سرویس فرهنگ و هنر مشرق - «دیپلمات» یک سریال مهیج سیاسی از نتفلیکس، داستان زندگی کیت وایلر است که در بحبوحه یک بحران بینالمللی به عنوان دیپلمات حرفهای، در حالی که در ازدواج خود با مشکل مواجه شده، وارد عمل میشود.
دیپلمات یک سریال مهیج سیاسی از نتفلیکس است که توسط دبورا کان (تهیه کننده سریال هوملند) ساخته و تولید شده است، که در ژانویه 2022 قراردادی کلی با نتفلیکس امضا کرد.
همچنین این سریال توسط جانیس ویلیامز و کری راسل، که نقش اصلی کیت وایلر را بازی می کند، تهیهکنندگی می شود. استودیوی خود نتفلیکس این سریال را که در لندن، بریتانیا فیلمبرداری شده، تولید کرده است.
خط داستانی: «در بحبوحه یک بحران بینالمللی، کیت وایلر، دیپلمات حرفهای، وارد شغلی میشود که برایش مناسب نبود، با پیامدهای اساسی برای ازدواج و آینده سیاسیاش.»
در فصل اول سریال "دیپلمات" چه گذشت؟
در طول فصل، کیت وایلر، سفیر ایالات متحده، در حال تحقیق در مورد حمله به کشتی جنگی بریتانیا بوده است. در ابتدا تصور میشد که ایرانیها عامل آن بودند، اما دیری نپایید که انگشت به سمت روسها نشانه رفت. با این حال، کیت در نهایت توانست استنباط کند که فردی که در پشت این حمله قرار داشت، نیکول تروبریج، نخست وزیر بریتانیا بود، که می خواست از حمله با پرچم دروغین به عنوان وسیله ای برای کنترل و نوعی اتحاد کشور و جلوگیری از هرگونه حرکت برای استقلال اسکاتلند استفاده کند.
در تمام فصل رابطه کیت با همسرش هال بد بود، تا جایی که این زوج در فکر طلاق بودند. با این حال، از آنجایی که کیت ممکن است به زودی به عنوان معاون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا سوگند یاد کند، هر گونه صحبت در مورد طلاق بلافاصله رد شد. با این حال، کیت ممکن است به زودی بیوه شود زیرا هال یکی از سه نفری بود که در ماشین بمب گذاری بود. دیگری استوارت هیفورد، معاون مأموریت کیت در سفارت ایالات متحده در لندن، و ایدرا پارک، رئیس ایستگاه سیا در لندن، قربانیان این حمله هستند. ما هنوز از سرنوشت این سه نفر اطلاعی نداریم، اما کیت توسط سرویس مخفی مطلع شده که همسرش در انفجار بوده است.
کیت هنوز به عنوان معاون جدید رئیس جمهور سوگند یاد نکرده است. با این حال، کیت هنوز مطمئن نیست که آیا این موقعیت برای او مناسب است یا خیر، و حتی موقعیت خود را به عنوان یک دیپلمات آمریکایی در نظر گرفته است. رویدادهای فصل میتواند کیت را به سمت معاونت رئیسجمهور سوق دهد، جایی که او کاملاً در موقعیت خوبی قرار میگیرد تا نیروی خوبی باشد. با این حال، به همان اندازه، او ممکن است با موقعیتش به عنوان یک دیپلمات آمریکایی حتی بیشتر احساس محرومیت کند و سعی کند هر چه زودتر راهی برای خروج از بازی سیاسی بیابد.
در پایان اگر بخواهیم در یک خط تحلیلی از این سریال ارائه کنیم می توان گفت: سبک و سیاقی جذاب اما درون مایهای کلیشهای؛ تکرار تئوریهای همه چیز توطئه است. اما بازی ستارگان آن ستودنی، فرم و کارگردانی تماشایی است.
به بهانه پخش فصل اول این سریال، صبح نو با محمود فرهادی، جامعهشناس و تحلیلگر سینما به گفتوگو نشسته که در زیر میخوانید:
همواره ساخت سریالها و فیلمهای سیاسی با استقبال مخاطبان مواجه میشود، به خصوص اگر درباره واقعهای معاصر صحبت کند. فکر میکنید سریال «دیپلمات» تا چه اندازه از این بستر استفاده کرده است؟
میدان سیاست، عرصه پیچیدگی روابط و قوانین است. سطح گرهخوردگی و درهم تنیدگی، نیروهای مؤثر، ذینفعان و ذینفوذهای متعددی در هر مسأله سیاسی وارد عمل میشوند که تحلیل آن به سادگی امکانپذیر نیست؛ اما زردپسندان و ذهن عامه مردم علاقهمند هستند که هر مسأله سیاسی در سطح بینالمللی یا درون کشور را به متغیرهای فردی و کلیشهای تقلیل دهند. به همین خاطر است که یک روز تحلیلهای زرد «شبکه من و تو» از علل آغاز جنگ تحمیلی فضای مجازی را درمینوردند و روز دیگر تحلیلهای تک جملهای و آبکی به اصطلاح روشنفکران در توئیتر، خوشایند جامعه سادهپسند قرار میگیرند.
روشنفکرنماهای وطنی بهگونهای در مورد فضای سیاسی و اجتماعی ایران و روابط بینالمللی در سطح جهان، حرف میزنند که گویا اگر همین یک جملهشان در دستور کار قرار بگیرد، ایران قادر خواهد بود قلههای پیشرفت بشری را جابهجا کند؛ اما فراموش نکردهایم که همین به اصطلاح روشنفکران سیاستگذار، تا یک سال قبل که مشاور چند وزیر و رئیس چند اندیشکده بودند، پروژههای تحقیقاتی کلان از نهادهای مختلف میگرفتند، چه مواضعی داشتند.
اگر مشاوران دیروز و روشنفکران مستقل امروز، قدری توانایی داشتند، چرا این حجم از مشکلات را به دوش دولت بعدی انداختند؟ کاش روزی بیاید که بشود از اینان پرسید در مقامهایی که بودند، چه عملکردی داشتند و چه مشکلاتی از مملکت را حل کردند که حالا در توئیتر و اینستاگرام، بر مقام وعظ و نصیحت سیاستمداران دیگر نشستهاند.
واقعیت این است آنان که در فضای سیاسی- امنیتی روابط بینالملل زیست کردهاند، به خوبی میدانند که مسألههای بینالمللی از ظهور طالبان تا حمله به یک نفتکش در خلیج فارس، ابعاد پیچیدهای دارند و تقلیل دادن ابعاد آنها به تصمیمهای فردی دو رئیس جمهور یا هر نوع تقلیلگرایی فردگرایانه دیگری اشتباه محض است.
این نوع تحلیلها، عامهپسند هستند؛ اما مانند روایت افسانهها، نسبت ناچیزی با واقعیت دارند و نمیتوانند سواد سیاسی مخاطبان را ارتقاء دهند. این نوع از تحلیلها، اتفاقا در برابر تحلیل نهادی- ساختاری قرار میگیرند که در حوزه روابط سیاسی امکان ارتقای سطح اندیشه مخاطبان را فراهم میسازند.
از دیدگاه شما سریال «دیپلمات» تا چه اندازه توانسته کلیشهها را شکسته و به عنوان یک سریال موفق سیاسی به ارتقای سطح اندیشه مخاطبان کمک کند؟
«دیپلمات» به عنوان یک سریال سیاسی دقیقا در چنین فضایی تنفس میکند و مخاطب خویش را درگیر چنین سرابی میسازد. سرابی که کمتر نسبتی با واقعیت دارد. داستان سریال از حمله به یک نفتکش انگلیسی در خلیج فارس شروع میشود و مطابق کلیشههای رایج غربی، ایران به عنوان متهم همیشگی حاضر است.
کیت وایلر (با بازی کری راسل که قبلا در سریال سیاسی- جاسوسی آمریکاییها شاهد نقشآفرینیاش بودیم)، به کاخ سفید احضار میشود تا به عنوان سفیر آمریکا در انگلیس، منصوب شود. وی با همسرش، هال وایلر (با بازی روفوس سیول) عازم انگلستان میشوند و تلاش میکنند هم ازدواج در حال فروپاشیشان را نجات دهند و هم از اتحاد دو رئیسجمهور آمریکا و انگلستان برای حمله نظامی و آغاز جنگ جلوگیری کنند.
در این بین کیت، به عنوان فردی که قبلا در خاورمیانه و به ویژه افغانستان و پاکستان حضور پررنگی داشته و به صداقت و آرمان صلح جهانی پایبند است، نقش سیاستورزی خردمند را ایفا میکند که با انبوه نیرنگها روبهرو است و حتی خبر ندارد قرار است به عنوان معاون اول رئیسجمهور انتخاب شود تا در انتخابات بعدی، جایگزین رئیسجمهور پیر فعلی آمریکا شود. این خلاصه چند خطی نشان میدهد که تا چه حد «دیپلمات» وابسته به همان کلیشههایی است که عامه افراد به واسطه تحلیلهای زرد به آن علاقهمند هستند.
اما یک سریال برای موفق شدن به بالهای دیگری نیازمند است. به نظر شما دلایل موفقیت این سریال چه عواملی هستند؟
اولین بال پرواز این سریال، ارجاعات کاملا مشخص به سیاسیون و فضای سیاسی بیرونی است. رئیسجمهور ریبورن (رئیسجمهور آمریکا)، پیرمردی است که تکرر ادرار دارد و از تصور اجتماع نسبت به توانایی جسمی خود بسیار نگران است.
وی از حداقل دانش سیاسی برخوردار و بیشتر به مشاوران و رئیس دفترش وابسته است، به شدت میترسد که اطرافیانش به وی خیانت کنند و از جایگاه خود در انتخابات بعدی آمریکا، هراسان است. تمامی این خصوصیات نشان میدهد که سازندگان سریال اشاره ویژهای به شخص «بایدن» داشتهاند و گویی رئیسجمهور کنونی آمریکا را بازسازی کردهاند.
علاوه بر این، تیمی از مشاوران و دستاندرکاران سیاست آمریکا به دنبال آن هستند که کیت وایلر را در قالب اولین رئیسجمهور زن آمریکا به قدرت برسانند. همان اتفاقی که بسیاری بر این باور هستند دیر یا زود رخ خواهد داد و بایدن 82 ساله، توانایی به پایان رساندن دوره ریاستجمهوری کنونی (یا آتی احتمالی) خود را ندارد و برای اولینبار ریاستجمهوری آمریکا به دست زنان خواهد افتاد. رؤیایی که از زمان کاندیداتوری هیـــــــلاری کلینتــــون تاکنون به واقعیت نپیوسته است.
با این اوصاف به نظر میرسد که سریال ارجاعات عین به عین و بهروزی از سیاست کشورهای قدرتمند به مخاطب ارائه میدهد.
ارجاعات سریال به نخستوزیر انگلستان با آن رفتارهای دیوانهوارش، روابط بین ایران و روسیه، مدرسه تربیت نیروی جاسوسی (اطلاعاتی) مشترک سیآیای و امآیسیکس، اشارههای متعدد به نیروی قدس سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، مسمومسازی دشمنان توسط روسیه و ... سبب میشوند که مخاطب فضای سریال را با وضعیتهای بیرونی همانندسازی کند؛ اما سریال در ورای تمامی این تیپسازیها، به شیوهای نمادین کشورها را به تصویر میکشد تا ماهی خویش را از این آب گلآلود صید کند.
آمریکاییها در این سریال، صادق، قدرتطلب، صلحجو و به دنبال بزرگی آمریکا در جهان هستند. انگلیسیها، منفعتطلب، سودجو و به دنبال استفاده ابزاری از دیگر کشورها برای رسیدن به مقاصدشان تصویر شدهاند. روسها، روباهصفت، غیر قابل اعتماد و ناپایدار هستند؛ اما دیگر جایگاه قبل خود را در بین قدرتها ندارند. ترکها، پل میان غربیها و شرقیها (به ویژه ایران) هستند، ولی تصویر ایران در این بین، اعجاببرانگیز نیست، همان تصویر کلیشهای همیشگی است. کشوری که تاوان روابطش با روسیه را میدهد و زیر بار تحریمها، استخوانهایش در حال له شدن و به دنبال راهی برای خلاصی از این وضعیت بغرنج است.
بدترین تصویر به جامانده از این سریال، سکانسی است که وزیر امور خارجه بریتانیا، ملاقاتی پنهانی بین سفیر ایران و سفیر آمریکا در اتاقش ترتیب میدهد. سفیر ایران به محض دیدن سفیر آمریکا، قالب تهی میکند، به سفیر آمریکا به خاطر تحریم پشت تحریم اعتراض میکند، اطلاعات لازم را ارائه و سکته میکند و میمیرد!
واقعا سازندگان سریال اصرار دارند که ما چنین موقعیت ابزورد و بیمعنایی را باور کنیم؟ سفیر ایران نام حملهکننده روس را ارائه کند و از شدت فشار عصبی، سکته کند، درحالیکه از آمریکاییها به خاطر تحریمها گله و سفیر آمریکا (کیت) هم عذرخواهی میکند؟ روزی ادوارد سعید، متفکر بزرگ شرقشناسی، از رویکرد غربیها به شرقیها به مثابه دیگری حرف زده بود؛ اما این نوع تصویرسازی بیشتر نگاه ارباب به بنده را تداعی میکند. انگار بنده در حضور ارباب، لکنت گرفته و جان به جان آفرین تسلیم گفته است.
آیا میتوان از این سریال به عنوان یک نمونه کامل سیاسی یاد کرد؟
«دیپلمات»، نه تنها از سادهسازی روابط سیاسی سود میجوید، بلکه به مثابه یک تولید هالیوودی، هیچ نقدی به جریان سیاست در آمریکا وارد نمیکند و در پی تطهیر سیاستهای آمریکا در سطح جهان است. دیپلمات پا را از این هم فراتر میگذارد و ضمن شستن دستان آمریکا از خون مردمان خاورمیانه، تمامی تقصیرها را به گردن انگلستان میاندازد و با پایانی مضحک، نتیجه میگیرد که کل جریان حمله به ناو انگلیسی، کار خود انگلیسیها بوده است و جریانی از زنان خردمند و عملگرا در اطراف رئیسجمهور آمریکا، وی را از ایستادن در کنار بریتانیا منصرف کردهاند.
گویا جهان باید در انتظار ظهور زنان منجی از دل کاخ سفید باشند. این تولیدات هالیوودی با بازتولید کلیشههای تاریخ مصرف گذشته، نه تنها تصویر روشنی از فرآیندهای تصمیمسازی در عرصه سیاست بینالملل ارائه نمیکنند، بلکه همان چیزی را به خورد مخاطب میدهند که دوست دارد ببیند. انگار سناریوی سریال را از روی همین تحلیلهای بیریشه روشنفکرنماهای وطنی در توئیتر و اینستاگرام نوشتهاند.
همانقدر زرد، همانقدر بیپایه و اساس، همانسان دور از واقعیت و همه چیز دان و شاید همانقدر خود خدا انگار... ر.
یکی از بخش های تخریب چهره ایران در سریال دیپلمات نتفلیکس