امام رضا علیه السّلام و مدعیان تشیّع

در قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) در معرفی و تعیین حد و مرز صفوف مؤمنان و کافران، تعابیری به کاررفته است از جمله: «فَلَیسَ مِنَ اللَّهِ»[۱] و «فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ»

امام رضا علیه السّلام و مدعیان تشیّع

مقدمه

در قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) در معرفی و تعیین حد و مرز صفوف مؤمنان و کافران، تعابیری به کاررفته است از جمله: «فَلَیسَ مِنَ اللَّهِ»[1] و «فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ». [2]در برخی از روایات نیز، عبارت هایی نظیر: «لَیسَ مِنْ شِیعَتِنَا»، «لَیسَ لَنَا شِیعَة»، «لَیسَ مِنَّا»، «لَیسَ مِنْ أَوْلِیائِنَا» آمده است. از جمله امام باقر(ع) خطاب به یکی از شیعیان که بر دیگری فخر کرده بود، فرمودند: «یا عَبْدَاللَّهِ! أَمَالُک مَعَکَ تُنْفِقُهُ عَلَی نَفْسِک أَحَبُّ إِلَیکَ أَمْ تُنْفِقُهُ عَلَی إِخْوَانِک الْمُؤْمِنِینَ؟ قَالَ: بلْ أُنفِقُهُ علَی نَفْسِی. قَالَ: فَلَسْتَ مِنْ شیعَتِنَا فإِنَّنَا نحْنُ مَا نُنْفِقُ عَلَی الْمُنْتَحِلِینَ مِنْ إِخْوَانِنَا أَحَبُّ إِلَینَا وَلَکنْ قُلْ: أَنَا مِنْ مُحِبِّیکمْ وَ مِنَ الرَّاجِینَ النَّجَاةَ بِمَحَبَّتِکم؛[3] ای بندۀ خدا! آیا بیش تر دوست داری که مالت را خرج خود کنی یا به برادران دینی خود ببخشی؟ گفت: دوست دارم که به مصرف خود برسانم. حضرت فرمود: پس تو از شیعیان ما نیستی. ما آن مال را که به برادران دینی ببخشیم، دوست تر می داریم، پس تو بگو: من از دوستداران شمایم و از کسانی که امیدوارم با محبت شما نجات پیدا کنم.»

در میان روایاتی که از امام رضا(ع) نیز به دست ما رسیده است، چنین تعبیرهایی به چشم می خورد که نشانگر جایگاه خاص شیعه در نظر حضرت است و ایشان بر اساس آن، شاخص های شیعۀ واقعی را بر اساس مصادیق عینی مورد توجه قرار می دهند.

امام رضا(ع) و یادآوری ویژگی های تشیّع راستین

از زمان شهادت امام علی(ع) مصائب و مشکلاتی در راه تفکرات شیعی ایجاد شد که امام رضا(ع) با آگاهی و وقوف کامل، در هر فرصت و موقعیتی، برای آگاهی دادن و برشمردن ویژگی ها و شاخصه های شیعه و رهروان واقعی ائمه اطهار(ع) استفاده می کردند.

امام رضا(ع) در حین سفر به خراسان، برای مردم سخنرانی کرده، مبانی فکری تشیع را بیان می فرمودند. بارزترین نمونۀ آن بیان حدیث «سلسلةُ الذهب» در جمع مردم نیشابور است.[4]

امام رضا(ع) از لحظۀ حرکت از مدینه تا مرو، در طول مسیر از روش های گوناگون جهت شناساندن شیعه اقدام می کردند. «رجاء بن أبی الضحاک» که مأموریت آوردن امام را بر عهده داشت، می گوید: امام (ع) در هیچ شهری فرود نمی آمد، مگر اینکه مردم به سراغ او می آمدند و مسائل دینی و اعتقادی خویش را می پرسیدند. آن حضرت در طول مسیر، احادیث را از طریق پدرانش به حضرت علی(ع) و پیامبر(ص) می رساند که این بهترین روش معرفی مکتب تشیع و خنثی کنندۀ توطئه هایی بود که شیعه را خارج از دین می دانستند.

امام(ع) حتی در هنگام ورود به دربار مأمون - که از ایشان تقاضای خواندن خطبه کردند - نیز به معرفی ولایت خود و ائمه(ع) پرداخته، فرمودند: ما به واسطۀ رسول خدا(ص) بر شما حق داریم و شما هم از جانب پیامبر(ص) بر ما ذی حق هستید. زمانی که شما حق ما را ادا کردید، ما نیز بر خود لازم می دانیم که حق شما را به جای آوریم، پس در زمینۀ حق شما، حق ما نیز باید ادا شود.[5]

یکی دیگر از فرصت هایی که به واسطۀ آن مکتب شیعه معرفی و استدلال های مخالفان ابطال می گشت، مجالس مناظره ای بود که با حضور امام رضا(ع) تشکیل می شد و تمام آن ها به نفع امام رضا(ع) خاتمه می یافت.[6]

همچنین، مجموعه نامه هایی که امام به افراد مختلف در توضیح مبانی تشیع می نوشتند[7] که استفاده از این روش ها برای شناساندن جریان اصیل تشیع کاملاً در راستای تعالیم پیامبر اکرم(ص) و امامان پیشین(ع) بود و توانست در این دورۀ زمانی تا حدودی وضعیت فکری و اعتقادی شیعیان را تثبیت کند.

امام رضا (ع) و مدعیان تشیّع

از امام حسن عسکری(ع) نقل شده است که فرمودند: بعد از آنکه مأمون عباسی ملعون ولایت عهدی را به امام رضا(ع) تحمیل کرد، روزی دربان حضرت وارد شد و عرض کرد: عده ای جلوی در منزل آمده و اجازۀ ورود می خواهند و می گویند که ما از شیعیان هستیم. حضرت رضا(ع) فرمودند: من مشغول کاری هستم، ایشان را برگردان. روز دیگری دوباره آمدند و همانند روز قبل حضرت آن ها را نپذیرفتند. دو ماه بر همین منوال سپری گشت و امام(ع) اجازۀ ورود و ملاقات به آن ها را نمی دادند. وقتی آن ها از دیدار امام(ع) ناامید شدند، به خادم حضرت گفتند: به مولا و سرور ما بگو: ما عده ای از شیعیان پدرت، امام علی بن ابی طالب(ع) هستیم، از راه دوری آمده ایم؛ ولی شما ما را نپذیرفتید. مخالفان ما را سرزنش و شماتت خواهند کرد و شاید ناچار شویم از محل و دیار خویش کوچ کنیم؛ چراکه از اهالی شرمنده و خجالت زده ایم. هنگامی که پیام ایشان به امام رضا(ع) رسید، به دربان خود فرمود: به آن ها اجازه بده تا وارد شوند. وقتی وارد شدند، حضرت به آنان اجازۀ نشستن نداد و چون لحظاتی را سر پا ایستادند، اظهار داشتند: یابن رسول الله! این چه رفتاری است که نسبت به ما روا می دارید؟! حضرت فرمود: سخن خداوند را بخوانید که فرموده است: (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فبِما کسَبَتْ أَیدیکُمْ وَ یعْفُوا عَنْ کَثیر)[8]؛ «آنچه از مصائب و سختی ها به شما می رسد، در اثر کردار و گفتار خودتان است؛ ولی خداوند بسیاری از خطاها را عفو می نماید.» سپس فرمود: من در آنچه که دربارۀ شما انجام دادم، به پروردگارم و جدم، رسول خدا(ص) و پدرم امیرالمؤمنین علی (ع) و دیگر ائمه(ع) اقتدا نمودم.

عرض کردند: یابن رسول الله! مگر ما چه کرده ایم و گناه ما چیست؟ حضرت فرمودند: «لِدَعواکم أنَّکم شیعَةُ أمیرِالمُؤمنینَ علی بنِ أبی طالبٍ(ع) وَیحَکم؛ به جهت ادعایی که کردید که ما از شیعیان امام علی(ع) هستیم. وای بر شما!» همانا شیعۀ حضرت علی(ع)، حسن، حسین(ع)، [افرادی مثل]ابوذر، سلمان، مقداد، عمار و محمد بن ابوبکر می باشند؛ آنهایی که در هیچ موردی از دستورات آن حضرت سرپیچی و تخلف نداشتند؛ ولی شما در حالی اظهار شیعه بودن می کنید که در بسیاری از واجبات الهی کوتاهی نموده، بسیاری از حقوق مهم برادران دینی خود را سبک می دانید و اهمیتی نمی دهید. اگر گفته بودید: ما از دوستان و علاقمندان امام علی(ع) هستیم و دوستانش را دوست و دشمنانش را دشمن می داریم، شما را در گفتارتان تکذیب و رد نمی کردم؛ چون این موقعیت و منزلتی را که شما ادعا کردید، بسیار عظیم و حساس است. عرضه داشتند: یابن رسول الله! ما از گفتار و گذشتۀ خویش پشیمانیم و به درگاه خداوند یکتا توبه نموده، طلب مغفرت می کنیم و زین پس می گوییم ما از دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستیم. در این موقع حضرت آن ها را مورد لطف قرار داد و فرمود: مرحبا! خوش آمدید. و بعد از آنکه احترام شایانی از آن ها به عمل آورد، به خادم خود فرمود: به تعداد مراحلی که از ورودشان به منزل مانع شدی، بر آن ها سلام کن؛ چون از کردار خود توبه نمودند. سپس دستور داد از آن ها نسبت به مشکلاتشان دلجویی شود و هدایای قابل توجهی نیز به آن ها مبذول نمود.[9]

این برخورد امام رضا(ع) با کسانی که مدعی بودند که شیعه هستند، این پیام را دارد که حضرت برای این عنوان و چنین جایگاهی اهمیت خاصی قائل بوده، در کنار تبلیغ این مکتب، مدافع آن نیز بودند و در تعالیم خود، شیعه را تنها به اطاعت از اوامر امام و تسلیم وی بودن تعریف کرده اند.

تبعیت، اصلی ترین ویژگی شیعۀ واقعی

نقل شده است: «محمد بن ابی نصر بزنطی» یکی از اصحاب و یاران حضرت رضا(ع) و فردی دانشمند، فقیه، محدث و مورد توجه و عنایت حضرت رضا(ع) بود. وی می گوید: امام رضا(ع) در نامه ای به من چنین نوشتند: «إِنَّمَا شِیعَتُنَا منْ تابَعَنَا وَ لَمْ یخَالِفْنَا، وَ مَنْ إِذَا خِفْنَا خَافَ، وَ إِذَا أَمِنَّا أَمِنَ، فَأُوَلئِک شِیعَتُنَا؛[10] به درستی که شیعۀ ما کسی است که از ما متابعت کند و مخالفت ما را نکند و در هنگام ترس ما ترسناک و در هنگام آرامی و امنیت ما آرام باشد. پس آنان شیعیان ما هستند.»

با این توضیح، در بیان ویژگی های شیعه و پیرو واقعی، ویژگی تبعیت، اصلی ترین خصیصه است. شیعۀ واقعی کسی است که با اطمینان کامل به رهبر و امامش، به دنبال وی رهسپار شود و در ناملایمات صبور باشد، بدون اینکه تردیدی از راهِ در پیش گرفته به خود راه دهد. امام رضا(ع) می فرمایند: «شِیعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعدَائِنَا فمَنْ لَمْ یکنْ کذَلِک فَلَیسَ مِنَّا؛[11] شیعیان ما کسانی هستند که تسلیم امر و گفتة ما، و مخالف دشمنان ما باشند و کسی که چنین نباشد، شیعۀ ما نیست.»

امام رضا(ع) و زیدُ النّار

زید بن موسی، برادر امام رضا(ع) به کمک شخصی به نام «أبُو السّرایا» در بصره قیام کرد و علیه حکومت بنی عباس وارد مبارزه شد؛ خانه ها و نخلستان های بنی عباس و پیروان آن ها در بصره را به آتش کشید و به این جهت به «زید النار» معروف گشت و هنگامی که ابوالسرایا کشته شد، و مبارزان و مجاهدان بنی هاشم پراکنده شدند، «زید» متواری شد و بعداً عمّال مأمون وی را دستگیر کردند و مدتی زندانی بود تا آنکه مأمون وی را به توصیۀ امام رضا(ع) آزاد کرد.[12]

در آن موقع امام رضا(ع) در مرو اقامت داشت. روزی زید بر مأمون وارد شد. مأمون مقدم او را گرامی داشت و به او احترام کرد. حضرت رضا(ع) نیز در همان مجلس حضور داشت. زید به امام سلام داد؛ ولی حضرت او را تحویل نگرفت و پاسخ نداد. زید گفت: من پسر پدر تو هستم؛ چرا جواب سلام مرا نمی دهی؟ امام فرمودند: «أَنْتَ أَخِی مَا أَطَعْتَ اللَّه فإِذَا عصَیتَ اللَّهَ لَا إِخَاءَ بَینِی وَ بَینَک؛[13] تو آن وقت برادر من هستی که خدا را اطاعت کنی؛ ولی اگر خدا را نافرمانی کنی، هرگز بین من و تو برادری نیست.» سپس امام به آیۀ شریفه استناد فرمود، آنجا که حضرت نوح (ع) گفت: پروردگارا! فرزند من از اهل من است که وعدۀ لطف به آن ها داده ای و وعده عذاب تو هم حتمی است. خداوند در پاسخ وی فرمود: او فرزند تو نیست؛ او عملی ناشایست است. خداوند پسر نوح را به خاطر کردار ناروایش از فرزندی حضرت نوح(ع) خارج ساخت.[14]

پی نوشت ها:

[1] قرآن کریم می فرماید: (لا یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِک فلَیسَ مِنَ اللَّهِ...)؛ «مؤمنان نباید کافر ان را به عنوان دوست و سرپرست خود انتخاب کنند، اگر کسی چنین کرد، از خدا نیست (و از دایرۀ ولایت الهی خارج شده است)».(آل عمران/28).

[2] پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لَایهتَمُّ بأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیسَ بِمُسْلِم؛ کسی که صبح کند و اهتمامی نسبت به کارهای مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست.» یا این که فرمودند: «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی: یا لَلْمُسْلِمِینَ! فَلَمْ یُجِبْهُ، فَلَیسَ بمُسلِم؛ کسی که صدای مردی را بشنود که فریاد کمک خواهی از مسلمانان را سر می دهد و پاسخش را ندهد، مسلمان نیست.»(محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، 15جلد، دارالحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق، ج3، ص417 و 419). در روایتی دیگر چنین آمده: «مَانِعُ الزَّکاةِ کآکلِ الرِّبا وَ منْ لَمْ یزَک مَالَهُ فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ؛ مانع زکات همچون رباخوار است و هر کس مالش را پاک نکند، مسلمان نیست.» (دعائم الإسلام، ابن حیّون، مؤسسة آل البیت(ع)، قم، چاپ دوم، 1385ق، ج 1، ص247 ).

[3] بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 65، ص 156.

[4] تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان، انتشارات انصاریان، قم، 1385 ش، ص 54.

[5] ر.ک: تاریخ انتشار تشیع در ایران، نشر علامه، چاپ اول، 1350ش.

[6] عیون اخبار الرضا (ع)، شیخ صدوق، نشر جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق، ج 2، ص 169-173.

[7] تاریخ تشیع در ایران تا قرن هفتم، ص 8 - 157.

[8] شوری/ 30.

[9] وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حُرّ عاملی، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج 16، ص 217.

[10] همان، ج 23، ص183.

[11] صفات الشیعه، محمد بن علی ابن بابویه، نشر أعلمی، تهران، 1362 ش، ص 163 - 164.

[12] عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 232-233.

[13] مناقب آل ابی طالب(ع)، ابن شهر آشوب مازندرانی، نشر علامه، قم، چاپ اول، 1379ق، ج 4، ص 361.

[14] عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 234.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر