سرویس سیاست مشرق - شناختنامه احمدینژاد، پژوهشی است که به رفتارهای احمدینژاد در عرصه سیاسی و اجرایی میپردازد، این پژوهش به نقاط عطف رئیس دولت نهم و دهم میپردازد و به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا احمدینژاد تغییر کرده است؟
آنچه در ادامه میآید، قسمت نهم از این پژوهش است، در این بخش به درگیری احمدینژاد با مراجع عظام تقلید پرداخته خواهد شد.
** قسمت اول: احمدینژاد و حامیانش چگونه حاج قاسم را تهدید کردند؟ +تصاویر
** قسمت دوم: احمدینژاد چگونه از رفیق هاشمی رفسنجانی به دشمن او تبدیل شد؟ +تصاویر
** قسمت سوم: احمدینژاد چگونه در سال 84 با دروغ وارد عرصه انتخابات شد؟
** قسمت چهارم: چرا احمدینژاد دچار توهم خودشیفتگی شده است؟
** قسمت پنجم: احمدینژاد و یارانش چگونه دولت نهم و دهم را به انحراف کشاندند؟
** قسمت ششم: احمدینژاد چگونه در قامت یک دیکتاتور علیه قوه قضاییه قیام کرد؟
** قسمت هفتم: رهبر انقلاب برای کدام رفتار خلاف شرع به احمدینژاد تذکر دادند؟
** قسمت هشتم: چرا احمدینژاد یازده روز خانهنشین شد و قهر کرد؟
بسیاری از حوزویان، مراجع و بهویژه طلاب جوان در سال 1384 فکر میکردند با آمدن احمدینژاد پیوند و تعاملی محکم با حوزهها و آرمان دولت دینی محقق خواهد شد، اما این باور زیاد دوام نیاورد. احمدینژاد نهتنها در تصمیمات و اقدامات خود نشان داد که با مراجع فاصلهی فکری دارد بلکه تیم احمدینژاد به تخریب مراجع و علما نیز پرداختند. بهطوریکه رهبر معظم انقلاب اسلامی در شهریورماه 1388 در دیدار با هیئت دولت فرمودند: «نصیحت علمای دینی را قدر بدانید، مغتنم بشمارید. گاهی علمای دین، بزرگان دین، مراجع حتّی، نصایحی میکنند، دربارهی مسائلی توصیههایی میکنند؛ این را مغتنم بشمرید؛ اینها را حمل بر محبت و علاقهمندی بکنید. ما میدانیم، آقایان، بزرگان علمائی که هستند... یکوقت توصیهای میکنند، از روی علاقهمندی است، از روی دلسوزی است؛ اینها را خیلی باید قدر دانست.»[1]
احمدینژاد نامهی ورود زنان به ورزشگاه آزادی را اردیبهشت سال 1385 به محمد علیآبادی رئیس وقت سازمان تربیتبدنی میزند. این دستور احمدینژاد برای ورود زنان به ورزشگاهها، تیتر نخست برخی از روزنامههای ایران میشود. اما این دستور با واکنش مراجع عظام روبهرو میشود. اما علیرغم مخالفت مراجع عظام همچون آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله نوری همدانی و آیتالله فاضل لنکرانی با این امر، احمدینژاد تا دو هفته بر این دستور خود پافشاری مینماید.
چند روز بعدازاین اعتراضات، محمود احمدینژاد در سفر استانی به استان زنجان به این واکنشها چنین پاسخ میدهد: «بعضی افکارهاست که به نظر من مال اسلام نیست. تعصباتی است که داشتهایم دیگر. در صدر اسلام هم کسانی که پیامبر هدایتشان میکرد آنقدر متعصب بودند که دخترها را به قتل میرساندند. نمیخواهم الان بگویم که تعصبات ما از آن موقع است. ولی بعضی از آنها از آنجا نیز هست. مثالش این است، من عذر میخواهم از ساحت مقدس خواهران. هر جا که بحث فساد اخلاقی میشود زود همه میگویند خانمها. چرا اینطور است؟ مگر مردها مشکل ندارند؟ همه، پسر پیغمبرند؟ اینطوری که نیست. فساد، فساد است دیگر. مرد و زن دارد؟ ندارد. انحراف اخلاقی مرد و زن دارد؟ بعضیها توی ذهنشان این است که ریشه مفاسد زنان هستند. کلاً توی ذهنشان این است. اینطوری نیست.» او در ادامه با صراحت بیشتری با تفکیک زن و مرد مخالفت میکند: «من فکر میکنم هر نوع تفکیکی که یک نوع جدایی قطعی را برساند، حتماً به بانوان آسیب خواهد زد. من معتقدم که زن و مرد یک حقیقتاند، انساناند.» مشاور فرهنگی رئیسجمهور، جواد شمقدری نیز یک گام جلوتر از محمود احمدینژاد میرود و با انتقاد از روحانیون حوزه علمیه قم آنها را به اظهارنظر غیرکارشناسی و بدون تحقیق متهم میکند. [2] اما نهایتاً فشارها بر دولت زیاد میشود و احمدینژاد از این مسئله کوتاه میآیند.
مسئله دیگری که در در دولت دهم مطرح شد، مسئلهای تحت عنوان تک جنسیتی شدن دانشگاهها بود. همزمان حمایتها و تهدیدهایی نسبت به این مسئله به وجود میآید. علیرغم اینکه انتظار میرفت دولت و ریاست جمهوری از این حرکت پشتیبانی و حمایت کنند اما واکنش متفاوتی از سوی ریاست جمهوری مشاهده شد.
احمدینژاد در 15 تیرماه 1390 نامهای به وزرای بهداشت و علوم مینویسد و اعلام میکند: «ضروری است فوری از این اقدامات سطحی و غیر عالمانه جلوگیری شود.»[3] بهاینترتیب ریاست جمهوری از وقوع این مسئله جلوگیری کرد و این مسئله نارضایتی مراجع را به همراه داشت. بهطوریکه نظرات و استفتائات مراجع معظم تقلید از جمله آقایان آیتالله صافی گلپایگانی، آیتالله علوی گرگانی، آیتالله سبحانی، آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله نوری همدانی، آیتالله جوادی آملی کاملاً مخالف با تصمیم آقای احمدینژاد بودند. [4]
در اقدامی دیگر، احمدینژاد سه زن را در سال 1388 برای تصدی سه وزارتخانه آموزشوپرورش، بهداشت و رفاه به مجلس شورای اسلامی معرفی میکند. این اقدام رئیسجمهور بازتابها و تحلیلهای متفاوتی را در پی داشت. شاید این اختلاف آرا نتیجه بدیع و تازه بودن این مسئله در نظام مقدس جمهوری اسلامی باشد اما در این میان، نظر فقها و مراجع تقلید بیش از همه حائز اهمیت است.
فتاوای برخی مراجع تقلید مبنی بر این است که دکتر احمدینژاد بهتر بود بهجای زنان از مردان متخصص و باتجربه در کابینه خود استفاده میکرد و اگر ما مردانی باتجربه نداشتیم، آنگاه ایشان میتوانست زنان را در کابینه خود جای دهد. این در حالی بود که آیتالله صافی گلپایگانی و آیتالله مکارم شیرازی از مراجع عظام تقلید، اعتراض خود را به رئیسجمهور ابلاغ کرده بودند، برخی ائمه جمعه نیز در خطبههای نماز جمعه به بیان انتقادات خود در این زمینه پرداختند. [5]
یار نزدیک احمدینژاد؛ یعنی اسفندیار رحیم مشایی اظهارات متعددی داشت که نارضایتی علمای دین را به همراه داشته است. اظهارات ایشان در خصوص اسلام منهای روحانیت، دخالت در امور دینی و فتاوی و ارائه قرائت جدیدی از اسلام و امام زمان، پایان دوره اسلامگرایی، تأکید بر ایران باستان و ایران گرایی در عوض اسلامگرایی و اظهار دوستی با مردم اسرائیل و همچنین برخی اقدامات ایشان مانند حضور در مجلس رقص، حمل قرآن با دف در یک جلسه زیر نظر ایشان، سبب شد تا مراجع نسبت به او حساسیت داشته باشند. اما احمدینژاد نهتنها از مواضع مشایی اعلام برائت نکرد بلکه بهطور ضمنی و صریح آنها را تأیید و تکرار کرد.
بهعنوان نمونه مشایی 14 مردادماه 1389 در مراسم اختتامیه همایش ایرانیان خارج کشور مکتب ایرانی را مطرح کرده بود «دریافت ناب از حقیقت ایمان و حقیقت توحید و حقیقت اسلام، مکتب ایران است. باید ازاینپس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم... من باور دارم که واژه ایران ذکر است.»[6] اما 48 ساعت از انتقادات مراجع و علما نگذشته بود که احمدینژاد به دفاع از مشایی پرداخت. احمدینژاد در نخستین فرصت که اتفاقاً در سالن اجلاس سران- همانجایی که اسفندیار رحیم مشایی سخنرانی جنجالیاش را ایراد کرده بود- دست داد غنیمت شمرد و دو روز بعدازآنکه اظهارات مشایی درباره «مکتب ایران» دردسرساز شد این عبارت را اندکی پسوپیش و تأکید کرد: «ایران یک مکتب است».[7]
اما اقدامات احمدینژاد و حلقهی انحرافی محدود به مخالفت با مراجع و علما نبود بلکه اقدام به تخریب آنها نیز کردند. عباس پالیزدار چهره ناشناختهای در عرصه سیاست ایران بود که در سال 87 با انتشار دو سخنرانی از او (در 14 اردیبهشت در دانشگاه بوعلی همدان و هفتم خرداد در دانشکده حقوق دانشگاه شیراز) روی وبسایتهای خبری به یکباره به چهرهای جنجالی و خبرساز تبدیل شد. پالیزدار اتهامات اثبات نشدهای را علیه بسیاری از شخصیتها و علما شناختهشده کشور با ذکر نام به «فساد اقتصادی»، «رانتخواری» و در برخی موارد به «فساد اخلاقی» متهم کرد که شکایتهای بسیاری را به دنبال داشت.
پالیزدار به دلیل افشای اتهامات اثبات نشده به همراه بیش از 10 نفر دستگیر میشوند. هیئت قضایی پس از چند جلسه رسیدگی به اتهامهای متهمان، به استناد دلایل و مستندات پرونده 9 تن از آنان را مجرم شناخته و رای به محکومیتشان داد. عباس پالیزدار در مجموع 10 سال به زندان محکوم میشود[8] که نهایتاً با تخفیف، محکومیت وی از 10 سال، به شش سال کاهش یافت. [9]
پس از گذشت سه سال از ماجرا و تحمل بیش از یک سال و نیم زندان، پالیزدار افشا میکند که از سوی جریان انحرافی احمدینژاد مورد سوءاستفاده قرار گرفته و این جریان تا جایی از او حمایت کرده که به هدفهای تبلیغاتی خود برسد. [10] وی نهایتاً پس از آزادی از زندان در گفتوگویی به افشاگری درباره عوامل پشت پرده تهییج وی برای سخنرانیهایش از طرف تیم احمدینژاد پرداخت که در همشهری ماه منتشر شد. [11]
[1] - https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=8010
[2] - https://www.magiran.com/article/1047737
[3] - http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=171721
[4] - http://www.hawzah.net/fa/news/view/88592/
[5] - http://www.jahannews.com/fa/doc/news/217921/
[6] - http://www.yazdfarda.com/news/af/25041
[7] - https://www.magiran.com/article/2185194
[8] - https://www.magiran.com/article/1881974
[9] - https://www.tabnak.ir/fa/amp/news/100126
[10] - https://www.magiran.com/article/2318296
[11] - https://www.khabaronline.ir/news/796938/