جواد نوائیان رودسریی؛ تاکنون در صفحه تاریخ روزنامه خراسان، به زوایای مختلفی از طرحهای وطندوستانه امیرکبیر اشاره کرده و نشان دادهام که او، با وجود برخی اشتباهات که ممکن است از هر کسی سر بزند، همواره در فکر اعتلای ایران و ارتقای جایگاه میهنش در سطح جهان بود.
امیر در عرصه فرهنگ، اقتصاد و سیاست داخلی، تحولات بنیادینی به وجود آورد که اگر توسط اخلافش، به دلایل گوناگون، کنار گذاشته نمیشد و تداوم مییافت، بیگمان تاریخ به گونهای دیگر رقم میخورد. میرزاتقیخان به دلیل سیاستهای وطندوستانهاش، همواره باعث وحشت و بدبینی استعمارگران خارجی میشد.
برای آنها که ایران و ایرانی را پس از شکست در جنگهای قفقاز و هرات، به چیزی نمیگرفتند و دولتمردان این سرزمین را از جنس حاجی میرزاآقاسی میپنداشتند، امیر شخصیتی غیرقابل تحمل به نظر میرسید که باید به هر شکلممکن از میان برداشته میشد.
او توانست دخالتهای استعمارگران را در امور داخلی ایران، تا حد زیادی مهار کند و با روشهای دیپلماتیک، مانع تحقق اهداف شوم آنها در ایران شود. با این حال، امیر در شرایطی زمام امور ایران را به دست گرفت که کشور، از دورانی پربحران عبور کرده و هنوز زخم ترکشهای نبردهای بدفرجام گذشته و شورشهای خانمانسوز، بر پیکر مام میهن باقی بود. ایران ارتشی درخور و مجهز نداشت و مقابله با نفوذ اجنبی و بیرون راندن او، به این سادگیها ممکن نبود.
دیپلماسی استقلالطلبی، فراتر از مرزها
امیرکبیر برای حذف یا دستکم کاهش قدرت استعماری روس و انگلیس در ایران، طرحهای دقیق و محرمانه متعددی داشت. تأسیس سازمان اطلاعاتی برای تسلط بر فعالیت خارجیها در ایران، تقویت ارتش و نیروهای نظامی در قالب تولید تجهیزات و آموزش منظم سربازان و تلاش برای خودکفایی در همه عرصهها، نمونههایی از این طرحهاست که در همین صفحه و به تفصیل بررسی شده است.
اما شاید تاکنون نشنیده باشید که صدراعظم لایق ایران، در اندیشه تقابل با استعمار، فرسنگها دورتر از خاک ایران هم بود. او میدانست که یکی از بهترین راههای مهار دشمن و کاستن از فعالیتهای تجاوزکارانه او، مشغولکردنش در جایی خارج از مرزهاست؛ در واقع امیرکبیر در این اندیشه بود که جبهه مقابله با دشمنان ایران را، به بیرون از مرزهای کشور بکشاند.
این موضوع، به ویژه در مورد انگلیسیها، میتوانست بسیار مؤثر باشد؛ آنها از سرزمین اصلی خود هزاران کیلومتر دور بودند و اگر در آسیا با جبهههای متعدد نظامی روبهرو میشدند، نمیتوانستند مقاومت چندانی از خود نشان دهند.
اساس استعمارگری بریتانیا، بر تفرقهاندازی بین مردم یک کشور استوار بود؛ رویکردی که در هندوستان سخت به کارشان آمد و این شبهقاره بزرگ و ثروتمند را به مستعمرهای پرمنفعت برای انگلیسیهای طماع تبدیل کرد.
راز مکاتبات محرمانه با مهاراجههای هند
امیرکبیر میدانست که پایگاه اصلی انگلیس در آسیا، هندوستان است. اگر منافع بریتانیا در هند با خطر روبهرو میشد و اگر اوضاع در این شبهقاره به هم میریخت، بنیان استعمارگری انگلیسیها در این منطقه، با مشکلات اساسی روبهرو میشد و این مسئله میتوانست توجه آنها را به ایران کم کند و مجالی مناسب برای ترمیم زیرساختها در عرصههای مختلف به دولت ایران بدهد.
با چنین اندیشهای بود که امیرکبیر، باب مکاتبه بسیار محرمانه و سرّی را با مهاراجههای ناراضی و مخالف انگلیس که در گوشه و کنار هندوستان مقاومتهایی را علیه استعمارگران سازمان میدادند، گشود. این اقدام، آنقدر محرمانه بود که حتی بریتانیاییها نیز از آن اطلاعی نداشتند و احتمالاً، بعدها که مطلع شدند هم، به روی خودشان نیاوردند! مکاتبات امیر با مهاراجهها، به رمز بود.
یکی از اسنادی که در این زمینه وجود دارد و میتوان آن را در این مجال عرضه کرد، گزارش احمد خانملکساسانی، مورخ و دیپلمات معروف ایرانی، در کتاب «سیاستگران دوره قاجار» است.
وی مینویسد: «بخاطر دارم وقتیکه اعتمادالسلطنه در این موضوع (سیاست برون مرزی امیرکبیر) با پدرم صحبت میکرد، میگفت هنگامیکه میرزاتقیخان امیر را بکاشان بردند کلیه نوشتجاتش را ضبط کرده و نزد شاه آوردند. اکثر نوشتجاتی که از منزل بدربار آوردند مرموز (با رمز نوشته شده) بود.
شاه امر داد آنها را در خزانه اندرون نگاه داشتند در زمان صدارت میرزا یوسف مستوفیالممالک یک نفر از اهالی مازندران پیدا شد که هرگونه رمزی را کشف میکرد. شاه آنشخص را احضار فرمود و امر کرد نوشتجات میرزاتقیخان را در اختیار او بگذارند. مشارالیه جملگی را کشف کرد و بعرض رسانید.
اکثر نوشتجات مزبور رمزهایی بود که امیرکبیر با راجههای هندوستان و متنفذین آن سامان داشت. تماماً دستور شورش هندوستان برعلیه دولت انگلیس بود. چنانکه از کشته شدن میرزاتقیخان چندی نگذشت که شورش سپاهیان هند شروع شد.»
این گزارش، اولاً توسط احمد خانملک ساسانی که از مورخان موثق و پژوهشگر دوران معاصر است، نقل شده و ثانیاً، راوی گزارش این مکاتبات محرمانه، محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، وزیر انطباعات دوره ناصری و یکی از خوشنامترین رجال سیاسی ایران در عهد قاجار است که در دانشگاه پاریس و در رشته تاریخ و جغرافیا تحصیل کرده و به دو زبان فرانسه و انگلیسی، کاملاً مسلط بود.
شورشی که وی در صحبتش از آن یاد میکند، احتمالاً باید شورش سراسری سال 1857 هندیها علیه استعمارگران باشد؛ همان قیامی که توسط «سیپویها» یا سربازان هندی ارتش انگلیس آغاز شد و سراسر هند را فرا گرفت.
این واقعه، حدود پنجسال بعد از برکناری میرزاتقیخان امیرکبیر اتفاق افتاد و البته، بررسی درباره نقش امیر در شکل دادن به نهضت استقلالطلبی هند، نیازمند بررسی و مطالعات بیشتر است.
منبع: روزنامه خراسان