تصوّر اینکه اگر در زمان وقوع جریان حادثه عاشورا بودیم در کجای پازل این واقعه قرار می گرفتیم تصوّری بسیار تفکربرانگیز و تامل زاست. گمان بسیاری از ما بر این است که تردیدی نیست اگر در آن زمان بودیم جزء یاران امام قرار می گرفتیم و در مقابل دشمن نابکار و جنایتکار می ایستادیم و از امام و اهل بیت او (علیهم السلام) دفاع می کردیم. اما این فقط یک گمان است مساله به این آسانی نیست. در کف اخلاص گذاشتن جان و مال و خاندان در راه حق برای هر کسی مقدور نیست.
تصوّر اینکه اگر در زمان وقوع جریان حادثه عاشورا بودیم در کجای پازل این واقعه قرار می گرفتیم تصوّری بسیار تفکربرانگیز و تامل زاست. گمان بسیاری از ما بر این است که تردیدی نیست اگر در آن زمان بودیم جزء یاران امام قرار می گرفتیم و در مقابل دشمن نابکار و جنایتکار می ایستادیم و از امام و اهل بیت او (علیهم السلام) دفاع می کردیم. اما این فقط یک گمان است مساله به این آسانی نیست. در کف اخلاص گذاشتن جان و مال و خاندان در راه حق برای هر کسی مقدور نیست.
امام حسین(علیه السلام) برای خیلی ها گرامی و عزیز بود و محبانش گمان می کردند، بی تردید درموقع لزوم او را تنها نگذاشته و یاری اش خواهند کرد؛ اما وقتی زمان امتحان فرا رسید ده ها تردید، آشفتگی قلبی و ذهنی، ترس از دست دادن موقعیت و جان و مال و بلاتکلیفی خانواده، عقل را از تصمیم گیری صحیح بازداشت و اتفاقی که نباید می افتاد؛ افتاد.
غفلت فردی و اجتماعی و تاریخی
انسانها در طول زندگی خود دچار غفلت های متعددی می شوند:
الف) غفلتی که در حوزه زندگی یک فرد صورت می گیرد، به طور مثال از مهلت زمان ثبت نام کنکور سراسری غافل شده و دیگر نخواهد توانست در آن سال امر تحصیل خود را دنبال کند و باید منتظر کنکور سال آینده باشد این غفلت برای یک جوان، بسیار ناراحت کننده و غم انگیز است.
ب) غفلتی که اغلب افراد جامعه را در برمی گیرد. به طور مثال اگر در زمان انتخابات، افراد آگاه و بصیر جامعه به صحنه انتخابات حضور نیابند ممکن است موجب شود که تعداد آراء فرد نامناسب ، بیشتر تر از آراء فرد اصلح، دلسوز و کارآمد شود.
ج) غفلتی که به وسعت یک حادثه تاریخ ساز صورت می گیرد.
پس هر غفلتی یک آثاری دارد، و میزان تاثیر نیز متعدد است.
سوی دیگر قضیه، امکان جبران غفلت است. در غفلت های فردی معمولا وقتی فرد متوجه غفلت خود میشود امکان جبران آثار سوء آن برایش وجود دارد و اگر هم امکان جبران نباشد آثار سوء آن فقط مختص به خود فرد است. اگر غفلتی اجتماعی صورت گیرد ضرر حاصل از آن عاید همه افراد جامعه می شود. به طور معمول کمترامکان جبران وجود دارد، مانند دوران چهار ساله ریاست جمهوری فردی که اصلح نیست باید طی شود گرچه با ناکارآمدیهای خود و یا وابستگی هایش به دشمن ضررهای زیادی به جامعه وارد می کند. اما چه باید کرد با خواب و غفلتی که جبرانی ندارد؟ خوابی که یکی از عوامل موثر تحقق عاشورا بود.
یک غفلت بزرگ تاریخی
امام حسین(علیه السلام) برای خیلی ها گرامی و عزیز بود و محبانش گمان می کردند، بی تردید درموقع لزوم او را تنها نگذاشته و یاری اش خواهند کرد؛ اما وقتی زمان امتحان فرا رسید ده ها تردید، آشفتگی قلبی و ذهنی، ترس از دست دادن موقعیت و جان و مال و بلاتکلیفی خانواده، عقل را از تصمیم گیری صحیح بازداشت و اتفاقی که نباید می افتاد؛ افتاد
نمونه ای ازآن دست افراد محبّ امام حسین (علیه السلام) که به وقت شنیدن ندای "هل من ناصر" او دست و دلشان لرزید وغفلت شامل حالشان شد، توّابین بودند. این غفلت کوتاه، بازتابی به وسعت تمام تاریخ و بلکه به وسعت ابدیّت دارد. غفلت تنها گذاشتن حسین و اهل بیتش (علیهم السلام) در روز حادثه عاشورا چنان آثار سوء یی ایجاد کرد که پس از گذشتن قرنها بشریت روی آسایش و آرامش به خود ندیده است زیرا گردانندگان جامعه و حاکمان ملتها افراد صالح روزگار نبوده اند و حکومت مانند یک توپ دست به دست بین افراد مستکبر و استثمارگر با روحیه طاغوتی چرخیده است. بگذریم از جریان سقیفه که بشریت از آن روز؛ روی خوش ندید.
توابین کیانند؟
توابین یک تشکّل منسجم شیعی بودند که از یاری کردن امام در کربلا در سال 61 هجری بازماندند سپس از کرده خود سخت پشیمان شدند، لذا خود را گناهکار دانسته و تنها راه فلاح و پذیرش توبه خود را خونخواهی حسین (علیه السلام) و کشتن قاتلان وی و یا کشته شدن خود در این راه می دانستند.
این تشکل از چندین طایفه بوجود آمده بود و بزرگان آنها افرادی چون سلیمان بن صرد خزاعی؛ رفاعه بن شداد، شبث بن ربعی، مسیب بن نجبه، عبدالله بن وال و...
سوالی بی پاسخ از توابین
بزرگان این طایفه ها نامه نوشتند برای حسین (علیه السلام) با این مضمون ها: "ای حسین برای رهبری کوفیان به کوفه بیا. ما رهبری یزید بن معاویه را نمی خواهیم. اگر بپذیری و نزد ما بیایی هر آنچه داریم برای یاری رساندن به قیام علیه یزید در اختیارت خواهیم گذاشت و در کنار تو خواهیم بود." نامه دیگر: ".... واما بعد؛ به سرعت و به زودی به سوی ما حرکت کن که همه چشم انتظار توییم و به غیر تو کس دیگر را نمی خواهیم" نامه ها تا 18000 عدد هم رسید که برخی از آنها با چندین امضاء بود.
امام حسین (علیه السلام) مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا اوضاع را بررسی کند و صحت و سقم تقاضای کوفیان را به او اطلاع دهد. عبیدالله بن زیاد تدابیر امنیتی شدیدی را در کوفه ایجاد کرده بود و مسلم بن عقیل را دستگیر و به فجیع ترین وضع کشتند. سوال بشدت آزاردهنده این است: ای کسانی که نامه نوشته بودید که حسین (علیه السلام)به نزد شما آید و حاکم شهرتان باشد چرا پیک حسین(علیه السلام) را حمایت نکردید؟ مگر نمی گفتید که از محبان امام هستید؟ آیا ترس از جان، از دست دادن مال و وابستگی به خانواده و امثال این امور دنیایی شما را زمین گیر کرد و عملا زیر تقاضایی که کرده بودید زدید؟ شما درخواست کرده بودید که یک معصوم برشما حکومت کند تا شاهد ذره ای از استکبار و استثمار و طاغوتی گری و... نباشید و خدا را با این تقاضا از خود خشنود کرده بودید. چه شد که یکی از عوامل ایجاد کننده حادثه عاشورا شدید؟ چه شد که با غفلتتان بهترین های روی زمین با قساوت هر چه تمام تر کشته شدند درحالیکه شما در آسایش بسر می بردید؟
سرنوشت نادمان
غفلت تنها گذاشتن حسین و اهل بیتش (علیهم السلام) در روز حادثه عاشورا چنان آثار سوء یی ایجاد کرد که پس از گذشتن قرنها بشریت روی آسایش و آرامش به خود ندیده است زیرا گردانندگان جامعه و حاکمان ملتها افراد صالح روزگار نبوده اند و حکومت مانند یک توپ دست به دست بین افراد مستکبر و استثمارگر با روحیه طاغوتی چرخیده است
توابین بعد از حادثه عاشورا ظاهرا بیدار شدند و سخت نادم از عدم حضورشان در روز عاشورا بودند؛ لذا جلسات متعدد برگزار کردند جهت عضوگیری برای قیام علیه قاتلان حسین (علیه السلام). 16000نفر ثبت نام کردند. شیوه های آغاز قیام را بررسی کردند و هدفهای قیام را بیان کردند و تدارکات نظامی را تهیه کردند و شعارشان "یا لثارات الحسین" بود.
وقتی یزید مرد، روحیه توابین برای قیام افزایش یافت. از طرفی عبدالله بن زبیر در حجاز قیام کرد و برای شهرهای مختلف فرماندار فرستاد. زبیریان تلاش می کردند که توابین به فرماندهی آنها تن بدهند اما توابین نپذیرفتند.
نخیله نام یک قرارگاه بود که سلیمان بن صرد خزاعی فرمانده اصلی توابین و سپاهیانش در آنجا اردو زدند و منتظر جمع شدن 16000 بیعت کننده بودند. اما این بار نیزآمال و آرزوها و دنیا نگذاشت بر وعده خود عمل کنند و فقط 4000 نفر از آنها به قرارگاه آمدند. این جمع در ابتدا به کربلا رفتند و برسر تربت حسین به عزاداری و گریه و اظهار ندامت پرداختند.
چون امویان را عامل حادثه عاشورا می دانستند به سمت شام حرکت کرده، در مکانی به نام عین الورده برخورد شدیدی با سپاه شام داشتند و بعد از جنگی چند روزه مقابل لشکر بزرگ شام -که سی هزار نفر بودند- با دلاوریهایی که توابین از خود نشان دادند، سرانجام رهبران توّابین یکی بعد از دیگری کشته شدند، تنها یکی از آنها (رفاعة بن شداد) باقی ماند، که دستور عقب نشینی به طرف کوفه را صادر نمود.
عبرت از تاریخی که تکرار می شود
یکی از عبرتهایی که از عملکرد توّابین می توان گرفت این است: ما که خود را از دوستداران و حتی عاشقان مهدی فاطمه (سلام الله علیها) می دانیم؛ اگر زنده باشیم و او ظهور کند آیا در قیام علیه ظالمان روی زمین در کنار او خواهیم بود؟ قیام، عرق ریختن می خواهد؛ خون ریختن و کندن از وابستگیها می خواهد؛ فداکاری و ایثار می طلبد. ما چه خواهیم کرد؟!!!! و نیز در این زمان چگونه در کنار نایب برحق او خواهیم بود؟ مبادا خوابمان ببرد و نایب او در این زمان بخاطر پیروی از قرآن و سنت و حق خواهی هایش و روحیه ظلم ستیز و ناسازشکارش در مقابله با عده ای دنیا دوست و سست عنصر تنها بماند. بارها گفته ایم: ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند. شاید همین فردا روز امتحان ما نیز فرا رسد!
منبع : tebyan