«سید جمال هادیان طبائی زواره» از آن دسته آدمهایی است که شیفته فرهنگ ایران است. سالهاست که در حوزه فرهنگ پژوهش می کند و می نویسد و بیش از 15 جلد کتاب و دهها یاداشت تحلیلی و انتقادی از او منتشر شده است. کارهای نو و ابتکاری او در حوزه فرهنگ و هنر و ارتباطات مورد استناد بسیاری از محققان است. هادیان سالها مسئولیتهای اجرایی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری تهران، سازمان ملی استاندارد و وزارت ارتباطات به عهده داشته و سرد و گرم کار کردن در دولت را چشیده است. به بهانه اتمام تألیف جدیدترین کتاب او با موضوع توسعه کشورهای حاشیه خلیج فارس و در آستانه دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی محمد مهاجری با او گفتوگویی انجام داده که در پی میآید. هادیان نامزد دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و عضو فهرست ائتلاف صدای ملت است.
* در سوال اول به یکی از چالشهای مهم کشور میپردازیم. بر اساس اعلام رصدخانه مهاجرت در سال گذشته وارد مرحلۀ مهاجرت تودهوار شدهایم. به این معنا که در گروه پزشکان، پرستاران، فناوران و سایر گروههای تخصصی شاهد موجی از مهاجرت هستیم. به نظر شما یک دفعه چه اتفاقی افتاد که سرعت مهاجرت افزایش یافت و جوانان تحصیلکرده مصمم شدند ترک وطن کنند و برای تحصیل، کار یا زندگی رفتن را بر ماندن ترجیح دادند؟
دلایل مهاجرت واضح است. معمولآً دو عامل عمده موجب مهاجرت نخبگان میشود: اول نا امیدی از بهبود وضع موجود که البته برای برای همۀ مردم صدق میکند. در این میان شرایط مهاجرت برای نخبگان، جوانان، صاحبان ایده، دانش، مهارت و سرمایه مهیاتر است. کار به جایی رسیده که برخی از خانوادهها به مهاجرت فرزندان دبیرستانی و ابتدایی خویش رضایت دادهاند چون از آینده و امنیت آنها با ادامه وضعیت فعلی نگرانند.
دلیل دوم اختصاصیتر است. برای مثال به محض اینکه چند جوان با استعداد بنیان کسبوکار نویی را راه میاندازند و موفق میشوند سروکله نهادها و سازمانهای انحصارطلب و تمامیتخواه پیدا و سهمخواهی شروع میشود. این زیادهخواهی تا جایی پیش میرود که بانیان کسب وکارهای نو خسته و درمانده رفتن را بر ماندن ترجیح میدهند. البته عوامل دیگری نیز صاحبان کسب و کار را به مهاجرت ترغیب میکند.
برای مثال زیرساخت های شبکه محابراتی و اینترنتی برای کسب وکارهای نو بسیار مهم است. وقتی دولت بر فیلتریک شبکههای اجتماعی پافشاری میکند. وقتی قوانین مرتب تغییر میکند، وقتی مراجع سیاستگذاری و تصمیمگیر متعدد است و معلوم نیست فرمان دست چه کسی است! وقتی مطبوعات و رسانهها تنگنا قرار میگیرند و محدود میشوند، وقتی سانسور و محدودیت به بهانه مصلحتاندیشی رایج میشود دیگر انگیزهای برای نخبگان و کارآفرینان باقی نمیماند. در دوسه سال اخیر شاهد افت فعالیتهای حوزه استارتآپی و و اکوسیستم اقتصاد دیجیتال بودهایم که پیامد سیاستگذاریهای سطحی و محدودیتزای این چنینی بود. اصولاً فرهنگ اجتماعی ما این گونه است که سیستم حاکم افراد بلندتر و داناتر را برنمیتابد.
من نام آن را مدیریت شمشادی گذاشتهام. شمشاد گیاه زیبایی است که به عنوان حصار سبز استفاده میشود و قابلیت فرمدهی و تشکیل اشکال زیبا در فضای سبز دارد. بعضیها نمیتوانند بلند شدن شاخههای جدید شمشاد را تحمل کنند و مرتب با قیچی باغبانی به جان شاخهها میافتند و آنها را با شاخههای قدیمیتر هماندازه میکنند اما بالعکس برخی دیگر قدر شاخههای جدید را میدانند و با آنها شمشادهای دو یا چند طبقه با اشکال زیبا و سایه لذتبخش میسازند. سیستم مدیریت در دولت ما مدل اول است و آدمهای داناتر و صاحب ایده را برنمیتابد و این مشکل فرهنگی بزرگی است که باید برای آن راه چارهای اندیشید.
* کلانشهری که درگیر معضلات فراوان است و از مدیریت ضعیف شهری رنج میبرد. آلودگی هوا، ترافیک، فروش تراکم، معضلات حاشیهنشینی، فرهنگی و اجتماعی، خدمات شهری ضعیف، بینظمی و شلختگی! برای تغییر وضعیت فعلی تهران چه پیشنهادی دارید؟
من سابقه کار در شورای شهر و شهرداری را دارم و مداوم با خبرنگاران حوزه شهری در ارتباطم. در هیچ دورهای وضعیت مدیریت شهری در تهران اینقدر فشل، ناتوان و ناکارآمد نبوده است. حداقل انتظار مردم از مدیریت شهری این است که شهر را تمیز ببینند و از حمل و نقل راحت استفاده کنند اما هر صبح که از خانه بیرون میآیید با شهری شلخته، کثیف و نازیبا روبرو میشوید.
خدمات شهری فشل است. مردم در ناوگان محدود و مستعمل خطوط بی آرتی و مترو له و لورده میشوند. موش همه شهر را گرفته اما شهرداری مشغول تبلیغات بی خاصیتی است که پشیزی برای رفاه و بهداشت و آسایش مردم ارزش ندارد. در تامین اتوبوس و واگن مترو ناتوانید اما دنبال تراموا هستید؟! عجیب است! میخواهید با چهارتا اتوبوس و تاکسی برقی آلودگی هوا را برطرف کنید؟! خندهآور است! امروز در شهرداری شاهد همان وضعیتی هستیم که «در چشمان مردم نگاه میکند و دروغ میگوید» و به جای برطرف کردن مشکلات مردم دنبال شوهای تبلیغاتی است. تهران را «ام القرای جهان اسلام» و «کلان شهر الگوی شهرهای اسلامی» میداند! شعاری احساسی، بیاساس و حرف بیربطی که با واقعیت مطابقت ندارد!؟ «شنبههای ناامیدی و افتضاح» و «شهردار من» چه دردی از مردم دعوا کرده است؟ بالونهای قرمز پر از گاز شهری بر فراز پروژههای عمرانی چه خاصیتی داشته است جز اینکه موجب سوختن تعدادی کودک تهرانی شد که هنوز قادر به مدرسه رفتن نیستند؟
این وضعیت را باید فریاد زد و حقوق شهروندان تهرانی را مطالبه کرد. چرا باید شهروندان تهرانی هر سال بیش از سال گذشته مالیات دهند اما خدمات کمتر و نازلتری دریافت کنند. این در حالی است که بودجه شهرداری در دو سال اخیر بیش از 120 درصد نسبت به سالهای قبل از آن افزایش یافته است. متاسفانه مدیریت شهری با وابستگی به یک طیف سیاسی، خودش را دارای مصونیت می داند و هر کاری بخواهد میکند و کسی جلودارش نیست؛ نه شورای شهر نه دولت و نه مجلس! نهادهای نظارتی باید وارد عمل شوند و جلوی خودسری و ناکارآمدی مدیریت شهری را بگیرند.
*به نظر شما راه عبور از وضعیت نابسامان و بنبست فرساینده فعلی کشور چیست؟ چگونه کشورهای کوچک با وسعت و جمعیت اندک و منابع محدودتر گوی سبقت را از ما ربودهاند و ما هنوز اندر خم یک کوچهایم؟
ما نمیتوانیم خودمان را تافته جدا بافته از جامعه جهانی بدانیم. دنیا در حال پیشرفت است و منتظر ما نمیماند. برخی از کشورها قلههای توسعه متوازن را فتح کردهاند! برخی در مسیر توسعه قرار دارند و برخی مثل ما در توهم حرکت ریل پیشرفت هستنند! بیتردید ما با این رفتارها و راهبردها در مسیر توسعه پایدار قرار نداریم.
توسعه یا پیشرفت وقتی مفهوم پیدا میکند که متوازن باشد بدین معنا که رشد همه بخش ها همسان و همساز انجام شود. اینکه یک یا چند بخش پیشی بگیرد و بقیه بخشها جا بمانند «توسعه شاخی یا دندانهای» است و تقریباً هیچ فایدهای جز فرسایش منابع ندارد. اینکه هر شب تلویزیون از افتتاح و راهاندازی بخشهای جدید با افزایش تولید میگوید اما وضعیت کشور قفل است نشانه توسعه دندانهای است که ما را در مسیر توسعه متوقف و مردم را رنجور و نا امید کرده است.
*ما در زمینههای مختلف پیشرفتهای فوقالعاده ای داشته ایم که قابل انکار نیست. به نظر شما اینها مظاهر توسعه و قدرت نیستند؟
البته که ابتکار و پیشرفت در همه زمینهها، به ویژه در زمینههای نظامی پسندیده و واجب و لازم است و قدرت بازدارندگی کشور را افزونتر میکند اما دست برتر در دنیای امروز از آن ملتها و دولتهایی است که قدرت نرم را تقویت کردهاند. ملتی موفق است و از مسیر سنگلاخ به سلامت عبور میکند که الزام تقویت قدرت نرم را درک کند. قدرت نرم در توسعۀ انسانی، دانش و فناوری، ثروتآفرینی، اقتصاد پایدار، حفاظت از محیط زیست، توسعه ورزش، گردشگری، ارتباطات و تعامل بینالمللی نهفته است. هر چه ابزارهای قدرت نرم قویتر باشد اعتبار کشور در صحنه جهانی افزونتر میشود و امنیت و ثروت و رفاه و آسایش بیشتری برای مردم همراه میآورد.
از عجایب روزگار این است که خاورمیانه آخرین جایی است که منتظر چنین ادراکی است هرچند در این منطقه حساس هم برخی کشورها از دو دهه پیش چنین رویکردی را پیش گرفتهاند و قدرت نرم را جایگزین قدرت سخت کرده اند اما چنین ادراکی چنان که باید در دولت ما وجود ندارد. تعداد دشمنان ما نسبت به دوستانمان می چربد و هر روز بحرانی جدید پیش پای ما میآفریند. یک روز جنگ، یک روز تحریم، یک روز تحرکات تروریستی، یک روز مجادله لفظی یا قطع ارتباط با دیگر کشورها، یک روز توقیف اموال! اینها اوقات جامعه را تلخ و امنیت روانی مردم را خدشهدار میکند.
این در حالی است که هم رفتار نبوی به صلح و مدارا تاکید دارد و هم ادبیات تعلیمی ما میگوید: «هزار دوست کم است و یک دشمن زیاد» یا آنجا که میگوید: «با دوستان مروت با دشمنان مدارا». از عجایب دیگر در شرایط فعلی رجزخوانی برخی مسوولان است. یک وقت این رجزخوانی برای دشمن و برای نمایش اقدار است تا حدودی پذیرفته است اما رجزخوانی و تهدید اهالی رسانه، دستگیری و زندانی کردن خبرنگاری که رسالتش اطلاع رسانی است یا اخراج دانشجوی فعال یا استاد با سوادی که وجودش برای دانشگاه غنیمت است به هیچ وجه پذیرفته نیست و با هیچ قاعده شرعی، اخلاقی و قانونی مطابقت ندارد. ملت ایران ملت متنوع و متکثری است و قومیتها، مذاهب و سلایق مختلفی را در بر میگیرد اما در مبحث هویت، همه عاشق ایران هستند و هیچکس به دیگری برتری ندارد و خودی و غیرخودی مفهومی ندارد و البته رجزخوانی و زبان زور و اجبار هم هیچ اثری ندارد. دولت باید مردم را از خودش بداند نه دشمن خودش!
* نظر شما درباره وضعیت کشور ما در منطقه و عرصه جهانی در مقطع حساس کنونی چیست؟
عبارتهایی چون «موقعیت حساس کنونی» یا «پیچ تاریخی» را ما ساختهایم. اینها عبارتهای شعاری است که کاربرد موقت دارد و ما را از توجه به مسائل ساختاری و استراتژیک مهم در مسیر توسعه باز میدارد. اصولاً تاریخ، محوری است که از ازل آغاز و تا ابد ادامه دارد و همه مقاطع و تکتک لحظههای آن با ارزش و حساس است بسته به اینکه ملتها و دولتها چقدر در استفاده از این لحظهها توفیق داشته باشند. هیچ قوم و ملتی هم به دیگری برتری ندارد. همه منتظر ظهور مصلح آخرالزمان هستند و غایت این جهانند.
بر اساس اعتقاد ما مصلح آخرالزمان زمانی میآید که جبهه حق قوی باشد؛ یعنی مردم حق طلب دارای زندگی برازنده و در رفاه و آسایش و در جامعه توسعهیافته زندگی کنند نه در اوج دلسردی و ناامیدی و فقر و غوطهور در مشکلات معیشتی! هسته و مغز همه ادیان در چنین مسیری، پرهیز از خشونت و درگیری و تمسک به مکارم اخلاقی است. پس اینکه دائم شعار بدهیم موقعیت حساس کنونی، جز اختلال در مسیر توسعه و عوامفریبی حاصلی ندارد.
* سوابق کاری شما بیشتر در حوزه فرهنگ و هنر و رسانه شکل گرفته است. اگر بخواهید به طور اختصاصی این حوزه را نقد کنید چه رهکارهای عملی برای ترمیم نقاط ضعف حوزههای فرهنگی و اجتماعی پیشنهاد میکنید؟
فرهنگ در ایران چون فرش دستباف ایرانی است که در ظاهر رنگ و نقشهای زیبایی دارد که همان هنرهای هفتگانه هستند که ما میبینیم و بدان می بالیم. اما این فرش در بطن خود و در زیر این رنگ و طرحهای زیبا تاروپودها و گرههایی دارد که موجب انسجام و همبستگی و حفظ ساختار ظاهری آن میشود. اتفاق تاسفباری که در طول این چند دهه رخ داده و متاسفانه از آن غافل بوده و هستیم گسستگی و زوال تاروپود این فرش است! در حقیقت فرهنگ جاری و روزمره ما ایرانیان که با آن زندگی میکنیم به دلایل مختلف در حال زوال و از هم گسستگی است و علاوه بر وحدت و انسجام اجتماعی، هویت ملی ما ایرانیان را نیز تهدید میکند.
افزایش پرخاشگری، خشونت و نزاع در جامعه، افزایش متارکه و اختلافات خانوادگی، افزایش بیماریهای عصبی و روانی، تشتت آرا و نظریات منجر به دعوا میان مسولان و جناحهای سیاسی بدون توجه به وحدت ملی، ضعفهای ساختاری در سازوکار و سیاق آموزش و پرورش و مهمتر از همه زوال همبستگی اجتماعی، همه نشانههای گسستگی تاروپود فرهنگعمومی کشور است که در حال حاضر برای مجلس ، دولت و حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی بیاهمیت است و کسی برای ترمیم فرهنگ عمومی ایده و اهتمامی ندارد. بیتردید بدون ترمیم زخمها و گسستگیهای فرهنگ عمومی، توسعه در کشور عقیم خواهد بود و هویت ملی ایرانی تهدید خواهد شد.
در این میان آنچه بیش از همه آسیب دیده مکارم اخلاقی است. مکارم اخلاق علت اصلی بعثت نبی اکرم بود که فرمود: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من تنها برای مکارم اخلاق مبعوث شدم» و خود او بیش از دیگران به این مکارم آراسته بود. شوربختانه جامعه ما بیش از آنکه به «مکارم اخلاق نبوی» اهتمام داشته باشد به مناسک و مراسم مستحبی و گاهی خرافات اهتمام دارد. خرافات آفت فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی است و از مجلس و دولت انتظار میرود در مقابل خرافه گویی و گزافهگویی بایستند نه آنکه همراهی کنند و بدان دامن زنند.
البته وضعیت مدیریت فرهنگ و هنر در کشور نیز اسفبارتر از این است وقتی که بیش از هشتاد نهاد با نظرات متفاوت و متضاد، خود را متولی فرهنگ و هنر اسلامی می دانند، از بیتالمال بودجه میگیرند و به سلیقه خودشان خرج می کنند؛ در حالی که هیچکدام در حوزه فرهنگ و هنر متخصص، متبحر و صاحب ایده نیستند. در این میان بسیاری از آثار نویسندگان صاحب سبک سانسور می شود! جلوی برگزاری کنسرتهای دارای مجوز به بهانه های مختلف گرفته میشود و فیلمسازان صاحب ایده برای تولید فیلمهای شاخص دچار محدودیت میشوند.
یکی از تصمیمهای خسارتبار در این سالها سپردن بلور ظریف فرهنگ و هنر به دست مدیرانی است که از نادانی و ناتوانی دچار لغزش و لرزش هستند و بارها این بلور زیبا را به زمین زده و شکسته اند! اهالی فرهنگ و هنر ترمیمش کرده اند اما مدیران کارنابلد دوباره آن را شکسته اند. این مدیریت شکسته بسته با این مدیران لرزان و لغزان کارآمد نیست. مجلس باید در حوزه فرهنگ ورود جدی کند و از دادن مسئولیت به مدیران غیرفرهنگی در حوزه فرهنگ جلوگیری کند. شما نگاه کنید مدیر سازمان سینمایی که باید فردی فرهیخته و حواس جمع باشد در قرائت بیمناسبت دعای مختصر تحویل سال چه اشتباهات فاحشی دارد. تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل!
از کارهای عجیب در حوزه فرهنگ دخالت آدمهای غیرفرهنگی در این حوزه بسیار ظریف و تخصصی است. آدمهایی که گاهی «یک خیر کثیر را به خاطر یک شر قلیل تعطیل می کنند» بدون اینکه به عواقب وحشتناک آن فکر کنند. ماجرای مهسا امینی را به یاد دارید؟ برای بدحجابی یک دختر خانم مسافر در یک پارک پایتخت، کل مملکت را دچار بحران کردند یا برای حضور چند دختر خانم کمحجاب در شهر کتاب یا نشر ثالث این کتابفروشیهای بزرگ و تاثیرگذار را تعطیل کردند.
یا برای صاحبان خودرو به طور مکرر پیامک کشف حجاب می آید و آنها را مشمول جریمه، توقیف و پرداخت خسارت قرار میکند در صورتی که اصلاً سرنشین خانم نداشتهاند! این مورد برای خود من و همکارانم بارها اتفاق افتاده است. این کارها هم مصداق مردم آزاری و تعطیل کردن خیر کثیر برای دفع شر قلیل است و به هیچ وجه عقلایی نیست.
* به نظر شما دولتهای قبلی چقدر در قبال وضعیت فعلی مقصرند و این ناکارآمدی چقدر به دولت فعلی برمی گردد؟
در اینکه همه دولتها نقاط ضعف و قوتی داشتهاند شکی نیست اما مدیران حرفهای و دانا نقاط قوت دولتها و مدیران قبلی را توش و توان مسیر آتی خود قرار میدهند و نقاط ضعف را جبران میکنند. این که نماینده مجلس یا دولتمردی دائم در پی مقصر بگردد و عدم توانایی و نادانی خویش را به گردن سابقون بیندازد نشانه بیخردی و ناتوانی است. یکی از نشانههای نماینده یا مدیر اجرایی ضعیف متهم کردن مدیران قبلی است! از عجایب مدیریت شهری و دولت فعلی این گزاره است که هر وقت جایی کم میآورند یا در انجام وظایفشان ناتوانند دولتها و مدیران قبلی را متهم میکنند. گاهی آش آنقدر شور می شود که به گذشته های دور بازمیگردند و حکومت پهلوی یا قاجاریه را مقصر وضعیت فعلی می دانند! مضحکه نیست؟! این نوع متهم کردنها شیوهای نخنما، غیرحرفهایُ غیراخلاقی و ناشی از نقص دانش و توانایی است.
جای شگفتی نیست که در یک حاکمیت واحد، دولتهای متولی که با رای بالای مردم انتخاب شده اند و امین مردم و حاکمیت بودهاند پشت سر هم متهم و تخریب میشوند؟این فرهنگ بسیار ناپسند است و با این رویه گریبان دولت فعلی و بعدی را نیز خواهد گرفت. اگر جایی دیدید نماینده مجلس یا دولتمردی، اسلاف و مدیران قبلی را تقبیح و تخریب و متهم میکند بیتردید آدم ضعیف و ناتوانی است و شایستگی و لیاقت عهدهدار شدن مسئولیتهای بزرگ را ندارد.
* ما در طول دولت فعلی شاهد تلاشهای مکرر رئیس جمهور و دولت هستیم. سفرهای مکرر استانی، افتتاح طرحها و پروژههای ملی و منطقهای! اما مردم همچنان نسبت به عملکرد مجلس و دولت بدبین هستند و به توانایی مجلس و دولت در حل معضلات کشور اعتماد ندارند. به نظر شما دلیل این بی اعتمادی چیست؟
بسیاری از آمارهایی که دولت درباره کاهش تورم یا اشتغال اعلام میکند با وضعیت عمومی و معیشتی مردم مطابقت ندارد. کاربرد این آمارها بیشتر در حوزه برنامهریزی و سیاستگذاری است نه در زندگی روزمره مردم. مردم از این منظر دولت را راستگو نمیدانند چرا که دولت شب در تلویزیون می گوید تورم نقطهای نسبت به سال قبل یا دولت قبل کاهش یافته اما وقتی برای تهیه ارزاق و ضروریات زندگی به بازار مراجعه میکنند با تورم بیش از 40 درصدی مواجهند. در صورتی که تورم مطلوب و سازنده در کشورهای در حال توسعه حداکثر 2 درصد است. شب دولت میگوید آمار اشتغال بهبود پیدا کرده است اما جوانان با استعداد و تحصیلکرده مردم در خانه ماندهاند و نه شغلی دارند و نه مسکنی و نه توانایی ازدواج! اینکه تلاشهای دولت درباره فرزندآوری عقیم مانده ناشی از همین موضوع است.
اینکه دائم شعار بدهیم که باید امیدآفرینی کرد هم مضر است. امید واهی دادن بدتر از ناامیدی است و موجب سرخوردگی و افسردگی جامعه میشود. الان در شرایطی هستیم که مجلس و دولت مدام به مردم امید واهی به آینده میدهند بدون آنکه راهبرد دقیق توانایی اجرایی برای حل مشکلات اساسی را داشته باشند و هیچ تعهد زمانی برای وعده های توخالی خود احساس کنند. چنین رفتاری خواسته یا ناخواسته ناشی از صداقت نیست. به همین دلیل آبرو و اعتبار مجلس و دولت فعلی در افکار عمومی در حداقل ممکن است.
من واقعاً نمیدانم اگر واژه «باید» را از دولتمردان یا نمایندگان مجلس یا حتی ائمه جمعه بگیرند دیگر سخنی برای گفتن ندارند یا نه؟ بعضی وقتها آدم تصور میکند اینها در جای دیگر و حال و هوای دیگری زندگی میکنند! دائم میگویند باید تورم را کنترل کرد! باید برای جوانان اشتغال ایجاد کرد! باید به اقشار ضعیف رسیدگی کرد! باید از محیط زیست حفاظت کرد! گویی خودشان وظیفهای ندارند بلکه به آدمهای فرضی یا فضایی دستور میدهند و التماس میکنند که بیایید فلان کار را برای ما انجام و ما را نجات دهید. «باید باید گفتن» دولتمردان و نمایندگان مجلس ناشی از نقص دانایی، نداشتن ایده و سپردن کارها به آدمهای ضعیف و ناتوان است وگرنه انسان خردمند و توانا آستین بالا میزند و کار قانونگذاری یا اجرا را به نحو احسن به پایان میرساند و منتظر کسی نمیماند. ما در شرایط «آنکس که نداند و نداند که نداند» هستیم.
* شما نظرتان درباره آزادی رسانهها در شرایط فعلی ایران چیست؟ آیا رسانههای ایران در فضای مطلوب و آزاد فعالیت دارند؟
رسانه رکن چهارم دموکراسی است. بدون رسانه دموکراسی ناقص است و جمهوریت شکل نمی گیرد. رسانه باید در چارچوب قوانین اساسی کشور آزاد باشد، انتقاد کند، مدیران و نمایندگان مجلس را زیر ذرهبین ببرد. اگر جایی قانونگریزی، رانتخواری، اختلاس یا سواستفاد از بیتالمال دید با دلایل متقن و مستند هشدار دهد و سوت بزند و افشا کند. نمیتوان و نباید منتقد را محدود کرد. منتقد، خیرخواه دولت است. منتقد آینه عیبهاست. المومن مرآت المومن.
در دولتی که رسانههای آزاد حق فعالیت داشته باشند فساد به حداقل میرسد اما رسانه اگر بترسد و از نهادهای نظارتی و امنیتی حذر کند، فساد دولت را فرا میگیرد. در حال حاضر چنین وضعیتی بر رسانههای ایران حاکم است. بدین ترتیب از رسانههای ایران شمایلی بیشتر نمانده است؛ وقتی هر روز باید در راهرو دادگاهها باشند، احکام قضایی بگیرند، خبرنگاران سوتزن به جای تشویق پشت میلههای زندان بروند!
این وضعیت که خبرنگاری با بیطرفی وظیفه اطلاع رسانیاش را انجام داده بترسانیم، بگیریم و زندان کنیم نه با شرع مطابق است نه با حقوق و قوانین اساسی و نه با مطبوعات آزاد! بدون تردید محدودیت در جریان اطلاعرسانی منجر به انحصارطلبی و شاید دیکتاتوری و خفقان شود. در دین مبین اسلام اصل بر برائت است. مگر می شود به حوزه شخصی و خصوصی شهروندی تعرض کرد، ریخت و منزلش را زیرورو کرد و او را بُرد و خانوادهاش را مدتها بیخبر گذاشت و بعد از کار و زندگی ساقطش کرد. بدون شک حقوق شهروندی اهالی رسانه در کشور ما پایمال میشود و با شعار نمیتوان این نقص بزرگ را پوشاند.
صداوسیما هم در نزد مردم فرهیخته اصلاً به حساب نمی آید و تقریباً اعتباری ندارد و در جرگۀ رسانههای تاثیرگذار و بی طرف به حساب نمی آید. می توانید صدا و سیمای پر هزینه با بودجه 24 هزار میلیاردی برای سال آینده را مقایسه کنید با تاثیر رسانه آزاد و موفقی مثل الجزیره که نه تنها در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بلکه در دنیا تاثیرگذار است و با رسانههای بزرگ رقابت میکند. رسانهای که یک تنه بزرگترین حامی مردم غزه بود و دولت آفریقای جنوبی به استناد گزارشهای این شبکه موفق شد دولت متخاصم اسراییل را در دادگاه لاهه محکوم کند. از همین مقدار بفهمید که صداو سیمای ما کارخانۀ اتلاف منابع با تولیدات بیکیفیت دور ریختنی است.
* شما در حال مبارزه انتخاباتی برای برای ورود به عرصه سیاسی و کسب یکی از کرسیهای مجلس شورای اسلامی هستید و اگر توفیق حضور در مجلس را پیدا کنید در شکلگیری کابینه آینده و نظارت بر کار دولت نقش خواهید داشت. در این فرآیند چقدر به جوانگرایی معتقدید؟
جوانگرایی در دولتها تاکنون بیشتر نوعی فریبکاری بوده است. اگر دیدید جوانی که تازه فارغالتحصیل شده به عنوان معاون وزیر، مدیر ارشد، مدیرعامل یا مشاور منصوب شده است بدانید که این جوانگرایی، حتی اگر بر اساس نخبگی باشد، نوعی رانت و خسارتش بیش از فوایدش است. منظور از جوانگرایی، جوانگرایی در صف است و بعد در ستاد! یعنی مسولیتهای اجرایی در صف به جوانان با استعداد سپرده شود که به تدریج با کسب تجربه و پختگی مراتب ترقی را طی کنند و به مدیران موفق در ستاد تبدیل شوند.
بدتر از همه گماردن جوانان بیتجربه در کسوت مشاور است. در دانش مدیریت، مشاوران یا دانشوران از میان مدیران اجرایی با سابقه انتخاب میشوند. کسانی که همه راهها را رفته و آزمودهاند و به پیچ و خم کارهای اجرایی و قوانین، خبره و آگاهند. ویژگی مشاور، تجربه و دانش توأمان اوست. اگر دیدید جوانی به عنوان مشاور منصوب شده بدانید مدیریت در آن سازمان فشل و رانتی در کار است.
مضاف بر آنکه آنچه ما در این سالها با عنوان مدیریت جهادی دیدهایم یعنی انجام کارهای سریع کارشناسی نشده و بیکیفیتی که منجر به دوبارهکاری و اتلاف منابع انسانی و مالی شده است. بعضی مدیران متوهم و ریاکار تصور میکنند اگر سپیده صبح سرکار بیایند و آخر شب بروند منزل، کار جهادی کرده اند. در صورتی که مدیر توانمند و خلاق میتواند وظایف خود را در همان محدوده ساعت اداری کامل کند و بیخودی وقت و منابع تحت مدیریت خویش را تلف نکند. برای این موضوع به ویژه در شهرداری دهها مثال دارم که در این مجال نمیگنجد. از این رو من مدیریت جهادی را به شکلی که الان رایج است کارآمد نمیدانم و معتقدم مدیر توانمند هیچ کاری را بدون برنامه و زمانبندی انجام نمیدهد و هر فعالیتی را با کنترل پروژه، در نهایت کیفیت و دقت و در زمان در نظر گرفته شده تکمیل میکند.
* یکی از شعارهای همیشگی نمایندگان مجلس و دولتمردان مبارزه با فساد است با این حال در چند دهه اخیر همواره فساد گسترش بیشتری یافته و این شعارها در عمل عقیم مانده است. به نظر شما دلیل این موضوع چیست؟
متاسفانه دولت ما در آمارهای جهانیِ فساد ادراک شده، جایگاه خوبی ندارد. موضوعی که در ظاهر هم مشهود است. بیتردید وقتی بخشهایی از یک سیستم، دچار فساد یا صفاهت باشد قادر به شناسایی یا مبارزه با فساد نیست. شما وقتی نخ فسادهای بزرگ در سالهای اخیر را دنبال کنید در نهایت به بخشهایی از قوای سهگانه میرسید.
از ماجرای فاضل خداداد گرفته تا امیرمنصور آریا، از بابک زنجانی گرفته تا اکبر طبری همین گونه بوده است. گاهی دولتها با اعمال نفوذ و به بهانه مصلحتاندیشی کارها را به انسانهای عوامفریب و چاپلوس میسپارند و ناخواسته زمینه فساد را فراهم میکنند. در ماجرای واگذاری 51 درصد از شرکت مخابرات ایران به بخش خصوصی، یکی از بزرگترین اجحافهای تاریخ ایران در حق مردم و بیتالمال صورت گرفت و یکی از بزرگترین شرکتهای دولتی با ثمن بخس به کنسرسیومی واگذار شد که تا بعد از انجام واگذاری وجود خارجی نداشت. این بخش به بهای 8 هزار میلیار تومان به کنسرسیوم مذکور، آن هم به اقساط، واگذار شد اقساطی که هر شش ماه یکبار پرداخت میشد.
به قول یکی از وزرای سابق ارتباطات «این مبلغ پول میز و صندلیهای شرکت مخابرات هم نبود!» یا در ماجرای ارزش افزوده یا همان وس، وقتی سر نخ را دنبال کردیم به جاهایی رسیدیم که توقع نداشتیم. به بهانه ارزش افزوده هر روز مبلغی به صورت حساب موبایل کاربران افزوده و در جیب شرکتهای خاص می رفت. اجحاف و کلاهبرداری بزرگی که با پایداری و جدیت آذر جهرمی، وزیر پیشین ارتباطات متوقف شد و خیلیها را مکدر کرد. مبارزه با فساد فرآیندی فرهنگی است که آدم عادی یا مسئول ارشد نمیشناسد و باید همه را دربر بگیرد، به ویژه نهادهای وابسته به قوای سه گانه و دارای مصونیت خودخواسته، که با حضور غیرمتعارف و غیرقانونی در میادین اقتصادی و به بهانه مصلحت به فساد و کلاهبرداری دامن زدهاند. در موضوع دریافت اتومبیلهای شاسی بلند که مجلس فعلی هرگز برای پیگیری آن اهتمامی نداشت و ندارد نیز همین گونه بود.
وقتی رسانهها و خبرنگاران سوتزن تهدید یا محدود شوند و نقش خودشان را از دست بدهند افشا و پیگیری فساد دشوار میشود. به نظر من کلید مبارزه با فساد داخل گاو صندوق سیستم اجرایی کشور است اما از ترس به آن دست نمیزنند.