این مترجم در گفتوگو با ایسنا، در پی اتفاقی که برای رومینا، دختر 14ساله تالشی و کشته شدن او به دست پدرش رخ داد، و همچنین درباره پرداختن به مسائل نوجوانان و نقش ادبیات در جلوگیری از خشونتهای خانگی اظهار کرد: یکی از اهداف اصلی ادبیات علاوه بر سرگرمی مخاطب، آگاهی دادن به اوست؛ آگاهی دادن نسبت به حقوقی که در جامعه دارد و همچنین شرایط مختلفی که بچهها در زندگیشان دارند.
او سپس با اشاره به کتابش، «سرزمین دختران فراموششده» که در فهرست شورای کتاب کودک به عنوانی کتابی که یکی از موضوعهای آن خشونت خانگی است، گفت: موضوع اصلی این کتاب مهاجرت است؛ مهاجرت خانوادههایی که به امید دنیایی بهتر ترک وطن میکنند و به دلیل مشکلات خود به کشور دیگری میروند. گاهی خانوادهها رها میشوند و گاهی به خاطر فشار کلیای که به خودشان وارد میشود، به بچههایشان فشار مضاعف وارد میکنند. این کتاب ماجرای یک مادرخوانده است که نمیتوان گفت مقصر صددرصد است؛ خود او نیز قربانی شرایطی است که پیش آمده است. از همه در دسترستر دختران شوهرش هستند که عقدهاش را سر آنها خالی میکند. ممکن است این موضوع در هر جای دنیا اتفاق بیفتد، اصلا مسئله مهاجرت نباشد، یا مادر و پدر ناتنی نباشند، اما این فشار را به بچهها بیاورند. بچههایی که چنین مشکلاتی دارند با خواندن این کتابها با شخصیتهایی که تا حدودی شبیه خودشان هستند، همذاتپنداری میکنند و میتوانند راهکارهای مناسبی پیدا کنند که چطور خودشان را از آن منجلاب بیرن بکشند و مشکل خود را حل کنند؛ اینکه زیر بار هر زوری نروند و با خشونتی که به آنها وارد میشود، مقابله کنند.
انتظاریان سپس خاطرنشان کرد: آن زمان که میگفتند نباید خشونت در کتابهای کودک و نوجوان باشد، گذشته است. زمانی میگفتند قصهها تلخ نباشد و باید پایان خوش داشته باشد، اما الان نگاه تغییر کرده است. نویسندههای ما مانند نویسندههای دنیا سراغ موضوعات اینچنینی میروند تا مشکلات را ریشهیابی کنند. البته مسائلی در جامعه وجود دارد که ممکن است دست و پای نویسنده را ببندد، خط قرمزهایی که ممکن است مانع کار نویسندهها باشد؛ مثلا بخشی میتواند تعصبهایی باشد که باعث این خشونتها میشود، یا اینکه پای مشکلات روانشناختی و اقتصادی در میان باشد و گاهی هم جنونهای آنی موجب چنین خشونتهایی میشود.
او در ادامه بیان کرد: در کشورهای پیشرفته مددکارهای اجتماعی وجود دارند، اما متأسفانه ما چنین چیزی نداریم. در کشورهای پیشرفته بچه میتواند تلفن بزند و از پدر و مادر خود به این دلیلکه دست رویش بلند کردهاند، شکایت کند، اما در کشور ما با داس هم سر کودک را میبرند و معلوم نیست مجازات پدر چیست و چه حکمی به او داده میشود. جامعه ما از این نظر ضعف دارد و باید نهادهای اجتماعی مرتبط با کودکان تقویت شوند. البته کتاب میتواند به تقویت نهادها و یا تشکیل آنها برای حمایت کودکان کمک کند. مخاطب نوجوان هم میتواند با خواندن این کتابها از حقوق خودش آگاه شود و بتواند از حق خود دفاع کند.
این مترجم همچنین درباره انتقادهایی که نسبت به نبود زیرساختها برای رسیدن کتاب به دست بچهها وجود دارد، گفت: واقعیت این است که قشر مرفه، متوسط و روشنفکر ما کتاب میخواند و اقشار محروم جامعه به هر دلیلی، فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، و دسترسی نداشتن به این کتابها کم کتاب میخوانند، اما زمانی که این اتفاق (کتاب خواندن) نمیافتد معنایش این نیست که ما در این جهت حرکت نکنیم. حرکت باید صورت بگیرد و در کنار آن با حرکتهای مناسب ترویج کتابخوانی، ایجاد کتابخانه برای مناطق محروم و گفتوگو با نهادهای مسئول مانند کتابخانههای کانون و کمیتههای خرید کتاب آموزش و پروش که میتواند این کتابها را به صورت گسترده پخش کند، کتابها را به دست بچهها برسانیم. در واقع یک همت جمعی لازم است تا آن نتیجه مطلوب گرفته شود. البته تولید کتاب میتواند اولین قدمها برای این حرکت باشد.