به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، رقم بسیار اندک است و از برنامههای توسعهای هم عقب ماندهایم؛ اما اگر براساس اظهارات مقامات جلو بریم، باید در آینده 80 درصد از برق مصرفی کشور را از انرژیهای تجدیدپذیر و بهرهوری انرژی برق تأمین کنیم. اکنون ظرفیت نامی تولید برق کشور رقمی حدود 81 هزار مگاوات است. اما چگونه این اتفاق رخ خواهد داد و الان چه موانعی در این مسیر وجود دارد؟ دنیا در چه شرایطی است؟ سیدهاشم اورعی، استاد تمام دانشکده برق دانشگاه صنعتی شریف و رئیس انجمن انرژی بادی ایران در گفتوگو با «ایران» پاسخ این پرسشها را میدهد.
به نظرتان روزی میرسد که دیگر در تولید برق، از سوختهای فسیلی استفاده نشود؟
سرعت جایگزینی سوختهای فسیلی با انرژیهای تجدیدپذیر قابل توجه است. بهعنوان مثال جامعه اروپا تصویب کرده که تا سال 2030 حداقل 32 درصد از کل انرژی الکتریکی مصرفی خود را از نیروگاههای بادی تأمین کند. در حال حاضر کشورهایی مانند اسکاتلند به تأمین 100 درصدی انرژی الکتریکی مورد نیاز خود از محل تجدیدپذیرها دست یافتهاند. با اطمینان میتوانم بگویم که بزودی کشورهای اروپایی مصرف سوخت مایع را برای تولید برق حذف میکنند. به روند سرمایهگذاری در تولید برق توجه کنید؛ بیشتر سرمایه گذاریها بر بخش انرژی تجدیدپذیر متمرکز است. در این میان، انرژی بادی بیشترین شیب افزایش سرمایهگذاری را دارد. پس از آن، انرژی خورشیدی است. اما در مقابل شیب سرمایهگذاری در نفت و گاز منفی است.
در سال 2018 میلادی برای نخستین بار، بیشتر از راهاندازی ظرفیت جدید نیروگاههای فسیلی در اروپا، این نیروگاهها از مدار خارج شدند. اما روند معکوس آن در خصوص انرژی بادی و خورشیدی مشاهده میشود. با اطمینان میتوان گفت، جهان به سمت کنار گذاشتن نفت و گاز در فرآیند تولید برق حرکت میکند. در بسیاری از کشورها، توسعه انرژی تجدیدپذیر بهصورت قانون درآمده و تمرکز ویژهای بر انتقال هر چه سریع تر از سوخت فسیلی به انرژی تجدیدپذیر وجود دارد. اکنون فرآیند تولید انرژی الکتریکی از منابع تجدیدپذیر تبدیل به یک صنعت شده و نقش قابل توجهی در اقتصاد خیلی کشورها ایفا میکند.
در ایران وضعیت چگونه است؟
وضعیت ایران متفاوت از دنیاست. ما بیش از 80 هزار مگاوات ظرفیت منصوب نیروگاهی در ایران داریم که توان واقعی آن حداکثر60 هزار مگاوات است. از این 60 هزار مگاوات کمتر از هزار مگاوات از نوع تجدیدپذیر است؛ یعنی حدود یک درصد از کل ظرفیت تولید که ناچیز است.
اما به آمار مصرف انرژی در ایران توجه کنید. طبق آمار موجود بهطور متوسط در هر روز معادل یک میلیون و 700 هزار بشکه نفت و 600 میلیون مترمکعب گاز در کشور مصرف میشود. اما این 600 میلیون مترمکعب، ارزش حرارتی معادل چهار میلیون بشکه نفت دارد. یعنی معادل چهار میلیون بشکه نفت در هر روز گاز مصرف میکنیم و در مجموع در کشور روزانه معادل پنج میلیون و 700 هزار بشکه نفت مصرف میشود.
اکنون قیمت نفت بهخاطر شیوع ویروس کرونا سقوط کرده اما اگر میانگین 5 سال اخیر را در نظر بگیریم میبینیم که ما ایرانیان هر سال یک چهارم از تولید ناخالص داخلی کشور را با مصرف بیرویه سوختهای فسیلی از بین می بریم و معادل 5/25 درصد از کل GDP کشور، انرژی مصرف میکنیم.
البته درحالی 5 میلیون و 700 هزار بشکه مصرف سوخت فسیلی گزارش میشود که آمارها نشان میدهد در سال 1356 این رقم 500 هزار بشکه بیشتر نبوده است. اما در همان سال شش میلیون بشکه صادرات نفت داشتیم؛ یعنی 12 برابر مصرف داخلی صادر میکردیم.
GDP کشور ترکیه تقریباً دو برابر ایران است. اما 780 هزار بشکه بیشتر نفت مصرف نمیکند؛ یعنی کمتر از نصف ایران میسوزاند و دوبرابر ایران تولید میکند. با توجه به جمعیت برابر دو کشور میتوان گفت که سیستم انرژی ایران ناپایدار است و چند سال دیگر تازه متوجه عمق فاجعه خواهیم شد.
علت اینکه این روند مخرب در کشور ما رقم خورده، چیست؟
مهمترین عامل آن، وضعیت نابسامان اقتصاد انرژی در کشور ماست. وقتی قیمت تمام شده برق بین 1500 تا 2000 تومان به ازای هر کیلووات ساعت باشد اما به طور متوسط 80 تومان به فروش برسد، یعنی در حال ارسال یک سیگنال منفی به مردم هستیم و به آنها میگوییم که این برق بیشتر از 80 تومان نمیارزد و هرقدر که میخواهید بد مصرف کنید.
این درحالی است که همه کشورها یک نظام نامه تحت عنوان «سیاست انرژی» دارند و کشور ما با وجود آنکه یک تولیدکننده بزرگ انرژی است، این سیاست نامه انرژی را ندارد و به همین خاطر هم 5/25 درصد از کل تولید ناخالص داخلی را میسوزاند اما سهم تحقیق و توسعه از GDP نیم درصد است. چرا که تحقیقات برای توسعه در آینده نمود پیدا میکند و روند کنونی مصرف ناشی از خرابکاریهای گذشته است. از آنجایی که اصلاح این روند هزینه غیراقتصادی دارد، دست به آن نمیزنیم.
در بخش انرژیهای تجدیدپذیر مشکلات پیچیدهتر نیز میشود. اقتصاد تجدیدپذیرها به طرز عجیبی خراب است. برای مثال اگر یک نیروگاه حرارتی احداث شود، وزارت نیرو گاز را به این نیروگاه تقریباً مجانی تحویل میدهد و برق آن را خرید تضمینی میکند. وقتی مواد اولیه را مجانی به نیروگاه تحویل میدهیم، فلسفه افزایش راندمان را از معادله پاک کردهایم. به نیروگاهها یارانه ای در ورودی یعنی نفت و گاز داده میشود که اتلاف انرژی را بیشتر میکند. اما اگر این یارانه روی محصول نهایی داده شود، شرایط تغییر میکند. به این ترتیب که با قیمت واقعی گاز را به نیروگاه تحویل داده و حمایتهای دیگری از آنها کرد.
باید به مردم نیز واقعیت را گفت که قبض برق 40 هزارتومانی این ماه آنها در واقع بیشتر از400 هزار تومان است و ارزان نیست. آن زمان انرژی ارزش واقعی خود را پیدا میکند. مزیت دوم این است که برای نیروگاه دار استفاده از تکنولوژی نوین ارزش پیدا میکند.
اکنون راندمان برخی از نیروگاههای کشور 20 درصد است. یعنی بیش از آنکه برق تولید کند، کارخانه تولید دود و حرارت است؛ ولی کسی آن را درست نمیکند، چراکه منطق و دلیلی برای افزایش راندمان نیروگاهها که انرژی مجانی دریافت میکنند، وجود ندارد.
فکر میکنید که در چنین فضایی انرژی تجدیدپذیر فرصت حضور بیشتری خواهد داشت؟
بله. ولی آن زمان دولت هم نگاهش به انرژیهای تجدیدپذیر باید تغییر کند و نگوید که توسعه انرژی تجدیدپذیر صرف ندارد. هرکجا در دولت برای چانهزنی میرویم، میگویند که خرید برق 400 تومانی از نیروگاههای تجدیدپذیر تا زمانی که برق حرارتی 80 تومان باشد، صرفه ندارد و گران است.
در دنیا این بحث مطرح نیست که تجدیدپذیر ارزان یا گران است. چراکه ارزانترین نوع انرژی الکتریکی در دنیا منابع تجدیدپذیر هستند، ولی ما آنقدر به نیروگاههای با سوخت فسیلی سوبسید دادهایم که قیمت واقعی را نمیدانیم.
ما نباید تنها به دنبال انرژی تجدیدپذیر باشیم بلکه هدف نهایی ایجاد و توسعه صنعت انرژی تجدیدپذیر است. چون این صنعت یک لیست بلندبالا مزیت دارد که آخرین آن برق است. اشتغال ایجاد میکند، صنعت را راه میاندازد، از مهاجرت جلوگیری میکند، موجب توسعه اقتصادی میشود، امنیت به وجود میآورد، پدافند غیرعامل دارد، آب مصرف نمیکند و مهمتر از همه مسائل زیست محیطی آن است.
چرا قیمت خرید تضمینی با نرخ ارز افزایش نیافت؟ مگر قرار نبود یکی از متغیرها نرخ ارز باشد؟
طبق فرمول قرار بود هر کس انرژی بادی یا خورشیدی تولید کند؛ محصول آن خرید تضمینی شود. آن فرمول دو متغیر داشت که یکی از آن تورم بود و دیگری نرخ ارز طبق اعلام بانک مرکزی. ما امیدوار بودیم با این روند صنعت تجدیدپذیر پا بگیرد. ارز که چند برابر شد انتظار این بود ارقام جدید در نرخ خرید اعمال شود. 18 ماه طول کشید تا وزارت نیرو اینها را اعمال کرد و آن هم به صورت کاملاً ناقص. لذا توجیه اقتصادی انرژی تجدیدپذیر از دو سال قبل تاکنون از بین رفت و نتیجه این است که صنعت انرژی تجدیدپذیر در آستانه تعطیلی است.
بعد از 10 سال دوندگی برای ایجاد صنعت تجدیدپذیر، آیا عاقلانه است که این صنعت را از بین ببریم؟ البته در این زمینه منافع مافیای سوخت فسیلی نیز اثر دارد. نیروگاهداران افرادی عادی نیستند، اغلب صاحبان قدرت و ثروت هستند و آنها تجدیدپذیر را به صورت مانعی برای ادامه فعالیت خود میبینند.
امروز اگر کسی 100 کیلو وات نیروگاه خورشیدی را اجرا کند باید نزدیک به یک میلیارد تومان هزینه کند. اما این پول بعد از 8 سال برمیگردد. پس چگونه ما میتوانیم انتظار داشته باشیم که صنعت تجدیدپذیر پا بگیرد. اقتصاد آن خراب است و میتوان به جرأت گفت که امروز در مملکت چیزی به نام انرژی تجدیدپذیر نداریم.
چقدر از برق مصرفی کشور را میتوانیم از منابع تجدیدپذیر تأمین کنیم؟
ما ظرفیت این را داریم که کل مصرف انرژی مان را از تجدیدپذیر به دست بیاوریم. البته نیروگاههای حرارتی و سیکل ترکیبی نیز داریم و نیاز به این کار نیست. اما در یک دوره 10 ساله باید نسبت میان این بخشها تنظیم شود.
در حال حاضر در دانمارک 46 درصد از کل برق مصرفی از باد تأمین میشود. کشور ترکیه با ما شروع کرده است و الآن بیش از هفت هزار مگاوات نیروگاه بادی دارد در حالی که ما 300 مگاوات داریم. و از همه بدتر با این سرعتی که ما در تجدیدپذیر کار میکنیم، همه آن ضرر است و باید آن را تعطیل کنیم. چرا که ایجاد و رشد صنعت اتفاق نمیافتد.
اگر بخواهیم صنعتی راه بیندازیم منافع آن تنها در تولید برق نیست بلکه در ایجاد اشتغال است. اساس و پایه صنعت ایران بسیار قوی است. ما نه تنها میتوانیم برای خودمان تجهیزات نیروگاه بادی بسازیم بلکه میتوانیم صادر هم بکنیم و نیروگاه بادی و خورشیدی در بقیه نقاط دنیا احداث کنیم. ما باید حداقل سالی 500 مگاوات تقاضا داشته باشیم که این صنعت از نقطه سر به سر آن بالاتر رود. وقتی که ما سالی 10 مگاوات نیروگاه خورشیدی اجرا میکنیم و 10مگاوات نیروگاه بادی، باید آن را رها کرد. اینگونه یک صنعت پا نمیگیرد. باید عزمی ایجاد شود و به سوی سالی هزار تا دو هزار مگاوات ظرفیت جدید رفت تا صنعت شکل بگیرد.
با شیوع ویروس کرونا و تحولات بازار نفت آیا سرمایهگذاران به فکر تمرکز بیشتر بر انرژیهای کم ریسکتر که یکی از آنها انرژی تجدیدپذیر هست، نیفتادهاند؟ آیا ویروس کرونا بر مصرف انرژیهای تجدیدپذیر نیز اثر گذاشت؟
اتفاقاً ویروس کرونا و شرایط جدید در اقتصاد جهان ما را در وضعیت فوقالعاده خوبی قرار داده به شرط آنکه بتوانیم از این فرصت طلایی استفاده کنیم. اقتصاد بسیاری از کشورهای صنعتی بهدلیل شیوع ویروس کرونا سخت به مخاطره افتاده و این در حالی است که صنعت ما بهدلیل عدم ارتباط تنگاتنگ با جهان کمترین آسیب را دیده است. با توجه بهزیر ساختهای صنعتی موجود در کشور، فرصتی ایده آل پدید آمده که طبق برنامهای مدون، صنعت انرژی تجدیدپذیر در کشور ایجاد شده و ضمن رفع نیاز داخل، جای خود را در منطقه مستحکم کرده و بازار را از سایر کشورها بگیریم.
بهعنوان سؤال آخر! راهکار پیشنهادی شما چیست؟
ما میتوانیم دو نوع تصمیم بگیریم. یا تصمیم بد بگیریم یا تصمیم سخت. تصمیم خوب و آسان نداریم. هر کس با دید تخصصی نگاه کند، میبیند که سیستم انرژی کشور ما کاملاً غیر منطقی و ناپایدار است. بزودی دنیا به ما اجازه تولید برق از نیروگاههای فسیلی را نمیدهد و نمیگذارد که آلودگی ایجاد کنیم.
اکنون بخشهایی از یک نیروگاه حرارتی افتتاح میشود که ما تا چند سال دیگر مجبور خواهیم شد درب آن را ببندیم. یا این قوانین به طور فیزیکی نیروگاههای ما را تعطیل خواهند کرد یا آنقدر جریمه میگذارند که ما نمیتوانیم کاری بکنیم.
یکی از مشکلات بزرگی که مانع توسعه تجدیدپذیرها در ایران است، نبود یک متولی واحد و توانمند است. سازمان محیط زیست، وزارت نیرو، وزارت نفت، بانک مرکزی، شورای اقتصاد و نهادهای دیگری درگیر هستند که هر کدام نگاه خودشان را دارند. متولی اصلی آن باید وزارت نیرو و با قدرت کافی باشد.
بههر حال این کار شدنی است. بندر گدنسک در شمال لهستان یک زمانی مهد کشتیسازی اروپا بود. صنعت کشتیسازی در اروپا رو به افول گذاشت. طی یک برنامه توسعه صنعتی، اهداف و برنامهها را عوض کردند و الان این شهر مهد انرژی تجدیدپذیر است. در اسپانیا هم این اتفاق افتاده است. ما هم میتوانیم همین کار را بکنیم. میتوانیم تکنولوژی آن را ایجاد کنیم. تکنولوژی انرژی بادی و خورشیدی تکنولوژی کره مریخ نیست.
اگر ما هزار مگاوات نیروگاه خورشیدی و هزار مگاوات نیروگاه بادی داشتیم؛ سالی دو میلیارد دلار میتوانستیم درآمد ارزی داشته باشیم. الان ما تولیدی نداریم که کسی بخرد. اگر ما برنامه را تدوین کنیم در عرض سه سال میتوانیم تجهیزات مورد نیاز را در داخل تولید کنیم. باید شرایط را در ایران فراهم کنیم. حتی میتوانیم مجری پروژه شویم و خدمات مهندسی صادر کنیم.