مقدمه
در زمان احداث شهر کوفه، مسجد این شهر نقش محوری برای ساختن دیگر اماکن شهر ایفا کرد تعیین مسجد جامع اولین اقدام برای برپایی این شهر در آغاز نظامی بوده است، هر چند برخی قدمت این مسجد را به زمان حضرت آدم باز می گردانند (براقی 32:1388) این مدعا نیازمند واکاوی های دقیق و حفاریهای میدانی است که در این زمینه کمبود داده های علمی به شدت احساس می شود. در ابتدا میان قصر که در جنوب شرقی مسجد بنا شده بود با مسجد حدود 108 متر (200 زراع) فاصله برقرار بود، بعدها مسجد و قصر توسط سعد بن ابی وقاص به یکدیگر متصل شدند.
از طرف دیگر، بازار کوفه در شرق مسجد قرار داشت که تا سردر شمالی قصر امتداد می یافت، به دلیل اینکه در گزارشهای موجود سعد بن ابی وقاص در قصر از سروصداهای بازار در زحمت بود (طبری، 1408: 47/4) بنابراین باید اصناف گوناگون حواشی مسجد و قصر را پر کرده باشند محوطه بزرگی که برای بازار تعیین شده بود در کنار مسجد و قصر قرار داشت در گزارش ابو مخنف آمده است که بازارها در عهد مختار به هیچ وجه شکل ساختمانی نداشته اند (همان، 106/6) کاسب ها با زدن سایبانی خود را از آفتاب و باران محفوظ نگه میداشتند. عدم وجود ساختمان در بازار، امکان استفاده از بازار را برای اقدامات نظامی تشدید میکرد احتمالا در تعیین محدوده قصر، مسجد و بازار توسط جعیط (1393: 110) اشتباهی صورت گرفته باشد، ایشان براین باور است که قصر در جنوب شرقی مسجد بنا شده و بازار کوفه در شرق مسجد بوده که تا سردر شمالی قصر امتداد داشته است.
شایان توجه است که امکان ندارد قصر در جنوب شرقی قرار گرفته باشد و بازار از شرق تا سر در شمالی قصر یعنی تا جنوب شرقی امتداد داشته باشد، مگر اینکه بگوییم محدوده احتمالی ارائه شده توسط جعیط درست بوده و بازار در حد فاصل شرق تا جنوب شرقی قرار داشته که در این احتمال محدوده بازار بسیار کم و ناچیز می شود. هر چند وی شمال مسجد را نیز به محدوده بازار اضافه کرده است. یا اینکه بگوییم بازار کوفه از غرب مسجد تا جنوب شرقی مسجد که سر در شمالی قصر در آن ناحیه قرار بوده امتداد داشته است در این صورت محدوده جغرافیایی بازار فراختر می شود.
اطلاعاتی از چگونگی تردد ابراهیم بن مالک اشتر در شهر کوفه و دیدار با مختار و برنامه ریزی قیامشان به دست ما رسیده است این گزارش از این قرار است: به خدا سوگند! ما از وسط بازار از کنار قصر عبور میکنیم و دشمن خویش را می ترسانیم و به آنها نشان می دهیم که نزد ما خوارند (طبری، 1408: 19/6) این گزارش نشان میدهد که بازار موقعیت فراختری را در شهر به خود اختصاص داده بود به طوری که وسط بازار در کنار دیوارهای قصر امتداد داشته است و احتمالا خانه رومی ها و درب دیگر قصر در جنوب قرار داشته که بنا بر نقل سیف در محدوده منازل طوایف ازد و کنده بوده است (جعیط، 1393: 147). صحن گسترده که بنا بر دیدگاه محققان تا 23 هکتار تخمین زده شده است و مسجد قصر و بازارها در آن قرار داشتند نیز امکان استفاده نظامی از این محدوده را بیشتر می کرد چرا که خانه سازی در آن ممنوع بوده است (همان، 110). کوچه های کوفه نیز در برخی موارد بسیار فراخ و بزرگ ترسیم شده بودند به گونه ای که تا خارج شهر و به جاده های بزرگ خارج شهر نیز متصل بوده اند، طوری که انبوه قبایل در درون شهر به راحتی میتوانستند به سمت مسجد به راه بیافتند بنابراین این احتمال وجود دارد که لشکریان مسلم بن عقیل در میدان و بازار سمت سردر شمالی قصر و در شرق مسجد، آرایش جنگی شدند که با این چینش میتوانستند به وسیله دهلیزهایی که در زمان زیاد بن ابیه برای مسجد تعبیه شده بود (طبری، 1408: 47/4) بر مسجد نیز مسلط گردند اما از درب سمت جنوب قصر غافل بودند یاران ابن زیاد به راحتی از آن درب به درون شهر رفت و آمد میکردند با این حال پذیرش غفلت از این درب بسیار بعید به نظر میرسد اینکه چرا یاران مسلم از این درب مراقبت نمیکردند، در هاله ای از ابهام قرار دارد.
در نقل طبری از هلال بن یساف آمده است شب هنگام مسلم با سی یا چهل نفراز یارانش وارد مسجد شد به این زیاد گفتند: جمعیت زیادی نمی بینیم و سروصدای بسیاری نمی شنویم عبیدالله دستور داد سقف را برداشتند و قندیل ها را روشن کردند (همان، 391/5) این گزارش در ظاهر با نقل دیگری مبنی بر قرار دادن ستون در مسجد تنافی دارد چرا که در عهد زیاد ستونهایی از اهواز به کوفه آورده شد که داخل آنها را سوراخ کردند و درون سوراخها را با سرب انباشته و به وسیله میله های آهنی به یکدیگر متصل کردند تا استحکام یافته و قادر به حمل بام رفیع نمازخانه باشد (همان، 44/4) تنافی میان این دو نقل به نظر منتفی است کلید حل این معما در کلمه نمازخانه است. اگر قصر در جنوب شرقی مسجد قرار داشته است احاطه ساکنان قصر بر محدوده صحن مسجد بوده که بانی مسقف شده بود. بنابراین به راحتی میتوانستند با استفاده از نیزه و با کنار زدن نیها از درون صحن مسجد آگاه شوند؛ اما با شکست قیام، مسلم بن عقیل از مسجد کوفه به سمت درهای کنده حرکت کرد. همانگونه که از نقل بلاذری (بی تا، 338/2) این مطلب فهمیده میشود این درب در جنوب مسجد قرار داشته است که به سمت منازل طوایف کنده مذحج و نخع بوده است، اما چرا مسلم بن عقیل این مسیر را انتخاب کرده است؟ چرا به سمت شمال کوفه که طوایف ثقیف و همدان وجود داشتند، حرکت نکرد؟ آیا فرق شب هنگام شهر کوفه تنها راه جنوب را برای او باز گذاشته بود؟ تنها اطلاعی که در منابع وجود دارد این است که جنوب کوفه بیابانی بوده و سمت شمال و شرق به دلیل مجاورت فرات حاصلخیز بوده است (جعیط، 1393: 132). آیا مسلم بن عقیل درصدد رساندن خود به بیابان بوده است؟ یا اساسا در میان کوچه های کوفه حیران بوده و بدون هدف کوچه های آن را طی می کرده است و هیچ هدف خاصی را پیگیری نمی کرده است این سوالات از نقاط مبهم تاریخ است که نمی توان شاهد علمی دقیق برای آنها آورد. شایان ذکر است مراد از بزرگان کوفه در این مقاله، افراد و شخصیتهای هستند که دارای موقعیت، اجتماعی، قبیله ای و مذهبی بوده اند و میتوان آنها را به عنوان بزرگ قوم و قبیله معرفی کرد.
پیرامون این موضوع به خصوص در میان کتابهای تحقیقی معاصر می توان به کتاب مقتل جامع سیدالشهداء به قلم پیشوایی (1391ش) اشاره کرد که تا حدودی به واکاوی عدم حضور این افراد در قیام مسلم بن عقیل پرداخته است. نکته حائز اهمیت و وجه تمایز میان تحلیل های ارائه شده در این مقاله و کتاب ذکر شده در این است که در این جستار سعی شده تا با تلفیق داده های جغرافیایی و گزارش های تاریخی، تحلیل جدیدی در این موضوع ارائه شود.
عدم حضور مختار
مسلم بن عقیل در آغاز ورودش به کوفه خانه مختار بن ابی عبید ثقفی از شیعیان و بزرگان کوفه را برای مأمن و پناهگاه انتخاب کرد به گواهی تاریخ، مختار نیز جزو اولین افرادی است که با مسلم بن عقیل بیعت و از او حمایت کرده بود. با این حال چرا در جریان محاصره قصر توسط مسلم و نیروهای او شاهد حضور مختار در این واقعه نیستیم؟ با پذیرش نقل ابن کثیر (1413: 154/8) که مختار با بیرق سبز رنگ در سپاه مسلم حضور داشته و مراقب خانه عمرو بن حریث بوده است؛ آیا سرنوشت عدم حضور او در ساعت های تنهایی مسلم، به همان دلیل عدم حضور حبیب بن مظاهر و ابوثمامه صاعدی باز میگردد؟ یا اینکه اساسا نقل ابن کثیر که از مورخان قرن هشتم به شمار می آید، دور از واقع و مورد تأیید دیگر منابع متقدم نیست؟ طبری (1408: 381/5) از عدم حضور مختار در کوفه به هنگام قیام مسلم خبـر می دهد. گزارش به نحوی است که مختار خارج از کوفه بوده و با آگاهی از قیام مسلم قصد ملحق شدن به او را داشته که توسط سربازان عبیدالله بن زیاد دستگیر و زندانی می شود. اما در گزارش دیگری از طبری که نقل ابن کثیر را تأیید می کند، آمده است عبید الله بن زیاد دستور داد مختار و عبدالله بن حارث را پیدا کنند و برای آوردنشان جایزه ای نیز معین کرد. وقتی این دو را آوردند هر دو را زندانی کرد (همان، 382). گزارش خروج مختار از کوفه برای جمع آوری نیرو در برخی منابع دیده می شود. اینکه زمانی برای خروج بر عبیدالله بن زیاد میان مسلم و مختار تعیین شده بود که با گرفتار شدن هانی و خروج زود هنگام مسلم مختار نتوانست خود را در ایــن قـیـام حاضـر کنـد (شوشتری، 1418: 10/11) در گزارش بلاذری (بیتا، 215/5) تنها از خروج مختار از کوفه گفته شده است و اینکه به دلیل عدم مشخص بودن زمان معین برای خروج مختار نتوانست در قیام مسلم شرکت داشته باشد. در میان این گزارشها، کدام یک به حقیقت نزدیک تر است؟ آیا می توان گزارشها را تجمیع کرد؟ در این واقعه با چهار گزارش مواجه هستیم:
1. حضور مختار در سپاه مسلم = دارا بودن بیرق سبز = مراقب خانه عمرو بن حریث = مخفی شدن = دستگیری.
2. خارج از کوفه = آگاهی از قیام و قصد ملحق شدن = شکست قیام و دستگیری.
3. خارج از کوفه = جمع آوری نیرو + مشخص بودن زمان خروج = خروج نابه هنگام مسلم = غیبت مختار.
4. خارج از کوفه = دلیل نامعلوم + عدم تعیین زمان مشخص برای خروج = بی خبری مختار از قیام = زندانی شدن به دلیل تسلط ابن زیاد برکوفه و از بزرگان شیعه بودن مختار.
به نظر می رسد تعیین زمان و طرح این پیش فرض که مختار برای جمع آوری نیرو به خارج از کوفه رفته است دور از ذهن باشد؛ چرا که در منابع متقدم هیچ گزارشی از تعیین زمان برای خروج بر ابن زیاد نیامده است دیگر آنکه تعیین زمان برای قیام، هنگامی توجیه خوبی برای عدم حضور مختار است که قائل بشویم مسلم بن عقیل در مأموریت خود به کوفه چنین اختیاراتی را برعهده داشت که دست به قیام بزند. در صورتی که مسلم بن عقیل تنها برای رصد اوضاع و برآورد پایبندی تعهدات مردم کوفه از سمت امام حسین(ع) مأموریت داشته است. از طرف دیگر، تعیین شعار «یا منصور امت» نیز نمی تواند قرینه ای بر زمان معین برای خروج باشد این احتمال وجود دارد که تعیین این شعار در میان مسلم و یاران او تنها برای مواقع ضروری بوده که در داستان هانی این اتفاق افتاد؛ نه اینکه شعاری باشد برای زمان معین و مشخص برای خروج بر عبیدالله بن زیاد بنابراین احتمال سوم و ورود گزاره ای چون تعیین زمان قیام نمی تواند ما را در حل این سؤال کمک کند.
در احتمال دوم و چهارم نیز گزاره خروج از کوفه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. خروجی که در هر دو گزارش علت آن نامعلوم است هر چه بوده این خروج با فاصله زیاد از کوفه نبوده است، بلکه مختار در اطراف کوفه حضور داشته است. با این حال بی خبری او از قیام مسلم بن عقیل که در احتمال چهارم مطرح شده است، بعید به نظر می رسد؛ چرا که گزارشهای دیگر سرنخی از آگاهی مختار از قیام مسلم را ارائه می دهد، اما باید واقعه چیزی تلفیق از دو احتمال اول باشد یعنی مختار در آغاز در سپاه مسلم بوده و مأموریت مراقبت از خانه عمرو بن حریث را برعهده داشته است، اما با نیرنگ این زیاد و فاصله افتادن میان نیروهای مسلم مختار مخفی شده است (همانگونه که در احتمال اول مطرح شده است). این مخفی شدن دقیقا همان خروج از کوفه است.
در این صورت آیا مختار به اطراف کوفه رفته یا قصد جمع آوری نیرو داشته و یا اینکه مخفی شده است؟ شاید وجه دوم معقول تر به نظر برسد؛ چرا که جمع آوری نیرو در آن مدت زمان محدود امری دور از انتظار، است، مضافا بر اینکه مختار شرایط کوفه و انشقاق میان صفوف نیروهای مسلم را مشاهده کرده بود اما بعد از مدتی به کوفه باز می گردد[1] و زیر پرچم امان که مقابل منزل عمرو بن حریث زده شده بود، قرار می د و دستگیر می شود. همانگونه که در گزارشی از طبری (1408: 570/5) بر این امر تصریح شده است. ولی بعد از آن گرفتار زندان ابن زیاد میشود و تا بعد از واقعه جانسوز عاشورا در حبس باقی می ماند.
عدم حضور سلیمان بن صرد خزاعی
ابو مطرف سلیمان بن صرد خزاعی نامش در جاهلیت یسار بود. رسول خدا نام او را به سلیمان تغییر داد وی را جزو اولین مسلمانانی دانسته اند که در کوفه سکنی گزید و در تمامی جنگ های امیرالمومنین شرکت داشت. (ابن سعد، 1414: 292/4؛ بلاذری، بی تا 363/6؛ ابن اثیر، 1425: 345/2) فضل بن شاذان او را از تابعین دانسته و از جرگه صحابه خارج کرده است (اردبیلی 1428: 318/1). در برخی گزارش ها حضور سلیمان در جنگ جمل تشکیک وارد شده که همین امر سبب شد تا مورد سرزنش امیرالمؤمنین قرار گیرد. (بلاذری، بیتا: 271/2) اما بعدها از طرف امیرالمؤمنین به کارگزاری منطقه جبل منصوب شد ابن قتیبه، بی تا 163/1) سلیمان در واقعه صفین و بعد از پذیرش حکمیت با چهره خون آلود نزد امیرالمومنین آمد و حضرت آیه «فَمِنهُم مَن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنهُم مَن ینتَظِرُ وَ ما بدلوا تبدیلًا»، را خطاب به وی خواند و فرمود: تو از جمله کسانی هستی که منتظر شهادتند و عهد خود را دگرگون نمیکنند (نصر بن مزاحم 1404: 197)
در زمان خلافت حسن بن علی و صلح آن حضرت با معاویه، سلیمان در زمره افرادی به شمار آمده که امام را با عبارت مذل المؤمنین خطاب کرده است. (این شهر آشوب، 1427: 197/3). با آغاز خلافت یزید و بیعت نکردن حسین بن علی(ع) با او سلیمان جزو اولین افرادی بود که کوفیان را برای دعوت از آن امام فراخواند، هر چند آنها را نیز از پیمان شکنی برحذر داشت؛ اما خود در وقایع بعدی و حتی واقعه عاشورا غایب است. وی در سال 65ق به همراه مسیب بن نجبه فزاری خروج کرد و خود را توابین نامیدند و در عین الورده با عبیدالله بن زیاد به جنگ پرداختند. سلیمان در 95 سالگی به دست یزید بن حصین بن مهر کشته و سراز بدنش جدا شد. مامقانی در نقلی که سند و منبع معتبری برای آن یافت نشده است و به داستان سرایی و مشروعیت بخشی به اقدامات توابین بیشتر شباهت دارد، نقل میکند که سلیمان در شب هشتم قیام خود در رویا خدیجه کبری، فاطمه زهرا، حسن و حسین(ع) را دید پس خدیجه(ع) فرمود: خداوند به تو و برادرانت اجر و مزد دهد، همانا شما در روز قیامت با ما هستید و بشارت باد بر تو که فردا در هنگام زوال نزد ما خواهی بود. (نمازی شاهرودی، 1426: 345/40) درباره چرایی عدم حضور سلیمان در قیام مسلم بن عقیل و واقعه عاشورا تحلیلی ارائه شده است که به بررسی آن می پردازیم:
مظفر (1392: 77) با طرح این ادعا که دوازده هزار نفر در زندانهای عبیدالله در حبس به سر می بردند و بسیاری از زندانیان از قبیل مختار ثقفی، سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعه بن شداد و ابراهیم بن مالک اشتر جزو زعما و بزرگان و سران قوم بودند، زندانی شدن سلیمان را دلیلی بر عدم حضور او در وقایع کربلا دانسته است. مشابه همین سخنان در گزارش مامقانی (بیتا 63/2) نیز وجود دارد. وی در تنقیح المقال می نویسد: ابن زیاد پس از آگاهی از نامه نگاری کوفیان به امام حسین(ع)، چهار هزار و پانصد نفر از توابین و اصحاب امیرالمؤمنین را دستگیر و زندانی کرد و مانع پیوستن آنان به امام حسین(ع) شد، از جمله زندانیان سلیمان بن صرد خزاعی و ابراهیم بن مالک اشتر و ابن صفوان و یحیی بن عوف و صعصعه بن صوحان عبدی و دیگران بودند که راهی برای یاری امام حسین(ع) نداشتند، چون زندانی و در غل و زنجیر بودند، یک روز به آنان غذا می دادند و روز دیگر آنان را گرسنه نگه میگذاشتند. پس از اینکه شایعه هلاکت یزید به کوفه رسید و ابن زیاد در بصره، بود شیعیان به خانه آن ملعون حمله برده اموال آن را برداشتند و غلامانش را به قتل رساندند و در زندان را شکسته و چهار هزار و پانصد نفر از جمله افراد مزبور را آزاد کردند و تصمیم به انتقام خون امام حسین(ع) گرفتند.
منبع مامقانی در نقل این واقعه معلوم نیست علاوه براین اگر دستگیری افراد بعد از نامه نگاری است چرا عده ای از شیعیان نظیر حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه که در قیام مسلم بن عقیل شرکت جستند به زندان نیفتادند به نظر می رسد، طرح ادعای زندانی شدن سران شیعه برای توجیه غیبت و علل عدم همکاری سلیمان با مسلم باشد که ناموفق بوده است چرا که اگر اینان به تعداد دوازده هزار نفر و یا چهار هزار و پانصد نفر در حبس و مشقت بودند برای عدم حضورشان در وقایع بعدی دلیل قانع کننده وجود داشته است و نیازی به توبه و پشیمانی نیست زیرا با معذوریت در این وقایع حضور نداشته اند. در حالی که بنا بر تصریح منابع سلیمان و یارانش در سال 65 ق قیام خود را با نام توابین علنی کردند و به خونخواهی امام حسین(ع) برخاستند. از دیگر سوابن زیاد در آغاز ورودش به کوفه از قدرت زیادی برخوردار نبوده بلکه قدرت عمومی با مسلم و جریان او بود همانگونه که در محاصره دارالاماره کوفه گذشت که به همراه بیست نفرو اندی در قصر باقی ماند.
در چنین فضایی شیعیان به راحتی میتوانستند دست به قیام بزنند نه اینکه منتظر دستگیری و زندانی شدن باشند آن هم با این تعداد زیاد، مگر اینکه گسستگی اجتماعی شیعیان و عدم اتحاد آنها مطرح شود که در این صورت این اشکال مرتفع می شود. به نظر میرسد در تحلیل چرایی عدم حضور سلیمان بن صرد خزاعی در واقعه مسلم بن عقیل و رخداد کربلا باید میان خصوصیات شخصی سلیمان و موقعیت اجتماعی کوفه بعد از قیام مسلم بن عقیل و شکست او، جمع بندی انجام گیرد. ابن سعد (1414: 219/4) سلیمان را بسیار شکاک و بطیء النفس وصف کرده است. شکاک بودن سلیمان در منابع دیگر نیز ذکر شده است. شرکت نکردن در جنگ جمل و احتیاط کردن در جایی که به زعم آنهـا جنـگ هـمـســـر رســول خــدا و امیرالمؤمنین است همچنین در تحلیل گفتمان سلیمان و سخنرانی او در دعوت از امام حسین(ع) و بدبینی او نسبت به مردم کوفه از جمله این قرائن است. مختار بن ابی عبید ثقفی سلیمان را فاقد دانش نظامی و فهم سیاسی میدانست (بلاذری، بیتا 367/6) و براین باور بود که او ساده لوح و زود باور است. از لحاظ روحی در این گونه افراد، خصیصه ترس از جان بیشتر نمود دارد همانگونه که ابن جوزی (1427: 255) درباره سلیمان گزارش داده است.
در این میان خوئی (1413: 283/9) در صدد دفاع از سلیمان برآمده و نقل های ضعیف را به دلیل وجود راویانی که وثاقت آنها ثابت نشده نمی پذیرد و با استناد به سخنان فضل بن شاذان وثاقت و جلالت او را ثابت میکند در حالی که نقل فضل بن شاذان در کتاب اختیار معرفه الرجال که مورد استناد خوئی قرار گرفته است (طوسی 1424: 69) بدون سند است و دقیقا مشخص نیست که با چه واسطه ای از فضل بن شاذان نقل شده است. علاوه براین از لحاظ روشی اگر روایات مذمت و نقل هایی که در سرزنش برخی از روایات و اصحاب ائمه در میان منابع نقل شده است، به دلیل ضعف در طریق تضعیف میشود چرا روایت ستایش و نقلهایی که در فضیلت و جلالت آنها نقل شده مورد واکاوی سندی قرار نمی گیرد؟
خصوصیات فردی و دیر تصمیم گرفتن سلیمان در وقایع، موجب شد تا در واقعه مسلم تصمیم بریاری او نگیرد و جزو قائدین باشد البته یک احتمال دیگر نیز وجود دارد[2]، و آن اینکه سلیمان در آغاز امر با مسلم بیعت کرد اما هنگامی که کار مسلم به قیام و نبرد کشیده شد، گوشه گیری را انتخاب کرد و وارد این نزاع نشد. با شکست مسلم بن عقیل و شهادت وی کوفه در دستان ابن زیاد افتاد گزارشهای متعددی درباره ایجاد موانع از سوی عبیدالله بن زیاد برای ملحق شدن مردم کوفه به امام حسین(ع) در منابع وجود دارد عبیدالله بن زیاد بزرگان قوم را تهدید کرد که اگر خبری از او مخفی کنند مجازاتشان اعدام خواهد بود و مردم را هشدار داد که هرکس مظنون به پشتیبانی از حسین بن علی(ع) باشد بدون محاکمه به دار آویخته و خانه و اموالش نیز سوزانده و مصادره می شود (طبری، 1408: 359/5؛ مفید، 1413: 44/2). وی همچنین با گماردن جاسوس از ورود و خروج افراد مظنون جلوگیری کرد دینوری، 1421: 359) و مردم را به شدت زیر نظر گرفته بود (طبری، 1408: 359/5) با این اوصاف تردیدهای درونی سلیمان و یاری نرساندن مسلم از جانب او و سخت شدن شرایط کوفه از سوی حاکمیت کار را به آنجا کشاند که سلیمان بن صرد نتواند در واقعه کربلا به نقش آفرینی دست بزند و بعد از واقعه کربلا در قالب توابین نام خود را در تاریخ زنده نگه داشت.
عدم حضور حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و ابوثمامه صائدی درباره افراد دیگری که از بزرگان و مشاهیر شیعیان کوفه به شمار می آمدند و در قیام مسلم شرکت کردند اما در پایان اطلاعی از نوع عملکرد آنها وجود ندارد و بعـدهـا جـزو شهدای کربلا بودند میتوان این تحلیل را ارائه داد که سپاهیان مسلم بن عقیل از درب شمالی قصر آن را احاطه کرده بودند به گونه ای که در رحبه بزرگ و فضای خالی وسیعی که بازار در آن قرار داشت حضور داشتند و از طرف درب شرقی نیز به مسجد کوفه راه داشتند. کثرت لشکریان در آغاز و همچنین جنگ روانی عبیدالله بن زیاد، در کنار درگیریهایی که میان نیروهای مسلم بن عقیل با عبیدالله بن زیاد به وجود آمد، سبب شد تا میان لشکریان فاصله به وجود آید. بنابراین این احتمال مطرح می شود که در بحبوبه جنگ و درگیری میان فرماندهان سپاه مسلم و افراد سرشناس سپاه او فاصله افتاده باشد و حبیب بن مظاهر ابوثمامه صیداوی و مسلم بن عوسجه نیز از احوال مسلم بن عقیل بی اطلاع باشند در نتیجه از طریق دهلیزهایی که در مسجد کوفه قرار داشت خود را مخفی کرده و آماده حرکت به سمت کربلا شدند؛ چرا که بنابر گزارش طبری (1408: 47/5) تا قبل از حکومت زیاد بن ابیه بر کوفه مسجد فاقد دهلیز بود اما زیاد دستور ساختن سه دهلیز را در سه سمت مسجد صادر کرد که از داخل صحن مسجد، دیرهند و دروازه جسر و از طریق پل و قایقهای رود فرات دیده می شدند.
ابو مخفف بر این عقیده بود که دیرهندی در شمال شرقی و دقیقا در نزدیکی پل قرار داشته است. (همان 22/6) احتمالا این افراد از همین جهت و از طریق پل و رودخانه فرات فرار کرده و مخفی شده اند. درباره ابوثمامه صیداوی نقل شده که با فراری شدن افراد تحت فرمانش به قبیله خود رفت و مدتی در بین ایشان پنهانی زیست (همان، 369/5). بنابراین محدوده ورود نیروهای مسلم بن عقیل در جهت شمال قصر و شرق مسجد و وجود دهلیزها در شمال شرقی مسجد همگی این احتمال را تقویت میکند که جنگ و نبرد به کوچه ها و معابر کوفه کشیده شده و همین امر فاصله و شکاف ایجاد کرده است. در نتیجه با فراری شدن نیروها و قدرت گرفتن نیروهای تحت امر عبیدالله بن زیاد تنها راه فرار و مخفی شدن از طریق همین دهلیزهای مسجد بوده است.
عدم حضور ابراهیم بن مالک اشتر
قبیله مذحج که هانی بن عروه بزرگ آنها به شمار میآمد دارای هفده طایفه شناخته شده بود که همگی در کوفه زندگی میکردند. (ابن حزم 1430، 476)، طایفه نخع جزو قبیله مذحج بود. در گزارشهای تاریخی حرکت مثبتی از این طایفه، نسبت به دستگیری زعیم آنها هانی مشاهده نمی شود و در این بین نقش ابراهیم بن مالک اشتر که به خاطر رشادت خودش و نام آوری پدرش در کوفه شناخته می شد نیز در قیام مسلم بن عقیل و رخداد عاشورا در هاله ای از ابهام قرار دارد؟ شاکر حسین (98) در تحلیل چرایی عدم حضور ابراهیم بر این دیدگاه متمایل شده که وی در وقایع قبل از قیام مختار کم سن و سال بوده و همین عامل مهمی است که ردپایی از او در گزارشهای تاریخی وجود نداشته باشد احتمالا مراد شاکر حسین روایت ابو مخفف است که طبری (1408: 15/6) نقل کرده است: «مختار ثقفی برای بدست آوردن پیروزی به ابراهیم نیاز داشت زیرا یارانش به وی گفته بودند که ابراهیم جوان دلاور و نیرومند و فرزند مرد بزرگ و بلند آوزه ای است و عشیره توانمند و پرشماری دارد.» از دیگر سو، در گزارش نصر بن مزاحم (متوفای 212، 441:1404) آمده است که در جنگ صفین به همراه مالک اشتر می جنگیده است و در جای دیگری نقل می کند که ابراهیم از حضور خود نزد امیرالمومنین خبر می دهد که امر فرمود تا مالک که درون سپاه معاویه رخنه کرده بود بازگردد و نیز واقعه قرآن به نیزه کردن شامیان را روایت میکند. (همان، 490)
این گزارش ها می تواند تحلیل شاکر حسین را مبنی بر جوان بودن ابراهیم در هنگام قیام مختار مورد تردید قرار دهد در تحلیل عدم حضور ابراهیم در قیام مسلم و وقایع بعدی آن دو نظر وجود دارد؛ آنکه در صورت عدم پذیرش گزارش نصر بن مزاحم و تضعیف آن احتمال مطرح شده از سوی شاکر حسین و کوچکی سن ابراهیم تقویت پیدا می کند، اما بنابر پذیرش گزارش نصر بن مزاحم دو سؤال مهم ایجاد می شود: اول آنکه چرا در گزارش، طبری یاران، مختار ابراهیم را جوان دلاور دانسته اند؟ و دیگر آنکه مفقود بودن ابراهیم در سال 60 و 61 ق که در این برهه تاریخی مردی جا افتاده و برومند بوده و زعامت قوم خودش را بر عهده داشته است چه دلیلی داشته است؟
در پاسخ به سؤال اول میتوان گفت احتمالا مراد از جوان در میان یاران مختار، این است که ابراهیم نسبت به مختار و اطرافیان از سن کمتری برخوردار بوده و قدرت جسمانی بیشتری دارد؛ چرا که مختار به هنگام شهادت، 67 سال داشته است. منابع تاریخی در پاسخ به سؤال دوم یعنی مفقود بودن ابراهیم در وقایع مهم کوفه سکوت کرده اند و غیبت ابراهیم در هاله ای از ابهام قرار دارد بعدها در واقعه قیام مختار شواهدی وجود دارد که او به دنبال رهبری و سروری قیام بوده است. ابراهیم در آغاز دعوت مختار، رهبری او را نپذیرفت و اعلام کرد تنها در صورتی آنها را همراهی میکند که خود رهبری قیام را برعهده داشته باشد. (ابن مسکویه، 1407: 122/2) ابراهیم حتی در ادامه همراهی خود با مختار آنچنان به رهبری مختار معتقد نبود در آغاز قیام هنگامی که یارانش از سیاست و کیاست مختار تعریف میکردند او با تشکیک در آن گفت: من مطمئن نیستم که به نتیجه برسیم. (ابن اعثم، 1411، 104/6) ابراهیم بعد از کشته شدن، مختار با مصعب بن زبیر بیعت کرد و در زمره نزدیکان و افراد برجسته و مورد اعتماد او قرار گرفت دینوری، 1421: 309) در نبود مصعب که برای جنگ با مروانیان به بصره رفته بود برای مدتی حاکم کوفه شد ابن اعثم، 1411: 256/6)، در جنگ با ازارقه جانشین مهلب بن ابی صفره شد. (بلاذری، بی تا 331/5) و حکومت بر موصل جزیره آذربایجان و مناطق وابسته به آن را از طرف زبیریان پذیرفت (همان، 231 237) با توجه به موارد گفته شده به نظر می رسد، ابراهیم همانند بسیاری از سیاستمداران و زعمای قوم در وقایع مختلف به فراخور مصلحت و دوراندیشی که داشته، تصمیم میگرفته است. گاهی لازمه این سیاست دراز کردن دست دوستی به دشمنان خود نیز بوده است اما از چرایی عدم حضور او در واقعه قیام مسلم و رخداد کربلا اطلاعی در دست نیست.
نتیجه
پژوهش حاضر عدم حضور بزرگان کوفه در قیام مسلم بن عقیل را مورد بررسی قرار داده است. رهیافتهای به دست آمده از این قرار است: 1. در آغاز، مختار در سپاه مسلم بن عقیل بوده و مأموریت مراقبت از خانه عمرو بن حریث را بر عهده داشته است، اما با نیرنگ ابن زیاد و فاصله افتادن میان نیروهای، مسلم مختار خارج از کوفه مخفی می شود تا اوضاع کوفه آرام گردد؛ 2. خصوصیات فردی و روانی سلیمان بن صرد خزاعی موجب شد تا با دیده شک به قیام مسلم بن عقیل بنگرد و بعد از شکست قیام و قدرت گرفت ابن زیاد در دام سیاستهای او گرفتار شود؛ 3. پیرامون غیبت حبیب بن مظاهر، ابوثمامه صیداوی و مسلم بن عوسجه باید گفت که در بحبوبه جنگ و درگیری میان مسلم و افراد سرشناس سپاهش فاصله افتاد است و بعد از آن این سه تن از احوال مسلم بن عقیل بی اطلاع شدند و تنها راه نجات را فرار از دهلیزهای مسجد کوفه دانسته و خود را به شط رساندند؛ 4. ابراهیم بن مالک اشتر نخعی دقیقا همانند یک سیاستمدار رفتار می کرده و به مقتضای شرایط و تغییر اوضاع استراتژی او نیز برای مقابله با آن تغییر می کرده است.
منابع
- ابن اثیر، علی بن محمد (1425ق)، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، چاپ اول، بیروت، بی جا.
- ابن اعثم، ابو محمد احمد (1411ق)، الفتوح، بیروت، دار الاضواء.
- ابن جوزی، شمس الدین بن فرغلی (1427ق)، تذکره الخواص، چاپ اول، قم، نشر ذوی القربی.
- ابن حزم، علی بن احمد بن سعید (1430ق)، جمهره انساب العرب، تحقیق عبدالمنعم خلیل ابراهیم چاپ پنجم، بیروت، دار الکتب العلمیه.
- ابن سعد، محمد بن سعد (1414 ق)، الطبقات الکبری، چاپ پنجم، بیروت، مکتبه الصدیق.
- ابن شهر آشوب، محمد بن علی (1427ق)، المناقب آل ابی طالب، تحقیق دکتر یوسف البقاعی، چاپ دوم، قم، نشر ذوی القربی.
- ابن قتیبه دینوری (بی تا) الامامه والسیاسه، تحقیق شیری، قم، نشر امیر.
- ابن کثیر، ابوالفدا اسماعیل (1413ق)، البدایه والنهایه، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- ابن مسکویه (1407ق)، تجارب الامم وتعاقب الهمم، تهران، نشر سروش اردبیلی.
- محمد بن علی (1428ق)، جامع الرواه وازاحه الاشتباهات عن الطرق والاسناد، چاپ دوم، قم، نشر کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی.
- براقی، سید حسین (1388ش)، تاریخ کوفه، ترجمه سعید راد رحیمی، مشهد، آستان قدس رضوی.
- بلاذری، احمد بن یحیی (بی تا)، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دارالفکر.
- جعیط هاشم (1393 ش)، کوفه پیدایش شهر اسلامی ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، چاپ دوم، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی.
- خوئی، ابوالقاسم (1413 ق)، معجم الرجال الحدیث، چاپ پنجم، قم، بیجا.
-دینوری، احمد بن داود (1421ق)، اخبار الطوال، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه.
- شاکر حسین، خلیل (1384 ش)، فصلنامه تاریخ اسلام، سال پنجم، شماره 18.
- شوشتری، محمدتقی (1418ق)، قاموس الرجال، چاپ سوم، قم، نشر اسلامی.
- طبری، محمد بن جریر ( 1408ق)، تاریخ الرسل و الملوک، بیروت، نشر دارا الکتب العلمیة.
- طوسی، محمد بن حسن (1424ق)، اختیار معرفه، الرجال، چاپ چهارم، تهران، نشر علامه مصطفوی.
- مامقانی، عبدالله (بی تا)، تنقیح المقال، نجف اشرف، چاپ المرتضویه.
- مظفر، محمد حسین (1392 ش)، تاریخ شیعه، تهران، نشر دفتر فرهنگ اسلامی.
- مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1413ق)، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تحقیق موسسه آل البیت(ع)، قم، نشر فرهنگ اسلامی.
- نصر بن مزاحم (1404 ق)، وقعه الصفین، تحقیق عبدالسلام هارون، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی .
- نمازی شاهرودی، علی (1426ق)، مستدرکات علم الرجال الحدیث، چاپ اول، قم، موسسه النشر الاسلامی.
پی نوشت ها:
[1] از زمان غیبت مختار از شهر کوفه بی اطلاع هستیم.
[2] هر چند در میان منابع دلیلی برای آن وجود ندارد.