شناسه : ۲۰۲۳۹۴۳ - دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۳۴
چه اتفاقی میافتد اگر توییتر ترامپ را محروم کند؟
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، اگر این نوع توییتها از جانب یک کاربر عادی ارسال شود، منجر به تعلیق موقت میشود ولی توییتر سران ایالتها را مستثنا کرده و با استناد به بند «ارزش خبری» اجازه شانه خالی کردن از این مسوولیت را به خود میدهد. این مجادله پس از ادعاهای دروغین ریاستجمهوری درباره ارسال آرای انتخاباتی و افزودن لینک راستیآزمایی از جانب توییتر به آنها وارد مرحله جدیدی شده است. این اولین بار است که توییتر چنین گامی برمیدارد. این لینک با عنوان «حقیقتیاب» کاربران را به صفحهای مرتبط با مقالات CNN و مجموعهای از ادعاهای غیرقابل اثبات، کم ارزش و نارسا از جانب رییسجمهور هدایت میکند. این اقدام توییتر، ترامپ را برآشفته کرده و آن را دخالت در انتخابات 2020 میداند و تهدید به «نظارت شدید، یا بستن» این پلتفرم کرده است.(روشن نیست آیا او اختیاراتی در این زمینه دارد یا نه.) توییتر باید در مقابل رفتار آقای ترامپ چه کند؟ من فکر نمیکنم بتوان رییسجمهور ایالات متحده را حذف کرد یعنی او را از سایتهای شبکه اجتماعی محروم کرد و ارتباطات او را با عموم مردم تقلیل داد. اگر توییتر بخواهد آن را بشکافد، بحث سانسور چنان بالا خواهد گرفت که موضوع به کنگره و یا دادگاهها ختم خواهد شد. به علاوه کمپانی را در شرایط نامساعدتری قرار میدهد: ایفای نقش داور حقیقتیاب. من درباره این موضوع زیاد فکر کردهام که اگر بر فرض رییس اجرایی توییتر، جک دورسی آگاهانه با احتساب دروغهای آقای ترامپ و خطرات و بازخوردها تصمیم به حذف او از توییتر کند. آیا سلب این راه ارتباطی از رییسجمهور آسیب معناداری به او خواهد رساند؟ یا او همان توجهات را از طریق فیسبوک، که به نظر میآید با آدرسهای غلط ترامپ و اتهامزنیهای فتنهبرانگیز او مشکلی ندارد، به دست خواهد آورد؟ تجربه میگوید، حذف افراد در بلندمدت موثر است. طی سالهای اخیر چهرههای رسانهای طرفدار ترامپ مانند میلو یانوپولوس، چاک جانسون و آلکس جونز که به دلیل سرپیچی از مقررات پلتفرمها از چندین شبکه اجتماعی حذف شدهاند، نفوذ خود را نیز از دست دادهاند. ولی تاثیر توییتر حکایت دیگری است. گرچه مخاطبان یوتیوب و فیسبوک بسیار وسیعتر هستند ولی چهرههای حذف شده طرفدار ترامپ بیشتر از هر چیز بابت محروم شدن از متنهای 280 کاراکتری توییتر خشمگین بودند. توییتر را انتخاب میکنند نه برای دسترسی به مردم بلکه به عنوان تنها راه ورود به گفتوگوهای رسانهای. توییتر جایی است که روزنامهنگاران در طول روز در آن پرسه میزنند. خبرسازان مرافعههای توییتری را بیشتر میبینند و بیشتر به آن توجه میکنند. زرنگترین چهرههای طرفدار ترامپ خیلی زود آموختند که با اظهارنظرهای شرورانه و یا نقض مقررات پلتفرمها تا مرز قانونشکنی، خوراک مطبوعاتی ایجاد و از این راه گفتوگوهای خود را موثرتر کنند. آنها این قدرت و نفوذ را بدون داشتن حساب توییتری از دست میدهند. این مورد آقای ترامپ نخواهد بود. همانطور که افتضاح کنفرانس خبری کووید 19 نشان داد این مرد میتواند به خوبی بدون نیاز به تلفن هوشمند خبرساز شود و هرج و مرج ایجاد کند. مطبوعات افکار او را پوشش میدهند، مهم نیست که او چگونه آنها را نشر میدهد. اما تصور اینکه رییسجمهور با تحریم از جانب توییتر حتی اندکی هم به زانو درنیاید، دشوار است. آری، پستهای فیسبوک او در توییتر به اشتراک گذاشته خواهند شد. نامشخص است که آیا تاثیر معنیداری خواهد گذاشت یا نه و به نظر هم نمیرسد، تغییری در فضای مسموم سیاسی ما ایجاد کند. ولی از دست دادن دسترسی به توییتر حداقل موجب ایجاد کمی اختلال در استراتژی فعلی رییسجمهور خواهد شد که با توییتهای شبانه و دیرهنگام خود خشم روزنامهنگاران را برمیانگیزد. در مناظرات مربوط به محدود کردن آقای ترامپ از جانب توییتر به این وجه از دینامیک رسانه کمتر توجه شده است. بسیاری معتقدند که با تحریم آقای ترامپ در توییتر او بازتاب صدای خود را از طریق روزنامهنگاران از دست خواهد داد. مطبوعات سیاسی در این تکاپو هستند که چگونه اخبار یک ریاست جمهور غیرمعمول را پوشش دهند. گزارشگران و شبکهها بیشتر نیروی خود را بر تهیه مستنداتی از ناکارآمدی و فساد دولت ترامپ متمرکز کردهاند. اما ریاستجمهوری ترامپ مرزهای این رویارویی را نشان میدهد، مقابله قدرت با حقیقت روزنامهنگاری. استراتژی مشتزنی به درستی پاسخ نمیدهد تا وقتی خود قدرت از شما بخواهد به صورت آنها مشت بزنید آنها قدرت خود را اینگونه حفظ میکنند. پیتر پومرانسف، دانشآموخته مدرسه اقتصاد لندن و نویسنده کتاب «این تبلیغات نیست: ماجراهای جنگ علیه واقعیت» اخیرا به من میگفت «هدف دوقطبی کردن شهروندان و ایجاد یک جهانبینی قدرتمند به منظور بیگانهسازی آنها از حقیقت است. وقتی روزنامهنگاران با صاحبان قدرت از حقیقت صحبت میکنند در واقع به آنها اپوزیسیونی را نشان میدهند که آنها میخواهند.» مطبوعات، رسانهها و گزارشگران که به طور معمول نمیخواهند بیاعتبار شوند و یا مورد زورگویی قرار گیرند، موضع مخالف اختیار میکنند. این امر مسوولیت سنگینی بر دوش روزنامهنگاران خواهد بود در حالی که فرصتی نیز برای خودنمایی رییسجمهور و خوراک تبلیغاتی برای هوادارانش ایجاد میکند. آقای پومرانسف میگوید، «شرایط برای روزنامهنگاران دشوار است. ما آموزش دیدهایم که در مقابل قدرت ایستادگی کنیم. اما اکنون قدرتمندان آسودهاند و مشکلی با حملات ما ندارند فقط نگاه کن چگونه حمله میکنند.» این نیروی محرکه تا حد زیادی از طریق شبکههای اجتماعی تسهیل میشود و این هفته به طور کامل دیده شد: رییسجمهور اخبار کذب توییت میکند. رسانهها با صدای بلند میگویند که باید تحریم شود. توییتر اپلیکیشن حقیقتیاب اضافه میکند. مطبوعات برای بیاعتبار کردن ادعاهای رییسجمهور آنها را بازنشر میدهند و همزمان مواضع طرفداران و مخالفان ترامپ را مغشوش میکنند. میتوان گفت این چرخهای است که همه گروهها در آن شرکت دارند: رییسجمهور(که آغازگر آن بود) توییتر(که آن را تاب آورده است) و رسانهها(که آن را بازنشر میکنند به ندرت به نفع رییسجمهور). حذف یکی از شرکتکنندگان این چرخه موجب توقف آنی آن نخواهد شد. برای اینکار ما نیاز به بازبینی بیشتر اکوسیستم رسانههای خود داریم از مهندسی پلتفرمها تا نحوه پوشش خبری روزنامهنگاران درباره ریاستجمهوری. این کار توجیهی برای پلتفرمهایی مانند توییتر، فیسبوک و یوتیوب نیست که بیشتر از همه اولویت و تمرکز روی آنهاست و بازتعریفی از یک کاندیدای ریاستجمهوری خوب را به ما میدهند. آنها به بلندترین صداهای متعلق به شخصیتهای عاری از شرم امتیازی طبیعی میدهند. آنها به اخبار حاشیهای جنبشهای سیاسی مانند رییسجمهور فیلیپین، رودریگو دیوتر تا آقای ترامپ بها میدهند. پلتفرمها، رهبران را انتخاب نمیکنند اما امکان توجه نامحدود برای آنها فراهم میکنند، کاری که در یک کمپین انتخاباتی قیمت ندارد. آسیب این دست از رهبران جهان غیرقابل جبران است. محدود کردن آقای ترامپ در توییتر مانند نصب ابزار حقیقتیاب روی یک یا دو توییت کذب او شاید حس بهتری به این پلتفرم بدهد و برای مدتی احساس کند کمتر با دروغ مسموم شده است اما این تنها نوعی اتلاف وقت است. مشکلات زیربنایی که ما را به این گرداب اطلاعات دچار کرده، حل نشده باقی میماند. برای حل آن ما به شناخت وسیعی نیاز داریم. این شناخت شامل پلتفرمها میشود ولی بسیار فراتر از آن میرود.