بررسی سیاست های امام کاظم علیه السلام در منابع تاریخی تا پایان قرن پنجم هجری قمری

موسی بن جعفر(ع) در سال ۱۲۸ ق در یکی از روستاهای اطراف مدینه به نام «ابواء»، در روز بیستم ماه ذی الحجه، از مادری بافضیلت به نام «حمیده» چشم به جهان گشود

بررسی سیاست های امام کاظم علیه السلام در منابع تاریخی تا پایان قرن پنجم هجری قمری

مقدمه

موسی بن جعفر(ع) در سال 128 ق در یکی از روستاهای اطراف مدینه به نام «ابواء»، در روز بیستم ماه ذی الحجه، از مادری بافضیلت به نام «حمیده» چشم به جهان گشود. نام ایشان «موسی» و لقب شریفشان «کاظم» و کنیه های ایشان «ابوالحسن الاول»، «ابوالحسن الماضی»، «العبد الصالح»، «فقیه» و «صابر» است. دوران امامت ایشان از قریب 20 سالگی آغاز شد و مدت 35 سال طول کشید. در این دوران آن حضرت با چهار تن از خلفای عباسی معاصر بودند: «منصور»، «مهدی»، «هادی» و «هارون» عباسی. ایشان در دوران هارون الرشید، در سن 54 سالگی، توسط سندی بن شاهک در 25 رجب سال 182 یا 183ق مسموم شد و در زندان به شهادت رسیدند و در سمت غربی بغداد در «مقابر قریش» - که اکنون به «کاظمین» معروف است - دفن گردیدند. امام کاظم (ع) در دوران مهدی به مدت دو سال و در دوران هارون الرشید به مدت چهار سال، در زندان به سربردند. ایشان در دوره ای می زیستند که از نظر تاریخی، حساسیت ها و چالش های فراوانی داشت و به نوعی، از آغاز تا پایان و پس از ایشان نیز این چالش ها همواره در سرنوشت فکری شیعیان و مسلمانان تأثیرگذار بوده است.

هدف این تحقیق بررسی سیاست های امام کاظم(ع) در منابع تاریخی تا پایان قرن پنجم است. علت انتخاب این بازه زمانی، بررسی منابعی است که در این زمان یا بلافاصله بعد از آن نگارش شده و به نوعی، جزو منابع اولیه یا مادر شناخته می شوند و سایر آثار از این منابع بهره برده اند. برای این منظور، شش کتاب مهم تاریخی شیعه و نیز شش کتاب مهم تاریخی اهل سنت انتخاب شده که با کتب فقهی، رجالی و تفسیری متفاوت هستند.

مهم ترین منابع تاریخی شیعه تا پایان قرن پنجم عبارت است از:

1. بصائر الدرجات، نگاشته ابوجعفر محمد بن حسن بن فرخ، معروف به «صفار قمی» (290 ق) در قرن سوم؛

2. فرق الشیعه، نگاشته حسن بن موسی نوبختی (237 ق-311 ق) در قرن دوم و سوم؛

3. تاریخ الیعقوبی، نگاشته احمد بن ابی یعقوب (284 ق) در قرن سوم؛

4. مروج الذهب و معادن الجوهر، نگاشته ابوالحسن علی بن الحسین بن علی المسعودی، معروف به «علی بن حسین مسعودی» (280 ق-346 ق) در قرن چهارم؛

5. مناقب آل ابی طالب، نگاشته محمد بن علی بن شهرآشوب سروری مازندرانی، معروف به «ابن شهرآشوب» (488 ق-588 ق) در قرن پنجم و ششم هجری؛

6. الملل و النحل، نگاشته ابی الفتح محمد بن عبدالکریم بن ابی بکر احمد الشهرستانی، معروف به «محمد بن عبدالکریم شهرستانی» (479-548) در قرن پنجم و ششم. (شیعه یا اهل سنت بودن نویسنده آن در منابع ذکر نشده، ولی برخی او را جزو اشاعره یا اسماعیلیان به شمار آورده اند.

مهم ترین منابع تاریخی اهل سنت تا پایان قرن پنجم عبارت است از:

1. تاریخ الرسل و الملوک، یا تاریخ الامم و الملوک، معروف به «تاریخ طبری»، نگاشته ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب طبری، معروف به «محمد بن جریر طبری» (224 ق-310 ق) در قرن سوم هجری؛

2. حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، نگاشته حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی (336 ق -430 ق) در قرن چهارم هجری؛ (برخی همچون علامه مجلسی و خوانساری، به سبب ذکر «مناقب آل علی(ع)» نویسنده این کتاب را شیعه می دانند.)

3. الإبانة عن شریعة الفرقة الناجیة و مجانبة الفرق المذمومه، معروف به «الإبانة الکبری»، نگاشته ابوعبدالله عبیدالله بن محمد بن محمد بن حمدان عکبری (304 ق - 387 ق) در قرن چهارم هجری؛

4. تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الأماثل أو اجتاز بنواحیها من واردیها و أهلها، مشهور به «تاریخ ابن عساکر»، نگاشته ابوالقاسم علی بن حسن بن هبةالله بن عبدالله شافعی (499 ق- 571 ق) در قرن ششم؛

5. تاریخ بغداد، نگاشته ابوبکر خطیب بغدادی (392ق-463ق) در قرن پنجم هجری؛

6. صفة الصفوه، نگاشته ابوالفرج عبدالرحمن بن علی ابوالفضائل جمال الدین بغدادی، معروف به «ابن جوزی» (510 ق-592 ق) در قرن ششم هجری.

توضیح این نکته نیز ضروری است که آثار ارزشمندی توسط نویسندگان و مورخان شیعه و اهل سنت وجود دارد که اگرچه محل مراجعه مورخان هر دو مذهب بوده، ولی نویسنده آنها زندگانی در قرن پنجم را درک ننموده و عملاً جزو کتب تا پایان قرن پنجم به شمار نیامده است. برای مثال، کتاب مسالک الأبصار فی ممالک الأمصار، نوشته احمد بن یحیی بن فضل الله عمری (700 ق-749 ق) اگرچه به موضوعات پنج قرن نخست اختصاص دارد، ولی در قرن هشتم نگارش شده است. این اثر و سایر آثار مشابه آن به سبب آنکه نویسندگان آنها، در قرن ششم می زیسته اند، از دایره این تحقیق خارج شده اند. بدین روی تحقیق حاضر حول دوازده کتاب مذکور تدوین شده است. همچنین است وضعیت آثاری مانند کتاب البدایة و النهایه تألیف عمادالدین اسماعیل بن کثیر دمشقی (701 ق-774 ق) و تاریخ الخلفاء، تألیف جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی. (849 ق- 911 ق)

در خصوص پیشینه این تحقیق، توجه به این مطلب نیز ضروری است که در آثار متنوعی[1] اقدامات سیاسی امام کاظم(ع) تشریح شده که با وجود توجه به این آثار، تفاوت قابل ملاحظه ای میان این تحقیق و تمامی تحقیقات دیگر وجود دارد و آن معطوف بودن موضوع به کتب تاریخی تا پایان قرن پنجم است که این تحقیق را از اثری رجالی و تفسیری یا منحصر در مذهب شیعه و اهل سنت، به اثری تجمیعی میان شیعه و اهل سنت و متمرکز بر کتب تاریخی در بازه زمانی مخصوص، با روش «توصیفی، تحلیلی، استنباطی» تبدیل می کند تا مخاطبان بتوانند در این زمینه، علاوه بر تشریح دیدگاه مورخان، تحلیل و استنباطی از اقدام سیاسی شخصیت امام کاظم(ع) به عمل آورند. این نوشته در شش بخش به تشریح دیدگاه مورخان در قبال اقدامات سیاسی امام کاظم(ع) می پردازد:

اقدامات سیاسی - علمی

مهم ترین اقدام سیاسی امامان شیعه (ع) آموزش علمی و بیان دیدگاه های خود از طریق نقل احادیث بوده است. شیوه امام کاظم (ع) نیز در برخورد با بیشتر موضوعات، شفاف سازی دیدگاه شیعه (و اسلام) در قبال موضوعات گوناگون است که از طریق نقل حدیث یا تفسیر آیات قرآن صورت می گرفت. برای مثال، در برخورد با فرقه های موجود در زمان ایشان، ادله اصلی بطلان هر فقه، مطابق روایت یا نقل حدیثی توسط ایشان مطرح شده است. حتی می توان ادعا نمود که نشر علوم اسلامی مطابق دیدگاه شیعه نوعی اقدام سیاسی از جانب ایشان بوده است تا اولاً، شیعه و اندیشه آن مظلوم واقع نشود و ثانیاً، هدایت بشری که خواسته ائمه اطهار(ع) است نیز صورت گیرد.

اقدامات سیاسی - علمی امام کاظم(ع) را می توان در سه دسته جای داد: تدریس، نقل حدیث، مناظرات سیاسی. در خصوص تدریس، در منابع شیعه چنین آمده است:

1. کتاب بصائر الدرجات آورده است که گسترش علوم دینی، به ویژه مطالب علمی امامان باقر و صادق8توسط ایشان صورت گرفته و ایشان در زمینه قرآن شاگردان فراوانی تربیت کرده اند. (صفار، 1404ق، ص96)

2. کتاب فرق الشیعه، برجسته ترین اثر علمی امام کاظم (ع) مقابله با جریان ها و گروه های انحرافی است که این موضوع با نفی و نهی از پیروی این گروه ها در جلسات درس ایشان صورت می گرفت و شاگردان ایشان موضوع نفی و نهی امام نسبت به گروه های منحرف را به یکدیگر منتقل می کردند. (نوبختی، 1355، ص76)

3. کتاب تاریخ الیعقوبی به پاسخگویی امام کاظم(ع) پس از امام صادق(ع) به عنوان مرجع دینی پاسخگو بوده است. (یعقوبی، 1362، ج2، ص409)

4. کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر به برگزاری جلسات علمی امام در زمان منصور و هارون نشان می دهد در این زمینه، امام کاظم (ع) اقدامات خاصی انجام می دادند. (مسعودی، 1411ق، ج 4، ص 294)

5. در کتاب مناقب آل ابی طالب به این مطلب تأکید شده است که امام کاظم(ع) به شبهات و ایرادات اهل سنت پاسخ می دادند و شیعه پس از امام صادق (ع) بدون زعیم نمانده است. (ابن شهرآشوب، 1376، ج 4، ص 107)

6. در کتاب الملل و النحل نیز به نقش این امام در گسترش تمدن اسلامی اشاره شده که نقل احادیث فراوان از ایشان نمونه ای از برگزاری جلسات درسی ایشان بوده است. (شهرستانی، 1364، ج 1، ص 49)

در منابع اهل سنت در این زمینه، این مواضع وجود دارد:

1. کتاب تاریخ الرسل و الملوک یکی از فضایل امام کاظم(ع) علم ایشان نسبت به قرآن دانسته است. (طبری، 1387، ج 2، ص 75)

2. کتاب حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء به تحصیل طلاب در محضر این شخصیت که در آن زمان پس از امام صادق (ع) بزرگ ترین جلسه علمی را داشتند، اشاره شده که این موضوع مربوط به زمان خلافت منصور دوانیقی است. (اصفهانی، 1377، ج 8، ص 73)

3. کتاب الإبانة الکبری برخی از ویژگی های اخلاقی و فضایل علمی ایشان را ذکر و ایشان را ثقه و قابل اطمینان دانسته است. (ابن بطه، 1426 ق، ج 2، ص 173)

4. کتاب تاریخ مدینة دمشق بر جایگاه علمی و اخلاقی امام تأکید و به این مطلب اشاره شده که رفتار امام کاظم(ع) شبیه به رفتار پیامبر اکرم9 است، ولی به موضوع تدریس ایشان تصریح نشده است. (ابن عساکر، 1415ق، ج 69، ص 24)

5. کتاب تاریخ بغداد به شاگردپروری و پرورش شیعیان پاسخگویی به موضوعات علمی اشاره نموده است. (بغدادی، 1417ق، ج 13، ص 20)

6. کتاب صفة الصفوه اگرچه به شرایط علمی امام کاظم(ع) تصریح نکرده، ولی ثقه بودن ایشان را مطرح نموده است که نشان از جایگاه علمی و اخلاقی امام دارد. (ابن جوزانی، 1385، ج 2، ص 98)

علاوه بر آثار مزبور، در برخی دیگر از آثار این مطلب آمده که امام صادق(ع) درباره جایگاه علمی و دانش امام کاظم(ع) مطالبی را مطرح نموده که در جهت اثبات جایگاه علمی امام است. (کورانی عاملی، 1397، ص 106-107)

در خصوص نقل حدیث نیز روایات متعددی از امام کاظم(ع) وجود دارد که در کتب معتبر روایی و رجالی می توان به آن اشاره کرد. برای مثال، در کتاب فرق الشیعه به این حدیث سیاسی از امام کاظم(ع) برمی خوریم «رَجلٌ منْ أهْلِ قمَ یدْعوُ الناسَ الَی الحَقِّ، یجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الحدیدِ»؛ مردی از قم مردم را به حق فرامی خواند و گروهی همچون پاره های آهن [استوار] پیرامون او گرد می آیند. (نوبختی، 1355 ق، ص 75)

کتاب تاریخ الیعقوبی (یعقوبی، 1362، ج 2، ص 409) و نیز کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر (مسعودی، 1411ق، ج 4، ص 294) و کتاب مناقب آل ابی طالب (ابن شهرآشوب، 1376، ج 4، ص 107) به نقل حدیث از امام کاظم(ع) توجه و بر ثقه بودن راوی در نقل روایات نیز تأکید دارند.

در خصوص مناظرات سیاسی نیز دو مناظره امام کاظم (ع) با منصور و هارون عباسی در منابع شیعه و اهل سنت بدین شیوه ثبت شده است: در کتاب بصائر الدرجات (صفار، 1404ق، ص 99) و کتاب فرق الشیعه (نوبختی، 1355ق، ص 77) به مناظره امام کاظم(ع) با مهدی عباسی در خصوص تحریم شراب اشاره شده است. در کتاب تاریخ الیعقوبی (یعقوبی، 1362، ج 2، ص 411) و نیز کتاب الملل و النحل (شهرستانی، 1364، ج1، ص48)، به مناظره امام با هارون الرشید اشاره شده که در این مناظره، امام بار دیگر بر قرابت بیشتر خاندان ائمه اطهار(ع) به پیامبر نسبت به خاندان عباسی، تأکید کرده اند. از میان منابع اهل سنت نیز تنها در کتاب تاریخ بغداد به موضوع مناظره امام در دوران هارون الرشید اشاره شده است. (بغدادی، 1417ق، ج 13، ص 23)

علاوه بر این اقدام سیاسی، سایر اقدامات امام کاظم(ع) از قبیل فرهنگ سازی برای تشکیل حکومت، نفوذ در حکومت، باخبر بودن از اوضاع سیاسی، تحریم حکومت و مانند آن وجود دارد، ولی به این موضوع در آثار تاریخی تصریح نشده و استنباط محققان متأخر است. در نهایت می توان نتیجه گرفت که شیوه اصلی امام کاظم(ع) در مبارزات سیاسی، مبتنی بر علم بود؛ زیرا از طریق طرح موضوعات علمی اولاً، امام شناسی برای شیعیان و تبیین تبعیت از ایشان صورت می گرفت و در مقابله با فرقه های مختلف در زمان آن حضرت، مسیر مشخصی ترسیم می گردید. ثانیاً، اقدامات سیاسی دیگر ایشان مبتنی بر اندیشه و علم ایشان بود و به نوعی، ایشان را به سیاستمداری با دانش تبدیل کرده است.

به نظر می رسد منابع شیعه و اهل سنت در برتری جایگاه علمی ایشان نسبت به سایر اشخاص زمان ایشان، اتفاق نظر دارند؛ زیرا همان گونه که در منابع تاریخی اهل سنت مشاهده شد، توصیف ایشان به عالم و عابد بودن، در تمام این کتب، یکسان و دربردارنده نوعی اجماع و اتفاق نظر است.

اقدامات سیاسی در جهت آشکار کردن چگونگی غصب خلافت

یکی از چالش های اصلی امام کاظم(ع) در دوره امامت ایشان، اقدامات سیاسی خلفای عباسی بود. بر این اساس خلفا از طریق سیاسی، بهتر در جلب افکار عمومی اقدام می نمودند و در نتیجه توانستند در این زمینه، خلافت را نیز غصب کنند. اگر به شیعه این تهمت وارد شود که امامان شیعه به دنبال کسب خلافت و قدرت بوده اند، همواره این پاسخ وجود دارد که کسب منصب خلافت، هدف اصلی این افراد نبوده است. (بهشتی، 1394، ص 84)

برای مثال، در سال 40 هجری، پس از بیعت مردم عراق با امام حسن (ع)، ایشان خلیفه مسلمانان شدند و به علت شرایطی، از طریق انعقاد صلحنامه، از خلافت کناره گیری نمودند و معاویة بن ابوسفیان ولی امر مسلمانان شد که این اقدام سیاسی برای پیروان هر دو گروه، با دلایلی توجیه شده است. شیعه معتقد است: اقدامات پس از رحلت رسول خدا، غصب خلافت از امام علی(ع)، خیانت فرماندهان سپاه، بی اعتقادی به جایگاه امامت، باورهای غلط مردم جامعه ناشی از جهل و فرهنگ آنان، ناگزیر بودن امام حسن(ع) از انعقاد صلح، رعایت مصالح اسلام و مسلمانان، بی تأثیر بودن جنگ با معاویة بن ابوسفیان و زمینه سازی برای قیام امام حسین(ع) مهم ترین علل پذیرش صلحنامه از سوی امام حسن(ع) است.

اهل سنت معتقدند: ایشان به سبب ضعف نظامی و خیانت فرماندهان، عدم محبوبیت و مقبولیت از سوی مردم و واضح بودن شکست در جنگ با معاویة بن ابوسفیان، به صلح رضایت دادند.

نهایت آنکه صلح امام حسن (ع) از هر زاویه ای که به آن نگریسته شود، مناسب ترین اقدام برای آن بحران بود که به سبب قدرت و سیاست معاویة بن ابوسفیان و ضعف اعتقادی و آگاهی مردم به وجود آمد و رویکردهای پس از رحلت رسول خدا9 در رخداد این واقعه تأثیر داشت. توجه به مفاد صلحنامه، فرضیه قدرت طلبی ایشان را از بین می برد و رخدادهایی مانند خیانت فرماندهان و سایر وقایع تاریخی، در تسریع صلح مؤثر بود. این صلح که با هدف مصلحت سنجی برای بقای اسلام و مسلمانان صورت گرفت، همواره آماج انتقاد برخی از مسلمانان و شیعیان بوده که امام حسن(ع) اگرچه نسبت به آن رضایت نداشته و جهل و بی وفایی مردم را دلیل بر انعقاد صلحنامه دانسته، ولی از اقدام منطقی خود دفاع نموده و آن را صحیح دانسته است. (ر.ک. آل یاسین، 1397)

همین شرایط در قبال امام کاظم (ع) نیز وجود دارد؛ بدین صورت که موضوع خلافت ابتدا ابزاری برای به خلافت رسیدن خلفای عباسی بود که می کوشیدند ابتدا امامان شیعه (ع) و در صورت نپذیرفتن آنان، نزدیک ترین اقوام رسول خدا 9 بر منصب خلافت قرار بگیرند. ولی پس از گذشت مدتی، این ابزار مانع تحقق حکمرانی مدنظر آنان شد و کوشیدند ابتدا جایگاه امامت را بی ارزش نمایند، ولی با ناکام شدن در این زمینه، درصدد برآمدند اقدامات دیگری انجام دهند. (کورانی عاملی، 1397، ص 126)

در منابع شیعه در خصوص طرح موضوع غصب خلافت توسط امام کاظم(ع) از سه طریق، مطالبی نقل شده است: نخست از طریق نقل حدیث با این محتوا که غصب خلافت صورت گرفته است. در این زمینه، مطالبی در منابع شش گانه این تحقیق وجود دارد:

در کتب بصائر الدرجات (صفار، 1404 ق، ص 99-100)، فرق الشیعه (نوبختی، 1355، ص 77)، مناقب آل ابی طالب (ابن شهرآشوب، 1376، ج 4، ص 110) و الملل و النحل (شهرستانی، 1364، ج 1، ص 53) موضوع بازپس گیری فدک مطرح شده است. این موضوع در کتب اهل سنت نیز وجود دارد و از آنان نیز نقل گردیده است. در کتاب تاریخ الیعقوبی (یعقوبی، 1362، ج 2، ص 411) به این موضوع اشاره نشده و تنها به مناظره امام کاظم(ع) و هارون الرشید در این زمینه اشاره ای کوتاه گردیده که امام در جهت اثبات نصب، به موضوع فدک نیز اشاره کرده اند. در کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر (مسعودی، 1411ق، ج 4، ص293) این موضوع از کتب رجالی نقل شده است. از منابع تاریخی اهل سنت این موضوع به صراحت تنها در دو کتاب تاریخ الرسل و الملوک (طبری، 1387، ج 2، ص 75) و تاریخ بغداد (بغدادی، 1417ق، ج 13، ص 20) آمده و سایر آثار به این موضوع اشاره ای نکرده اند.

شیوه دیگر امام کاظم(ع) در زمینه آشکار کردن چگونگی غصب خلافت، طرح این موضوع در مناظرات است. در این زمینه، در منابع شیعه و اهل سنت مطالبی آمده است. در منابع شیعه، به این موضوع که امام در مناظرات و مباحث مطروحه با هارون الرشید، به موضوع غصب خلافت اشاره کرده اند، در کتب فرق الشیعه (نوبختی، 1355، ص 77)، مناقب آل ابی طالب (ابن شهرآشوب، 1376، ج 4، ص 113) و الملل و النحل (شهرستانی، 1364، ج 1، ص 53) توجه شده، ولی در سایر آثار تاریخی، مانند آثار یعقوبی و مسعودی اثری از این موضوع نیست. این موضوع به صورت غیرمستقیم در کتاب تاریخ الرسل و الملوک (طبری، 1387، ج 2، ص 75) آمده است. همچنین در کتاب تاریخ بغداد (بغدادی، 1417ق، ج 13، ص 27-31-33) به این مطلب که امام در چند مرحله با کنایه با هارون الرشید سخن گفتند، اشاره شده است. در سایر آثار، این موضوع یافت نمی شود.

شیوه سوم امام کاظم(ع) در جهت آشکار کردن چگونگی غصب خلافت، نشان دادن رابطه نسبی خود با پیامبر اکرم9 است؛ زیرا خلفای عباسی با این موضوع، اعتماد عمومی را به خود جلب می نمودند، ولی همواره از این موضوع علیه امامان شیعه(ع) استفاده می نمودند. در منابع شیعه در این زمینه مطالبی آمده است: در کتب بصائر الدرجات (صفار، 1404ق، ص 88)، فرق الشیعه (نوبختی، 1355، ص 81)، مناقب آل ابی طالب (ابن شهرآشوب، 1376، ج 4، ص 113) و الملل و النحل (شهرستانی، 1364، ج 1، ص 54) به موضوع سلام دادن هارون الرشید و امام کاظم(ع) به پیامبر اکرم9 اشاره شدهاست. در کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر» (مسعودی، 1411ق، ج 4، ص 294)به مواردی که هارون الرشید خود را به پیامبر منتسب می کند اشاره گردیده، ولی پاسخامام درج نشده است. همین موضوع در منابع اهل سنت نیز بدین شیوه نقل شده استکه هارون الرشید در سخنرانی هایی به ذکر نسب خود پرداخته، ولی سخنی از امام کاظم(ع) در این باره، نقل نکرده اند. (ابن عساکر، 1415 ق ج69، ص29 / بغدادی، 1417ق، ج 13، ص 17)

بدین سان، سه اقدام امام کاظم(ع) که عبارت است از: نقل حدیث، مناظره، و اثبات نسب به منظور آشکار کردن چگونگی غصب خلافت نشان می دهد که ایشان به اقدامات سیاسی خلفای عباسی در هر زمان، کاملاً آشنا بودند و همواره از راهکارهای سیاسی، علمی و کم خطر در حل بحران ها استفاده می نمودند. اگر این سؤال مطرح شود که چرا راهکار قیام مدنظر ایشان نبود، منابع شیعه و اهل سنت این گونه پاسخ می دهند که شرایط سیاسی و اجتماعی پذیرای این موضوع نبود و تأثیر آن مانند قیام امام حسین(ع) در تاریخ ثبت نمی گردید؛ همان گونه که قیام حسین فخ به شکست منتهی شد. (کورانی عامل، 1397، ص 108)

اقدامات سیاسی در تقابل با قتل شیعیان و ظلم و جور

یکی دیگر از موضوعاتی که در زمان امام کاظم(ع) وجود داشت قتل شیعیان و ظلم و جور نسبت به آنان بود. در همین زمینه، قیام حسین فخ در منابع شیعه و اهل سنت ذکرشده که هدف اصلی این قیام مقابله با ظلم و جور نسبت به شیعیان بود و تحت حمایت ظاهری امام کاظم(ع) قرار نداشت. آن حضرت او را از سرنوشت قیام مطلع کرده بودند، ولی منعی برای او ایجاد نکردند. این موضوع در تمام منابع تاریخی نقل شده، ولی در هیچ یک از این منابع، میان این قیام و امام کاظم(ع) ارتباطی ذکر نشده است. علاوه بر این اگر این موضوع وجود می داشت، حکومت وقت همان گونه که با یاران حسین فخ و خانواده آنان برخورد نمود، با امام کاظم (ع) نیز مقابله می کرد، ولی این موضوع در منابع تاریخی شیعه نقل نشده است.

اقدام حسین فخ با ورود یارانش به مسجدالنبی در مدینه آغاز شد و با اذان شیعیان در این شهر علنی شد و با شهادت آنان در مکانی به نام فخ در مکه خاتمه یافت. علت اصلی قیام فخ به نقل از منابعی مانند مروج الذهب و معادن الجوهر (مسعودی، 1411ق، ج 4، ص 303) و مناقب آل ابی طالب (ابن شهرآشوب، 1376، ج 4، ص 121)، ظلم و شرایط ناگوار شیعیان نقل شده است.

عدم حمایت ظاهری امام کاظم(ع) از این قیام با توجه به وضعیت آن، خود اقدام سیاسی دیگری بود که امام کاظم(ع) در زمان خلیفه وقت انتخاب نمودند و منجر به این شد که از کشتار بیشتر شیعیان و ظلم بیشتر به آنان خودداری شود. بدین روی می توان نتیجه گرفت که مقابله با از بین رفتن بیشتر شیعیان از دیگر اقدامات سیاسی بود که امام کاظم(ع) انجام دادند.

در قبال دیدگاه امام کاظم (ع) در ارتباط با منع کشتار شیعیان در منابع شیعه آمده است: شیعیان با توجه به اینکه فرق انحرافی به ایشان نسبت داده می شد و همواره گروه های انحرافی اقدام به ایجاد ناامنی در جامعه می نمودند، بیشتر در تحریم و شرایط ناگوار اقتصادی و اجتماعی بودند و از همین روی بود که حکومت به قتل عام گروه های گوناگون شیعه اقدام می نمود. این موضوع در منابع شیعه نقل شده است. (صفار، 1404ق، ص 118 / نوبختی، 1355، ص 84 / یعقوبی، 1362، ج 2، ص 448 / مسعودی، 1411ق، ج 4، ص 311 / ابن شهرآشوب، 1376، ج 4، ص 123 / شهرستانی، 1364، ج 1، ص 74) در منابع اهل سنت در این زمینه نیز به قیام فخ و کشتار شیعیان تنها در کتاب تاریخ الرسل و الملوک (طبری، 1387، ج 2، ص 92) اشاره شده است.

اقدامات سیاسی در تقابل مقابله با فرقه های گمراه

از زمان ظهور اسلام تاکنون، فرقه ها و گروه های اعتقادی گوناگونی به وجود آمده اند که به عقیده شیعه و حتی اهل سنت، این فرقه ها، منحرف و گمراه کننده اند. جالب اینجاست که دو مذهب شیعه و اهل سنت که از بزرگ ترین مذاهب دین اسلام هستند، یکدیگر را در نهایت انحراف و باطل می دانند و بدین روی، باید وجود فرقه های مختلف را یکی از اوصاف جامعه اسلامی دانست. فارغ از علت این موضوع، باید بر این عقیده بود که این فرقه ها در ادوار گوناگون، رشد و قدرت می یافتند و بر زندگی افراد ساده و معمولی در جامعه تا امام امت تأثیرگذار بودند و شرایط جامعه اسلامی و دین اسلام را با مخاطراتی همراه می کردند. مهم ترین این گروه ها «کیسانیه»، «زیدیه»، «اسماعیلیه» و «غالیان» هستند. شمار فرقه های مذکور به بیش از 300 گروه می رسد.

در رابطه با امامت و زعامت شیعه در اواخر دوران امام صادق(ع) و نیز پس از ایشان، بحران های متعددی به وجود آمد که شرایط را برای تشخیص امام زمان سخت نمود و تمرکز شیعه از مقابله با جور حاکمان به مقابله با ائمه دروغین تغییر کرد. امام کاظم(ع) در زمان خویش، علاوه بر گروه غالیان، با دو امام زاده به نام های «عبدالله» (فرزند ارشد پس از امام صادق(ع)) و «اسماعیل» (فرزند ارشد امام صادق (ع) که در زمان ایشان وفات یافت) روبه رو بودند که هر دو فرد مذکور موجب قطع سلسله امامت امام دوازدهم شدند و شرایط سایر امامان نیز به سبب افزایش اعتقاد به این دو شخصیت، در هاله ای از ابهام قرار گرفت. بدین سان، امام کاظم(ع) برای مقابله با فرقه های منحرف، علاوه بر فرقه های خارجی، باید با فرقه های انحرافی منشعب از خانواده امامت نیز مقابله می کردند که در این زمینه، اقدام علمی ایشان با دو رویکرد قابل تأمل است:

نخست آنکه از طریق تدریس، ابطال امامت یا نبوت افراد و فرقه های گوناگون را اثبات می نمودند. در این رابطه در منابع تاریخی این گونه آمده است:

کتاب بصائر الدرجات در قبال تعداد فرقه های مختلف نوشته است: عمده این فرقه ها ادعای مهدویت و آخرالزمانی داشتند. (صفار، 1404ق، ص 119) کتاب فرق الشیعه برخی مذاهب را متأثر از مذهب زرتشتی دانسته، ولی در قبال مذاهب گوناگون شیعه، ریشه اصلی اختلاف و تعدد مذهب را عدم شناخت امام زمان خود دانسته است. برخی از مذاهب مانند غالیان نیز اگرچه امام زمان خود را شناخته بودند، ولی با انتساب موضوعات ناصواب، به جایگاه امام زمان آسیب می رساندند و موجب می شدند تا عامه مردم نسبت به امامان شیعه بی رغبت شده، از آنان روی برگردانند. به عبارت دیگر، گاهی انحراف در مذاهب توسط عامل خارجی و مغرضانه بود، و گاهی عامل خارجی بدون غرض و ناشی از جهل، مذهبی را شکل می داد. علاوه بر عامل خارجی، عامل داخلی، مانند جهل نیز در تعدد مذاهب شیعه تأثیرگذار بوده است. این جهل به شکل های گوناگون، بروز می نمود تا اینکه در هر دوره، برای شیعه بیش از یکصد مذهب نوظهور شناخته می شود. (نوبختی، 1355، ص 11)

درباره امام صادق(ع) و جریانات پس از فوت ایشان، کتاب تاریخ الیعقوبی مقابله منصور دوانیقی با مذاهب منحرف را دغدغه این خلیفه در مقاطع گوناگون دانسته است، ولی از اقدام خاص امام کاظم(ع) در این باره مطلب خاصی منعکس نکرده است. (یعقوبی، 1362، ج 2، ص420) کتب مروج الذهب و معادن الجوهر و مناقب آل ابی طالب به نمونه هایی از گروه های منحرف اشاره نموده و از مقابله علمی برخی از افراد عالم در آن زمان برای بطلان مذاهب انحرافی یاد کرده اند. در میان افراد عالمی که با جریان های انحرافی به مقابله برخاستند نام برخی از شاگردان امام کاظم(ع) همچون محمد بن علی بن نعمان، هشام بن حکم و یعقوب بن داود آورده شده که با نقل حدیث از امامان شیعه(ع) به موضوعات انحرافی پاسخ داده اند. (ابن شهرآشوب، 1376، ج 4، ص 119 / مسعودی، 1411ق، ج 4، ص 316) کتاب الملل و النحل اگرچه به صراحت اقدامی از امام کاظم(ع) را ذکر نکرده، ولی در سه موضوع (وجود گروه های منحرف، نفی و نهی امام کاظم(ع) از اندیشه این فرق، شاگردان ایشان و شرایط سیاسی و اجتماعی آن زمان) مطالبی در این باره قابل استنباط است. (شهرستانی، 1364، ج 1، ص 49)

نگارندگان کوشیده اند در قبال گروه های انحرافی به این سؤال پاسخ دهند که درمنابع اهل سنت، این فرقه های انحرافی به چه شخص یا گروهی نسبت داده شده اند؟در کتب تاریخ الرسل و الملوک، تاریخ مدینة دمشق و تاریخ بغداد (طبری، 1387،ج 2، ص116-119 / ابن عساکر، 1415ق، ج 69، ص 47 / بغدادی، 1417ق، ج 13، ص 17)به موضوع فرقه های انحرافی و شرح آن بیشتر توجه شده و عمده این آثار به وجود فرقه های گوناگون اشاره کرده، ولی از انتساب آن به گروه یا شخص خاصی، خودداری نموده اند. بااین حال، اختلاف میان شیعیان در این کتب نیز منعکس شده و در قبال امام کاظم (ع)، پیروان دو فرزند دیگر امام صادق(ع) یعنی عبدالله و اسماعیل را متعدد دانسته اند، تا آنجا که طبری سردرگمی و بحران امام شناسی در شیعه را این گونه نگارش کرده است: گروه های مختلف موجب شدند تا هرروز، مذهب و دین جدیدی ظهور کند، تا آنجا که وجود دین جدید دیگر در میان مردم، امر تازه ای محسوب نمی گردید. (طبری، 1387، ج 2، ص 117)

رویکرد دوم این است که مقابله با فرقه گمراه را از طریق اثبات حقانیت خود صورت می دادند. در این رویکرد، امام کاظم (ع) می کوشیدند با اثبات حقانیت خود، انحراف گروه های دیگر را مشخص کنند که این موضوع، در همان منابع مربوط به اقدامات سیاسی در جهت آشکار کردن چگونگی غصب خلافت وجود دارد.

اقدامات سیاسی در تقابل با منصور عباسی و هارون الرشید

نخستین خلیفه ای که امام کاظم (ع) با او مواجه شدند منصور دوانیقی (ابوجعفر عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن العباس المنصور) و آخرین خلیفه هم هارون الرشید بود. در این رابطه، این موضوع حایز اهمیت است که رویکرد امام در قبال خواسته ها و گفته های سیاسی این دو شخصیت چه بوده است؟ زیرا به نقل از منابع تاریخی این دو خلیفه از قدرتمندترین خلفای زمان خود بودند (کورانی عاملی، 1397، ص 102) منابع شیعه در این خصوص آورده اند:

در کتب بصائر الدرجات و الملل و النحل کشتار شیعیان توسط منصور ذکر شده است. همچنین در این کتاب به ایراد منصور نسبت به وراثت در امامت اشاره شده است. بااین حال، منصور به امام کاظم (ع) در ظاهر بی احترامی یا سخت گیری نمی کرد، ولی با کشتار شیعیان، شرایط سختی برای آنان ایجاد کرده بود. منصور از امام کاظم(ع) برای تحویل هدایای عید نوروز درخواست کرده بود، که پاسخ امام در این کتب نیز درج شده است. (صفار، 1404ق، ص 103 / شهرستانی، 1364، ج 1، ص 69) در کتب مروج الذهب و معادن الجوهر و مناقب آل ابی طالب به اقدام امام کاظم(ع) در اهدای هدایا به مرثیه خوان امام حسین(ع) اشاره کرده اند. (مسعودی، 1411ق، ج 4، ص 308 / ابن شهرآشوب، 1376، ج 4، ص 277) اقدام کاظم(ع) ازیک سو، پاسخی به خواسته منصور بود و از سوی دیگر، شرایط جبری موجود علیه ایشان را نشان می دهد. بااین حال، بر اقدام امام کاظم(ع) و تحلیل از آن نباید حب و بغضی را پیوست کرد؛ زیرا از اصل موضوع فاصله دارد. در منابع اهل سنت نیز تنها در کتب تاریخ الرسل و الملوک و تاریخ بغداد از این درخواست منصور صحبت شده است. (طبری، 1387، ج 2، ص 88 / بغدادی، 1417 ق، ج 13، ص 31) هارون الرشید همانند منصور دوانیقی، از امام کاظم(ع) خواسته ای نداشت، ولی انجام مناظرات و خفقان سیاسی بیشترْ مهم ترین اقداماتی بوده که در این دوران شکل گرفت و امام نسبت به این اقدامات واکنش نشان دادند. در کتب فرق الشیعه و الملل و النحل به فرقه سازی هارون الرشید نیز اشاره شده است. (نوبختی، 1355، ص 124 / شهرستانی، 1364، ج 1، ص 72 / برای مطالعه بیشتر، ر.ک. رضوی، 1397، ص 50-83)

علاوه بر این رویکرد، مسیر دیگری برای امام کاظم(ع) وجود دارد که باید با اقدامات سیاسی این اشخاص مقابله می نمودند و به شیعیان نیز برای کاهش آسیب دیدگی آنان پیشنهاد می دادند. در اینجا موضوع «تقیه» مطرح می شود. «تقیه» ابزاری سیاسی است که در قبال اقدامات سیاسی خلفای عباسی صورت می گرفته، ولی این اقدام ابداع امام کاظم(ع) نیست و ایشان اولین و آخرین نفر در استفاده از این موضوع هم نبوده اند. در منابع تاریخی شیعه در این زمینه نمونه های متعددی از تقیه امام کاظم(ع) نقل شده است که نه تنها ایشان شیعیان و نمایندگان خود را به این موضوع راهنمایی کرده اند، بلکه خودشان نیز از تقیه استفاده نموده اند.

در منابع آمده است: امام چند نوع لباس در خانه خود قرار داده بودند تا هر کس وارد خانه می شود، نوع خاص لباس را ببیند و نتواند موضوعی را به امام نسبت دهد. (صفار، 1404ق، ص 111 / نوبختی، 1355، ص 92 / مسعودی، 1411ق، ج 4، ص 327)

تقیه شیعیان مدنظر مورخان اهل سنت نیز بوده است. آنچه در منابع تاریخی اهل سنت نیز آمده است نشان می دهد: تقیه موضوعی مبتنی بر قرآن، سنت رسول خدا9 و صحابه و تابعان است. (طبری، 1387، ج 2، ص 97 و 164)

بنابراین می توان نتیجه گرفت که اقدام سیاسی امام کاظم(ع) در قبال اقدامات منصور و هارون الرشید به دو دسته ظاهر و باطن تقسیم می شود. اگر آنان اقدام سیاسی ظاهری صورت می دادند، امام کاظم(ع) نیز اقدام ظاهری را به نحوی پاسخ می دادند و اگر آنان اقدام سیاسی نهانی را در پیش می گرفتند، مسیر تقیه و روشنگری علمی مد نظر امام کاظم(ع) قرار می گرفت. نتیجه آن است که امام کاظم(ع) را در قبال اقدامات سیاسی خلفای عباسی، فردی توانمند می بینیم؛ زیرا نسبت به اقدامات و تحرکات سیاسی خلفای عباسی، دارای شخصیتی فعال بودند و شیعیان را از منفعل بودن، خارج کردند.

اقدامات سیاسی در زمان زندانی شدن امام کاظم(ع)

امام کاظم (ع) در زمان مهدی و هارون الرشید، در مجموع قریب شش سال در زندان به سر بردند. هدف از زندانی کردن ایشان نیز کنترل شیعیان و افزایش قدرت حکومت مرکزی بود. اکنون سؤال این است که برای مدت زمان زندانی بودن ایشان، منابع تاریخی کدام اقدام سیاسی را از ایشان نقل کرده اند؟

در قبال ارتباط امام با نمایندگان خاص ایشان و پیگیری وضع شیعیان در زمان زندان، تنها در کتب مناقب آل ابی طالب (ابن شهرآشوب، 1376، ج 4، ص 117) و الملل و النحل (شهرستانی، 1364، ج 1، ص 64) می توان مطالبی در این زمینه یافت. کتاب تاریخ یعقوبی (یعقوبی، 1362، ج 2، ص 430) و نیز کتاب فرق الشیعه (نوبختی، 1355، ص 92) به وفات امام کاظم (ع) اشاره کرده اند و اینکه اگر امام به سوی هارون الرشید نامه یا فرستاده ای می فرستادند تا واسطه شود نیز اشاره کرده اند. در منابع تاریخی اهل سنت نیز کتاب تاریخ بغداد (بغدادی، 1417ق، ج 13، ص 31) به تاریخ وفات امام اشاره کرده و به سایر موضوعات مندرج در کتب شیعه توجهی نشده است. بدین سان، اقدامات سیاسی امام در زندان تنها در دو کتاب تاریخی مناقب آل ابی طالب و الملل و النحل آمده و سایر آثار تنها به ذکر نحوه و تاریخ شهادت امام بسنده کرده اند.

نتیجه گیری

با توجه به آنچه در منابع تاریخی شیعه و اهل سنت و بررسی دوازده کتاب تاریخی مطرح شده است، می توان نتیجه گرفت که امام کاظم(ع) اقداماتی سیاسی در جهت اعتلای وضعیت شیعیان صورت دادند و تلاشی از ایشان برای کسب قدرت و خلافت مشاهده نمی شود. این موضوع با توجه به شرایط زمانی که مملو از خفقان سیاسی و ظلمت خلفای عباسی بود، کاملاً قابل توجیه است.

در مقابل، برخی از محققان معتقدند: امام کاظم(ع) اگر در دوران خلافت عباسیان اقدامات هوشمندانه ای همچون عدم حمایت از قیام فخ و یا تقیه صورت دادند، ولی از همکاری بیشتر با عباسیان و مطلوب ساختن شرایط شیعیان، استفاده مطلوب نکردند. محققان شیعه به این ابهام پاسخ داده اند که اولاً، هیچ گاه کسب قدرت و خلافت هدف اصلی امامان شیعه(ع) نبوده و ثانیاً، شرایط برای زمامداری ظاهری آنان بر امت اسلامی مهیا نبوده است. ثالثاً، با گذر زمان، صحت اقدامات امامان شیعه(ع) در تاریخ مشخص می شود.

بدین روی، می توان گفت: اقدامات سیاسی امام کاظم (ع)، مجموعه اقداماتی است که از نظر منابع تاریخی شیعه و اهل سنت تا پایان قرن پنجم، به مثابه فعالیت های مناسبی برای امت اسلامی، به ویژه شیعیان، ترسیم می شود که مقابله با تفرقه افکنی و مدارا با حکومتی که قدرت، ثروت و حمایت عمومی را در دست داشت، مطلوب تر از هر اقدام سیاسی دیگری شناخته می شود. تشکیل حکومت پنهانی، تقیه و حکومت وکالتی، مهم ترین ابزارهای سیاسی امام کاظم (ع) بود، ولی در قبال موضوعاتی مانند هدایت امام کاظم(ع) در دوران زندان، مطلبی در کتب تاریخی درج نشده است. اقدامات سیاسی - علمی، اقدامات سیاسی در جهت آشکار ساختن چگونگی غصب خلافت، اقدامات سیاسی در تقابل با قتل شیعیان و ظلم و جور، اقدامات سیاسی در مقابله با فرقه های گمراه، اقدامات سیاسی در تقابل با منصور عباسی و هارون الرشید و در نهایت اقدامات سیاسی در زمان زندانی شدن امام کاظم(ع) مجموعه فعالیت های امام کاظم(ع) بود که در کتب تاریخی بصائر الدرجات، فرق الشیعه، تاریخ الیعقوبی، مروج الذهب و معادن الجوهر، مناقب آل ابی طالب و الملل و النحل از منابع تاریخی شیعه، و کتب تاریخ الرسل و الملوک، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، الإبانة الکبری، تاریخ مدینة دمشق، تاریخ بغداد و صفة الصفوه از منابع تاریخی اهل سنت بدان توجه شده است.

منابع

1. آل یاسین، راضی (1397)، صلح امام حسن؛ پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ، ترجمه سید علی خامنه ای، تهران، انقلاب اسلامی.

2. ابن بطه، عبیدالله بن محمد (1426ق)، الإبانة عن شریعة الفرقة الناجیة و مجانبة الفرق المذمومه، بیروت، دارالکتب العلمیه.

3. ابن جوزی، ابوالفرج (1385)، صفة الصفوه، سوریه، دارالوعی.

4. ابن شهرآشوب، محمد بن علی (1376)، مناقب آل ابی طالب، بیروت، المکتبة الحیدریه.

5. ابن عساکر، علی بن حسن (1415ق)، تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الأماثل أو اجتاز بنواحیها من واردیها و أهلها، بیروت، دارالفکر.

6. اصفهانی، حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله (1377)، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، قاهره، دارأم القری.

7. بغدادی، ابوبکر بن خطیب (1417)، تاریخ بغداد، لبنان، دارالکتب العلمیه.

8. بهشتی، احمد (1394)، مروری بر اندیشه های سیاسی و اخلاقی، قم، بوستان کتاب.

9. رضوی، نجمه، (1397)، «منش سیاسی امام کاظم(ع) در برخورد با خلفای هم عصرشان»، نشریه رهیافت فرهنگ دینی، ش4.

10. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم (1364)، الملل و النحل، قم، منشورات الشریف الرضی.

11. صفار، محمد بن حسن (1404ق)، بصائر الدرجات، ترجمه میرزا حسن کوچه باغی، تهران، اعلمی.

12. طبری، محمد بن جریر (1387)، تاریخ الرسل و الملوک، بیروت، روائع التراث العربی.

13. کورانی عاملی، علی (1395)، سید بغداد: پژوهشی در زندگانی امام کاظم(ع)، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی.

14. محمودی، عباس (1397)، «گزارش تقیه در منابع روایی، تفسیری و تاریخی اهل سنت»، نشریه دانش ها و آموزه های قرآن و حدیث، ش2.

15. مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین (1411ق)، مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، منشورات مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.

16. نوبختی، حسن بن موسی، (1355)، فرق الشیعه، بیروت، دارالاضواء.

17. هدایت پناه، محمدرضا (1394)، منابع تاریخی شیعه تا قرن پنجم، قم، حوزه و دانشگاه.

18. یعقوبی، احمد بن اسحاق (1362)، تاریخ الیعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی.

پی نوشت:

[1] مهم ترین آثار نگارش شده توسط معاصران در خصوص امام کاظم(ع)، براساس ترتیب حروف الفبای نام خانوادگی نویسنده / نویسندگان بدین شرح است:1. بهشتی، احمد (1394)، مروری بر اندیشه های سیاسی و اخلاقی، قم، بوستان کتاب؛2. بیوکارا، محمدعلی و صفری، وحید (1382)، «دو دستگی در شیعیان امام کاظم(ع) و پیدایش فرقه»، نشریه علوم حدیث، ش30، ص164-195؛3. جعفریان، رسول (1377)، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه8، قم، انصاریان؛4. جنتی، محمد اسحاق (1387)، «بررسی سیره امام هفتم(ع) در منابع رجالی اهل سنت»، نشریه سخن تاریخ، ش2، ص3-11؛5. خراسانی، محمدهاشم بن محمد (1347)، منتخب التواریخ در زندگانی چهارده معصوم 8، تهران، اسلامیه؛6. رضوی، نجمه (1397)، «منش سیاسی امام کاظم(ع) در برخورد با خلفای هم عصرشان»، نشریه رهیافت فرهنگ دینی، ش4، ص51-84؛7. طباطبائی، سید محمد کاظم و بهرامی، علیرضا (1391)، «جستاری در آسیب شناسی چالش های آغاز امامت امام کاظم(ع)»، نشریه فلسفه و کلام، ش8، ص73-106؛8. کورانی عاملی، علی (1395)، سید بغداد: پژوهشی در زندگانی امام کاظم(ع)، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی؛9. مکی، محمدکاظم (1383)، تمدن اسلامی در عصر عباسیان، ترجمه مهدی سپهری، تهران، سمت.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان