آنچه که در این روز بیش از هر چیز توانست افت نماگر اصلی بازار را میسر کند کاهش قیمت در نمادهای کامودیتیمحور بازار بود که توانست تاثیری جدی بر اذهان سرمایهگذاران بگذارد. ریزش روز گذشته شاخصکل حکایت از آن دارد که بهرغم تلاشهای قبلی نماگر اصلی بازار برای ماندن در بالای محدوده یکمیلیون و 500هزار واحدی این شاخص، پس از چند روز ریزش دیگر نمیتوان امیدی به رشد مجدد شاخص در آیندهای نزدیک داشت، مگر آنکه در همین مدت روند تحولات به بروز وقایعی منتهی شود که شرایط روانی حاکم بر بازار و انتظارات فعلی را به کلی تغییر دهد. در حالحاضر افت مداوم شاخصکل بورس بر نگرانیها پیرامون ورود به یک روند نزولی دیگر آنهم پس از وجود سه فاز صعودی دامن زده است.
قدمهای 10هزار واحدی شاخصکل
احتمالات متعددی هماکنون پیشروی بازار سهام است اما این احتمالات هرچه که باشد فعلا بهنظر نمیرسد که معجزهای برای این بازار در راه باشد. قیمتها هر روز کاهش مییابند؛ شاخصها به عقب برمیگردند و هر آنچه که از ابتدای امسال بهعنوان دستاورد برای بورس شناخته میشد همچون یخی در حال آب شدن است. بررسی عوامل اثرگذار بر شاخصکل حکایت از آن دارد که بورس تهران در کلیت خود فعلا پیشرانهای قدرتمند برای رفتن به سطوح بالاتر قیمتها ندارد. از یکسو بیاعتمادی به بازار سرمایه که از سال99 درمیان اهالی این بازار ریشه دوانده ادامه دارد و از سوی دیگر افت قیمتهای جهانی و نااطمینانی در بازار ارز تیشه به ریشه تقاضا در بازار یادشده میزند. مسائلی از این دست سببشده تا خروج پول همچنان به شکلی ادامهدار در جریان باشد و در انظار عمومی مطلوبیت سرمایهگذاری در سهام به شکلی پیوسته رو به کاهش بگذارد. دماسنج اصلی بازار سهام در خلال معاملات روزشنبه در شرایطی منفی شد که شاخص هموزن نیز در همین روز همراه با نماگر یادشده افت کرد، با اینحال کاهش آن به اندازه شاخصکل نبود. همین امر حکایت از آن دارد که در روز یادشده نیز به مانند بسیاری از روزهای دیگر نمادهای کوچک بازار عملکردی بهتر از نمادهای بزرگ آن داشتهاند. تحولاتی از این دست نشان از آن دارد که بورس تهران در روزها و هفتههای اخیر بیشتر به نمادهایی دل خوش کرده است که افزایش درآمد در آنها به واسطه تورم امکان وقوع بیشتری دارد تا نمادهایی که قیمتهای خود را بر اساس معاملات انجامشده در خارج از مرزهای ایران اعلام میکنند.
به عبارت دیگر در حالحاضر برخی از سهامداران به انتظارات تورمی و اثرات آن دلخوش کردهاند تا عوامل بیرونی. برای اینکه چرا و چگونه بازار نسبت به سالهای اخیر تا حدودی انتظارات خود را غیردلاری کرده میتوان دلایل مهمی و متنوعی را ذکر کرد اما این امر نیز مانع از آن نشده که تورم سایه خود را از سر بازار سرمایه کم کند. بر این اساس میتوان گفت که اگرچه نرخ ارز و تصورات پیرامون آن در یکماه اخیر نقش کمتری در بازار سهام ایفا کرده اما اصلا غیرطبیعی نیست که بهعنوان امالخبائث اقتصاد ایران همچنان مهمترین عامل در تصمیمگیری سرمایهگذاران باشد. همین امر یعنی وجود تورم بهعنوان یک عامل انتظاری مثبت، بورس را در دوراهی انتخاب میان خوشبینی و بدبینی گذاشته است. بدبینی و خوشبینی که میتواند در ادامه عواملی قدرتمند را بهعنوان پشتیبان خود داشته باشد، اما این عوامل چه هستند؟
بیتوجهی به چند عامل مهم
بازار سهام را میتوان از جمله بازارهایی دانست که خاطرات خوبی از افزایش نرخ تورم داشتهاند. سابقه بد دولتها در افزایش مداوم پایه پولی و افزایش نقدینگی در کنار اصرار ورزیدن بر کنترل نرخ ارز در داخل کشور شرایطی را فراهم آورده که به مدد آن در هر چند سال یکبار رشد سریع قیمتها بازار سهام را فرامیگیرد. داستان از این قرار است که افزایش حجم ریال موجود در مقابل دلار به سبب ارزپاشی در بازار از سوی سیاستگذاران پولی هر چند سال یکبار از کنترل خارج شده و افزایش شیب تورم اقتصاد خالی از رونق ایران را فرامیگیرد. همین امر باعث میشود تا با افزایش سطح عمومی قیمتها و متقابلا ثابتماندن نرخ بهره در غیاب انجام موثر عملیات بازار باز فعالیتهای سفتهبازانه از رونقی چشمگیر برخوردار شوند.
همانطور که در سالهای گذشته شاهد بودیم رشد قیمت ارز توانست ظرف مدتکوتاهی تمامی بازارهای دیگر را هم به حرکت درآورد و قیمت داراییهایی مانند مسکن، طلا و سکه و سهام را افزایش دهد، با اینحال در شرایط کنونی کسی توجه چندانی به این متغیر مهم نمیکند. رشد آهسته و پیوسته قیمت دلار در بازار آزاد طی ماههای اخیر که توانست برخلاف سنت همیشگی به افزایش بهای دلار نیمایی نیز بینجامد، هماکنون در بازار به کلی نادیده گرفتهشده است. از سویی دیگر کاهش بهای سهام روی تابلوی معاملات عاملی است که توانسته p/ e بسیاری از شرکتها را کاهش دهد. در شرایط کنونی برخی از تحلیلگران بر این باور هستند که هیچگاه سهام از حیث بنیادی تا این حد ارزان نبوده است که البته این باور خود جای بحث زیادی برای صحتسنجی دارد؛ چراکه همانطور که میدانیم صرف افزایش سودآوری شرکتها نسبت به قیمت مندرج در تابلوی معاملاتی نمیتواند دلیل کافی برای خرید یک دارایی باشد، چراکه ریسک همواره بهعنوان یک عامل موثر بر بازده بر رفتار سرمایهگذاران اثر میگذارد. در حالحاضر این تصور وجود دارد که با فرض بروز احتمالی هر عاملی که بتواند منجر به رشد قیمت ارز در بازار داخلی شود، حتی با کاهش بهای دلاری کامودیتیها امکان بهبود اوضاع در بازار سهام همچنان وجود دارد و با این حال نمیتوان این مساله را نیز از نظر دور داشت که با توجه به تغییر قدرت خرید مردم نسبت به سالهای 97 تا 99 و افزایش نیاز به نقدکردن دارایی برای پرداخت هزینههای گزافی نظیر پول پیشخانه و سایر قیمتهای افزایشیافته در اقتصاد شاید بیتوجهی به عوامل یادشده چندان ناشی از رفتارهای غیرمنطقی نباشد.
اما و اگرهای ماندن در صعود
از بیتوجهی بازار و دلایل آن که بگذریم، چند دلیل مهم برای بروز مخاطره تداوم وضع موجود پیشروی بازار سهام وجود دارد. نخست آنکه همان عدماعتماد پیشتر اشارهشده سبب میشود تا عوامل مثبت آنچنانکه معقول بهنظر میآید موردتوجه بازار قرار نگیرد. مخصوصا حالا که این بیاعتمادی به شکلی محسوس خود را در بازار نمایان کرده است. یکی از شواهد این بیاعتمادی را میتواند در نسبت گردش پولی بورس تهران مشاهده کرد. این نسبت در حالحاضر به شکل چشمگیری کاهش پیدا کرده بهنحویکه از آغاز خردادماه تاکنون به محدوده 8/ 10درصد رسیده است. برای درک بهتر این رقم لازم است ابتدا اشاره کنیم که اگر فرضا نسبت یادشده به 100درصد برسد به این معنی است که میزان سهام معاملهشده در کل دوره بررسی به اندازه ارزش بازار بوده. به این معنی که انگار کل سهام موجود یکبار دست بهدست شده است. بررسیها حکایت از آن دارد که در سالگذشته این رقم در حدود 14درصد بوده است.
در سال99 که اوج رونق بازار سهام بود این رقم به محدوده 8/ 46درصد رسیده است، طبیعتا با توجه به شناوری در حدود 25درصد سهام در بازار سهام چنین میزانی بسیار زیاد است و نمیتوان آن را حد منطقی گردش پول در بازار دانست. با اینحال مقایسه عملکرد سالگذشته با 11 سالقبل از آن و همچنین پایینبودن نسبت در دوماه گذشته نسبت به میانگین 12ساله حکایت از آن دارد که هماکنون حرکت بازار به سمت شرایط انجماد معاملات به شکلی جدی افزایش یافته است. از سال88 تاکنون فقط یکبار نسبت گردش پولی به محدوده 10درصد رسید که آن نیز سال93 و در اوج بستهشدن نمادهای بازار و طبیعتا قفلشدن پول موجود بوده است. به نظر میآید که دلیل چنین وضعیتی خروج مداوم پول سرمایهگذاران خرد از بازار سهام است. در حالحاضر نهتنها همه پولی که از ابتدای سال98 تا مرداد 99 به بازار آمده، از بورس خارج شده است بلکه خالص خرید حقوقی در طول این مدت نیز به میزان 6میلیاردتومان مثبت است. همین امر سببشده تا در شرایط فعلی که امکان افت قیمتهای جهانی در تداوم سیاستهای ضدتورمی بسیار جدی بهنظر میرسد، ماندن در مسیر صعودی سخت باشد. در حالحاضر معطل ماندن برجام و سیاستهای دستوری موجبشده تا در کنار عوامل یادشده، خوشبینی به بازار کاهش یابد. عواملی از این دست سبب میشود تا واهمهها از ورود مجدد بازار به یک فاز خرسی دیگر افزایش یابد.