رکسانا خوشابی – روانشناس
تحریریه زندگی آنلاین : بعضی از روانشناسان میگویند عمده دستآوردهای انسان ناشی از ارتباطات اوست. به بیانی، اگر هر یک از ما بتوانیم دامنه ارتباط خود را با افرادی مؤثر و سازنده و حتی خارج از حوزه کاری خود گسترش دهیم به زودی متوجه خواهیم شد چنان توانمندیم که به راحتی میتوانیم کارهای مختلف را با سرعت انجام دهیم؛ بدون اینکه ناچار باشیم علم و تجربه انجام این کارها را به دست آوریم. هر چقدر که ارتباط ما با افراد مختلف قویتر و مؤثرتر باشد در آن بخش قدرت بیشتری خواهیم داشت. این در حالی است که عده زیادی از ما حتی در داشتن سادهترین ارتباطات – حتی با همسر یا فرزندان و خواهر و برادران خود دچار مشکل میشویم و گاهی حتی از برقراری روابط اجتماعی خودداری میکنیم. مجموعه سؤالهایی که در زیر میخوانید، مقیاس اشتیاق شما را در برقراری ارتباط با دیگران مورد ارزیابی قرار میدهد لطفاً در کمال صداقت با دو گزینه «هرگز» یا «همیشه»، به سؤالها پاسخ دهید. اما فراموش نکنید که این فقط یک تست است و نمیتوان صرفاً بر اساس این مجموعه، خیلی زود به خودمان و یا دیگران برچسب خاصی بزنیم. بلکه به این سؤالات فقط به منزله روزنهای نگاه کنیم که توجهمان را به شناخت بیشتر از خودمان جلب میکند.
1- صحبت کردن در مقابل یک گروه از افراد نا آشنا 2- صحبت کردن با یک آشنا به هنگام ایستادن در یک صف 3- صحبت کردن در یک گردهمایی بزرگ از دوستان 4- صحبت کردن در یک گروه کوچک از افراد نا آشنا 5- صحبت کردن با یک دوست به هنگام ایستادن در یک صف 6- صحبت کردن در یک گردهمایی بزرگ از آشنایان 7- صحبت کردن با یک غریبه به هنگام ایستادن در یک صف 8- صحبت کردن در مقابل یک گروه از دوستان 9- صحبت کردن در یک گروه کوچک از آشنایان 10- صحبت کردن در یک گردهمایی بزرگ از افراد ناآشنا 11- صحبت کردن در یک گروه کوچک از دوستان 12- صحبت کردن در مقابل یک گروه از آشنایان نمرهگذاری و تفسیر نتایج اینک به هر موقعیتی که پاسخ «هرگز» دادهاید نمره صفر و به هر موقعیتی که پاسخ «همیشه» دادهاید، نمره 1 بدهید. میانگین نمرات را به دست آورید. اگر میانگین نمرات شما 5 باشد، میتوان گفت که در حد وسط قرار دارید. به این معنا که از نظر اشتیاق به برقراری ارتباط با دیگران، متعادل هستید. هر چقدر نمره شما از 5 کمتر باشد، به همان اندازه اشتیاق شما برای برقراری ارتباط با دیگران کمتر خواهد شد و بر عکس. ضرورت داشتن ارتباط برای همه ما کاملاً روشن است اما به یاد داشته باشیم ارتباطی ثمربخش است که دارای کیفیت بوده و بر اساس اصول و موازینی برقرار شده باشد بنابراین فقط ارتباطات بیشتر کافی نیست بلکه چگونگی ارتباط، مهمتر و اساسیتر است زیرا در حوزه رفتاری انسان کیفیت بر کمیت برتری دارد. اکنون که کمی بیشتر با خود آشنا شدهاید میتوانید روی ترمیم برخی روابط که در زندگیتان نقش کلیدی دارند کار کنید. از جمله رابطه با همسر!
بیشتربخوانید:
ترمیم روابط
به نظر من برای بازنشستگان، بعد از شناخت بیشتر خود و روابط خود، مهمترین بخش از ترمیم روابط به ترمیم روابط با همسر برمیگردد. چون در این سن و سال ارتباط با دیگران خودبهخود کمرنگتر میشود اما ارتباط با همسر همچنان تنگاتنگ است. فرزندان بهسوی سرنوشت و زندگی خود میروند و اطرافیان هم سن و سال هم چندان انرژی برای داشتن ارتباط و تفریح ندارند و متاسفانه برای بسیاری از بازنشستگان برخی از نزدیکان دیگر قابل دسترس نیستند.
جستجوی ترمیم رابطههای گذشته
قابل ذکر است که برخی افراد گمان میکنند اگر تاکنون روابط حسنه با همسر خود نداشتهاند اکنون هم نمیتوانند گذشتهها را جبران کرده و روابط بهتری برقرار کنند. باید دقت داشته باشیم که وقتی دو نفر با هم در معرض آشنایی قرار میگیرند، دستگاه روانی هیچکدامشان بکر و دست نخورده نیست. بلکه تمام تجربیات مثبت و منفی که در زندگی داشتهاند ساختار روانی آنها را فرم داده است. سرخوردگیها، تجربیات دردناک و جراحات ترمیم نیافته، جزوی از این تجربیات هستند. گذشته افراد یکی از عواملی است که در چگونگی انتخاب و برقراری رابطههای عاطفی تأثیر میگذارد. در حقیقت، بسیاری از ما با برقراری رابطههای عاطفی جدید، در مواردی سعی در بازیابی و بازسازی رابطههایی هستیم که در گذشته به نوعی در ما جراحاتی بر جای گذاشتهاند. یعنی هر رابطه جدید، برای ما به گونهای تلاشی است برای اینکه بتوانیم دوباره آن رابطه را تجربه و به نوعیترمیم کنیم. یکی از دلایل اینکه مشاهده میکنیم بسیاری از اشخاص خود را در رابطهای شبیه به روابط قبلیشان قرار میدهند، این است که سیستم روانی به این شکل سعی دارد به نوعی با دوباره زندگی کردن آن رابطه جراحت روانی بر جا مانده را ترمیم بخشد و بدین گونه باعث پاک شدن بخش دردناک و جایگزینی آن با "تجربه رضایت روانی" شود.این جستجوی "تصویری از رابطههای عاطفی گذشته"، تا حدی عادی است ولی زمانی مشکل ایجاد میکند که در فرد اضطرابهای شدید که ناشی از "ترس از دست دادن است" بیدار کند. این اضطراب میتواند تأثیر زیادی بر کیفیت رابطه بگذارد و از عمیق شدن آن جلوگیری کند. زیرا ما دیگر فرد مقابل را آنچنان که هست، با تمام ضعفها و قوتهایش، نمیبینیم. بلکه او برایمان تبدیل به ابزاری میشود که توسط آن، رابطههای گذشتهمان را بیدار و زندگی کنیم.عامل دیگری که در ارتباطات ما تأثیر میگذارد به "تاریخچه خانوادهای که در آن به دنیا آمده و بزرگ شدهایم"، برمیگردد. در حقیقت "مکانیسمهای روابط خانوادگی" به نوعی به ما منتقل میشود و به عنوان عاملی میتواند تعیین کننده اعمال و انتخابهای ما باشد.ما برای اینکه بتوانیم رابطهای عاطفی سالم برقرار کنیم، در بعضی موارد لازم است که این مکانیسمهای روانی را بشناسیم و به این ترتیب بتوانیم از این دایرههای بستهای که رابطههای گذشته و تاریخچه خانوادگیمان به ما تحمیل کردهاند خارج شویم.اینک با دقت بیشتر به همسر خود نگاه کنید و ببینید انتخاب او و ماندن با او بیشتر بر چه اساسی بوده است و بدین ترتیب رابطهتان را بهبود دهید.
بیشتربخوانید:
همسر، انعکاسی از خود ما!
جستجوی فردی که انعکاسی از ما باشد از شایعترین تئوریهایی است که به عنوان دلیل انتخاب معشوق بیان میشود. به این مفهوم که در فرد مقابل چیزی که در خودمان نیز وجود دارد، ما را به طرف او جذب میکند. در حقیقت در این نوع عشق انسان در جستجوی "خودی دیگر" است. منی که بتواند تصویر مرا چون آیینه در خود انعکاس دهد. منی که برایم آشناست و برایم امنیت به همراه میآورد.گاهی نیز در جستجوی آیینهای هستیم که "خود ایده آل " را به ما بازگرداند. اگر به عنوان مثال "سختکوش بودن" جزو ایدهآلهای ما باشد، اینکه بتوانیم عشق فردی سختکوش را به خود معطوف کنیم، برایمان تائیدی است از تصویری که میخواهیم از خودمان داشته باشیم. در حقیقت، ما در این نوع عشق، در جستجوی نگاهی هستیم که ما را در آن تصویری که دوست داریم از خود داشته باشیم تائید کند. البته باید گفت در اغلب ازدواجها، به میزانی این بعد به چشم میخورد. هر فردی در رابطه با معشوق تا حدی در جستجوی بازسازی نگاهی است که از خود دارد. نگاه تائید کننده دیگری برای ما نمودی است که چقدر با "ایدهآلهایمان" منطبق هستیم. ولی زمانی که عشق تنها به این جنبه خلاصه شود، میتواند نمودی از شخصیت شکننده فرد عاشق باشد که بدون نگاه مثبت معشوق تمام روانش متزلزل میشود.یکی دیگر از مشخصاتی که این عشق دارد، ایدهآل کردن معشوق است. زیرا که شخص برای اینکه بتواند دیگری را به عنوان آیینهای که تصویرش را به او بازمیگرداند مورد تائید قرار دهد، باید از او در ذهنش شخص "معتبری" بسازد.اگر رابطه شما با همسرتان چنین بوده، حتماً شباهتهایی بین شما وجود دارد که باید با استفاده از آنها زمان و تفریحات بیشتری را با هم بگذرانید اما این بار واقعبینانه و بدون تعصب و توقعات اشتباه!
همسر به عنوان موجودی مکمل
در این نوع ازدواج، تفاوتهای فرد است که ایجاد کننده احساس کشش بین دو نفر میشود. در اینجا دیگر شخص در جستجوی همتای خود نیست، بلکه در جستجوی کسی است که جایگزین یک سری فقدانهای وجودیاش شود. به عنوان مثال فرد منزوی عاشق فردی بسیار اجتماعی میشود. عامل اصلی این کشش یافتن ابعادی است که فرد در خود نمیتواند ایجاد کند. به گفته روانشناسان در بسیاری موارد این تفاوت نه تنها میتواند با زمان جذابیتش را از دست بدهد، بلکه به صورت عامل اختلاف طرفین بروز کند. یعنی جنبههایی که در اول ارتباط عامل اصلی انتخاب فرد بودهاند، به مرور زمان برای فرد عاشق به صورت ضعفهایی غیر قابلتحمل درمیآیند تا جایی که میتوانند جدایی دو فرد را باعث شوند. این دو نوع گرایش (کشش به فرد مشابه و یا متفاوت) میتوانند بهطور همزمان در یک فرد وجود داشته باشد. در حقیقت روان انسان به دلیل پیچیدگیای که دارد، قادر است در خود تناقضات بسیاری را جا بدهد. اگر ازدواج شما از این نوع است، سعی کنید تفاوتها را درک کنید و به آنها ارزش بدهید. با نگاه منتقدانه به تفاوتها ننگرید و سعی کنید را از همسرتان چیزهای جدیدی یاد گرفته و تجربه کنید.
بیشتربخوانید:
شباهت بدون مکمل بودن
شباهت زیاد ساختار روانی، میتواند مانع دوام رابطه عاطفی باشد. به عنوان نمونه، اگر در طرفین، نیاز به کنترل و هدایت دیگری در همه زمینهها به یک شدت وجود داشته باشد، احتمال اینکه بین این دو فرد نزدیکی عاشقانه دوام پیدا کند کم است. در این شرایط حتی اگر کششی هم بین دو فرد ایجاد شود، بعد از پایان فاز " ایده آل کردن دیگری " و با شروع زندگی واقعی، با هم وارد یک "بازی قدرت" خواهند شد که در آن هر کدام سعی میکند قانون خود را به دیگری تحمیل کند. یا به عنوان مثال اگر در هر دو طرفین این نیاز وجود داشته باشد که دیگری برایش رل "حمایت مادرانه " را ایفا کند و خود نتواند این رل را برای او بازی کند، باز هم امکان تداوم رابطه عاطفی کاهش خواهد یافت. در چنین رابطهای، هر دو احساس محرومیت میکنند. زیرا نه چیزی که انتظار دارند برآورده میشود و نه خود میتوانند به نیاز دیگری پاسخگو باشند. بنابراین اگر ازدواج شما از این نوع است حتماً باید با هم به کمک یک مشاور، نیازهای همدیگر را بهتر شناخته و پاسخگو باشید.ترمیم روابط یکی از مهمترین و جذابترین کارهایی است که میتوانیم انجام بدهیم. روابط مختلف خود را بازنگری کنید. برخی افراد را از زندگی خارج کرده و با برخی رابطه عمیقتری برقرار کنید. این فرصت را از دست ندهید.