ماهان شبکه ایرانیان

نظریات گوناگون در باب اعجاز قرآن کریم

اندیشمندان در مورد اعجاز قرآن بحث های دامنه داری کرده و در این زمینه ابعاد گوناگونی را مطرح کرده اند. البته در این موضوع برخی اختلاف نظرها نیز وجود دارد پیشینیان به گونه ای اندیشیده اند و متاخرین به گونه دیگر و چیزهایی اضافه نموده اند. در ذیل به نظریات گوناگون در باب اعجاز قرآن اشارت می شود:

اندیشمندان در مورد اعجاز قرآن بحث های دامنه داری کرده و در این زمینه ابعاد گوناگونی را مطرح کرده اند. البته در این موضوع برخی اختلاف نظرها نیز وجود دارد پیشینیان به گونه ای اندیشیده اند و متاخرین به گونه دیگر و چیزهایی اضافه نموده اند. در ذیل به نظریات گوناگون در باب اعجاز قرآن اشارت می شود:

1- ارباب ادب و سخن دانان عرب، اعجاز قرآن را در گرو فصاحت و بلاغت والای آن دانسته اند رسا بودن بیان و روان بودن عبارات که در چینش واژه ها رعایت شده و گزینش کلمات که دقیق انجام گرفته ، نظم کلمات که هر یک در جای مناسب خود قرار گرفته، آن چنان ترکیبی به وجودآورده که از لحاظ تعبیر و آوای الفاظ و کلمات بافتی به هم پیوسته و پیوند خورده فراهم آورده به گونه ای که گویی سرتاسر هر آیه و سوره، واحد منسجمی را تشکیل داده و غیر قابل تفکیک اند، تمامی اینها بر قدرت و قوت این سخن الهی دلالت دارند به علاوه، ویژگی های کلمات انتخاب شده به گونه ای است که جابه جایی کلمات یا تبدیل آن ها هرگز امکان پذیر نیست این سری است که بزرگان علم و ادب به آن پی برده و گفته اند: هر گاه کلمه ای از قرآن را از جای خود برداری، آن گاه تمامی لغت عرب را جستجو کنی تا کلمه دیگری را بتوان جای گزین آن نمایی هرگز نخواهی یافت زیرا کلمه دیگری که هم از لحاظ معنا و محتوا، و هم از لحاظ آوا و هماهنگی با کلمات ردیف یافته آن (که دو طرف آن قرار گرفته اند) با آن، یکی باشد یافت نمی شود این می رساند که در کلمات انتخابی هر جمله و جمله های انتخابی هر آیه، آن اندازه دقت به کار رفته که از توان بشر بیرون می باشد، زیرا این گونه رعایت دقیق کلمات و جملات انتخابی، به احاطه کامل و حضور ذهنی بالفعل نیاز دارد و انسان هر اندازه که در شناخت ویژگی های لغت پیشرفت کرده و آمادگی داشته باشد، این گونه احاطه وسیع و حضور ذهنی دائم نخواهد داشت و احیانا  هر چند که قوی و نیرومند باشد  اشتباه می کند و واژه ها یا جملاتی را به کار می برد که مورد خرده گیری قرار می گیرد این خاصیتی است که در نوع سخن سرایان آزموده و عبارت پردازان با سابقه یافت می شود ولی قرآن با آن گستردگی و طول زمان نزول  بر همان قوت و قدرت کلامی خود استوار و یکسان است. درباره دقت در چینش و انتخاب حساب شده کلمات گفته اند: ((لو انتزعت منه لفظة ثم ادیر بها لغة العرب کلها علی ان یوجد لها نظیر فی موضعها الخاص لم یوجد البتة )). [1]

2- اسلوب بیان و سبک و شیوه نظم قرآن، جمله بندی ها و چینش الفاظ وعبارات ، در قالبی نو و اسلوبی تازه بر عرب عرضه شده ، که کاملا بی سابقه بوده وپس از آن نیز کسی مانند آن نیاورده است با این که این گونه نظم و تالیف کلام تازگی داشت ، ولی از چارچوب اسلوب های کلامی عرب بیرون نبود انواع کلام که در میان فصحای عرب متداول بود یا شعر است یا نثر یا سجع[2] که هر یک دارای محاسنی و در کنار آن نیز معایبی بود.

حسن شعر در گیرا بودن آن است که مایه جذب و نفوذ در اعماق قلب می گردد، ولی قید قافیه و رعایت وزن خاص، آزادی صاحب سخن را تا حدودی سلب می کند حسن نثر در آزاد بودن صاحب سخن است هر گونه کلمات و الفاظی که متناسب با معنای مراد خود می داند آزادانه انتخاب و به کار می برد، ولی آن گیرایی و جذبه شعری را ندارد سجع گرچه احیانا به ظاهر زیبا است و یک گونه هنرنمایی سخن وری به شمار می رود، ولی تکلف و دشواری و احیانا به کار بردن کلمات نامناسب، از زیبایی آن می کاهد.

قرآن میان این سه نوع کلام جمع کرده، دارای محاسن هر یک و فاقد معایب آنها می باشد این از شگفتی های سبک قرآنی است جذابیت شعر، همراه با آزادی کامل نثر و زیبایی سجع بدون تکلف را دارا می باشد این ویژگی عجیب برای سخن دانان وسخن سنجان عرب از همان آغاز آشکار بوده و همواره برای علمای ادب مشهود بوده است. بسیاری از بزرگان علم و ادب، برجسته ترین جنبه اعجاز قرآن را در همین جهت یاد کرده اند، از جمله، شیخ عبدالقاهر جرجانی، سکاکی و راغب اصفهانی، که درجای خود آورده ایم پیش از این نیز سخنان بزرگان عرب را یادآور شدیم، از جمله سخن ولید که گفته بود: ((ان له لحلاوة، و ان علیه لطلاوة و انه یعلو و ما یعلی)).

3- متاخرین افزوده اند که این نظم و شیوه سبک چنان صورت گرفته که نغمه آفرین و دارای آوای جان بخش و روح افزا است هماهنگی حروف هر کلمه نسبت به حروف کلمات هم ردیف آن، چنان هم ساز و دم سازند که از آهنگ های وزین و نواهای متین و افسون گر حکایت دارد تمامی انواع جذبه های شعری در این نثر مسجع جلوه گر است.

جمله بندی های کوتاه و بلند قرآن به گونه ای تنظیم یافته که با الحان و نغمه های صوتی همگون می باشد و تا قاری و تلاوت کننده قرآن با آهنگ های والای صوتی آشنایی نداشته باشد نمی تواند آن گونه که جمله بندی های قرآن شکل یافته، تلاوت نماید این حقیقتی است که از روز نخست، پیامبر اکرم (ص) بدان تصریح فرموده و ائمه هدی (ع) برآن تاکید داشته و امروزه به خوبی به آن پی برده اند. (تفصیل آن در((التمهید)) ج 5 بیان شده است).

4- مهم تر از همه، قرآن شامل معارف عالیه و تعالیم حکیمانه ای است که تا آن روز، در توان بشریت نبوده که بدان دست یابد و کسی را یارای چنین اندیشه های بلندی نبوده است ژرف نگری و عمق بینش آورده های قرآن، برای بشریت بی سابقه بود: شناخت های شگرف قرآن از راز هستی و اسرار وجود، شرح و بسط آن در معرفت صفات جمال و جلال، علت آفرینش جهان و انسان، ودایع الهی که در نهاد انسان نهفته است، از کجا آمده و چرا آمده و به کجا می رود، هدف و مقصد نهایی چیست، مسایلی هستند که تا آن روز به آن خوبی که قرآن بیان داشته آشکار نبود بعد از آن هم در سایه تعالیم قرآن راه رسیدن به این حقایق برای انسان باز گردید. همین حقایق ارائه شده از جانب قرآن، والاترین جنبه اعجاز آن را می رساند با مختصر مراجعه به اندیشه های سامان نیافته انسان آن روز و مقایسه آن با معارف قرآنی و نیز گفته های متضاد اندیش مندان برون دینی امروز، به خوبی برتری تعالیم قرآن و دلیل اعجاز آن روشن می گردد (شرح آن در ((التمهید)) ج 6 آمده است ).

5- هم چنین در راستای احکام و دستور العمل های فراگیر که قرآن عرضه داشته، سلامت جامعه و سعادت زندگی را نیز برای انسان فراهم می سازد، رابطه او را با خدا و جهانی فراتر از جهان خاکی نیز استوار می دارد. انسان در این جهان در رابطه با شؤون خاص خود (مصالح فردی) می کوشد و به ناچار رابطه دیگری نیز با شؤون عام (مصالح اجتماعی) دارد که باید مد نظر قراردهد، زیرا او زندگی مشترکی با سایر انسان ها دارد و به صورت تعاونی ادامه زندگی می دهد و نمی تواند تنها به مصلحت خویش بیاندیشد و مصلحت عامه را نادیده بگیرد حیات اجتماعی حیات داد و ستد است که حتما باید رعایت شود و رعایت آن با حاکمیت قانون امکان پذیر است. قوانین ساخته دست بشر، تنها در راستای تنظیم حیات فردی و حیات اجتماعی قرار دارد و محدوده تصرفات آحاد را در شؤون خاص و شؤون عامه مشخص می سازد، تا از تجاوز یا کوتاهی در انجام وظایف جلوگیری کند.

ولی انسان وابستگی سومی نیز در حیات دارد و آن رابطه او با خدا و جهان دیگراست همین رابطه است که اگر مستحکم باشد ((واعظ نفسانی)) (بازدارنده درونی)او را تشکیل می دهد و او را از افراط و تفریط باز می دارد و در زندگی کاملا معتدل می سازد. ((قَدْ جَاءَکمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکتَابٌ مُبِینٌ یهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَیخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ[3] از جانب خداوندچراغی فروزان و شریعتی تابناک آمد، تا آن کس را که در پی خشنودی خداوند است، به راه های سلامت آمیز و سعادت بخش هدایت کند و او را [در زندگی] به طریقه مستقیم رهنمون باشد)).

لذا تمامی احکام و قوانین الهی  که قرآن و اسلام عرضه داشته سه بعدی است یعنی در این احکام و قوانین شؤون فرد و شؤون جامعه و نیز رابطه با خدا و معنویت که حافظ کرامت انسانیت است رعایت گردیده است قرآن سعی برآن دارد، علاوه بر سعادت در این حیات، سعادت اخروی و جاوید انسان را نیز تامین کند این درحالی است که قوانین مدون غیر الهی، هر چند خالص و بدون گرایش های منحرف کننده بوده باشد، ولی از بعد سوم حیات انسانی تهی است همین سه بعدی بودن قوانین شرع، اعجاز و مافوق بشری بودن آن را می رساند. (در ج 6 ((التمهید)) شرح آن آمده است).

6- شیوه استدلال قرآن از ویژگی خاصی برخوردار است که می توان آن را یکی ازوجوه اعجاز بیانی به شمار آورد و آن جمع میان دو شیوه برهان و خطابه است اصولااین دو شیوه متضاد می نمایند، زیرا استدلال برهانی بر مقدمات یقینی (فطریات و بدیهیات) استوار است، در این شیوه روی سخن با خاصه است تا اثبات قطعی کند ولی شیوه خطابه بر مقدمات ظنی (مشهورات و مقبولات عمومی) تکیه دارد و هدف آن اقناع عامه است قرآن میان این دو شیوه به ظاهر متضاد جمع کرده و دربیان مطالب و استدلالات خویش، روی سخن با هر دو گروه را دارد، بدین ترتیب که با یک سخن توانسته است، اخضاع (اذعان قطعی) خاصه و اقناع عامه ، هر دو راهدف گیرد لذا استدلال های قرآن، در عین سادگی بیان ، از عمق و ژرف نگری به سزایی برخوردار است عامه مردم که از رموز استدلالات عقلانی آگاهی چندانی ندارند، به همان ظاهر ساده قانع شده پذیرا می گردند ولی خاصه، از دقت بیان و رموز به کار رفته بهره می گیرند.

ابن رشد اندلسی  فیلسوف و دانش مند معروف در کتاب پر ارج خود ((الکشف عن مناهج الادلة ))[4] که در همین زمینه نوشته، در این باره مثال روشنی آورده، گوید: ((قرآن برای شناسایی ذات حق تعالی، تشبیه به نور کرده ((اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ))[5] که جهان تاب و فراگیر است و درخشش و نمود هر چیز به وسیله آن می باشد همین اندازه تشبیه برای شناسایی ذات حق تعالی و جای گاه او در جهان هستی، برای عامه مردم کفایت می کند و آنان را قانع می سازد ولی در عین حال، این تشبیه آن قدر دقیق و روشن گر ذات حق تعالی است، که در راستای تشبیه غیر محسوس به محسوسات، شیواترین و دقیق ترین تشبیه به شمار می رود، تشبیهی که نمایان گر تمام عیار ویژگی های ذات حق تعالی می باشد. ذات حق، واجب الوجود و وجود او ذاتی و از حقیقت ذات او برخاسته است وهستی همه موجودات از او است کنه ذاتش در غایت خفا و از همه پنهان است، درعین حالی که هستی او و وجودش در نهایت ظهور و بر همه آشکار می باشد. مفهومه من اعرف الاشیا  و کنهه فی غایة الخفا. در عالم محسوس اگر خواسته باشیم چیزی را بیابیم که عین این ویژگی ها را دارا باشد، جز نور، نمی توان مثالی آورد پرتو آن سراسر موجودات را فرا گرفته و همه اشیا را نمود داده و نمود هر چیز به نور است، ولی نمود نور، ذاتی و از خود آن می باشد کنه و حقیقت نور، ناشناخته است، ولی درخشش و آثار وجودی آن برهمه آشکار و پیدا است هر حکیم فرزانه ای اگر خواسته باشد برای شناساندن ذات حق مثالی بیاورد، از این تشبیه قرآنی بهتر نخواهد آورد)).

7- اخبار غیبی که در قرآن آمده و گوشه ای از اعجاز قرآن را تشکیل می دهد، برسه گونه زمانی (گذشته، حال و آینده) است:

الف. خبر از گذشته، سرگذشت انبیای سلف و امت های گوناگون که در بسترزمان بوده اند سرگذشت آنان کم و بیش در کتاب های پیشین آمده و بر سر زبان هامتداول بوده، ولی کاملا آلوده و تحریف شده و افسانه وار است. درباره سرگذشت نوح (ع ) و حادثه طوفان می خوانیم: ((تِلْک مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیبِ نُوحِیهَا إِلَیک مَا کنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلا قَوْمُک مِنْ قَبْلِ هَذَا[6]این از خبرهای غیب است که برتو وحی می کنیم پیش از این، نه تو آن را می دانستی و نه قوم تو)) سرگذشت نوح وحادثه طوفان ، در نوشته های پیشین به ویژه در سفر پیدایش[7] تورات به تفصیل آمده، ولی نه به آن گونه که در قرآن پاک و منزه آمده است. درباره سرگذشت یوسف (ع) نیز می خوانیم: ((ذَلِک مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیبِ نُوحِیهِ إِلَیک))[8] با آن که در سفر پیدایش[9]به تفصیل شرح آن آمده است، ولی نه به درستی و پاکی بیان قرآن هم چنین درباره موسی و هارون و بنی اسرائیل و فرعون[10] و نیز درباره حضرت مریم و زکریا[11]این گونه تعبیرها آمده، که حاکی از امانت در نقل و حفظ قداست مقام انبیا و اولیای خدا است ولی این جهت در تورات هرگز رعایت نشده ، بلکه بر عکس ، از مقامات عالیه آنان کاسته است.

ب.  خبر از حاضر، خبرهای غیبی است که قرآن از دسیسه ها و توطئه های منافقان و هم دستان آنان ، مشرکان و یهودیان پرده برداشته و آنان را رسوا ساخته است این گونه آیات در قرآن فراوان است. [12]

پ.  خبر از آینده، خبر از پیش آمدهایی است که در آینده دور یا نزدیک واقع می گردید، به ویژه حوادث قریب الوقوع تا آن که اخبار غیبی قرآن مشهود گردد مانندخبر از فتح و پیروزی ها و گسترش اسلام و نابودی و سرکوب شدن دشمنان که یک به یک و پی درپی تحقق یافت خبر از غلبه روم بر فارس پس از اندی سال ((وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیغْلِبُونَ فِی بِضْعِ سِنِینَ))[13] از این قبیل است این جنگ میان ایران ودولت بیزانس از سال 603 م تا سال 622 م (سال هجرت پیامبر به مدینه) ادامه داشت ابتدا برتری با خسرو پرویز بود و سوره روم که در مکه نازل گشته، خبر از تغییر وضع جنگ داد با گذشت چند سال نوبت برتری بیزانس رسید و این برتری تاپایان سلطنت خسرو پرویز (سال 228 م)، که به دست اشراف و سرداران لشکر به قتل رسید، ادامه داشت[14] این امر موجب خوشنودی مسلمانان گردید، زیراهمسایه قدرت مند آنان به ضعف گراییده بود. از همه شگفت آورتر اخبار از ناتوانی همیشگی بشر از هم آوردی با قرآن است ((فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا))[15] که همواره شاهد صدق اعجاز قرآن به شمار می رود. [16]

8- اشاره های علمی گذرا، بدین معنا که احیانا از لابلای تعابیر قرآن به برخی اشارات زودگذر برخورد می کنیم ، که حاکی از احاطه صاحب سخن به اسرار نهفته طبیعت است. ((قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِی یعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ[17]بگو: قرآن را کسی فروفرستاده که از راز آسمان ها و زمین آگاهی دارد)). گاهی در تعابیر قرآن به برخی از اسرار طبیعت اشارت رفته، این اشارت حالت ((تراوشی)) دارد که از لابه لای سخن پروردگار سرزده است، وگرنه مقصود ذاتی وهدف اصلی از سخن، بیان آن جهت نبوده است لذا هیچ گاه در این گونه اشارات درنگ نشده و به طور کامل بیان نگردیده است، زیرا هدف اصلی قرآن، ارائه رهنمودهای هدایتی و تعلیم و تربیت دینی و معنوی است و تنها نکته سنجان هستند که به این رموز و اشارات گذرا پی می برند، این نکات برای دانش مندان در بستر زمان، دلیل اعجاز قرآن می باشد. البته در این زمینه باید به این مطلب توجه نمود که نباید دست آوردهای علمی را بر قرآن تحمیل کرد، زیرا دست آوردهای علمی حالت ثبات ندارند، در حالی که مسایل قرآنی حقایقی ثابت اند و هرگز نباید چیزی را که حالت ثبات ندارد، باحقیقتی ثابت مطابقت داد. آری مسایل علمی که حالت ثبات یافته و قطعیت پیدا کرده، می تواند ابزاری باشد برای فهم برخی اشارات علمی قرآن آن هم نه به طور حتم، بلکه با اضافه شدن عباراتی نظیر ((شاید چنین باشد)) این بدان جهت است که اگر همین نظریه علمی به ظاهر ثابت تغییر یابد خدشه ای به قوت و استواری قرآن وارد نسازد قطعا هرگاه آیه ای از قرآن با فرضیه علمی یا نظریه ثابت شده  فرضا مخالفتی داشت ، قرآن را حاکم و آن نظریه یا فرضیه علمی را خطا می دانیم از نظر ما دانش مندانی که چنین نظریه ای را پذیرفته اند دچار اشتباه شده اند. ما در جای خود موارد بسیاری را یادآور شده ایم که با ابزار قطعی علم، از روی برخی اشارات علمی قرآن پرده برداشته شده است[18] و در پایان نمونه هایی راارائه می دهیم.

9- استواری در بیان، گویش قرآن به گونه ای یک نواخت و در سطحی بالا قرار گرفته، از هرگونه اختلاف گویی یا تضاد در گفتار به دور است با آن که قرآن به صورت پراکنده در زمان های متفاوت و جاهای مختلف و مناسبت های گوناگون و در بستر زمانی نسبتا طولانی نازل گردیده و در بسیاری از موارد برخی قضایا را مکررا به جهات مختلف بیان داشته، ولی هیچ گاه اختلاف و تضادی در گفتارش رخ نداده است در صورتی که اگر کلام بشری بود، عادتا بایستی در این طول زمان و مناسبت های مختلف و تکرار برخی مطالب اختلافی رخ دهد این مقتضای طبیعت انسانی است که خواه و ناخواه دچار اختلاف و تفاوت در گفتار می گردد، زیرا حافظه انسان این کشش را ندارد که سخن امروز را با سخن بیست سال پیش، که در شؤون متفاوت گفته شده است، کاملا مطابقت دهد قرآن یکی از دلایل اعجاز خود را همین جهت شمرده، آن جا که گفته: ((أَفَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافًا کثِیرًا[19]، آیادرباره قرآن نمی اندیشند، اگر از جانب غیر خدا بود قطعا تفاوت گویی بسیار در آن می یافتند)). [20]

10- مساله صرفه ، شماری از بزرگان از جمله ابواسحاق نظام (متوفای 231) وشاگرد وی جاحظ (متوفای 255) و سید مرتضی (متوفای 436) و ابن سنان خفاجی (متوفای 466) بر این گمانند که سر اعجاز قرآن در مساله ((صرفه)) نهفته است، بدین معنا که خداوند خود بازدارنده کسانی است که بخواهند با قرآن مقابله کنند گرچه ممکن است کسانی توان مقابله را داشته باشند ولی اراده قهری خداوندی جلوی انجام آن را از هر کس که در صدد مقابله برآید می گیرد. ((سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِی الَّذِینَ یتَکبَّرُونَ فِی الأرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ[21] کسانی که ناروا راه خود خواهی و استکبار را در پهنای زمین برگزیده اند، از هرگونه گزند و آسیب رسانی به آیات خویش باز می دارم))، که از دیدگاه قایلین به ((صرفه))، مقصود از گزندو آسیب رسانی همان مقابله و معارضه به مثل است، که موجب تباه شدن جنبه اعجاز قرآن می گردد. ولی مفسران عموما  آیه را به گونه دیگر تفسیر کرده اند و مقصود آیه را دفع شبهات ایراد شده مستکبرانی دانسته اند که با هدف تباه ساختن آیات بینات الهی شبهاتی القا می کنند ولی خداوند با عنایت خود، دلایل خود را به گونه ای روشن و مستحکم مطرح می سازد که راه هر گونه شبهه را بسته و از هر گونه تباهی جلوگیری می کند[22] اساسا ((صرفه)) را بدان معنا که گفته اند سلب هر گونه امتیازی از قرآن است و اعجاز قرآن تنها از خارج و به صورت قهری تحقق می یابد این گفته با ظاهر بلکه با صراحت قرآن منافات دارد که جنبه اعجاز و خصوصیات آن را در خود قرآن دانسته است. قول به ((صرفه)) را می توان به سه گونه تفسیر نمود  چنان که امیر یحیی بن حمزه علوی زیدی (متوفای 749) بیان داشته است: [23]

اگر وضعیت یک وضعیت استثنایی و هوای شهر آلوده باشد به‌ گونه ‌ای که هر چه این وسایل به تعدادشان اضافه شود به آن آلودگی اضافه می‌شود و تنفس این هوا برای مردم به‌ویژه افرادی که دچار بیماری‌های قلبی و تنفسی هستند ضرر قابل توجه داشته باشد، در این صورت اگر کسی سبب افزایش این آلودگی شود و ضرر معتنابه به مردم برساند، کار حرام مرتکب شده است. لذا اگر مسئولان اعلام کردند که مردم وسایل نقلیه‌ شخصی را بیرون نیاورند باید مراعات شود. اولا، مقصود از ((صرفه)) آن باشد که خداوند انگیزه کسانی را که در صدد مقابله برآیند سلب می کند یعنی آن انگیزه و داعیه ای که آنان را برای مقابله با قرآن وا داشته، هنگام عمل فروکش می کند و حالت سردی و بی تفاوتی به آنان دست می دهد. ثانیا، خداوند امکاناتی را که برای مقابله با قرآن نیاز است، از آنان سلب می کند واین بر دو گونه است یک  آن که آن امکانات (علوم و معارف و ادبیات لازم) که درحالت عادی دارند را، به هنگام اراده مقابله با قرآن، از آنان می ستاند و آنان را در آن هنگام خلع سلاح می کند و از دارا بودن شرایط مقابله به حالت نداری تبدیل می کنددر حقیقت یک گونه دگرگونی صفت درونی برایشان رخ می دهد.

دو  اساسا آن امکانات در اختیار بشر قرار نگرفته تا بتوانند با قرآن مقابله کنند و معنای ((صرف)) در آیه فوق الذکر همین است خداوند جایی برای شبهه و تباه ساختن آیات خود باقی نگذارده ، یعنی اساسا این گونه امکانات که کسی بتواند آیات الهی را تباه سازد، برای بشر فراهم نیست آیه: ((بَلْ کذَّبُوا بِمَا لَمْ یحِیطُوا بِعِلْمِهِ[24] بلکه تکذیب نمودند آن چه را که توانایی احاطه به فهم و درک آن رانداشتند)) نیز به همین حقیقت اشارت دارد هم چنین آیه ((ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یفْقَهُونَ،[25] از آیات الهی روی گردان شدند خداوند دل های آنان را[از پذیرش حق] برگرداند زیرا آنان گروهی بودند که توانایی درک و فهم حقیقت را نداشتند)) در این آیه، صرف قلوب را معلول عدم شایستگی درک حقایق گرفته است که خود موجب گردیده اند.

ثالثا، آن که جبرا و قهرا آنان را باز دارد، با آن که توانایی لازم را دارند، ولی در موقع مقابله حالت سستی و رخوت به آنان دست دهد و بدین جهت از معارضه باقرآن فرو نشینند. فرق میان این تفسیر و تفسیر نخست در آن است که در آن تفسیر، انگیزه و شور وشوق آنان سلب می شود و در این تفسیر انگیزه هم چنان داغ است، ولی جرات اقدام را از دست می دهند، مانند کسی که جلوی او  به رغم کوشش و وجود انگیزه قهرا گرفته شود. البته معنای اول و سوم، و قسمت اول از معنای دوم، بر خلاف ضرورت است وبا تصریحات عرب آن زمان منافات دارد زیرا اگر چنین بود بایستی عرب از دگرگونی حالت درونی خود به شگفت آید، نه آن که شگفتی خود را نسبت به جاذبیت آوای دل انگیز و فرح بخش قرآن بروز دهد به ویژه آن که کسانی از قریش مانند ابوجهل و دیگران در گوش افراد قبایل عرب به هنگام ورود مسجدالحرام پنبه می گذاردند یا آنان را از نزدیک شدن و شنیدن آوای قرآن منع می کردند، خود شاهدی است بر دل ربایی قرآن و جاذبیت روحانی آن تا سرحد اعجاز و عدم امکان مقابله به مثل با آن. آری قسمت دوم از تفسیر دوم، تا حدودی معقول به نظر می رسد و ظاهر کلام سید و برخی از بزرگان که بر این راه رفته اند همین است در حقیقت تمامی امتیاز در ذات قرآن نهفته است که دیگران از مقابله با آن عاجزند، زیرا چنین امکاناتی از اختیار بشر بیرون است. [26]

پی نوشت ها


[1] سـخـنـى اسـت از ابـوسـلیمان حمد بن محمد بستى و ابن عطیه غرناطى صاحب تفسیر المحرر الوجیز و شیخ ‌عبدالقاهر جرجانى و دیگر بزرگان علم و ادب که تفصیل آن را در التمهید ج 4 و5 آورده ایم .

[2] شـعر: سخن موزون و داراى قافیه است نثر: سخن پراکنده (فاقد وزن و نظم خاص ) سجع : جملات کوتاه وداراى قافیه و لى فاقد نظم و وزن خاص .

[3] مائده 5: 16 ـ 15.

[4] ر ک : ص 93 ـ 92.

[5] نور 24: 35.

[6] هود 11: 49.

[7] عهد عتیق ـ سفر تکوین , اصحاح 6.

[8] یوسف 12: 102.

[9] عهد عتیق ـ سفر تکوین , اصحاح 50 ـ 37.

[10] قصص 28: 3.

[11] آل عمران 3: 44.

[12] ر ک : التمهید, ج 6, صفحات 197 ـ 190.

[13] روم 30: 4 ـ 3.

[14] ر ک : تاریخ ایران , نوشته حسن پیرنیا, ص 227 ـ 222.

[15] بقره 2: 24.

[16] التمهید, ج 6, ص 210 ـ 197.

[17] فرقان 25: 6.

[18] ر ک : التمهید, ج 6, بخش اعجاز علمى .

[19] نسا 4: 82.

[20] در الـتـمـهید, ج 7, بخش دفع شبهات , به ویژه شبهه وجود اختلاف میان آیات در این باره بحث کرده ایم .

[21] اعراف 7: 146.

[22] ر ک : مجمع البیان , ج 4, ص 478 ـ 477.

[23] ر ک : الطراز, نوشته امیر یحیى علوى , ج 3, ص 392 ـ 391.

[24] یونس 10: 39.

[25] توبه 9: 127.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان