خبرگزاری فارس: فیلم سینمایی لباس شخصی به کارگردانی امیر عباس ربیعی در روز هفتم از جشنواره فیلم فجر اکران شد. فیلمی که کارگردانش به نوعی فیلم اولی محسوب میشد و در اثر اولش توانسته هم فیلم خوبی ارائه کند و هم بازیگران جدیدی را به دنیای سینما معرفی کند.
قصه فیلم به سالهای جنگ باز میگردد سالهایی که دفاع فقط به پشت خاکریزها محدود نمیشد و رویارویی با احزابی که مخالف نظام جمهوری اسلامی بودند در پایتخت و کلان شهرها جز وظایف نهادهای اطلاعاتی بود.
حزب توده و فعالیت افراد نفوذی در ردههای بالای نظام آن هم در زمانی که در اوج جنگ، کشور در شرایط اضطراری قرار داشت، خط اصلی این فیلم را تشکیل میدهد.
یاسر با بازی مهدی نصرتی کسی است که در اطلاعات سپاه برای بررسی حزب توده مامور میشود تا میتینگها و رفتار این حزب را بررسی کند.
فیلم روایت سریع و مناسبی دارد و برعکس فیلمهای دیگری که در جشنواره در چنین ژانری به جای نریشن و روایت فیلم از طریق سوم شخص، داستان، بازی بازیگران و طراحی صحنه و فیلمبرداری است که فیلم را جلو برده و بیننده را آگاه میکند.
یاسر (مهدی نصرتی) یک شخصیت کاملا پرداخت شده دارد. مردی با اعتماد به نفس است که اتفاقا اهل ماندن و تکیه بر صندلی ریاست زدن نیست. او در کارش مصمم است و با اینکه از طرف بالا دستی هایش چندان جدی گرفته نمیشود، اما همچنان به کارش اعتقاد دارد و برای آن میجنگد. همین اعتماد به نفس بالا موجب شده تا او بدون اجازه دست به عملیات بزند، کاری که ظن نفوذی بودن او را تقویت میکند.
بازی دو پهلوی یاسر، کمکش به کسانی که تندروها آنها را دشمن اصلی خود میدانند، دیالوگی که با بالا دستی اش درباره مطالعه اندیشههای شریعتی داشته، همه و همه نمونههایی از تلههایی است که کارگردان در فیلمش برای باورپذیر کردن حدس و گمانها استفاده کرده است.
یاسر در مواجهه با خانوادهاش و حتی شهادت عضوی از خانوادهاش، واکنش مناسبی ندارد او در نقش یک فرد اطلاعاتی خوب ظاهر میشود، ولی در نقش یک پدر نه! البته کارگردان در صحنه شهادت فرزند یاسر نیز نتوانسته بود با المانهای تصویری و طراحی صحنه، احساسات مخاطب را برانگیخته کند.
رئیس یاسر نیز توانسته شخصیت باور پذیری داشته باشد. کسی که ادعای زیادی ندارد، دیر قانع میشود، دیر اعتماد میکند، ولی اگر اعتماد کرد به راحتی، این حسش نسبت به اعضای گروه از وی سلب نمیشود. او در مقابل عملیاتی که یاسر بدون اجازه وی انجام داده با وی قاطعانه برخورد میکند، اما به حرفهای یاسر هم توجه میکند تا مبادا از دشمن رکب بخورد. همچنین، قسمتی از فیلم هم مربوط به جلسات بازجویی میشد که جزء سکانسهای خوب فیلم به حساب میآید.
قسمتهایی از داستان، رفتار گروه اطلاعات و شخصیت اول فیلم، یاد ماجرای نیمروز را در ذهن تداعی میکند. موضوع ماجرای نیمروز دستگیری منافقین بود و موضوع لباس شخصی نیز مربوط به حزب توده. رفتن اطلاعات به مناطق جنگی برای آوردن و عضو کردن شخصی که در عملیات کهنه کار است و شک کردن به یکی از اعضای گروه نیز از قسمتهایی است که در فیلم مهدویان هم وجود داشت. این تقلید، نقطه ضعفی برای فیلم محسوب میشود که به رغم داشتن داستان پر کشش و جذاب، اما کارگردان نتوانسته، امضای خودش را پای این فیلم بگذارد.
یکی از موضوعاتی که در این فیلم به آن توجه ویژه شده است، تیتراژ ابتدایی و انتهایی است. در تیتراژ ابتدایی، استفاده از صداهای شاهد و عکسها وبرشهای روزنامه که تاریخ معاصر ایران را نشان میدهد و تیتراژ انتهایی که مصاحبههای افراد دستگیر شده از حزب توده را نمایش میدهد باعث شد تا هیچ لحظهای از فیلم از دست رفته نباشد و هم کار نوآورانهای در بین فیلمهایی باشد که تا به امروز در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر در معرض نمایش قرار گرفته است.
نحوه فیلم برداری لباس شخصی طوری برنامه ریزی شده است که مخاطب به عنوان دانای کل از آنچه در فیلم میگذرد، مطلع باشد حتی کلوز آپهایی که در برخی از صحنهها از شخصیتها گرفته و نمایش داده میشود در جهت شفاف دیدن جزئیات است. این فیلمبرداری به نحوی است که مخاطب هیچ نکته ریزی از داستان را از دست نمیدهد.
ایراداتی در فیلم نامه لباس شخصی وجود داشت که یکی از این موارد مربوط به صحنهای میشود که یاسر یک تنه به دنبال نفوذی میگردد و پس از پیدا کردن آن با یک تلفن نام فرد را میگوید و گروه هم روی حرف وی عملیات دستگیری فرد درجه اول نظام را انجام میدهند. این در حالی است که تا چند لحظه قبل او را یک جاسوس میدانستند و این برای مخاطب سوال ایجاد میکند که چگونه فردی که تاکنون، تمام شواهد علیه وی بود و خائن به نظام شناخته شده بود، ناگهان فرد قابل اعتماد و امین گروه میشود؟
همچنین، صحنههایی نظیر سیگار کشیدن افراد اطلاعات سپاه و یا بیان الفاظ زننده و رکیک در این فیلم وجود دارد که بهتر بود کارگردان در پرداخت فیلم نامه، برای چنین کارکترهایی احتیاط بیشتری به خرج داد.
لباس شخصی با دیالوگ آخر یاسر با زندانی که عضو حزب توده بود، معنا پیدا میکند. دیالوگی که طعنه به افرادی میزند که در این کشور زندگی میکنند و از امکانات و خدمات آن استفاده میکنند، اما در باطن، ستون پنجم دشمن هستند و امنیت ایران را به بهای رفاه خودشان در خطر قرار میدهند. این فیلم خوش ساخت نتیجه تلاش گروهی است که با وجود آنکه اولین تجربه سینمایی خود را در فجر ارائه دادند، ولی نشان دادند که ارزش فیلم به سابقه هنری بالا نیست و وقت آن رسیده که بیشتر از قبل به جوانان اعتماد شود.