مقدمه
مسئله چگونگی ادراکات و کسب علم از سده نخست موردتوجه متفکّران مسلمان بود. در سده اول ق. علاوه بر محدثین، مفسّرین و مورّخین، مکاتب جدیدی که مبتنی بر معارف تمدن های قبل از اسلام بود، بهوجود آمد. این گروه جدید شامل منطقیون و پیروان روش استدلالی مانند معتزله، ریاضیون و طبیعیون بود. در قرن سوم هنگامی که مذاهب فقهی و طروق تصوف به صورت مشخصی درآمد، علوم عقلی نیز رواج یافت و در قرن چهارم و پنجم ق. به اوج کمال خود رسید. در آغاز قرن چهارم، علما و حکمای نامی مانند فارابی، یحیی بن عدی و ابوالحسن عامری ظهور کردند و در رشته های گوناگون به مقامات عالیه علمی نائل آمدند و شالوده علوم قرون بعد را ریختند. در قرن چهارم به کلیه علوم خصوصاً علوم طبیعی و جهان شناسی توجه خاصی معطوف شد و این علوم به صورت کاملی درآمد و در افکار دانشمندان اعصار بعد بسیار مؤثر واقع شد. در این دوره بود که اخوان الصفا، ابوریحان بیرونی و ابوحیان توحیدی می زیستند و هریک به نوبه خود سیر بعدی علوم و حکمت را در اسلام معین ساختند؛اما اندیشمندان مسلمان بسیار جلوتر از اندیشمندان اروپایی با روش های مختلف برای مطالعه و پژوهش آشنا بودند. دراین بین ابوریحان بیرونی به عنوان یکی از بزرگ ترین دانشمندان مسلمان در سده های چهارم و پنجم ق. با روش های متعدد تجربی و عقلی به پژوهش می پرداخت. وی در زمینه های مختلف علوم تبحر داشت. به جز علوم نقلی در حیطه عقلی و اثباتی، طبیعی و تجربی، انسانی و اجتماعی مسلط و در آن ها صاحب اثر است. باوجود آن که بیرونی بر همه رشته های علمی زمانه خود تسلطداشته، اما توانایی و تسلط او به دانش ریاضی به گونه ای بوده که گوی سبقت را از دیگران ربوده بود. وی در ترکیب سه رشته حساب، هندسه و جبر توانایی داشته و در کارهای ریاضی جویای قواعد و قوانین بوده است. هم چنین به عنوان منجّم شهرت بسزایی دارد. مهم ترین مسئله درباره بیرونی، شناخت روش های پژوهش اوست. بیرونی از روش های مختلف برای مطالعه در حوزه های گوناگون بهره می برد. البته به دلیل احاطه زیاد بیرونی درزمینه ریاضیات، این امر درروش او تأثیر بسیاری گذارده، به طوری که وی حتی تاریخ و جامعه را با یک روش ریاضی موردمطالعه قرار داده است. برجستگی بیرونی نیز علاوه بر احاطه او بر دانش های گوناگون، به سبب روشی است که وی در حوزه علوم انسانی بنیاد کرد. بیرونی به دلیل تسلط و تبحر در حوزه علوم طبیعی توانست از روش های علوم طبیعی برای پژوهش در علوم انسانی استفاده کند.
نگارنده بر آن است تا نشان دهد تسلط و تبحّر بیرونی بر روش های علوم طبیعی بر به کارگیری آن روش ها در علوم انسانی توسط وی تأثیر داشت. بررسی روش هایی که بیرونی با استفاده از آن ها به پژوهش در حوزه علوم انسانی می پرداخت، هدف پژوهش حاضر است.
1- شرح حالابوریحان بیرونی
ابوریحان محمد بن احمد بیرونی خوارزمی به سال 362 ق. در خوارزم چشم به جهان گشود. در آغاز جوانی به دربار ملوک آل عراق(خوارزمشاهیان قدیم) پیوست ودر این دوره از زندگی، علوم مختلف را آموخت. بیرونی، زادگاه خود را به قصد بخارا –پایتخت سامانیان- ترک گفت و در آنجا حمایت معنوی امیر سامانی را کسب کرد. سپس به دربار امیر زیاری طبرستان وگرگان رفت و در آنجا نخستین اثر مهم خود درباره گاه شماری تاریخی وعلمی را نوشت. در ادامه بیرونی به خدمت محمود غزنوی درآمد. وی باقی عمر خود یعنی در حدود سه دهه از عمرش را در خدمت محمود، مسعود وجانشینان آنان گذرانید وسرانجام در سال 440 ق. در غزنه درگذشت.[1]
2- علوم انسانی از دیدگاه بیرونی
ابتدا به طبقه بندی علوم و جایگاه علوم انسانی در این طبقه بندی از دیدگاه بیرونی اشاره می کنیم. مهم ترین طبقه بندی هایی که از علوم در تمدن و فرهنگ اسلامی شده است، طبقه بندی اخوان الصفا، بیرونی، ابن ندیم و سپس قطب الدین شیرازی است. تفکّر منطقی بیرونی در طبقه بندی علوم از فهرستی که برای کتب رازی و بعد کتب خود نوشته است، به خوبی روشن می شود. وی پس از آن که کتب رازی را برحسب موضوعات طبقه بندی کرده است، کتب و رسایل خود را برحسب علومی که درباره آن ها کتب و رساله ها نوشته است، طبقه بندی می کند. از بررسی این دو فهرست نوعی تفکر منطقی در طبقه بندی های وی مشاهده می شود.[2] طبقه بندی که بیرونی از علوم بر اساس آثار خود ارائه می دهد، می توان این گونه بیان کرد: 1-ریاضیات (حساب، هندسه، مثلثات، رسم فنی و مساحی) 2-نجوم (پدیده های آسمانی، ابزارها، احکام نجوم، گیتیشناسی) 3-جغرافیا و زمان سنجی (جغرافیای ریاضی، نقشه کشی، زمان سنجی، اقلیم شناسی) 4-فیزیک و علوم طبیعی (چگالیسنجی، کانی شناسی، گیاه شناسی) 5-تاریخ سنواتی و تاریخ (مبدأ، تاریخ سنواتی، اخبارنویسی) 6-ادبیات و فلسفه (روایات، کتاب شناسی، دستور زبان، شعر) 7-باورها و آیین ها (اعتقادات و ادیان).[3]
بیرونی بخشی از مطالعات خویش را ویژه علوم انسانی کرده بود. او برخلاف تصور مورخان تاریخ علوم به طرح استقلالی از علوم انسانی، تعیین موضوع، مسائل آن و روش های مربوط به مطالعه اجتماعی- انسانی پرداخته است. بیرونی از مجموع تألیفات خود هفده اثر را به علوم انسانی- اجتماعی اختصاص داده است. کتاب تحقیق ماللهند و آثار الباقیه بیرونی به طور مستقیم به مباحث موجود در مردم شناسی، زبان شناسی و علم الادیان ارتباط دارند. بیرونی در طبقه بندی علوم تلاش کرده مباحثی را که درزمینه تاریخ، عقاید، آراء، ادیان، مذاهب و ادبیات است در مقوله ای واحد، جدای از مباحث ریاضی، علوم طبیعی و عقلی قرار دهد. ازاین رو می توان بیرونی را به عنوان بنیان گذار اندیشه مردم شناسی از میان متفکرین مسلمان معرفی نمود.[4] به هرحال بیرونی تعریف و مفهوم دقیقی از علوم انسانی- اجتماعی در ذهن خود داشته و بر اساس آن به پژوهش و بررسی پرداخته و این ویژگی عامل اصلی جدا ساختن او از دیگر دانشمندان شده است.
3- رشته های موردمطالعه در حوزه علوم انسانی
3-1- جامعه شناسی: ازنظر بیرونی، تکامل اجتماعی، تدریجی است. نخست، اجتماع براساس استیناس (خوپذیری انسانی) و مبتنی بر دو اصل تجانس و تضاد پدید می آید. دوم، وجود حکومت یا دولت به سبب برقراری تعادل میان آن دو اصل یا برقراری نظم و عدل جهت مصالح دنیایی است؛اما مسئله عدالت خود مستلزم قانون گذاری است؛ که به هرحال شروط ولایت یا حکومت (سلطان) و تدبیر امور اجتماع باید به تأیید الهی و منصوص باشد؛ چنان که ایرانیان در مورد پادشاهان ساسانی بر این باور بودند و امامت شیعی نیز دارای این ویژگی می باشد.[5] در توضیح اهل تجانس می توان گفت که اهداف مشترک آدمی، او را به طرف اجتماع و مدنیت سوق می دهد؛ و تضاد همان اختلاف مقاصد بشری و خواست های گوناگون آدمیان است که او را به طرف حرفه ها و صناعات سوق می دهد. عدم تساوی مردمان و تفاوت ایشان، همانا سبب سامان جهان هست؛ چنان که همکاری مردمان جوامع متمدن، مادامی که به یکدیگر نیازمند هستند، جز با این تفاوت برقرار نماند؛ همان گونه که خداوند جهان را با طباع مختلف آفریده است.[6] بیرونی در نگرش جامعه شناسی خود پیوسته دوطبقه بزرگ اجتماعی فرادست (ملوک) و فرودست (سوقه) را مدنظر داشته که از دیدگاه فرهنگی همواره به عنوان خواصّ مردم و عوام الناس یاد نموده است. ظاهراً به حسب دوگرایی کلی فلسفی در جهان بینی خود، همانندی آن دو را در تقابل بین عقل» وجهل نشان می دهد. چنان که از قول باسدیو هند گوید که تنازع بین عقل و جهل، آبادانی جهان را به دنبال دارد، سیاست نیز در این خصوص جز با پیکار برای ریشه کن ساختن فساد جاری نگردد؛ پس اجتماع خردمندان لازم است تا کار و پیکار سامان پذیرد و این امر نه از باب وجود نقصان در آدمی، بلکه از جهت وجوب اصلاح امور و رفع خرابی هاست. اگر در امور طبیعی عامل تکامل خود طبیعت است، در امور انسانی، عامل تکامل همانا عقل می باشد. علم با تمدن و اجتماع گرایی ملازمت دارد، چراکه آدمی باید با همنوعان خود شهرنشینی اختیار کندتا همگان به یاری یکدیگر برخیزند و هریک به کاری بپردازد که سود آن به خودش و دیگران برسد.[7] به هرحال بیرونی برای علوم اجتماعی اهمیت بسیاری قائل بوده؛ کتاب تحقیق ماللهند، نمونه اعلای جامعه شناسی به شمار آمده است.
3-2- دین شناسی: قرن ها پیش از آن که علم ادیان» دین داری انسان را یک امر کلی و عام بشناسد، تجلّی حقیقت را در هرجا و هر زمان ممکن شمارد. برای شناخت حیات دینی مردم جهان قواعد مشترک جستجو کند و قرن ها پیش از آن که در زمینه پدیده شناسی دین محققان برجسته معاصر ظهور کنند؛ بیرونی به این نکات اساسی پی برده و در تحقیقات دینی خود، روشی اتخاذ کرده بود که در اصول و قواعد کلی با شیوه های جدید توافق تامّ دارد. دانشمندان جهان بر این نظر اتفاق دارند که وی بنیاد گذار مطالعه تطبیقی در فرهنگ بشری می باشد و نه تنها پایه گذار دین شناسی تطبیقی یا تاریخ مذاهب، که در زمره بانیان تاریخ علم در جهان هم به شمار می رود.[8] بیرونی با اعتقاد مسلمانی خویش بدون پیش داوری، گزارش های بسیار روشن از اعتقادات غیراسلامی به دقت داده است. یعنی تحقیق موضوعی بی طرفانه در مذاهبی که مخالف کیش و آیین اوست. احترام به اندیشه های دیگران را همواره مدنظر داشته، در مسائل دینی شکیبایی بسیار نشان داده است. اساساً نسبت به مذهب ها عینیگرا بوده، پس فارغ از هرگونه تعصبی به شناخت و بررسی آن ها پرداخته و آمادگی داشته است که همواره باشهامت از حقیقت دفاع کند. او با استفاده از روش مقایسه و تطبیق توانسته است که نگرش های هندویی را با یونانی و درعین حال نظرات ایرانیان را با یهودیان و تازیان مقایسه نماید. بیرونی در حوزه دین شناسی علاوه بر روش مقایسه و تطبیق، با روش مشاهده عینی و مشاهده سندی و نیز روش نقد اخبار و اسناد به بررسی پرداخته است. دستاوردهای پژوهش بیرونی در حوزه دین شناسی در دو کتاب آثار الباقیه وتحقیق ماللهند آمده است.
3-3- مردم شناسی: یکی دیگر از رشته های مطالعاتی بیرونی در حوزه علوم انسانی، مردم شناسی است. مردم شناسی یکی از ابعاد علمی بیرونی است. او به جای واژه مردم شناسی، اصطلاح معارف الامم (دانش های مردمان) را به کار برد و از تأثیر عوامل محیط اجتماعی و طبیعی بر زندگی انسان سخن به میان آورد. بیرونی در آثار الباقیه به شرح طبقات اجتماعی مردم ایران، سند، سمرقند، خوارزم و سیستان و نیز به شرح اعیاد و جشن ها، آداب و رسوم و هنجارهای اجتماعی آن ها پرداخت. بیرونی در تحقیق ماللهند پس از بیان معتقدات مردم هند و مسائل سیاسی، به تشریح اعمال دینی، اعیاد، خرافات، اساطیر، کیفیت مرگ و زندگی، اماکن و معابد مذهبی و طرز پوشیدن لباس و شیوه رفتار مردم و سپس به بررسی طبقات هندوان و نظام کاستی، مقام و موقعیت گروه های مختلف جامعه هندی می پردازد. روشی که بیرونی در مطالعات مردم شناسی به کار می گیرد، روش مشاهده است که به صورت مشاهده مستقیم و مشاهده همراه با مشارکت به پژوهش پرداخته است.[9]
4- روش های پژوهش بیرونی در علوم انسانی
با بررسی آثار بیرونی در حوزه علوم انسانی می توان روش های ذیل را در مطالعات او دید. بیرونی در رشته های مختلف علوم انسانی به تناسب از این روش ها استفاده کرده است.
4-1- روش مشاهده: مشهورترین کاربرد روش مشاهده توسط بیرونی در حوزه علوم انسانی در زمینه مردم شناسی است. روش وی در این زمینه عبارت است از استقرا، یعنی کاربرد مشاهده، تجربه و بعد تحلیل نمودها و تعلیل قضایا.[10] این روش پیش از بیرونی سابقه و کاربرد داشته است؛ اما بیرونی، آن را همه جانبه و به نحوی متکامل و بی سابقه، از جهت نظری و علمی و به ویژه آگاهانه و بسیار عالمانه با یک موضع گیری انتقادی نسبت به روش ارسطویی قیاس، آن را به کاربرد و توسعه داد و حتی قواعد و ضوابط آن را تدوین کرد و تعاریف لازم را بهدست داد.[11] موضوع مردم شناسی، فرهنگ است و روش آن در ابتدا مشاهده، توصیف و در پایان مقایسه و تطبیق می باشد. برخی از شیوه های مورد مطالعه بیرونی در این زمینه عبارت است از:
4-1-1- مشاهده مستقیم: مشاهده، رکن اساسی روش استقرایی در پژوهش های اجتماعی و طبیعی است. بیرونی می گوید:. .. راستی که گفته گوینده، شنیدن که بود مانند دیدن، چه درست است؛ زیرا که، مشاهده ادراک عینی نگرنده است و نمود موردنظر در زمان و مکان حصول آن».[12] ازاین رو بیرونی برای توصیف هندیان، بدان دیار سفر کرد و از نزدیک کلیه جنبه های فرهنگی آنان را موردمطالعه قرار داد.
4-1-2- مشاهده همراه با مشارکت: بیرونی تنها به سفرهای خود به هند اکتفا نکرد، بلکه به اقامت در بین مردم هند و زندگی با آنان و آموزش زبان سانسکریت و ترجمه برخی از کتاب های هندی به عربی، دامنه مشاهدات خود را گسترش داد. این شیوه کار، مشابهت بسیاری با آنچه امروز مشاهده همراه با مشارکت خوانده می شود، دارد. بنابراین برای پژوهش و تبیین پدیده های فرهنگی- قومی، ابتدا باید وارد سرزمین آن قوم شد، زبان آنان را فراگرفت و پس از ثبت و ضبط و توصیف ویژگی های فرهنگی جامعه، به فهم شناخت پدیده ها نائل شد و سرانجام پدیده ها را در جامعه های دیگر با روش جامعه شناسی تطبیقی مورد بررسی قرار داد.[13]
4-2- روش مقایسه و تطبیق: بیرونی از روش مقایسه و تطبیق بیشترین بهره را گرفته و کوشیده براساس مطالعات تطبیقی به بیانی دقیق تر از وضعیت مسائل و حوادث جوامع اسلامی دست یابد. بیرونی با این روش در پی مقایسه عناصر فرهنگی جوامع با یکدیگر از قبیل ازدواج، آداب و سنن، اعیاد، باورها، علوم و فنون و غیره در گذر زمان بوده است.[14] لازم به ذکر است که بیرونی در حوزه دین شناسی از روش مقایسه و تطبیق بسیار استفاده کرده است. هم چنین از این روش برای مطالعه فرهنگ بشری هم بهره برده است.
4-3- روش علّی (علیّت یابی): بیرونی آثار و افکار دانشمندان پیش از خود را که صرفاً در جهت نقل مطالب و ارائه توصیف ساده از حوادث تاریخی و اجتماعی بودند، نقد و بررسی کرده است. بیرونی در پی تبیین بیشتر سنّت فکری و روش مسعودی در تبیین علّی حوادث برآمده است. او بیان علل چگونگی حوادث را جهت گیری اصلی تحقیق دانسته است.[15] به طورکلی بیرونی از پژوهشگرانی که توصیف را نهایت تحقیق دانسته اند، انتقاد کرده و خود جهت ارائه راه حل دیگری که در عین این که به توصیف می پردازد، در جهت تبیین علّی نیز باشد، پرداخته است. به نظر می آید که این عنصر در متمایز ساختن روش بیرونی با متقدّمین و متاخّرین خود اصل عمده ای باشد. بر اساس این اصل است که او علاوه بر شناخت ظواهر حوادث به باطن آن نیز پرداخته است.[16] به طور مثال ازجمله دلایل زوال حکومت هایی مانند آل بویه و سامانیان را ملقّب ساختن اعوان به القاب دروغین تا حد افراط دانسته است.[17]
4-4- روش ریاضی: ازآنجاکه بیرونی به عنوان ریاضیدان و ستاره شناس مطرح بوده است؛ ازاین رو مطالعات اجتماعی او با ریاضیّات پیوند و ارتباط دارد. بیرونی از ریاضیات به عنوان زبان بیان مطالب بهره گرفته و در کتاب تحقیق ماللهند و آثار الباقیه از جداول و دیگر تکنیک های ریاضی جهت توصیف دقیق تر پدیده های اجتماعی بهره گرفته است.[18] درواقع، بیرونی تربیت یافتۀ یک فرهنگ ریاضی بوده و این فرهنگ در مطالعات او در حوزه علوم انسانی بسیار تأثیر گذار بوده، به گونه ای که بامطالعه کتاب های تحقیق ماللهند و آثار الباقیه می توان گفت که او تاریخ و جامعه را با یک روش ریاضی محض موردمطالعه قرار داده است.[19]
4-5- روش نقد و سنجش: بیرونی میان دوگونه از پژوهش فرق نهاده است. گاهی هدف بیرونی از پژوهش، صرفاً شناخت است و به نقد نمی پردازد، یعنی بیرونی روش نقل را در پیش می گیرد و در همان حد باقی می ماند؛ اما آنگاه که سنجش و انتقاد، برترین روش پژوهش است، خود را ملزم به آن می سازد.
4-6- روش نقل: اشاره شد که بیرونی از پژوهشگرانی که توصیف صرف را نهایت تحقیق دانسته اند، انتقاد کرده معتقد است که در کنار توصیف و نقل باید به تبیین علّی پدیده ها نیز پرداخت. بااین حال، بیرونی علاوه بر استفاده از روش های مذکور در پژوهش، گاهی نیز صرفاً به نقل و توصیف اخبار می پردازد. زمانی که ازنظر بیرونی گزارش وسیله شناخت است، در همان حد باقی می ماند و جز در مورد ضرورتی آشکار انتقاد نمی کند.[20] این همان چیزی است که در کتاب تحقیق ماللهند بدان عمل کرده و مقصودش از تألیف آن، شناساندن جامعه هندی به مسلمانان است و به حق در ملزم نمودن خود به این روش، آنگاه که کتابش را پژوهش آنچه مربوط است به هند از پذیرفته و نپذیرفته در نظر عقل» نامیده، منطقی بوده است. پس او گفتارهایش را بدانگونه که هست برای همراه کردن خواننده در آشنایی با زوایای تفکر هندی بیان می کند و کار نقد آن ها را رها می کند. بدین ترتیب بیرونی گاه اطلاعات را نقد کرده و با روش های مختلف، صحت وسقم اخبار را بررسی کرده است[21] و گاه اخبار دریافتی را همان گونه نقل می کرد و هدفش صرفاً توصیف بود.[22]
با توجه به روش های مورداستفاده بیرونی برای پژوهش در حوزه علوم انسانی می توان گفت که تسلط و تبحر بیرونی در حوزه علوم طبیعی و ریاضیات سبب شده بود که وی بامهارت این روش ها را در علوم انسانی بهکار برد. بیرونی همان طور که برای پژوهش در علوم طبیعی به تناسب موضوع از روش های تجربی و عقلی استفاده می کرد، در علوم انسانی نیز از هر دو روش تجربی و عقلی بهره برده است و مانعی برای استفاده از روش های علوم طبیعی برای پژوهش در علوم انسانی نمی دید. بدین ترتیب می توان گفت که تسلط او در به کارگیری روش های پژوهش در علوم طبیعی در استفاده از آن روش ها برای پژوهش در علوم انسانی تأثیر گذار بود.
5- قواعد روش در پژوهش
بیرونی تحقیق در علوم انسانی را بر اصول چندگانه ای متکی دانسته که ذیلاً به آن ها اشاره می شود:
5-1- گردآوری مواد: بیرونی در گام نخست برای تحقیق، به جمع آوری اطلاعات می پردازد. وی در این مرحله بعد از جمع آوری اطلاعات آن ها را در برگه ها ثبت می کرده تا مراجعه اش به آن ها آسان باشد. به اعتقاد بیرونی، محقق- به خصوص در زمینه تاریخ به دلایلی ممکن است دچار انحراف شود و اطلاعاتی که جمع آوری می کند با آفت هایی همراه باشد که لازم است، محقق آن آفت ها را بشناسد.
5-2- علل انحراف در پژوهش: بیرونی به بیان عوامل اصلی انحراف در تحقیق پرداخته است. او مدعی است که انحراف در بررسی و تحقیق تاریخی- اجتماعی ناشی از عواملی همچون آزمندی، خشم، هواداری، چیره گری، بدکاری، بدنهانی سرشت، بی خبری از مقاصد راویان اخبار نادرست، عدم به کارگیری استدلال و تعصب است.[23] ازنظر بیرونی چون اخبار و احوال سده های گذشته، نظر به طبیعت آن ها، پوشیده از ناسَرگی خبرگزاران و آمیخته با دروغ پردازی ها و افسانه ها به سبب دوری زمان ما و آن ها می باشد، پس شایسته است امثال این گفته ها را نپذیریم. مگر آن که کتابی معتمد یا خبری که به ظنّ غالب موثّق و مقرون به شرایط ثقه است، بر درستی آن گواهی دهد.[24] با چنین ذهنی، بیرونی در حوزه پژوهش تاریخ با آن مواجه شده و خود بارها به مورّخ اصرار ورزیده است که ذهن خویش را از عوارضی که باعث تباهی بیشتر افراد است، پاک سازد و از عواملی که مانع دیدار حقیقت می گردد مانند انس، خوگری، همراهی، پیروی از هوای نفس، ریاست جویی، تعصب و جز این ها برهاند.[25]
5-3- ذکر منابع: بیرونی در مرحله گردآوری مواد و اطلاعات، به منابعی که مواد تحقیق را از آن گرفته، اشاره می کند. البته بسیاری از اندیشمندان مسلمان به ذکر منابع خبر تأکید کرده اند؛اما بیرونی از جهت مشخص کردن منابع خود، خواه از پیشینیان و خواه از پسینیان تمایز می یابد. چراکه دقت را در مشخص نمودن به کمال رسانیده است. مواد کار را هم نه تنها از منابع عربی یا از آثار ترجمه شده به عربی، بلکه از منابع فارسی، یونانی، سانسکریت و سریانی نیز بهدست آورده است. وی برای دسترسی به منابع بسیار تلاش می کرد.[26] خواننده در هر یک از کتاب های او می تواند به آسانی، فهرستی برای منابع وی ترتیب دهد و دیده می شود، هنگامی که نقلی از کتابی می نماید، نام آن و نام مؤلف را یاد می کند تا آنجا که خواص را قادر می سازد که بتواند به آن منابع مراجعه نماید؛ زیرا اهتمام مؤلفان در منابع خود، وقف بر کتاب های عمده ای گردیده که برای خواص اهمیت دارند نه عوام.[27] بیرونی اشاره می کند که در کتاب های خود، مثال های فراوان به کار نبرده است، چراکه آن ها را جز برای خواص ننوشته، به همین دلیل است که در منابع خود اهتمام ورزیده است. گاهی بیرونی به جهت طولانی بودن مطلب، خواننده را به منبع موردنظر ارجاع می دهد تا برای مطالعه بیشتر به آن مراجعه کند.[28] هرگاه نام منبع را فراموش کرده، خود بدین امر تصریح نموده است.[29]
5-4- سنجش و انتقاد: اشاره شد، بیرونی میان دوگونه از پژوهش فرق نهاده است. زمانی که گزارش وسیله شناخت است، در همان حد باقی می ماند و جز در مورد ضرورتی آشکار انتقاد نمی کند.[30] اما آنگاه که سنجش و انتقاد، برترین طریق پژوهش است، خود را ملزم بدان می سازد و این همان پژوهش در تقویم های ملت ها و قضایای تاریخی مربوط به آن هاست که با گزارش های او از پدیده های اجتماعی که اغلب در مقوله توصیف قرار می گیرند، اختلاف دارد. کتاب آثارالباقیه» و بخش هایی که ابوالفضل بیهقی از کتاب گمشده اوالمسامرة فی اخبار خوارزم در تاریخ خود به نقل آورده، نهایت رسوخ شیوه سنجش و انتقاد را در نزد او نشان می دهد.[31] پس او بیان می دارد گامی که در پی تنظیم و گردآوری مواد از کتاب های ملل و صاحبان آراء برداشته می شود، سنجش گفته ها و نظرات برای اثبات این مقصود است.[32] پس تطبیق ازنظر او پایه پژوهش است. او گفته ها را از منابع گوناگون ارائه می دهد و سپس آن ها را باهم تطبیق می کند و در این کار فرهنگ گسترده، احساس دقیق و فکر بیدار خود برای دور افکندن ناسره ها و برگرفتن آنچه شایسته اتخاذ است، به خدمت می گیرد.[33] برای مثال وی در نشان دادن نسخه های مختلف تورات به تطبیق و برای رسیدن به یقین به تعلیل می پردازد. تطبیق در نزد او پیوسته با نقد و تعلیل همراه و نقد موضوعی در مطالعات او متکی بر پایه های قوانین طبیعت و سنجش های منطقی است که نتیجه اعتقاد او به خرد و اندیشه است. پس او هیچ مسئله ای را تأیید یا ابطال نمی کند، مگر آنگاه که وی را اندیشه و تاریخ با دلایلی غیرقابل ردّ کمک کرده باشد.[34]
5-5- واقع بینی: بیرونی در پژوهش ها و بررسی های اجتماعی- انسانی بر شناخت واقعیت موجود در جامعه، تاریخ و طبیعت چون عینیت های قابل رؤیت اصرار داشته و دریافت های به دست آمده درروند پژوهش را با واقعیت ها مطابقت می داده است. ازاین روست که اطلاعات به دست آمده ازنظر او در صورتی اعتبار علمی دارد که باتجربه، آزمایش و مشاهده عینی مطابقت پیدا نماید[35] ولی راه صحت وسقم آن ها را در مطابقت دادن با واقعیت دانسته است.[36]
5-6- اجتناب از ارزش گذاری: مطالعات صورت گرفته توسط بیرونی، ماهیت روش آن ها و دیدگاه های پژوهندگان آثار او همه از اعتقاد به اصل بی طرفی در تحقیق او حکایت می کند. او تلاش نموده تا واقعیت ها را همان گونه که در عالم واقع قابل رؤیت است، بررسی کند. ازاین رو کمتر دچار تعصبات و حصارهای اجتماعی و فرهنگی ناشی از جامعه در بررسی واقعیت ها شده است. بیرونی بیشتر در معرض خطر دچار شدن بر ارزش گذاری دینی در جهت شناخت جامعه هندی قرار داشته است؛ ولی او با تکیه بر اصول و مبادی علمی اصرار داشته، تصویر دقیقی از تحولات جامعه هندی برای خوانندگان خود ارائه دهد. بیرونی از پژوهشگران پیش از خود به لحاظ عدم رعایت اصل ارزش گذاری و عدم بی طرفی علمی انتقاد کرده است.[37] الشابی درباره بیرونی گفته است: باوجود کیش گرایی شدید، وی تمدن هند را به گونه ای موضوعی و به نحوی بی سابقه پژوهش کرده و سعی می کند، دیانت ها و آیین های مذهبی آنان را باوجدان پاک پژوهش گری که می کوشید تا اشیاء را همان گونه که هستند بیآن که از هرآنچه مخالف دین اوست عیب جویی کند، بنمایاند.[38]
5-7- حقیقت جویی: یکی از القابی که علمای محقق جهان به بیرونی داده اند یا در جزو صفات وکمالات او برشمرده اند، همانا عاشق حقیقت» است. زیرا دیده اند که عشق به حقیقت در سراسر تفکّر وی چیره است، پس گفته اند که روح انتقادی، تحمّل و تسامح، عشق به حقیقت و شجاعت عقلی یکجا در او جمع آمده است. این عبارت بیرونی هم که من از پذیرفتن حق از هر منبع که بیابم، روی گردان نیستم[39] در حکم کلمات قصار عالمانه بین دانشمندان معروف است. او از لغزش ها و نادرستی ها در کارهای خویش سخت نگران و دل مشغول و پیوسته از مردم پوزش خواه است، ولی از بابت بازگویی هایی که جز درباره حق نموده تنها از خدا طلب مغفرت کرده و مسالت نموده که او را بر باطل آگاه فرماید تا آن را بزداید و درست کند.[40]
6- بیرونی و پژوهش در تاریخ
رسالت بیرونی درروش آفرینی برای پژوهش تاریخی، مستلزم سخت کوشی بوده و افزون بر جامعیت و تبحر در معارف، مستلزم بیدار فکری و باریک بینی در رسیدگی به گذشته و آگاهی از رخدادهای آن و ربط میان آن ها ست. ربطی که روشنگر تاریخ است. وی با آگاهی ژرفی که در علوم و فلسفه داشت، خصوصاً با علم و احاطه وسیع که در جغرافیا حاصل کرده بود، عوامل طبیعی و انسانی را در جریانات تاریخی به خوبی می شناخت.[41] وی مقدمه کتاب تحقیق ماللهند را با ارزش یابی انواع مختلف سندها و مدارک آغاز کرده که تحقیقات راجع به انسان و اجتماع انسانی بایستی برآن ها بنا شود. نخستین عبارت او تصدیق این قول مأثور است که هیچ خبری همچون معاینه یا مشاهده نباشد»؛اما مشاهده، خود بر دو گونه است: 1- مشاهده عینی که روش علوم تجربی است. 2- مشاهده سندی که روش پژوهش تاریخ است، یعنیخبر خواه از منابع کتبی باشد یا مآخذ شفاهی، درهرصورت همانا احتمال صدق یا کذب در آن می رود.[42] بیرونی با تفصیل تمام به نقد خبر پرداخته است. موضوع نقد آثار و اخبار که زمان طولانی بر وقوع آن ها سپری گشته، محور اساسی شناخت و روش تاریخی در نزد بیرونی است. چنین روشی همانند علم درایت یا نقد رجال و معرفت اخبار، فنون تجریح و تخریج یا تعدیل و ترجیح در حدیث شناسی اسلامی و شیوه های سندپژوهشی است؛ البته به صورت کاملاً علمی، پیشرفته و امروزی که بدان نقد موضوعی هم گویند.[43] ازجمله وی درباره آنچه مربوط به ابتدای امر خلقت و احوال ملت های قدیم می شود، گوید نظر به بعد عهد و قلّت اعتنا به حفظ و ضبط، همانا اخبار با افسانه ها و برساخته ها درآمیخته که نمی توان چنین اقوال را پذیرفت. لیکن چاره ای هم نیست که در باب اخبار آن ها بر کتابی معتمد که شرایط صحت به ظن غالب در آن فراهم شده باشداستناد کرد، اما باید همان اخبار را نیز از غربال نقد گذراند، در کفه سنجش نهاد تا وجوه نسبی درست و راست آن ها حتی الامکان از دروغ و نادرست شناخته گردد.[44]
سنجش یا مقایسه و تطبیق که خصوصاً بیرونی در مورد دین شناسی و عقاید ملل و مبادی تاریخ آن ها بدان مُتَفرِّد گشته، همراه با انتقاد مواد تاریخ نگاری همانا مشهورترین و معمول ترین روش های بیرونی است.[45] مواجهه انتقادی او با اسناد و منابع مکتوب هم کاملاً امروزی و همانند روش های عصر حاضر است. چندان که روایات و مبدلات نسخه های خطی را مانند زبان شناسان کنونی انتقاد می کند.[46] یکی از انتقادات مشهور بیرونی مربوط است به این که سلاطین و ملوک، امرا و اصحاب قدرت برای نژادگی و بزرگی تبار خویش دست به جعل نسب می زنند که اغلب اصلی ندارد.[47] روح انتقادی همراه با شجاعت فکری در تاریخ نگاری و نقد، با حقیقت جویی و حق گویی ملازمت دارد. بیرونی می گوید: سخن حق را بگویید اگر هم بر ضد خودتان باشد.[48] از سوی دیگر با توجه به این که بیرونی یک عالم ریاضی بود، ملاحظه می شود که وی تاریخ و جامعه را با یک روش ریاضی محض موردمطالعه قرار داده است. گرایش او به تاریخ تقویمی یا ریاضی» نه تاریخ تقریری یا سیاسی، از جدول های طبقات ملوک و مبادی تاریخ و تقاویم ملل مستخرج از تواریخ پیشین روشن می شود. بر روی هم یک چنین روشی (ریاضی) را بیرونی آگاهانه برای پژوهش تاریخی پایه نهاد.[49] درمجموع، مشاهده عینی در جامعه شناسی و مشاهده سندی در تاریخ نگاری، نداشتن پیش فرض های ذهنی در مطالعه حوادث جوامع یا وقایع تاریخی، اما برخورد انتقادی نسبت به اخبار و مواد تاریخ نگاری، گزینش حقایق عینی و امور واقع، سنجش و نقد موضوعی آن ها با نگرش عقلانی، سپس تبیین ریاضی و توضیح تقویمی آن ها حسب مورد یا لزوم، خطوط اساسی روش شناسی تاریخی بیرونی است که گفته اند اگرچه در این زمینه متفرّد نبوده، همانا تحقیقات او از حیث ایجاز و نفوذ منحصربه فرد است.[50] البته بیرونی به اشکال دیگر تاریخ هم توجه داشته است. ازجمله در زمینه تاریخ و فرهنگ کهن ایران، فهرستی که او از پادشاهان هخامنشی بهدست داده، حیرت و اعجاب دانشمندان و تاریخ دانان را برانگیخته است. باید دانست که تاریخ واقعی ایران ماقبل ساسانی، به کلی ازنظر مورخان اسلامی دورمانده بود؛اما بیرونی با تمایز آشکار نسبت به دیگر مورخان اسلامی، همانا پادشاهان ماد را تحت عنوان ممکله الجبلیه (کوهستان) یاد کرده، فهرست شاهان بابلی و مادی را ارائه نموده، آنگاه اسامی شاهان داستانی (کیانی) ایران را با سلاطین آشوری و بابلی و هخامنشی انطباق داده است.[51]
بیرونی تألیفاتی در زمینه تاریخ داشته که با روش نقد، روش تحلیل و درواقع با به کارگیری روش استدلال و تجزیه وتحلیل پدیده ها آن ها را تألیف کرده است که ذیلاً به آن ها اشاره می شود:
1- المسامرة فی اخبار خوارزم: بیرونی تاریخ زادگاهش را به عنوان المسامرةفی اخبار خوارزم نوشته بوده که بر جای نمانده، تنها ابوالفضل بیهقی پاره ای از آن را در تاریخ مسعودی خویش به نقل آورده است. 2- التحذیر من قبل الترک (برحذر داشتن از جانب ترکان): بیرونی که خود شاهد اوضاع واحوال اواخر دوره سامانیان بوده، منازعات سیاسی و اجتماعی اقوام مختلف و تهاجم قبایل بدوی (ترکمان) به ایران زمین در آثار او بازتاب یافته است. گویا کتاب مزبور هشدار و زنهاری برای خوارزمشاهیان، دربار ابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه که بیرونی را به عنوان سفیر خود به مأموریت های مختلف می فرستاد، بوده است که ناچار در عهد محمود غزنوی از بیم تیغ سلطان و امیران و غلامان ترک مستولی بر مشرق ایران، آن را یک اثر غیر جدی می نمایاند. این کتاب نیز برجای نمانده است. 3- اخبار المبیضه و القرامطه (اخبار سپید جامگان و قرمطیان) این کتاب نیز برجای نمانده است. 4- تنقیح التواریخ (ویراستن تاریخ ها).
نتیجه گیری
بیرونی رابطه ی میان روش تحقیق در علوم طبیعی و روش تحقیق در علوم انسانی را جستجو کرده است. وی نخستین کسی است که روشی متکامل برای پژوهش در علوم انسانی ارائه کرده و در آن ها با نگرشی عقلانی و تعلیلی نظر افکنده است. بیرونی به تناسب علوم مختلف از روش های استقراء، مشاهده یا تجربه و قیاس استفاده کرده، حتی گاه به حدس و شهود عقلی نیز توسل نموده است. درواقع روش های بیرونی به اقتضای موضوع، اگر از مسائل عقلی نظری بود که دلیل ریاضی و برهان منطقی به کاربرده است و اگر از امور حسی بود، تجربه و شهود شخصی به کار می رفت. آنچه نتیجه برهان قاطع عقلی و استقراء و تجربه حسی شهودی خود او بود همان را مبنای حکم قرار می داد، خواه با افکار و آراء دیگران موافق یا مخالف بوده باشد. بیرونی، مشاهده و دیدن را اساس کار قرار می دهد، اما این گونه نیست که این روش را تنها روش تحقیق بداند؛ بلکه روش های دیگر را نیز متناسب با موضوع تحقیق به کار می گیرد. روش بیرونی مبتنی بر روش های کمّی است؛ اما روش های کیفی را نیز بهکار می بندد. بیرونی به دلیل آن که عالم طبیعی بود و با روش های پژوهش در علوم طبیعی آشنایی داشت؛ توانست بامهارت این روش ها را برای پژوهش در حوزه علوم انسانی به کار گیرد. تفاوت بیرونی با سایر اندیشمندان، آن بود که وی خود را محدود به یک روش نکرد. ممکن است از روش های تجربی (استقراء) استفاده بیشتری کرده باشد؛ اما روش های استدلال عقلی را کنار نگذاشته و به تناسب موضوع از آن ها استفاده کرده است به عبارت دیگر بیرونی در بهره گیری از روش های پژوهش، کثرت گرا است. او از اولین کسانی است که به صورت امروزی به تحقیق در علوم انسانی پرداخته و به طورکلی روش های پژوهش بیرونی و نظرات او در موارد مختلف بسیار به عملکرد و دیدگاه محققان امروزی شبیه است.
کتاب نامه
آزاد ارمکی، تقی. اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان فارابی تا ابن خلدون. تهران: سروش، 1374.
______، بررسی آراء بیرونی. تهران: مدرسه تربیت مدرس، 1364.
ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد. آثارالباقیه عن القرون الخالیه، ترجمه اکبردانا سرشت. تهران: امیرکبیر، 1377.
________، تحقیق ماللهند. حیدرآباد: طبع مجلس دائره المعارف العثمانیه، 1377ق.
_________، الجماهر فی معرفه الجواهر. تهران: شرکت انتشارات علمی وفرهنگی، 1374.
_________، تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن، ترجمه احمد آرام. تهران: دانشگاه تهران، 1352.
_________، القانون مسعودی. بیروت: دارالکتب العلمیه، 1422.
اذکائی، پرویز. ابوریحان بیرونی (افکار وآراء). تهران: طرح نو، 1374.
الشابی، علی. زندگینامه بیرونی، ترجمه پرویز اذکائی. تهران: وزارت فرهنگ وهنر، 1352.
بوآلو، دژ. کارنامه بیرونی، ترجمه پرویز اذکائی. تهران: وزارت فرهنگ وهنر، 1352.
ستوده، هدایت الله. تاریخ اندیشه های اجتماعی در اسلام. تهران: آوای نور، 1376.
سجادی، صادق. طبقه بندی علوم در تمدن اسلامی. تهران: کاویان، 1360.
صفا، ذبیح الله. احوال وآثار بیرونی. تهران: [بی نا]، 1352.
نفیسی، محمود. سیری در اندیشه های اجتماعی مسلمین. قم: امیری، 1368.
مقالات
آزاد ارمکی، تقی.«اندیشه اجتماعی ابوریحان بیرونی وابن خلدون»، مجله کیهان فرهنگی. س 10، ش 9 (1372)، ص 35-54.
اذکائی، پرویز. «بیرونی از دیدگاه مردم شناسی»، مجله مرکز مردم شناسی ایران، س 3،ش 7 (1355)، ص 15 -36.
نصر، حسین. «گفت وشنود قرن بین بیرونی وابن سینا»، پیام یونسکو، س 5، ش 59 (1353)، ص 40-54
پی نوشت ها
[1] ذبیح الله صفا، احوال و آثار بیرونی (تهران: [بی نا]، 1352)، ص 222.
[2] صادق سجادی، طبقه بندی علوم در تمدن اسلامی (تهران: کاویان، 1360)، ص 175.
[3] دژ بوالو، کارنامه بیرونی، ترجمه پرویز اذکائی (تهران: وزارت فرهنگ و هنر، 1352)، ص 86-87.
[4] تقی آزاد ارمکی، بررسی آراء بیرونی (تهران: مدرسه تربیت مدرس، 1364)، ص 28.
[5] محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، الجماهر فی معرفه الجواهر (تهران: علمی و فرهنگی، 1374)، ص 7- 8، 24- 25.
[6] همان،ص 6؛ محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند (حیدرآباد: طبع مجلس دائره المعارف العثمانیه، 1377ق)، ص 466.
[7] محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 458-459؛ 464 -465؛ محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن، ترجمه احمد آرام (تهران: دانشگاه تهران، 1352)، ص 4.
[8] حسین نصر، گفت وشنود قرن بین بیرونی و ابن سینا»، پیام یونسکو، س 5، ش 59 (1353)، ص 40.
[9] هدایت الله ستوده، تاریخ اندیشه های اجتماعی در اسلام (تهران: آوای نور، 1376)، ص 111.
[10] پرویز اذکائی،«بیرونی از دیدگاه مردم شناسی»، مجله مرکز مردم شناسی ایران، وزارت فرهنگ و هنر، س 3، ش 7 (1355)، ص 15.
[12] بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 111.
[13] محمود نفیسی، سیری در اندیشه های اجتماعی مسلمین (قم: امیری، 1368)، ص 120 -123.
[14] بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 4.
[16] تقی آزاد ارمکی، «اندیشه اجتماعی ابوریحان بیرونی و ابن خلدون»، مجله کیهان فرهنگی، س 10، ش 9 (1372)، ص 35.
[17] محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ترجمه اکبر دانا سرشت (تهران: امیرکبیر، 1377)، ص 204، 206.
[18] تقی آزاد ارمکی، اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان فارابی تا ابن خلدون (تهران: سروش، 1374)، ص 250.
[19] علی الشابی، زندگینامه بیرونی، ترجمه پرویز اذکائی (تهران: وزارت فرهنگ و هنر، 1352)، ص 114-115.
[20] بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 19.
[21] برای نمونه نک: بیرونی، آثارالباقیه،ص 13، 17، 38، 118، 460- 461.
[22] برای نمونه نک: همان، ص 159، 319، 343، 353، 442.
[23] بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 1- 2.
[24] بیرونی، آثار الباقیه، ص 14.
[25] براین نمونه نک: بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 18.
[27] الشابی، زندگینامه بیرونی، ص 122.
[28] بیرونی، آثار الباقیه، ص 71.
[29] بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 178.
[31] الشابی، زندگینامه بیرونی، ص 124.
[32] بیرونی،آثار الباقیه، ص 4.
[33] الشابی، زندگینامه بیرونی، ص 124.
[34] بیرونی، آثار الباقیه، ص 13- 17.
[35] صفا، احوال و آثار بیرونی، ص 104؛نفیسی، سیری در اندیشه های اجتماعی مسلمین، ص 112.
[36] بیرونی، آثار الباقیه، ص 5.
[37] آزاد ارمکی، اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان، ص 249.
[38] الشابی، زندگینامه بیرونی، ص 9.
[39] بیرونی، تحدید نهایات الاماکن، ص 85.
[40] بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 548.
[43] همان، ص 2-3؛ بیرونی، آثار الباقیه، ص 5، 19.
[44] بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 19؛بیرونی، آثار الباقیه، ص 4، 14، 100.
[45] بیرونی، آثار الباقیه، ص 116؛بیرونی، الجماهر فی معرفه الجواهر، ص 168، 182.
[46] بیرونی،تحدید نهایات الاماکن، ص 170؛ بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 13، 14، 126، 409.
[47] بیرونی،آثارالباقیه، ص 38، 39، 132، 134.
[48] بیرونی، تحقیق ماللهند، ص 2-3.
[49] الشابی، زندگینامه بیرونی، ص 115، 108.
[50] پرویز اذکائی، ابوریحان بیرونی افکار و آراء (تهران: طرح نو، 1374)، ص 194.
[51] بیرونی، آثارالباقیه، ص 109، 111؛ محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، القانون مسعودی (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1422)، ص 120، 154.