ماهان شبکه ایرانیان

مقاومت، پیروزی و سازش در فلسطین به روایت حسین جابری انصاری/

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است

جابری انصاری: ما در آخرالزمان نیستیم، این نبرد ادامه دارد و باید با همان عقلی که فرش ایرانی را می‌بافیم اداره شود، ذره و ذره، گره به گره و تار به تار باید جلو برود!

سرویس سیاست مشرق - گفتگو با حسین جابری انصاری از مدت‌ها پیش برنامه‌ریزی‌شده اما هر بار به دلایلی به‌هم‌خورده بود، می‌گوید نزدیک به سه سال سکوت کرده و حالا به خاطر فلسطین پای‌کار آمده است.

دیپلماتی که نزدیک به 30 سال از عمرش را پای مقاومت گذاشته و چهره ثابت در بسیاری از اجلاس‌های بین‌المللی با موضوع فلسطین بوده است.

مباحثه طولانی ما با این دیپلمات باسابقه بیش از سه ساعت طول کشید. در خلال گفتگوی ما، مسائل دیگری هم مطرح شد از جمله موضوعاتی چون ماجرای فایل صوتی ظریف و نگاه اصلاح‌طلبان به سیاست خارجی و فرجام توافق هسته‌ای و سیاست داخلی اما به دلیل اینکه مسئله و محور اصلی گفتگوی ما فلسطین و جنگ غزه بود، هرآنچه غیر از این موضوع بود محرمانه باقی خواهد ماند.

او در یک ظهر پاییزی به دفتر پایگاه خبری و تحلیلی مشرق آمد؛ مثل همیشه خاکی و صمیمی است، به او می‌گویم که برخی او را «دیپلمات چپ» می‌خوانند؛ این برچسب شمارا ناراحت نمی‌کند؟ همین جمله کافی بود تا مباحثه طولانی‌تر گردد، گاهی انتقاداتی را پاسخ داده و گاهی نیز چند پرسش ناتمام را روی میز باقی بگذارد.

وقتی بحثمان به آخرین قرار با حاج قاسم کشید؛ رنگ رخسارش تغییر کرده و متاثر می شود و از روزهایی گفت که دریکی از نشست‌های آستانه (درباره جنگ سوریه) شهید سلیمانی درباره یک ماجرای پیچیده اختیار عمل را به او واگذار کرده بود. جابری انصاری در بخش‌های مختلف وزارت خارجه مشغول به کار بوده و همین مسئله اشراف او را به مسائل بیشتر کرده است؛ مدت زمانی سخنگو بوده و در پاره‌ای اوقات نیز در دانشکده وزارت امور خارجه مشغول به تدریس بوده است. اما همه آگاهان منطقه جابری را به دوران همکاری‌اش در سمت معاون ویژه امور فلسطین اداره خاورمیانه وزارت خارجه می‌شناسند، دیپلماتی که با فلسطینی‌ها زندگی کرده و آداب سیاسی و خلق و خوی آن‌ها را بهتر از بسیاری دیگر می‌شناسد.

گفتگو با مردی که خودش روزنامه‌نگاری را دوست دارد و در یک کانال تلگرامی در حال رصد تحولات بین المللی است قابل‌توجه است. جابری انصاری مذاکره‌کننده‌ای با عقلی محاسبه‌گر است که جنگ در غزه را آخرالزمانی نمی‌بیند، او این روزها همان‌قدر که درباره برجام حرف های قابل توجهی دارد، به همان میزان برای فلسطین نیز نگران است. این گفتگو با چالش‌های خاص تاریخی، تحلیلی و سیاسی برای پژوهشگران مسئله فلسطین قابل بحث و نظر خواهد بود.

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است/ در مورد مقاومت فلسطینی کافه‌ای حرف نزنیم!/ هرکس پیشنهاد طرح «دو دولتی» بدهد مرض دارد!/ در تابوت صلح با اسرائیل جنازه‌ای نیست/ انتفاضه فلسطین محصول انقلاب اسلامی است/ ماجرای روزی که چریک‌های «ساف» هم عاشق گفتگو با اسرائیل شدند!

در ادامه گفتگوی مشرق با حسین جابری انصاری را می‌خوانید:

** نقطه آغازین بحث را از نتیجه عملیات «طوفان الاقصی» شروع کنیم، به نظر می‌رسد این عملیات و بعد از آن بیانیه محمد ضیف حکایت از آن دارند که دوران شکست، سرخوردگی، سازش و کرنش در برابر رژیم صهیونیستی به پایان رسیده و بعد از عملیات سیف‌القدس تا به امروز ادبیات مقاومت فلسطینی نیز تغییر کرده است، این تغییر سبک باعث دستاوردهای زیادی نیز شده و گویی منطقه را تحت تأثیر قرار داده است. نظر شما در این‌باره چیست؟

برای پرداختن به مسئله تحولات فعلی فلسطین باید به مقدمه‌ای از موضوع فلسطین اشاره شود و برخی ملاحظات آن نیز مطرح شود، از سال 1948 که تأسیس رژیم صهیونیستی است را باید دوره جنگ‌های کلاسیک با اسرائیل نامید که تا سال 1973 ادامه پیدا کرده و پس از آن پرونده‌ها بسته می‌شود. در واقع این مقطع تاریخی هم به لحاظ عملی و هم به لحاظ تئوریک با صلح کمپ دیوید در سال 1978 پرونده‌اش بسته می‌شود و بعد به‌طور کامل مختومه شده است.

** دوره‌ای که به جنگ‌های پان عربی معروف بوده و ادبیاتی جدید درباره فلسطین مطرح می‌شود و جمال عبدالناصر ایدئولوگ آن است...

بله این دوره که معروف به دوره جنگ‌های کلاسیک است، فلسطینی‌ها در این مقطع تقریباً خنثی هستند، یعنی توده‌های فلسطینی تماشاگر هستند، توده‌ها در انتظار منجی هستند.

** اینجا منجی برای فلسطین همان ارتش آزادی‌بخش عربی است؟

اصلاً یکی از اسرار پس پرده فاجعه نکبت در مهاجرت و آوارگی یک‌میلیون فلسطینی همین مسئله است، در دورانی که یک‌طرف ماجرا صهیونیست‌ها آدم می‌کشند ، روستا به روستا پیشروی می‌کنند و وحشت‌آفرینی می‌کنند، روی دیگر ماجرا آن است که مردمانی امید دارند که ارتش عربی خواهد آمد. وسایلشان را جمع می‌کنند و فرار می‌کنند که کشته نشوند و تصور می‌کنند که ما یک ماه یا حداقل دوماه دیگر برمی‌گردیم.

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است/ در مورد مقاومت فلسطینی کافه‌ای حرف نزنیم!/ هرکس پیشنهاد طرح «دو دولتی» بدهد مرض دارد!/ در تابوت صلح با اسرائیل جنازه‌ای نیست/ انتفاضه فلسطین محصول انقلاب اسلامی است/ ماجرای روزی که چریک‌های «ساف» هم عاشق گفتگو با اسرائیل شدند!

از قرارداد کمپ دیوید تا عادی سازی مجدد روابط اسرائیل و مصر‎

** البته این عبارت (یک ماه دیگر) ارتش عربی به داد فلسطین می‌رسد هنوز زمانش نرسیده است...

اصل ماجرا همین است، جنگ 1967 و شکست ارتش‌های عربی، تقریباً این نظریه این را دچار مشکل و بحران اساسی کرد. جنگ 1973 با حضور مصر و سوریه امید اندکی ایجاد کرد به‌ویژه، با پیروزی‌هایی که طرف عربی در ساعات و روزهای اول جنگ داشت. اما وقتی جنگ برده به جنگ باخته تبدیل شد، به سرعت ناامیدی تصاعدی شد و این مجوزی شد که یک جریان قوی در جهان عرب با پیشگامی سادات و بعد سازمان آزادی بخش فلسطین( ساف) شکل گرفت که گفت همه راه‌ها به رُم ختم می‌شود!

** منظور از رُم همان گفتگوهای سازش بود...

بله، آن‌ها گفتند راهی وجود ندارد جز اینکه با اسرائیلی‌ها و حامی بین‌المللی‌شان یعنی آمریکا مذاکره کنیم تا توافقی برسیم، با جنگ نمی‌شود کاری کرد...

** اینجا آغاز کمپ دیوید است و سازش جای مبارزه را می‌گیرد؟ انقلابی‌ها و مبارزان سرخورده به دنبال سازش می‌روند...

مقطع دوم از کمپ دیوید آغاز می‌شود که روند صلح و ایده سازش است. در این دوره ابتدا سازمان آزادی‌بخش فلسطین و دولت‌های عربی مصر را از اتحادیه عرب به دلیل خیانت اخراج می‌کنند، اجماع عربی شکل می‌گیرد و می‌گویند مصر خط خود را از جهان عرب جدا کرده است، مقر اتحادیه عرب هم از قاهره به تونس منتقل می‌شود و مصر تحریم می‌شود.

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است/ در مورد مقاومت فلسطینی کافه‌ای حرف نزنیم!/ هرکس پیشنهاد طرح «دو دولتی» بدهد مرض دارد!/ در تابوت صلح با اسرائیل جنازه‌ای نیست/ انتفاضه فلسطین محصول انقلاب اسلامی است/ ماجرای روزی که چریک‌های «ساف» هم عاشق گفتگو با اسرائیل شدند!

** در این مقطع ساف با سادات دچار اختلاف می‌شود...

در این شرایط ساف ظاهراً مخالفت می‌کند با سادات، اما بذر سازش و تئوری دو دولتی و قبول مذاکره از همین‌جا به‌صورت قاطع کاشته می‌شود، با این تفسیر که وقتی مصر به‌عنوان بزرگ‌ترین دولت عربی وارد مذاکره شد، ماهم دیگر چاره‌ای نداریم.

** این اختلافات زمینه تأسیس فتح است.

مراحل را باید پله به پله جلو رفت، سال 1965 جنبش فتح تأسیس می‌شود، سال 67 میلادی جبهه خلق فلسطین تشکیل می‌شود، 69 میلادی جبهه دموکراتیک از جبهه خلق درمی‌آید( انشعاب می‌کند) این‌ها گروه‌های تاریخی مقاومت فلسطین هستند، گروه‌هایی که برای یک یا حتی دو دهه قبل از انقلاب بوده و برخی از آن‌ها تا امروز هم فعال هستند.

** از این مقطع به بعد مقاومت شروع می‌شود؛ البته مقاومت چریکی که دل در سودای ادبیات آن مقطع جهان دارد، نگاه مارکسیستی پیداکرده و با مردم مسلمان فلسطین هم‌راستا نیست.

در دل دوره جنگ کلاسیک که هنوز خاتمه پیدا نکرده است، یعنی یک‌سوم آخر دوره جنگ کلاسیک، یک دوره جدیدی به‌آرامی شروع می‌شود به نام مقاومت، منتها به تعبیر من مقاومت نخبه‌ای.

** همین مقاومت تک‌خطی و چپ‌گرا؟

این‌ها خودشان را پیش‌آهنگ و پیشگام تعریف می‌کنند، چه گروه‌های ناسیونالیست مانند جبهه جنبش فتح، چه چپ گرایان مانند جبهه خلق و جبهه دموکراتیک. شبیه کاری که در زمان رژیم طاغوت، مجاهدین خلق (سازمان تروریستی منافقین) و چریک‌های فدایی یا حزب ملل اسلامی انجام می‌دهند. این‌ها بر اساس الگوی احزاب کمونیستی و انقلاب‌های کمونیستی، معتقدند که یک گروه پیش‌آهنگی باید به دل این سیاهی و تباهی بزند و جو اختناق را بشکند تا قیام توده‌ها راه بیفتد.

** اجرای میدانی تئوری «رژی دبره» که موتور کوچک روشن‌فکری چریکی، می‌تواند موتور بزرگ توده‌ها را به حرکت درآورد، در آن زمان می‌گفتند که مبارزه مسلحانه هم استراتژی است و هم تاکتیک...

در این مقطع جنس مبارزه چریکی است اما توده‌ها همچنان در خانه‌هایشان هستند، در این مرحله مقاومت شکل مقاومت چریکی و نخبه‌ای دارد؛ از نظر تاریخی در یک‌سوم آخر دوره جنگ کلاسیک، دوره مقاومتی به معنای نخبه‌ای آن آغاز می‌شود. این گروه‌های چریکی هر کدام می‌گویند که نماینده صحنه فلسطین مقاومت است، بنابراین ما باید سازمان آزاد بخش فلسطین را در اختیار بگیریم، مرحوم عرفات می‌رود رهبری سازمان آزادی‌بخش فلسطین را در دست گرفته و بقیه هم داخل سازمان وارد شده و سهمیه می‌گیرند، کمیته اجرایی را نیز میان یکدیگر توزیع می‌کنند که اکثریت با فتح بود و گروه‌های دیگر هم اقلیت بودند.

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است/ در مورد مقاومت فلسطینی کافه‌ای حرف نزنیم!/ هرکس پیشنهاد طرح «دو دولتی» بدهد مرض دارد!/ در تابوت صلح با اسرائیل جنازه‌ای نیست/ انتفاضه فلسطین محصول انقلاب اسلامی است/ ماجرای روزی که چریک‌های «ساف» هم عاشق گفتگو با اسرائیل شدند!

** اما مبارزه چریکی نخبه‌گرا هم دچار بحران می‌شود و وارد دوران سازش می‌شویم؛ چرا؟

در این دوران فلسطین وارد دوره سوم می‌شود که به آن دوره سازش می‌گویند، مصر از صف متحده عربی جدا می‌شود که با این مسئله ثقل نظامی را با تزلزل بزرگ مواجه می‌کند، در همین زمان است که هنری کسینجر می‌گوید که جنگ کلاسیک میان اعراب و اسرائیلی‌ها تمام شد، البته یک جمله دیگری هم دارد که می‌گوید بدون مصر جنگ اتفاق نخواهد افتاد و صلح بدون سوریه محقق نخواهد شد.

بخش اول تقریباً محقق می‌شود و تا امروز هیچ جنگ کلاسیکی با صهیونیست‌ها وجود نداشته است (جنگی که یک‌سوی آن دولت‌ها باشند) با خروج مصر جنگ کلاسیک خاتمه پیدا می‌کند، صلح در یک مقطعی بدون سوریه پیش می‌رود اما در آخر به بن‌بست می‌رسد...

دقیقا همان بن‌بستی است که الان در آن هستیم. می‌شود گفت کسینجر به‌عنوان یک استراتژیست این مسئله را تاحدودی درست پیش‌بینی کرده بود که صلح بدون سوریه محقق نخواهد شد. در آن دوران با ساف صلح می‌شود، با اردن صلح می‌شود، با لبنان در وهله اول صلح می‌شود، اما سوریه با ابر بازیگری که درصحنه لبنان و منطقه دارد، بازی را به هم می‌زند و قرارداد صلح لغو می‌شود، رئیس‌جمهور لبنان که این قرارداد صلح را امضاء کرده است، کشته می‌شود و دوره جدیدی در لبنان آغاز می‌شود.

جالب اینکه در سوریه هم کار به بن‌بست می‌رسد و بر سر جولان و حاکمیت و جزئیات به توافق نمی‌رسند و سوریه بیرون روند صلح باقی می‌ماند و تا به امروز هم خارج از روند صلح است.

مسئله آن است که ساف بااینکه اول با سادات بر سر مسئله مذاکره مشکل داشت، درنهایت در خط سادات می‌افتد و دقیقاً همان الگو و فرمول را پی می‌گیرد. در نهایت سازمان برای ایده سازش آماده می‌شود، جالب آنکه هنوز اسرائیلی‌ها سازمان را قبول ندارند و می‌گویند این‌ها تروریست هستند و ما با آن‌ها مذاکره نمی‌کنیم و این‌ها را اصلاً به‌عنوان نماینده ملت فلسطین به رسمیت نمی‌شناسیم.

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است/ در مورد مقاومت فلسطینی کافه‌ای حرف نزنیم!/ هرکس پیشنهاد طرح «دو دولتی» بدهد مرض دارد!/ در تابوت صلح با اسرائیل جنازه‌ای نیست/ انتفاضه فلسطین محصول انقلاب اسلامی است/ ماجرای روزی که چریک‌های «ساف» هم عاشق گفتگو با اسرائیل شدند!

** در این مرحله روایت‌شده است که رژیم صهیونیستی بر سر ساف در مذاکرات کلاه بزرگی گذاشت...

در اینجا اسرائیلی‌ها یک تاکتیک قوی اتخاذ می‌کنند که در خدمت استراتژی‌شان است که گران‌فروشی ارزان‌ترین اجناس با گران‌ترین قیمت است.

** یعنی همین موضوع نمایندگی ملت فلسطین توسط سازمان ساف را رژیم صهیونیستی به آن‌ها می‌فروشد.

اسرائیل در ابتدا ملت فلسطین را انکار می‌کرد، کم‌کم به‌اجبار واقعیت را می‌پذیرند که ملتی وجود دارد، اما ساف نماینده این ملت نیست. همین نمایندگی را به یک عقده تبدیل می‌کنند. به یک گره اساسی در ذهن عرفات و رهبری ساف و این جنس را به عالی‌ترین قیمت در اسلو به‌طرف فلسطینی می‌فروشند.

**نقد می‌گیرند و به فلسطینی‌ها نسیه می‌دهند...

چه می‌گویند به فلسطینی‌ها؟ می‌گویند ما قبول کردیم که شما (ساف) نماینده مردم فلسطین هستید و با شما حالا مذاکره می‌کنیم و شما را دیگر تروریست نمی‌بینیم.

** این در ازای چه چیزی بود؟

درازای بالاترین مسائل و امتیازاتی که از سازمان آزادی‌بخش فلسطین گرفتند اما درنهایت همه‌چیز به بن‌بست می‌رسد، چون همه‌چیز را نقد می‌گیرند و نسیه می‌دهند و آنچه را که باید بدهند نمی‌دهند.

**حالا چه چیزی را صهیونیست‌ها نقد می‌گیرند از ساف؟

اینکه هفتاد و هشت درصد خاک فلسطین که سال 48 اشغال‌شده، مال خود اسرائیلی‌ها است، ساف هم این را امضا می‌کند و می‌گوید این مقدار از خاک فلسطین برای شما و ما ادعایی نداریم.

** می‌ماند 22 درصد...

اسرائیلی‌ها این میزان را هم که ندادند، گفتند ما تازه پذیرفتیم که شما نماینده مردم فلسطین هستید، تازه باهم گفت‌وگو کنیم تا نتایج آن تدیون شود، گفتند در مرحله ابتدایی مقداری از غزه و اریحا را به شما می‌دهیم، حدود هفتاد درصد غزه را و در کرانه هم شهرک اریحا را به طرف فلسطینی منتقل کرده و گفتند فعلاً در همین‌جا یک سازمان خودگردان ایجاد کنید.

** این طرح الحاقاتی هم دارد مانند اداره کرانه باختری، اگر این مقطع را باز کنید جالب است.

ماجرای عجیبی است، اسرائیلی‌ها به ساف گفتند که در مرحله انتقالی اداره شش شهر عمده کرانه باختری را به شما می‌دهیم و در مرحله نهایی روی همه مسائل مذاکره خواهیم کرد،همه مسائل یعنی بازگشت آوارگان، مسئله قدس شرقی، مدل مرزها با دولت خارجی و شکل موجودیت آینده فلسطینی و همه موارد اختلاف میان دو طرف در ارتباط با آن 22 درصد خاک فلسطین، شیوه حاکمیت و همه تفاسیر دیگر، همه در مذاکرات مرحله نهایی مذاکرات تعیین تکلیف خواهد شد.

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است/ در مورد مقاومت فلسطینی کافه‌ای حرف نزنیم!/ هرکس پیشنهاد طرح «دو دولتی» بدهد مرض دارد!/ در تابوت صلح با اسرائیل جنازه‌ای نیست/ انتفاضه فلسطین محصول انقلاب اسلامی است/ ماجرای روزی که چریک‌های «ساف» هم عاشق گفتگو با اسرائیل شدند!

** درواقع فقط در باغ سبز را به رهبری فلسطینی نشان می‌دهند؟

می‌گویند شما وارد این تونل بشوید، در انتهای این تونل آن است که بر بخش غالب این 22 درصد باقی‌مانده حاکم خواهید شد، دولتتان را تشکیل می‌دهید و بخشی از آوارگان نیز بر می‌گردند، این را در قرارداد نمی‌گویند، در مذاکرات می‌گویند، هم آمریکایی‌ها، هم اروپایی‌ها و هم اسرائیلی‌ها این را فقط در لفظ می‌گویند و روی کاغذ چیزی ثبت نمی‌شود.

** با این سراب، از رهبری سازمان آزادی‌بخش فلسطین نقد می‌گیرند و نسیه به آن می‌دهند.

البته مدتی بعدازاین اقدام اعضای ساف پشیمان می‌شوند، در سال 2000 مذاکرات مرحله نهایی به بن‌بست می‌رسد و مرحوم عرفات از کمپ دیود به مصر برمی‌گردد و به شاخه نظامی جنبش فتح می‌گوید مقاومت را شروع کنید، به گروه‌های فلسطینی هم چراغ سبز می‌دهد، در این مرحله انتفاضه دوم شروع می‌شود.

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است/ در مورد مقاومت فلسطینی کافه‌ای حرف نزنیم!/ هرکس پیشنهاد طرح «دو دولتی» بدهد مرض دارد!/ در تابوت صلح با اسرائیل جنازه‌ای نیست/ انتفاضه فلسطین محصول انقلاب اسلامی است/ ماجرای روزی که چریک‌های «ساف» هم عاشق گفتگو با اسرائیل شدند!

** جمع‌بندی این بحث تا اینجا آن است که در سال 1978 راه سازش باز شد، ساف هم بعداً به آن پیوست و در نهایت سرش کلاه رفت...

یک مقطع را نباید جا انداخت و آن دورانی است که انقلاب اسلامی رخ می‌دهد. در اینجا اگر مصر از صف اعراب خارج‌شده و اختلالی به ضرر اعراب پیش‌آمده است، آمدن ایران و ظرفیت ایران، این اختلال را به نفع طرف عربی اعاده می‌شود و وضعیت بهبود پیدا می‌کند. به عقیده من تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران دو تحول بزرگ در فلسطین رخ می‌دهد که بر اساس بستر واقعیت‌های عینی این را می‌گویم. اول آنکه جنبش مقاومت نخبه‌ای فلسطین که در 1965 تقریباً ظهور پیداکرده است، حالا کم‌کم دارد صحنه را ترک می‌کند (مانند فتح و گروه‌های دیگر) دومین نکته آنکه جنبش‌های اسلامی مقاومت فلسطین با تشکیل و تأسیس جنبش جهاد اسلامی فلسطین در 1981 به صحنه می‌آیند و بلافاصله هسته‌ها شکل می‌گیرند و چند گروه به نام گردان‌های جهاد اسلامی نام‌های مشابه تأسیس می‌شود، دو سال بعد از انقلاب اسلامی این‌ها متحد می‌شوند و رسماً تشکیلات جنبش جهاد اسلامی شکل می‌گیرد؛ این دو اتفاق در تحلیل نهایی از اهمیت بالایی برخوردار است.

** مرحوم فتحی شقاقی، بنیان‌گذار جنبش جهاد اسلامی، از خروجی‌های مدرسه اخوانی فلسطین است، اما انتقاد دارد به رهبری اخوان مسلمین، چرا؟

اخوان برای انجام جهاد، یک فرایند گام‌به‌گام را طی می‌کند، می‌گویند سه مرحله باید انجام شود، اول دعوت، دوم مرحله سازمان‌دهی، تشکیلات، برنامه‌ریزی و طراحی و مرحله سوم را مرحله اقدام می‌بیند،اخوانی‌ها با این نگاه، ‌می‌گفتند هنوز مرحله اول و دوم تمام نشده است، لذا بعد از جنگ سال 1948 که جمعیت اخوان فلسطین و مصر مشارکت دارند، ‌در جریان مقاومت مسلحانه حضور ندارند و می‌گویند در حال آماده‌سازی دو مرحله اول هستیم، جهاد اسلامی به یک معنا از دل اخوانی‌ها بیرون می‌آید و از طرفی یک‌پا در جریان‌های ملی دارد.

** جوانان را جذب خود می‌کند...

بدنه جوان و اسلامی را سمت خودش جذب می‌کند، اخوان در اینجا با ریزش مواجه می‌شود، در میان توده‌ها و جوانان، چون می‌گویند مقاومت شروع‌شده اما شما اخوانی‌ها می‌گویید هنوز به زمان جهاد نرسیده‌ایم.

**این اولین تأثیر مستقیم انقلاب اسلامی بر مسئله فلسطین است.

به این معنا که جنبش مقاومت اسلامی فلسطین در قالب جهاد اسلامی شکل می‌گیرد، وارد صحنه می‌شود و ازآن‌پس تا امروز این جنبش مؤثر است. مسئله دومی که از اولی بسیار مهم‌تر است، مسئله انتفاضه است.انتفاضه 1987، هشت سال پس از انقلاب اسلامی ایران یک تحول دراماتیک، تحول بنیادین و تحولی با آثار درازمدت استراتژیک در فلسطین بوده و مستقیم تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران است، چراکه تئوری انقلاب اسلامی ایران و امام(ره) را می‌گیرد.

** تئوری انقلاب اسلامی ایران برخلاف گروه‌های مسلحی که خودشان را پیشاهنگ تعریف می‌کردند، نخبه‌گرا نبود...

‌ امام(ره) از هیچ‌کدام از یک این حرکت‌های مسلحانه حمایت نکرد، ‌امام (ره) به دنبال انقلاب مسلحانه نبود، توده‌ها به خیابان آمدند و انقلاب با رهبری امام (ره) پیروز شد و این مدل انقلاب ایران مدل امام خمینی (ره) بود.انقلاب اسلامی در ایران وابسته به گروه‌های پیشاهنگ، نخبه‌ای و انقلابی و حرکت‌های مسلحانه نبود بلکه انقلابی مردمی بود، این مدل در قالب انتفاضه وارد صحنه فلسطین می‌شود.

دوباره تکرار کنم که در مقطع اول توده‌ها در خانه‌هایشان هستند و منتظر ارتش عربی هستند. مقطع دوم مقاومت نخبه‌های، هنوز توده‌ها فعال نیستند. مقطع سوم خط سازش آغاز می‌شود و گروه‌های دیگر به آن خط می‌پیوندند، توده‌ها مجدداً منفعل هستند؛ اما در این مقطع چهارم که سال 1987 در فلسطین شروع می‌شود، به نظر من نقطه عطف در مسئله فلسطین است که تا به امروز ادامه دارد، شروع انتفاضه اول از 1987 تا 1991 میلادی است، چهار سال این انتفاضه ادامه پیدا می‌کند و هنوز وجود دارد.

** تا سال 1991 که رهبر سازمان آزادی‌بخش فلسطین در پی کنفرانس مادرید، انگیزه پنهانی سازش را آشکار می‌کند.

در این جا اتفاقی مهم افتاده است و چند عامل با هم جمع شده که از دل آن کنفرانس مادرید و اسلو بیرون می‌آید، مهمترین آن اسرائیل و ارتش آن در طی مدت انتفاضه است که مستهلک و دچار فرسایش شده‌اند.

** ارتش رژیم صهیونیستی در طول انتفاضه مستهلک شد؟

ارتش اسرائیل آماده جنگ کلاسیک و رویارویی با گروه‌های چریکی و نخبه بود، اما نمی‌توانست با توده عظیم فلسطینی از کوچک تا بزرگ که تنها سلاحش سنگ بود و فلاخن سنگ‌انداز است روبه‌رو شود، چند نفر آدم را می‌خواست بکشد؟

** دوربین هم در این مقطع آمده بود، خبرنگار و دوربین‌ها به صحنه آمده بودند، یعنی رسانه‌ وارد جنگ شده بود.

بله، از طرفی ارتش اسرائیل مستهلک‌شده و می‌خواهد خودش را از زیر فشار خلاص کند، در اینجا سازمان ساف خطای بزرگی می‌کند؛ در آن مقطع ساف دیگر از تأثیرگذاری مستقیم عملیاتی و مقاومتی خارج‌شده است، رهبری سازمان آزاد بخش فلسطین برای نشان دادن جایگاه افول کرده و از دست رفته تلاش می‌کند تا در انتفاضه مشارکت کند تا بگوید من هستم! منتها در انتهای خط اشتباه استراتژیکی بزرگی انجام داده و انتفاضه را امتیاز خود می‌کند تا سریع برود در مذاکرات! وقتی رهبری ساف را به تونس تبعید کردند، از طریق انتفاضه به صحنه تحولات بازمی‌گردد و جنس و بضاعتش را به‌طرف آمریکایی و اسرائیلی‌ها می‌فروشد، یعنی به‌طرف مقابل می‌گوید که من جنس داریم، این مردم حرف من را هم گوش می‌کنند و من در رهبری انتفاضه نقش اساسی دارم.

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است/ در مورد مقاومت فلسطینی کافه‌ای حرف نزنیم!/ هرکس پیشنهاد طرح «دو دولتی» بدهد مرض دارد!/ در تابوت صلح با اسرائیل جنازه‌ای نیست/ انتفاضه فلسطین محصول انقلاب اسلامی است/ ماجرای روزی که چریک‌های «ساف» هم عاشق گفتگو با اسرائیل شدند!

** خب طبیعی است که برای اینکه به صحنه برگردد، این را ابزار خود برای معامله قرارداد...

اینجا عقده برگشتن به صحنه از دریچه مقاومت ازنظر سازمان بسته‌شده و تنها دریچه مانده این است که از طریق مذاکرات پیش برود، آن مرضی که وارد سازمان آزاد بخش فلسطین شده به نام تئوری سازش و دو دولتی، اینجا دوباره بالا می‌آید و تبدیل به موضع رسمی سازمان آزادی بخش فلسطین می‌شود.

** اخیراً محمد خاتمی هم طرح دو دولتی را مطرح کرده است، البته موضعش تکراری است...

من ندیدم چنین چیزی ولی موضع ایشان درباره غزه خوب بود و من در کانال خود آن را بازنشر دادم.

** اینجا عرفات از این مدخل برمی‌گردد به غزه و از غزه می‌رود اریحا و آنجا توافقات اسلو شکل می‌گیرد.

نیاز اسرائیل برای جلوگیری از شروع انتفاضه و استهلاک شدید ارتش و نیز نیاز رهبری سازمان آزادی‌بخش فلسطین برای برگشتن به صحنه فلسطین از مدخل مذاکرات و همچنین نیاز آمریکا برای اینکه یک توازنی به سیاست خودش ولو در ظاهر بدهد، نیاز به پروژه صلح داشت.

** که در اینجا کنفرانس مادرید شکل می‌گیرد.

اینجا همان‌جایی است که گفتم اسرائیل به گران‌ترین قیمت عقده نمایندگی را به‌طرف فلسطینی می‌فروشند، نسیه می‌دهند، نقد می‌گیرند، هفتاد و هشت درصد فلسطین را می‌گیرند، بیست و دو درصد باقی‌مانده را طبق قرارداد اسلو می‌گویند اراضی متنازع علیه است، باهم مذاکره خواهیم کرد سر این 22 درصد.

** خب مذاکره هم مشخص است، متنی که مانند کلیات حافظ است که هرکس آن را باز می‌کند یک قرائت دارد، درست مثل برجام!

معلوم است که قرائت به نفع شما نخواهد بود. این کاری بود که صهیونیست‌ها در مذاکرات اسلو کردند. اسرائیلی‌ها تعمداً متن را شبیه کلیات دیوان حافظ نوشتند، چون هرکسی متن را می‌خواند می‌گوید به نفع من است. خب متن حقوقی و توافق بین‌المللی وقتی ابهام داشته باشد، به نفع زورگوتر تفسیر خواهد شد، چه کسی بیشتر زور داشت؟ طرف اسرائیلی، نتیجه مشخص بود! عرفات در سه‌کنج استراتژیکی که خودش آن را خلق کرده بود گیر افتاد

** سال 2000 برگشت که جبران کند و بازی را به هم بزند...

اما خائنین او را ترور کردند و از گردانه عرصه سیاست درس سال 2004 حذف شد.

** ایشان را شهید می‌خوانند.

من ایشان را شهید می‌خوانم, وقتی عرفات را می‌خواستند بکشند، اسرائیلی‌ها گفتند که عرفات مانع صلح است و اگر صلح پیش نمی‌رود به خاطر عرفات است که به قانع به حد خودش نیست، من معتقدم که عرفات را صهیونیست‌ها شهید کردند.

** حالا محمود عباس آمد جایش...

محمود عباس می‌گوید نه انتفاضه فایده دارد، نه مقاومت فایده دارد، نه سنگ‌اندازی فایده دارد، همه راه‌ها به رُم ختم می‌شود، باید با واشنگتن ببندیم، با اسرائیلی‌ها نمی‌توانیم کاری کنیم و جز این کاری از دست ما برنمی‌آید، انتفاضه فقط هزینه دارد! این را پشت دوربین‌ها و جلوی تلویزیون‌ها می‌گوید و موضع صریحش است.

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است/ در مورد مقاومت فلسطینی کافه‌ای حرف نزنیم!/ هرکس پیشنهاد طرح «دو دولتی» بدهد مرض دارد!/ در تابوت صلح با اسرائیل جنازه‌ای نیست/ انتفاضه فلسطین محصول انقلاب اسلامی است/ ماجرای روزی که چریک‌های «ساف» هم عاشق گفتگو با اسرائیل شدند!

**بعد از عرفات، محمود عباسی آمد که تا مغز استخوان معتقد به صلح است، پس چرا صلح پیشرفت نکرد؟

علتش آن است که صلح را اسرائیلی‌ها تبدیل کردند به پروژه دیپلماسی یا افکار عمومی و حالا حاضر نیستند تا منافع فلسطینی‌ها را تأمین کنند.

** دشمن حتی حاضر نیست به طرفداران سازش امتیازی بدهد تا آن‌ها بتوانند با سیلی صورت خود را سرخ نگه‌دارند، چه دوران جالبی...

محمود عباس از 2004 روی کار است، همان حرف عرفات را می‌زند، عرفات سال 2000 چه گفت؟ گفت آنچه را که جلوی من گذاشتید اگر امضا کنم، دیگر رهبر فلسطین نیستم و اگر به فلسطین بازگردم مردم مرا می‌کشند، به او یک در باغ سبزی نشان داده بودند و گفته بودند ته این تونل اهداف حداقلی تأمین می‌شود اما در مذاکرات گفتند آوارگان نمی‌توانند برگردند، قدس شرقی را نمی‌توانیم به شما بدهیم، قدس شرقی و غربی پایتخت یکپارچه اسرائیل است.

** به عرفات گفته بودند که یک روستا به نام ابودیس در شرق قدس شرقی به شما می‌دهیم، شما اسمش را بگذارید قدس شرقی

بله گفتند به آنجا بگویید پایتخت دولت فلسطینی، ماهم با شما دعوا نمی‌کنیم. آوارگان هم برنمی‌گردند، چیزی به نام مرز خارجی نیز وجود نخواهد داشت، موجودیت آینده فلسطینی وجود ندارد و مرز در اختیار ما است، هوا در اختیار ما است. خلاصه‌اش این بود که آقا همینی را که تا دوره انتقالی دادیم گرفته و خیرش را ببینید، بقیه ندارد( با خنده)

** سؤال این است که چیزی را در دوره انتقالی به فلسطینی‌ها دادند؟

خنثی کردن انتفاضه، چون وقتی اسرائیلی‌ها در شش شهر کرانه باختری بودند، اصطکاک روزمره با توده‌های فلسطینی داشتند، وقتی از شهرها بیرون رفتند و نیروی خودگردان آمد، دیگر صهیونیست‌ها در دسترس فلسطینی‌ها نبودند که بخواهند به آن‌ها سنگ بزنند، مردم برای مبارزه با اسرائیل باید بروند بیرون شهر و برای اینکه بیرون شهر بروند باید از حلقه امنیتی نیروهای خودگردان رد شوند! یعنی آن‌ها در ازای امتیازات بسیار بزرگی که گرفتند، از مرحوم عرفات که نماد انقلاب فلسطینی است، حداکثر استفاده را کردند، گفتند هفتاد و هشت درصد فلسطین برای ما، بیست و دو درصد باقی‌مانده متنازع علیه است، یعنی هم ما مدعی آن هستیم و هم شما، عرفات این‌ها را امضا کرده است.

** اینجا عملاً قطعنامه 242 و 338 شورای امنیت را هم لغو کرده‌اند.

این قطعنامه می‌گوید که اسرائیلی‌ها از این 22 درصد باید عقب‌نشینی کنند. از دید بین‌المللی هم این 22 درصد اراضی اشغالی است، اما وقتی رهبری فلسطینی خودش می‌آید این را امضا می‌کند که این‌ها اراضی متنازع علیه است دیگر موضوع عوض می‌شود. تا الان اراضی اشغالی بود، اما دیگر تبدیل شد به اراضی متنازع علیه! سر این اراضی بین دو طرف دعوا بوده و هنوز هم این درگیری ادامه دارد.

** جنبش حماس هم‌زمان با انتفاضه 1987 تأسیس می‌شود. تاریخ شکل‌گیری جنبش حماس هم‌زمان با تاریخ شکل‌گیری انتفاضه است با تفاوت یکی دو ماه. اینجا به نظر من نقطه عطف بزرگی است که فلسطین را وارد مقطع جدیدی می‌کند.

این مقطع که تا امروز ادامه دارد، بخش زیادی‌اش برای صلح و ورود ساف به مسیر تئوری سازش و فریبی که بر سر مذاکرات خورده سوخت می‌رود. بنده به‌عنوان یک کارشناس معتقدم که اگر انتفاضه 1987 با همان اوج با همان هزینه‌هایی که تولید می‌کرد ادامه پیداکرده بود، سال‌ها قبل کرانه قبل رود اردن مانند غزه 2005 آزادشده بود، چون آتش‌فشان بود، توده‌ها درصحنه بودند و اسرائیل مستهلک‌شده بود.

** خب رهبری فلسطین در مذاکرات رو دست خورد...

منتها عرفات این فهم استراتژیک را داشت که رو دست خورد، بدجورهم رو دست‌خورده است و آمد تا جبران کند، واقعاً آمد تا جبران کند اما ترورش کردند، فرصت پیدا نکرد برای جبران! اما محمود عباس در عوالم خودش است، حرف‌هایی که می‌زند قابل‌فهم نیست، نه می‌تواند صلح را پیش ببرد نه مقاومت کند. ربع قرن است که صلح از سال 2000 متوقف است. من همه‌جا گفته‌ام و نیز اینجا میگویم، در تابوتی که اسمش روند صلح است، جنازه‌ای هم وجود ندارد، تابوت خالی است.

** در ایران برخی از تحلیلگران می‌گویند چرا این‌ها صلح نمی‌کنند؟

خب اصلاً صلحی وجود ندارد. صلح از سال 2000 تا امروز متوقف‌شده است، چون طرف اسرائیلی اول خط نقد گرفته است و چیزی را که باید به فلسطین‌ها بدهد را نسیه کرده به آینده، در سال 2000 نیز حق فلسطینی‌ها را نداده است، از این روشن‌تر دیگر؟

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است/ در مورد مقاومت فلسطینی کافه‌ای حرف نزنیم!/ هرکس پیشنهاد طرح «دو دولتی» بدهد مرض دارد!/ در تابوت صلح با اسرائیل جنازه‌ای نیست/ انتفاضه فلسطین محصول انقلاب اسلامی است/ ماجرای روزی که چریک‌های «ساف» هم عاشق گفتگو با اسرائیل شدند!

** بنابراین روند صلح عملاً دچار بن‌بست است، هم تئوریک و هم از نظر عملیاتی و آنچه باقی‌مانده است تئوری انتفاضه و مقاومت مردمی است، یعنی مقاومت مدل حزب‌الله در لبنان...

فرق این مقاومت با مقاومت نخبه‌گرا آن است که مقاومت مردمی در بستر کار می‌کند، یعنی حزب‌الله لبنان درست است یک گروه بوده اما مستظهر به پشتیبانی در بدنه شیعه لبنان است و در یک حلقه بزرگتر هم بخش زیادی از اهل سنت و بخش زیادی از مسیحیان از آرمان آزادی اراضی اشغالی لبنان و کار مقاومت حزب‌الله حمایت می‌کردند، لذا شما می‌بینید که تا سال 2000 که دوران اوج‌گیری اجماع ملی است کار مقاومت را پیش می‌برد.

*حضرت آقا بعد از حمله 7 اکتبر فرمودند که رژیم ضربه غیرقابل‌ ترمیم خورد، وضعیت اسرائیل چه می‌شود؟ شما گفتید اگر انتفاضه ادامه پیدا می‌کرد، رژیم مستهلک می‌شد و عقب‌نشینی می‌کرد، الان هم به نظر می‌رسد سیستم عصبی رژیم ازنظر اطلاعاتی و نظامی ضربه خورده است. آینده را چگونه می‌بینید؟

مابعد از هفت اکتبر شاهد شکل‌گیری مجموعه از ادبیاتی جدید در ایران هستیم که تکلیف مقاومت در آینده را روشن کرده است.

** سناریوهای ذهنی مختلفی درباره طوفان الاقصی در فضای مجازی نقل شده است از جمله آن که روس‌ها این عملیات را طراحی کرده‌اند، این‌ها در جنگ اوکراین گیرکرده‌اند و آمده‌اند اینجا که بازی را به هم بریزند...

مستندشان این است که روس‌ها در اوکراین گیرکرده‌اند حالا اینجا آمده‌اند این کار را کرده‌اند، بعضی‌ها یک نبوغ بالاتری به خرج می‌دهند، این دیگر اوج نبوغ است، بعضی از دوستان می‌گویند این کار خودشان است، عین حرف‌هایی که در کافه می‌زنند...

** مثلاً می‌گویند نتانیاهو و صهیونیست‌ها خودشان این را طراحی کرده‌اند و حماس را هم بازیچه خودشان کردند که هم از بحران سیاسی داخلی دربیایند...

به نظر من پایان زندگی سیاسی نتانیاهو با همه زرنگی‌ها، زیرکی‌ها و هوش سیاهی که دارد نزدیک است، او ربع قرن در سیاست اسرائیل با همه پیچیدگی‌هایش باقی‌مانده و بقیه بازیگران را حذف کند، اما پس از طوفان الاقصی نتانیاهو تمام شد.

*** این جنگ پایان زندگی سیاسی نتانیاهو خواهد بود...

اگر مانند اولمرت محاکمه نشود و مسائل دیگر سرش درنیاید، خیلی شانس آورده است.

** ممکن است از طرف نیروهایی در داخل مناطق اشغالی ترور شود؟

در رابطه ترور نتانیاهو، مانند اتفاقی که برای اسحاق رابین افتاد؟ این کار را راست‌های تندرو باید انجام دهند! رابین متهم به چپ بودن شد، آن زمان چپ در قفس اتهام بود که اهل امتیاز دادن است و همین راست‌های مذهبی و سکولار چند سال تبلیغات کردند که چپ‌ها به آرمان قوم ملی و مذهبی یهود دارند خیانت می‌کنند و شخصی به نام ایگال عمیر گفت به من الهام شده بود که او را بکشم و زدم کشتم!

** از اثرات عملیات طوفان الاقصی دور نشویم...

عملیات 7 اکتبر یک شکست همه‌جانبه سیاسی، ‌امنیتی و نظامی برای رژیم صهیونیستی است، یک شکست همه‌جانبه! نتانیاهو اولین قربانی این جنگ بعد از پایان آن خواهد بود. یک تحول بسیار مهم دیگر آن است که اسرائیل تأسیسش و تداوم فقط مبتنی بر یک قدرت مادی نبوده است، یعنی قدرتی که روی زمین فراهم کردند، بلکه مستظهر به عملیات تصویرسازی بود، یعنی اگر قدرتش 10 بوده، به انداز 1000 تصویرسازی کرده است. تأسیس و تداوم اسرائیل تا به امروز مربوط به این فرمول است، یعنی هرچه قدرت تصویری داشته، قدرت مادی فراهم کرده است، هم در مرحله تأسیس و هم در مرحله تداوم.

** نسل مؤسس اسرائیل جنایت کرد، زور گفت، آدم کشت، حق دیگران را نقض کرد، اما یک پروژه مادی را به نتیجه رساندند.

مسئله این است که این تصویرسازی با این عملیات، همچنین با پیروزی سال 2000 لبنان و پیروزی غزه در 2005، شکاف‌هایی در آن ایجاد شد. پروپاگاندایی که این‌ها کردند و تصویری سازی شکست‌ناپذیری فروریخت. دومین دستاورد این عملیات آن بود که فلسطین را مسئله غیر تاریخی کرد زیرا گاهی در بعضی تحلیل‌ها مسائلی مطرح می‌شود که گویی درباره یک مسئله تاریخی صحبت می‌کنیم. مثلاً می‌گویند 200 سال قبل شمال ایران با ترکمانچای از ایران جدا شد رفت، حالا برگردیم دوباره سر این مسئله دعوا کنیم! در رابطه با فلسطین هم همین را می‌گویند، میگویند یک‌زمانی فلسطینی‌ها اینجا بودند آلان آنجا را یک عده دیگر گرفتند و حکومت تشکیل دادند تمام شد رفت؛ یعنی معتقدند ما با یک مسئله تاریخی مواجه هستیم، اما برخی می‌گویند این مسئله تاریخی را ول‌کنید!

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است/ در مورد مقاومت فلسطینی کافه‌ای حرف نزنیم!/ هرکس پیشنهاد طرح «دو دولتی» بدهد مرض دارد!/ در تابوت صلح با اسرائیل جنازه‌ای نیست/ انتفاضه فلسطین محصول انقلاب اسلامی است/ ماجرای روزی که چریک‌های «ساف» هم عاشق گفتگو با اسرائیل شدند!

** وقتی وسط این حرف‌های شبه روشنفکری یک عده رزمنده صبح هفت اکتبر از غزه بیرون می‌زنند و دو برابر جغرافیای نوار غزه پیشروی می‌کنند، هفت شهرک بزرگ صهیونیستی را آزاد می‌کنند و هرچه می‌خواهند بار می‌زنند (از اسناد، مدارک، لازم و ...) وقتی چنین قدرتی درجایی شبیه به غزه فراهم‌شده است، با این درجه از پنهان‌کاری و انجام چنین عملیاتی در این ابعاد، چه تضمینی برای جامعه صهیونیستی وجود دارد که به اینجا آمده و امنیت داشته باشند؟

بااینکه ابعاد نظامی و امنیتی این اتفاق خیلی مهم و در تاریخ منازعه فلسطینیان بی‌نظیر است، اما ابعاد سیاسی این اتفاق بسیار بزرگ‌تر است، چراکه کل گفتمان جبهه راست را که از سال 2003 تا آلان (20 سال) هرچه که بافته بودند را رشته کرد. راست‌ها می‌گفتند مسئله فلسطین تمام است و دیگر لازم نیست چیزی به فلسطینی‌ها بدهیم، ‌نتانیاهو تا همین دو ماه قبل در مجمع عمومی سازمان ملل چه گفت؟ گفت فلسطینی‌ها 2 درصد اعراب هستند و ‌ما داریم با بقیه اعراب صلح می‌کنیم، یعنی این فلسطینی‌ها را ول‌کنید اهمیتی ندارند. خب ملتی که چنینی کار کارستانی را انجام می‌دهد، یعنی یک شکاف بزرگ در این تصویرسازی ایجاد کرده است، تمام گفتنمان بافته‌شده دو دهه راست اسرائیل را ویران کرد، در این میان روند عادی‌سازی دچار سکته مغزی و هم‌زمان قلبی شد.

** عادی‌سازی مختل شد...

این بدان معنا نیست که دیگر عادی‌سازی نخواهد شد، بلکه بخشی از آن بستگی به نتایج این نبرد فعلی دارد، حتی اگر صهیونیست‌ها (در ناممکن‌ترین حالت ممکن) بتوانند کل غزه را بگیرند، اعراب فهمیده‌اند که همین فلسطینی به‌ظاهر ضعیف، همین انسان با همه محدودیت‌ها و محرومیت‌ها که در یک زمین کوچکی که از زمین و دریا و هوا محاصره است، وقتی چنین کارستانی در ابعاد امنیتی، نظامی و سیاسی می‌کند، یعنی روندها تغییر کرده است.

** مذاکره‌کننده عرب هم متوجه شرایط شده است، درست است که خلل در فهم استراتژیک دارند، اما آن‌قدر نافهم نیست. روندها را درک می‌کند، مگر می‌شود مذاکره‌کننده عرب بعدها که احتمالاً سراغ عادی‌سازی می‌آید، این معادله را نادیده بگیرد.

معمولاً دولت‌های عربی این کار را می‌کنند و دوباره سراغ عادی‌سازی می‌روند، ‌چون از ملت‌های خودشان منفصل هستند و فشار خارجی روی آن‌ها است اما دیگر معادله مانند قدیم نیست و شرایط تغییر کرده است.

** با همه این اوصاف سرنوشت جنگ چه خواهد شد؟

من صحنه فلسطین را صحنه آخرالزمانی نمی‌بینیم هنوز! الان ما دو با تحلیل همراه با افراط‌وتفریط داریم در خوانش صحنه فلسطین روبرو هستیم، تحلیل افراطی این است که میگویند کار اسرائیل تمام است و آخر خط است، من هنوز همچنین حالتی نمی‌بینم.

** تلاش دشمن حذف حماس است.

حماس حذف شدنی نیست، چراکه یک گروه چریکی یا نظامی نیست، ‌حماس نظامی، فرهنگی، فکری، تفکر و اندیشه است، حماس یعنی مجمع نهادهای اجتماعی، حماس یعنی مجموع مساجد و روحانیت فلسطینی، حماس یعنی مجموعه‌های آموزشی و تربیت فلسطینی، دانشگاه‌ها، مؤسسات علمی، مدارس و ... حماس یعنی حداقل یک سوم جامعه فلسطینی، این چنین تشکیلاتی حذف شدنی نیست.

** البته که بدنه آن بسیار بیشتر از یک‌سوم است...

من دارم کف مسئله را می‌گویم، بنابراین حماس قابل‌حذف نیست و مهم‌تر آنکه پرچم مقاومت اگر از دست یک گروهی بیفتد، یک گروه دیگر آن را بلند خواهد کرد. تا مادامی‌که اشغال است، حتماً مقاومت است. آلان اگر می‌بینید که فرماندهان اسرائیلی و مقامات صهیونیست 24 ساعته در حال سخنرانی و رجز خواندن هستند، به این دلیل است که درصحنه کم آورده‌اند، درصحنه عمل ضربه خورده‌اند، درواقع از ضفعشان است که دارند داد و بیداد می‌کنند، کسی که قوی باشد نیاز به این‌همه سخنرانی ندارد.

جنگ هنوز به مرحله آخر الزمانی نرسیده است/ در مورد مقاومت فلسطینی کافه‌ای حرف نزنیم!/ هرکس پیشنهاد طرح «دو دولتی» بدهد مرض دارد!/ در تابوت صلح با اسرائیل جنازه‌ای نیست/ انتفاضه فلسطین محصول انقلاب اسلامی است/ ماجرای روزی که چریک‌های «ساف» هم عاشق گفتگو با اسرائیل شدند!

** در جنگ سال 2006 یادتان هست که کاندولیزا رایس گفت از رحم این جنگ، خاورمیانه جدید زاییده خواهد شد، خب رایس الان کجاست؟ خاورمیانه جدید کجاست؟ پس چرا الان مدام پیغام می‌دهند که حزب‌الله وارد عمل نشود؟ مگر در جنگ 2006 اسرائیلی‌ها نگفتند ما حزب‌الله را ریشه‌کن می‌کنیم؟

اسرائیل می‌ترسد اتفاقی برایش بیافتد در درون غزه که هفت اکتبر در مقابلش کوچک باشد. آلان سه هفته است دارند نیرو جمع می‌کنند تا در باتلاق گیر نکنند، در مصاحبه رهبران فلسطینی شنیدم که نیروهای دلتای آمریکا آمده است. مشخص است که آمریکا می‌آید تا درصحنه مدیریت کند، به‌هرحال صحنه زمینی بسیار سخت است و اسرائیل نه راه پس دارد و نه راه پیش.

** چرا با آتش‌بس مخالفت می‌کنند؟

چون اگر آتش‌بس بشود، یعنی اسرائیل تمام شد و باخت! نبرد استراتژیک هفت اکتبر با پیروزی فلسطینی‌ها خاتمه پیداکرده است و این آغاز یک مرحله بزرگ و جدید خواهد بود.

** الان بعضی در منطقه می‌گویند ایران کجاست؟ چرا حزب‌الله ورود نمی‌کند؟ چرا جنگ تمام‌عیار صورت نمی‌گیرد؟

بار دیگر می‌گویم که من صحنه فلسطین را اکنون آخرالزمانی نمی‌بینیم، بلکه یک صحنه زمان‌دار می‌بینم؛ یعنی هنوز در افق روشن مقاومت و انتفاضه باید ادامه پیدا کند، این خط استراتژیک نباید عوض شود، باید جلو برود تا اسرائیلی‌ها را ذله کند و آنها از درون با فروپاشی روبه‌رو شوند، ما یک پروسه داریم که زمان‌بر است. یک‌روند است و پروژه نیست، آزادی فلسطین یک پروژه نیست، البته من علم غیب ندارم که اتفاقات دیگر و غیرمترقبه را پیش‌بینی کنم!

** در حال حاضر گروه‌های مقاومت در کرانه باختری ورودی نداشتند و یا حداقل انتظار این بود که در موج اول حملات اکتبر، با حضور نیروهای مقاومت در کرانه شرایط تغییر کند.

در کرانه متأسفانه اتفاقاتی که افتاده است، مربوط به تحولات بعد از اسلو است. بزرگ‌ترین موفقیت اسرائیل در اسلو این بود که اداره شهرهای عمده جمعیتی فلسطینی در کرانه باختری را داد دست تشکیلات خودگردان، خودش را بیرون کشید و ارتشش را آزاد کرد. دورتادور این شهرها رژیم است اما در درون شهر توده‌های فلسطینی و صهیونیستی دیگر با یکدیگر اصطکاک ندارند. خب این باعث شد تئوری انتفاضه آنجا دچار بحران شد.مسئله بعدی این است که بعد انتفاضه دوم، شارون کرانه باختری را شخم زدوده هزار نیروی مقاومت را زندانی کرده و هسته‌های مقاومت جهاد، حماس و فتح و گروه‌های دیگر را نابود کرد و به همین دلیل تا سالها مقاومت در کرانه متوقف شد.

خط قرمز ایران و حزب‌الله در جنگ غزه را چه چیزی تعریف می‌کنید؟ برخی می‌گویند که ورود زمینی ارتش رژیم به غزه می‌تواند واکنش حزب‌الله و جبهه مقاومت را در پی داشته باشد. این خط قرمزی که ما تا آخرالزمانی شدن درگیری داریم چه چیزی است؟

شما صحنه را آخرالزمانی می‌بینید؟ خب در آخرالزمان همه برگه‌ها باید رو شود، اگر معرکه فیصله بخش است، باید همه سلاح‌ها بیرون بیاید، بستگی به خوانش صحنه ندارد اما من صحنه فلسطین را آخرالزمانی نمی‌بینیم، فردی که عقل استراتژیک دارد و افق خوانی و روند خوانی دارد، هیچ‌گاه حرف احساساتی نمی‌زند، درست است صحنه پر از احساسات است و هرکس بر این خون‌ها گریه نکند، سنگدل است و از سنگ، سنگ‌تر است، اما این‌یک صحنه است، یک صحنه هم‌خوانش استراتژیک روندها است، در خوانش استراتژیک دست‌ها روی ماشه است، بدون تردید و تعارف هم نداریم؛ اما آیا شلیک خواهد شد؟ بستگی دارد که صحنه آخرالزمانی باشد یا نه‌دوم اینکه شلیک به نفع مقاومت و مجموع روندی که دارد پیش می‌رود؟ کاری که مقاومت کرده و باید ادامه دهد، مهندسی معکوس کردن استراتژی اسرائیل است.

** رژیم یک استراتژی سه ستونی داشت، بن گورین سه اصل داشت...

بله مهندسی معکوس مقاومت که خداوند طراحان اصلی را رحمت کند عکس همین سه اصل بن‌گورین بود، یعنی اول جنگ باید به درون فلسطین باز گردد و آنجایی که اشغال‌شده و باید آزاد شود، دوم آن‌ها غافلگیری می‌کردند، اکنون مقاومت باید غافلگیری کند. هفت اکتبر اوج غافلگیری مقاومت است و اصل سوم، به‌جای جنگ‌های کوتاه‌مدت برق‌آسا و پیروزی‌های سریع، ‌ نبردهای طولانی‌مدت فرسایشی انجام شود.

ذره‌ذره باید اسرائیل خورده شود تا از بیرون و درون با فروپاشی مواجه شد تا مجبور به عقب‌نشینی شود؛ مانند همان کاری که در سال 2005 در غزه شد و قبل آن در سال 2000 در لبنان شد، همین کار باید در کرانه باختری نیز تکرار شود، بعد که کرانه آزاد شود، باید فکر مراحل بعد را کرد. بنابراین با مرحله مرحله‌ها مواجه هستیم. ما در آخرالزمان نیستیم، این نبرد ادامه دارد، نبرد در جریان است، با نفس طولانی، با همان عقلی که فرش ایرانی را می‌بافد باید اداره شود، ذره و ذره و گره به گره باید جلو برود!

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان