رکسانا خوشابی – روانشناس
تحریریه زندگی آنلاین : بسیاری از دوستان بازنشسته هستند که به گذشته خود اشتغال ذهنی دارند، یعنی مدام به گذشته میاندیشند. شما چقدر به گذشته فکر میکنید؟ چه حجمی از اشتغالات ذهنی شما به گذشتهتان مربوط میشود؟ چقدر از گذشته خود راضی هستید؟ برخی از بازنشستگان وقتی به گذشته فکر میکنند، همیشه به یاد خاطرات خوب خود میافتند. لحظاتی سرشار از عشق یا موفقیت. روزهای فراموش نشدنی و خاطرهانگیز، تلاشها، شور و حال جوانی، دوستی و محبت و مانند اینها. برخی دیگر میگویند از گذشته نیرو میگیرند، شاد میشوند و احساس سرزندگی میکنند. بعضی هم مرور گذشته، همیشه برایشان با اندوه و ناراحتی همراه است و معتقدند ایکاش گذشته، وجود نداشت! عدهای هم هستند که میگویند گذشته، برایشان تماماً درس است. هر آنچه هستند و تمام آنچه در حال حاضر دارند، همه در اثر یادگیریهای گذشته است. آنها از همه اتفاقهای خوب و بد گذشته، صدها درس آموختهاند و هر اتفاقی، بد یا خوب، برایشان معنایی منحصر به فرد و رشد دهنده داشته است. برخی هستند که اصلاً به گذشته فکر نمیکنند آنها میگویند گذشته، هر چه که بوده که گذشته و سپری شده است و فکر کردن به آن هیچ سودی ندارد و ترجیح میدهند به آینده فکر کنند. عدهای دیگر هم هستند که گذشته، آنها به یاد اشتباهاتشان میاندازد. اشتباهاتی که اغلب خود را به خاطر آنها سرزنش میکنند. از نظر آنها گذشته شبیه یک پتک است که گاهبهگاه آن را بر سر خود میکوبند. بعضی هم میگویند اصلاً گذشته را به خاطر نمیآورند. یعنی وقایع و گفتگوها در خاطرشان نمیمانند، فقط نتیجه آنها در ذهنشان باقی میماند، برای همین هم نمیتوانند بهطور روشنی به گذشته فکر کنند. شما جزو کدام دسته هستید؟
بیشتربخوانید:
فواید زندگی در زمان حال
روانشناسان معتقدند تمرکز زیاد روی اتفاقات گذشته یا رویدادهای به وقوع نپیوسته آینده، ما را از حضور در «حال»، یعنی از حضور در همین «لحظه» و همین «حالا» و همین «جا» باز میدارد. درحالیکه لحظه حال تنها چیزی است که واقعاً و عملاً متعلق به ماست و میتواند برای انجام مقاصد مختلفی به کار گرفته شود. تنها در لحظه حال، یعنی درست در «همین لحظه» میتوانیم با جهان پیرامون خود ارتباط برقرار کنیم. میتوانیم ببینیم و بشنویم و لذت ببریم. میتوانیم نشانههایی را دریافت کنیم که مختص ما هستند، نشانههایی که بهعنوان برآیندهایی از وضعیت موجود، ما و جهان اطرافمان، ما را بهسوی آنچه در همین لحظه برایمان بهترین است هدایت میکنند. تنها در «همین لحظه» است که زندهایم و میتوانیم زندگی کنیم، میتوانیم مشاهده کنیم، حس کنیم، رشد کنیم، کمک بگیریم یا کمک کنیم و از همه مهمتر در همین لحظه است که میتوانیم با خالق جهان، ارتباط برقرار نماییم. مفاهیمی مثل دعا، توبه، توکل و خلاصه هر رابطهای که بین ما و خداوند برقرار میشود همه در لحظه حال شکل میگیرند. متأسفانه اکثر ما، لحظات حال را از دست میدهیم و بیشتر در گذشته و گاهی در آینده زندگی میکنیم. چرا اغلب در «حال» حضور نداریم؟ اشتغال بیش از حد به گذشته، اغلب به دلیل افسردگی، احساس شکست یا ظلم، یا برخی اختلالات روانشناختی است که خوشبختانه امروزه درمان قطعی برای آن وجود دارد. برخی هم بر این باورند که زیادی بار گناه فرد و ظلمها یا بیعدالتیهایی که درباره دیگران روا داشته، گاه باعث اشتغال بیش از حد به گذشته و سرزنش مداوم خویش و احساس گناه میشود، تا جایی که علت تأکید ادیان بر انجام اعمال نیکو و پسندیده و پرهیز از معصیت و گناه نیز از نظر این عده، غیر از آثار اخروی، مصون نگهداشتن انسان از تبعات این اعمال را در بر میگیرد. پرداختن بیش از اندازه به آینده هم، غیر از برخی اختلالات، میتواند ریشه در این داشته باشد که فرد از وضعیت فعلی خود به درجات مختلفی ناراضی است و قصد دارد با خیالپردازی، رضایتی را که در زمان حال بدان دست نیافته، در آینده جستجو کند. بدیهی است برای آینده میتوان و حتی باید برنامهریزی و تصمیمگیری داشت. اما گذاشتن وقت بیش از حد، چه برای آینده و چه برای گذشته، جز هدر دادن زمان و انرژی، نتیجهای نخواهد داشت. متأسفانه نگرانی نسبت به گذشته، پرداختن زیاده از حد به گذشته، داشتن اشتغال ذهنی مداوم نسبت بدان و مواردی مثل احساس گناه، سرزنش خود و... در کشور ما شایع است. جالب است که همه میدانیم گذشته را نمیتوان عوض کرد، اما اغلب درباره گذشته فکر میکنیم. خود یا دیگران را مقصر دانسته یا محکوم میکنیم و خاطرات اندوهبار مربوط به آن را بارها و بارها مرور میکنیم و بهطور مازوخیستی خود را آزار میدهیم؛ آزاری که البته سودی ندارد. آیا واقعاً گذشته، به هیچ دردی نمیخورد؟ البته که میخورد. گذشته، تجربهای آموزنده است که ما را هوشمندتر، کماشتباهتر، هوشیارتر و توانمندتر میسازد. به ما راه و رسم بهتر زیستن را میآموزد و به ابراز تجربه، تجهیزمان میکند. گذشته را تنها تا زمانی باید مرور کرد که بتوان از آن نتیجه گرفت که در حال و آینده چه کارهایی را باید انجام داد. یا از چه کارهایی لازم است اجتناب نمود. اما هرگز نباید به گذشته چسبید. بلکه باید پس از یادگیری و بهکارگیری آموزههایش آن را به فراموشی سپرد و از بند آن رها شد.
بیشتربخوانید:
خود را کمی به خطر اندازید!
کارشناسان به این نتیجه رسیدهاند که ریسک کردنهای جسمی برای ما فواید زیادی دارد؛ آنها میگویند چه خلبان یک هواپیمای تک موتوره باشید یا اینکه از یک صخره مرتفع آویزان شوید، بهجای گذشته، به زمان حال کشیده میشوید. همچنین موقعیتهای خطیر فرصت یادگیری را درباره خود و اطرافمان برایمان فراهم میآورند، اعتمادبهنفس را افزایش میدهند و کمک میکنند وقایع پیشبینی نشده زندگی را بهتر مدیریت کنیم. مایکل گاس که بیش از 20 سال است درباره مزایای ریسکهای جسمی کار میکند، میگوید اهمیت خطر کردن به این دلیل است که آگاهی فرد را افزایش میدهد. در رویارویی با خطر، غریزه وارد عمل میشود، توجه بهشدت بر جسم و بر محیط متمرکز میشود. مشغولیات ذهنی، مثل بگومگوی روز پیش یا دلهره جلسه روز بعد، در پیش خطر روبرو رنگ میبازد و فرد مجبور است در زمان حال به سر ببرد و در این زمان است که حس عمل و آگاهی سر بر میآورد. یادگیریهای ماجراجویانه یا به عبارتی، یادگیریهای تجربی، درست برخلاف آموزشهای کتابی، بازخوردی ملموس و فوری درباره نحوه عملکرد فرد در جهان اطرافش به دست میدهد و همین توجه متمرکز و آگاهانه است که میتواند در دیگر حوزههای زندگی تغییراتی واقعی را سبب شود. در چنین موقعیتهایی ناچاریم از انتخابهایی که میکنیم کاملاً آگاه باشیم وگرنه مرگ حتمی است. مثلاً وقتیکه بر یک قایق کانو در رودخانهای خروشان هستید، برای اینکه قایق غرق نشود و کشته نشوید ناچارید تعادل خود را حفظ کنید و بدنتان را شل کنید. اگر بترسید، بدنتان منقبض میشود و عدم تعادل حاصل از آن میتواند قایق را واژگون سازد. پس باید به کمک اراده، خود را مجبور کنید بر ترس غلبه کنید. همینکه در انجام این کار موفق شوید متوجه میشوید که قربانی هیجانات نیستید و اگر بخواهید میتوانید بر آنها غلبه کنید و البته اگر بتوانید در یک قایق خود را کنترل کنید، پس در خانه و کار هم میتوانید چنین مهارتی داشته باشید. در واقع هر بار که ما از انجام کاری میترسیم، اما عقبنشینی نمیکنیم و دست به عمل میزنیم، قویتر میشویم حتی اگر شکست بخوریم. کارشناسان آموزش تجربی شک ندارند که درسهایی که ما از طریق فعالیتهای ماجراجویانه یاد میگیریم، در زندگی روزمره هم کاربرد دارند. احساس کفایت حاصله، باعث تلاش و استمرار بیشتر و نهایتاً منجر به عملکرد بسیار عالیتری خواهد شد. در ضمن هر چه از فرصتهای بیشتری برای نشان دادن تواناییهای خود و گذر از چالشها استقبال کنیم، تلاش بیشتری خواهیم کرد و همین به رشد بیشتر میانجامد.
فواید ریسکپذیری
ریسکپذیری، جدای از پرورش اعتمادبهنفس میتواند هویت فرد را توسعه بخشد. با ریسک کردن میتوانیم محدودیتهایی را که برای خود درست کردهایم و نقشهای از پیش تعیین شده خود را کنار بزنیم. عزم قوی در مقابله با چالشها و وقایع نامعلوم و پیشبینی ناپذیر، ارتباط و پیوند ما را با خودمان قویتر میکند، زیرا در اینگونه شرایط، واکنشها و پاسخهای ما شرطی شده و پیشساخته نیستند. وقتی با آشفتگیها روبرو میشویم، آنوقت متوجه میشویم که الگوهای زندگی روزمره ما چطور مانع از حرکت و پیشرفت ما شدهاند. بهترین راه برای بهرهبرداری از مزایای ریسک کردن این است که در آن استمرار داشته باشیم. هرچه بیشتر خود را در موقعیتهایی قرار دهیم که ناچار به گرفتن تصمیات بزرگ و ناگهانی باشیم، احتمال عملگرایی ما بیشتر و احتمال فلج شدن ما کمتر میشود. ریسکهای جسمی به ما یاد میدهد در بحرانها پیروز شویم. خطر کردن به ما یادآوری میکند هیچ چیز قطعی نیست. افراد در زندگی روزمره دوست دارند به توهم امنیت چنگ بزنند اما وقتی پرده کنار میرود متوجه میشوند چقدر دنیا بیثبات است. پس بهجای اینکه عمری را در ترس کنار رفتن پرده به سر بریم بهتر است مهارتهای لازم برای رویارویی با این بیثباتی را یاد بگیریم.