مقدمه
کتاب مقدس مسیحیان چیست و شامل چه بخشهایی می شود؟ آیا تمام کتاب مقدس موجود، وحی و از جانب خداوند است؟ حجیت کتاب مقدس برای مسیحیان چگونه ثابت می شود؟ محتوای این بخشها چیست؟ چرا مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی(ع) هیچ کتابی نداشته است؟
برای یافتن جواب این سؤالات و مواردی مانند آن لازم است ابتدا به بررسی سیر تاریخی پیدایش و تدوین کتب مقدس در مسیحیت پرداخته، آنگاه به بیان دیدگاه های بزرگان مسیحیت دربارة حجیت این کتابها و در نهایت، بررسی و نقد سندی و محتوایی آن بپردازیم.
سیر تاریخی پیدایش کتاب مقدس مسیحیان
کتاب مقدس مسیحیان تنها «انجیل» نیست؛ بلکه مجموعه ای از نوشته های کوچک و بزرگی است که مسیحیان آن را «کتاب آسمانی و الهی» خود می دانند و در اصطلاح به آن «عهدین» یا «کتاب مقدس » (bible) گفته می شود که مجموعه ای شامل 66 کتاب یا بیش تر بوده و تمامی آنها برای مسیحیان مقدس است.
کتاب مقدس مسیحیان از دو بخش عهدعتیق (قدیم) و عهد جدید تشکیل شده است. به عقیدۀ علمای مسیحی، خداوند با انسان دو عهد بسته است: یکی قبل از آمدن خدای پسر بر روی زمین و در زمان حضرت ابراهیم(ع) که خدا از انسان پیمان گرفت تا شریعت الهی را پذیرفته و به احکام آن عمل کند. نماد این عهد الهی نیز انجام عمل ختنه برای فرزندان ذکور حضرت ابراهیم(ع) بود و حضرت موسی(ع) این شریعت را دوباره تجدید کرد.
مسیحیان اعتقاد دارند با ظهور حضرت عیسی(ع) عهد قدیم که شریعت بود، منسوخ شد و خدا با بشر عهد جدیدی بست که عبارت است از: محبت خدا و عیسی مسیح(ع). نماد این عهد جدید، ایمان به فدا شدن مسیح(ع) برای نجات انسانها است.
عهد عتیق
عهد عتیق نزدیک به سه چهارم کتاب مقدس مسیحیان را در بر می گیرد. این مجموعه به پیامبران یا اولیایی منسوب است که از 1400 - 430 سال قبل از میلاد مسیح می زیسته اند. عهد عتیق مجموعاً 39 کتاب است. عهد عتیق همان کتاب مقدس یهودیان است که به آن، تَنَخ (Tanakh) می گویند. این واژه مخفف عبریِ 3 بخشِ تورا (تورات)، نبیئیم (انبیاء و صحف آنها) و کِتوبیم (مکتوبات و نوشتجات ادبی) است.
پس از فتح یهودیه توسط اسکندر مقدونی، تأثیرات مهم فرهنگ یونانی بر یهودیت، باعث شد تا به مرور فرهنگ و زبان عبری در میان جامعة یهودیان به سمت فراموشی برود. در قرن دوم قبل از میلاد، بطلمیوس فیلادلفیوس، حاکم مصر، به 72 نفر از کاهنان یهودی دستور داد تا کتاب مقدسشان را به زبان یونانی ترجمه کنند. این ترجمه به ترجمۀ سبعینیه یا هفتادی معروف شد. بعد از این ترجمه 7 کتاب دیگر نیز به کتاب مقدس اضافه شد و تعداد آن 46 کتاب شد. بدین ترتیب، نسخة عبری کتاب مقدس 39 کتاب و نسخة یونانی آن 46 کتاب دارد. در سال 100 میلادی، سران بزرگ یهودی شورایی تشکیل دادند و فقط 39 کتاب عبری را به رسمیت شناختند و هفت کتاب دیگر را غیرقانونی (اپوکریفا) اعلام کردند؛ اما مسیحیان در پذیرفتن این هفت کتاب غیرقانونی دو گروه شدند: برخی از آنها همانند کاتولیکها و ارتدکسها این کتابهای غیرقانونی (اپوکریفایی) را بر عهد قدیم خود افزوده و آنها را قانون ثانوی نامیدند، و عده ای همانند «مارتین لوتر» و همفکران پروتستانی او با تردید در الهامی بودن این کتب، آنها را کنار گذاشته و همان 39 کتاب را به عنوان عهد عتیق چاپ کردند که با تنخ یهودیان یکسان است. غیر از کتابهای قانونی و اپوکریفایی، کتابهای دیگری نیز وجود دارد که به «سود اپیکرافا » یا «نوشته های جعلی» معروف اند که هیچ گاه در عهد عتیق قرار نگرفت.
در نسخة سبعینیة عهد عتیق، ترتیب کتابها و تقسیم بندی آن با ترتیب و تقسیم بندی نسخة عبری متفاوت است و به سه بخش تقسیم می شود:
1. بخش تاریخی:
هفده کتاب اول، کتابهای تاریخی هستند که از آفرینش آدم تا پیدایش قوم بنی اسرائیل و اسارت بابلی را بیان می کنند. پنج کتاب اول آن؛ یعنی سِفر پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه را تورات می نامند. سایر این کتب عبارت اند از:
یوشع (Joshua)، داوران (Judges)، روت (Ruth)، اول سموئیل (1.Samuel)، دوم سموئیل (2.Samuel)، اول پادشاهان (1.Kings)، دوم پادشاهان (2.Kings)، اول تواریخ (1.Chronicles)، دوم تواریخ (2.Chronicles)، عِزرا (Ezra)، اِستِر (Esther)، نحِمیا (Nehemiah).
2. بخش حکمت، مناجات و شعر:
که شامل پنج کتاب است. این کتابها به عصر طلایی یهود؛ یعنی حکومت داود و سلیمان( مربوط می شوند. هرچند این متون وزن و قافیه ندارند؛ اما چون دارای تطابق و ترادف در جملات هستند، شعر خوانده می شوند که شامل: کتابهای اَیوب (Job)، مزامیر (Psalms)، اَمثال (Proverbs)، غَزل غزلها (Song_of_Songs) و جامعه (Ecclesiastes) می شود.
3. پیشگویی های انبیاء(ع):
شامل هفده کتاب پایانی که مربوط به 16 نبی است و بین سالهای 800 - 400 قبل از میلاد زندگی می کردند. این انبیاء در زمان ارتداد بنی اسرائیل می زیستند و همیشه به آنها هشدار می دادند که اگر توبه نکنید، خدا از شما انتقام خواهد گرفت و خرابی هیکل سلیمان و اسارت بنی اسرائیل را به سزای گناهان آنان پیشگویی کرده اند که عبارتند از:
اِشعیا (Isaiah)، اِرمیا (Jeremiah)، مَراثی ارمیا (Lamentations of Jeremia)، حزِقیال (Ezekiel)، دانیال (Daniel)، میکاه (Micah)، یوئیل (Joel)، عاموس (Amos)، عوبَدیا (Obadiah)، یونُس (Jonah)، هُوشِع (Hosea)، ناحوم (Nahum)، حَبَقّوق (Habakkuk)، صِفَنْیا (Zephaniah)، حَجَّیْ (Haggai)، زِکَریا (Zechariah) و مَلاکی (Malachi).
عهد جدید
بخش دوم کتاب مقدس مسیحیان، عهد جدید است. این بخش شامل نوشته های شاگردان حضرت عیسی(ع) و همین طور شاگردان آنها و نامه های یک مبلغ دینی به نام پولس است. مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی(ع) هیچ یک از این کتابها را ننوشته و عهد جدید بعد از عروج وی نوشته شده است؛ چون حضرت عیسی(ع) پیامبر نیست؛ بلکه خودش خدا و عین وحی است و نیازی به کتاب ندارد.
در نگرش اسلامی، انجیل کتابی آسمانی است که از سوی خداوند بر حضرت عیسی(ع) نازل شده است (آل عمران / 3-4؛ مائده / 46 - 47؛ مریم/ 30؛ حدید/ 27) و اناجیل موجود را کتاب حضرت عیسی(ع) نمی دانند. کتابهای عهد جدید نیز مانند عهد قدیم، 27 کتاب گلچین شده از کتابهای متعددی است که سران دینی مسیحیت و پدران کلیسا از میان نوشته های زمان خود، با توجه به ویژگی هایی چون: مقبولیت عام، منسوب بودن به حواریون و رسولان و... در قرن دوم انتخاب و آنها را مقدس شمرده اند. اینکه چه کسی این اختیار را به آنها داده، سؤالی است که مسیحیان برای آن پاسخ قانع کننده ای ندارند.
این 27 کتاب به 4 بخش تقسیم می شوند: 1. اناجیل؛ 2. اعمال رسولان؛ 3. نامه ها 4. مکاشفه. چهار کتاب اول این بخش (عهد جدید) را اناجیل چهارگانۀ متی، مرقس، لوقا و یوحنا تشکیل می دهند که به اعتبار این اناجیل، مسیحیان کل کتابهای عهد جدید را «انجیل یا بشارت» می نامند. این مجموعه 9 نویسنده دارد و اگر پولس رسول را نویسندۀ رساله به عبرانیان بدانیم، تعداد نویسندگان عهد جدید، 8 نفر خواهد شد. این کتابها در مدت زمانی تقریباً کمی بیش تر از نیم قرن؛ یعنی از حدود سال 45 تا حدود 100 میلادی نوشته شده اند.
عهد جدید به زبان یونانی نوشته شده و این در حالی است که حضرت عیسی(ع) و حواریون به زبان «آرامی» که یکی از گویشهای زبان عبری است، سخن می گفتند. علت این تفاوت آن است که در آن زمان، زبان یونانی به عنوان زبان علمی مورد توجه قرار گرفت. این نشان می دهد که اناجیل بیش تر برای مخاطبان غیر یهودی که غیر از مخاطبان دوران حیات تبلیغی حضرت عیسی(ع) است، نوشته شده؛ زیرا زبان علمی مشترک همۀ آنها، یونانی بوده است.
اناجیل غیررسمی
به جز متون ذکر شده، اناجیل و کتابهای دیگری منسوب به رسولان اولیة مسیحی وجود دارد که قانونی شناخته نشدند و به مجموعة عهد جدید راه نیافتند. این کتابها را غیررسمی، غیرقانونی یا اپوکریفایی می نامند که کم کم فراموش و نابود شدند. از برخی از آنها صرفاً پاره هایی و از برخی دیگر فقط جملاتی به جای مانده که دانشوران سده های نخست مسیحی آنها را نقل کرده اند. کشفیات جدید توانست به برخی از نسخه های این متون غیررسمی دست پیدا کند. برخی از این نوشته ها را اناجیلی مانند: انجیل یعقوب، انجیل کودکی توماس، انجیل عربی کودکی (انجیل قیافه)، انجیل میلاد مریم، انجیل صعود مریم، انجیل عبرانیان، انجیل ابیونیها، انجیل یهودا، انجیل مریم مجدلیه و انجیل بِرنابا تشکیل می دهند که محتوای برخی از آنها با نقل قرآن از داستان زندگی حضرت عیسی(ع) مطابقت زیادی دارد، مانند: نذیره شدن مریم برای معبد، نامزد نداشتن مریم، سخن گفتن حضرت عیسی(ع) در گهواره، ساختن پرنده از گِل و زنده کردن آن و مصلوب نشدن حضرت عیسی مسیح(ع).
روش ارجاع در عهدین:
در ارجاع به کتاب مقدس از شمارة بابها و بندها استفاده می شود. به عنوان مثال، برای ارجاع به بند پنجم از باب سوم سِفر خروج، ابتدا نام کتاب را آورده (خروج)، بعد شمارة باب (2) و در پایان شمارة بند (5) که به این صورت نوشته می شود: خروج 2: 5.
وحی و کتاب مقدس
از مهم ترین مباحث پیرامون کتاب مقدس این است که آیا این کتاب به الهام الهی نوشته شده است یا نویسندگان معتبری تنها تاریخ و وقایع زمان خود را نگاشته اند؟ الهی دانان مسیحی نظرهای متفاوتی دربارة وحی و چگونگی آن در کتاب مقدس دارند. برخی از مسیحیان طرفدار خطاناپذیری کتاب مقدس می باشند. آنان معتقد به عصمت لفظی کتاب مقدس بوده و آن را از هرگونه خطا و اشتباه (حتی در الفاظ) مبرا می دانند.
تعالیم کلیسای کاتولیک چنین بیان می کند: «بنابراین، از آنجا که تمام تأکیدات مؤلفان یا نویسندگان مقدس را باید الهام شده و قول روح القدس تلقی کرد، باید اذعان کنیم که کتاب مقدس قاطعانه، صادقانه و بدون خطا، حقیقتی را تعلیم می دهد که خدا به خاطر نجات ما خواسته...»
بسیاری از مدافعان کتاب مقدس که نه می توانستند به اشکالهای منتقدان دربارة بروز خطا در کتاب مقدس پاسخ دهند و نه الهامی بودن کتاب مقدس را انکار کنند، نظریة سومی را ابداع کردند و معتقد شدند که کتاب مقدس، الهامی است؛ اما نه الفاظ آن؛ زیرا در ظاهر کتاب مقدس ممکن است اشتباه یا تناقضی رخ داده باشد؛ چون الفاظ به دست انسان نگاشته شده و مشتمل بر خطاهای انسانی است؛ اما پیامهای معنوی، اخلاقی یا اجتماعی کتاب مقدس، الهام خدا و خطاناپذیرند. از نگاه آنان، محتوای کتاب مقدس همیشه از خطا مصون بوده و هست؛ زیرا از طرف خداست.
مسیحیان نئو ارتدوکس و لیبرال، منکر هرگونه خطاناپذیری کتاب مقدس هستند و در نظر آنان کتاب مقدس مجموعه ای منسجم نیست؛ بلکه مجموعه ای متناقض از نظامهای الهیاتی و عبارات اخلاقی است. در این نظام الهیاتی، مصون بودن کتاب مقدس از خطا نیز انکار می شود. به اعتقاد الهی دانان این مکتب، کتاب مقدس در زمینه های علمی، انسان شناسی، تاریخی و زمین شناختی با دانش مدرن منافات دارد.
در قرن هجدهم و نوزدهم، با گسترش عقلانیت، در مسئلة الهام و حجیت الهی کتاب مقدس تردید جدی صورت گرفت. مطالعات انتقادی، اشتباه ها، خطاهای آشکار و تناقضهای ظاهری فراوانی در کتاب مقدس یافت. کم کم نظریه های دیگری دربارة کتاب مقدس رواج یافت و برخی از متفکران، الهامی بودن کتاب مقدس را نفی کردند. برخی دیگر مانند «جی جی هردر» الهامی بودن کتاب مقدس را انکار نکردند؛ اما معنای وحی را تغییر دادند و آن را در حد نبوغ دینی یا جوشش شاعرانه تنزل دادند. در زمینة تناقضات و اشتباهات کتاب مقدس، تاکنون آثار زیادی از سوی دانشمندان مسیحی منتشر شده است. به عنوان مثال، «مارکوس دادز» و «فردریک کنیون » فهرستی از این تناقضات را ارائه کرده اند؛ اما آیا کتاب مقدس نیز به وحیانی بودن خودش اذعان دارد؟
مدافعان دیدگاه الهامی بودن کتاب مقدس برای اثبات آن به آیاتی از خود کتاب استناد می کنند. از جمله عباراتی در کتاب مقدس وجود دارد که نشان می دهد خدا یا روح القدس کلماتی به انبیاء( بیان می داشتند. مانند: (اعمال، 1: 16)، (خروج، 14: 1)، (اشعیا، 7: 3) و (دوم پطرس، 1: 21). مهم ترین آیه ای که در این زمینه به آن استناد می شود، عبارتی است که «پولس» در نامه به شاگردش، «تیمو تائوس» نوشته: «تمامی کتب از الهام خداست و برای تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت در عدالت مفید است. « (دوم تیموتائوس، 3: 16)
در مقابل، از نظر منتقدان، این آیات نمی توانند دلیل خوبی برای اثبات الهامی بودن تمام کتاب مقدس باشند؛ زیرا یا خطاب آنها تنها به عهد عتیق است، مثل: (دوم تیمو تائوس، 3: 16) یا تنها به همان بخشی که مرتبط با آیه است، اشاره دارد، نه همة کتاب مقدس موجود، مثل: (خروج، 14: 1).
بررسی و نقد سندی کتاب مقدس
سنت کلیسایی معتقد است که شروع نگارش عهد عتیق از 3400 سال قبل و توسط حضرت موسی(ع) شروع شده است؛ اما هیچ نسخة معتبری از عصر مؤلفان یا نزدیک به آن عصر وجود ندارد تا ثابت کند نسخه های موجود کتاب مقدس با نسخه های اصلی برابرند. از این رو، برای کلیسا بسیار اهمیت دارد که در کشفیات باستانی، نسخة قدیمی تری از کتاب مقدس بیابد که فاصلة زمانی کم تری با زمان نویسندگان این کتاب داشته باشد تا اعتبار نسخه های موجود کتاب مقدس را بالا ببرد. درست برخلاف قرآن که نسخه محور نبوده و بر مبنای قرا ئت مشهور و متواتر که سینه به سینه در میان مسلمانان منتقل شده، شکل گرفته است.
بحث نسخه شناسی در شناخت کتاب مقدس اهمیت زیادی دارد. قدیمی ترین نسخة کامل موجود از عهد عتیق، نسخة ماسُوریتیک (Massoretic Text) به زبان عبری است که قدمت آن به 1100 سال پیش (900م) می رسد و بیش از دو هزار سال با زمان حضرت موسی(ع) فاصلة زمانی دارد. این فاصله زمانی طولانی نمی تواند عدم تحریف یا ویرایش کتاب مقدس را از زمان نویسندگان تا سال 900م اثبات کند. نسخة ماسوریتیک، پایه و اساس تمام ترجمه های اصلی موجود از عهد عتیق است. البته نسخه های قدیمی تری از کتاب مقدس نیز وجود دارد؛ ولی هیچ کدام نسخة کاملی از این کتاب نیستند و بخشهایی از کتاب مقدس را شامل نمی شوند. از جمله، نسخة قمران (Qumran) که قدمت آن به 2000 سال پیش می رسد.
این نسخه در سال 1947م در منطقة قمران، در حوالی بحرالمیّت یافت شد و بعد از چهل سال تأخیر، بخشهایی از این طومارها منتشر گشت. بین نسخه های منتشر شدة قمران نیز تفاوتهای چشم گیری با نسخة رایج کتاب مقدس وجود دارد. کامل ترین نسخه های کتاب مقدس به زبان یونانی عبارت اند از: نسخة سینایی، واتیکانی و اسکندریه.
این نسخه ها، نسخة کاملی از عهدین نیستند؛ اما قدمت آنها به حدود قرون چهارم و پنجم میلادی می رسد. محققان معتقدند در نسخة سینایی اصلاحاتی صورت گرفته است که بیش ترین آنها متعلق به قرن 7 و 8 میلادی است. همچنین بین نسخة سینایی با نسخة واتیکانی تنها در متن انجیلها، بیش از 3000 مورد اختلاف وجود دارد و چون این اختلافات تنها غلطهای املایی یا تفاوت بین کلمات مشابه نیستند، الهی دانان و مترجمان، نسخة سینایی و واتیکانی را متون خوبی نمی دانند.
نویسندگان کتاب مقدس
الف) نویسندگان عهد قدیم
یهودیان و مسیحیان سنتی، حضرت موسی(ع) را نویسندۀ واقعی تورات می دانند. البته در اینکه آیا واقعاً تورات کنونی همان تورات حضرت موسی(ع) است، تردیدهایی جدی وجود دارد. در نگرش اسلامی نیز کتابی به نام تورات بر حضرت موسی(ع) نازل شده است؛ اما ممکن است در شکل نزول بین کتابهای آسمانی تفاوت باشد.
علامه طباطبایی(ره) با استناد به آیات 145 و 154 سورۀ اعراف، نزول تورات را به شکل الواح، مسلم و قطعی قلمداد می فرماید و شاید بتوان گفت که بعد از مسلمانان، برای نخستین بار، ابراهیم بن عزرا (1089 1164)، از دانشمندان یهودی، در تحقیقاتش متوجه شد که نویسندۀ اسفار پنج گانه، کسی جز حضرت موسی(ع) است؛ ولی چون جرأت آشکار کردن عقایدش را نداشت، گفتار خود را با اشاراتی مبهم، محدود کرد. سخنان او که در تفسیرش بر سفر تثنیه موجود است، چنین می باشد: «آن طرف اردن و... اگر چنان باشد که رمز دوازده را بدانی... علاوه موسی، تورات را نوشته... در آن وقت کنعانیان در آن زمین بودند. .. در کوه خدا به او وحی می شود... سپس تختخواب او، تخت آهنین او را نظاره کن. بنابراین، تو این حقیقت را خواهی دانست... پس در آنجا رمزی وجود دارد و بگذارید کسی که آن را می فهمد، ساکت بماند.»
بعد از ابن عزرا، دانشمندی به نام باروخ اسپینوزا (1632 - 1677م) نوشتۀ او را رمزگشایی کرد و برخلاف نظر علمای یهود، عنوان داشت که نویسندۀ اسفار پنج گانه یا تورات، حضرت موسی(ع) نیست. به عنوان نمونه، اسپینوزا دربارۀ آن طرف اردن توضیح می دهد که موسی(ع) هیچ گاه از رود اردن گذر نکرد و در سمت شرقی اردن جان سپرد، چنان که در سفر تثنیه آمده است: «و خداوند به من گفته است که از این اردن عبور نخواهی کرد.» (تثنیه، 31: 2) با این حال، تورات می گوید که این سخنان موسی(ع) در آن طرف رود اردن است. بنابراین، نویسندۀ این جملات باید در سمت غربی رود باشد تا بتواند بنویسد: «آن طرف رود اردن» و چون حضرت موسی(ع) هیچ گاه از این رود عبور نکرد، نویسندۀ این کتاب، خود او نیست؛ بلکه یکی از کاهنان بنی اسرائیل است که به آن طرف رود رفته و داستان حضرت موسی(ع) را نوشته است.
علاوه بر این، از مندرجات عهد عتیق چنین بر می آید که تورات در چندین مقطع از تاریخ، در جریان برخی حوادث به کلی مفقود شده و هیچ کس از آن اطلاعی نداشته است. در کتاب مقدس آمده در زمان حضرت سلیمان(، مردم بت پرست شدند و زیر هر درختی بتی آویختند. پس از سلیمان، در زمان پسرش، رحبعام (928 - 911ق.م) نیز بت پرستی شایع بود. پادشاهان بعد از رحبعام نیز عمدتاً ناشایست و بت پرست بودند تا اینکه یوشیا (639 608ق. م) که پادشاه عادل و خداپرستی بود، بر کرسی سلطنت نشست. او ابتدا بتکده ها را ویران کرد و خداپرستی را رواج داد؛ اما توراتی وجود نداشت تا طبق آن تعالیم موسی(ع) را یاد بگیرند و اجرا کنند. ناگهان در سال هفدهم سلطنت او، کاهنی به نام «حلیقا» ادعا کرد که کتاب مقدس را یافته است. (دوم تواریخ، 34: 14 19).
همچنین، در زمان حملۀ بابلیها به اورشلیم، معبد ویران شد. (دوم تواریخ، 36: 17 20) و چون تورات در داخل معبد نگهداری می شد و به طور طبیعی، این کتاب نیز باید در آتش سوزی معبد از بین رفته باشد. در این حمله، بنی اسرائیل به اسارت بابلی رفتند و در این مدت هیچ خبری از تورات نبود. اگر فرض کنیم که نسخۀ تورات در مدت اسارت همراه بنی اسرائیل بود، هنگام بازگشت شان باید به هیکل برگردانده می شد که این امر اتفاق نیفتاده و گزارشی در این مورد در دست نیست.
در بقیۀ کتب نیز یا انتساب به نویسندگان آنها از طرف دانشمندان رد شده و یا حداقل در تعداد نویسندگان آنها بین دانشمندان اختلاف است. به عنوان مثال، سنت یهودی «ارمیا» را نویسندۀ کتابهای اول و دوم پادشاهان معرفی می کند؛ ولی قول رایج میان دانشمندان این است که نویسندۀ ناشناخته ای در دورۀ اسارت بابِلی و با استفاده از منابع تاریخی آن را نگاشته است.
اسپینوزا معتقد است: پیدا کردن نویسندۀ اصلی کتاب مقدس چندان آسان نیست؛ اما گمان می رود که نویسندۀ آن، کاهنی به نام عزرا (480 440 ق.م) باشد.
ب) نویسندگان عهد جدید
در مورد بخش دوم کتاب مقدس (عهد جدید) نیز در اینکه تاریخ نگارش چه زمانی است و نویسنده های آن چه کسانی هستند، بین دانشمندان و علمای مسیحی اختلاف و نظریه های متعددی وجود دارد.
در قرن نوزدهم، هم زمان با تحقیقات دین پژوه آلمانی «دیوید فریدریش اشتراوس» (م 1874م)، فیلسوف فرانسوی و متخصص زبانهای سامی «ارنست رنان» (م 1892م) تاریخ سرگذشت حضرت عیسی(ع) را محل بحث و تحلیل قرار داده، از مطالعه در کتاب مقدس و بحثهای ادبی، معلوم شد که کتابهای مذکور اثر یک نویسنده نیست؛ بلکه مؤلفان متعددی آن را در طی قرنها نوشته اند.
«ویل دورانت» در این باره می نویسد: چهار انجیلی که به دست ما رسیده، بازماندۀ انجیلهای بیش تری هستند که ظاهراً بین سالهای 60 تا 120 میلادی (حداقل 30 سال پس از حضرت عیسی(ع)) نوشته شده اند... قدیمی ترین نسخه های خطی موجود به مدت دو قرن در معرض اشتباهات استنساخ و تغییرات احتمالی برای وفق دادن با نظرات یا نیات الهیاتی فرقه یا دورۀ نسخه برداران بوده است.
بنا بر شواهد، در ابتدای قرن اول مسیحی، تنها عهد عتیق، کتاب مقدس مسیحیت بوده است. از بررسی «قانون موراتوری» که سیاهه ای از صدر مسیحیت است و فرایند رسمی شدن کتاب مقدس را نشان می دهد، روشن می شود که نوشته های عهد جدید در فاصلۀ سالهای 150 تا 200 میلادی رسمیت یافته و مسیحیان از آن زمان آنها را مقدس شمرده اند؛ یعنی 20 کتاب عهد جدید از قرن دوم به بعد رسمیت یافته است. سرانجام آتاناسیوس در سال 367م از میان نوشته های صدر مسیحیت، در فهرستی 27 کتاب عهد جدید را رسمی و قانونی اعلام کرد.
جان بایرناس می نویسد: این نکته مسلم است که عیسی(ع) خودش تعالیم خود را ننوشته است؛ بلکه به شاگردان اعتماد کرد و به آنها امر نمود که به اطراف دنیا بروند و آنچه را که از او فراگرفته و در حافظۀ خود دارند، به دیگران نیز بیاموزند.
هرچند دربارۀ نوشته های پولس نیز قطعیت انتساب وجود ندارد؛ اما در انتساب سایر کتب عهد جدید به نویسندگان آنها تشکیک بیش تری وجود دارد. به عنوان مثال، بارت ارمن (Bart Ehrman D) می گوید: اگر مَتّی حواری حضرت عیسی(ع) انجیل را نوشته بود، اسمش را «انجیل عیسی مسیح» می گذاشت. بنابراین، عنوان «انجیل بر اساس متّی» نشان می دهد که کسی دیگر از بیرون سعی دارد بگوید که این نوشته، کدام روایت از ماجراست. همچنین، باید توجه داشت که در ابتدای هر چهار انجیل، این عنوان «انجیل به روایت...» به شکلی یکسان درج شده است... گذشته از این، یوحنّای زرین دهان (St.John Chrysostom) که خود از دانشمندان برجستۀ مسیحی به شمار می رود، اعتراف می کند که نام نویسندگان انجیلها در پایان قرن دوم میلادی بر اناجیل گذاشته شده است.
اما دربارۀ رساله های پولس، باید گفت: بیش تر محققان بر این عقیده هستند که نخستین نوشته های عهد جدید، رساله های پولس هستند. وی بین سالهای 35 - 40م تغییر کیش داد و از یک دشمن مسیحیت، به بزرگ ترین رسول مسیحیت تبدیل شد و در سال 64م به قتل رسید. نخستین گزارش مکتوب در مسیحیت، رساله های پولس قدیس است که بین سالهای 50 - 64 نوشته شده اند. رساله های پولس که مجموع آنها به 14 عدد می رسد، به سه دسته تقسیم می شوند:
1. رساله هایی که در انتساب آنها به پولس رسول هیچ تردیدی نیست، عبارت اند از: رومیان، دو رساله به قرنتیان، غلاطیان، فیلپیان، اول تسّالونیکیان و فیلمون؛
2. رساله هایی که در عهد جدید به پولس منسوب اند و کلیسا عموماً این انتساب را تأیید کرده است؛ اما محققان کتاب مقدس آن را تأیید نمی کنند. این رساله ها عبارت اند از: اَفسُسِیان، کولِسیان، دوم تسّالونیکیان، دو رساله به تیموتائوس و رسالۀ تیطُس؛
3. در عهد جدید یک رساله وجود دارد که نویسندۀ آن نامشخص است و آن رساله به عبرانیان می باشد. محتوای این رساله، شباهتهایی با رساله های پولس دارد. کلیسای ارتدکس، از ابتدا معتقد بود که این، یکی از رساله های پولس رسول بوده است؛ اما کلیسای غرب تا قبل از قرن چهارم آن را به عنوان یکی از آثار پولس قبول نمی کرد.
نقد محتوایی کتاب مقدس
1. نسبتهای ناروا به پیامبران الهی
علاوه بر مشکلات سندی کتاب مقدس، محتوای آن نیز دارای مشکلات و تناقضات متعددی است. به عنوان مثال، نسبت دادن گناهان کبیره ای چون دروغ گویی، خیانت، کلک زدن برای تصاحب جانشینی و نبوت، برهنه شدن از شدت میگساری و مستی، بی غیرتی، زنا با دختران خود بر اثر خورانده شدن شراب، چشم چرانی و زنا با زن شوهردار همسایه، ترویج گوساله پرستی، بت پرست شدن در آخر عمر و... از جمله تهمتهایی است که در کتاب مقدس به برخی انبیاء( زده می شود. به عنوان مثال، تهمت ساختن گوسالۀ زرین به هارون(ع) و عیاشی و میگساری به ایشان (خروج، 32: 2 6) و یا نعوذبالله زنای دختران حضرت لوط( با ایشان (پیدایش، 19: 30 38) و یا دروغ گویی پیامبر شهر ایل (اول پادشاهان، 13: 11 19).
برخی از مدافعان کتاب مقدس دربارۀ این داستان می گویند که نبی ساکن بیت ایل، نبیّ کاذبی بود. این در حالی است که در فقراتی که آدرس آنها ذکر شد، آمده است: فرشته ای بر نبی شهر ایل ظاهر شده و با او گفتگو کرده است. همچنین، در این آیات بیش از 5 بار از این فرد به عنوان «نبی» یاد شده است. چگونه می توان این نسبتهای ناروا و زشت را به پیامبران پذیرفت، در حالی که اعتماد به پیامبری بدون عصمت، حاصل نمی شود؛ زیرا هر فردی برای ابلاغ کلامش ابتدا باید اطمینان مخاطبانش را به دست آورد. در غیر این صورت، دیگر کسی به وی اعتماد نکرده و کلامش را نخواهد شنید و این برخلاف حکمت الهی بوده، بر خالق حکیم قبیح است.
علامه حلی(ره) می فرماید: اگر امام معصوم نباشد، تسلسل پیش می آید و تالی (تسلسل) باطل است، پس مقدم (عدم عصمت) همانند آن باطل خواهد بود. بیان ملازمه این است که فلسفۀ وجوب نصب امام، جایزالخطا بودن مردم است و اگر این ملازمه دربارۀ امام نیز ثابت باشد، واجب است که برای او نیز امام دیگری باشد که در نتیجه یا منجر به تسلسل خواهد شد یا به امامی منتهی می شود که خطا برای او جایز نباشد، پس او امام اصلی خواهد بود.
2. خشونت در کتاب مقدس
از جمله نقدهای محتوایی، موضوع خشونت در کتاب مقدس است.
علی رغم هیاهوی مسیحیان، در طول 23 سال نبوت پیامبر اکرم(ص) مجموع کشته شدگان جنگهای دوران حضرت که اکثر آنها نیز جنبۀ دفاعی داشت، نه تهاجمی، به 2000 نفر نمی رسد که از این مجموع تعداد کشته شدگان مشرکان و مخالفان ایشان را حدود 855 نفر شمرده اند. این در حالی است که علی رغم شعار محبت در تبلیغات مسیحیان، کتاب مقدس آنها حکم به کشتارها و قتل عامهای وسیع مخالفان، حتی زنان، کودکان و حیوانات می دهد. در بسیاری از جنگها یهوه، خدای یهودیان و مسیحیان، دستور به ویرانی شهر و از بین بردن تمام موجودات زنده، حتی اطفال و حیوانات را می دهد و یا آن را تأیید می کند. به عنوان نمونه در تثنیه 3: 2- 7 آمده است: «ما (موسی و بنی اسرائیل) سرزمین باشان را مثل قلمرو سیحون، پادشاه واقع در حشبون، کاملاً نابود کردیم و تمام اهالی آن را چه مرد، چه زن و چه کودک، از بین بردیم؛ ولی گله ها و غنایم جنگی را برای خود نگه داشتیم.»
در زمان تشکیل حکومت آرمانی مسیحیان در آخرالزمان، حضرت عیسی(ع) و یارانش عدۀ زیادی از مخالفان خود و حتی کودکان آنها را قتل عام می کند. در مکاشفۀ یوحنا، باب 19: 11 -21 دربارۀ ظهور حضرت عیسی(ع) و کشتار تعداد زیادی از مخالفان آمده است: «و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین و حقّ نام دارد و به عدل داوری و جنگ می نماید... و لشکرهایی که در آسمان اند، بر اسبهای سفید و به کتان سفید و پاک ملبّس از عقب او می آمدند و از دهانش شمشیری تیز بیرون می آید تا به آن امّتها را بزند و آنها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود و او چرخُشت خَمر غضب و خشم خدای قادر مطلق را زیر پای خود می افشرد... و دیدم فرشته ای را در آفتاب ایستاده که به آواز بلند تمامی مرغانی را که در آسمان پرواز می کنند، ندا کرده، می گوید: بیایید و به جهت ضیافتِ عظیمِ خدا فراهم شوید تا بخورید گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جبّاران و گوشت اسبها و سواران آنها و گوشتِ همگان را، چه آزاد و چه غلام، چه صغیر و چه کبیر.» در این جنگ یک سوم جمعیت جهان کشته خواهند شد: «پس آن چهار فرشته آزاد شدند تا یک سوم آدمیان را بکشند.» (مکاشفه 9: 15)
3. مقام زن در کتاب مقدس
در برخی از عبارتهای کتاب مقدس به زن نگاه حقیرانه ای وجود دارد. مثل اینکه پدر می تواند دخترش را بفروشد. در کتاب جامعه 7: 28 دربارۀ زن آمده است: «از میان هزار مرد یک نیکو یافت می شود؛ اما از میان تمام زنان یک نیکو یافت نمی شود.»
از دیدگاه کتاب مقدس، زن از دندۀ چپ مرد خلق و برای مرد آفریده شده؛ ولی مرد برای زن آفریده نشده است. (پیدایش، 2: 18 - 23). این دیدگاه دربارۀ عارضی بودن خلقت زن در کتاب مقدس منجر به نگاه تبعیض آمیز به زنان در مسیحیت شده است. در عهد جدید دربارۀ هدف خلقت زن آمده است: «مرد، صورت و جلال خداست؛ اما زن، جلال مرد است؛ زیرا مرد از زن نیست؛ بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده؛ بلکه زن برای مرد است.» (اول قرنتیان، 11: 7 - 9)
کتاب مقدس مسئولیت گناه آدم و فرزندان او را بر گردن زن می اندازد. پولس رسول می گوید: «آدم فریب نخورد؛ بلکه زن فریب خورد و در تقصیر گرفتار شد؛ اما به زاییدن رستگار خواهد شد.» (اول تیموتائوس، 11:2) از همین رو، ترتولیان خطاب به زن می گوید: «تو دروازۀ شیطانی. تو آن کس را که شیطان جرأت نداشت از روبرو به وی حمله کند، مجاب کردی. به سبب تو بود که پسر خدا ناگزیر به مردن شد. تو باید پیوسته جامۀ سوگ و ژنده به تن داشته باشی.»
همچنین، عهد جدید به زنان اجازه نمی دهد که معلم شوند و دیگران را تعلیم دهند. پولس دربارۀ تعلیم زنان می گوید: «زنها باید در سکوت و کمال فروتنی تعلیم بگیرند. من به زنی اجازه نمی دهم که تعلیم دهد یا بر مردان حکومت کند. زنها باید ساکت باشند؛ زیرا اول آدم آفریده شد و بعد حوّا، و آدم نبود که فریب خورد؛ بلکه زن فریب خورد و قانون الهی را شکست.» (اول تیموتائوس، 2: 11 - 14)
موارد متعدد دیگری نیز وجود دارد که این مجال اجازۀ پرداختن به آن را نمی دهد. علاوه بر این موارد، تناقضهای متعدد و روایتهای متفاوتی نیز در کتاب مقدس دیده می شود که حجیت این کتاب را زیر سؤال می برد.
4. تناقضها در کتاب مقدس
برخی منتقدان کتاب مقدس، مدعی وقوع تناقضهای زیادی در آن شده و آمارهای متفاوتی در این زمینه ارائه می کنند. برخی از این ادعاها صرفاً دشواری فهم است و وحدتهای هشت گانۀ تناقض را ندارند؛ ولی واقعا تناقضهای فراوانی وجود دارد. مدافعان مسیحی، وجود بسیاری از این تناقضها را پذیرفته و برای برخی از آنها راه حلهایی ارائه کرده اند که قابل بررسی است. گفته می شود که این تناقضها می تواند ناشی از خطا و اشتباه نسخه نویسان کتاب مقدس باشد. این در حالی است که در عرف مردم، سندهای کم اهمیت تر از این، همانند سندهای مالی، اگر دچار خدشه باشند، از اعتبار ساقط می شوند؛ ولی چگونه سندی مخدوش که ادعا شده رونوشت از کتاب خداست، اعتبار خواهد داشت؟
در ذیل به یک مورد از این تناقضها اشاره می کنیم:
یهوشافاط بتکده های روی تپه را خراب کرد یا خیر؟
یهوشافاط، پادشاه یهودا، بین سالهای 874 - 850ق.م؛ یعنی 25 سال سلطنت کرد. (اول پادشاهان، 22:41 50) وی برخلاف بسیاری از پادشاهان بنی اسرائیل، پادشاهی خداپرست بود. در زمان حکومتش روی تپۀ مجاور اورشلیم، بتخانه هایی وجود داشت. کتاب دوم تواریخ می نویسد که یهوشافاط کارهای بسیاری انجام داد، از جمله اینکه بتهای روی تپه را خراب کرد؛ ولی کتاب اول پادشاهان می نویسد که او خدمات بسیاری انجام داد. در اینکه او بتکده های روی تپه ها را خراب کرد یا خیر، اختلاف وجود دارد؛ روایت اول: پس خداوند موقعیت سلطنت یهوشافاط را تحکیم کرد... یهوشافاط با دل و جان خداوند را خدمت می کرد. او بتکده های روی تپه ها را خراب کرد و بتهای شرم آور اشیره را در هم شکست. (دوم تواریخ، 17:5) و روایت دوم: یهوشافاط در 35 سالگی بر تخت نشست و 25 سال در اورشلیم سلطنت کرد... او هم مثل پدر خود، آسا، مطابق میل خداوند عمل می کرد، به جز در یک مورد، و آن اینکه بتخانه های روی تپه ها را از بین نبرد. (اول پادشاهان، 22:42 - 43)؛ مشخص نیست بالاخره یهوشافاط بتهای روی تپه ها را خراب کرد یا نکرد و در این تصمیمش موفق بود یا نبود؟