به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از مهر، بر اساس گزارش یک نظرسنجی از شهروندان تهرانی در آبان امسال که توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی انجام شده نشان میدهد، تصور اکثریت پاسخگویان این است که شهر برای سالمندان، مادران دارای نوزاد و معلولان امکانات مناسب ندارد. به سخن دیگر، نابرابری در دسترسیهای شهری برای سه گروه یاد شده وجود دارد. 57 درصد وضعیت پیادهروهای شهر را برای سالمندان مناسب نمیدانند. به همین ترتیب، پیادهرو برای مادرانی که با کالسکه فرزندان خود را جابجا میکنند، مناسب نیست. 63 درصد چنین نظری دارند. 55 درصد هم میگویند که وضعیت اماکن عمومی به گونهای است که برای استفاده معلولان مناسب نیست.
در مقابل، بخشی از پاسخگویان (بین یک سوم تا 40 درصد) امکانات شهری را برای استفاده سالمندان و معلولان و والدین دارای نوزاد مناسب و یا تا حدی مناسب میدانند. این تفاوت ممکن است تحت تأثیر دو عامل باشد. یکی آنکه این گروه از پاسخگویان با بخشی از شهر سروکار دارند که تا اندازهای مناسبتر است. ممکن است این تفاوت ناشی از تجربه متفاوت باشد به این معنا که این گروه از پاسخگویان در وضعیتی متفاوتتر قرار دارند مثلاً سالمند نیستند و در نتیجه درکی از مشکلات این گروهها ندارند.
در مورد وضعیت پیادهروها برای سالمندان، نظرات گروههای سنی با هم متفاوت است. در بین جوانان نصف پاسخگویان معتقدند وضعیت پیادهرو برای سالمندان مناسب است، هرچه سن افزایش مییابد، بر نسبت کسانی که امکانات شهر را برای سالمندان مناسب نمیدانند، افزوده میشود. به نحوی که 39 درصد پاسخگویان بالاتر از 65 سال معتقدند که پیادهروها برای سالمندان مناسب است.
تفاوت نظر بین گروههای سالمند، میتواند تأییدی بر این نکته باشد که شهر یک موجود واحد نیست بلکه هر پاسخگو، تجربه معینی و در نتیجه شناخت و ارزیابی متفاوتی از شهر دارد. چنانچه این نکته را بپذیریم میتوان گفت که در بخشهایی از شهر، تغییراتی به سمت دسترسی گروهها به تأسیسات و امکانات شهری صورت گرفته است.
براساس نتایج این نظر سنجی، نه فقط بین گروههای سنی تفاوت ارزیابی دیده میشود بلکه در میان سالمندان هم اشتراک نظر وجود ندارد، برخی از آنها (60 درصد) پیادهروهای شهر را نامناسب میدانند در حالی که 40 درصد هم پیادهروها را تا حدی مناسب و یا مناسب دانستهاند. این نشان میدهد که فقط سن در این ارزیابی اثر ندارد بلکه احتمالاً برخی از آنها در مناطقی زندگی میکنند که وضعیت پیادهروها مناسب است.
بیشترین نسبت پاسخهای نامناسب متعلق به ساکنان مناطق 18، 15، 1 و 17 است و کمترین آن از سوی ساکنان مناطق 8، 20، 22 و 19 ابراز شده است. در بین هر دو گروه از مناطق هم مناطق قدیمی شهر دیده میشود، هم مناطق تازه شکلگرفته مثل منطقه 22 و هم مناطقی که تغییرات کالبدی زیادی بر اثر ساخت و ساز داشتهاند مثل منطقه یک تهران. این نشان میدهد که در تغییراتی که در شهر روی داده است، جهتگیری الزاماً به سوی بهتر شدن وضعیت فضای عمومی و به سوی «شهری برای همه» نبوده است. یا به تعبیر دیگر، جهتگیری تغییرات فضای کالبدی بیش از آنکه معطوف به هدف برخورداری گروهها به امکانات شهر باشد اهداف دیگری را مد نظر داشته است.
در این نظر سنجی، در مورد مادرانی که با کالسکه کودکان خود را جابجا میکنند، اشتراک نظر بیشتری دیده میشود. تعداد بیشتری معتقدند که وضعیت پیادهروها برای کالسکه کودک مناسب نیست. از این نظر تفاوت زیادی بین گروههای متفاوت مثل گروههای سنی، زنان و مردان و افراد مجرد و متأهل دیده نمیشود. در این مورد وضعیت هر منطقه متفاوت است. از دیدگاه پاسخگویان نامناسبترین وضعیت را مناطق 18، 6، 1، 2 و3 دارند. در مقابل مناطق 19، 20، 8، 16 و 11 مناسبترین وضعیت را دارند. در اینجا هم الگوی مناطق بیشتر از آنکه وضعیت اقتصادی را نشان دهد، وضعیت شهرسازی متفاوت را در این مناطق بیان میکند. به عبارت دیگر، مناطق فقیرنشین یا ثروتمندنشین در این مورد تفاوتی ندارند بلکه شیوه شهرسازی در این مناطق است که اهمیت بیشتری دارد.
به نظر میرسد که همچنان مناطق مرفهتر شهر ارزیابی منفیتری از وضعیت عبور مادران با کالسکه کودکان در پیادهروها دارند. باید در نظر گرفت در این مورد نیز ارزیابی بیست و دو منطقه بین 2 و 3 یعنی بین نامناسب و تاحدودی مناسب است.
بر اساس این نظر سنجی بیشترین نسبت کسانی که وضعیت اماکن عمومی را برای معلولان مناسب نمیدانند، در بین پاسخگویان مناطق 5، 22، 1 و 4 مشاهده شده است. در حالی که از دید ساکنان مناطق 17، 21، 8 و 15 وضعیت فضای شهری برای معلولان نسبتاً مناسب است. ساکنان این مناطق ارزیابی نسبتاً مثبتتری از وضعیت فضای شهری دارند.
ممکن است این احتمال مطرح شود که این تفاوت دیدگاه ناشی از حساسیتی است که طبقات اجتماعی بالا و متوسط نسبت به شهر دارند. به این صورت که این گروهها با نگاه انتقادی معتقدند که فضای شهری برای افراد معلول مناسب نیست. در نتیجه در مناطق شهری که نسبت این گروهها بالاتر است، احتمال دریافت پاسخهای انتقادی در مورد نامناسب بودن فضای شهری بیشتر است. بویژه مقایسه منطقه 17 با 22 این تصور را تقویت میکند. با این حال، نمیتوان اثر تجربه شهری را هم نادیده گرفت. مقصود از تجربه شهری در این متن آن است که افراد از کلیت شهر آگاهی و تجربه ندارند زیرا به طور معمول هر فرد فقط با بخشی از شهر در زندگی روزمره خود ارتباط دارد. به همین علت وقتی از وضعیت شهر سخن میگوید، شناخت و آگاهی خود را از بخش معینی از شهر به کل آن تعمیم میدهد. نظری که افراد در مورد وضعیت فضای شهری برای استفاده معلولان دادهاند، تا حدی تحت تأثیر تجربه شهری قرار دارد.
در مورد مناسب بودن فضاهای عمومی برای استفاده معلولان، افرادی که سواد بالاتری دارند، ارزیابی منفیتری دارند، به طوری که پایینترین ارزیابی منفی به گروههای بیسواد یا دارای سواد ابتدایی تعلق دارد و بیشترین میزان ارزیابی منفی از سوی افراد دارای تحصیلات دانشگاهی بیان شده است. مقایسه این یافته با یافتههای قبلی نشان میدهد که در این مورد بیشتر از آن عاملی مثل تجربه مستقیم مؤثر باشد چنان که در مورد سالمندان چنین بود آگاهی فرد اهمیت دارد. افراد تحصیلکرده حساسیت بیشتری نسبت به گروههای آسیبپذیر و یا کمتر دیده شده دارند و از این رو، نسبت به وضعیت شهر برای استفاده آنها هم نظر همدلانهتری ابراز میکنند.
همین الگوی نظرات در میان گروههای درآمدی دیده میشود. افرادی که درآمد بالاتری دارند، به نامناسب بودن اماکن عمومی برای معلولان بیشتر اذعان کردهاند. اگر دو عامل تحصیلات و درآمد را با هم در نظر بگیریم، میتوان گفت افرادی که در پایگاه اجتماعی بالاتری قرار دارند، نسبت به قابلیت استفاده شهر برای معلولان حساسیت بیشتری دارند و آن را از زاویه انتقادی ارزیابی کردهاند. نکته مهم این است که این افراد احتمالاً با معلولیت کمتری در خود و نزدیکانشان مواجه هستند.