نتایج یک نظرسنجی که اخیرا منتشر شده است نشان می دهد که چهل و سه درصد شرکت کنندگان در نظر سنجی که در تهران رخ داده، موافق ممنوعیت حضور اتباع افغانستان در تهران هستند. از طرفی، چهل و یک درصد شرکت کنندگان در نظر سنجی با ممنوعیت حضور اتباع افغانستان در تهران، مخالفت کردند.
تمایل به ممنوعیت حضور اتباع افغانستان در تهران، در میان افرادی که تحصیلات کم داشتند یا ساکن مناطق جنوب تهران بودند، بیشتر بود. چهل و چهار درصد از تهرانی هایی که در نظر سنجی شرکت کرده بودند، موافقت خود را با جداسازی محل زندگی اتباع افغانستان اعلام کرده و موافق زندگی اتباع این کشور در محله های خاصی در تهران بودند.
بیش از نیمی از شرکت کنندگان در نظرسنجی، موافق ممنوعیت تحصیل اتباع افغانستان در مدارس عادی در تهران بودند. زنان، بیشتر از مردان موافق تفکیک مدارس اتباع ایران با اتباع افغان بودند. 40 درصد کل شرکت کنندگان در نظرسنجی هم عقیده داشتند که اتباع افغانستان، عامل بیکاری ایرانیان بوده و در رقابت شغلی، موثر هستند. در میان این 40 درصد، افزادی که تحصیلات ضعیف داشتند و مشکلات معیشتی، بیشتر موافق تاثیرگذاری اتباع افغانستان در بیکاری خود بودند.
فقط 20 درصد از شرکت کنندگان در نظرسنجی اعتقاد داشتند که شباهت فرهنگی بین دو ملت ایران و افغانستان زیاد است و در منطقه20 تهران که شاهد حضور مهاجران افغان بودیم، 40 درصد معتقد به شباهت زیاد فرهنگ ایران و افغانستان هستند.
نکته ای که باید در نظر داشت این است که بیش از نیمی از مشارکت کنندگان در نظرسنجی ،اعتقاد داشتند که اتباع افغانستان، عامل جرم و جنایت در تهران نیستند. فقط 4 درصد کل شرکت کنندگان در نظرسنجی اعتقاد داشتند که تجربه مزاحمت از ابتاع افغانستان داشته و 96 درصد چنین تجربه ای نداشتند.
1128 نظر در زمستان سال 1398، در نظرسنجی که توسط دفتر طرح های ملی پژوهشگاه فرهنگ و هنر وارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد، مشارکت داشتند. دفتر مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران و مناطق 22 گانه شهرداری نیز در این نظر سنجی مشارکت داشتند.
به دلیل اینکه این نظرسنجی در جامعه آماری خود، افراد محدودی را در نظر گرفته و قطعا 1128 نفر، در برابر جمعیت 10 میلیون نفری تهران، جامعه آماری قابل قبولی محسوب نمی شود، لذا نظرات بیان شده توسط این تعداد را نمی توان به کل، تعمیم داد. شاید اگر یک نظرسنجی توسط گروه دیگری هم زمان با نظر سنجی وزارت ارشاد صورت میگرفت، شاهد تفاوت قابل توجه نظرات و آمار درباره تحصیل و زندگی وکار اتباع افغانستان در تهران بودیم.
طبق دستور رهبری، تحصیل اتباع افغانستان در ایران مجاز است. همان طور که 96 درصد جامعه آماری این نظرسنجی ارشاد، تجربه مزاحمتی از سوی اتباع افغانستان نبودند و این تا حدی با آمار جرم و جنایت در تهران نیز همخوانی دارد، افغانی ها، هیچ گاه عاملی برای توسعه جرم و جنایت در کلانشهر تهران نبودند.
اگر چه هر از گاهی اخباری مبنی بر جرم و تجاوز و دزدی شنیده می شود اما به قدری نیست که بتوان چنین نتیجه گرفت که اتباع شریف افغانستان در پایتخت، از محرک ها و عوامل جرم و جنایت در تهران یا سایر استان های کشور هستند. از طرفی، شرع و عقل و عرف، چنین اجازه را به دولت و ملت ایران نمی دهد که با نگاه نژاد پرستانه، به برادران و خواهران هموطن تبعه افغانستان نگاه کرده و ان ها را از تحصیل و زندگی شرافتمندانه در ایران، باز دارد.
ایرانیان همواره به مهمان نوازی و پرهیز از نگاه نژاد پرستانه شهره بوده و این را سفرنامه های ایرانشناسان وایرانگردان در طول تاریخ، بازگو می کند. اگر چه بالاخره در هر کشوری، گروهی نژاد پرست که تعدادشان هم کم نیست، وجود دارد. اما نباید نگاه اقلیت را به اکثریت، تعمیم داد و آن را غالب تصور کرد.
به هر حال، بخشی از اقتصاد کشور به خصوص در صنعت ساختمان، توسط برادران افغان در حال هدایت است و علت و دلایلش از حوصله این مبحث خارج است.
جدا کردن مدارس اتباع افغانستان و اتباع ایران در تهران که مورد تایید بخشی از جامعه آماری این نظرسنجی وزارت ارشاد است، بیشتر شبیه یک شوخی است.
با این وجود، اگر خواست اکثریت اتباع این کشور در تهران، اختصاص مدرسه ویژه باشد و نگاه خاصی حاکم نباشد، تاسیس چنین مدرسه ای در صورتی که با منع حضور و ثبت نام اتباع ایرانی همراه نشود و مصداق رفتار نژاد پرستانه تلقی نشود، نادرست نیست.
در تهران، قبلا مدارس سوئدیها و ایتالیایی ها بوده و ایرانیان در کنار اتباع سایر کشورها، تحصیل میکردند. دولت باید شرایط تحصیل و زندگی شرافتمندانه را هم برای اتباع ایرانی و افغان در 31 استان کشور فراهم کند. ما باید از فرهنگ و تمدن بزرگ پارس در سراسر جهان حمایت کنیم و اتباع افغان نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
آنچه مسلم است، نوع نگاه و رفتار برخی از ما مدعیان حقوق بشر و وطن پرستی، نسبت به هموطنان افغان در 40 سال اخیر، نه با باورهای اسلامی همخوانی دارد، نه با اندیشه های فرهنگ و تمدن اصیل ایران زمین. جور دیگر باید دید . . .