ماهان شبکه ایرانیان

اگرشریعتی زنده بود اصولگرا می شد یا اصلاح طلب؟/آیاگروهکهای فرقان ومنافقین تحت تاثیر او بودند؟

روزنامه وقایع اتفاقیه ۲سوال را در باره دکترعلی شریعتی از فرزندش احسان شریعتی پرسیده و پاسخ آن را منتشر کرده است.

متن این 2سوال و پاسخهای آن را می خوانید:

اگر دکتر شریعتی در قید حیات بودند، در شرایط کنونی، بیشتر اصلاح‌طلب بودند یا اصول‌گرا و یا یک جریان فکری سومی را ایجاد می‌کردند؟ 
واقعیت این است که اگر دکتر شریعتی در قید حیات بود، در «جریانی سوم» قرار می‌گرفت؛ و این جریان «عدالت و آزادی» را به‌عنوان دو معیارهای متوازن و متناسب حفظ می‌کرد. در شرایط کنونی، در جریان موسوم به «اصول‌گرا» مشکل نبود یا کمبود علاقه به آزادی‌ها و حقوق بشری و شهروندی است و همچنین نوعی دگماتیسم و جزمیت در مسائل دینی و فرهنگی که مورد قبول شریعتی نمی‌توانست باشد. از این‌رو، بر سر مسئله آزادی‌ها و حقوق شهروندی با اصلاح‌طلبان همسو هستیم اما در زمینه عدالت اجتماعی و اقتصادی با خط و تفکر حاکم بر دولت پس از جنگ اختلاف‌نظر داریم زیرا در بخش پراگماتیست دولتی جریان اصلاح‌طلب، نوعی تفکر نئولیبرال از نظر اقتصادی حاکم است ولی در تضاد بین این دو جریان چون یکی غالب و دیگری مغلوب است، با جناح اصلاح‌طلب در برابر جناح محافظه‌کار همسو هستیم. درست است که در برخی انتخابات‌ها اصلاح‌طلبان موفق به کسب آرای اکثریت شده‌اند اما ابزارهای قدرت همچنان در دست «اصول‌گرایان» مانده است. 
برخی از منتقدان شریعتی معتقدند آبشخور تفکرات گروهک فرقان در آموزه‌های شریعتی بوده؛ به عقیده شما آیا قرابت فکری میان این جریان با منظومه فکری شریعتی وجود داشته است؟ 
این ادعا هیچ ریشه و پایه‌ای ندارد. رهبری و برخی اعضای گروهک فرقان، طلبه بودند؛ بنابراین در همان لیست مراجع مورد قبولشان هم ذکر می‌کنند و به‌ترتیب: شهید اول و شهید ثانی، یعنی از شهدای حوزوی و روحانی نام می‌برند، و بعد از حنیف‌نژاد و شریف‌واقفی نام می‌برند از مجاهدین خلق و در مبارزه مسلحانه سعی می‌کنند آن مشی را تبلیغ کنند و در آخر هم شریعتی را شهید پنجم می‌نامند و از او بعد از شهادت وی، جملاتی در نقد روحانیت نقل می‌کرده‌اند و از همین‌رو، برداشتی صورت گرفته که اینها گویی طرفدار شریعتی بوده‌اند.


درحالی‌که خط مشی دکتر شریعتی آگاهی‌بخشی و پیام‌آوری بود و در زمان حیاتش با خط مشی مبارزه مسلحانه چریکی مرزبندی داشت و بحث خون و پیام را مطرح می‌کرد و می‌گفت خون تنها مایه‌ای است برای انتقال پیام و کار خود را روشنگری زینب‌گونه و آگاهی‌بخش می‌دانست و نه مبارزه مسلحانه.

با این‌همه، با تمام مبارزانی که هدفی پاک و خیر داشتند همدلی داشت اما متد و استراتژی آنها گاهی درست نبود. استراتژی شریعتی حرکت فرهنگی و آگاهی‌بخش است و نه حرکات قهرآمیز مسلحانه؛ مگر در مشی رهایی‌بخشی انقلاب‌های مردمی.

شریعتی انقلاب‌هایی نظیر انقلاب الجزایر و فلسطین و اینکه ملتی به پا می‌خیزد و مقاومت مسلحانه می‌کند در مقابل اشغال مثلا فرانسوی‌ها در برابر آلمان‌ها و الجزایری‌ها در برابر فرانسوی‌ها و فلسطینی‌ها در مقابل اسرائیلی‌ها را تأیید می‌کرد اما خط مشی‌های چریکی یا ترورهای فردی و اقداماتی از این‌دست را که در دهه 50 هم در ایران به‌کار می‌رفت قبول نداشت؛ بلکه طرفدار نوعی مشی آگاهی‌بخش در راه رهایی بود و البته جنبش‌ها و انقلاب‌هایی که در آنها مردم به‌پا می‌خاستند.

به‌طور کلی تاکتیک شریعتی، قهرآمیز به‌معنای مسلحانه نبود. فرقان در قسمت فکری، رگه‌های مختلف فکری داشت از روحانیت و سنت حوزوی گرفته تا مجاهدین خلق؛ آنها تفاسیر خاص خود را داشتند که به‌نام «تفاسیر مسجد حجر» منتشر می‌شد و هیچ‌کدام هم رفرنسی به شریعتی نداشت.

پس از شهادت دکتر شریعتی و اطلاعیه‌ای که مرحومان مطهری و بازرگان، مبنی‌بر اصلاح کتاب‌های دکتر منتشر ساختند، اطلاعیه‌ای به‌نام «فرقان»- شماره یک درآمد که دیگر از نوع تفاسیر مسجد حجر نبود بلکه گروهی شده بود و در اینجا چند جمله‌ای هم از دکتر شریعتی نقل شده بود در نقد روحانیت با مضامینی چون «اسلام منهای آخوند» و... از این‌رو، برخی این جریان را به تفکر شریعتی منتسب کردند اما به‌واقع هیچ ربطی چه در اندیشه، چه در استراتژی و چه در تشکیلات میان شریعتی و این گروه وجود نداشت!
45302

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان