبول کردیم، چه کسی در عالم این کار را می کند؟ اینجا ما در مدینه که اسیر نداشتیم. این اصلاً آمده به قصد کشتن پیغمبر و علی. حالا اسیر شد. یک وقت است که حضرت دستور می دهد که شما این را ببرید یک چیزی بدهید بله! اما آن افطاریه، آن دسداس شده، آن سهمیه حسنین را جمع می کند به این اسیر می دهد. ما قبول کردیم حضرت علی را. این حیف نیست؟!.