١- مقدمه
ادبیات مقاومت یا ادبیات پایداری ریشه در تاریخ دارد. هر کجا ظلمی بوده، ادبیات مقاومت هم در قالب یکی از انواع ادبی جوانه زده است. در کشور ما ایران هم این ادبیات همواره مورد توجه بوده است؛ اما مخصوصا پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ١٣٥٧ و در زمان جنگ هشت ساله با کشور همسایه این نوع ادبی بالنده شد و مورد اقبال ایرانیان قرارگرفت.
ادبیات اسارت گاهی به عنوان بخشی از زیر مجموعه ادبیات پایداری، اگرچه قسمتی از موجودیت خود را از زندان های رژیم پهلوی وام گرفته، اما بخش پر رنگ و اصلی آن در اسارتگاه های کشور عراق و در اردوگاه های نگهداری اسرای ایرانی در آن کشور به دست آمده و خواهد آمد و نامه های رد و بدل شده بین اسرا و خانواده هایشان بخشی از این ادبیات اسارتگاهی هستند.
دربارۀ این نامه ها میشود گفت که برای اسرای ایرانی که از دو تا ده سال در اسارت دشمن بوده اند، به جز دو برگ نامۀ مخصوص که اوایل یا اواخر ماه و یا دو و گاهی سه ماه طول میکشید که یک بار به آنها داده شود، هیچ راه ارتباطی دیگری وجود نداشت. بدیهی است یک اسیر در آن صفحات اندک مجبور بود مطالب مهم را با خانواده اش در میان بگذارد و از اوضاع و احوال خودش اطلاع رسانی کند و متقابلا خانواده های اسرا نیز باید از جریان زندگی خانواده، شهر و دیار و دوستان برای اسیرشان بنویسند تا درد غربتش را کم کنند؛ اما در چنین شرایط محدود و سخت و در همان اندک مکان نوشتن که نیمی از آن باید برای جواب گیرندۀ نامه خالی می ماند، جریانی از ادبیات اسارتگاهی شکل گرفت و همان صفحات اندک توانست بخش زیادی از ادبیات اسارتگاهی را ثبت و ضبط کند. از این نوع نامه ها «از اوایل سال ٥٩ که اولین نامه های اسرای ایرانی جنگ ایران و عراق به دست خانواده هایشان رسید تا مرداد ٦٩ که مبادله بزرگ اسرا آغاز شد، در عرض این ده سال... در ادارۀ مفقودین و اسرا، حدود شش میلیون نامه از طرفین رد و بدل شده است... این تعداد نامه هم که تبادل شد، همراه با شدیدترین سخت گیری ها و بهانه گیری های متفاوت عراقی ها بود.» (افراز، ١٣٩٠).
در میان این نامه ها، تعداد کمی به کمک زبان ادبی به صورت رمزی نگاشته شده اند که دربارۀ توجیه نگارش این نوع نامه ها توسط اسرا، سه دلیل عمده در خود نامه ها یافت شده است: ١-ترس و احساس خطر از طرف دشمن: مثلا عبارت «چیزهای زیادی برای گفتن دارم؛ اما برای نوشتن نه!» که بخشی از نامۀ اسیر مجید هرندی است هم عمق حساسیت دشمن و خطرات متعاقب آن را دربارۀ نوشته های اسرا به خوبی نشان میدهد و هم تفسیر بلندی از محدودیت هایی اسرای ایرانی در نامه نوشتن است. ٢- عوامل سانسور: یکی از دلایل اصلی رمزنویسی اسرا، عوامل سانسور(منافقین) بودند که باعث پدید آمدن مشکلات بسیار فراوانی برای گرفتاران در بند شدند. آن ها درکلمه به کلمۀ نامه ها به دنبال نام امام خمینی (ره) و موضوعات ممنوعۀ دیگر میگشتند تا آن را سانسور کنند و یا از بین ببرند و در پی آن نویسندۀ آن را تنبیه کنند و «از سال ٦٤ که منافقین در ادارۀ سانسور بغداد مستقر شدند، به دلیل مسلط بودن به زبان و لهجه ها اگر موردی در نامه ها میدیدند به زبان عربی برای عراقیها ترجمه میکردند و باعث شکنجه و آزار اسیران میشدند.»(افشین پور، ١٣٨٩: ١٢١). مثلا بعضی از اسرا در نامه های خود با زبان طنز و مطایبه سانسورچیها را مورد خطاب قرار داده اند: «نامه به سانسورچی گرامی! آقای سانسورچی سلام، خسته نباشی. می - دانم این قدر نامه های ما را سانسور کرده ای که خسته هستی. داد همه را در آورده ای. پدرم خیلی وقت است که نامه های من به دستش نمیرسد. لااقل این یکی را بگذار رد بشود....» (حسن تاجیک شیر) (یوسف زاده، ١٣٨٨، ٥٦). یا در این نامه: «آقای سانسورچی تو را به جان مادرت بگذار این گلدوزی با عکس بروند تا بعد از سه سال عیدی خانواده ام خوشحال شوند. متشکرم Thank you.»(حسین بهزادی) (یوسف زاده، ١٣٩٦: ٤٦). ٣- خیانت در امانت: در خاطرات اسیران آزاد شدۀ ایرانی و نامه هایشان، گاه و بی گاه با موضوع خیانت در امانت توسط عوامل سانسور یا سربازان و درجه داران عراقی روبرو هستیم. آنها حقایق تلخی را از دخالت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در امر نامه رسانی بازگو میکردند. سازمان مجاهدین خلق، برای ضربه به روحیۀ اسرا، اخباری را خلاف واقع در مورد مرگ خانوادۀ اسرا یا طلاق همسر به آن ها میدادند که این نوع شکنجه، گاها باعث بزرگ ترین ضربه به روحیات اسرا میشد. یک نمونه از نامه هایی که منافقین در آن دست برده بودند، نامه ای بود که یکی از برادران زنجانی در حدود سال های ٦٥ – ٦٦ به این مضمون دریافت کرده بودکه «متأسفم که باید بالاجبار واقعیاتی را برایتان بنویسم. برادر بزرگت را به جرم هواداری فلان گروهک اعدام کردند و برادر کوچک تر از تو نیز در جبهه شهید شد. پدر و مادرت نیز بعد از یک اختلاف چند ماهه از هم جدا شده اند. اینک مدت زیادی است که از مادرت هیچ گونه خبری در دست نیست.» (جعفری، ١٣٧٢: ١٢٦).
١-١- بیان مسئله
سابقۀ نامه نگاری در ایران به دوران هخامنشیان برمیگردد در آن زمان، واژه ها را با خط میخی بر پوست دباغی شدۀ جانوران مینوشتند و سپس آن پوست را به دست چاپار میدادند تا به مقصد برساند. البه در تاریخ قبل از میلاد، نگارش جز در دوایر دولتی و دربارها کاربردی نداشته است. از ١٨٠٠ سال پیش که کاغذ توسط چینیها ساخته شد، نامه نویسی روی کاغذ و کتاب نویسی پدید آمد و امر نامه نویسی خیلی آسان تر شد.
(ر.ک: امینی، ١٣٧٩: ٤٣). در تاریخ هردوت آمده است: «هارپاک به کوروش نامه - ای نوشت و او را تشویق به جنگ با آستیاک (جد مادری کوروش) نمود و برای این که نامه به آسانی از قلمرو ماد بگذرد و به پارس برسد، هارپاک آن را در شکم خرگوشی پنهان کرد و نامه رسانی در لباس شکارچی توانست آن را به کوروش برساند. در تورات، نامه و فرمانی از کوروش مبنی بر بازسازی بنای اورشلیم - که به وسیلۀ بنوکد نصر کلدانی ویران شده بود- ذکر شده است.» (همانجا).
قدیم ترین اثری که به زبان پهلوی در فن ترسل به دست آمده رسالۀ کوچکی با عنوان «آیین نامه نویسی» است. این کتاب دربردارندۀ نمونه های ویژ ۀ مکاتبه در موارد گوناگون و به افراد مختلف است. این متن دارای چهل و پنج بند است که هر یک از بندها شیوه های گوناگون در سبک نامه نویسی را ارائه میدهد. بند نخست آن مقدمه ای است در شرح کسانی که به آنان نامه نوشته میشود. در بندهای دیگر طرز نوشتن انواع آفرین و ستایش، خطاب، عنوان نامه، همدردی و تسلیت و چگونگی آغاز و انجام رسائل آمده است. (مهدیزاده، ١٣٩٢).
آن چه اجمالا در بحث بالا ذکر گردید، مربوط به نامه نگاریهای معمول و مرسوم دیوانی و حکومتی بوده است، حال آن که بحث ما پیرامون نامه نگاری میان اسرای جنگی و خانواده هایشان است. بر این اساس لازم است که اجمالا به بررسی نامه نگاری (خصوصا نامه های رمزی) میان اسرای جنگی و خانواده هایشان پرداخته شود که این نامه ها به نوعی اسناد جنگی و گوشه ای ازتاریخ فراموش شدۀ یک ملت و ادبیات مقاومت آن به حساب میآیند.
در بارۀ این نوع نامه ها میشود گفت که قالب و ساختار تعداد کمی از نامه های اسرای ایرانی و خانواده هایشان، رمزی است و در خصوص رمزنویسی تعداد تقریبی این نوع نامه ها میتوان گفت که به ازای هر یک از چهل هزار اسیر ایرانی دست کم، ده نامه رمزنویسی شده است.
این گونه رمزنویسی به ندرت در اوایل سال های جنگ و اسارت در نامه ها دیده میشد؛ اما پس از حضور سازمان مجاهدین خلق در عراق،، عراقیها به کمک آن ها تسلط بیشتری بر آنچه نوشته میشد، پیدا کردند و کنترل ها شدیدتر میشد؛ به همین دلیل از آن زمان به بعد رمزنویسی در نامه ها بیشتر رواج یافت. مثلا اوایل اسارت، ساده ترین راه برای نگارش نامه های رمزی و انتقال اخبار، نگارش نامه ها به زبان های مختلف محلی از جمله: گیلکی، ترکی، لری، کردی، بلوچی، زرگری، مشهدی و غیره بود که بعد تسلط منافقین از این نوع روش کمتر استفاده گردید یا بالکل غیر ممکن شد. برای مثال، یکی از بچه های اسیر بروجردی در نامه خود نوشته بود: «در اینجا وضع ما بسیار خوب است و از هر لحاظ به ما رسیدگی میشود، مکان، خواب، خوراک، قدم زدن و گردش ما بسیار عالی «چواشه» است و انشاالله به زودی جنگ تمام شده و به ایران بازگشته و از خوبیهای برادران عراقی برای شما تعریف خواهیم کرد.»(یوسف زاده، ١٣٩٦: ١٥٥).
«چواشه»: (یعنی برعکس) او با نوشته کلمۀ محلی چواشه، به خانواده و دوستان خود از وضع بد اردوگاه عنبر خبر داده بود.
١-٢- روش پژوهش
روش تحقیق در این پژوهش مبتنی بر نامه های جمع آوری شده (بیش از هزار و پانصد نامه از آزادگان استان کرمان و قریب ٨ هزار نامه نیز از سایر استان ها) کتاب های خاطرات آزادگان به انجام رسیده است.
١-٣- پیشینۀ پژوهش
ارتباطات رمزی از زمان های دور رایج بوده و بشر در ابتدا برای ارسال پیام های رمزی از علائم و نشانه ها بهره میبرده است. بعد از اختراع خط، بشر توانست با تغییر یا تبدیل حروف و اعداد برای ایجاد کانالی امن در راستای ارتباطات رمزی سود ببرد. در بیشتر تمدن های باستانی جهان مانند ایران، شواهد و اشاراتی از وجود چنین خطوط رمزی موجود است. در ایران بعد از اسلام، اطلاعات بیشتری در این زمینه وجود دارد، در این دوره در رمزنگاری که بیشتر به تعمه یا معماسازی معروف بود، مانند سایر مسلمانان از روش های مختلفی مانند جابه جایی حروف، کاستن یا افزودن بر حروف و البته حروف ابجد استفاده میشده است که کاربرد بیشتری داشته است. «در دورۀ معاصر نیز کسانی مانند قائم مقام فراهانی دست به اختراع اقلام رمزی جدیدی زدند که البته به نظر میرسد بعد از خود وی، دیگر کاربردی نداشته است. استفاده از اقلام رمزی قدیمی به دلیل سادگی و آسان بودن رمزگشایی از این اقلام و نیز مشکلاتی نظیر ترکیب حروف و ارقام و اشکال، به خصوص در مخابرۀ پیام های تلگرافی امر دشواری بود. بنابراین در صدد برآمدند تا با توجه به رمزنگاری اروپاییان در مکاتبات محرمانۀ تلگرافی کتاب هایی را در این زمینه به نگارش درآورند که از مهمترین این کتاب ها، میتوان به کتاب «رمز یوسفی» نوشته یوسف خان مستشارالدوله اشاره کرد. این کتاب مبتنی بر رمزنگاری عددی بود که تا چندی در مکاتبات رمزی تلگرافی استفاده شد؛ اما بار اصلی در این راه را محمودخان مفتاح الملک از رجال دورۀ ناصری بر دوش کشید. مفتاح الملک با نوشتن کتاب «ناسخ الرموز» که رمزی حروفی بود، مدتی طولانی یکه تاز میدان رمزنگاری در دورۀ قاجار و پهلوی شد؛ به طوری که این کتاب بعد از چند بار تجدیدنظر و چاپ، مهمترین مرجع وزارت خانه های دولتی در زمینۀ ارسال پیغام های رمزی به حساب میآمد و از اعتبار شایان توجهی برخوردار بود. رمز مزبور که به «رمز محمودی» نیز مشهور است، به صورت ثلاثی بوده و علاوه بر سادگی استفاده از آن، بعد از انتخاب کلید مد نظر، از لحاظ مالی نیز برای ارسال کنندگان بسیار به صرفه بود. بنابراین مفتاح الملک با آگاهی از ضعف سایر اقلام رمزی و به خصوص در ارسال تلگراف های محرمانه به خارج از کشور، موفق به اختراع رمزی شد که جهت ارسال این گونه پیغام ها در داخل و خارج از کشور، اعتبار بسیاری داشت و رمزگشایی آن بدون کلید کار دشواری بود، بنابراین اعتبار آن موجب دوام استفاده از آن در دستگاه های دولتی و مأموران سیاسی ایران در خارج و ایجاد کانالی امن در ارتباطات رمزی شد.» (کاووسی رکعتی،١٣٩٨: ١٨٤).
در خصوص نامه های رمزی در سال های اخیر میشود گفت که این نوع نامه ها جزئی ادبیات اسارت گاهی هستند که این نوع ادبیات همواره به عنوان یکی از مهم ترین زیر شاخه های ادبیات دفاع مقدس و یا ادبیات پایداری شناخته شده است. زندان، حبس، اردوگاه، بازداشت گاه و هرمکانی که یک سرباز جنگی را در خود جای بدهد بالطبع شاهد بروز ادبیاتی خواهد شد که آفرینندگان آن ترجیحا همان زندانیان و بازداشت شدگان هستند.
ادبیات اسارتگاهی پیشینه ای همزاد با ادبیات پایداری در جهان دارد. سربازان جنگی یا مصلحان و منتقدان اجتماعی در زمان اسارت وقتی دیگر مجال نبرد رو در روی با دشمن را ندارند، برای حفظ آرمان هایشان جبهه ای دیگر می گشایند و در دل دشمن دست به خلق حماسه هایی می زنند که ثبت وضبط آن در قوالب ادبی اعم از: فیلم، داستان، نمایشنامه، رمان و شعر و دیگر گونه های ادبی است و همۀ این ها بروندادی دارند که ریشۀ اصلی آن همان ادبیات پایداریست.
در ادبیات، زندان نامه یا حبسیه گونه ای ادبی است و به مجموعه اشعار یا متونی گفته می شود که یک شاعر در زندان و در بند سروده باشد.(دانشنامه جهان اسلام. مدخل: حبسیه). زندان نامه ها معمولا در قالب شعر و به ندرت نثر، بیان حال و خاطرات و گزارش شاعر یا نویسنده از زندان را در بر می گیرد که معمولا با شکایت و آرزوی رهایی همراه است.
مسعود سعد سلمان که قریب نوزده سال در زندان بوده است از نخستین شاعر فارسی زبان است که زندان نامه سروده، طبیعتا سایر زندان نامه سرایان حی تا روزگار ما گوشه چشمی به حبسیات او داشته اند. پس از او، خاقانی شروانی چند زندان نامۀ غرا دارد. در اران - زادبوم خاقانی - دو شاعر هم عصر او، مجیرالدین بیلقانی و فلکی شروانی هم روزگاری را در حبس گذرانده و زندان نامه هایی به جای نهاده اند. در دوران معاصر، ملک الشعرای بهار نیز چند حبسیۀ پرمایه سروده است.
این نشان میدهد که شعر و هنر در دوران اسارت و زندان کارکرد خاصی دارد و باعث التیام درد هجران و شکوفایی استعدادها میگردد. یا به قول مسعود سعد:
گردون به درد و رنج مرا کشته بود
اگر پیوند عمر من نشدی نظم جانفزای
(مسعود سعد، ١٣٨٤: ١٠٣)
و ما هم در این تحقیق با وام از گذشتگان این نوع سبک و در عین حال به روشی جدید به بررسی نامه های رمزی رد و بدل شده در میان اسرای ایرانی و خانواده هایشان خواهیم پرداخت که در نوع خود کم نظیر است و نوع زبان ادبی استفاده شده در نامه های رمزی را بررسی خواهیم کرد.
٢- بحث
موضوع و محتوای اکثر نامه های رمزی عبارت از: سیاست، نامه به امام خمینی(ره) و مسؤلان دیگر، درد هجران، انتقال اخبار خانوادگی، عزاداری ائمه (ع)، ذکر نام بسیج و سپاه و انتقال اخبار و اسرار جنگی است که نویسندگان این نوع نامه ها به دلیل محتوای حساس آن ها سعی کرده اند که به کمک زبان ادبی، آن ها را به صورت رمز بنگارند که در ادامه به بررسی زبان ادبی این نوع نامه ها خواهیم پرداخت و در حد توان، آنها را رمزگشایی خواهیم کرد.
٢-١- زبان ادبی نامه های رمزی
مطالب بیان شده در نامه های اسرا، مطالبی مهم و گاه اسرار جنگی بوده؛ به همین خاطر سعی میشده که این مطالب به صورت رمز و با زبان ادبی بیان شود و این رموز نیز فقط بین نویسنده و خواننده آشکار باشد و دیگری به آن دست نیابد. بیشترین آرایه های ادبی که در نامه ها استفاده شده به قرار ذیل است:
٢-١-١-تشبیه
یکی نوع آرایۀ ادبی که بیشتر نویسندگان نامه ها برای بیان مطالب رمزی از آن استفاده کرده اند تشبیه است، چون وجه شبه فقط بین خواننده و نویسنده آشکار است و دیگری از آن اطلاعی ندارد که در تعریف تشبیه گفته اند که «تشبیه به اعتبار وجه شبه گونه ای دلالت است و آن عبارت است از دلالت بر مشارکت مشبه با مشبه به در وجه شبه، بدان شرط که به صورت استعاره یا تجرید ظاهر نشود؛ مثل زید کالاسد فی الشجاعۀ (زید در شجاعت مانندشیر است).» (سکاکی، ١٣٤٨: ١٤٢/١).
محمد اسماعیلی یکی از آزادگان دفاع مقدس، به دوستش در اسارت به صورت رمزی اخبار عملیات های نظامی ایران انتقال میدهد و اخبار جبهه های جنوب و غرب را به بازی فوتبال و مسابقات در شوش و دزفول تشبیه میکند و به گونه ای زیبا اخبار را به طرف مقابل میرساند بدون اینکه رژیم بعث و منافقین از آن بوی ببرند و این می تواند یکی از کارکردهای زبان رمزی و ادبی باشد: «وضع پیشرفت و نبرد (ما)خیلی خوب است و دلیرمردان خطه توحید، تاب و توان را از دشمن گرفته اند و هر لحظه می روند تا با هجوم بی امان حزب [الله ] در برابر دشمن بازی کنند. مسابقات شوش و دزفول و خرمشهر و غرب جزایر و مجنون با برد تیم ما بود و هم اکنون هم است و می روند تا دوباره با هجوم خود دروازه دشمن را باز نمایند.»(از ایران محمد اسماعیلی به سد اکبر موسوی در رمادی، 63/11/8 2).
مجید هرندی برای خبررسانی در خصوص رفتار عراقی ها به محمد اسماعیلی در ایران می نویسد: «محمد جان اوایل انتقال ما به این اردوگاه (رمادی ٢) مثل روز عاشورای اردوگاه عنبر بود(١)[1] خودت می دانی چقدر به ما رسیدگی می کنند. محمد ما به خاطر دسته جمعی که از ما گرفته بودند سه روز روزه دار بودیم و بچه ها تا دم مرگ ایستادند.
الحمدلله اکنون آزاد شده ایم. صلیب دیروز برای ما دفتر و قلم آورد. ولی نمی دانم بعد از رفتن، دسر چیست؟ به همه بگو درخت پیر پسته را که پتار (هرس) می کنید، از ریشه درآورید بعضی موقع ها شاخه های درخت بر سر و روی ما می خورد، ولی پسته ها خیلی خوب هستند.
رمزگشایی عبارات تشبیهی فوق:
عبارت «به خاطر دسته جمعی که از ما گرفته بودند سه روز روزه دار بودیم»: اشاره به نماز جماعت برگزارشده توسط اسرا دارد که آنان را تنبیه نموده اند و آنان در پاسخ به این کار، سه روز اعتصاب غذا کرده اند و عبارت «ولی نمی دانم بعد از رفتن، دسر چیست؟»: اشاره به کتک خوردن اسرا دارد که آن را تشبیه به دسر میکند و عبارت «به همه بگو درخت پیر پسته را که پتار(هرس) می کنید، از ریشه درآورید»: سرنگون کردن کامل صدام و حزب بعث را به «از ریشه در آوردن درخت» تشبیه میکند و عبارت «بعضی موقع ها شاخه های درخت بر سر و روی ما می خورد، ولی پسته ها خیلی خوب هستند»: اشاره به کتک خوردن اسرا با کابل و چوب است که به سر و روی آنان زده میشود ولی درعین حال بچه های اسیر (پسته ها) خیلی خوب هستند.
-«اینجا مانند باغ قدسیه که با سگ ها می جنگیدیم، اینجا هم با آن مبارزه می کنیم»(عابد موسی اکبری).
-«...از محصولات باغ ها و کشاورزی بنویسید که با یاری خدا و زحمت برادران نتیجه چگونه بوده و همچنین از بچه هایی که در تیم های فوتبال به مقام کاپیتانی رسیده اند؛ مانند مهدی هنری، اصغر عباسی.»(حسین کریمی، ٦٣ /٦/٢٥).
مقام کاپیتانی: رمزی از شهادت یا فرماندهی سپاه است.
-«...راجع به باغ نوشته بودی. الحمدلله وضع باغ خوب است و پدر محترم هر شب راهنمایی کشاورزی می کند. علف های هرز را کاملا کنده و سم پاشی مرتب شده و تمام دیوارها را حفاظت می کنند و سگ ها نمی توانند وارد باغ بشوند. ناراحت باغ نباش!»(حمید موسی اکبری، برادر اسیر عابد موسی اکبری، سال ٦٣).
باغ: رمزی از کشور ایران است که کشور ایران را به باغ تشبیه نموده است. پدر محترم: امام خمینی (ره). علف های هرز: دشمنان و جاسوسان. سم پاشی: مراقبت. سگ ها: جاسوس - ها.
- عابد موسی اکبری در پاسخ به عبارت فوق مینویسد: «از باغ که نوشته بودید من این را می خواستم بدانم که کدام یک از بچه های بزنجان باغ را آبیاری کردند؟!» (عابد موسی اکبری، سال ٦٣).
عبارت «کدام یک از بچه های بزنجان باغ را آبیاری کردند؟»: یعنی کدام یک از بچه - های بزنجان در عملیات بودند؟
-«ما اینجا از کلیه چیزهایی که شما می دانید برخورداریم و به ما خوب می رسند. اگر یاد داشته باشید زمانی که بخش علی چگونه با بچه هایش رفتار می کرد و وضعشان چقدر خوب بود و همه چیز در اختیار داشتند و هیچ کم و کاستی در زندگی شان وجود نداشت. ما هم مثل آنها!»(اسیر حسین صادقی)
«بخش علی»: مرد فقیر و بد اخلاقی در محل زندگی این اسیر بوده که رفتار عراقی ها را به او تشبیه کرده است.
-«سه شب پیش ایران از منطقه مهران یا دهلران حمله کرده و هنوز ادامه دارد و عراقی ها گفته اند تا حالا تعداد زیادی از نظامیان ایرانی کشته و یا اسیر شده اند. البته فکر می کنم حسن لاف همین عقیده را دارد.»(عبدالامیر افشین پور).
حسن لاف: یکی از دوستان این اسیر بوده که در خرمشهر در خالی بندی شهرۀ شهر بوده. افشین پور در این نامه خطاب به مادرش، رادیو عراق را به حسن لاف تشبیه می کند.
افشین پور در نامه دیگری می نویسد: «علی جان وضع سکونت ما را اگر بخواهی بدانی مثل منطقه شاه آباد قدیم شهر خودمان می باشد. با آن همه خوبی و راحتی!.... وضع ما بسیار خوب است. امکان خوابیدن و استراحت ما نیز خوب است. تقریبا مثل فلکه دروازه و شاید بهتر.» (افشین پور، ١٣٨٩: ١٥٦).
شاه آباد: ظاهرا منطقه مذکور در شهر نویسنده، فاقد امکانات یا امنیت لازم بوده است.
فلکه دروازه خرمشهر محل استراحت و خوابیدن تعدادی بارکش های(کارگر) کشتی های گمرک بود که پس از فراغت از کار، با گذاشتن یک تکه کارتون زیر خود، شب را صبح میکردند.
٢-١-٢-استعاره
یکی دیگر از آرایه های ادبی که برای بیان مطالب رمزی در نامه های اسرا استفاده شده آرایۀ استعاره است که در تعریف استعاره گفته اند: «کاربرد لفظ در معنای غیرحقیقی آن همراه با علاقه تشابه میان معنای حقیقی و مجازی و قرینه ای که مانع از اراده معنای حقیقی می شود. در حقیقت، استعاره، نوعی مجاز لغوی است که علاقه آن مشابهت باشد و گاه از آن به «مجاز استعاری» تعبیر می کنند. برای مثال، کسی که انسان شجاعی را در مدرسه دیده است می گوید: «رأیت اسدا فی المدرسه» لفظ «اسد» را که نام شیر است به معنای مرد شجاع به کار برده است و گوینده در واقع میان معنای حقیقی (شیر) و معنای مجازی آن (انسان شجاع) بر پایه شباهت ارتباط برقرار کرده است.»(هاشمی، ١٣٨١: ٢٥٨/١).
استعاره از بهترین آرایه ها در زمینۀ بیان مطالب رمزی است چون در آن همۀ ارکان تشبیه به جز مشبه به محذوف است و کلمه در غیر معنی واقعی خود به کار رفته و در عین حال امکان دستیابی به رمز نهفته در آن به جزء مخاطب نامه به آسانی میسر نیست. مثلا نویسندۀ نامۀ زیر با زبان استعاره خواسته مطالب رمزی خویش را به مخاطب انتقال دهد بدون این که کسی بتواند به مفاهیم آن دسترسی پیدا کند:
«عزیزان من، بنده حدود دو سال گرفتارم نه اسیر. قبل از گرفتاری یادم هست وقتی که در محل بودم کدخدایی داشتیم که همیشه حرف های خوبی می زد. یادم هست چند سال پیش برای بالا رفتن رشد فکری و درسی و عبادی مردم دستور داد در ده، مدرسه بسازند. پس از ساختن، مردم از کوچک و بزرگ به استقبال آمدند. به یاد دارم زمانی را برادران شب ها تا صبح بالای پشت بام مدرسه جلوی در، زیر نورافکن مشغول درس خواندن بودند. چند سالی گذشت. پایه درس بعضی از برادران قوی شد. بعضی ها در کنکور دانشگاه ٥ شرکت کردند و قبول شدند و بعضی ها عاشقانه درس را ادامه می دادند. عده ای برای دفع بلاهای دهات بغل دستی شب ها نمی خوابیدند که در این میان دهی در ١٠ کیلومتری ما بسیار ظالم و ستمکار بود.
عده ای برای ریشه کن کردن کدخدای آن ده که حسین خان و اطرافیانش بودند آماده می شدند، بالاخره با رأی معتمدین ده تصمیم بر این شد که اسم این مدرسه را انتخاب کنند که چنین شد که به نام «مدرسه عشق» نامگذاری شد. برادران، به یاد دارم زمانی را که مشهدی حسن بقال هشتاد ساله می آمد صبح تا شب در مدرسه می نشست تا او را به مدرسه راه بدهند، یا آن برادر خردسال را که می آمد گریه می کرد و شناسنامه اش را دستکاری می کرد تا اینکه به کلاس راهش دهند. باز به یاد دارم کدخدای ده بعضی از شب ها در مسجد محل سخنرانی می کرد و گذشته را یاد می کرد و ما را نصیحت می کرد تا از اعمال گذشته عبرت بگیریم. هم اکنون هفت سال از عمر دگرگونی ده و روی کار آمدن کدخدای جدید می گذرد. مردم بسیار آماده شده اند.
انگاری فولاد آبدیده هستند. خدمت شما عرض کنم بنده حدود دو سال است از شما جدا شده ام و از نصیحت های پیامبرگونه کدخدا محروم هستم و کمابیش از گوشه و کنار در نامه ها، نوای آرام بخشش را می شنوم. تنها تقاضای عاجزانه ام این است که دست از پیروی او برندارید، چرا که او صراط است، کناره گیری از صراط برابری با ضلالت است. همیشه گوش به فرمان و مطیع دیگر معتمدین محل که همکاران کدخدا هستند باشید، مثل سیدعلی مشهدی، اکبر پسته ای، موسوی ترکه. توصیه دیگرم به برادران مؤمنم این است که سعی کنید درس هایتان را زیر نورافکن مدرسه عشق و درهوای آزاد بخوانید تا ذهنتان بازتر شود. سعی کنید در همان هنگام نگهبانان خوبی برای مدرسه باشید. مبادا سگ های محل وارد مدرسه شوند که آنجا را نجس کنند و شما به زحمت می افتید. توصیه دیگرم این است که عین سخنان کدخدای ده را برایم بنویسید و بفرستید؛ چرا که خیلی دلم برایش تنگ شده است... (حسین امینی، اردوگاه موصل ٢. تاریخ: ٦٤/٨/٦).
رمزگشایی نامۀ فوق:
محل: استعاره از ایران. کدخدا: استعاره از رهبری. ده: کشور. زیر نورافکن مشغول درس خواندن: نگهبانی دادن. دهی در ١٠ کیلومتری ما بسیار ظالم و ستمکار بود: اشاره به عراق دارد. حسین خان: صدام. «مدرسه عشق»: بسیج. حسن بقال هشتاد ساله: رزمندگان پیر.
دگرگونی ده: وقوع انقلاب. کنکور دانشگاه ٥:؟. سیدعلی مشهدی: سید علی خامنه ای.
اکبر پسته ای: اکبر هاشمی رفسنجانی. موسوی ترکه: میر حسین موسوی. سگ های محل: نااهلان.
٢-١-٣- ایهام
گاهی در ساختار بعضی نامه ها، خصوصا نامه های رمزی از صنعت ایهام برای بیان مقصود استفاده میشد و نویسندگان نامه ها میتوانستند با این صنعت، پوشیده از چشم دشمن، مطالبی را به صورت رمزی به مخاطب خود بفهمانند تا هم خود و هم مطالب سری جنگی، محفوظ بمانند و از طرفی اخبار و پیام های مورد نظر به راحتی منتقل شود. در واقع استفاده از صنعت ایهام میتواند اوج ظرافت در بیان مطالب رمزی باشد. مراد از ایهام آن است که:
«لفظی با بیش از یک معنا را در نظم و نثر به کار برند که برخی از معانی آن نزدیک به ذهن و برخی دور از ذهن باشد، مثل «استوا» در آیه «الرحمن علی العرش استوی»(طه: ٥) که به دو معناست: یکی جلوس، دوم استیلا.» (کاشفی، ١٣٦٩: ١/ ١١٠).
در نامۀ زیر بسیار زیبا از صنعت ایهام برای بیان مطالب رمزی استفاده شده است: «...سلام و درود بر ادامه دهندگان راه شهدا این بزرگواران و سلام بر مشاهده کنندگان... که مرغان باغ ملکوت، پر زنندگان در جنت رضوانند. آنان که روح مطهری داشتند و همچون اسدالله کار کردند و دست غیب همراهشان و بهشتی شدند و مفتح مشکلات گردیدند و به امید رجایی بی کران که ما هم باهنر باشیم و به صدوقان بپیوندیم و بر مخلوقات، اشرفی بودن خود را ثابت کنیم و با سلام بر کسی که بی عشق او عاشق مهدی شدن محال است (اشاره به شعار: «بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد») و با سلام بر شما که مصداق واقعی رجال صدقوا ما عاهدوالله بودید.... (حسینعلی بزچلویی، تاریخ اسارت ٦٢/١٢/٧ – موصل ٢)
ناگفته پیداست که نویسنده در این نامه خواسته است به شهدای انقلاب مطهری، دستغیب، بهشتی، مفتح، رجایی، باهنر، صدوقی و اشرفی اصفهانی با زبان ایهام ادای احترام کند.
اسرا از بیم سانسورچی و تبعات آن، به غیر از نام مسئولین کشوری، کلماتی مثل «جبهه»، «سپاه» و واژۀ «حوزۀ علمیه» را نیز به صورت رمزی و با زبان ایهام بیان می کردند.
مثلا علی ضیغمی در ارتباط با برادر کوچکش (روح الله) که دانش آموز است، این گونه سفارش می کند: «از روح الله برایم بنویسید که آیا مدرسه می رود یا نه و من خیلی امیدوارم که در آینده در مدرسه ای که یحیی جعفری و امثال او درس می خوانند درس بخواند... چون که سعادت دنیا و آخرت در آنجاست! به پدربزرگ سلام برسانید. سیفون هم راهی جز خودکشی ندارد» (محمدحسین دهقان ٦٣/٤/٢٠).
رمزگشایی عبارات ایهام دار فوق:
یحیی جعفری: امام جمعه وقت کرمان است که نویسنده به جای عبارت امام جمعه از نام او که میتواند اسم هر شخصی باشد استفاده میکند. پدربزرگ: رمز امام خمینی(ره) است. سیفون: نیز رمز صدام حسین است.
گونه ای از نامه های رمزی، مشهور به نامه های نامرئی هستند که به لحاظ دسته بندی این نوع نامه ها را به دلیل موهوم بودنشان جزء نامه های ایهام دار دسته بندی کرده اند.
-نامه های نامرئی
نوشتن نامه های نامرئی که از گونه های ایهام دار و رمزی است که از دیر باز در جهان مرسوم بوده و از شیوه های متفاوتی برای این کار استفاده میشده است. ابوالقاسم افخمی از جمله اسرایی بوده که به خانواده اش نامۀ نامرئی مینوشته است. وی دربارۀ رمزنویسی این گونه نامه ها چنین توضیح میدهد:
«کتابی خواندم که در آن کتاب نوشته بود اگر از فسفر برای رمزنویسی استفاده شود، در صورت گرم کردن، حروف پیدا می شود و سرد که می شود، محو می گردد. من در مورد آب پیاز خودم قبل از اسارت می دانستم که می شود محونگاری کرد، منتها در آنجا پیاز در دسترس ما نبود.
من شروع کردم یکسری چیزهایی را امتحان کردن، ولی پیدا و مشخص بودند و دنبال چیزی می گشتم که درست به رنگ کاغذ باشد و در ضمن از مواد کربنی باشد که با گرم شدن سیاه و مشخص شود. با این اهداف شروع به آزمایش کردم تا به شیر رسیدم و آن را امتحان کردم، دیدم که موقع گرم شدن، خوب ظاهر نمی شود و لذا کمی شکر قاطی آن کردم و دیدم این بار برق می زند و مشخص می شود و خلاصه آن قدر مقدار شیر و شکر را کم و زیاد کردم تا اینکه بالاخره فرمول آن را پیدا کردم. یعنی طوری بود که موقع نوشتن معلوم نمی شد و موقع گرم کردن خوب مشخص می شد. این از مرکب نامه نویسی. مشکل بعدی این بود که من چگونه به خانواده خودم بفهمانم که باید این کاغذ را گرم کنند و از محتوای رمزی آن مطلع شوند و این کار مشکلی بود، چون حداقل می بایست برای اولین بار این مطلب را می نوشتم و متذکر می شدم و به هر حال چون می دانستم برادرم تیزهوش است، گفتم که اول برای او بنویسم. قلمی که برای نوشتن با این مرکب درست کرده بودم یک تکه چوب بود که در کنار خودکار می گرفتم و طوری بود که اگر کسی رد می شد، ممکن بود متوجه شود، لذا به محض آمدن کسی، شروع می کردم با خودکار روی کاغذ نوشتن و همین باعث می شد تا بین نوشته های رمزی مطالبی نوشته شود و یا سر خط را گم می کردم و نمی دانستم از کجا ادامه دهم. برای نوشتن اولین نامه، آدرس را طوری نوشتم که بفهمند با این نامه چه کار باید کرد. لذا نوشتم «... بن بست حرارت، کوی علی سم وار...» ما یزدی ها به سماور «سم وار» می گوییم و «علی سم وار» تقریبا یک لفظ اردکانی است. من می خواستم رابطه حرارت و سماور را بفهمند و به برادرم نوشتم «برسد به دست عمویم علاءالدین داغ آبادی»، در حالی که من اصلا عمویی ندارم و بعد اضافه کردم: «به او بگویید یادش به خیر آن زمانی که فلان طاقچه فلان اتاق می نشستی و ما را گرم می کردی و برای ما چای درست می کردی و قصه می گفتی.»(وکیلی، ١٣٧٦: ٣٢٤).
برادرم مدت زیادی پیگیر این مسأله شده بود و بعدها به من گفت، من می دانستم که آنجا به شما پیاز نمی دهند و فکرهای مختلفی کرده بودم و حتی به مادرم گفته بودم که نکند آنجا عراقی ها بچه ها را داغ می کنند و خیلی نگران بودند، تا اینکه یک بار چنان که تعریف کرد، برادرم متوسل به حضرت زهرا(س) شد که این مشکل برایمان حل شود. تا اینکه گفته بود در این نامه این قدر به علاءالدین اشاره شده، یک علاءالدین بیاوریم ببینیم چه می شود و نامه را بالای علاءالدین گرفتند و گرم که شد دیدند یک کلمه قهوه ای رنگ قشنگ پیدا شد که اتفاقا جمله «فاطمه سلام الله علیها» بود که من در نامه نوشته بودم یکی از بچه ها خواب دیده بود که جلوی ضربات عراقی ها را حضرت فاطمه زهرا (س) می گیرد و بعد نوشته بودم هر نامه ای که علامت (پاکت نامه) داشته باشد، باید گرم شود. این مسأله گذشت، بعد مصادف شد با اعدام خبرنگار انگلیسی ایرانی الاصل به جرم جاسوسی و آن زمان برادرم در یکی از نامه ها برای من نوشت که دیگر این گونه ننویس. چون اگر کشف می شد، حتما ما را اعدام می کردند و لذا نوشته بود که تا ضرورت پیدا نکند، ننویس. چون من گاهی اصلا از روی تفنن می نوشتم. خلاصه از این طریق اخباری به دست ما می رسید که من آن را بین بچه ها پخش می کردم و هیچ کس نمی دانست که اینها از کجا آمده و عده ای خیال می کردند که از رادیو است، در حالی که در کمپ اصلا رادیو نبود.» (همان: ٣٢٥).
٢-١-٤- جناس قلب کل
قلب در میان صنایع، جزء صنعت جناس است و قلب در لغت به معنی واژگون کردن و مقلوب به معنی واژگونه است و «در فن بدیع، آوردن کلماتی است که حروف آنها مقلوب یکدیگرند که این صنعت با درهم آمیختگی واکهای کلمات به وجود می آید؛ مثلا دو کلمه ی (رقیب و قریب، رحیم و حریم). صنعت قلب در بدیع اهمیت زیادی دارد و دلیل قدرت و توانایی شاعر و ادیب است؛ اما شرط اصلی در محاسن و زیبایی، آن است که فصاحت و بلاغت را رعایت کرده و معنی را فدای الفاظ نکرده باشند.» (شمیسا، ١٣٨١: ٧٢) و قلب کل در بین دو کلمه در صورتی اتفاق میافتد که «در کلمات مقلوب، جابه جایی در همۀ حروف باشد؛ به طوری که حروف در دو کلمه وارونه یکدیگر باشند.
(مثال): شعر و عرش و شرع از هم خاستند/ تا که عالم زین سه حرف آراستند (عطار).» (همان: ٧٣).
در ادامه نامه ای آورده میشود که سرشار از رمزهای جنگی است که نویسنده در آن، خواسته است با استفاده از صنعت قلب کل مطالب را به مخاطب منتقل کند:
«برادر عزیز و ارجمندم حسین، امید است حال شما و بقیه شجاع مردان، زاهدان شب و شیران دربند روز همیشه خوب باشد. دستخط زیبا و پر از لطفت به دستم رسید و کلی شاد شدم.
... چندی قبل که برادرها دنبال دزدها کردند، دزدها از شمال خانه تا قلب خانه خودشان فرار کردند و پسرهای پسر عمه جواد نیز به خیل شیران دربند پیوسته و به طوری که اطلاع دارم بحمدالله حالشان خوب است. چندی قبل رئیس خرها، ناگیر هنگام عرعر کردن گفته بود که بزرگ ناطیش اجازه نمی دهد که هگنت بسته شود. آقای مصطفوی در جواب فرمودند که...
خیال کرده حالا هم مثل سابق است که اجازه از ایشان را خواسته باشد. ملت ها بیدار شده اند. یک روز در پایین خانه آمده بود که با یک حرکت مردانه دو اتاق از خانه خودش و بیش از بیست اتاقک و دکه از او گرفتند. مهم اینکه دو اتاق ذکر شده خیلی قدیمی و قیمتی است که تا به حال هر چه زور زده که اقلا دو اتاق را پس بگیرد نتوانسته است. خبرهای عمرانی آنقدر زیاد است که نمی شود نوشت. برای کوری چشم دروغگوها، داداش بزرگه امسال به هر یک از کارکنان خودش یک سکه طلا جایزه داد که خیلی ها خوشحال شدند. راستی تا به حال همسایه مان هر چه کبوتر هوا کرده بچه های خوب، با تیرکمان آنها را انداختند. حالا هم دیگر دزدها هیچ چاره ای ندارند مگر اینکه تسلیم شوند یا مرگ موش بخورند و با سنگ تیرکمان از پا درآیند.
شما از طرف ما خاطرتان جمع باشد که ما از اول خدای تعالی را داشته ایم و هیچ ناراحتی از زرزر کردن این دزدها نداریم. به زودی به لطف خدا به دیدن شما نائل خواهیم شد....»(اکبر قربانی به برادر آزاده اش حسین قربانی، تاریخ ١٣٦٣/١/١٦)(جعفری، ١٣٧٧: ١٥٤).
رمزگشایی عبارات فوق:
«زاهدان شب و شیران دربند روز»: اسرا هستند. دزدها: دشمنان متجاوز. خیل شیران دربند پیوسته: اسیر شدند. در عبارت «چندی قبل رئیس خرها، ناگیر هنگام عرعر کردن گفته بود که بزرگ ناطیش اجازه نمی دهد که هگنت بسته شود»: ناگیر قلب کل ریگان رئیس جمهور آمریکاست. عرعر: سخنرانی. ناطیش: قلب کل شیطان. هگنت: قلب کل تنگه هرمز است. آقای مصطفوی: منظور امام خمینی (ره) است و عبارات «یک روز در پایین خانه آمده بود که با یک حرکت مردانه دو اتاق از خانه خودش و بیش از بیست اتاقک و دکه از او گرفتند»: یحتمل منظور از دو اتاق جزایر خلیج فارس است. اما منظور از بیست اتاقک و دکه: ؟ ؟؟. داداش بزرگه: نخست وزیر ایران. همسایه: عراق. کبوتر: هواپیمای جنگی. تیرکمان: موشک انداز.
٣- نتیجه گیری
نامه های رمزیی نشان دادند که: ١- زبان ادبی در مواقع ضروری میتواند بیشترین کاربرد در بیان مطالب و اخبار داشته باشند. ٢- اجبار به نگاشتن نامه های رمزی از طریق اسرا نشانگر اوضاع وخیم دوران اسارت و پلیدی رژیم بعث و منافقین را آشکار میکند. ٣- در نامه های رمزی، تشبیه به دلیل سادگی و آشنایی وجه شبه بین نویسنده و خواننده بیشترین کاربرد را داشته است و صنعت ایهام به دلیل مبهم و موهوم بودن آن برای خواننده کمترین کاربرد را در این نوع نامه ها ایفا کرده است. ٤- سادگی و صمیمیت نامه ها و خالی بودن اکثر آنان از زبان ادبی، نشانگر سطح سواد نویسندگان نامه ها در حد دبیرستان بوده است.
٥- اکثر موضوعات و محتوای نامه های رمزی در یک راستا و از قبیل سیاست، ذکر نام مسئولین نظام، بسیج و سپاه، اخبار خانوادگی، اسرار جنگی، درد هجران بوده است که بیشترین محتوای نامه های رمزی در مورد ذکر نام مسؤلین جمهوری اسلامی از جمله امام خمینی (ره) و بسیج و سپاه و اخبار و اسرار جنگی است و کمترین آن، مربوط به درد هجران است. ٦- انتقال بسیاری از محتوای حساس اخبار و اسرار جنگی از طریق جناس قلب کل صورت گرفته است که این نهایت زیرکی اسرای ایرانی را میرساند. ٧- بررسی این موضوع نشان داد که ادبیات و زبان ادبی،کاربردی است و منحصر به تلذذ تنها نیست.
فهرست منابع
افراز، بهجت. (١٣٩٠). چشم تر. چاپ اول. قم: انتشارات پیام آزادگان.
افشین پور، عبدالعلی. (١٣٨٩). شن های سرخ تکریت. چاپ دوم. تهران: ناشر سورۀ مهر.
امینی، کاظم. (١٣٧٩). آیین نگارش مکاتبات اداری. چاپ یازدهم. تهران: انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی.
جعفری، قاسم. (١٣٧٧). پرنده های کاغذی. تهران: ستاد رسیدگی به امور آزادگان.
جعفری، قاسم. (١٣٧٢). خوشه های خاطره. تهران: ستاد امور آزادگان.
حداد عادل، غلامعلی. (١٣٧٨). دانشنامه جهان اسلام. ج ٤. تهران: بنیاد دایره المعاراسلامی.
سکاکی، یوسف بن ابی بکر. (١٣٤٨). مفتاح العلوم. ج ١. قاهره: چاپ افست قم.
شمیسا، سیروس. (١٣٨١). نگاهی تازه به بدیع. تهران: فردوس.
کاشفی، حسین. (١٣٦٩). بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، ج ١. به کوشش جلال الدین کزازی. تهران: نشر مرکز.
کاووسی رکعتی، صمد. (١٣٩٨). «رمزنگاری در دورۀ قاجار؛ گذر از رمزنگاری سنتی به رمزنگاری نوین». نشریۀ تاریخ نگری و تاریخ نگاری. شمارۀ ٢٤(پیاپی١٠٩). پاییز و زمستان. صص ١٨٧-١٦٥.
مسعود سعد سلمان. (١٣٨٤). از کوهسار بی فریاد(اشعار گزیدۀ مسعود سعد). گزینش مهدی نوریان. تهران: جامی.
مهدیزاده، مهدی. (١٣٩٢). «پیشینۀ ترسل و نامه نگاری در ایران ا آغاز تا قرن ششم هجری». فصلنامه علمی و پژوهشی زبان و ادب فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج، شماره ١٤، سال پنجم، بهار.
هاشمی، احمد. (١٣٨١). جواهر البلاغه. ج ١. قم: انتشارات حوزۀ علمیه.
وکیلی، عباسعلی. (١٣٩٠). نامه ها، سفیران مقاومت. چاپ اول. کرمان: ستاد رسیدگی به امور آزادگان.
یوسف زاده، احمد. (١٣٨٨). رنج شیرین. کرمان: کنگرۀ سرداران کرمان.
یوسف زاده، احمد. (١٣٩٥). اردوگاه اطفال. چاپ هفتم. تهران: نشر سوره مهر.
یوسف زاده، احمد. (١٣٩٦). طنز در ادبیات اسارت. پایان نامه کارشناسی ارشد. کرمان: دانشگاه آزاد اسلامی.
- نامه ها
١- عابد موسی اکبری (تحصیلات: متوسطه اول) ٢- حسین کریمی (متوسطه دوم) ٣- حسین جعفری (متوسطه دوم) ٤- محمد اسماعیلی (متوسطه دوم) ٥- مجید هرندی (متوسطه دوم) ٦- حسین بهزادی (متوسطه دوم) ٧- حسین صادقی (متوسطه دوم) ٨- احمد یوسف زاده (متوسطه دوم) ٩- عبدالامیر افشین پور(متوسطه دوم) ١٠-اکبر قربانی(متوسطه دوم) ١١-حسین امینی (متوسطه دوم) ١٢- حسین علی بزچلویی(متوسطه دوم) ١٣- محمد حسین دهقان (متوسطه دوم)(زمان اسارت همه اسرای فوق بین سال ٦١ تا ٦٩ بوده است).
پی نوشت:
[1] عاشورای اردوگاه عنبر روزی بوده که اسرای آن اردوگاه مورد ضرب و جرح شدید قرار گرفته بوده اند. محمد اسماعیلی مخاطب نامه قبلا آن اردوگاه و آن واقعه را تجربه کرده است جنگیدن با سگ ها در این عبارت: اشاره به مبارزه با جاسوس ها دارد.