ماهان شبکه ایرانیان

سیره عملی عالمان شیعی در تعامل با مردم مطالعه موردی: شیخ بهایی

یکی از ویژگی های تاریخی روحانیت شیعه، ارتباط مستحکم با مردم و داشتن پایگاه مردمی است. غالب روحانیان یا همان عالمان دینی از میان طبقات فقیر و محروم جامعه و بیشتر از روستا ها برخاسته و با درد و رنج توده های اجتماعی آشنا و با آن بزرگ شده اند

سیره عملی عالمان شیعی در تعامل با مردم مطالعه موردی: شیخ بهایی

مقدمه

یکی از ویژگی های تاریخی روحانیت شیعه، ارتباط مستحکم با مردم و داشتن پایگاه مردمی است. غالب روحانیان یا همان عالمان دینی از میان طبقات فقیر و محروم جامعه و بیشتر از روستا ها برخاسته و با درد و رنج توده های اجتماعی آشنا و با آن بزرگ شده اند. ازاین رو، هیچ گاه ارتباط فرهنگی و معنوی خود را با مردم از دست نداده اند. از طرفی چون همین توده مردم با توجه به اعتقادات مذهبی، خود را موظف به پرداخت وجوهات شرعی چون خمس، زکات، نذورات دانسته و تأمین کننده نیازهای روحانیون بوده اند و عالمان نیز سعی کرده اند زندگی ساده و به دور از تجملات معمول را برای خویش فراهم نمایند، این امر موجب پیوند آنان با مردم شده است.

از سویی، بسیاری از این عالمان با استقلال اقتصادی از نظام سیاسی و عدم اتکا بر دولت ها و زمامداران وقت به آسانی می توانسته اند از حقوق مردم در برابر حکومت ها دفاع کنند. این پیوند دوجانبه مردم و عالمان دینی در جامعه ایران که براساس آموزه های شیعی شکل گرفته، اقتداری را برای عالمان پدید آورده که در پرتو آن مردم در برابر نظام های سیاسی پناهگاهی برای خود یافتند و عالمان از همین مردم در دفاع از کیان اسلام و ایجاد جنبش های ضد استبدادی و ضد استعماری بهره برده اند. افزون براین، عالمان دینی به لحاظ نفوذ مادی و معنوی در دستگیری از مستمندان و خدمت رسانی به جامعه و گره گشایی از مشکلات توده مردم نقش مؤثری ایفا کرده مورد رجوع مردم قرارگرفتند.

هدف اصلی این پژوهش، افزون بر تبیین مبانی نفوذ عالمان شیعی در جامعه، بررسی جایگاه مردم در اندیشه شیخ بهایی، به عنوان مصداقی از جامعه بزرگ رهبران دینی و تبیین سیره عملی و کنش اجتماعی او در تعامل با مردم است. این پژوهش تاریخی که در گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای انجام یافته، با واکاوی حیات سیاسی، اجتماعی و مذهبی شیخ بهایی و تحلیل آگاهی های فراهم آمده از منابع تاریخی درباره وی صورت گرفته است.

انتخاب شیخ بهایی از آن رو صورت گرفته که وی مدتی در دربار صفویه با نظام سیاسی همکاری داشته و مورد احترام و مشورت پادشاهی بزرگ چون شاه عباس یکم بوده است. این شائبه ممکن است در اذهان پدید آید که آیا او توانسته تعامل منطقی با مردم داشته باشد؟ آیا حضور در دربار صفوی موجب نشده که از چهره مردمی او کاسته شود؟ شیخ بهایی چگونه میان بُعد مردمی یک عالم شیعی مورد انتظار جامعه و جنبه سیاسی شخصیت خود که همکاری با پادشاه صفویه بود، جمع نموده است؟ فرضیه پژوهش آن است که شیخ از موقعیت حضور در دربار صفوی به عنوان فرصتی برای خدمت رسانی و رسیدگی به امور مردم بهره می برده است.

درباره جنبه های گوناگونی از شخصیت علمی، فقهی، ادبی و سیاسی شیخ بهایی پژوهش هایی انجام گرفته از جمله شناخت نامه شیخ بهاءالدین عاملی، شامل 40 مقاله فارسی به کوشش زمانی نژاد (1387 ش)، مجموعه ای از گفتارها و نوشته های محققین در سیره شیخ بهایی (30 مقاله) به عربی (1387ش)، مدخل «بهاءالدین عاملی» در دانشنامه جهان اسلام به قلم هانی ملازاده (1377ش) و مقاله "ثواقب " (1392ش) درباره مکتب فقهی شیخ بهایی، اما سیره اجتماعی و تعامل عملی وی با مردم مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است. این پژوهش که به لحاظ استنباط ها و دریافت هایی از تعامل مردمی شیخ، پژوهشی ابتکاری و نوآورانه است، می تواند با برطرف کردن خلأ موجود، پرتوی بر این جنبه از شخصیت شیخ بیفکند.

مبانی اقتدار عالمان شیعی در جامعه

در عصر صفویه به سبب رسمیت یافتن مذهب شیعه اثنا عشری در ایران، عالمان دینی به اعتبار و جایگاه والایی در دولت و نظام اداری و نیز در سطح جامعه دست یافتند. آنان در این دوره و پس از آن، ازجمله بازیگران عمده صحنه سیاست، فرهنگ و اجتماع بوده اند. در ساختار جامعه صفوی که شاه در رأس هرم اجتماعی قرار داشت و پس از او ارکان دولت یا صاحب منصبان لشکری و کشوری و گروهی از مقامات روحانی جای داشتند.

در قاعده این هرم، مردم عادی شامل دهقانان مناطق روستایی، صنعتگران، دکان داران و تجار کوچک شهرها قرار داشتند. برخی از روحانیان اداره املاک بزرگی را برعهده داشتند که بنا بر وصیت یا از طریق بخشش های افراد برای امور مذهبی فراهم شده بود. سایر روحانیون که متوجه نقش ویژه خود، به عنوان حفاظی میان قدرت مطلقه فرمانروا و رعایایش بودند، نهایت سعی خود را در حفاظت از عامه مردم در برابر مقامات کشوری و لشکری حکومت جور به عمل می آوردند (سیوری، 174). از ویژگی های مهم جامعه عصر صفوی اتحاد محکمی بود که بین علما و سایر گروه هایی که جمع بازار را تشکیل می دادند به وجود آمد. این جمع عبارت بودند از بازرگانان، اعضای اصناف (صنف های صنعتگران و کسبه) و اعضای انجمن های اخوت نیمه مذهبی نظیر فتوت.

این اتحاد با ازدواج متقابل بین علما و خانواده های بازرگانان استحکام فزاینده ای یافت. این که در زمان صفویه علما اداره بسیاری از موقوفات را به دست آوردند، به اشتراک منافع آنان با طبقه بازرگانان کمک کرد (همو، 182). عالمان دینی از طریق تولیت اوقاف و دراختیارداشتن املاک و رقبات، در کنار قدرت های اجتماعی- اقتصادی و سیاسی محلی به صاحبان قدرت مناطق تبدیل می شدند (بنانی، 196). مجتهدان از زمان سلطنت شاه عباس یکم به بعد نفوذ زیادی بر افکار عمومی داشتند. گاهی مجتهدان مرکز افکار عمومی و حتی گاهی کانون اعتراض دینی در مقابل قدرت حکومت بودند (همو، 185).

 نگاهی به مسؤولیت های علما در مناصب و مقاماتی که در دوره صفویه برعهده داشتند به خوبی گستردگی حیطه عمل آنان را در جامعه نشان می دهد. سرآغاز نوشته های اداری عصر صفویه مانند تذکره الملوک و دستورالملوک در بیان مقامات مذهبی است، سپس به شرح سایر کارگزاران دولت پرداخته اند (میرزا سمیعا، 4-1؛ میرزا رفیعا، 180 - 172). این شیوه از نگارش در کتاب های تراجم و نیز تواریخی که فصلی را به تراجم اختصاص می دادند، رعایت می شد (نک. خواندمیر، 4/ 618- 603؛ منشی، 1/ 251- 228، 3/ 1814- 1813؛ واله، خلدبرین، 305، 443 - 412؛ همو، ایران در...، 367- 364).

منابع این دوره از توقیر و احترام شاهان صفوی نسبت به سادات و علما، سفارش به کارگزاران خود برای رعایت جانب احترام آنان، اختصاص سالانه مبالغی برای سادات شهرهای مختلف ایران، مدینه و عتبات عالیات، همنشینی و مصاحبت با علما، یاد کرده اند. هم ازاین رو برخی از این عالمان و خاندان سادات در این دوره نفوذ و اعتبار چشمگیری به دست آوردند (منشی، 1/ 229- 228؛ قمی، احمد، 1/ 366- 365، 585، 597، 598).

بسیاری از این سادات، علما و فضلایی که در فهرست های مزبور وصف شان آمده، عالم علوم معقول و منقول بوده و در کسوت مدرّسی مدارس دینی و تربیت شاگرد، قضاوت، صدارت، وزارت، نقابت، قاضی عسکری، شیخ الاسلامی، مجتهدی، محتسبی(احتساب)، تصدی شرعیات و وجوهات، پیش نمازی، خطابت و وعظ، خادمی و تولیت آستانه امام رضا(ع)، تولیت موقوفات، تولیت بقاع و امامزادگان، وکالت مالیات دیوانی، امامت جماعت و جمعه، معلمی شاهزادگان صفوی، کلانتری، مستوفیگری، منشیگری، نظارت بیوتات، حتی داروغگی و مهرداری فعالیت داشتند و در عین حال به نگارش کتاب ها و رسائل گوناگون، رسیدگی به امور مذهبی جامعه و پاسخ گویی به پرسش های عقیدتی مردم، ترویج تشیع، نشر معارف دین و تفسیر قرآن کریم مشغول بوده اند (نک. همانجاها).

بسیاری از این سادات و روحانیون به سبب برخورداری از سیورغالات، انعامات، اوقاف، پاره ای از مناصب دولتی، از پشتوانه مالی و اقتصادی مناسبی برخوردار شده (نک. منشی، 1/228-243)، از این طریق با ارائه خدمات اجتماعی و مددرسانی به نیازمندان، پایگاه مردمی خود را افزایش دادند. طیف وسیعی از نیروهای مذهبی به حکم صدر در مناصب خود تعیین می شدند و تحت نظر وی کار می کردند (میرزا سمیعا، 3- 2؛ میرزا رفیعا، 173-175). منصب صدر به لحاظ اهمیت، در دوره صفویه تنها به «سادات عظیم القدر فاضل پرهیزگار» سپرده می شد (منشی، 1/ 229). وظایف شیخ الاسلام، قاضی دارالسلطنه اصفهان، قاضی عسکر نیز دارندگان این مناصب را که از عالمان دین بودند در ارتباط با مردم قرار می داد (نک. میرزا سمیعا، 4-3؛ میرزا رفیعا، 180-179).

وظایف ملاباشی، از مناصب اواخر صفویه، که درواقع در رأس همه روحانیون قرار داشت، نیز زمینه تعامل دارنده این منصب را با مردم نشان می دهد. از جمله وظایف او رسیدگی به حقوق طلاب و نیازمندان، رفع تعدی از مظلومین، شفاعت مقصرین، تحقیق مسائل شرعی و تعلیم ادعیه و امور شرعی و تقسیم وجوه بِرّ و صدقات میان نیازمندان بود (میرزا سمیعا، 2-1؛ میرزا رفیعا، 173). تولیت بقاع متبرکه شامل مساجد و مقابر امام زادگان، شیوخ، مقدسین صاحب کرامت و علمای مشهور برعهده متولیانی از زمره عالمان دین بوده است.

مؤذنان، قاریان و خادمان مساجد نیز در زمره روحانیون بودند. این عالمان از منبر برای وعظ مردم استفاده می کردند. پیش نمازی مساجد خود موجب جلب توجه و اقبال عمومی مردم می شد. روزهای جمعه نیز نماز جمعه برگزار می شد (کمپفر، 132- 128). وظایف این متولیان به ویژه تولیت آستان امام رضا(ع) (میرزا رفیعا، 176- 175)، آستانه حضرت معصومه(ع) همو، 177) و آستانه حضرت عبدالعظیم (همو، 178) که از عالمان دینی بودند، زمینه تعامل اجتماعی آنان را با مردم میسر می ساخت.

گزارش های سیاحان اروپایی حاکی از آن است که عالمان دین در ایران مورد احترام بسیار طبقات مختلف مردم بودند و نفوذ و موقعیت خاصی در تمام کشور داشتند. این سیاحان از مقامات گوناگونی که عالمان دینی برعهده داشتند به ویژه از ارتباط آنان با مردم، منزلت ایشان در نگاه مردم، وظایف گوناگونی که از آن طریق به مردم خدمت رسانی کرده و کارهایی چون سخنرانی های مذهبی در جمع مردم، ارشاد و وعظ اخلاقی، تدریس علوم معقول و منقول، تفسیر قرآن، تربیت شاگرد، رسیدگی به دعاوی و اختلافات حقوقی و امور شرعی مردم از جمله وصیت، پیوند زناشویی و طلاق، رسیدگی به امور عقود و خرید و فروش و مالکیت، ضبط مال غایب و یتیم، پیشنمازی مساجد شهرها و برگزاری نماز جمعه، قرائت قرآن در مساجد، اداره موقوفات و چگونگی مصرف عواید آن، اداره مدارس دینی و مساجد و اماکن متبرکه، حکم شرعی نظامیان و دیگر امور، سخن گفته اند (کمپفر، 129- 121، 143- 139، 164؛ سانسون، 43- 37؛ شاردن، 4/ 1339- 1334، 1342، 1344، 1654؛ تاورنیه، 590- 588؛ اولئاریوس، 2/ 763).

در مجموع در عصر صفویه سادات و عالمان دینی با حضور در عرصه اجتماع و سیاست به اشتهار بالایی در جامعه نائل شدند. آنان با افزایش نفوذ اجتماعی خود و با بهره گیری از منصب مجتهدی به عنوان نایبان امام و با اتکا بر عقاید و باورهای مذهبی مردم، موقعیت و جایگاه ویژه ای برای خویش ایجاد کردند و حتی در مواقع لزوم با طرح دعوی، قدرت و نفوذ مذهبی شاه را به معارضه می طلبیدند.

در این زمان نفوذ و قدرت علما بر پایه همان عوامل ذهنی و عینی مثل گسترش و همه گیر شدن اعتقادات مذهبی شیعی و توسعه نهاد روحانی و پایگاه های فکری و اقتصادی آن مانند مدارس، مساجد، موقوفات و خمس و زکات و سایر حقوق مالی شرعی در حال رشد و افزایش بود و رقابتی پنهانی میان دو نهاد سیاسی به ریاست شاه و نهاد مذهبی به ریاست عالمان و مجتهدان جریان داشت (نک. آقاجری، 448-450). به تعبیری در یک نظام شیعی، مردم که دعوی افضلیت و تقدم علما را بر حکام، به حق می شمردند، علما را به عنوان پیشوایان خود پذیرفتند. بسیاری از پیشوایان مهم مذهبی عموما از طریق ارتباط با طبقات پایین تر و به خصوص از طریق اصناف، قدرت خود را اعمال می کردند.

با این تبیین از موقعیت و جایگاه عالمان شیعی در جامعه عصر صفوی که با همه حوادث و جریان های مختلفی که سعی در حذف یا کاهش موقعیت آنان داشته، پس از آن نیز تداوم یافت، می توان مجموعه ای از عوامل نظری و عملی را مطرح کرد که موجب نفوذ عالمان دینی شیعی در جامعه و در میان مردم گردید و مسئولیت آنها را در برابر مردم نیز رقم زد. از جمله: 1. مبانی اعتقادی برگرفته از مذهب تشیع نظیر مساوات گرایی و عدم تبعیض بین انسان ها (که خود از عنصر توحید در بینش شیعه نشأت می گرفت) که منجر به طرد نظام سیاسی طبقاتی و ظالمانه می شد؛ 2. عقیده به مسأله امامت و عصمت ائمه در امر رهبری امت پس از پیامبر اسلام (س) که به پذیرش هر زمامداری تن نمی دادند؛ 3. اعتقاد به غیبت امام زمان ( و اصل نیابت عامه فقها و دارا بودن حق اجتهاد و داشتن حق فتوی؛ 4. وظایف عملی عالمان در مسأله ارشاد و هدایت، تعلیم و آموزش و اداره اماکن آموزش سنّتی، دریافت وجوهات شرعی مردم، پاسداری از قانون و شریعت اسلام، آموزش، تفسیر و اجرای فقه اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر، عهده داری محاکم شرعی و قضاوت، اداره اراضی و تنظیم اسناد ملکی، ازدواج و طلاق، سرپرستی موقوفات و بقاع متبرکه و اماکن زیارتی و مساجد، امامت جماعت مساجد، که آنان را به عنوان دادرس مظلومان، سرپرست اموال صغیران، نگهبان یتیمان و غیره، در جامعه مطرح می کرد (نک. کمپفر، 140- 121؛ سانسون، 43 - 37؛ شاردن، 4/ 1344- 1334؛ تاورنیه، 590- 588).

5. سنّت بست نشینی و مسأله پناهگاه و ملجأ بودن خانه عالمان برای مردم، ستم دیدگان، فراریان از ستم (برای نمونه ای در عصر صفوی، نک. منشی، 1/ 561)؛ 6. دراختیارداشتن منبر و وعظ و ارشاد مذهبی (خطابه و سخنرانی) که می توانستند مردم را آگاه ساخته در مواقع لزوم در مخالفت با دولت ها و ستم گران سخن بگویند، و استفاده از حق فتوا و مرجعیت در مواقع حساس و ضروری، و بهره گیری از حربه تکفیر برضد مخالفان و دشمنان (نک. الگار، 47- 18؛ سحابی، 92-84؛ کدی، 47- 39؛ ملکم، 634-617).

از این رو روحانیت برای شیعیان هم مرجع بوده است و هم ملجأ. برای درک مطالب دینی و علمی به آنها رجوع می کردند و برای فرار از ستمگران و مأموران دولت به آنها پناه می آوردند. خانه روحانیون مانند مزار امام ها و امام زاده ها به عنوان بست و تظلم گاه شناخته می شد و یکی از عوامل محبوبیت و اهمیت آنها نیز همین بود (بازرگان، 114). خلاصه این که از وظایف عالمان شیعی، رهبری مذهبی مردم و دفاع از آنها در برابر حکمرانان بود و قدرت آنان به اندازه ای بود که حتی خودکامه ترین سلاطین را وادار به تمکین در برابر آنها می کرد.

عالمان قادر بودند که اقتدار وسیع خود را در بسیج توده ها و رهبری جنبش های اجتماعی در برابر نظام های سیاسی به کار گیرند. تبیین چگونگی نفوذ عالمان دینی در جامعه و کنش اجتماعی آنان و شناخت بسترهای فراهم آورنده این قدرت و نفوذ، مقدمه ای ضروری است تا برپایه آن بتوان سیره عملی شیخ بهایی را به عنوان مصداقی عینی در تعامل با مردم تحلیل کرد.

شیخ بهایی از نمونه عالمان شیعی است که به رغم حضور در دربار صفوی، فریفته مظاهر دنیوی و جذبه های قدرت و ثروت نگردید و در کسوت عالمی زاهد و اهل ریاضت و مکاشفه زندگی کرد و در حفظ پیوند خویش با توده مردم کوشید. شرح زندگانی شیخ، مسافرت ها، چگونگی ورود به دربار صفوی و خدمات و مأموریت های وی در منابع تاریخی و رجالی آمده است و نیازی به بازگفتن آنها نیست (نک. منشی، 1/ 249-246 و 3/ 1602-1601؛ قمی، عباس، 2/ 814-790؛ کشمیری، 34- 27؛ واله، خلدبرین، 435- 434؛ سیستانی، 145). نکته قابل ذکر این است که مناصب اجتماعی و اداری شیخ و آمدوشد به دربار سبب نمی شد که شیخ بهایی از یک طرف در روابط خود با شاه جانب شرع را فروگذارد (برای نمونه، نک. منجم، 360) و از طرف دیگر، مانع از ارتباط مردمی و توجه شیخ به امور مردم شود.

وجوه مردمی شخصیت شیخ بهایی

براساس آن چه در تبیین جایگاه عالمان شیعی در عصر صفوی و شرح مقامات و وظایف آنان مطرح شد، جنبه مردمی و سیره عملی شیخ بهایی در تعامل با مردم و توجه او به امور مردم را می توان چنین توضیح داد:

1. خصایص شخصی اخلاقی.

درباره شیخ بهایی گفته اند که بسیار بخشنده بود و سرایی بزرگ داشت که پناهگاه یتیمان و محرومان و مکانی برای نگهداری و تربیت اطفال بی سرپرست بود (محبی، 3/ 441؛ مدنی، 290؛ قمی، عباس، 2/ 792). از این رو، یتیمان و بیوه زنان و حاجتمندان بسیار از اطراف بلاد به وی التجا می آوردند و « و او متکفّل حال ایشان می بود و از نزد خود توسعه کفاف ایشان می فرمود» (مدنی، 290؛ کشمیری، 28). او از معاشرت با توده مردم، حتی دراویش و معرکه گیرهای اصفهان هم روی گردان نبود و به تعبیر خویش «میل قلندری» (نک. صحفی، 72؛ معصومی، 187) داشت. وی حتی عالمانی را که از جبل عامل برای بهره گیری علمی از وی به اصفهان می آمدند مدتی طولانی در منزل خود جای می داد (حرعاملی، 1/ 78، 93). بنابراین، خدمت گزاری و دست گیری، از خصیصه های اخلاقی شیخ بوده و از بذل علم و انفاق مال و خدمت به مردم کوتاهی نداشته است.

2. استفاده از نفوذ اجتماعی و فرصت حضور در دربار برای رسیدگی به امور مردم.

یکی از دلایل آمدورفت شیخ به دربار صفوی، تأثیر گذاری بر رفتار و اعمال و تصمیم گیری های پادشاهان بوده است تا از این طریق با مهار نظام سیاسی بتواند از برخی زیاده روی ها و ستم ها بر مردم جلوگیری کند. سخنان مورخان و تراجم نگاران حکایت از جایگاه بلند شیخ نزد پادشاه صفوی و پذیرش نصایح او توسط شاه دارد؛ به گونه ای که غالبا در سفر و حضر در کنار شاه عباس حضور داشته و پادشاه از مصاحبت او برخوردار بوده و در احترام به وی کوتاهی نداشته است. البته تدابیر و نظریات شیخ نیز در استواری دولت شاه عباس مؤثر بوده است (منشی، 1/ 248؛ منجم، 347؛ سیستانی، 145؛ مدنی، 290؛ کشمیری، 28). استناد به سخنانی که دال بر موقعیت و شأن شیخ بهایی نزد پادشاه صفوی بوده و نیز توجه به این نکته که شیخ در برخی از امور سیاسی و اجتماعی طرف مشورت پادشاه قرار می گرفته، بدین جهت است که شیخ می توانسته ضمن هدایت شاهان، دیدگاه های خود را که طبیعتا جهت گیری مردمی داشت به آنها بقبولاند. از سویی، حضور شیخ در امور سیاسی، اجتماعی و قضایی، ناگزیر او را در تعامل با مردم قرار می داد و چه بسا که می توانست برخی از حوائج آنان را برطرف سازد. در دیدگاه شیعه با این که معونه به ظالم حرام است، اما این اصل پذیرفتنی است که می توان با هدف اصلاح امور، کاستن از ظلم و ستم و دستگیری از مردم در یک حکومت ستمگرانه عهده دار مسؤولیت شد. افزون بر این، در دوره صفویه، پادشاهان این سلسله به عنوان حامیان تشیع ظاهر شدند و طبیعی است که به خدمات عالمان شیعی در حکومت نیازمند شدند و عالمان نیز از این فرصت در جهت اهداف دینی خویش بهره گرفتند. ازاین رو شیخ بهایی از نظر ضرورت و به قصد کارگشایی و تعدیل و جلوگیری از لجام گسیختگی و خودکامگی ارباب مناصب با دربار صفوی ارتباط داشت و در همان حال به نقد مقام و منصب نیز پرداخته و در اشعارش از این که در زندان علایق گرفتار گشته تأسف می خورد (بهایی، 162- 159، 176، 441 - 440؛ امین، 9/ 240؛ زنوزی، 2/ 165). سرانجام همانند پدر خود از مقامات ظاهری کناره گیری و به زندگی زاهدانه روی آورد.

3. استفاده از موقعیت شیخ الاسلامی در جهت رسیدگی به امور مردم.

شیخ الاسلامی از مناصب مهم دینی در عصر صفویه بود و شیخ الاسلام در زمره یکی از عالمان بزرگ دینی آن عصر و متبحر در امور شرعی و مدنی، وظیفه نظارت بر امور شرعیه را داشت و یکی از کارهای مهم وی قضاوت بوده است. او در مورد مسائل دینی و همچنین دعاوی حقوق مدنی بر مبنای فقه حکم می داد و حکم وی الزام آور بود. شیخ الاسلامان به جهاتی در دربار صفویه اعتبار و نفوذ زیادی یافتند و در جامعه دارای احترام و شأن والایی بودند. به لحاظ دسترسی آسان تر شیخ الاسلام به شاه (چه به سبب منصب رسمی و چه به سبب پیوستگی به دربار با پیوند ازدواج)، مردم آراء و احکام او را دارای ارزش و اعتبار بیش تری نسبت به قاضی می دانستند (نک. کمپفر، 124؛ شاردن، 4/ 1339- 1337). شیخ الاسلام در خانه خود به دعواهای شرعی و امر به معروف و نهی از منکر می رسید و طلاق شرعی در حضور او انجام می شد و نگهداری مال غایب و یتیم اغلب با وی بود و پس از آن به قضات داده شد. اسناد و قبالجات مردم نیز به مهر او می رسید (میرزا سمیعا، 3؛ میرزا رفیعا، 179). سانسون پس از صدر خاصه و عامه، شیخ الاسلام را بزرگ ترین صاحب منصب امور شرعی و مدنی ذکر می کند که به دعاوی بیوه زنان و یتیمان و صغاری که زیر نظر قیم اداره می شدند، رسیدگی می کرد و اداره سایر امور شرعی را نیز برعهده داشت. به نوشته وی، شیخ الاسلام بیش ترِ دعاوی و اختلافات را شخصا حل و فصل می کرد (سانسون، 42).

آن گونه که در شرح زندگانی شیخ بهایی آمده، وی به تقاضا و درخواست شاهان صفوی مدتی شیخ الاسلام اصفهان (بالاترین منصب رسمی دینی) شد؛ هر چند این منصب مورد علاقه او نبود و هم چنان گرایش به عزلت داشت و در زی زهد و درویشی به سر می برد. حتی پیوسته سعی در کناره گیری و استعفا از شیخ الاسلامی داشت و به گزارش بعضی منابع برای مدّتی از این مقام کناره گرفت (منشی، 1/ 247؛ افندی، 2/ 136- 119؛ حرعاملی 1/ 77- 74). با این حال، شیخ بهایی در چنین منصبی می توانست با قضاوت و دادرسی عادلانه، حل و فصل اختلافات مردم، تأمین مصلحت آنان، یاری رساندن به نیازمندان جامعه و رسیدگی به امور مظلومان، عمل سیاسی پذیرش مسؤولیت و همکاری با دولت صفویه را در خدمت اهداف مردمی خود به کار گیرد. در واقع در پوشش منصب شیخ الاسلامی و وظیفه امر به معروف و نهی از منکر، هم در اصلاح جامعه و اهتمام ورزی به امور مردم بکوشد و هم ارباب قدرت را از رواداشتن ظلم و ستم بر مردم و اجحاف در حق آنان، باز دارد.

طبیعتا شیخ بهایی در ارشادات و مواعظ خود، در ترویج معروفات و نهی از منکرات اقدام می نموده و از این طریق بزرگان را در عدالت ورزی و نیکی کردن در حق مردم ترغیب می کرده است. چنان که در کتاب اربعین، در شرح حدیث پانزدهم، که درباره حرمت اعانت ظالمان و گرایش قلبی به آنها وارد شده، به تفصیل دیدگاه های خود را مطرح کرده است (عاملی، الاربعون حدیثاً). شیخ درباره این موضوع به طور صریح و شفاف سخن گفته است به گونه ای که می توان دیدگاه و عقاید باطنی او را در مورد رفتار با حاکم جور و نیز علل و عوامل همکاری خود با شاهان صفوی را، که کاستن از میزان ظلم و ستم آنان در حق مردم است، به دست آورد. مثنوی سوانح الحجاز یا مثنوی سوانح سفر حجاز او که به مثنوی نان و حلوا معروف است نیز آمیخته ای از مواعظ طنز، حکایت، تمثیل و لطایف عرفانی و معنوی است (نک. بهایی، 178- 157). روانی و دل نشینی این اشعار به راحتی می توانست طیف گسترده ای را تحت تأثیر آموزه های خود قرار دهد. تحلیلی که شیخ بهایی از مثنوی نان و حلوا ارائه می دهد ترسیم و تبیین ریاکارانه تلبیس و غرور به مال و منال و عنوان و منصب دنیایی است. بهایی در یکی از بخش های این مثنوی به دوری از سلاطین که خود آن را از نزدیک تجربه کرده بود اشاره می کند چرا که قرب شاهان غارت دل و دین را در پی دارد و آفت جان می شود و پای بند راه ایمان. او مراوده با سلاطین را باعث تیرگی باطن و محرومیت از کمالات معنوی می دانست و در اشعار خود (و با بهره گیری از آموزه های دینی نظیر آیه لاترکنوا[1]) از مصاحبت و قرب پادشاهان به صراحت منع کرده است (نک. بهایی، 172؛ معصومی، 129؛ صحفی، 44).

4. استفاده از موقعیت امامت جمعه.

یکی از مباحث فقهی که در دوره صفویه میان فقها مطرح شد اقامه نماز جمعه بود. تأسیس این دولت شیعی، شیعیان را به این فکر انداخت که با وجود نایب عام امام معصوم در جامعه، نماز جمعه را برپا دارند. همین موضوع موجب شد که بحث نمازجمعه به طور جدّی مطرح شود. شماری از فقها قائل به وجوب عینی نمازجمعه شدند و شرط وجود امام معصوم و نایب خاص و عام او را در عصر غیبت لازم نمی دیدند و عده ای دیگر قائل به حرمت اقامه جمعه بودند.

به هر رو علما با اقامه نمازجمعه، نفوذ بیش تری در جامعه به دست آورده و بدین وسیله نظام مطمئنی را برای حفظ نفوذ خود و اقامه حدود شرعی و احکام اسلام در اختیار می گرفتند. از این طریق ائمه جمعه می توانستند بر کارهای حکام محلی نظارت و از پایمال شدن حقوق بسیاری از محرومان جلوگیری نمایند. بدیهی است وقتی که تنها اجرای عرفیات در محدوده اختیارات حکام محلی قرار می گرفت و نوعا قانونی هم وجود نداشت که حکام در چارچوبه آن عمل کنند، نفوذ علما در آنها و محبوبیت شان در دل های مردم، و تعیین شان به مقام شیخ الاسلامی و امامت جمعه، آنان را به صورت سپری در مقابل تجاوزات حکام درمی آورد (جعفریان، 137). شیخ بهایی که خود در زمره عالمانی بود که در این دوره قائل به وجوب تخییری نمازجمعه بود، «در اقامت نماز جمعه بنابر اختلافی که علمای ملت در شروط آن کرده اند و مدت های مدید متروک و مهجور بوده، سعی بلیغ به تقدیم رسانیده، با جمعی کثیر از مؤمنین به آن اقدام می نمود» (حسینی عاملی، 264). شیخ بهایی در رساله اعتقادات خود تأکید کرده است: «و اعتقاد داریم ما، که شیعه اثنا عشریه ایم، به مستحب بودن نمازجماعت و واجب بودن نمازجمعه با شرایط جمعه» (عاملی، اعتقادات شیخ بهایی، 324). او که مدتی منصب امامت جمعه اصفهان را برعهده داشت (ملازاده، 4/ 673)،از همین منصب، پایگاه مردمی خویش را حفظ می کرد و با تماس نزدیک با مردم و قرارگرفتن در جریان مشکلات و خواسته های آنها در رسیدگی به امور آنان، نفوذ و توان خود را به کار می گرفت.

5. پاسخ گویی به نیازهای فقهی مردم.

شیخ بهایی به عنوان یکی از فقهای سرشناس که در عرصه های گوناگون علمی، سیاسی، فرهنگی و هنری شهرت جهانی داشت و در علوم عقلی و نقلی دارای تألیفات بسیار بود، بی گمان مورد مراجعه مردم برای سؤال های شرعی خود بود. پاسخ گویی شیخ به این سؤال ها علاوه بر توجه وی به امور مردم، پایگاه مردمی او را نیز تقویت می کرد. تألیف جامع عباسی که از نخستین و معروف ترین رساله های عملیه به زبان فارسی است، ابتکاری نو در نگارش متون فقهی برای استفاده عامه مردم به حساب می آید که شیخ بهایی به تألیف آن دست زد. این اثر بنابر درخواست شاه عباس یکم و با هدف پاسخ گویی به سؤال ها و نیازهای شرعی عموم مردم نگارش یافت (نک. منشی، 1/ 248؛ قمی، عباس، 2/ 796؛ کشمیری، 33؛ مطهری، 3/ 77؛ قصری، 53، 63- 62؛ ملازاده، 4/ 671). جامع عباسی که برای تسهیل و استفاده عملی توده مردم نوشته شد در آن زمان در دست همگان دیده می شد (کمپفر، 179).

افزون بر این، کتاب زبدة الاصول در اصول فقه، اثنی عشریات خمس که به نام های رسائل خمس اثنی عشریة و رساله اثنی عشریة نیز معروف است در فقه شامل طهارت، صلاة، زکات، صوم و حج، کتاب اربعین حدیث (اربعین، چهل حدیث)، الاعتقادیه (در اصول و فروع اعتقادات شیعه اثنی عشریه)، التحفة (در تحدید کر شرعی و اندازه آن)، رساله در قبله، رساله در زکات، رساله درباره قصرالصلاة فی الاماکن الاربعة، رساله در باره استحباب قرائة السورة بعد الحمد فی الصلوة، رساله حریریة (در باره آنچه نماز گزاردن با آن درست نباشد)، رساله ارثیه، رساله ذبیحه (رساله فی ذبایح اهل کتاب) و شمار بسیاری کتاب در حوزه معارف دینی و احکام فقهی نشان می دهد که شیخ می کوشیده مشکلات فقهی و شرعی مردم را پاسخ دهد، چه محضرش محل رجوع مردم بوده است (برای آثار شیخ، نک. قمی، عباس، 2/ 799 - 798؛ کشمیری، 34-33؛ امینی، 11/ 359- 356؛ مدرس تبریزی، 3/ 312- 307؛ قصری، 63- 62؛ نعمه، 272- 266). نظر فقهی شیخ بهایی درباره مصارف زکات در عصر غیبت راهکاری است در جهت رفع برخی محرومیت ها و فقر از جامعه، زیرا وی حاکم شرع را اجازه می دهد که کسانی را برای جمع آوری زکات نصب کند و درآمد حاصل از آن به فقرا و مساکین، عاملان زکات، بردگان، غارمین (وامداران)، فی سبیل الله (ساخت و تعمیر پل ها، مساجد و مدارس)، ابن السبیل (درراه مانده ها) و نومسلمانان اختصاص یابد (عاملی، جامع عباسی، 70- 69).

6. تأسیس حوزه های علمی و تربیت شاگرد.

شیخ شخصیتی علمی بود و در تمام علوم رسمی زمان خود دست داشت و در برخی از آنها منحصر به فرد بود. او در حوزه معارف دینی و علوم اسلامی استاد بود و از خود خلاقیت بسیار نشان داد. او در سلسله اجازات روایی، از محدثان امامی برجسته سده یازدهم هجری قمری به شمار می رود و طرق بسیاری از اجازات محدثین در سده های اخیر به او و از او به پدرش و شهید ثانی منتهی می شود (خوانساری، 7/60؛ عاملی، الاربعون حدیثاً، 65- 63؛ ملازاده، 4/ 667).

وی توان علمی خود را در بنیاد گذاشتن مراکز علمی و تربیت شاگردان برای خدمت علمی، فرهنگی و دینی به جامعه به کار گرفت. وی در شکوفایی علمی حوزه اصفهان نقش اساسی داشت، به طوری که بعضی منابع او را مؤسس چندین مدرسه علمی در اصفهان دانسته اند (امین، 9/ 236). او شاگردان زیادی تربیت کرد که در برخی نوشته ها حدود صدنفر از این شاگردان نام برده شده اند (نک. قمی، عباس، 2/ 804- 803؛ امینی، 11/ 355- 347؛ ملازاده، 4/ 664).

همچنین شیخ تألیفات و تصنیفات فراوانی در زمینه های مختلف علمی دارد که تعداد آن را شصت و حتی افزون بر صد شماره کرده اند (نک. مدرس تبریزی، 3/ 94؛ زنوزی، 2/ 198- 156؛ امینی، 11/ 359 - 356؛ نفیسی، 92-80؛ جهانبخش، 127- 125؛ زادهوش، 426- 413) بسیاری از این آثار، رساله هایی هستند که جنبه کاربردی داشته و مورد استفاده طلاب در مدارس یا پاسخ گویی به نیاز مردم و جهت بهره برداری آنها بوده است. بر برخی از این آثار، دانشمندان معاصر شیخ و دانشمندان پس از او شروح و تعلیقاتی به نظم یا نثر نوشته اند. علامه امینی، فهرست مفصلی (148مورد) از این شروح را برشمرده است (امینی، 11 / 370- 359). شیخ هرکجا که می رفت محضرش مجمع ارباب فضل و ادب بود. چنان که به هنگام مشهد توقف داشته، منزلش محفل ارباب کمال و مَدرَس طلاب علوم بوده است (مدیر شانه چی، 206).

از امتیازات اخلاقی شیخ که نشان سلوک اجتماعی اوست، فروتنی شیخ است که با مکنت علمی و شخصیت اجتماعی و مصاحبت اعیان زمان، از نشست و برخاست با جمعی طلبه، نه تنها اعراضی نداشت بلکه آن را بر مجالست با رجال و اعیان ترجیح می داد. حتی گاهی لباس فقر و درویشی به بر می کرده و در ساحت انزوا سفر می نموده و خود بر این معنی مباهات می کرده و در بزرگداشت اهل علم و تقوا فروگذار نمی کرده است (مدیر شانه چی، 207). شیخ بهایی به همه مهر می ورزیده و همه را ارشاد می کرده و از کنار سریر شاه عباس تا کلبه حقیر کم ترین فقیران همه جا خانه او بوده و همه او را از دل و جان می پذیرفته اند. در مسجد و مدرسه و میخانه و خانقاه، در صومعه و خرابات، نام و نشانی از او به جا مانده و هریک شیخ را از آنِ خود می شمارده و او را به صدق دل دوست داشته اند (کتابی، 1/ 279 - 278).

7. کارهای عمرانی و خدماتی.

شیخ بهایی در حیات خود اقدامات مختلفی انجام داده که در جهت مصالح عمومی، رفاه و آسایش مردم و زندگی بهتر آنان بوده است. برای نمونه، براساس گزارش منابع، طراحی کاریز نجف آباد معروف به قنات زرین کمر به شیخ بهایی منسوب است (ملازاده، 4/ 668؛ نبئی، 470). در آن روزگار اهمیت کاریز برای تأمین آب شرب و مشروب ساختن مزارع و رونق حیات اجتماعی بر کسی پوشیده نیست. اهتمام شیخ به طراحی این کاریز نشان اهتمام وی به سروسامان بخشیدن به نیازهای اساسی مردم بوده است. همچنین اثر مهندسی تقسیم آب زاینده رود برای هفت ناحیه از نواحی اصفهان (مدرس تبریزی، 3/ 303) که خصوصیات آن به تفصیل در سندی که به طومار شیخ بهایی شهرت دارد، آمده است. طومار شیخ بهایی در امر کانال کشی و تقسیم آب و بهره برداری متناسب از آب زاینده رود، نه تنها در مورد اصفهان و زمین های اطراف زاینده رود است بلکه با به کارگیری از اصول ارائه شده، در همه موارد می توان از آن بهره برداری کرد (نبئی، 470).

طبق این طومار، آب رودخانه به 33 سهم تقسیم می شد که به وسیله نهرهایی که از رودخانه منشعب می گردید و آنها را مادی می نامیدند آب را به قراء و دهات می رساندند (جواهرکلام، 14-12؛ هنرفر، اصفهان، 28- 23). چنین اقدامی در بهره وری مناسب بلوکات از آب زاینده رود و جلوگیری از بروز اختلافات و درگیری های محله ای و در نتیجه آسایش و امنیت مردم مؤثر بوده است. هرچند یکی از نویسندگان با ارائه ادله ای سواد فرمان موجود در مالیه اصفهان را مورد تردید قرار داده است (جواهرکلام، 16- 14).

طریقی که شیخ بهایی در تشخیص سمت قبله و تعیین درجه انحراف جهت قبله مسجد شاه اصفهان ارائه داد در زمان خود تعیین اوقات شرعی را برای نمازگزاران آسان نمود. محاسبه دقیق او از طریق فنی، این موضوع را که بین علما محل اختلاف بود، عالمانه حل کرد و مردم از بلاتکلیفی بیرون آمدند (نفیسی، 63- 62). در مدرسه جنوب غربی مسجد، قطعه سنگ ساده ای به شکل شاخص در محل معین تعبیه شده است که ظهر حقیقی اصفهان را در چهارفصل سال نشان می دهد. محاسبه آن را شیخ بهایی از روی دانش ریاضی و نجوم که در آن متبحر بود، انجام داده است (هنرفر، گنجینه...، 455؛ نبئی، 469). مأموریت شیخ از سوی شاه عباس در 1017 برای آماده کردن مقدمات تعمیر رصدخانه مراغه (فلسفی، 2/ 376) از دیگر خدمات عمرانی او است که بخشی از فعالیت رصدخانه ها در جهت فواید عامه و خدمات عمومی جامعه بوده است.

به تعبیر یکی از صفویه پژوهان اروپایی، شیخ بهایی دست راست شاه عباس بوده در کار عملی ساختن طرح عظیم و بلندپروازانه بنای پایتخت بزرگ در اصفهان، با خیابان ها، قصرها، دیوانخانه، مساجد و مدارس، بازارها، حمام ها، قلعه ها و باغ ها (سیوری، 152). این طرح عظیم که شیخ بهایی در چهره یک مهندس در طراحی و بنای آن نقش داشت شهر جدیدی را برای زیست مردم رقم زد که بازار[2] پر جنب و جوشی را برای کسب و کار اصناف گوناگون و گذران زندگی آنان پدید آورد (همو، 156).

در میدان نقش جهان روزها مسگران، کهنه فروشان، خرده فروشان، پیشه وران و صنعتگران خرده پا و به عبارتی فروشندگان هر نوع کالا اعم از عرضه کنندگان هر نوع مواد خوراکی و چیزهای دیگر بساط پهن می کردند و شب ها میدان به محلِّ تردّد جمعیت زیادی از بازیگران، شعبده بازان، بندبازان، خیمه شب بازان، قصه پردازان، مسأله گوها، معرکه گیران، نقالان، درویشان و. .. بدل می شد (شاردن، 4/ 1429- 1428؛ سیوری، 157). بی گمان در این شور و نشاط و جریان زندگی مردم، دانش و همّت شیخ بهایی به مثابه یک عالم شیعی در خدمت رسانی مشهود است.

شیخ بهایی حتّی از سنّت وقف و خیرات نیز در جهت خدمت به عامه استفاده کرده است. برای نمونه، او یک کتابخانه نفیس چهارهزار جلدی را در 1030وقف کرد. این کتابخانه در اصل متعلق به شیخ علی منشار عاملی پدرزن شیخ بهایی بود که پس از مرگ شیخ منشار به همسر شیخ بهایی به ارث رسیده بود (قمی، عباس، 2/ 800؛ افندی، 1401). عدم تعلق خاطر شیخ به دنیا و شیوه زاهدانه و عارفانه وی در اقدام به احسان و خیرات نسبت به نیازمندان و تهی دستان جامعه بی تأثیر نبوده است. او در مثنوی "نان و حلوا "، حُبِّ دنیا و مناصب دنیوی را سرزنش کرده و بخشی از پیامدهای سوء آن را برشمرده و در آخر، حب دنیا را «رَأسُ کلّ خطیئهٍ» و ترک دنیا را « رَأسُ کلّ عِباده» دانسته است (نک. بهایی، 174 - 173؛ معصومی، 132- 131).

مردمی بودن و مردم گرایی شیخ، موجب اعتبار و احترام او نزد مردم شد به گونه ای که وقتی چشم از جهان فرو بست (1030ق) «وضیع و شریف در برداشتن جنازه او به یکدیگر سبقت می جستند» و ازدحام مردم در تشییع جنازه او به قدری بود که در میدان نقش جهان با همه وسعت آن، حمل جنازه دشوار بود و بر جنازه وی، علما و فضلا نماز گزاردند (منشی، 3/ 1602؛ حسینی عاملی، 260). به نقل ملامحمدتقی مجلسی، وی برای خواندن نماز بر جنازه شیخ با جمیع طلاب و فضلا و بسیاری از مردم که قریب پنجاه هزار بودند، شرکت کرده است (مجلسی، 436؛ قمی، عباس، 2/ 801؛ کشمیری، 29؛ خوانساری، 7/ 327). پس از وفات، جنازه او را به مشهد مقدس رضوی انتقال دادند و در منزلی که در ایام اقامت در مشهد مقدس، مَدرَس شیخ بود، به خاک سپردند (منشی، 3/1602؛ کشمیری، 28؛ قمی، عباس، 2/ 801). با توسعه حرم مطهر امام هشتم(ع)، مزار شریف وی داخل آستانه مقدّسه قرار گرفت و اینک در کنار تربت پاک آن امام (ع)، مورد احترام و زیارت زائران است.

نتیجه

بررسی تاریخی در شرح احوال عالمان شیعی، کنش اجتماعی آنان را در بستر جامعه و در ارتباط با توده های مردم نشان می دهد. یکی از ابعاد شخصیتی عالم بزرگ شیعی، شیخ بهایی، که در این پژوهش به عنوان نمونه مطرح گردید نیز مردمی بودن، اوست. وی به رغم دارا بودن مناصب مهم اجتماعی و رفت وآمد در دربار صفویان، به تعلقات دنیوی دل نبست و به زندگی ساده و زاهدانه ای بسنده کرد و یکی از اهدافش در پذیرش مناصب حکومتی و برخیی امور سیاسی- اجتماعی، رسیدگی به امور مردم و خدمت به آنان بوده است.

بنابراین، همان گونه که در متن مقاله تبیین شد، شیخ هم در متن مسئولیت ها و هم در متن سیره عملی و زندگی شخصی خود با مردم ارتباط نزدیک داشته و در رفع حوائج و خواسته های آنها در حد توان کوشیده است و شهرت او نه فقط در میان عالمان و اندیشمندان بلکه نزد توده مردم نیز تا حد افسانه سرایی ها و مبالغه ها، زبانزد گشته است. سلوک اجتماعی شیخ بهایی، نمونه ای است از تعامل عالمان شیعی با مردم که چگونه با ارتباط مستحکم مردمی، زندگی آنها در بستر حیات اجتماعی جریان داشته و از مقبولیت عمومی برخوردار بوده اند.

منابع

- افندی اصفهانی، میرزا عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ترجمه محمدباقر ساعدی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1366ش.

- امین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، چاپ حسن امین، 1403.

- امینی، عبدالحسین، الغدیر، ترجمه جلیل تجلیل، تهران، بنیاد بعثت، 1389ش.

- اولئاریوس، آدام، سفرنامه آدام اولئاریوس، ترجمه حسین کردبچه، تهران، کتاب برای همه، 1369ش.

- آقاجری، هاشم، مقدمه ای بر مناسبات دین و دولت در ایران عصر صفوی، تهران، طرح نو، 1389ش.

- بازرگان، مهدی، «انتظارات مردم از مراجع »، در: بحثی در باره مرجعیت و روحانیت، جمعی از نویسندگان، تهران، انتشار، بی تا.

- بنانی، امین، «ساختار اجتماعی- اقتصادی دوره صفوی»، صفویان، جمعی از نویسندگان، ترجمه یعقوب آژند، تهران، مولی، 1380ش.

- بهایی (شیخ)، کلیات اشعار و آثار فارسی همراه با کشکول شیخ بهایی، تصحیح سعید نفیسی، به کوشش کاظم عابدینی مطلق، قم، توسعه قلم، 1392ش.

- تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، تهران، کتابخانه سنایی و کتابفروشی تأیید اصفهان، 1369ش.

- ثواقب، جهانبخش، «فرایند تحول مکتب اخباری و اصولی (با تأکید بر واکنش شیخ بهایی)»، پژوهش نامه تاریخ اسلام، سال سوم، شماره نهم، بهار1392.

- جعفریان، رسول، دین و سیاست در دوره صفوی، قم، انصاریان، 1370ش.

- جواهرکلام، علی، زنده رود یا جغرافیای تاریخی اصفهان و جلفا، تهران، ابن سینا، 1348ش.

- جهانبخش، جویا، مقدمه بر: اعتقادات شیخ بهایی (متن عربی رساله الاعتقادات شیخ بهاءالدین محمد عاملی به همراه سه ترجمه و شرح فارسی آن)، تهران، اساطیر، 1378ش.

- حر عاملی، محمدبن حسن، امل الآمل، چاپ احمد حسینی، نجف، الآداب، 1385.

- حسینی عاملی، محمدشفیع، محافل المؤمنین فی ذیل مجالس المؤمنین، تصحیح ابراهیم عرب پور و منصور جغتایی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1383ش.

- خواندمیر، غیاث الدین، حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، تصحیح محمد دبیرسیاقی، تهران، کتابفروشی خیام، 1353ش.

- خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1356ش.

- زادهوش، محمدرضا، «مؤلفات و مصنفات شیخ بهایی»، شناخت نامه شیخ بهاءالدین عاملی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387ش.

- زنوزی، حسن حسینی، ریاض الجنه، تصحیح علی رفیعی، قم، کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، 1378ش.

- سانسون، سفرنامه سانسون، ترجمه تقی تفضلی، تهران، ابن سینا، 1378ش.

- سحابی، عزت الله، مقدمه ای بر تاریخ جنبش ملی ایران، تهران، انتشار، 1364ش.

- سیستانی، ملک شاه حسین، تذکره خیرالبیان، در: مقالات عارف، به کوشش عارف نوشاهی، دفتر دوم، تهران، بنیاد موقوفات محمود افشار، 1386ش.

- سیوری، راجر، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، مرکز، 1372ش.

- شاردن، جان، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، تهران، توس، 1374ش.

- شناخت نامه شیخ بهاءالدین عاملی (مجموعه مقالات و گفتارهای فارسی)، به اهتمام علی اکبر زمانی نژاد، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387ش.

- صحفی، محمد، مجموعه ای از آثار و اشعار شیخ بهایی، قم، ارم، 1374 ش.

- عاملی، بهاءالدین محمد معروف به شیخ بهایی، جامع عباسی، تهران، فراهانی- عابدی، بی تا.

- عاملی، بهاءالدین محمد، اعتقادات شیخ بهایی (متن عربی رساله الاعتقادات شیخ بهاءالدین محمد عاملی به همراه سه ترجمه و شرح فارسی آن)، به کوشش و پژوهش جویا جهانبخش، تهران، اساطیر، 1378ش.

- عاملی، محمّدبن حسین، الاربعون حدیثاً، تحقیق ابوجعفر کعبی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1420.

- فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، علمی، 1369ش.

- قصری، محمد، سیمایی از شیخ بهایی در آیینه آثار، مشهد، آستان قدس رضوی، 1374ش.

- قمی، شیخ عباس، الفواید الرضویه فی احوال علماء المذهب الجعفریه، سرگذشت عالمان شیعه، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، قم، بوستان کتاب، 1387ش.

- قمی، قاضی احمد، خلاصه التواریخ، تصحیح احسان اشراقی، تهران، دانشگاه تهران، 1383ش.

- کشمیری، محمدعلی آزاد، نجوم السماء فی تراجم العلماء، تصحیح میرهاشم محدث، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1387ش.

- کتابی، محمدباقر، رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر، اصفهان، گلها، 1375ش.

- کدی، نیکی آر.، ریشه های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، قلم، 1369ش.

- کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، 1363ش.

- الگار، حامد، دین و دولت در ایران: نقش علما در دوره قاجار، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، توس، 1369ش.

- مجلسی، محمدباقر، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، قم، المطبعه العلمیه، 1413.

- محبی، محمدامین، خلاصه الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، مصر، مطبعه الوهبیه، 1868.

- مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، تهران، خیام، 1374ش.

- مدنی، علی خان ، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، مصر، 1324.

- مدیر شانه چی، کاظم، «شیخ بهایی»، شناخت نامه شیخ بهاءالدین عاملی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،1387ش.

- مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی: ج3، اصول فقه، قم، صدرا، 1358ش.

- معصومی، جواد، کلیات دیوان شیخ بهایی، قم، طوبی محبت، 1387ش.

- ملازاده، محمدهانی، «بهاءالدین عاملی»، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی، 1377 ش.

- ملکم، سر جان، تاریخ ایران، ترجمه میرزا اسماعیل حیرت، تهران، سنایی، 1383ش.

- منجم، ملاجلال الدین، تاریخ عباسی یا روزنامه ملاجلال، به کوشش سیف الله وحیدنیا، تهران، وحید، 1366ش.

- منشی، اسکندربیگ، تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، تهران، دنیای کتاب، 1377ش.

- میرزا سمیعا، تذکره الملوک (با تعلیقات مینورسکی)، به کوشش محمد دبیرسیاقی، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، امیرکبیر، 1368ش.

- میرزا رفیعا، محمدرفیع، دستورالملوک، به کوشش محمداسماعیل مارچینکوفسکی، ترجمه علی کردآبادی، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1385ش.

- نبئی، ابوالفضل، «مقام شیخ بهاءالدین العاملی در دانش سمائی »، شناخت نامه شیخ بهاءالدین عاملی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387ش.

- نعمه، عبدالله، «البهایی فی فلاسفة الشیعه»، الشیخ بهاءالدین محمد العاملی (مجموعه رسائل و بحوث فی سیره الشیخ البهایی)، مجموعه من المحققین، قم، مرکز العلوم والثقافة الاسلامیه،1387ش.

- نفیسی، سعید، مقدمه بر: کلیات اشعار و آثار فارسی همراه با کشکول شیخ بهایی، به کوشش کاظم عابدینی مطلق، قم، توسعه قلم، 1392ش.

- واله اصفهانی، محمدیوسف، ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم، تصحیح محمدرضا نصیری، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1380ش.

- __________، خلدبرین، به کوشش میرهاشم محدث، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1372ش.

- هنرفر، لطف الله، اصفهان، تهران، کتاب جوان، 1346ش.

- __________، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، اصفهان، ثقفی، 1343ش.

پی نوشت ها:

[1] هود/113.

[2] درباره بازار اصفهان و صنوف آن، ر.ک: شاردن، 4/ 1468- 1429.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان