مقدمه
یکی از مهم ترین فضایل انسانی که زاییدۀ توحید افعالی است، مقام توکل می باشد. آیات و روایات، بزرگی این مقام را برای ما به خوبی روشن می کنند. بحث از توکل از چند نظر حائز اهمیت است؛ اول اینکه حقیقت توکل را بشناسیم و فرق آن را با اعتماد به دیگران تشخیص دهیم. دوم، مقام متوکلین در قرآن و روایات را بشناسیم. سوم، معلوم شود چرا باید توکل داشته باشیم؟چهارم، آثار مترتب بر این مقام را، با عنایت به آیات قرآن و کلمات اهل بیت علیهم السّلام بشناسیم.
با توجه به اینکه پرداختن به تمامی این موارد در یک مقاله میسر نیست، از این رو در این نوشتار سعی شده است پس از شرح و تعریف توکل، آثار آن و عاقبت اعتماد به غیر خدا از منظر قرآن و امام جواد علیه السّلام مورد بررسی قرار گیرد.
معنای توکل
صاحب«منازل السائرین»می فرماید: «توکل؛ واگذار نمودن تمام امور است به صاحب آن و اعتماد نمودن بر وکالت او. و بعضی گفته اند: «التّوکّل علی اللّه انقطاع العبد فی جمیع ما یأمله من المخلوقین؛ توکل بر خدا، بریدن بنده است تمام آرزوهای خود را از مخلوقات.»[1]
به بیانی دیگر: توکل، اعتماد و اطمینان قلبی انسان به خداوند در تمام امور خویش و بیزاری از هر قدرتی غیر از اوست، و نتیجه کارها را به او واگذار کردن است. تحقق این حالت در انسان، متوقف بر تحقق چند حالت است؛ 1- ایمان به اینکه خداوند بر سختی ها، مصائب و دشواری های بنده آگاه است و به تمام آنها علم دارد. 2- ایمان به اینکه خداوند در برآوردن حاجات بنده، قادر بوده و محتاج به غیر خود نیست. 3- ایمان به اینکه هیچ قدرت و قوّتی غیر از قدرت خداوند، در کار عالم و آدم اثر گذار نیست و همه علل و اسباب، مقهور قدرت الهی اند و تحت ارادۀ او عمل می کنند، که خود در واقع مرتبه ای از مراتب توحید است. 4- اعتقاد به اینکه خداوند هر وقت خود صلاح بداند، در رفع مشکل و برآوردن حاجات بنده اراده خواهد فرمود.
پس اساس و ریشه توکل، «توحید» است و جز با حصول آن شکل نمی گیرد.
با احتساب این امور، هرگاه انسان متوکل و مؤمن قصد انجام کاری را نمود و اسباب و ابزار عادی آن را نیز فراهم کرد، می داند که تنها سبب مستقل در تدبیر امور، خداوند است و هیچ گونه اصالت و استقلالی برای خود و اسباب و عللی که به کار می گیرد، قائل نیست؛ پس بر خدواند توکل می کند. بنابراین توکل در این مقام، عبارت است از: نفی انتساب امور به انسان یا اسباب و علل طبیعی، و ارجاع اصالت و استقلال به خداوند.[2]
آثار توکل در قرآن
چون توکل از منازل رفیع و مقامات سالکان و مؤمنان است، خداوند در قرآن کریم نیز به آن توجه خاصی مبذول داشته و برای مؤمنان متوکل ویژگی هایی برشمرده است که برخی از این خصوصیات تنها مخصوص به این گروه است؛ که به سه اثر توکل از دیدگاه قرآن اشاره می شود:
الف. خداوند، متوکل را دوست داشته و به او عشق می ورزد و به عبارت دیگر، متوکل محبوب خداست:
(إن اللّه یحبّ المتوکّلین)[3]
و این مهم ترین اثر معنوی مترتب بر توکل است.
ب. بر طبق نصّ قرآن. شیطان بر کسانی که بر خدا توکل کرده و به ایمان دارند؛ هیچ تسلطی نداشته و در آنها راهی برای نفوذ ندارد؛ زیرا متوکل به لحاظ آنکه در هر کاری به حقتعالی امید دارد، پس در همه حال به یاد خداست و نیز شیطان بر کسی که دائم الذکر است، راه نفوذی ندارد:
(إنّه لیس له سلطان علی الّذین آمنوا و علی ربّهم یتوکلون)[4]؛
«و(شیطان)بر کسانی که ایمان آوردند و بر خدا توکل نمودند، هیچ سلطه ای ندارد.»
این نتیجه، مهم ترین اثر معنوی حاصل از توکل خالصانه به درگاه حق است.
ج. طبق فرمایش حضرت حق در قرآن، (و البته در گفتار خداوند هیچ کذب و دروغ و خلف وعده ای نیست )هرکس در هر کاری بر خدا توکل کند و امور خود را به او واگذارد، خداوند او را کفایت می فرماید؛ یعنی هر مهمی را برای او سهل و آسان نموده و مشکلاتش را حل می کند:
(و من یتوکّل علی اللّه فهو حسبه إن اللّه بالغ أمره)[5]؛
«هرکس بر خدا توکل کند، خداوند او را کافی است. به درستی که خدا، رساننده و بر آورندۀ امرش است.» این اثر، مهم ترین اثر مادی و معنوی مترتب بر توکل است.
مقام توکل حضرت ابراهیم علیه السلام
معمولا سلطه گران زورگو برای تحریک توده های ناآگاه، از نقطه های ضعف روانی آنان استفاده می کنند؛ همان گونه که در ماجرای حضرت ابراهیم علیه السّلام شعارهایی دادند که به اصطلاح به رگ غیرت مردم برخورد. گفتند: «اینها خدایان شما هستند، مقدساتتان به خطر افتاده و سنت نیاکانتان زیر پا گذاشته شده است؛ پس غیرت و حمیّت شما کجاست؟چرا این قدر ضعیف و زبون هستید؟چرا خدایانتان را یاری نمی دهید؟ابراهیم را بسوزانید و خدایانتان را یاری بدهید، اگر کاری از شما ساخته است و می توانی در تن و قدرتی در جان دارید».
و مردم را بر ضدّ ابراهیم شوراندند، آنچنان که به جای چند بار هیزم که برای سوزاندن چندین نفر کافی است، هزاران بار روی هم ریختند و کوهی از هیزم، و به دنبال آن دریایی از آتش به وجود آوردند، تا با این عمل، هم انتقام خود را بهتر گرفته باشند و هم ابهت و عظمت پنداری بت ها که سخت با برنامه های ابراهیم علیه السّلام آسیب دیده بود تا حدی تأمین شود. هنگامی که از جوانب مختلف در هیزم ها آتش افکندند، شعله اش به اندازه ای عظیم بود که پرندگان قادر نبودند از آن منطقه بگذرند. بدیهی است به چنین آتش گسترده ای نمی توان نزدیک شد، تا چه رسد به اینکه بخواهند ابراهیم علیه السّلام را در آن بیفکنند؛ ناچار از«منجنیق» استفاده کردند. ابراهیم علیه السّلام را بر آن نهاده و با یک حرکت سریع، به درون آتش پرتاب نمودند.
در روایاتی که از طرق شیعه و اهل سنّت نقل شده است، می خوانیم: «هنگامی که ابراهیم علیه السّلام را بالای منجنیق گذاشتند و می خواستند در آتش بیفکنند، آسمان و زمین و فرشتگان فریاد کشیدند، و از پیشگاه خداوند تقاضا کردند که این قهرمان توحید و رهبر آزاد مردان را حفظ کند.»
و نیز نقل کرده اند: جبرئیل به ملاقات ابراهیم علیه السّلام آمد و به او گفت: «ألک حاجة؛ آیا نیازی داری؟[تا به تو کمک کنم ]؟» ابراهیم علیه السلام در عبارتی کوتاه گفت: «امّا الیک فلا؛ اما به تو، نه (به آن کسی نیاز دارم که از همگان بی نیاز و بر همه مشفق است).» در این هنگام جبرئیل به او پیشنهاد کرد و گفت: «فاسئل ربّک؛ پس نیازت را از خدا بخواه.»و او در پاسخ گفت: «حسبی من سؤالی علمه بحالی؛ همین اندازه که او از حال من آگاه می باشد، کافی است.»[6]
آن حضرت چون بر خدا چنین توکل نمود و کار خود را کاملا به او واگذاشت، خداوند نیز کفایت امر او را نموده و به آتش دستور داد که: «بر ابراهیم علیه السّلام سرد و سلامت باش».[7]
آثار توکل در کلام امام جواد علیه السّلام
امام جواد علیه السّلام در کلامی گهر بار فرمود: «من وثّق باللّه اراه السرور، و من توکّل علی اللّه کفاه الامور، و الثقة باللّه حصن لا یتحصّن فیه إلاّ المؤمن، و التّوکّل علی اللّه نجاة من کلّ سوء و حرز من کلّ عدوّ؛[8] هرکس به خداوند اعتماد کند، خدا شادمانی را به او بنمایاند و هرکس به خدا توکل کند، خدا امورش را کفایت می کند. اعتماد به خدا، دژی است که تنها مؤمن در آن محافظت می شود و توکل به خدا، نجات یافتن از هر بدی و در امان ماندن از هر دشمنی می باشد.»
1- کفایت امور
یکی از آثار که امام جواد علیه السلام نام می برد، این است که: هرکسی که بر خدا توکل کند، خداوند امور او را کفایت می کند. این کلام، برگرفته از آیه 3 سورۀ طلاق است که خداوند در آن می فرماید:
(و من یتوکّل اللّه فهو حسبه إنّ اللّه بالغ أمره قد جعل اللّه لکلّ شی ء قدرا)؛
«و هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کفایت خواهد کرد؛ که خدا امرش را نافذ و روان می سازد و بر هر چیز، قدر و اندازه ای مقرر داشته است.»و دلیل آن، این است که فرد امورش را به خدا واگذاشته و او را وکیل خود قرار داده است و وکیل، کار موکل خود را به سامان می رساند.
حقیقت توکل این است که انسان تلاشگر، کار خود را به خدا واگذارد و حل مشکلات خویش را از او بخواهد؛ خدایی که از تمام نیازهای او آگاه و نسبت به او، رحیم و مهربان است، و قدرت حلّ هر مشکلی را دارد. کسی که دارای روح توکل است، هرگز یأس و نومیدی را به خود راه نمی دهد، در برابر مشکلات احساس ضعف و زبونی نمی کند، در برابر حوادث سخت، مقاوم است، و همین فرهنگ و عقیده چنان به او قدرت روانی می دهد که می تواند بر مشکلات پیروز شود. و از سوی دیگر، امدادهای غیبی که به متوکلان نوید داده شده، به یاری او می آید، و او را از شکست و ناتوانی رهایی می بخشد.
2- پناهگاه محکم برای مؤمن
امام جواد علیه السّلام در مورد بعد، می فرماید: توکل و اعتماد به خداوند، حصن محکمی است که جز مؤمن به آن پناهنده نمی شود. این مطلب، ناظر به آیات مختلفی از قرآن کریم است که می فرماید:
(و علی اللّه فلیتوکّل المؤمنون)[9]؛
«پس مؤمنان باید که بر خدا توکل کنند.»همچنین می فرماید:
(إنما المؤمنون الّذین إذا ذکر اللّه وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم إیمانا و علی ربّهم یتوکّلون)[10]؛
«مؤمنان تنها کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دل هاشان ترسان می گردد، و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده می شود، ایمانشان افزون می گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند.»خداوند در آیه 56 سوره اسراء خطاب به ابلیس می فرماید:
(إنّ عبادی لیس لک علیهم سلطان و کفی بربّک وکیلا)؛
«محققا برای تو نسبت به بندگانم سلطه ای نیست. و این که پروردگار تو وکیل [آنان ]باشد، برایشان کافی است.»
عدم سلطه شیطان بر بندگان حقیقی خدا به وسیله ایمان، تقوا و عمل صالح است که در پناهگاه الهی هستند و شیطان قدرت نزدیک شدن به آنها را ندارد؛ لذا بنده دائما باید از شرّ شیطان و شیطان صفتان به خدا پناه ببرد و این به مجرد گفتن«اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم»نیست؛ بلکه باید رو به خدا برد و خود را در حصن حصین اللّه داخل کند؛ مثل کسی نباشد که سگ گیرنده در قفای او باشد و بگوید: پناه بردم به قلعه کدخدا؛ بلکه باید در قلعه داخل شود تا محفوظ بماند.
«کسی که توکل داشته باشد و امور خود را به خدا واگذارد، البته خداوند او را پناه می دهد و از شرور شیاطین انسی و جنی، مصون و محفوظ می دارد؛ بلکه او را کافی است.»[11]
3- امان از هر بدی
مورد دیگر در سخن امام جواد علیه السّلام آن است که توکل، نجات از هر بدی و پناهگاهی از هر دشمن است. این هم معلوم است؛ کسی که امور خود را به خدا می سپرد، خداوند او را از شرّ هر بدی و دشمنی حفظ می کند؛ زیرا در توکل، انسان بر خدا اعتماد و اطمینان می کند؛ بنابراین خداوند نیز اعتماد او را این گونه پاسخ می گوید. همان طور که در اثر قبلی ذکر شد، توکل همانند حصن حصینی است که متعلق به حقتعالی است و تنها کسانی وارد این دژ امن الهی می شوند که از متوکلین باشند؛ پس هر که با توکل و توسل، در این پناهگاه الهی داخل شود، از هر گزند، بدی و شرارتی محفوظ است؛ بلکه خداوند او را در هر امری کفایت می کند.
نردبان ترقی و پیشرفت
امام جواد علیه السّلام در حدیث دیگری فرمود:
«الثّقة باللّه تعالی ثمن لکلّ غال و سلّم الی کلّ عال؛[12] اعتماد به خدای متعال، بهای هر چیز گرانبها و نردبانی به سوی همه بلندی هاست.»
در این حدیث شریف، دو مورد دیگر از آثار و فواید توکل بر شمرده شده است: الف. انسان با توکل و اعتماد به خدای سبحان می تواند هر چیز گرانبهایی را به دست آورد.
ب. انسان با توکل، قادر است مدارج علمی و عملی را به سرعت طی کرده و خود را به مراتب بالاتر برساند. همان طور که می تواند در دنیا از طریق نردبان توکل بالا رفته و موفقیت کسب کند، قادر خواهد بود در قیامت براساس مرتبه توکل خود، مدارج عالیه بهشت و رضوان الهی را طی کند و به اوج مقامات برسد؛ پس توکل، نردبانی است به سوی همه بلندی ها و به عبارت بهتر، نردبانی است به سوی خدا.
خداوند می فرماید:
(و الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات لنبوّئنّهم من الجنّة غرفا تجری من تحتها الانهار خالدین فیها نعم اجر العاملین *الّذین صبروا و علی ربهم یتوکّلون)[13]؛
«و کسانی را که ایمان آوردند و عمل نیکو کردند، در بهشت فرود می آوریم؛ در غرفه هایی که جایگاه آنها باشد و از زیر آن غرفه ها، آب هایی جریان دارد و در آن غرفه ها جاویدان خواهند بود و آن، پاداشض خوبی برای عمل کنندگان است. آنان کسانی می باشند(که در سختی ها)صبر کردند و بر پروردگارشان توکل می کنند.»
در تفسیر این آیات آمده است که: مقام و منزلت یافتن در غرفه های بهشتی، نصیب کسی می گردد که برای حفظ دین با نفس خود مجاهده نماید و برناگواری ها، سختی های روزگار و جفای دشمنان صبر و بردباری کند و نیز اتّکا و امیدش در تمام امور به پروردگارش باشد.[14]
اعتماد به غیر خدا
امام جواد علیه السّلام فرمود:
«کیف یضیّع من اللّه کافله و کیف ینجو من اللّه طالبه و من انقطع الی غیر اللّه و کّله اللّه الیه؛ چگونه ضایع می گردد کسی که خداوند کفیل او باشد؟ و چگونه نجات می یابد انسانی که خداوند طالب اوست؟(انسان فقط به دست خداوند نجات می یابد) آنکه به غیر خدا دلبستگی داشته باشد، خداوند او را به آنکه طالب اوست، وامی گذارد».[15]
بنا به نص قرآن کریم، خداوند برای بنده کافی است، اگر به او توکل کند؛ پس اگر کسی بر خدا توکل نکند، خدا او را کفایت نمی کند و وی را به کسی که به او امید داشته است، وا می گذارد. این معنا به این آیه اشاره که می فرماید:
(ألیس اللّه بکاف عبده و یخوّفونک بالّذین من دونه و من یضلل اللّه فما له من هاد)[16]؛
«آیا خدا کفایت کننده بنده خود نیست؟و می ترسانند تو را به آنان که غیر او هستند و کسی که خدا او را گمراه کند، پس برای او هدایت کننده ای نباشد.»
در بیان این معنا از امام جواد علیه السّلام به دو حدیث دیگر اشاره می شود.
امام صادق علیه السّلام فرمود:
«خداوند به حضرت داود علیه السّلام وحی فرستاد: هرگاه بنده ای از بندگانم فقط به من متمسک شود و من نیت او را صادق بیابم، اگر آسمان و زمین و تمام آنچه در آنهاست، با او درافتند، برایش راه گریز قرار می دهم و هر بنده ای از بندگانم به کسی جز من متمسک شود و این معنا را در نیت او بیابم، اسباب آسمانی را از دست او قطع و زمین را زیر پایش سوراخ می کنم و برای من مهم نیست که در کجا هلاک شود.»[17]
همچنین می فرماید: در کتابی خواندم که خدای تعالی می فرماید: «قسم به عزت و مجد و جلالم! قسم به رفعتم بر عرش! هرکس به کسی جز من امیدوار باشد، امیدش را به یأس مبدل و در بین مردم دورش می سازم. و آیا در شدائد به غیر من امید می بندد در حالی که شدائد در دست من است؟ آیا به غیر من امیدوار است و در خیالش در دیگری را می کوبد در حالی که کلید تمام درهای بسته در دست من است و در خانه ام به روی کسانی که مرا بخوانند، باز است؟چه کسی در مهمی به من امید بست که امیدش را قطع کردم؟من آرزوی بندگانم را نزد خود محفوظ داشتم و آنها به حفظ من راضی نشدند؛ آسمان هایم را از کسانی که از تنزیه من خسته نمی شوند، پر کردم و به آنها دستور دادم که در به روی بندگانم نبندند و بندگان به قول من اعتماد نکردند. آیا نمی دانند که هرکس به مصیبتی دچار شود، کسی جز من که قبل از درخواست عطا می کنم، با درخواست جواب سائلم را نمی دهم؟آیا من بخیلم که بنده ام مرا بخیل می داند؟آیا جود و کرم از من نیست؟آیا عفو و رحمت در دست من نیست؟اگر تمام اهل آسمان ها و زمین آرزومند باشند و به هر کدام به قدر آرزوی همه عطا کنم، ذره ای از ملکم کاسته نمی شود؛ چگونه کم شود از ملکی که قیّم آن منم؟پس وای به حال کسانی که از رحمت من ناامیدند! وای به حال کسانی که مراعات مرا نکردند و مرتکب معصیت شدند!».[18]
نتیجه
انسان باید نظر کند که خداوند عزیز چقدر افراد بینوا را به آسانی و سهولت روزی می رساند؟چقدر صاحبان مال و ثروت را در طرفة العینی بیچاره و تهی دست می سازد؟بسی ارباب حشم و لشکر و سپاه افزون از حدّ و مرز و قوّت و شوکت که به یک چشم بر هم زدن، عاجز و درمانده گشته، ذلیل و خوار مانده اند و بسا افراد بی دست و پا که به معاونت خداوند یکتا، صاحب قوّت و شوکت شده و بر ملک و مال، استیلا یافته اند. آری:
یکی را به سر، تاج شاهی نهی
یکی را به دریا، به ماهی دهی
یکی را بر آری و قارون کنی
یکی را به نانی، جگر خون کنی
زمام همه امور به دست اوست و بسط و قبض هر کاری در ید قدرت او.
هیچ کس بی امر او، در ملک او
در نیفزاید سر یک تار مو
واحد اندر ملک و او را یار نی
بندگانش را جز او سالار نی
پس اگر عاقل او را وکیل کار خود نکند، چه کسی را وکیل خواهد کرد؟و اگر امر خود را به او وانگذارد، به که وا خواهد گذاشت؟و اگر از او یاری نجوید، از که خواهد جست؟
دامن آن گیر ای یار دلیر
کو منزّه باشد از بالا و زیر
با تو باشد در مکان و لا مکان
چون بمانی از سر آزادگان
غیر هفتاد و دو ملت کیش او
تخت شاهان، تخته بندی پیش او
حبّذا آن مطبخ پر نوش و قند
کاین سلاطین کاسه لیسان وی اند
گر بسوزت باغ انگورت دهد
در میان ماتمی، سورت دهد[19]
پی نوشت ها
[1] چهل حدیث، امام خمینی، ص 214، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1378 ش.
[2] ر. ک: المیزان، علامه طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر موسوی، ج 11، ص 216 و 217، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374 ش.
[6] تفسیر نمونه، آیة اللّه مکارم شیرازی، ج 13، ص 444 و 445، دار الکتب الاسلامیه، 1374 ش.
[8] الفصول المهمّه، ابن صباغ مالکی، ج 2، ص 1051، دار الحدیث، 1422 ق.
[11] تفسیر اطیب البیان، سید عبد الحسین طیب، ج 8، ص 280، انتشارات اسلام، 1378 ش.
[12] بحار الأنوار، علامه محمد باقر مجلسی، ج 78، ص 364، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403 ق.
[14] مخزن العرفان، سیده نصرت امین بانوی اصفهانی، ج 10، ص 62، انتشارات نهضت زنان مسلمان، 1361 ش.
[15] بحار الأنوار، ج 78، ص 363 و 364.
[17] اخلاق مرحوم سید عبد اللّه شبّر، ترجمه محمد رضا جباران، ص 424، انتشارات هجرت، 1378 ش.
[18] ترجمه اخلاق اسلامی، (جامع السعادات، ملا مهدی نراقی)، سید جلال الدین مجتبوی، ج 4، ص 281، انتشارات حکمت، 1377 ش.
[19] معراج السعادة، ملا احمد نراقی، ص 789، انتشارات هجرت، 1377 ش.