پروین مرادی همسر سردار شهید مدافع حرم حاج حمید تقویفر فرمانده محور سامرا و از نوابغ اطلاعات و عملیات، ضمن ابراز نگرانی از آنچه در غِیزانیه از توابع استان خوزستان پیش آمده است نکاتی را در رابطه با سیره عملی این فرمانده شهید در راستای رسیدگی به امور مردم برای ایسنا روایت میکند. او میگوید: در دورانی که اهواز زندگی میکردیم حاج حمید یک ماشین داشت که روغن ریزی میکرد و باعث شده بود آسفالت جلوی درب منزل خراب شود. روزی که متوجه شد ماشینش به آسفالت کوچه آسیب رسانده است با هزینه شخصی اقدام به ترمیم چاله و خرابیهای ایجاد شده کرد.
* گمنام مانند «حاج حمید»
* فرمانده همیشه در دسترس
خودش لباس عمل به تن میکرد
حاج حمید بیش از نیازش ماده اولیه آورده بود. برای همین سایر بخشهای کوچه را هم که نیاز به ترمیم داشت خودش لباس کار پوشید و آسفالت کرد. این در حالی بود که من به ایشان میگفتم که انجام چنین اموری به مسئولان شهرداری ارتباط دارد ولی حاج حمید اعتقاد داشت هرکس باید نسبت به همسایه و همنوعش مسئول باشد. او نمیتوانست در برابر مشکلات مردم بیتفاوت باشد برای همین ابتدا خودش لباس کار تن میکرد تا مشکلات مردم را برطرف کند سپس مطالبات مردم را هم به گوش مسئولین میرساند.
همیشه در دسترس مردم بود
گاهی از او میخواستیم که در منطقه بهتری از تهران زندگی کنیم یا به منطقهای برویم که اقواممان در آنجا حضور دارند. اما حاج حمید پایینترین نقطه شهر را برای زندگی انتخاب کرده بود. حاج حمید اعتقاد داشت که زندگی در بالای شهر باعث میشود از مردم عادی به دور باشد و این مسئله دسترسی مردم به او را ناممکن خواهد کرد.
* ماجرای نفوذ تنها سردار ایرانی در پایگاه هوایی عراق
* فرمانده گمنامی که به قلب عراقیها نفوذ کرد
کسی از جایگاه حاج حمید واهمه نداشت
غربت در زندگی پایین شهر را انتخاب کرد تا مردم راحتتر بتوانند با او در ارتباط باشند. هرگاه کسی به مشکل برمیخورد یا انتقادی و پیشنهادی داشت پیش او میآمد و او تا جایی که در توان داشت و میتوانست آنها را راهنمایی و کمک میکرد.
حاج حمید خود را نسبت به تمام مردم مسئول میدید برای همین نمیخواست که از آنها دور باشد. حاج حمید با وجود اینکه یک سردار سپاه بود. مشکلات و دغدغه دیگران را مشکل خود میدانست و دلسوز مردم بود. برای همین کسی واهمهای از جایگاه او نداشت و هرکس به مشکلی بر می خورد به او رجوع میکرد.
خدایا، یک چشم بر هم زدن، مرا به خود وامگذار
قرار بود برای زندگی به منطقه دیگری از تهران برویم و زندگی کنیم. در همین حین مأموریتی به حاج حمید واگذار شده بود و تصمیم گرفتیم آخر هفته نسبت به معامله خانه اقدام کنیم. در آن سالها من هم دانشجو بودم و در رابطه با معضلات آپارتمان نشینی باید تحقیقی ارائه میکردم. حاج حمید زودتراز زمان مقرر به خانه بازگشت و در همین حین متوجه شد که من روی تحقیقی کار میکنم. مشتاق بود نوشتههای من را بخواند. در بخشی از تحقیقم اشارهای به آن محدوده از شهر تهران شده بود که صاحبان قبلی آن مناطق با نارضایتی زمین خود رابه شهرداری واگذار کرده بودند. حاج حمید وقتی متوجه این مسأله شد با خودش این دعا را زمزمه کرد «اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَد» (خدایا، یک چشم بر هم زدن، مرا به خود وامگذار.) و از اینکه بخواهد پای معامله ملک برود منصرف شد و ما همچنان در همان شهرک در پایین شهر ماندیم.
پرهیز از تجمل گرایی
حاج حمید دقت و وسواس خاصی در زندگی داشت و اگر احساس میکرد چیزی نمادی از تجمل گرایی است آن را استفاده نمیکرد. تمایل داشت همچون سایر مردم زندگی کند و معتقد بود تجمل گرایی یک معضل است که به تدریج در زندگی ظاهر میشود و عارضه اصلی آن ایجاد فاصله میان ارکان جامعه و شکاف میان مردم است.
به گزارش ایسنا، سردار شهید حاج حمید تقویفر (سردار سامرا) از فرماندهان دوران دفاع مقدس و نوابغ اطلاعات و عملیات بود که دیماه سال 1393 در جریان مقابله با تروریستهای تکفیری داعش در شهر عزیزبلد عراق به شهادت رسید. این فرمانده ایرانی از مؤسسان حشد الشعبی (بسیج مردمی) در این کشور بود. «ابو مریم» و «سردار سامرا» دیگر نامهای او هستند.