صفر عبدالله، دانشمند تاجیک، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، استاد زبان فارسی در دانشگاه «ابولَیخان» قزاقستان و بنیانگذار و سردبیر مجله علمی «ایراننامه» در آلماتی که در قزاقستان سکونت دارد درحالی از محبوبیت شاعران و نویسندگان کلاسیک فارسی در قزاقستان میگوید که معتقد است شاعران و نویسندگان معاصر ایران، چنانکه باید، در قزاقستان شناختهشده نیستند. او همچنین احیای خط فارسی در تاجیکستان را لازمه رفع بسیاری از مشکلات ارتباطی فارسیزبانان تاجیکستان با دیگر فارسیزبانان در ایران و افغانستان میداند.
در ادامه متن گفتوگوی ایسنا با صفر عبدالله را میخوانید.
زبان و خط فارسی این سالها در کشورهای آسیای مرکزی و قزاقستان در چه وضعیتی است؟
آسیای مرکزی خاستگاه زبان فارسی بوده است. بر همگان معلوم است که زبان فارسی دری یا فارسی نو، بعد از انتشار اسلام از آن سوی مرزها، از آسیای مرکزی، از شهرهای سمرقند و بخارا و بلخ، به جایهای دیگر انتقال یافته است. بعد از استیلای اعراب بر ایرانزمین، در شرق ایران که از مرکز خلافت عرب دورتر بودند جنبشهای آزادیخواهانه بارها به عمل آمد و در نتیجه حکومتهای محلی ایرانی پدید آمد و حساب خود را با اسلام و عرب روشن کرد؛ یعنی ما مسلمان شدیم، اسلام را پذیرفتیم، ولی هرگز عرب نشدیم. این نکته را از آنرو یادآور میشوم که بسیاری از کشورهای منطقه عرب شدند؛ مثل مصریها. زبان فارسی از زمانی که یعقوب ابن لیث صفاری گفت آنچه را که من نفهمم چرا باید گفت، به سوی رشد و توسعه گرایید. در دوره سامانیان زبان و ادب فارسی به حدی رشد کرد که همه را در حیرت گذاشت و هنوز روشنایی و گرمی آن فرهنگ بزرگ کتبی به زبان فارسی نهتنها دلهای ما را گرم میکند، بلکه منبع الهام و واسطه رشد و کمال برای نویسندگان و شاعران امروز نیز هست. باید یادآور شد که منابع دست اول درباره تاریخ و فرهنگ منطقه به زبان فارسی انشاء شده است و هماکنون اقوامی که در آن سوی مرزها به سر میبرند اگر میخواهند تاریخ و فرهنگ خود را بیاموزند و فرا بگیرند ناگزیر به منابع فارسی اتکا خواهند کرد. در آسیای مرکزی، به غیر از تاجیکان که فارسیزبان هستند، مابقی اقوام ترکزباناند؛ اقوامی چون ازبکها و قزاقها و قرقیزها و ترکمانها و اویغورها. در بعضی از دانشگاههای این کشورها زبان فارسی تدریس میشود، از جمله در قزاقستان در چند دانشگاه مانند دانشگاه روابط بینالملل و زبانهای جهان و دانشگاه ملی قزاقستان، زبان فارسی در قطار زبانهای دیگر تدریس میشود. در بعضی از دانشگاهها نیز زبان فارسی بهعنوان زبان دوم و زبان یاریرسان تدریس میشود که از جمله آنها دانشگاه اوراسیا و دانشگاه آموزگاری برای زنان است. در همۀ این کشورها منابع و دستنوشتههای فارسی در کتابخانهها، موزهها و کتابخانههای خصوصی نگهداری میشود. در میان این آثار کتبی نسخههای خطی منحصربهفرد نیز موجود است. به دلیل اینکه در این منطقه نفوذ فرهنگی ایرانیان بسیار قوی بوده است اغلب منابع (میراث کتبی و دستنوشته) به زبان فارسی بوده است. متأسفانه از سال 1924 نام زبان فارسی را از آسیای میانه، به دلایل سیاسی، برداشتند و تاجیکی را جایگزین آن کردند. همچنین دو بار خط مردمان آسیای میانه تغییر یافت. یک بار از اواخر سالهای بیستم قرن گذشته این خط لاتینی شد و دیگربار از اواخر سالهای سیام قرن گذشته خط روسی را به این مردم تحمیل کردند. متأسفانه خط روسی همانند دیوار چین میان تاجیکان کنونی آسیای میانه با تاجیکان دیگر جهان از جمله تاجیکان افغانستان و ایران و هند و پاکستان و چین و غیره است. همچنین خط روسی تا حدی تاجیکان را از میراث هزار و اندیساله فارسی جدا کرده است و حتی بر دستور زبان فارسی تاجیکان نیز اثر منفی خود را گذاشته است؛ بهویژه در زمینه آواشناسی و صرف و نحو. امروز بسیاری از تاجیکان فرهنگی امیدوارند که خط فارسی دوباره در خاستگاه خود، یعنی در «وَرَزرود» (فرارود یا ماوراءالنهر) احیا بشود.
امروزه مردم قزاقستان چقدر با فرهنگ ایران آشنا هستند و به نظر شما چه عواملی میتواند در تعامل فرهنگی و ادبی این دو کشور مؤثرتر باشد؟
مردم قزاقستان بیتردید مردمی بافرهنگ و با سوادند و از تاریخ و فرهنگ منطقه آگاه هستند و اشعار بزرگان ادب فارسی را ترجمه کردهاند و با آن آشنایی دارند. اشعار رودکی، فردوسی، نظامی، سعدی، حافظ، مولانا و غیره به زبان قزاقی ترجمه شده و در میان مردم قزاق محبوبیت دارد. عوامل زیادی میتواند در روابط فرهنگ دو کشور مؤثر باشد. اولاً دو کشور بزرگ منطقه در دو سوی دریای مازندران از امکانات فراوانی برخوردارند. قزاقستان یکی از کشورهای ثروتمند جهان است که تمام جدول مندلیف در زیر زمین این کشور موجود است. هر قدر روابط دو کشور نزدیکتر باشد به سود همه ملتهای منطقه است. فارغالتحصیلانی که زبان فارسی میآموزند باید با کار تأمین شوند. اگر مؤسسات ایرانی در قزاقستان و مؤسسات و نهادهای قزاقی در ایران بیشتر فعال باشند طبیعی است که فارغالتحصیلان زبان فارسی نیز با کار تأمین خواهند شد. فکر میکنم که توسعه روابط دوجانبه در تمام زمینهها از یک سو باعث تحکیم روابط تاریخی و دوستانه میان دو کشور خواهد شد و از سوی دیگر سبب توسعه روابط علمی و فرهنگی خواهد بود.
در قزاقستان نویسندگان و شاعران معاصر ایرانی چقدر شناخته شدهاند و آیا از سوی دولتها تا کنون اقدامی در این راستا شده است؟
شاعران و نویسندگان معاصر ایران، چنانکه باید، شناختهشده نیستند. اگرچه اخیراً چند کتاب در حوزه ادبیات معاصر فارسی به زبان قزاقی برگردانده شده، از جمله رمان «بوف کور» صادق هدایت که یکی از دانشجویان سابق من آن را ترجمه کرده است. جز آن، چند داستان کوچک دیگر نیز ترجمه شده است؛ مثل برخی از داستانهای هوشنگ مرادی کرمانی. در حوزه شعر نیز برخی از سرودههای سهراب سپهری، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، پروین اعتصامی و... ترجمه شده و به چاپ رسیده است. بااینحال، امیدوارم که در آینده شاهد ترجمههای بیشتری در حوزه ادبیات معاصر باشیم.
آیا در قزاقستان آسیبی متوجه خط، زبان و ادبیات فارسی هست که نگران آن باشید؟
این پرسش برای حوزه فرهنگی کشور قزاقستان موضوعیت جدیای ندارد، اما در کشوری مثل تاجیکستان مسئله مهمی است. وفق اشاره من در سخنرانیهایم، تعدادی از روشنفکران تاجیکستان کوشش کردهاند که خط فارسی دوباره در تاجیکستان احیا گردد. اگر خط فارسی در تاجیکستان احیا گردد بسیاری از مشکلات ارتباطی فارسیزبانان تاجیکستان با دیگر فارسیزبانان در ایران و افغانستان برطرف میگردد. من بارها نوشتهام و گفتهام که تا زمانی که خط فارسی در تاجیکستان احیا نگردد و نام زبان به نام واقعی خود تحول نیابد وضع زبان، چنانکه باید، درست نخواهد گشت.
از میان نویسندگان و شاعران معاصر قزاقستان کدامیک را در رونق و مانایی زبان و ادبیات فارسی اثرگذار میدانید؟
چنانکه انتظار داریم، نویسندگان قزاقستان نیز در ایران شناختهشده نیستند. در ادبیات قزاق، بهجز ادبیات شفاهی بسیار غنیای که دارد، بزرگانی چون «آبای»، «شاهکریم»، «ایبرای آلتین سارین»، «مختار عوضف»، «آلژاس سلیمانف»، «آبیش کاکلبایف»، «عبدالجمیل نورپیئیسف»، «مُقَغَلی مقاتایف»، «اولوغبک یِسدولت» و دهها شاعر و نویسنده دیگر سزاوار توجه مردم ایران هستند. از این میان تنها برخی از آثار «آبای» و «مختار عوضف»، آن هم به طور بسیار محدود، ترجمه شده است. یکی از داستانهای «مختار عوضف» به نام «گرگ خاکستری» در نشر خردگان، با ترجمه من در سال 1397 به چاپ رسید. همچنین کتاب «نگاهی به زندگی و شعر آبای»، باز هم با ترجمه من، در نشر سروش در سال 1374 به چاپ رسید.