ماهان شبکه ایرانیان

بررسی تأثیر معنویت و ایمان بر تقویت فرهنگ عمومی از منظر قرآن، حدیث و عرفان

خدای متعال، با نازل نمودن احکام و معارف توحیدی و عرفانی قرآن و ارسال رسولان، پیامبر خاتم (ص) و جانشینان آن حضرت، چارچوب و روش صحیح زندگی و اصول فرهنگ دینی عمومی را به جامعه اسلامی و به ابناء بشر تعلیم داده و راه هدایت، تزکیه و تعلیم و تربیت انسان ها را بیان می نماید

بررسی تأثیر معنویت و ایمان بر تقویت فرهنگ عمومی از منظر قرآن، حدیث و عرفان

پیشگفتار

خدای متعال، با نازل نمودن احکام و معارف توحیدی و عرفانی قرآن و ارسال رسولان، پیامبر خاتم (ص) و جانشینان آن حضرت، چارچوب و روش صحیح زندگی و اصول فرهنگ دینی عمومی را به جامعه اسلامی و به ابناء بشر تعلیم داده و راه هدایت، تزکیه و تعلیم و تربیت انسان ها را بیان می نماید. امروزه، فرهنگ عمومی جوامع شرق و غرب عالم، اغلب بر پایه غیر توحیدی و انحرافی شکل گرفته و با آسیب هایی مانند کمبود معنویت، خودخواهی و خودمحوری، مادی گرایی و منفعت طلبی، خشونت و پرخاشگری همگانی، فقر و فحشاء، ناامیدی، تنهایی، ظلم، تبعیض و نژادپرستی، تزلزل خانواده، بی خانمانی، کودکان نامشروع، جهل، تقلید و خرافه گرایی، محاصره شده و مانع آسایش و آرامش بشر گردیده است. لکن تنها معتقدین به معارف اسلام، قادر به ساختن و حفظ و پیشبرد جامعه پیشرفته ای خواهند بود که نگرش و معرفت توحیدی و ایمان و معنویت و خشوع قلبی نقطه عزیمت و شرط ورود به آن و عامل بنیادین تأثیرگذار و تحول آفرین در تکون فرهنگ عمومی متعالی قلمداد می شود.

با ورود اسلام و مذهب تشیع به ایران، فرهنگ عمومی جامعه ایرانی تأیید و تقویت گردید. بزرگداشت نوروز، صله ارحام، مهمان نوازی، ایثار و گذشت، هم یاری و تعاون، وفاداری به عهد و پیمان، احترام به والدین و بزرگ ترها، علم دوستی و توجه به طبیعت، ، شجاعت و روحیه مقابله با زورگویی و استکبار، و مکارم اخلاقی والای دیگر، ازمصادیق فرهنگ ایرانی ما در طول سالیان دراز بوده است. لکن، امروزه با آسیب ها و تهدیداتی چون تقلید از غرب، مفاسد مالی و اخلاقی، رشوه و ربا، طلاق، راحت طلبی و منفعت جویی، ریاء، خود بینی و خودپسندی، بی عفتی و سایر رذایل اخلاقی، آمیخته شده و رنج بی هدفی، اضطراب و تنهایی را به همراه داشته است. با مراجعه به آیات قرآن و روایات و مفاهیم متعالی عرفان اسلامی در می یابیم که راه دست یابی به فرهنگ آرمانی برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی، در بهره مندی بیشتر ازکارکرد ایمان و عرفان و معنویت در دفع و رفع آسیب ها و تعالی فرهنگ عمومی مولد هدفداری و سازنده بنای وحدت مردمی و اطمینان و آرامش، امید و شادی، معناداری و رضایت از زندگی، محصور شده است.

هرچند درپژوهش های موجود به تعاریف، شاخص ها و خصوصیات فرهنگ عمومی توجه شده، اما به عملکرد ایمان در تقویت فرهنگ عمومی، بویژه با جستجو در آیات قرآن، روایات معصومین (ع) وعرفان اسلامی پرداخته نگردیده و بنابراین، سؤال ما اکنون این است:

براساس آموزه های قرآنی، روایی و عرفان اسلامی، ایمان و معنویات، حائز چه جایگاهی در ارتقاء فرهنگ عمومی است؟ معنا و مفهوم فرهنگ، ایمان و عرفان و معنویت چیست؟ معناگرایی و ایمان دینی چه تأثیری برتقویت فرهنگ عمومی جامعه دارد؟

روش تحقیق

مطالعه کتابخانه ای و نقلی و در اصل وحیانی، با رویکرد تحلیل کلامی در متون دینی کتاب و سنت و عرفان اسلامی است. در پژوهش پیش رو از تفسیر موضوعی و روایی آیات و نیز معارف مندرج در خانواده حدیث، بهره برده و به نظرات تحلیلی پرداختیم.

پیشینه تحقیق

بحث تأثیر ایمان بر تقویت فرهنگ عمومی از منظر قرآن و حدیث و عرفان اسلامی (در حد جستجو) بحث بسیار نادر یا احتمالا بی سابقه ای است. اگرچه مقالات وکتب فراوانی در زمینه فرهنگ مطلوب از منظر اسلام با بهره گیری و گزینش برخی آیات قرآن و یا بحث حول شناخت ایمان و یا نقش آن در زندگی، موجود است، لکن، موضوع این پژوهش با همه آنها متفاوت است. زیرا در این مقاله، سخن از تأثیر عامل (ایمان) بشکل خاص و نحوه عملکرد آن در تعالی فرهنگ عمومی جامعه دینی است. بحث از قدرت ایمان و معنویت و انواع تأثیرگذاری در خصوص فرهنگ عمومی یک جامعه دینی است. ویژگی دیگر، اتکاء بحث بر بهره بردن حداکثری و روش مند از منابع اصلی ما، قرآن کریم و روایات معصومین (ع) و نیز عرفان ناب اسلامی است

برای نمونه؛

1- مقاله "نسبت دین و فرهنگ از نگاه قرآن" محمد بهرامی، پژوهش های قرآنی 1387، ش54 و55، پس از طرح نظراتی، می گوید: اگر درعصر جدید دین را یک امر فطری بشناسیم، دین می تواند و باید در فرهنگ دخالت کند.

2- مقاله "منابع فرهنگ متعالی از منظر قرآن کریم" محسن میری، فصلنامه سراج منیر، پاییز، 1392 به استناد آیات قرآن طبیعت، غریزه، قلب، فطرت، دین، عقل، سیره عقلا و تاریخ را به عنوان منابع فرهنگ متعالی، معرفی می کند.

3- مقاله "نقد و بررسی معنویت گرایی" محمد عرب صالحی و محمد کاشی زاده، مجله قبسات بهار 1394، معنویت سکولار، مدرن و بدون پشتوانه نظری و صرفا کارکردگرا را به چالش می کشد.

4- مقاله "معنویت گرایی در قرآن" محمد جواد رودگر، مجله پژوهش های اعتقادی کلامی، تابستان 1388، ش14

5- مقاله "چیستی معنویت و سیر معنا پذیری آن در غرب" محمد ایران دوست، مجله فلسفه دین، تابستان 1397، ش2

مفهوم شناسی

فرهنگ

لغت فرهنگ، بالغ بر 400 تعریف دارد. دانشمندان، فرهنگ را چنین تعریف نموده اند: فرهنگ، مجموعه ای از آگاهی ها، باورها، اخلاق، هنر، آداب و رسوم و هرگونه توانایی است که انسان ها به جهت عضویت در جامعه کسب می کنند و بر مبنای آن زندگی فردی و اجتماعی خود را تداوم می بخشند. فرهنگ به این معنا اساس سعادت و پایه پویایی جامعه است. (فرهنگ فارسی، ج 2، ص 2538)

علامه جعفری در تعریف فرهنگ می نویسد: فرهنگ عبارت است از شیوه بایسته و یا شایسته برای آن دست از فعالیت های حیات مادی و معنوی انسان ها که به طرز تعقل سلیم و احساسات تصعید شده آنان در حیات معقول تکاملی مستند می باشد. (جعفری، 1373، ص2)

تعریف دیگر: فرهنگ، مجموعه ای هماهنگ از دانش ها، باورها، ارزش ها و هنجارهای انسانی است که به صورت نمادهای گوناگون در عرصه های سخت افزاری اجتماع انسان و امور مربوط به تمدن ظهور می یابد و به نسل های بعدی منتقل می شود. اگر این مجموعه، برگرفته از روش عقلی و متون دینی و اسلامی باشد، فرهنگ اصیل و معتبر نامیده می شود و در غیر این صورت، ضدفرهنگ و غیراصیل و نامعتبر شناخته می شود. (خسروپناه، 1390، ص 27)

فرهنگ از دیدگاه مقام معظم رهبری، نقش و جایگاه مهمی در جامعه ایران اسلامی دارد: فرهنگ، هویت یک ملت است. ارزش های فرهنگی روح و معنای حقیقی یک ملت است. همه چیز مترتب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشیه و ذیلِ اقتصاد نیست، حاشیه و ذیلِ سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگند؛ (19 /9 /1392 بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی). بهره بردن صحیح یک ملت ازشکوفایی استعدادها و مواهب الهی، جامعه اسلامی را زنده و پیشرو نگه می دارد.

فرهنگ، واقعیتی مبتنی بر روش عقلانی و صحیح است که جسم و جان انسان و مهم ترین ابعاد زندگی و حیات مادی و معنوی او از جمله دانش ها، باورها و مکارم اخلاقی مردم جامعه را در بر دارد.

- چیستی فرهنگ عمومی

در تعریف فرهنگ عمومی آورده اند: فرهنگ عمومی عبارت است از مجموعه منسجم و نظام یافته ای از اهداف، ارزش ها، عقاید، باورها، رسوم و هنجارهای مردم متعلق به یک جامعه بزرگ، قوم یا ملت (فردرو و دیگران، 1380). رهبر معظم انقلاب، در تبیین مفهوم فرهنگ عمومی، ضمن تقسیم فرهنگ عمومی به دو بخش بارز و ظاهر، مانند الگوی پوشش و شکل معماری و بخش غیر واضح و نامحسوس، مانند وقت شناسی و خطرکردن برای جامعه، عمده ترین تأثیرات فرهنگ عمومی را از ناحیه اخلاق فردی و اجتماعی می دانند که درمعارف و آموزه های اسلام مورد توصیه اکید بوده و همگان می توانند به واسطه ایمان و اعتقاد به اسلام و مکارم اخلاقی، بدان ها آگاه گردند. (19 /4 /1374 دیدار با اعضای شوراهای فرهنگ عمومی استان ها) فرهنگ عمومی درهمه حوزه های زندگی است.

- رابطه فرهنگ و ایمان

ایمان دینی، تعیین کننده نوع فرهنگ و اساس آن است زیرا همه ابعاد زندگی بشر از جمله اهداف و باورها و دانش ها را تحت تأثیر خود دارد. فرهنگ دینی اسلام در رویارویی با فرهنگ الحادی کفر آمیز جوامع غرب و شرق، تنها فرهنگ اصیل و معتبر به دلیل زیرساخت مستحکم و ثابت ایمان و جهان بینی توحیدی آن است. فرهنگ تابعی است از ایمان که در تعامل و تعاضدند؛ همانند کشتی نجات در دریا و یا ستارگان در سپهر ایمان. و کارکرد ایجاد هویت مستحکم فرهنگی یک ملت به وسیله شناور شدن در جریان معرفت ایمانی است. در ادبیات قرآنی، تجلی ایمان و دین در جامعه به عنوان "ملت" ظهور می کند (بقره: 135) که به معنای دین، طریق و راه و روشی است که مردم بر آن راه و روش سیر می کنند. (مجمع اللغة العربیة، ص 24) نظامات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، تربیتی، بروز و ظهور ایمان درونی افراد جامعه وتجلی رفتاری خلقند.

به نظر می رسد رابطه منطقی ایمان و فرهنگ نه تساوی است و نه تباین. فرهنگ، جعلی و قراردادی است اما ایمان، مبنا و علت ایجاد فرهنگی زیبنده و دلخواه مردم جامعه است. شاید در فرهنگ دینی عناصر ناسازگارتقلیدی و خرافی و ساختگی نفوذ کرده باشد و از سوی دیگر ممکن است در فرهنگ غیر دینی، عناصر مطلوبی از قبیل تجارب ملل، سنت های صحیح و آموزه های اخلاقی یافت شود که بتوانیم با پالایش فرهنگ، زندگی سالم تری را برای ابناء بشر به ارمغان ببریم. تأیید شریعت و تطبیق عناصر فرهنگی با آموزه های متعالی وحیانی و عرفانی اسلام ناب، آداب و رسوم و سنت ها را پذیرفتنی می سازد.

ایمان

- مفهوم ایمان

ایمان ازریشه «امن»، ضد خوف وامانت ضد خیانت است و ایمان ضد کفر است. ایمان، به معنی تصدیق و ضد آن تکذیب است (ابن منظور، 1414ق، ج 13، ص 21). همه لغویین، ایمان را به معنای تصدیق گرفته اند. مراد، اصالت توحید، معاد، عالم غیب و تعالیم پیامبر اکرم (ص) و انبیاء قبل از او است. «وَ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیک وَ ما أُنزِلَ منْ قَبْلِک» (بقره: 4)

مفهوم ایمان، تسلیم توأم با اطمینان خاطر است (قرشی، ج1، ص124). ابن عربی، ایمان را عبارت از قرار یافتن قلب و آرامش و اطمینان جان می داند... که چون خداوند از بنده اش صداقت قصد و اراده را ببیند، نور هدایت را به قلبش می تاباند. پس قلب و جانش آرام می یابد (الحکیم، ص 136). و ایمان، جنبه عملی هم دارد. امام صادق: هر که کردارش موافقت با گفتارش ندارد ایمانش عاریت است (کلینی، 1407، ج2، ص38).

در باره تفاوت ایمان با اسلام، امام صادق (ع) فرمودند: معنای اسلام، اقرار به همه طاعات شناخته شده اسلام به ظاهر، ... لازمه ایمان، اقرار قلبی با فروتنی، و تقرب آگاهانه است، پس ممکن است کسی مسلمان باشد نه مؤمن، ولی ممکن نیست مؤمن باشد نه مسلمان. (حرانی، 1404، ص 330).

- حقیقت ایمان

حقیقت ایمان مبتنی بر شناخت و عرفان توحیدی است که از طریق اولیاء خدا حاصل شود. شخصی به امام صادق (ع) گفت: من از دوست داران باطنی و ظاهری شما هستم. امام صادق (ع) فرمود: دوست داران باطنی و ظاهری ما نشانه هایی دارند که با آنها شناخته می شوند.

گفت: آن نشانه ها چیست؟ امام صادق (ع) فرمود: چند چیز است، نخستین آنها این است که ایشان یگانگی خداوند را چنان که باید شناخته اند و علم توحیدش را استوار ساخته اند و آن گاه به چیستی او و چگونگی اش ایمان آورده اند و سپس مرز های ایمان و حقایق و شروط و تأویل آن را دانسته اند. سدیرازیاران امام گفت: ای فرزند پیامبر خدا من از شما نشنیده بودم که ایمان را چنین وصف کنید فرمود: بله ای سدیر پرسنده را نشاید که از چیستی ایمان بپرسد تا آن که [نخست] بداند ایمان به چه کسی است. سدیر گفت: ای فرزند پیامبر خدا اگر صلاح می دانید آن چه را فرمودید شرح دهید.

امام صادق (ع) فرمود: کسی که می پندارد خدا را با توهم دل می شناسد مشرک است. کسی که می پندارد خدا را به نام و بدون معنا [و حقیقت] می شناسد، به طعن [در حدوث خداوند] اعتراف کرده است؛ زیرا نام حادث است. کسی که می پندارد نام و معنا را می پرستد، با خداوند شریک قرار داده است. کسی که می پندارد معنا را با صفت و نه با ادراک می پرستد، به موجودی غایب، حوالت داده است. کسی که می پندارد صفت و موصوف را می پرستد، توحید را باطل ساخته است زیرا صفت، غیر از موصوف است و کسی که می پندارد موصوف را به صفت اضافه می کند بزرگ را کوچک ساخته است. اینان خدا را چنان که باید و شاید، نشناخته اند. بایشان گفته شد: پس راه رسیدن به توحید چیست؟

فرمود: باب جستجو باز است و راه خروج از [بن بست و شبهات] موجود است. شناخت عین موجود حاضر، پیش از [شناخت] صفت اوست و شناخت صفت موجود غایب مقدم بر [شناخت] عین او است. گفته شد: چگونه عین موجود حاضر را پیش از صفتش بشناسیم؟

فرمود: او را می شناسی و علمش را می دانی و خودت را نیز به وسیله او می شناسی، نه این که خودت را به وسیله خودت و از خودت بشناسی، و می دانی که آن چه در اوست، از آن او و قائم به اوست، چنان که (برادران یوسف) به او گفتند: (راستی تو یوسفی؟ گفت: من یوسفم و این هم برادر من است)، پس یوسف را به خود او شناختند نه به واسطه غیر او و از پیش خود و با توهم دل او را اثبات نکردند (حرانی، 1404، ص 303 و30)

اگر انسان، به ذات اقدس حضرت حق رو کرده، از اوهام و افکار دور برای شناخت صفات روی بگرداند می تواند با علم حضوری و شهودی، آینه جمال وجلال خداوندی باشد و وحدت حقیقت را بیابد.

انسان کامل و عارف بالله مظهر تجلی جمال وجلال الهی است و انسان های دیگر به نسبت علم به خداوند و صفای نفس، مظهر تجلی جمال وجلال اویند. نیل به ایمان خالصانه و عارفانه، در ایجاد سبک شورانگیز حیات انسانی نقش و جایگاه اساسی دارد. شجره مبارکه و طیبه "کلمه توحید" و خدامحوری، دائما به اذن پروردگارش، ثمر بخشی دارد (ابراهیم: 25) و موحدان و مجاهدان بی نظیر و اعجاب آوری را ماننداصحاب امام حسین (ع) به جامعه جهانی تقدیم می کند.

- رابطه ایمان و عقل و علم

میان ایمان و عقل، ایمان و علم و معرفت، ارتباطی نزدیک وجود دارد. کفر و ایمان بعد از حصول تعقل است. «لا إِکْراهَ فِی الدِّین قدْ تَبَینَ الرُّشدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ.» (بقره: 256) در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق دین را بپذیرد] . مسلماً راه هدایت از گمراهی [به وسیله قرآن، پیامبر و امامان معصوم] روشن و آشکار شده است. پس هر که به طاغوت [که شیطان، بت و هر طغیان گری است] کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد بی تردید به محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است و خدا شنوا و داناست. این دیدگاه دقیقا مقابل ایمان گروی شکاکانه کرکگارد است.

- خاستگاه ایمان

و درباره چگونگی پیدایش ایمان باید گفت: ایمان، خاستگاه فطری دارد و خداوند، سرشت انسان ها را بر فطرت خداجویی وخداخواهی، بنا نهاده است. «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها...» (روم: 30). یعنی رویت را بگردان به سوی دین پاک و حنیف، بر اساس فطرتی که خداوند باطن مردم را برآن سرشته است. به قول ابن عربی، حنیف به معنای از باطل مایل شدن به حق است و آنچه خداوند تشریع فرموده و برای مکلفین و دین داران تعیین نموده است. (حکیم، ص135) بنابراین آن ها مشرک نمی شوند «حُنَفاءَ لِلَّهِ غَیرَ مُشْرِکینَ بِهِ...» (حج: 31). فطرت، مانند طبیعت و غریزه یک أمر تکوینی است یعنی جزء سرشت انسان است. فطریات انسان، مربوط می شود به ماوراء حیوانی... هیچ مکتبی نیست که منکر یک سلسله ارزش های انسانی باشد... . اصالت انسان و انسانیت واقعی، در گرو قبول فطریات است. (مطهری، 1374، ص29-37).

و بنا بر بیان حضرت زهرا (س)، حقیقت توحید و اخلاص فطری قلوب و دلها است. (طبرسی، 1403، ج 1، ص 98) ویژگی فطرت آن است که: «کثرت صورت» محکوم «وحدت سیرت» است و تعدّد زبان، نژاد، اقلیم، عادات و آداب و دیگر عوامل گوناگون بیرونی، مقهور اتحاد فطرت درونی است (جوادی آملی، 1388، ج1، ص34). فطرت اصالت دارد و ایمان، امری است که در فطرت همه انسان ها ریشه دارد. در نگاه اهل عرفان نیز عقل فطرت برای کوچک و بزرگ، اندیشیدن به اوامر و نواهی و تشخیص عقلی بین خیر و شر، بزرگی و پستی، سود و زیان، خویش و بیگانه را میسر می سازد (عجم، 1999، ص653).

ایمان، هدیه خداوند به آنان که دوستشان می دارد است. خداوند همه چیز را آغاز کرد... از چیزهایی که دوست داشت، ایمان است که آن را پسندید و از اسم خود "مؤمن " (یعنی أمان دهنده) مشتق ساخت و آن را به هر مخلوقی که دوست داشت انعام کرد... (حرانی، 1404، ص163). ایمان، نوری از سوی خداوند است و هدیه ای برای منت داران و دوست دارانش. (الحکیم، ص 136)

عرفان

- تعریف عرفان

عرفان عبارت است ازهمان علم به الله (سبحانه) از اسماء خدای سبحان و صفات او و آنچه در هستی مظاهر اوست و علم به احوال مبدا و معاد. و علم به حقایق عالم و چگونگی بازگشت حقایق به حقیقت واحد که تنها ذات احدیت است. و نیز شناخت راه و روش سلوک و مجاهده برای آزادکردن و رها سازی نفس ازتنگنای قید و بندهای دنیای جزئیت و پیوستن نفس به اصل و مبدأ خود و اتصاف به حقایق مطلق وکلیت. (قیصری، 1381، ص7). عرفان، شناخت حق با قلب و نوعی خداشناسی وخداپرستی است که فرد با تسلیم به خدا بودن و عمل به فرایض، ارتقاء روحی می یابد تا آن که با وصول بخدا، برخی حقایق در صفحه ضمیر او جلوه گر می شوند و قلب او محل تابش انوار الهی می شود. البته باید تحصیل معرفت کرد؛ ولی نه ذهنی و مفهومی؛ بلکه عرفان، درک حضوری وجدانی بدون واسطه مفاهیم ذهنی صفات خدا و تجلیات او و حقایق هستی است. رسیدن به خدای سبحان، دو قسم است؛ علمی و عملی (نظری و عملی) و عملی مشروط به علمی است تا عامل در عملش دارای بصیرت و دانایی باشد (قیصری، 1381، ص 5)عارف برای طی مقامات نفس در فناء و رسیدن به بقاء، سفرهای معنوی و سیر وسلوکی چهارگانه دارد که دو سفر اول برای آماده شدن و استعدادی است و دو سفر دیگرکمالی است. (خمینی، 1372، ص167)

- انواع عرفان

عرفان در همه فرهنگ ها و ادیان وجود دارد. اما با بدفهمی ها و عدم وضوح و ابهام هایی همراه بوده است. درجواع غربی و اروپایی امروز، عرفان به معنای امری آرامش بخش و مسکن افراد درگیر چالش های زندگی است ولی عرفان، اگرچه کارکرد آرام بخشی دارد، آرامش و یقین و شجاعت و مهرورزی از آثار عرفان است و با عرفان های دارویی و بدلی سر و کاری ندارد و عارف با عبودیت و ریاضت کشیدن، دچار تحول روحی می شود.

در شرق آسیا سنت های مختلف عرفانی، نظیر عرفان هندویی، عرفان بودایی، عرفان جین و چینی و ذِن وجود دارند که همگی تحت یک حکم قرار می گیرند. تمایزات عرفان اسلامی از عرفان شرقی را از دو جنبه می توان بررسی کرد: یکی از جنبه درونی و دیگری از جنبه بیرونی. از جنبه درونی در عرفان های شرقی چون نبوت تشریعی در آنها نیست، تنها با اساطیر و مفاهیم ذهنی و انتزاعی سر و کار داریم و سخن از مقام ربوبیت، خلافت اللهی انسان، ولی کامل، بقای بعد از فنا و مقام محبت نیست، که در عرفان اسلامی به کرات از آنها سخن رفته است از جنبه بیرونی هم عدالت خواهی، انقلابی بودن و مبارزه با فرهنگ شرک آلود غربی از دیگر وجوه تمایز عرفان اسلامی از عرفان های شرقی است (سایت گنجینه پرسش های قرآنی)

سرچشمه های عرفان اسلامی

- آیات نورانی قرآن

استاد شهید پس از ذکر آیاتی از قرآن «115 بقره، 3 حدید» می نویسد:

بدیهی است که این گونه آیات، افکار و اندیشه ها را به سوی توحیدی برتر و عالی تر از توحید عوام می خوانده است؛ لهذا در حدیث کافی آمده است که خداوند می دانست که در آخر الزمان مردمانی متعمّق در توحید ظهور می کنند لذا آیات اوّل سوره الحدید و سوره «قل هواللَّه احد» را نازل فرمود. در مورد سیر و سلوک و طیّ مراحل قرب حق تا آخرین منازل، کافی است که برخی آیات مربوط به «لقاءاللَّه» و آیات مربوط به «رضوان اللَّه» و آیات مربوط به وحی و الهام و مکالمه ملائکه با غیر پیغمبران مثلاً حضرت مریم و مخصوصاً آیات معراج رسول اکرم را مورد نظر قرار دهیم. در قرآن سخن از نفس امّاره، نفس لوّامه، نفس مطمئنه آمده است. سخن از علم افاضی و لدنی و هدایت های محصول مجاهده آمده است: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» در قرآن، از تزکیه نفس به عنوان یگانه موجب فلاح و رستگاری یاد شده است: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا». در قرآن، مکرّر سخن از حبّ الهی مافوق همه محبّت ها و علقه های انسانی یاد شده است. قرآن از تسبیح و تحمید تمام ذرّات جهان سخن گفته است.

- احادیث و ادعیه

کلمات رسول اکرم (ص) از جمله گفت وگوی او پس از ادای نماز صبح با یکی از اصحابش درباره یقین و نشانه هایش و نقش عبادت الهی در تنویر دل ها و رساندن انسان به مقام «احسان» و «شهود» و «مکاشفه» و همچنین آموزه های دیگر نبوی و معارف «علوی» و «ولوی» چنان سرچشمه های زلال بینش های الهی و گرایش های معنوی و هیجانات روحی و واردات قلبی و سوز و گدازها و عشق های آسمانی و معنوی شده است که به واقع الهام بخش عرفان اصیل اسلامی و توحید ناب و تربیت موحَّد کامل شده، و کافی است به نهج البلاغه که منشأ عرفان عمیق نظری و سرچشمه ژرف عرفان عملی به صورت گسترده شده است نگاهی بیفکنیم؛ بویژه به خطبه های 220 در تفسیر آیه 27 نور و 218 در تبیین اوصاف عارفان و مواضع گونه گون دیگر که در توحید علمی و عینی و عرفان اصولی و وصولی، دستمایه های شگرفت و شگفتی شده اند اندک توجّهی داشته باشیم و به ادعیه اسلامی که قلّه های بلند عرفان و معنویت و سلوک و شهود را با چشم اندازی گسترده در معرض دید اصحاب عقل و دل نهاده اند، از جمله مناجات شعبانیه، دعای کمیل، دعاهای پانزده گانه امام سجادعلیه السلام دعای عرفه و... (رودگر، 1383، ش31)

- رابطه عرفان و شریعت

وحی و شرع، محک و معیار صحت و سقم نظام باورهای دینی است.

 از امام صادق نقل شده؛ پیامبر (ص) ازطریقی خبر دادند که در صورت عمل کردن، شیطان از مؤمنین و پیروان، فاصله ای به دوری شرق عالم از غرب آن می گیرد و آن راه، روزه است که روی شیطان را سیاه می کند و صدقه که پشت او را می شکند و حب و دوستی در راه خدا و پشتیبانی از عمل نیک، دنباله اش را قطع می کند و توبه و استغفار رگ گردنش را می زند. و اینکه: هر چیز زکاتی دارد و زکات بدنها، روزه است. (طوسی، 1390، ج 4، ص 191). امام خمینی (قدس سره) می فرماید:

و بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود مگر آن که ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت، و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقه نشود هیچ یک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منکشف شود. و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معارف در قلب نیز متأدب به آداب ظاهره خواهد بود. (موسوی خمینی، 1368، ص525)عبودیت انجام مناسک و عبادات و آداب شریعت، اخلاق والا را در سیرت و باطن مؤمن بشکل نهادینه و ملکه راسخ درآورده و حسن و زیبایی آن فعل، روح انسان را حهت دهی توحیدی کرده و درجلال و جمال به هیجان در آورده و باعث تحیر و درگیری او می شود و سیر معنوی و سلوک عرفانی را هدف او قرار می دهد. شریعت، طریقت و حقیقت در تقابل با هم نیستند؛ ابعاد یک چیزند.

معنویت

کلمه «معنویت» در قرآن نیامده، ولی با توجه به معنای لغوی آن، که «معنی» به آنچه قصد شده گفته می شود. می توان گفت، منظور از آن، عالم باطن و حقیقت و روح جهان مادی و ظاهری است که بهترین واژه قرآنی نزدیک به آن "حیات طیبه و نور الهی" است. بدین بیان که در میان انسان ها افرادی یافت می شوند که افزون بر زندگی عادی همگان، از علم و ایمان و معرفت نسبت به آفریننده هستی برخوردارند، چیزهایی ازعالم معنا درک می کنند که سایرین از درک آن عاجزند، چیزهایی را اراده می کنند که دیگران آن را اراده نمی کنند و... در حقیقت دریچه ای از باطن و حقیقت عالم به رویشان گشوده شده و به معنای عالم دست یافته اند (طباطبایی، 1390). «أَوَ مَنْ کانَ مَیتاً فَأَحْییناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نوراً یمشی بهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیسَ بِخارِجٍ مِنْها کذلِکَ زُینَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یعْمَلُونَ» (انعام: 122) آیا کسی که [از نظر عقلی و روحی] مرده بود و ما او را [به وسیله هدایت و ایمان] زنده کردیم، و برای وی نوری قرار دادیم تا در پرتو آن در میان مردم [به درستی و سلامت] حرکت کند، مانند کسی است که در تاریکی ها [یِ جهل و گمراهی] است و از آن بیرون شدنی نیست؟! این گونه برای کافران [به خاطر لجاجت و عنادشان] آنچه انجام می دادند، آراسته شد [تا گمان کنند اعمالی را که انجام می دهند نیکوست. ] آیه دیگر "ایمان و عمل صالح" را عامل اصلی چنین حیاتی پاکیزه و پاداش برای زن و مرد مؤمن دانسته است «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طیِّبَةً وَ لَنجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ». (نحل: 97) از مرد و زن، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن است مسلماً او را به زندگی پاک و پاکیزه ای زنده می داریم و پاداششان را بر پایه بهترین عملی که همواره انجام می داده اند، می دهیم. معنویت، امری درونی و رویکردی است مبتنی بر معرفت، ایمان و عمل صالح در چارچوب شریعت اسلامی و در محیط دینی، پدیدار می گردد.

کارکرد های ایمان درحوزه های تقویت فرهنگ عمومی

کارکرد ایمان و ثمرات بی نظیر آن، در حوزه هایی به ارتقاء فرهنگ عمومی می انجامد: مهم ترین آنها معرفت الله و هستی شناسی، عبودیت و نفی شرک و شک، ترک ستم و عصیان و طغیان و عداوت است.

- ایمان عامل معرفت و هدایت ره شناسی

ایمان، عامل آگاهی و رشد فرهنگی انسان هاست. ایمان اسلامی، استغراق در آگاهی است. خداوند متعال می فرماید: «وَ منْ یؤْمنْ بِاللَّهِ یهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکلِّ شَی ءٍ عَلِیمٌ.» (تغابن: 11) و هر کس به خدا ایمان بیاورد خدا قلبش را [به حقایق] راهنمایی می کند؛ و خدا به همه چیز داناست.

وصیت امام علی (ع) به یکی از یارانش چنین است: جز ایمان هیچ چیز پذیرفته نیست و ایمان جز با عمل نیست، و عمل بدون یقین نخواهد بود، و یقین جز با خشوع در برابر خدا نمی باشد و ملاک و محور همه هدایت و ره شناسی است، هر که راه را بیابد عملش پذیرفته گردد و قبول شده به عالم ملکوت صعود کند «و خدا هر که را خواهد، به راه راست هدایت فرماید» (بقره: 213) وَ اللَّهُ یهْدِی مَنْ یشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (حرانی، 1404، ص 303 و304).

راه راست، در جهان بینی الهی، تنها یک مسیر و شاه راه مشخص دارد که "صراط مستقیم" نامیده شده. اهدِنَا الصراطَ الْمُسْتَقِیم (فاتحه: 6) «صِراطَ الَّذِینَ أَنعَمْتَ علَیهِمْ.» یعنی راه آنان که با توفیق دادن در دینداری وطاعت داشتن، به آنان نعمت دادی. آنان کسانی هستند که درباره آنها فرمودی: و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند در زمره کسانی از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان خواهند بود که خدا به آنان نعمت داده؛ و اینان نیکو رفیقانی هستند (نساء: 69). «... هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّه تعَالَی «وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِک معَ الَّذِین أَنْعَمَ اللَّه علَیهِمْ منَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِک رَفِیقاً» علی (ع) فرمودند: این نعمت، مال وصحت بدن نیست بلکه نعمت ایمان به خدا وتصدیق رسول او و ولایت محمد وآل اوست. (الامام العسکری (ع) 1409، ص48). ایمان به خدا و تصدیق رسالت پیامبر و ولایت او و خاندانش، همان صراط مستقیم است.

درباره ولایت معصومین (ع) حقیقت این است: نمی شناساند و شناخته نمی شود ایمان، مگر به واسطه آنها و ایمان بدون ولایت آنان حاصل نمی شود. وظیفه مؤمنین اطاعت از آنان است. "فإنه لم یعرف و لا یعرف الإیمان إلا منهم و لا یحصل بدون ولایتهم (أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ) (نساء: 59) (مجلسی، 1406، ج 5، ص 459). آنان حامل فیوضات و برکات الهی و ابواب ایمان ولایت مطلقه، انسان کامل هستند. . زیرا درباره آگاهی، امام باقر (ع) یافتن علم صحیح را تنها در نزد اهل بیت (ع) دانسته (کلینی، 1407، ج1، ص399). فاطمه زهرا (س) در باره پیامبرفرمود: «به وسیله آن حضرت جهالت و غفلت و نادانی مردم برطرف گردید، و رسول خدا با کمال حوصله و استقامت در هدایت و نجات دادن افراد کوشش کرده و آنان را به سوی راه راست و آیین حقّ و محیط نور هدایت و راهنمایی فرمود» (طبرسی، 1403، ج1، ص99).

گمراهی ملت و امت برای پیامبران خدا بسیار ملال آور بوده و بر اساس توحیدمداری، بهترین شیوه ای که برای رشد و بیداری آن ها برگزیده اند توجه دادن مردم به خدا و دوری از طاغوت است: (یا أیهَا النّاسُ اعبُدوارَبَّکم. بقره: 21) (جوادی آملی، 1389، ص224) درنتیجه، بدون تردید، معرفت خالق و شناخت شریعت و اطاعت از دستورات قرآن و سنت اهل بیت، و تمسک به ولایت آنان، هدایت است.

- ایمان، پایه محاسن اخلاق

. پیوند با چیزی پایدار و با اهمیت که می تواند موجب آرامش، احساس معنای زندگی و هویت شود، حاصل کارآیی معنویت و ایمان است. قرآن می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» علامه گوید: این جمله، "إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ... "، چکیده اش این است که خداوند چنین حکم رانده و حکمش را حتمی کرده که نعمتها و موهبت هایی که به انسان می دهد مربوط به حالات نفسانی خود انسان باشد که اگر آن حالات موافق با فطرتش جریان یافت آن نعمت ها و موهبت ها هم جریان داشته باشد. (طباطبایی، 1390، ج 11، ص 310) ایمان خالصانه در قلب آحاد مردم، به دوام نعمت ها و موهبت های الهی منجر می شود. بیداری و عدم غفلت از یاد خداوند و اجرای اوامر او و پاسداشت و شکر نعم الهی، وصف مهم خلق باایمان درجهت رشد و ارتقاء ایمانی و فرهنگ عمومی است.

- تأثیر مثبت تقوا بر رستگاری جامعه

 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (آل عمران: 102)

ای اهل ایمان! از خدا آن گونه که شایسته پروای از اوست پروا کنید و نمیرید مگر در حالی که [در برابر او و فرمان ها و احکامش] تسلیم باشید و اما حق تقوا، عبودیت محض برای خدای سبحان است که هیچ گونه غفلت و خودپرستی در آن راه ندارد و آن طاعت بدون معصیت و شکر بدون کفران و ذکربدون غفلت و نسیان است (المیزان) تقوا را محافظت از حدود الهی و وفای بعهد دانسته اند (کاشانی، 1426، ج 1، ص277) و احتراز از عقوبت الهی با پناه بردن به طاعت خداوند که همان صیانت نفس از انجام فعل یا ترک فعل است که نفس را مستحق مجازات می کند. (جرجانی، 1370، ص29) اما تقوا، ظاهری دارد و باطنی. ظاهر تقوا ترس رعایت حدود الهی است ولی باطنش نیت پاک و اخلاص داشتن در عمل است. (رفیق العجم، 1999 م، ص 196) قرآن درباره تقوا فرموده است: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» (تغابن: 16) تقوای الهی پیشه کنید تا جایی که می توانید یعنی با همه توانتان.

سنت الهی، که موجب تربیت استوار با مجموعه ای از ارزش ها و اخلاقیات می شود. چنین است: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ...» (اعراف: 96). و اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و پرهیزکاری پیشه می کردند، یقیناً [درهای] برکاتی از آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم. برکت در لغت معنای نمو، سعادت، زیادت و وفور است «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسقَیناهُمْ ماءً غَدَقاً» (جن: 16) و نیز فرموده: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ» (مائده: 66). و اگر آنان تورات و انجیل [واقعی] و آنچه را که از سوی پروردگارشان به آنان نازل شده برپا می داشتند بی تردید از برکات آسمان و زمین بهره مند می شدند.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی وُجوهِهِمْ منْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فی الْإِنجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحاتِ منْهُمْ مغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً» (فتح: 29)

محمّد، فرستاده خداست و کسانی که با او هستند بر کافران سرسخت و در میان خودشان با یکدیگر مهربانند. همواره آنان را در رکوع و سجود می بینی که پیوسته فضل و خشنودی خدا را می طلبند نشانه آنان در چهره شان از اثر سجود پیداست. این است توصیف آنان در تورات، و اما توصیفشان در انجیل این است که وجودشان چون زراعتی است که جوانه های خود را رویانده پس تقویتش کرده تا ستبر و ضخیم شده، و در نتیجه بر ساقه هایش [محکم و استوار] ایستاده است، به طوری که دهقانان را [از رشد و انبوهی خود] به تعجب می آورد تا خدا به وسیله [انبوهی و نیرومندی] مؤمنان، کافران را به خشم آورد. [و] خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است.

- تشویق به نیکوکاری و ایثار و احسان

مخاطب پروردگار با عظمت و جلالت و در همان حال مهربان و رحیم، برای ایجاد فرهنگ متعالی و مستحکم آرمانی، انسان دانای وارسته و مومن حقیقی است که به وعده های پاداش او، باوری آرام بخش و اعتقاد باطنی و خالص به چیزی که در آخرت انتظارش را می کشد دارد. ایمان به مبدا و معاد، انگیزه بخش بر و نیکی، سخاوت، یاری رساندن به ضعفاء و پرداختن به حقوق محرومین جامعه است. قرآن کریم می فرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یوْمئِذٍ آمنُونَ.» (نمل: 89) آنان که کارهای خیر و نیک [به آخرت] بیاورند، پاداشی بهتر از آن دارند، و آنان در آن روز از هول و هراسی بزرگ، ایمن اند. حسنه خیر و طاعت است. (مجمع اللغه العربیه، 1363، ج1، ص261) پیامبر (ص) فرمود: هر که شخصی راکه بدنش ضعیف است، در کارش یاری رساند، ... خداوند بلند مرتبه در کارش و در عبور از صراط به سوی بهشت به او یاری می رساند (امام عسکری (ع)، 1409، ص635) این پاداش از سوی رب کریم و رحیم و هادی، انگیزه ای است برای نیکی کردن و هم یاری و نتیجتا گسترش اعتماد عمومی.

- بر و نیکی

قوام شخصیت فردی، وابسته به اعتقادات و عبادات فردی است ولی پایداری جامعه و نیز شخصیت اجتماعی افراد، به اموری دیگر چون بخشش به دیگران و دستگیری از خویشان و محرومان نیز پیوند خورده است. زمانی که قبله مسلمانان به امر الهی تغییر کرد، یهودیان و مسیحیان شایعات فراوانی به راه انداختند و خداوند در پاسخ آن ها فرمود که معیار شخصیت انسانی، تنها قبله نیست، بلکه قوام شما و اجتماع انسانی به امور دیگری چون نیکوکاری وابسته است: (لَیسَ البرَّ أن توَلّوا وُجوهَکم قِبَلَ المَشرِقِ والمَغرِبِ ولکن البرَّ مَن آمَنَ بِاللهِ والیومِ الآخِرِ والْمَلَائِکةِ والْکتَابِ والنَّبِیینَ وآتَی المالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی القربی وَالْیتامی وَالْمَسَاکینَ وابنَ السَّبیلِ والسّائِلینَ وفی الرِّقاب). (بقره: 177) (جوادی آملی، 1389، ص239 و240) بر به معنای صداقت، نیکی و بخشش، اطاعت و در اصل به معنای وسعت در خیر است. (ابن منظور،

- احسان

بهترین نیکی، برابری و همدردی با مردم است. از احسان بالاتر، برابر کردن خود با دیگران است (تمیمی آمدی، 1366، ص 388). امام صادق (ع) فرمود: بهترین شما سخاوتمندانتان، و بدترینتان بخیلانتانند. و نشان خلوص ایمان نیکی در بارۀ برادران و سعی در برآوردن حوائج ایشان است... (صدوق، 1363، ج2، ص61). عبارت خالص ایمان، به معنی نشانه ها و آثار ایمان است و این بنا بر این است که اعمال، در حقیقت ایمان دخالت دارد (مجلسی، 1406، ج3، ص184).

- رعایت حقوق دیگران وپرهیز از ستم کردن

رعایت حقوق افراد، دارا بودن محاسن اخلاق، دقت در منش ها و آداب، توجه به انسجام و اتحاد و اهتمام به کمال و سعادت در حیات و اجتناب از هرگونه اختلاف و نفاق، از جمله مسائلی اند که اسلام برای زندگی از مسلمانان خواسته و بر آن تأکید می کند. (جوادی آملی، 1389، ص 238) و ظاهرعمل انسان باید با باطن فرد هماهنگی داشته باشد تا از نفاق در امان باشد.

مؤمنین پاک، باید از هرگونه ظلم و شرک و تاریکی به دور باشند. «... الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِک لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» (انعام: 81 و 82)؛ کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمی [چون شرک] نیامیختند، ایمنی [از عذاب] برای آنان است و آنان راه یافته اند.

در تفسیر قمی، راستگو بودن، پیمان نشکستن و وارد گناهان نشدن را، معنای آمیخته نشدن ایمان به ظلم، دانسته است. (قمی، 1363، ج1، ص 208). فرهنگ دینی با هرگونه ستم به عامه، ناسازگار بوده ومخالفت شدید دارد. در تربیت دینی، ظلم به سه دسته تقسیم شده است: ظلم به خدا، ظلم به نفس و ظلم به مردم. ظلم به مردم، بخشودنی نیست مگر با طلب رضایت از مظلوم. و گناهی که آمرزیده نمی شود. ظلمی است که مردم به یکدیگر می کنند و خداوند به عزت و جلال خود قسم یاد نموده که نیامرزد (مگر بعد از رضایت و عفو مظلوم. (دیلمی، 1412، ص173)و نیزامام صادق (ع) فرمودند: تعجب است از کسی که یقین دارد به زنده شدن در روز رستاخیز و چگونه ستم می کند؟ (صدوق، بی تا، ج 1، ص 62)

در روایتی دیگر، رسول خدا (ص) فرمودند: آیا خبر بدهم شما را که چرا به مؤمن، مؤمن می گویند؟ جهتش آن است که مردم، او را بر نفس و مال خود امین و مطمئن می دانند. آیا خبر بدهم شما را که چرا به مسلمان، مسلمان می گویند؟ سببش آن است که مسلمان کسی است که مردم از دست و زبانش سالم باشند... (صدوق، بی تا، ج2، ص523).

همچنین فرمودند: ایمان هر مؤمن به کمال نرسد تا اینکه برادران ایمانی او از شرش ایمن باشند و همسایگانش از شدت غضب و ناراحتی های او، امان داشته باشند. (دیلمی، 1412، ج1، ص16).

و نیز امام صادق (ع) درستایش فریادرسی مظلوم فرمودند: و خدا فریادرسی مظلوم مهموم را دوست می دارد. (صدوق، 1363، ج2، ص 56 و کلینی، 1407، ج 4، ص28).

- مسئولیت پذیر نمودن

ایمان و معناگرایی، عامل ایجاد احساس درونی و درک صحیحی از مسئولیت نسبت به اجتماع، اقتصاد، سیاست و فرهنگ عمومی است «انَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها» (نساء: 58). خدا قاطعانه فرمان می دهد امانت ها را به صاحبانش باز گردانید. علامه می فرماید: امانات شامل امانت های مالی و معنوی مانند علوم و معارف حقه و ابلاغ رسالت می گردد، بنا بر روایت، پیامبر اکرم (ص) بالاترین نشانه و مرتبه ایمان را شهادت به لا اله الا الله و پایین ترین مرتبه را، رفع مانع در راهی که به مردم آزار می رساند می دانند (شعیری، 1405، ص36). و پرهیزگارترین مردم امین ترین و خوش قلب ترین برای همه مسلمانان است. و فرمودند: خلق، خانواده خدا هستند؛ و محبوب ترین انسان ها در نزد خدا سودمند ترین به حال خانواده خدا و شادی آفرین برای یک خانواده اند (کلینی، 1407، ج 2، ص: 163 و164).

امام علی (ع) فرمود: ... مرد، مسئول راهبری و راهنمایی و تربیت عیال و فرزندان خود می باشد و زن، مسئول نگهداری فرزندان و اهل بیت شوهر خود می باشد. و خدمتکار و کلفت، مسئول اموال مولا و آقای خود می باشند. آگاه باشید که هر کس، مسئولیتی بر عهده اوست و وظایف و تکالیفی نسبت به دیگران دارد (دیلمی، 1412، ج1، ص184 وشعیری، 1405، ص 119). آن حضرت مردم را مسئول بنده گان خدا، شهرها، خانه ها و حیوانات می دانند (سیدرضی، 1414، خ 167). ممکن است در این روایت، ارتقاء فرهنگ زیست محیطی هم مورد نظر امام (ع) بوده، و اینکه اعضا جامعه نسبت به دیگران و حراست از مایملک یکدیگر احساس مسئولیت کنند، ناشی از باورهای مثبت فرهنگ عمومی جامعه است. حمایت اجتماعی، از جانب جامعه دینی موجب احساس شادکامی و خشنودی و ارتقاء کیفیت زندگی می شود. از دیدگاه امام صادق (ع) مسلمان واقعی آن کسی است که پرداختن به وضع دیگران، جزو برنامه روزانه او باشد؛ و اگر به فکر دیگران نباشد و در خود هیچ نوع مسئولیت، نسبت به مسلمانان احساس نکند، نمی توان او را مسلمان نامید (کلینی، 1407، ج2، ص163).

- امر به معروف و نهی از منکر

مردم با ایمان و با اخلاص، جلب خیر و دفع شر از یکدیگر را مسئولیت خود می دانند. زیرا قرآن اینگونه فرمان می دهد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمؤْمِناتُ بعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ، یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ (توبه: 71)؛ مردان و زنان با ایمان دوست و یار یکدیگرند؛ همواره به کارهای نیک و شایسته فرمان می دهند و از کارهای زشت و ناپسند بازمی دارند.

در این آیه شریفه، مؤمنان اولیاء برخی دیگرند؛ اما در آیه «الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمُنْکرِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» (توبه: 67) منافقین بعضی از بعض دیگرند؛ این تفاوت نکته جالبی دارد. سیدقطب، در تفسیر آیه شریفه می گوید: . . زیرا ولایت داشتن، به شجاعت، کمک رسانی و به عهده گرفتن تکالیف نیاز دارد و طبیعت نفاق، از همه اینها ابا و اجتناب دارد هر چند بین خود منافقین باشد... ، طبیعت مردم با ایمان، اتحاد، همبستگی و همیاری در به دست آوردن خیر و دفع شر است (قطب، 1425ق، ج 3، ص 1675).

- وحدت و انسجام فرهنگی در جامعه

ایمان در اجتماع، وحدت آفرین است. هرگاه مؤمن، در آموزه های دینی یعنی همان معارف و احکام، از پیشوایان الهی پیروی و اطاعت کند، به شکلی معتقد به خصلت های ایمانی می شود که هیچ دشمنی نمی تواند او را از جمع مؤمنین دین دار دور کند. چراکه انگیزه واحد و اهداف و خواسته های واحد، آنان را چون برادران و فرزندان و پدران با یکدیگر متحد می سازد. قرآن، درباره اتحاد می فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکرُوا نعْمَتَ اللَّه عَلَیکمْ إِذْ کنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ...» (آل عمران: 103) و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دلهای شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید...

اما منظور از "حبل الله" توحید و ولایت (تمسک به انسان کامل) است. امام باقر (ع) فرموده اند: خداوند امر کرد که بر ولایت آل محمد (ص) اجتماع کنند و متفرق نشوند (قمی، 1363، ج 1، ص 108)؛ «حبل» وسیله ای است که با آن به چیزی می رسند و ایمان حبل نامیده شده، چراکه سبب و عاملی است که با آن، به از بین بردن خوف و هراس می رسند (بغوی، 1420، ج 1، ص 480). خداوند از نزاع نهی فرموده: «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحکمْ» (انفال: 46) و با یکدیگر نزاع و اختلاف مکنید که سست و بددل می شوید و قدرت و شوکتتان از میان می رود. مؤمنین، به سبب ایمان، قدرت و نیرو و شوکتی پیدا می کنند که در صورت تفرقه، این نیرو از بین می رود.

حضرت فاطمه زهراء (س) اطاعت از امامان را موجب نظم اجتماع دانسته و فرموده: خداوند لزوم اطاعت و امامت ما را موجب امان از تفرقه و جدائی مؤمنان قرار داده است (طبرسی، 1403ق، ج 1، ص 99).

چه عاملی قوی تر از ایده واحد در شناخت و انگیزه ایمانی می تواند جامعه را با تار و پود محکم هم بسته سازد. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات: 10) جز این نیست که همه مؤمنان، با هم برادرند. پیوند قلوب و اخوت و یگانگی در ایمان به خدا، از نعمات الهی و سازوکاری است که خداوند به مؤمنین ارزانی داشته تا پس از دشمنی با یکدیگر، به سبب این نعمت، از لبه جهنم و پرتگاه شرک، نجات یابند. حضرت أمیر (ع) فرمودند: بوسیله ایمان، به اوج نیکبختی و آخرین حد سرور می توان بالا رفت (تمیمی آمدی، 1366، ص89).

نتیجه گیری:

منشأ اساسی و عامل مهم ترغیب و تشویق به اجرای تعالیم دینی و انگیزه برپایی جامعه ای با فرهنگ دینی، معنویت و ایمان است. ایمان در اصلی ترین لایه های فرهنگ که جهان بینی و شناخت شناسی است، جای دارد.

کارکرد ایمان، در زمینه های ایجاد معرفت و هدایت، تغییرات و اصلاح رفتارها درجهت کمال، کسب ارزش ها و اخلاق نیکو، مبارزه با ظلم و استکبار سلطه گران، اتحاد و انسجام مردمی، مفید و مؤثر می افتد. درآویختن به ریسمان محکم الهی و حلقه اتصال به پروردگار عالم، ایمان است. انسان با گرایش به آیین و مذهب اسلام، مسیر زندگی خود را تعیین می کند. و به تعهداتش نسبت به خود، جامعه و خدا عمل می کند. در این راستا کلام خدا و گنجینه های روایات، و علمای عرفان، حقایق و معارف را برای تعلیم و تربیت و به کار بستن آنها در جامعه بیان نموده اند. اما امروزه نفوذ فرهنگ دینی در جامعه ما کم شده و شاهد ضعف، سطحی نگری و انحراف در آن هستیم. ما در این پژوهش، به تقویت باورها و اصول دینی برای استقرار ارزش ها و مکارم اخلاقی و عمل به فرمان ها و باید و نبایدهای دینی اهمیت داده و به تثبیت و تکامل ایمان افراد جامعه برای درمان رنج بی هدفی و عدم اطمینان و آرامش و امید و شادی و معناداری و رضایت از زندگی در اجتماع و ایجاد رشد جمعی و پیشرفت همه جانبه به تقویت فرهنگ عمومی می اندیشیم. امید است با عمل خود، سهمی درایجاد تمدن نوین اسلامی و بستر سازی برای ظهور منجی بشریت داشته باشیم تا شاهد مدینه فاضله جهان هستی شویم. پیشنهاد می شود:

1- موضوع پژوهش، در عمق راهبردی آن، با هم فکری علمای متخصص پشتیبانی و تقویت شده و از قوه به فعل در می آید.

2- به وسیله نخبگان، خطبا و رسانه، آشناشدن و بکارگیری اصطلاحات ادبی قرآنی و روایی مربوط به این عرصه، مانند تعاون، تعاطف، مواسات، معروف، در جامعه ترویج گردد.

3- ترویج آموزش های اعتقادی، اخلاقی و تربیتی و سبک زندگی دینی توسط خطبا، امامان جمعه و جماعت، سایر رسانه ها، فضای مجازی، آموزش و پرورش، و... .

4- درزمینه مطالعات فرهنگی و تهیه پیوست های فرهنگی، برنامه ریزی و اجرای آنها، در صدر اولویت ها قرار گیرد. وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی (طه: 47)

منابع و مآخذ:

1- قرآن کریم (ترجمه حسین انصاریان).

2- مفاتیح الجنان (شیخ عباس قمی).

3- صحیفه کامله سجادیه انشاء امام زین العابدین، علی بن الحسین.

4- ابن منظور، محمد بن مکرم، 1414ق، لسان العرب، بیروت، دار صادر.

5- امام عسکری، حسن بن علی (ع)، 1409، التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن بن علی العسکری (ع)، قم، مدرسة الإمام المهدی (ع).

6- بغوی، حسین بن مسعود، 1420ق، تفسیر البغوی المسمی معالم التنزیل، تحقیق: مهدی عبدالرزاق، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

7- تمیمی آمدی، عبدالواحد، 1366، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.

8- جرجانی، میر سید شریف علی بن محمد، 1370، کتاب التعریفات، تهران، ناصر خسرو، چ چهارم.

9- جعفری، محمدتقی، 1373، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.

10- جوادی آملی، عبدالله، 1388 تفسیر تسنیم، ج1، محقق علی اسلامی، چ هشتم، نشر اسراء.

11- _________، 1389، جامعه در قرآن، تفسیرموضوعی قرآن کریم، محقق مصطفی خلیلی، چ سوم، قم، اسراء.

12- حرانّی، ابو محمد حسن ابن شعبه، 1404، تحف العقول، تصحیح: علی اکبر غفاری، ترجمه احمد جنتی، چ دوم، قم، جامعه مدرسین.

13- حکیم، سعاد، المعجم الصوفی، بیروت، دندرة للطباعة و النشر.

14- خسرو پناه، عبدالحسین، 1390، جریان شناسی ضد فرهنگ ها، چ سوم، قم، نشر تعلیم و تربیت اسلامی.

15- دیلمی، حسن، 1412ق، ارشادالقلوب الی الصواب، ترجمه هدایت الله مسترحمی، قم، شریف رضی.

16- رودگر، محمد جواد 1383، معنویت در افق اندیشه شهید مطهری، مجله قبسات، بهار 1383، ش31.

17- سیدرضی، محمد، 1414ق، نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی، قم، هجرت.

18 - سیدقطب، 1425ق، فی ظلال القرآن، چ سی وپنجم، بیروت، دار الشروق.

19- شعیری، تاج الدین، 1405ق، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی.

20- صدوق، محمدبن علی، بی تا، علل الشرایع، ترجمه محمدجواد ذهنی تهرانی، قم، داوری.

21 - _________، 1400ق، امالی، ترجمه کمره ای، چ پنجم، بیروت، ناشر اعلمی.

22- _________، 1362، الخصال، ترجمه یعقوب جعفری، قم، جامعه مدرسین.

23- _________، 1363، من لایحضره الفقیه، ترجمه صدرالین بلاغی و محمد جواد بلاغی و علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، مؤسسه نشر اسلامی.

24- طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1390ق، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، چ دوم، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.

25- طبرسی، احمدبن علی، 1403 ق، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ترجمه بهراد جعفری، مشهد، ناشر مرتضی.

26 - الطوسی، أبی جعفرمحمدبن حسن، 1390 تهذیب الاحکام فی شرح المقنعه للشیخ مفید، تهران، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثانیه.

27- عجم، رفیق 1999، موسوعة مصطلحات التصوف، بیروت، مکتبة لبنان الناشرون.

28- فردرو، محسن ودیگران (1380) جامعه و فرهنگ، مجموعه مقالات، تهران، آرون، ص124_170.

29- قرشی، علی اکبر، 1371، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

30- قمی، علی بن ابراهیم، 1363، تفسیر القمی، تحقیق: طیب موسوی جزایری، چ سوم، قم، دارالکتاب.

31- قیصری، داود، 1381، رسالة فی التوحید و النبوة و الولایة (رسائل قیصری) محقق و مصحح سید جلال الدین آشتیانی، تهران، مؤ سسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران.

32- کاشانی، عبدالرزاق، 1426، لطائف الأعلام فی إشارات أهل الإلهام، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة.

33- کلینی، محمد بن یعقوب، 1407، الکافی، مترجم هاشم رسولی شارح جواد مصطفوی، تهران، دار الکتب الإسلامیة.

34-مجلسی، محمدتقی بن مقصودعلی، 1406 ق، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور.

35- مجلسی، محمدتقی بن مقصودعلی، 1414، لوامع صاحبقرانی المشتهر بشرح الفقیه، قم، نشر اسماعیلیان.

36- مجمع اللغه العربیه، 1363، معجم الفاظ القرآن الکریم، انتشارات ناصر خسرو.

37- مطهری، مرتضی، 1369، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی: انسان و ایمان، چ چهارم، تهران، صدرا.

38- __________، 1374، فطرت، تهران، چ هفتم، تهران، صدرا.

39 - موسوی خمینی، روح الله، 1368، چهل حدیث، تهران، مرکز فرهنگی رجاء.

40- _________، 1373، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) www.islamquest.net

41. www.khamenei.ir

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان