ماهان شبکه ایرانیان

نقاشی سیاه‌قلم "هسته سخت اصلاحات" برای مردم

مین‌گذاری در مسیر انتخابات ۱۴۰۰/ ابراز ملال‌آوری سیاست ایران در هیجان‌انگیزترین بخش بازی!

چپ‌های ستادی قصد دارند در یک سیاه‌نمایی گسترده از تمامیت فضای موجود؛ امید مردم را خاصّه از انتخابات ۱۴۰۰ سلب کنند و دست آخر به انتظار افتادن جرقه در هیمه "فتنه اقتصادی" بنشینند.

سرویس سیاست مشرق _ اصلاح‌طلبان در ماه‌های پایانی دولت رئیس جمهور روحانی دچار یک افروختگی و بلاتکلیفی گفتمانی بزرگ شده‌اند.

یک بلاتکلیفی چند وجهی که به مثابه مشتاقی و مهجوری آنها را در یک گلوگاه نفسگیر قرار داده است.

چپ‌ها از یکسو با کارنامه افتضاح دولتی مواجه هستند که 8 سال تمام سخنانی را در رثای او گفتند که چاکران دربارهای سلاطین تاریخ به پادشاهان خود می‌گفتند.

از سوی دیگر آنها در تمام طول 8 سال گذشته حاضر به دیدن ناکارآمدی‌های آشکار دولت نشدند و این نابینایی امروز وبال گردن آنها شده است.

و مسئله دیگر نیز حب و بغض‌های انتخاباتی آنهاست که نمی‌گذارد به سادگی از کنار "انتخابات 1400" بگذرند و به‌جای آن به بحث و فحص پیرامون نشتی گفتمان خود و علت ناکارآمدن بودن گزینه‌هایشان برای مردم بپردازند.

و اینست که می‌بینیم آنها و مردانشان به مثابه غریقی که در موجاموج یک بحر عمیق قرار گرفته؛ پنجه به روی ناجی می‌کشند و تقلا می‌کنند تا هر چیز که در اطرافشان قرار دارد را با خود به قعر ببرند.

و این خطرناک‌ترین رفتار یک طیف سیاسی است هنگامی که باید مسئولیت اشتباهات خویش را بپذیرد و در راستای تحکیم نظام سیاسی گام بردارد اما قصد کرده تا مردم و نظام سیاسی را نیز با خود به نیستی بکشاند.

مین‌گذاری در مسیر انتخابات 1400/ ابراز ملال‌آوری سیاست ایران در هیجان‌انگیزترین بخش بازی!

*ابراز ملال‌آوری سیاست ایران در هیجان‌انگیزترین بخش بازی! / تاجیک:‌ مردم بی‌خیال انتخاب و انتخابات هستند

در راستای این مقدمه و بعنوان شاهد مثال، خوانش بخشی از یادداشت اخیر محمدرضا تاجیک از تئوریسین‌های اصلاح‌طلب و از فعالان فتنه 88 ضروریست.

او چندی قبل در یادداشتی با عنوان "افکار عمومی را بجنبان! " که در وبسایت مشق نو منتشر شد، به انتخابات 1400 اشاره کرد و با ساختن یک تصویر تاریک و ناامید از اکنونِ سیاست ایران نوشت: در آستانۀ انتخابات 1400 هستیم. بسیاری از مردم بی‌خیال انتخاب و انتخابات شده‌اند. گفتمان‌های مرسوم و معمول سیاسی با بی‌کفایتی کفایتِ نمادین و بی‌اعتباری منش و روش مواجه شده‌اند: از مزارآباد گفتمان بی‌طپش آنان، نالۀ متفاوتی هم نمی‌آید به گوش. دیریست که از باغ خزان آنان بری نمی‌رسد، تازه‌تر از تازه‌تری نمی‌رسد. بازیگران و بازی‌ها، همه تکراری و ملال‌آور و نمایشی شده‌اند. همۀ وعده‌ها و وعیدها سرخرمنی شده‌اند. همۀ جنگ‌های کلامی زرگری شده‌اند!

تاجیک همچنین ‌می‌گوید:

"برخی دیگر نشانه‌هایی از زاری دل و روح و روان و احساس و جسم در مردمان می‌بینند، اما سبب این زاری را نه «خود» که «دیگران» (داخلی و خارجی) می‌دانند، و بر این دارو امید می‌دارند که «مشکل دیگری‌ست، و چون از میان برخیزد»، … و چون ما ارباب حلقۀ قدرت شویم، آن زاری به شادی تبدیل گردد. بعضی دیگر، با مشربی آری‌گویانه از این ناوضعیت استقبال کرده، و وضعیتِ در/باقدرتِ خود را در تعمیق و تثبیت همین ناوضعیت جست‌وجو می‌کنند. اینان بر این استدلال‌اند که هر چقدر اکثریتِ منفعل بیش‌تر، بهتر: اکثریتی که برای ما نمی‌جوشه، انفعالش به. تنها راه رسیدن به قدرت، از مسیر «اقلیت‌اکثریت» (نه از طریق «اکثریت‌اقلیت) می‌گذرد. برخی دیگر، شرایط اکنون جامعه را شرایط استثناء و اضطرار دانسته که در آن گریزی از انحلال مردم و قانون و تن‌دادن به تلفیق و ترکیبی از پیراسیاست، فراسیاست، پساسیاست و استقرار نوعی دولت بحران (دولت نظامی-امنیتی) نیست. در این میان عده‌ای دیگر، با چسبیدنی موضعی و تاکتیکی به‌هم (در بالا تمرکز قدرت، و در پایین توزیع قدرت) تلاش می‌کنند خود را از «مگس‌وزنی» نجات دهند و به‌عنوان یک «سنگین‌وزن» وارد رینگ سیاست شوند. برخی دیگر دربه‌در به دنبال یک کاندیدای اجاره‌ای می‌گردند تا از رهگذر نوعی «لقاح مطهر» با آن، با زبان او سخن بگویند و با پای او وارد کاخ قدرت شوند، یا با بیانی عامیانه با قضیب او با قدرت عروسی کنند. بعضی، دفعتا یک رگ‌شان هوشیار شده و با سیخونک و انگولک شرایط، بر آن شده‌اند که با کارت جنس مونث یا هویت قومی بازی کنند، شاید در این خزان بی‌اعتباری رایحۀ گلی و بوی نسترنی متفاوت به مشام و مذاق مردمان خوش آید. "

ایضا در اظهارات این فرد می‌خوانیم: در این میان، کثیری نیز، یا امید به دولت بعدی امریکا بسته‌اند، یا کماکان نوری در افق رفتار پیش‌بینی‌ناپذیر مردم ایران می‌بینند، که شاید این‌بار نیز خلق رخدادی شگفت کند، یا بر طبل «تحریم انتخابات» می‌کوبند، شاید در هراس و گریز از احتمالش، گشایشی در حال و احوال بسته و منجمدشان ایجاد شود، و اگر هم گشایشی نشد، محملی و توجیهی برای شکست انتخاباتی‌شان گردد، یا هم کت بپوشند و هم زیرشلواری، که اگر به تجربت دریافتند که هر دارو که کرده‌اند ویران کرده‌اند و هر تاکتیک و استراتژی‌ که اندیشیده‌اند به گل نشسته، کت را از تن برکنند، و اگر برعکس، زیرشلواری را به‌درآرند. تردیدی نیست در این آستانۀ تغییر قدرت، بسیاری از رسانه‌های این بازی‌پیشگان سیاسی به آپاراتوس سیاست تغلب و ناقصه برای جنباندن افکار عمومی تبدیل خواهند شد. در این آستانه، ما با وضعیتی مواجه خواهیم شد که کاستیلو و اگینتون بدان «عصر تورم رسانه» نام می‌دهند: تورمی که با خود تورم و تکثر بازنمایی از واقعیت‌ها و حقیقت‌ها همراه دارد و هر لحظه به تعبیر بودریار، با تولید و جایگزین‌کردن نشانه‌های امر واقع به‌جای امر واقع دیگر، آدمیان را در شرایط وانموده و حاد-واقعیت قرار می‌دهند.

در بخش پایانی یادداشت تاجیک آمده است:‌ چامسکی در این فضای وانموده و حاد-واقعیت بودریاری، چیزی را می‌بیند که بدان «استبداد گسست» ‌نام می‌دهد که در آن افرادی که در رسانه‌های جمعی ظاهر می‌شوند چیزهایی می‌گویند که روزمره و به‌سادگی قابل درک هستند، و به این ترتیب، زمان زیادی برای گفتن آن‌چه می‌خواهند بگویند، نیاز ندارند. مشکل زمانی شروع می‌شود که گوینده‌ای تلاش کند ایده یا استدلال جدید و یا بدتر از آن، نقدی را توسعه دهد. گوینده بیش‌تر اوقات روده‌دراز فهم می‌شود. بنابراین، حتی امکان نقد، یعنی تلاش برای کم‌تر حکومت‌شدن (به بیان فوکو) و کم‌تر تاثیرپذیرفتن -از رهگذر عیان‌کردن دروغ و فریب آنان- وجود نخواهد داشت. اما -باز تکرار می‌کنم- اگر جامعۀ امروز ما از مصرف این نشانه‌های رسانه‌ای امتناع و تخطی کند، چه؟ شاید اگر اندکی از هوش و هوشیاری و هش‌داری در میان بازی‌پیشگان عرصۀ قدرت ما باقی مانده باشد که قبل از آن‌که توسط مردم و میل و ارادۀ آنان جنبانیده شوند، تکان و لغزش و جنبشی به خود بدهند و سنگ زندان نظری و عملی خود را از دوش برکشند و بر طریق و طریقت دیگر شوند. [+]

مین‌گذاری در مسیر انتخابات 1400/ ابراز ملال‌آوری سیاست ایران در هیجان‌انگیزترین بخش بازی!

*از کنایه‌ها و انتقادات همیشگی تاجیک به دوستان اصلاح‌طلبش در بحث تحریم انتخابات و فعالیت برای حضور در قدرت بگذریم؛ اما این حرف‌ها نشان می‌دهد که او همچنان به تعالیم هسته سخت اصلاحات پایبند است و گامی بر خلاف آن برنداشته است.

چه اینکه برخی محافل تحلیلی معتقدند هسته سخت اصلاحات از آنجا که معتقد است توانسته هیمه‌ای مناسب برای آتش "فتنه اقتصادی" فراهم بیاورد و پس از دو پیش‌لرزه دیماه 96 و آبان 98 به انتظار زلزله اصلی بنشیند و ایضا به این دلیل که می‌داند به پایان عمر سیاسی و شناسنامه‌ای خویش رسیده است؛ پس هم‌اکنون هیچ راهی جز ایفای نقش همان غریق اشاره شده در بالا را برای خود متصور نیست.

به این معنی که فعالان این هسته اکنون که به زعم خود به روزهای واپسین و موسم شکستن خویشتن و یا یکسره کردن کار نظام اسلامی در فتنه اقتصادی رسیده‌اند؛ باید کاری کنند کارستان!

و آن کار کارستان هم اینست که در یک سیاه‌نمایی گسترده از تمامیت فضای موجود؛ امید مردم را خاصّه از انتخابات 1400 سلب کنند و دست آخر به انتظار افتادن جرقه در هیمه فتنه اقتصادی بنشینند.

کما اینکه می‌بینیم در اقاریر انتخاباتی تاجیک حتی یک روزنه امید و یک گزینه مثبت هم وجود ندارد و هرچه هست جهنم است و تاریکی و ناامیدی و تصلّب و قطع شدن راه پس و پیش...

*علت اصرار هسته سخت اصلاحات به سیاهی و تباهی فضای کشور چیست!؟ / ضرورتی بازخوانی تجربه "انتخابات بزرگ پسااصلاحات"

اما چرا اظهارات تاجیک صحیح نیست!؟

و چرا فضای موجود کشور اتفاقا مستعد امیدواری‌های بسیار است و بیان راه‌حل‌های درست در فضای جامعه می‌تواند روزهای بهتری را رقم بزند!؟

دقت شود که با ابتنا به ضرب‌المثل "پایان شبه سیه سپید است"؛ اتفاقا انتظار بود که تاجیک و امثال تاجیک به این حقیقت اشاره کنند که با فرا رسیدن موسم انتخابات ریاست‌جمهوری؛ این امید در دل مردم زنده شده است که با یک انتخاب درست و رأی خوب؛ کسی را برگزینند که بتواند با کارآمدی ضمن حل مشکلات بر سرعت پیشرفت کشور بیافزاید.

کما اینکه تجربه دولت اصلاحات و انتخابات سال 84 در پایان آن نیز نشان می‌دهد که اتفاقا فضای ذهنی مردم تاریک نیست و آنها می‌توانند به امید روزهای بهتر؛ حضور حداکثری و امیدوارانه‌ای در انتخابات داشته باشند.

تاجیک همچنین در حالی دروازه ناامیدی را به سوی مردم گشوده است که این حقیقت تاریخی را در نظر نمی‌گیرد که ایران اسلامی و مردم ایران هم‌اکنون در یک "پیچ تاریخی" و در موقعیت بدر و خیبر قرار گرفته‌اند و این شمشیرهای ایرانی است که بصورتی متواتر بر تیرک خیمه استکبار جهانی فرود می‌آید.

آیا رواست هنگامی که ایران در یکان یکان جنگ‌های نیابتی در منطقه، آمریکا و اذنابش را شکست داده، هنگامی که متحدان ایران هریک در حال تبدیل شدن به قدرت‌های غیر قابل حذف هستند و هنگامی که هژمونی اقتصادی و سیاسی ایران از دشت قبچاق در شرق تا سواحل مدیترانه در غرب گسترده شده است؛ کسی بیاید و اینچنین ناله هرمان و تاریکی بسراید!؟

جالب است که حکما بخش بزرگی از نقاشی سیاه‌قلم تاجیک ابتنا دارد به مشکلات و مصائبی مثل گرانی که اتفاقا دولت متبوع همین آقایان در دامن رأی مردم گذاشته است.

که البته در گیرودار همین مشکلات نیز مشخص نیست که چرا تاجیک در مقابل حقیقتِ امید به روزهای بهتر ایستاده و سمتی از مرداب و تاریکی را نشان می‌دهد!؟

چه اینکه اولا این افراد، عمدی مثال‌زدنی در کتمان دستاوردهای انقلاب اسلامی ولو در بخش اقتصادی دارند و به مردم نمی‌گویند که علیرغم همه مشکلات اما نظام اسلامی، کشور و مردم را از لحاظ اقتصادی در وضعیتی بهتر از رژیم سابق قرار داده است و ثانیا از گفتن این حقیقت نیز اِبا می‌کنند که در صورت یک انتخاب درست، مشکلات در مسیر رفع شدن قرار می‌گیرند.

و اساسا وقتی امکان حل مشکلات هست چرا باید گزینه ناامیدی و تباهی را انتخاب کرد!؟

بخش عبرت‌برانگیز ماجرا نیز آنجاست که به قول عالمان ریاضی، "اگر و فقط اگر" در دو انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته یک گفتمان ناکارآمد پیروز انتخابات نشده بود و به جای آن انتخاب درستِ "مدیریت کارآمد" رخ داده بود؛ امروز همین چند دستاویز کوچک هم برای بهانه‌جویی و سیاه‌نمایی علیه نظام اسلامی و مردم ایران وجود نمی‌داشت.

در این قسمت ماجرا البته سؤال عمیق‌تری نیز مطرح می‌شود...

و آن اینکه اعضای هسته سخت اصلاحات با اینکه می‌دانند در صورت روی کارآمدن یک دولت کارآمد و مقتدر در انتخابات 1400؛ مشکلات مردم بر مسیر رفع قرار می‌گیرد؛ اما چرا اصرار به ترسیم یک نقاشی سیاه‌قلم دارند!؟

در پاسخ وسیع این سؤال البته مفهوم "فتنه اقتصادی" با فرماندهی چریک‌های پیر که پیش از این کلماتی را پیرامونش نقل کردیم، از اهمیت زیادی برخوردار است...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان