بخشی از گزارش نیره خادمی در روزنامه اعتماد از زندگی زنان و دختران روستایی که عروسکها، کسب و کارشان شده است را بخوانید:
خدیجه هنگام ساعت خروسخوان روستای تاجمیر پلک باز میکند و بعد از صبحانه و کارهای خانه، سروقت نخ و سوزن، چوب، نمد، تکههای رنگارنگ دورریختنی پارچه و دکمههای درون صندوق کوچکش میرود. اگر از قبل بداند که از روی کدام الگو، باید عروسک را دست بگیرد که تکلیف معلوم است اگر نه؛ مینشیند و به پشتی تکیه میدهد. چشم میبندد و باز میکند به اهالی روستا فکر میکند؛ به سرگذشت آدمهای اطرافش، به صورت و لباس آنها و اینکه چه شغلی دارند و چگونه روزگار میگذرانند.
عکس تزئینی است
یک عروسک در دنیای خدیجه، تقریبا در همین حال و هوا خلق میشود و بعد داستان آن را با خط خود، روی پارچه مینویسد و به عروسک میدوزد. معمولا تا 11 شب روی عروسکها کار میکند اما اگر فردا، روز پست و تحویل چندین سفارش باشد تا یک و دو نیمه شب هم روی پارچهها قیچی میزند و سوزن میکشد.
اولینبار مادر بزرگ که حالا عمرش را به بقیه آدمهای روستا داده، برایش عروسک درست کرد و دستش داد. بعدها، مادر برایش عروسک درست کرد و او نحوه ساختن عروسکها را از مادر و مادربزرگ خود یاد گرفت. خدیجه، فاطمه، هاجر، گلبیبی، مهناز، فاطمه، هایده، زهره و بقیه کلندرزهیهای روستای تاجمیر در 10-12 سال گذشته، عروسک میسازند البته نه برای تفریح و بازی بچههای خودشان. عروسکها، محل درآمد این زنان و دختران هستند و از آن محل درآمد به خانواده کمک میکنند یا برای خود جهیزیه میخرند.
خودشان اینستاگرام ندارند و اغلب تولیداتشان را از طریق اینستاگرام برادر و پدر و همسر خود یا شرکت تعاونی الغدیر، سایت روستاتیش و نمایشگاه عروسکی که در تاجمیر و بیرجند دایر شده، میفروشند. حدود 60 نفر هستند؛ 60 زن جوان و میانسال و دختر بچههای 10-12 سال به بالا.
خدیجه کلندرزهی 36 ساله و مجرد، نخستین عروسک دستساز خود را دوازده سال پیش ساخته و پای آن قصه نوشته و به آن دوخته است. گاهی به قدری عروسک را دوست دارد که دلش نمیآید آن را برای فروش بگذارد اگر چه در نهایت تسلیم میشود و آن را میفروشد.
خدیجه تا کلاس پنجم درس خوانده و حالا عروسکسازی را دوست دارد: « از بیکاری خیلی بهتر است؛ سرگرمی خوبی است و درآمد هم دارد. میخواهم عروسکسازی را ادامه بدهم.
دلم میخواهد یک فروشگاه بزرگ عروسک در روستایمان داشته باشم و در آنجا عروسکها را با همه زنان روستا برای فروش بگذاریم. الان یا از طریق شرکت تعاونی عروسکها را میفروشیم یا سفارشهای دیگر. من اینستاگرام ندارم و فقط یک گوشی ساده دارم.
دوست ندارم سرگرم این گوشیها شوم ولی از طریق گوشی برادرم، گاهی سفارش میگیرم و برایشان ارسال میکنم.» میگوید؛ هر کاری سختی خود را دارد و سختی کار او هم سوزن، سوزن شدن دستهایش است: «الان دستهایم را که نگاه کنید متوجه میشوید که چقدر پوسته پوسته است. به هر حال این کار من است و گاهی تا نیمه شب برای انجام آن بیدار میمانم.»
دوست دارم درس بخوانم و دکتر شوم
خدیجه چندان به درس خواندن علاقه نداشته ولی در میان این زنان و دختران، کسانی هم هستند که دوست دارند درس بخوانند؛ دکتر یا مثلا معلم شوند. آتنا یکی از آنهاست، الان 13 سال دارد و از سال گذشته، عروسکسازی را از خواهر بزرگترش یاد گرفته و تا به حال 50 عروسک درست کرده است.
تا کلاس ششم، درس خوانده اما برای کلاس هفتم، مشکل بقیه بچههای روستای تاجمیر را دارد و با وجود درخواستهایشان، آموزش و پرورش برایشان مدرسه نمیسازد. البته از اهالی روستا، کسی عروسک نمیخرد و فقط باید منتظر گردشگر باشیم. گردشگر هم که خیلی کم است و اگر هم بیاید، ممکن است عروسک نخرد و سراغ صنایع دیگری برود.
قصه از کجا شروع شد؟
روستای تاجمیر در استان خراسان جنوبی و در میانههای راه سربیشه به سمت مرز ماهیرود، در دشتی بزرگ قرار دارد و از آنجاییکه روستا به صورت کشیده است اغلب مردم روستا، آن را با دو نام مجزای تاجمیر بالا و تاجمیر پایین صدا میزنند.
مردم این روستا، بلوچ هستند و سالهای پیش از انقلاب، عشایر کوچرو بودند. در زمستان روزگار را کنار دریاچه هامون و در زابل میگذراندند و تابستان به مناطق سردسیرتر میرفتند ولی با توجه به سیاستهای حاکمیتی یکجانشین شدند.
تاجمیرخان، از افراد معروف طایفه کلندرزهیها این روستا را ساخت و نام او نیز، برای همیشه روی این روستا ماند. سالها بعد، وقتی یک تیم تحقیقاتی برای ثبت عروسک بومی این منطقه در فهرست میراث ملی ناملموس به روستا رفته بود، دختر تاجمیر خان را به آنها معرفی کردند تا در ساخت میراث مادر و مادربزرگهای این روستا کمک کند.
عکس تزئینی است
زربخت کلندرزهی، دختر تاجمیر خان با اینکه سن زیادی داشت و حتی چشمهایش بر اثر آب مروارید، بهطور کامل نابینا شده بود ولی در به ثمر رساندن پروژه ثبت ملی عروسک سازگار با محیط زیست «دوتوک» نقش مهمی داشت.
زنی که سالها قبل، یکی از خانههای تاجمیر به عنوان جهیزیه از سوی پدر قسمت او شده بود و بخشی از آن را به پیشنهاد برادرش، حاجی گل میر خان تبدیل به موزه کرده بود اینبار از شکل ساخت عروسک به کارشناسان میراث میگفت. آنقدر گفت و آنقدر عروسک را به شکلهای مختلف دوختند و به دستان او دادند و لمس کرد تا در نهایت، آنچه دوخته شده بود را تایید کرد.
دولت حمایت نمیکند
این زنان عروسکساز اغلب با مشکلاتی هم روبهرو هستند از جمله نبود حمایتهای دولتی و با وجود اینکه عروسکهای دستسازشان در فهرست میراث ناملموس به ثبت رسیده است اما هنوز کدرشته صنایع دستی به آنها داده نشده است.
البته این زنان از محل شرکت تعاونی تحت پوشش بیمه روستاییان عشایر قرار گرفتهاند ولی دولت، هیچ حمایتی از آنها ندارد. عروسک دستساز دختر شتر سوار، عروسک دستساز اسب، عروسک دستساز نینیگل، عروسک دستساز نمایشی تاجمیر و عروسک جاسوییچی از جمله محصولاتی است که هر کدام با مشخصات و محدوده قیمتی 20 تا 170 هزار تومان، در این سایت ارایه شده است.
قبلا زنان بیشتری کار میکردند ولی حالا تعداد کمتر شده است مخصوصا پس از کرونا که به نوعی همهچیز تعطیل شد. دخترانی هم که این کار را انجام میدهند چشمانشان پس از مدتی ضعیف میشود و عینک میزنند. اگر روزی چشم و دست آنها کار نکند از عروسکها هم خبری نیست.