گرچه میان مفسران و قرآنپژوهان در چگونگی کارآیی اسباب نزول و بهرهمندی آن در تفسیر اختلافهایی وجود دارد و گاه با تعابیر به ظاهر ناسازگار در اسباب نزول آیهای روبه رو هستیم با این حال هیچیک از مفسران خود را از این دسته روایات بینیاز ندانسته و هریک به تناسب روش و دیدگاه تفسیری خود از آن بهره بردهاند از سویی این امر نیز آشکار است که در میان مجموعه روایات تفسیری با نمونههایی روبه رو هستیم که با مبانی مسلّم عقلی و شرعی ناسازگار است و در برابر آن راهی جز انکار و «ضرب علیالجدار» نمییابیم. به خوبی پیداست که جریان وضع، به گستردگی، ابعاد تفسیر قرآن را تحت تأثیر قرار داده است. جعل و تحریف در روایات اسباب نزول نیز از مسائل جدی و اساسی قابل بحث است. تحریف و جعل در اسباب نزول یعنی نسبتدادن آیه یا آیاتی به شخص یا جریان یا واقعهای که با نزول آیه پیوندی ندارد نیز به معنای تبدیل و دگرگونی در واقعه و حادثهای است که سبب نزول آیه شده است. لذا بدون دقت و توجّه نمیتوان همهی آنچه را که دربارهی اسباب نزول نقل شده بپذیریم، دانشمندان و قرآنپژوهان به این مهم توجه کردهاند:
بدرالدین زرکشی در اینباره نوشته است: «یجبالحذر من الضعیف فیه و الموضوع فإنه کثیرٌ». (1)
آقای معرفت بیشتر احادیث سبب نزول را ضعیف و مجهول میداند و به سخن احمدبن حنبل استناد میکند که: «ثلاث لیس لها اصول، أو لا أصل لها: المغازی و الملاحم و التفاسیر». (2)
قرضاوی نیز پس از گزارش سخن پیشینیان از جمله زرکشی، بر اندکبودن روایات صحیح در این حوزه و لزوم توجه به سند آنها، تأکید میکند. (3)
آقای معرفت نوشته است: «پژوهشگران علوم قرآن و تفسری با نقد پارهای از روایات مزبور بر بیاعتباری غالب آنها تأکید کردهاند». (4)
دهلوی نوشته است: محمدبن اسحاق کلبی دربارهی اسباب نزول زیادهگویی کرده و دربارهی هر آیه، قصه یا حکایتی آورده است که هم در سند و هم در محتوا قابل قبول نیست. (5)
لذا دقت در اعتبار اسناد اینگونه نقلها و پرهیز از تکیه بر نقلهای غیرمعتبر و تناقضآلود ضروری است. دانشمندان در اعتبار انبوهی از روایات چه از جهت دلالت و چه از نظر سند و یا نامتناسببودن متن، اشکالهایی مطرح کردهاند. توجه به داستان گفتگوی ابنسیرین و عبیده که پیش از این بازگو شد وضعیت روایت اسباب نزول در دورهی تابعین را نشان میدهد و میتوان میزان نفوذ تزویر را در احادیث موجود دریافت.
رشید رضا نوشته است: «روایات صحیح مرفوع از پیامبر (ص) و صحابه در اینباره اندک است و در اکثر تفاسیر مأثور راویان زندیق از یهود، فارس و مسلمان نمایان اهل کتاب وارد شده و دست بردهاند. » (6)
دلایل گسترش وضع
آنچه دربارهی اسباب نزول از صحابه نقل شده از سویی اندک است و از سویی دیگر گفتههای آنان در صورتی تلقی به قبول میشود که استوار باشد و صحابیای فهیم و ارزشمند ناقل آن باشد چراکه به اعتقاد ما فهم و درک صحابه و ضبط و ثبت و صداقت و درستی آنان درجههای یکسانی نداشته است، به علاوه نباید از سرگذشت حدیث غافل ماند. منع تدوین برای سالیان دراز، اتکا به حافظه و گسترش نقل به معنا را موجب شده و زمینه را برای دستبر منافقان و سودجویان فراهم کرده است. محمد عزت دروزه هم به نااستواری اینگونه روایات توجه کرده و آنها را متأثر از اختلافات مذهبی، سیاسی، کلامی و فقهی سه قرن اول میداند که به شدت دستخوش دستاندازی گروههای مختلف برای دفاع از آراء و عقایدشان شده است. مفسران متقدم تا مدتها پس از آغاز دورهی تدوین به ضبط و ثبت آن اقدامی نکردند. در نتیجه تا مدتهای مدید این روایات صرفاً به طور شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و باعث شده سستی و خلل بسیاری به آن راه یابد (7). پذیرش بدون تأمل همهی روایات اسباب نزول، باعث هرج و مرج و اختلاف در اینگونه روایات، ذیل یک آیه شده است. ظهور و گسترش قصهگویان از جمله تمیمداری و وهببن منبه و تقویت آنان از سوی حاکمان (8) باعث شد که امثال آنها، میدان را برای دخل و تصرف و وضع و جعل در داستانهای قرآنی، و موضوعات مرتبط به سیره و رفتار رسول خدا (ص) و جنگهای آن حضرت و ... را وسیع ببینند. حقیقت آن است که دست قصهگویان و داستانپردازان در مبحث اسباب نزول بسی گشوده بود. (9)
ابنخلدون مهمترین عامل خطای تاریخنویسان مسلمان را اعتماد به اخبار واهی قصهسرایان دانسته است. (10)
پذیرش بدون قید و شرط همه روایات اسباب نزول، باعث هرج و مرج و تضاد و اختلاف در این نوع روایات شده است. (11)
بررسی جعل و تحریف در اینگونه روایات که فقط از احکام عملی و یا اخلاقی محض سخن نمیگوید و نوع نگاه به کتاب الهی را تعیین و ترسیم میکند و ما را به درک کلام الهی نزدیک و یا از آن دور میسازد و زمینه را برای دریافت پیام آیه برای نسلهای بعد فراهم میکند، دارای اهمیت ویژهای است و باید با تأمل و تعمق بدان نگریسته شود پیشتر گفتیم که روایات اسباب نزول در واقع بخشی از روایات تاریخی به حساب میآید که در مقایسه با روایات فقهی، این مزیت را دارد که از واقعیتهای مسلّم تاریخی میتوان برای ارزیابی صحت و سقم آن استفاده کرد و نباید گفت به این دلیل که روایات تفسیر در زمینهی فقه نیست و غالباً اثر عملی ندارد پس لزومی به کاوش و پیرایش ندارند و میتوان با تسامح از آن گذشت. نباید از نظر دور داشت که بسیاری از روایات بیانگر بنیادها و اصول اندیشهی دینی و نشانگر ابعاد معارف اسلامی و شکلدهندهی افکار مسلمانان است و با توجه به جایگاه عمیق آن نمیتوان به این سادگی از آن گذشت.
انگیزههای جعل
روایات اسباب نزول نیز مانند بسیاری از گزارشهای تاریخی یا مجهول و محرّف و ساخته و پرداختهی اشخاص و جریانهای زورمدار و در جهت تأمین اغراض آنان بوده است، چراکه موضوع نزول آیه در مورد یک شخص یا جریان، دارای اهمیت زیادی در ارجنهادن یا افشای چهرهی آن فرد و یا جریان و در نتیجه حاوی پیامدهای سیاسی و اجتماعی بوده است، و یا به منظور فضیلتتراشی برای بعضی از افراد و حاکمان و یا به دلیل کینه و دشمنی نسبت به طیفی خاص و امثال آنها پدید آمده است.
ابن ابیالحدید نوشته است: «معاویه افرادی چون سمرةبن جندب و عمروبن العاص را اجیر کرد تا قرآن را برخلاف ظاهرش حمل کنند و اسباب نزول برخی از آیات را تغییر دهند به سمرةبن جندب پیشنهاد کرد در مقابل صدهزار درهم بگوید آیهی «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ» (12) دربارهی علی نازل شده و آیهی «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ ...» (13) دربارهی ابنملجم نازل شده است، ولی ابنجندب نپذیرفت و وقتی معاویه وعدهی چهارصد هزار درهم داد ابنجندب پذیرفت. » (14)
در جریان جعل و تحریف احادیث اختلافات فکری و مذهبی مسلمانان نیز نقش مهمی دارد. وجود جهالتها و خباثتها و دستهای آلوده سیاست در این میدان بسیار چشمگیر است.
تفاوت دیدگاهها در مسائل کلامی و فقهی، دنیاطلبی، رفاهجویی، دوستیها و دشمنیهای هدفدار، نیز از عوامل و انگیزههای تحریف در روایات اسباب نزول است. واحدی در مقدمهی اسباب نزول نوشته است: «امروز هرکس چیزی را اختراع میکند و از روی کذب و تهمت چیزی را میسازد بدون اینکه دربارهی عداب و پیآمدهای آن بیندیشید. » (15)
برای پالایش و تنقیح روایات تفسیری، نخستین روشی که به ذهن میرسد و در روایات فقهی و احکام رایج است، روش بحث از سند و نقد سندی است. دربارهی سند این روایات به اختصار میتوان گفت که حضور گروه وسیعی از تابعیان در انتقال این اخبار به نسلهای بعد گواه بر سستی و ضعف این روایات است چرا که اینان شاهدان احوال نزول نبودهاند و دلیل معتبری هم بر وثوق و عدالت این افراد در دسترس نیست.
محمدجواد بلاغی نوشته است: «این افراد حتی در کتابهای عامّه تعدیل نشدهاند از آن جمله عکرمه را کذّاب غیرثقه و بر رأی خوارج، معرفی کردهاند از مجاهد دربارهی اعمش پرسیدند گفت: تفسیر را از اهل کتاب گرفته است ... اصول علمی شیعه ابا دارد که اقوال اینان را بپذیرد. » (16)
به علاوه بخش قابل توجهی از این روایات بدون سند است بنابراین نقد سندی، بسیاری از آنها را از درجهی اعتبار ساقط میکند و حتی اگر سند آن صحیح باشد به دلیل اندکبودن روایات متواتر قطعی در این میان، مقدار زیادی از این روایات ظنی و گمانآور است.
روش دوم بازکاوی محتوایی، بررسی متن و مطالعه و ارزیابی نقادانهی یک یک روایات مورد نظر و سنجش آن با معیارهای پذیرفته شده و قطعی قرآن، روایات، و عقل است. در حوزهی محتوا و دلالت این روایات در موارد بسیاری نقلها متضاد است، نقلهای مختلف در قضیهای خاص، نشانگر توسعه و شیوع نقل به معنا در حوزهی روایات اسباب نزول است. راویان که از تابعیان هستند و خود علل نزول و حوادث و رویدادهای مرتبط با نزول را ندیدهاند غالباً بر اساس پیوند و مشابهتی که میان مفاد و مضمون آیه با واقعهای، از آن به سبب یا شأن نزول یاد کردهاند.
علامهی طباطبایی (ره) در اینباره نوشته است: «آنچه به عنوان اسباب نزول طرح شده همه یا بیشتر آن در واقع استنباط راوی است. ایشان عموماً حوادث تاریخی را گزارش میکنند و آن را با آیاتی که قابل انطباق با حادثه است همراه میسازند. » (17)
ایشان تناقض بسیاری که در روایات مزبور وجود دارد لیل سخن خود دانسته است: «... گواه این سخن اینکه در خلال این روایات تناقض بسیار به چشم میخورد بدینمعنا که در بسیاری از آیات ذیل هر آیه چندین سبب نزول متناقض نقل شده که هرگز با هم جمع نمیشوند، حتی گاهی از یک شخص مانند ابنعباس در یک آیهی معیّن چندین سبب نزول روایت شده است. » (18)
پینوشتها:
1. زرکشی، البرهان فی علومالقرآن، ج2، ص 156.
2. محمدهادی معرفت، همان، ج1، ص 245، البته این دیدگاه اغراقآمیز ابنحنبل را نااستوار دانستهاند. زرکشی نوشته است: «منظور این است که سند بیشتر این روایات صحیح و متصل نیست وگرنه روایات درست در این زمینه زیاد است»: البرهان فی علومالقرآن، ج2، ص 156.
3. یوسفالقرضاوی، کیف نتعامل مع قرآنالکریم، پیشین، ص 252-253.
4. محمدهادی معرفت، التمهید فی علومالقرآن، پیشین، ج1، صص 245-253.
5. الفوزالکبیر، پیشین، ص 105؛ احتمالاً منظور او محمدبن سائب کلبی است نه محمدبن اسحاق کلبی.
6. رشیدرضا، المنار، پیشین، ج1، ص 7.
7. محمدعزت دروزه، التفسیرالحدیث، ج1، صص 205- 206.
8. همان.
9. ابن جوزی نوشته است: قصهگویی در زمان رسولخدا (ص) و ابوبکر مرسوم نبود اولین کسی که به قصه پرداخت، تمیم داری م 45 هـ بود که با اجازه عمر در مسجد برای مردم قصه میگفت؛ عبدالرحمن ابنجوزی، القصاص والمذکرین، ص 175.
10. عبدالرحمن ابن خلدون، المقدمه.
11. به عنوان مثال بنگرید: روایات اسباب نزول درباره قضیه افک، آیات 15 تا 20 سوره نور و احزاب 33 درباره ازدواج پیامبر (ص) با زینب.
12. بقره/ 204.
13. بقره/ 207.
14. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج4، ص 78، 262؛ نیز بنگرید: هاشم معروفالحسنی، الموضوعات فیالآثار و الاخبار، ص 197.
15. واحدی، اسبابالنزول، پیشین، مقدمه.
16. محمدجواد البلاغی، حجةالتفاسیر و بلاغالإکسیر، مقدمه.
17. طباطبایی، المیزان، پیشین، ج4، ص 74.
18. طباطبایی، قرآن در اسلام، پیشین، ص 148.
منبع مقاله : پیروزفر، سهیلا؛ (1391)، اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی- بهنشر، چاپ اول