ماهان شبکه ایرانیان

«اتاقی که آن‌جا اتفاق افتاد» / قسمت ۷

کتاب جان بولتون؛ جزئیات سفر ترامپ به پایگاهی که ایران موشک‌باران کرد

بولتون می‌نویسد نقطه عطف سیاست‌های واشینگتن در قبال مسئله سوریه، دیدار ترامپ با فرماندهان نظامی آمریکا در پایگاه عین‌الاسد عراق بود؛ همان پایگاهی که ایران پس از شهادت سردار سلیمانی، موشک‌باران کرد.

سرویس جهان مشرق - کتاب جنجالی جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، تحت عنوان «اتاقی که آن‌جا اتفاق افتاد: خاطرات کاخ سفید [1] » بالأخره منتشر شد. طی روزهای منتهی به انتشار کتاب، رسانه‌های آمریکایی و به ویژه خبرگزاری‌های منتقد ترامپ، بخش‌هایی از این کتاب را منتشر کردند که نشان می‌داد حاوی توصیفات افشاگرانه‌ای علیه شخص ترامپ و نحوه اداره دولت کنونی آمریکاست.

جلد کتاب «اتاق اتفاق: خاطرات کاخ سفید» نوشته «جان بولتون» (+)


سرویس جهان مشرق طی یک مجموعه گزارش، ترجمه فارسی بخش‌هایی از کتاب «اتاقی که آن‌جا اتفاق افتاد» را که در آن‌ها از ایران نام برده شده، خدمت مخاطبان محترم ارائه خواهد کرد. البته افشاگری جان بولتون علیه رئیس سابقش به هیچ عنوان به این معنا نیست که وی تمامِ یا حتی بخشی از حقیقت را بیان کرده است. بولتون نه تنها سیاستمداری به شدت افراطی و جنگ‌طلب است، بلکه به فریب‌کاری و سیاست‌زدگی در آمریکا شهرت دارد. به طور خاص آن‌چه که درباره این مجموعه گزارش باید مدنظر قرار داد، خصومت آشکار بولتون با ایران است؛ کتاب جان بولتون را نیز باید از پشت همین عینک، مطالعه کرد. بنابراین لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیم‌گیران عرصه سیاسی کشور از محتوای کتاب جان بولتون این مجموعه گزارش را منتشر می‌کند و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات کتاب مذکور لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.

در همین‌باره بخوانید:

›› «سگ هار» سیاست خارجی ترامپ کیست؟

›› بولتون یک نومحافظه‌کار جنگ‌طلب است که اعتقادی به قوانین بین‌المللی ندارد

›› بولتون غده سرطانی کاخ سفید بود

›› هر کس مشاور امنیت ملی ترامپ شود از بولتون بدتر نیست


مشرق پیش از این شماری از جنجالی‌ترین ادعاهای کتاب جان بولتون را منتشر کرده است که گزارش آن را می‌توانید از این‌جا بخوانید. همچنین قسمت اول مجموعه گزارش کنونی را می‌توانید از این‌جا، قسمت دوم را از این‌جا، قسمت سوم را از این‌جا، قسمت چهارم را از این‌جا، قسمت پنجم را از این‌جا و قسمت ششم را از این‌جا بخوانید. آن‌چه در ادامه می‌خوانید، قسمت هفتم از ترجمه بخش‌های مربوط به ایران در کتاب «اتاقی که آن‌جا اتفاق افتاد» است.

توضیحاتی درباره کتاب جان بولتون علیه ترامپ [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› افشاگری جان بولتون: توسل ترامپ به چین برای پیروزی در انتخابات

›› خروج آمریکا از برجام و تحریم سپاه پاسداران کار من بود

›› عجله مکرون برای امضای یک «توافق جدید» به جای برجام

›› هدف من و نتانیاهو تغییر رژیم ایران بود/ مکرون مأمور ترامپ در برجام است

›› آیا روسیه خواهان خروج ایران از سوریه بود؟ / چرا بولتون نمی‌خواست ترامپ را با پوتین در یک اتاق تنها بگذارد؟

›› ترامپ گفت «کار ترکیه را تمام کن» / آیا پوتین از حملات اسرائیل به مواضع ایران در سوریه خبر داشت؟

›› داغی که سقوط پهپاد آمریکایی به دل بولتون گذاشت/ جزئیات استعفای «سگ دیوانه» از پنتاگون


قسمت هفتم/

یک‌شنبه، 23 دسامبر، درست پیش از تماس تلفنی ساعت 10 صبحِ ترامپ با اردوغان، با او صحبت کردم. تازه یک «گفت‌وگوی خوب» با «شاناهان [2] » [معاون وقت وزیر دفاع آمریکا] را تمام کرده و شاناهان به نظرش «بسیار تحسین‌برانگیز» رسیده بود. برایش ‏عجیب بود که چرا در برخوردهای قبلی این‌قدر تحت تأثیر او قرار نگرفته است. اما جوابی که خودش برای این سؤال پیدا ‏کرد (و من هم با آن موافق بودم) این بود که شاناهان «آن‌جا [پنتاگون] تحت‌الشعاع «متیس» [وزیر دفاع وقت آمریکا] بوده است.» ترامپ همچنین گفت: «شاناهان عاشق تو و پمپئو است.» تعیین تاریخ 1 ژانویه برای آغاز به کار شاناهان به این معنا بود که متیس تا 31 ‏دسامبر در سمت خود باقی خواهد ماند، اما ترامپ دوباره صدایش درآمد و گفت می‌خواهد متیس فوراً دولت را ترک کند. به ترامپ گفتم باید ‏ببینم چه کاری می‌توانم انجام دهم؛ و بعد بلافاصله با شاناهان تماس گرفتم که با خانواده‌اش در سیاتل بود. به ‏او گفتم چه کریسمس باشد و چه نباشد، باید فوراً به برگشت به واشینگتن فکر کند.

بخشی از مواضع «پاتریک شاناهان» درباره ایران [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› «جیم» هم جیم زد/ در کابینه ترامپ «سگ دیوانه» عقل کُل بود

›› «پاتریک شاناهان» گزینه ترامپ برای وزارت دفاع آمریکا کیست؟

شب قبل و خود روز کریسمس بی‌سروصدا گذشت. ساعت نُه و چهل و پنج دقیقه شب کریسمس، من و تیم سرویس مخفیِ همراهم به پایگاه «اندروز [3] » رفتیم؛ جایی که ترامپ، بانوی اول و یک گروه کوچکِ همراه، تحت تدابیر ‏شدید امنیتی سوار «ایرفورس وان [4] » [هواپیمای اختصاصی رئیس‌جمهور آمریکا] شدیم تا عازم عراق شویم (که ساعتش هشت ساعت جلوتر از واشینگتن بود). ‏من کمی خوابیدم و وقتی بیدار شدم، متوجه شدم که خبر این سفر هنوز درز نکرده است؛ امنیت به اندازه کافی مناسب ‏بود و توانستیم به راه خود به طرف مقصد، یعنی پایگاه هوایی «الاسد [5] »، ادامه بدهیم؛ جایی که انتظار داشتیم علاوه ‏بر کارهای دیگر، با «عادل عبدالمهدی [6] » نخست‌وزیر [وقت] عراق و چند تن دیگر از مقامات بلندپایه عراقی دیدار کنیم. ‏ترامپ هم «زود» بیدار شد، اگرچه به وقت عراق، بعدازظهر شده بود. مدت نسبتاً زیادی در دفتر او مشغول ‏گفت‌وگو بودیم، چون تقریباً غیر از ما کس دیگری بیدار نبود. درباره مسائل مختلفی صحبت کردیم، از جمله محتوای صحبت‌های ترامپ خطاب به نیروهای ارتش و نیروی دریایی در پایگاه الاسد، محتوای سخنرانی [سالانه] «وضعیت کشور» در ماه ژانویه، فرستادن پیام تبریک سال نو به «شی جین‌پینگ [7] » [رئیس‌جمهور چین]، و این‌که آیا ترامپ باید جایزه ‏صلح نوبل را دریافت کند یا نه.

حدود ساعت هفت و پانزده دقیقه شب به وقت محلی، تقریباً در تاریکی مطلق و تحت شدیدترین تدابیر امنیتی ممکن در پایگاه الاسد فرود آمدیم. بعد از پیاده شدن از ایرفورس وان، سوار هاموی‌های [8] زرهیِ به شدت تقویت‌شده به سمت چادری رفتیم که قرار بود در آن با فرماندهان آمریکایی ملاقات کنیم. در همین مسیر بودیم که مشخص شد به طور قطعی نمی‌دانیم آیا عبدالمهدی به دیدن ما می‌آید یا نه. به دلایل امنیتی، اطلاعات کمی از این سفر به اطلاع او رسیده بود. شنیده بودیم یک هواپیما از بغداد در راه است، تنها چیزی که درباره آن اطمینان نداشتیم این بود که آیا عبدالمهدی سوار این هواپیما هست یا نه! درون چادر، که مجهز به میز و صندلی و مزین به پرچم شده بود، «پل لاکامرا [9] » سپهبد سه ستاره‌ی ارتش و فرمانده «عملیات عزم راسخ [10] » (در عراق و سوریه)، «دن کین» ‏‏(ملقب به «کشمش») سرتیپ نیروی هوایی، معاون فرمانده عملیات، و چند نفر دیگر به رئیس‌جمهور و بانوی اول خوشامد ‏گفتند. از آن‌جایی که می‌خواستم «عزم راسخِ» دولت کمی بیش‌تر شود، لاکامرا را کنار کشیدم و از او ‏خواستم علاوه بر صحبت‌های دیگری که برنامه‌ریزی کرده، بر تهدید ایران در سوریه هم تأکید کند.‏

اگر بخواهم یک مقطع زمانی مشخص را به عنوان ناجی حضور نظامی آمریکا در سوریه انتخاب کنم (دست‌کم در دوران مسئولیت خودم در کاخ سفید)، همین لحظه بود: پس از انجام تشریفات اجباری مقابل تیم رسانه‌ای همراهمان، در همان چادر و دور میز کنفرانسی که دست‌وپا کرده بودند نشستیم؛ رئیس‌جمهور و بانوی اول ‏در صدر میز و بقیه ما در دو طرف. گروه رسانه‌ای حدود ساعت هشت ما را ترک کرد و لاکامرا و همکارانش ‏شروع به ارائه گزارشی کردند که مطمئنم فکر می‌کردند یک نشست عادی ارائه گزارش خواهد بود؛ یعنی آن‌ها صحبت می‌کردند و ‏رئیس‌جمهور گوش می‌داد؛ غافل از این‌که یک غافلگیری در راه بود! لاکامرا تازه به این‌جا رسیده بود که «کاملاً روشن ‏است که ما در آستانه خروج از سوریه هستیم» که ترامپ با طرح سؤال و اظهارنظر، صحبتش را قطع کرد. لاکامرا در بخشی از گزارشش گفت: «من می‌توانم در حین خروج از سوریه، از منافعمان محافظت کنم؛ و می‌توانم این کار را از همین‌جا [در عراق] انجام بدهم.» همین‌طور که لاکامرا و کین توضیح می‌دادند در حال حاضر چه کارهایی علیه داعش انجام می‌دهند، ترامپ پرسید: «می‌توانید همین‌طور که از سوریه خارج می‌شویم، دَخلشان را بیاورید؟» هر دو جواب دادند: «بله قربان»؛ ترامپ گفت: «دستور من همین است؛ از همین‌جا کارشان را یک‌سره کنید.»

تصویری که بولتون (دوم از چپ) در کتاب خود از جلسه زیر چادر ترامپ با فرماندهان آمریکایی در پایگاه «عین‌الاسد» در سفر اعلام‌نشده رئیس‌جمهور آمریکا، مورخ 5 دی 97، به عراق منتشر کرده است؛ بولتون معتقد است این جلسه نقطه عطفی در سیاست آمریکا در قبال سوریه بوده است؛ پایگاه عین‌الاسد پس از شهادت سردار سلیمانی، توسط سپاه پاسداران ایران موشک‌باران شد (جزئیات بیش‌تر(+)

در ادامه صحبت‌ها، لاکامرا درباره نقش حیاتی پایگاه الاسد در حفظ فشار علیه ایران توضیح داد. ترامپ هاج‌وواج پرسید: «ماندن در عراق، ایران را تحت فشار بیش‌تری قرار می‌دهد؟» «داگلاس سیلیمن» سفیر ‏آمریکا در عراق قاطعانه جواب داد: «بله» و لاکامرا و دیگران هم با او اظهار موافقت کردند. ترامپ با گفتن این‌که ‏خواستار «یک خروج بی‌رحمانه» از سوریه است، اما تداوم حضور آمریکا در عراق را به چند دلیل ‏‏«ضروری» می‌داند، می‌خواست جلسه را به پایان برساند. تصمیم گرفتم شانسم را امتحان کنم؛ از لاکامرا و کین در ‏مورد ارزش منطقه آتش‌بس «التنف [11] » پرسیدم. لاکامرا داشت می‌گفت: «هنوز رؤسای خودم را در جریان قرار نداده‌ام...» که صحبتش را قطع کردم؛ به رئیس‌جمهور اشاره کردم و گفتم: «الآن وقتش است.» لاکامرا، به خوبی خودش را جمع‌وجور کرد، و گفت باید التنف را حفظ کنیم. ‏ترامپ گفت: «بسیار خب؛ بعداً در مورد زمان‌بندی تصمیم خواهیم گرفت.»

گزارش سی‌ان‌ان از درون پایگاه عین‌الاسد پس از حمله موشکی ایران (جزئیات بیش‌تر[دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› تخریب گسترده است، اما خون از دماغ هیچ‌کس نیامده!/ آمریکایی‌ها چه واقعیتی را در عین‌الاسد مخفی می‌کنند؟

›› دو مقام سابق پنتاگون: تلفات عین‌الاسد از آن‌چه ترامپ اعتراف می‌کند بسیار بیش‌تر است

از نظر من، نتیجه جلسه فوق‌العاده بود. نه به این دلیل که تصمیم نهایی را در مورد فعالیت‌های نظامی آمریکا در سوریه ‏گرفتیم، بلکه به خاطر این‌که ترامپ حالا نسبت به آن‌چه داشتیم انجام می‌دادیم و دلایل اهمیت آن، درک بسیار ‏متفاوتی داشت. این‌که این حس چه مدت باقی می‌ماند، موضوع دیگری بود، اما من تصمیم داشتم تا تنور داغ است، نان خودم را بچسبانم. راستی، چرا مشاوران قبلی ترامپ زودتر او را به عراق یا ‏افغانستان نبرده بودند؟ همه ما در این مسئله کوتاهی کرده بودیم.‏ کار پیش‌نویس بیانیه [نهایی سفر] که تمام شد، دیگر معلوم بود عبدالمهدی، نخست‌وزیر عراق، نخواهد آمد؛ که ‏اشتباه بزرگی از جانب او بود. مشاوران عبدالمهدی او را متقاعد کرده بودند که برای نخست‌وزیر عراق ‏شایسته نیست در یک پایگاه آمریکایی با رئیس‌جمهور آمریکا دیدار کند، هرچند پایگاه ما کاملاً در ‏محاصره یک پایگاه عراقی بود (که البته آن هم زمانی تحت کنترل خود ما قرار داشت). در عوض، ترامپ و عبدالمهدی تماس تلفنی خوبی داشتند و ترامپ، عبدالمهدی را به کاخ سفید دعوت کرد که نشانه مثبتی بود.

تصویری که بولتون (چپ) در کتاب خود از تماس تلفنی ترامپ با «عادل عبدالمهدی» نخست‌وزیر سابق عراق، مورخ 5 دی 97، از درون پایگاه عین‌الاسد منتشر کرده است؛ عبدالمهدی حاضر نشده بود در پایگاه نیروهای آمریکایی با ترامپ که سرزده به عراق سفر کرده بود، دیدار کند (+)

با پمپئو تماس گرفتم تا گزارش سفر عراق را به او بدهم؛ و بعد با شاناهان و «دانفورد [12] » [رئیس وقت ستاد مشترک ارتش آمریکا] (که شب قبل از آن ‏پایگاه الاسد را ترک کرده بود و در لهستان به سر می‌برد) صحبت کردم. ساعت یک و چهل و پنج دقیقه بامداد به وقت آلمان [برای سوخت‌گیری] در پایگاه هوایی «رامشتاین» به زمین نشستیم و بعد از ملاقات با فرماندهان آمریکایی در این پایگاه، به آشیانه‌ای رفتیم که جمعیت زیادی از سربازان برای خوشامدگویی به فرمانده کل قوا (ساعت 2 صبح!) در آن‌جا منتظر بودند. سپس سوار ایرفورس وان شده و عازم پایگاه اندروز شدیم. ساعت پنج و پانزده دقیقه صبحِ 27 دسامبر، تنها بیست دقیقه دیرتر از برنامه‌ریزی اولیه‌مان به زمین نشستیم.‏

ترامپ بعدازظهر همان روز با من تماس گرفت و تأکید کرد تا «طرح دو هفته‌ای» پایان خلافت داعش در ‏سوریه را به پیش ببرم. گفتم زمان‌بندی‌ای که من از لاکامرا و کین شنیدم «دو تا چهار هفته» بود. اعتراضی نکرد، اما گفت در هر صورت «نام آن را «طرح دو هفته‌ای» بگذار.» دانفورد را در جریان جزئیات ‏بیش‌تر قرار دادم، چون تقریباً بلافاصله بعد از کنار رفتن متیس، متوجه شدم که دانفورد می‌تواند مجموعه ‏اولویت‌های مبهم و اغلب متضادِ ترامپ در مورد سوریه را مدیریت کند (از سوریه خارج شویم، داعش را نابود کنیم، از کُردها محافظت کنیم، در مورد سرنوشت التنف تصمیم بگیریم، زندانی‌ها[ی داعشی] را آزاد نکنیم، فشار علیه ایران را حفظ کنیم). این‌ها فوران‌های ناگهانی احساسات، اظهارنظرهای بی‌مقدمه و واکنش‌های ناخودآگاه رئیس‌جمهور بودند؛ ‏یک استراتژی منسجم و مشخص نبودند، بلکه تکه‌ها و قطعه‌هایی بودند که باید مسیر خودمان را از میان آن‌ها باز می‌کردیم تا به نتیجه‌ای رضایت‌بخش برسیم. چیزی که (علاوه بر مسائل بی‌شمار دیگر) من و دانفورد را نگران می‌کرد، سربرآوردن دوباره داعش در مناطقِ قبلاً تحت کنترلش بود. به این ترتیب، این تهدید وجود داشت که این مناطق ‏یک بار دیگر به پایگاه‌هایی برای حمله علیه آمریکا و اروپا تبدیل شوند.‏‏

من همچنین می‌خواستم هرگونه منفعت احتمالی برای ایران را به حداقل برسانم؛ چیزی که برای متیس هرگز ‏اولویت به نظر نمی‌رسید، اما دانفورد بهتر آن را درک می‌کرد. من و دانفورد در مورد تهیه طرحی سازگار با همه ‏این اولویت‌ها صحبت کردیم، که اگرچه سخت بود، اما به مراتب از سبک متیس بهتر بود؛ متیس اول تأکید داشت که باید برای مدت نامعلومی در سوریه بمانیم، اما بعد گفت حساب رئیس‌جمهور را با انجام دقیق دستور خودش، یعنی خروج فوری از سوریه، خواهد رسید. به علاوه، موافقت سریع دانفورد با حفظ نیروهای ‏آمریکایی در التنف هم باعث خوشحالی من شد؛ چیزی که متیس با آن موافقت نمی‌کرد. چه‌بسا واقعاً راهی جلوی پایمان بود.‏

تصویری که بولتون (چپ) در کتاب خود از ورودش همراه با متیس به ساختمان پنتاگون از درِ تشریفات در تاریخ 9 فروردین 97، ده روز پیش از انتصاب بولتون به سِمت مشاور امنیت ملی ترامپ، منتشر کرده است؛ جیمز متیس، وزیر دفاع سابق آمریکا، یکی از اعضای سابق کابینه ترامپ است که بولتون در کتابش به شدت از او انتقاد کرده است (+)

4 ژانویه، عازم اسرائیل بودم که «میچ مک‌کانل [13] » [سناتور جمهوری‌خواه ایالت کنتاکی و] رهبر اکثریت سنا تماس گرفت و گفت درباره سوریه و افغانستان «به فکر من بوده است». همچنین یادآوری کرد که مجلس سنا در خصوص تحولات اخیر «به شدت نگران» است. به او گفتم که مأموریت اصلی‌ام در سفر به اسرائیل این ‏است که بفهمم دقیقاً چه کاری باید در سوریه انجام بدهیم. در جلسه علنی روز یک‌شنبه، 6 ژانویه، با ‏گروه رسانه‌ایِ همراهم در هتل «کینگ دیوید» اورشلیم هم گفتم: «ما انتظار داریم آن‌هایی که در سوریه کنار ما ‏جنگیدند، در صفوف معارضان، به طور خاص کُردها، اما مجموعاً همه آن‌هایی که کنار ما بودند، با خروج نیروهای ائتلاف، در معرض خطر ‏قرار نگیرند. رئیس‌جمهور در صحبت‌هایش با پرزیدنت اردوغان صراحتاً بر این نکته تأکید کرده است.» این در حالی بود که بعد از واکنش منفی ترک‌ها به این اظهارات من و صحبت‌های دیگری که در ملاقات با بنیامین نتانیاهو کردم، ترامپ یک بار دیگر موضعش را تغییر داد.

تصویری که بولتون (زانوزده) در کتابش از سفر به فلسطین اشغالی و حضور در ساختمان «ید و شم» (یا «یاد و شم»)، یادبود قربانیان هولوکاست، در بیت‌المقدس، مورخ 30 مرداد 97، منتشر کرده است (+)

تصویری که بولتون (وسط) در کتابش از خودش و تیم خبری همراهش در هواپیمای نظامی طی یکی از سفرها به خاورمیانه، مورخ 3 فروردین 98، منتشر کرده است (+)

اردوغان حتی ذره‌ای از موضعش درباره این‌که ترکیه باید در شمال شرقی سوریه آزادی عمل کامل داشته باشد، کوتاه نیامده بود. با این حال، اگر می‌خواستیم از قلع‌وقمع کُردها جلوگیری ‏کنیم، نمی‌توانستیم چنین مجوزی به ترکیه بدهیم. اردوغان یک سخنرانیِ عملاً انتخاباتی کرده و گفته بود در ‏این موضوع «امتیازی نمی‌دهیم» و «امکان ندارد مصالحه کنیم.» من با پمپئو صحبت کردم و در این‌باره اتفاق‌نظر داشتیم که اختلاف دیدگاه‌های آمریکا درباره کردها با دیدگاه ترکیه «حل‌نشدنی» است؛ و این‌که ترک‌ها باید «واقعاً مراقب» کارهایشان باشند. پمپئو گفت «مولود چاووش‌اوغلو» وزیر خارجه ترکیه، سعی دارد با او تماس بگیرد و پمپئو می‌خواهد به او بگوید: «شما حق انتخاب دارید: می‌توانید انتخاب کنید نیروهای ما در مرزهایتان مستقر باشند یا نیروهای روسی و ایرانی (که تقریباً قطعاً بعد از خروج ما وارد شمال شرقی سوریه می‌شدند]. انتخاب با خودتان است.» من هم گفتم به نظرم این پاسخ برای وزیر خارجه ترکیه مناسب است.‏

بعد با ترامپ تماس گرفتم. ترامپ معتقد بود ترک‌ها از ماه‌ها قبل برای ورود به ‏سوریه آماده شده‌اند؛ اصلاً دلیل این‌که می‌خواست قبل از حمله ترکیه به کردها نیروهایمان را از سوریه خارج کند، همین بود که نیروهای ما هنگام حمله آن‌جا نباشند. گفت: «برای اردوغان داعش مهم نیست»؛ که ارزیابی درستی بود. همچنین گفت آمریکا پس از خروج از سوریه کماکان قابلیت حمله به داعش را خواهد داشت؛ که این حرفش هم درست بود. ترامپ روی سخنرانی آن شب خود در مورد دیوار مرزی مکزیک تمرکز کرده بود؛ اولین سخنرانی ترامپ که در دفتر بیضی انجام می‌شد. انگار ‏نفهمیده بود گزارشی که به او دادم مربوط به اتفاقاتی بوده است که پیشاپیش رخ داده‌اند؛ به من گفت: «فقط از خودت ضعف نشان نده. ما نمی‌خواهیم وارد یک جنگ داخلی بشویم. این‌ها [ترکیه و کُردها] دشمنان همیشگی بوده‌اند. ترک‌ها و کردها سال‌هاست که با هم می‌جنگند. ما وارد این جنگ داخلی نمی‌شویم، فقط می‌خواهیم کار داعش را تمام کنیم.»‏

بخش قابل‌توجهی از کتاب جان بولتون، به توصیف سیاست‌های ضدونقیض ترامپ در قبال اردوغان و به ویژه درگیری‌های ترکیه با کُردها در سوریه اختصاص دارد (+)

در این بین، متوجه شدم که دانفورد فکر می‌کند فرماندهان نظامی ترکیه تمایل به مراتب کم‌تری از اردوغان برای ‏ورود به سوریه دارند و به دنبال دلایلی هستند که بتوانند از آن‌ها برای خودداری از عملیات نظامی در مرزهای جنوبی‌شان استفاده کنند؛ اما در عین حال می‌گفتند از ترکیه در برابر حملات تروریستی محافظت خواهند کرد. دانفورد معتقد بود مسئله این مرز از نظر ترک‌ها «مثل مسئله مرز ما با مکزیک است، اما وخیم‌تر.» دائماً اصول مدنظر خود را پیگیری کرده و به ترک‌ها پیشنهاد داده بود یک منطقه حائل بیست تا ‏سی کیلومتری تعیین شود، تسلیحات سنگین کردها از آن منطقه خارج گردد، و منطقه توسط یک نیروی بین‌المللی ‏عمدتاً متشکل از متحدان ناتو و مانند آن، تحت گشت‌زنی قرار بگیرد تا مطمئن شویم تجاوزی از سوی کردها به ترکیه، و بالعکس، رخ نخواهد داد؛ اصولی که قبلاً در واشینگتن درباره آن‌ها گفت‌وگو کرده بودیم. طبق این اصول، آمریکا همچنان به ارائه پشتیبانی هوایی و توان تجسس و نجات برای نیروی بین‌المللی ‏ادامه می‌داد؛ که من و دانفورد معتقد بودیم به ما امکان می‌دهد تا بتوانیم حریم هوایی شمال شرقی سوریه را ‏همچنان تحت کنترل خود داشته باشیم.

اگرچه دانفورد روی این موضوع تأکید نکرد، اما (چون طبق دستور ترامپ قرار بود نیروهای ما در پایگاه الاسد در عراق باقی بمانند) می‌توانستیم در صورت نیاز، به سرعت و با تمام قوا، به شمال ‏شرقی سوریه برگردیم تا هرگونه ظهور مجدد و جدیِ تهدید تروریست‌های داعشی را سرکوب کنیم. از نظر ‏من، اولویت واقعی اردوغان، سیاست‌های داخلی بود و این توافق می‌توانست برای او کافی باشد. حالا باید ‏اروپایی‌ها را برای موافقت با این طرح متقاعد می‌کردیم، اما الآن وقت فکر کردن به این مشکل نبود. اگرچه پیگیری این نقشه، یا طراحی یک نقشه بهتر که ممکن بود ماه‌ها طول بکشد، همچنان ادامه داشت، اما اکنون دلایل خوبی برای حفظ نیروهای آمریکایی در شرق فرات داشتیم.‏

نفس‌نفس زدن ترامپ هنگام صدور بیانیه درباره حمله موشکی سپاه به پایگاه‌های آمریکایی در عراق [دانلود]

با پمپئو هم در این‌باره صحبت کردم. او هم این روش را مناسب می‌دانست و معتقد ‏بود دیگر کشورهای منطقه نیز از آن حمایت خواهند کرد. کشورهای عربی، علاقه‌ای به ترکیه نداشتند و منابع مالی‌ای هم داشتند که توجیه مشارکت در یک نیروی پایش چندملیتی را برای متحدان ما در ناتو و کشورهای دیگر، آسان‌تر می‌کرد. تقسیم مسئولیت میان ما و همپیمانان‌مان (به خصوص در ناتو) یکی از شعارهای پرتکرار ترامپ محسوب می‌شد، و درست هم بود. در جریان «جنگ خلیج فارس [14] » بین سال‌های 1990 و 1991، «جورج اچ. ‏دابلیو. بوش [15] » [رئیس‌جمهور وقت آمریکا] منابع مالی موردنیاز برای عملیات‌های جنگی ما را از طریق درخواست کمک از ذی‌نفعان منطقه‌ای، از ‏جمله کویت و عربستان، و همچنین دیگر ذی‌نفعان دوردست‌تر، مانند ژاپن، تأمین کرده بود. این کار اگرچه با اندکی آبروریزی انجام شد و آن را «عملیات کاسه‌ی گدایی» هم توصیف کردند، اما نتیجه‌بخش بود و ‏هیچ‌کس آن را غیرشرافتمندانه ندانست. دلیلی نداشت که این روش، این بار مؤثر واقع نشود.‏

من همچنان جزئیات اجرای این رویکرد در سوریه را برای ترامپ تشریح کردم. 9 ژانویه برای موضوع دیگری ‏در دفتر بیضی بودیم که دانفورد این موضوع را با جزئیات بیش‌تری برای ترامپ توضیح داد و گفت چرا وجود یک نیروی بین‌المللی در یک منطقه ‏حائل در جنوب مرز ترکیه شدنی است، و این امکان را به ما می‌دهد تا بدون این‌که ‏کُردها و دیگر متحدان‌مان در مبارزه با داعش (و به علاوه، اعتبار بین‌المللی آمریکا) را عمیقاً به خطر بیندازیم، از ‏شر جنگ سوریه رها شویم. دانفورد حالا دیگر مؤکداً از ماندن در التنف دفاع می‌کرد. اتفاقاً «ملک عبدالله» پادشاه اردن، نیز در ملاقاتی که با پمپئو داشت روی این مسئله تأکید کرده و گفته بود هر قدر حضور آمریکا در التنف طولانی‌تر باشد، اردن در برابر خطر سرریز شدن درگیری‌ها در سوریه به داخل مرزهایش ایمن‌تر خواهد ‏بود.

تصویری که بولتون (چپ) در کتابش از دیدار با «ملک عبدالله» پادشاه اردن، مورخ 1 تیر 97، در محل سکونت سفیر اردن در واشینگتن منتشر کرده است؛ این نشست در آستانه دیدار ترامپ با ملک عبدالله برای صحبت درباره بحران سوریه و «حمایت ایران از رژیم اسد» بوده است (+)

ترامپ خوشحال بود که «طرح دو تا چهار هفته‌ای» در دست انجام است؛ اگرچه هنوز هم انتظار داشت نتایج ‏آن را ظرف دو هفته ببیند، که شدنی نبود. به نظر راضی می‌رسید، اما دائماً می‌پرسید که چرا ما بعد از جنگ کره در دهه 50، هنوز در این کشور حضور داریم؛ و علاوه بر این، از مفت‌خوری و ناسپاسی متحدان مختلف آمریکا در سراسر جهان انتقاد می‌کرد. فقط محض اطلاع باید بگویم که چندین بار در ‏مورد تاریخ تقسیم «موقت» شبه‌جزیره کره در سال 1945، به قدرت رسیدن «کیم ایل‌سونگ»، جنگ کره، و اهمیت آن در جنگ سرد (و از این دست اطلاعات قدیمی) برای ترامپ توضیح داده بودم، اما چنان‌که واضح است، توضیحاتم تأثیری نداشتند.

دانفورد دفاعیاتش را خودش به بهترین وجه و با کم‌ترین مداخله من انجام داد، چون فکر کردم خوب است یک بار برای تنوع هم که شده ترامپ این حرف‌ها را از زبان کسی غیر از من بشنود. دیگر افرادی که در اتاق حضور ‏داشتند («پنس [16] » [معاون اول ترامپ]، شاناهان، «کوتس [17] » [مدیر وقت اطلاعات ملی]، «هسپل [18] » [رئیس سی‌آی‌ای]، «منوچین [19] » [وزیر خزانه‌داری]، «سالیوان [20] » [معاون وقت وزیر خارجه] و بقیه) در بخش اعظم جلسه ساکت بودند. طولانی‌ترین گفت‌وگویی بود که تا آن زمان، بدون حضور متیس، میان دانفورد و ترامپ انجام می‌شد.


آن‌چه خواندید، قسمت هفتم از ترجمه بخش‌های مربوط به ایران در کتاب «اتاقی که آن‌جا اتفاق افتاد» نوشته جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، بود. قسمت اول مجموعه گزارش کنونی را می‌توانید از این‌جا و قسمت دوم را از این‌جا، قسمت سوم را از این‌جا، قسمت چهارم را از این‌جا، قسمت پنجم را از این‌جا و قسمت ششم را از این‌جا بخوانید. قسمت‌های بعدی این مجموعه به زودی در اختیار مخاطبین محترم قرار خواهد گرفت. همچنین برای مطالعه ترجمه‌های قبلی مشرق از کتاب‌های مهم بین‌المللی، از جمله توصیفات قبلی درباره اوضاع داخلی دولت ترامپ، می‌توانید به کتاب‌خانه مشرق مراجعه کنید.


[1] The Room Where It Happened: A White House Memoir Link

[2] پتریک ام. شنهن لینک

[3] پایگاه شکاری اندروز لینک

[4] ایر فورس وان لینک

[5] پایگاه هوایی عین الاسد لینک

[6] عادل عبدالمهدی لینک

[7] شی جین‌پینگ لینک

[8] هاموی لینک

[9] پل لاکامرا لینک

[10] Operation Inherent Resolve Link

[11] Al-Tanf (U.S. military base) Link

[12] Joseph Dunford Link

[13] میچ مکانل لینک

[14] جنگ خلیج فارس لینک

[15] جرج اچ. دابلیو بوش لینک

[16] مایک پنس لینک

[17] دن کوتس لینک

[18] جینا هسپل لینک

[19] استیون منوچین لینک

[20] جان جی. سالیون لینک

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان