ماهان شبکه ایرانیان

راه های پیشگیری از نازپروردگی کودکان

کودک نازپرورده انتظار دارد همه خواسته‌های او برآورده شود. به‌عبارتی خود محور و خوشحال کردن او بسیار سخت است. قوانین برایش معنی ندارند، حاضر به سازش نیست

راه های پیشگیری از نازپروردگی کودکان

به قلم :  د‌کتر پروانه صفایی مقد‌م ، تخصص رو انشناسی بالینی

dr.s.moqadam@gmail.com

 

تحریریه زندگی آنلاین : کودک نازپرورده انتظار دارد همه خواسته‌های او برآورده شود. به‌عبارتی خود محور و خوشحال کردن او بسیار سخت است. قوانین برایش معنی ندارند، حاضر به سازش نیست و برای هر چیزی مدام استدلال می‌آورد. خواسته‌های غیرمنطقی دارد و تلاش می‌کند اطرافیان خود را طبق خواست خود کنترل کند. همیشه بی‌حوصله است و شکایت می‌کند. مفهوم «نه» را درک نمی‌کند. بی‌ادب است و از انجام کمتر کاری لذت می‌برد. نازپرورده بودن از عواملی است که سطح سازگاری و تاب‌آوری فرد را در بزرگسالی کاهش داده و سبب بروز خودشیفتگی و استحقاق و وابستگی می‌شود.

 

همه ما این جمله را بارها شنیدیم که «بچه عزیز است، ولی تربیتش از او عزیزتر»

در واقع هیچ بچه‌ای لوس متولد نمی‌شود، ولی برخورد والدین به طور ناخودآگاه باعث بروز این خلق و خوی در بچه‌ها می‌شود. کودکان موجودات در حال رشدی هستند که بر اساس اینکه در سال‌های اولیه چگونه تربیت می‌شوند و آموزش می‌بینند، سبک رفتاری خاصی پیدا می‌کنند. یکی از سبک‌های غلط رفتاری کودکان، ناتوانی در ایجاد رابطه سالم با همسالان است که یک گروه از آنها، «کودکان لوس» نام دارند. بسیاری از افراد کودکان لوس را با کمدی پر از اسباب‌بازی می‌دانند، ولی روانشناسان می‌گویند مسئله مقدار اسباب‌بازی نیست، بلکه طرز فکر و رفتار کودک است. کودک لوس با این احساس بزرگ می‌شود که دنیا به او بدهکار است و هر چه می‌خواهد باید به دست آورد و این لوس شدن باعث می‌شود جذابیت اولیه کودک از بین برود.

بیشتربخوانید:

چرا کودک خود را لوس می کنیم؟

 

سن نازپرورده شدن کودک

بهتر است در 2 یا 3 ماه اول یا حتی تا 6 ماهگی نگران لوس شدن بچه نباشیم، چون کودک در این سن به دلیل خاصی گریه می‌کند و با فشار گرم و در آغوش گرفتن مادر آرام می‌گیرد. در این سن کودک نمی‌داند فردی جدا از مادر است و در واقع خود را با مادر یکی می‌داند و جملاتی چون «بچه را که بغل می‌کنید، لوس و پرتوقع بار می‌آید» در این سن معنی ندارد. بچه‌ها در این دوره یاد می‌گیرند آیا به دنیا اعتماد کنند یا نه و این حس اعتماد هسته مرکزی شخصیت کودک است. از حدود 1 سالگی به بعد با توجه به رشد تفکر و توانمندی که به تدریج کودک در درک و شناخت پیدا می‌کند، والدین باید از روش‌های تربیتی مثل نه گفتن و روش کنترلی با توجه به سن کودک استفاده نمایند.

 

علائم و نشانه‌های کودکان نازپرورده

1- خودمحور هستند و تصور می‌کنند که تمامی خواسته‌های آن‌ها بدون قید و شرط باید برآورده شود.

2- خشنود نگه داشتن آن‌ها سخت است. هر چه دیگران دارند، می‌خواهند و وقتی به دست آوردند، طلب چیز جدیدی را می‌کنند.

3- به قوانین احترام نمی‌گذارند و مفهوم نه را درک نمی کنند. نسبت به والدین و اطرافیان گستاخ هستند.

4- برای رسیدن به خواسته‌های خود متوسل به گریه و فریاد می‌شوند.

5- اغلب خودنمایی می‌کنند و می‌خواهند مرکز توجه و محور باشند.

6- اغلب شلخته هستند و حتی با خواهش والدین از این کارها اجتناب نمی‌کنند.

البته بسیاری از این ویژگی‌ها می‌تواند ویژگی کودکان بیش‌فعال یا اختلال سلوک باشد و باید با یک روانشناس مورد بررسی قرار گیرد.

 

تصوراتی اشتباه درباره سنگ تمام گذاشتن برای فرزند

نازپروردگی خطری است که این روز‌ها در کمین بیشتر بچه‌ها می‌باشد. بیشتر پدر و مادر‌هایی که می‌خواهند امروزی باشند، در تلاش هستند که حتی محال‌ترین آرزو‌های فرزندشان را برآورده کنند، نگرانند که کسی کمتر از گل به فرزندشان نگوید، آب در دل فرزندشان تکان نخورد و خلاصه خم به ابرویش نیاید! کافی است سری به فضای مجازی بزنید. صفحات اینستاگرام پر از عکس‌ها و فیلم‌هایی شده که پدر و مادر‌ها با ذوق و اغراق از پیش پا افتاده‌ترین حرکات و حالات فرزندان‌شان را به نمایش گذاشته‌اند. آتوسا در حال بازی، مبینا در حال خوابیدن، آرتین در حال گریه، ایلیا در حال راه رفتن و ... .

از همه جالب‌تر اینکه چنین والدینی این گونه تصور می‌کنند که با این اعمال و رفتار، شایسته برچسب والدین نمونه هستند که برای فرزندشان همه جوره سنگ تمام گذاشته‌اند! اما نتیجه این سبک تربیتی چیست؟ بچه‌هایی نازپرورده، لوس و از لحاظ روانی ضعیف خواهند شد که در آینده نمی‌توانند در ناهمواری‌های زندگی گلیم خود را از آب بیرون بکشند یا انسان‌هایی خودشیفته می‌شوند که به غلط خود را برتر از دیگران و افرادی خاص و منحصر به فرد می‌دانند. این گونه کودکان و افراد در اجتماع چهره مثبتی ندارند و دچار کمبود ارتباطات هستند.

 

فرق بین «محبت» و «برآورده کردن بیش از حد نیازها»

در این جا یک نکته باریک‌تر از مو وجود دارد که هر پدر و مادری حتما باید مدنظر قرار دهد. فرق بین «محبت» و «برآورده کردن بیش از حد نیازها» چیست؟ برای محبت پدر و مادر به فرزندشان هیچ حد و مرزی نمی‌توان قائل شد، یعنی نمی‌توانیم بگوییم این مقدار به فرزندتان محبت کنید، نه کمتر و نه بیشتر. هر چه بیشتر به فرزندمان محبت کنیم، بهتر است. کودکی که از محبت سیراب شده باشد، مسلما شخصیت سالم‌تری خواهد داشت. پس تا می‌توانید به فرزندان‌تان محبت و توجه کنید. محبت و توجه شما هر چقدر هم که زیاد باشد، هیچ وقت فرزند شما را لوس و نازپرورده نمی‌کند.

آن چیزی که یک کودک را لوس، نازپرورده و پرتوقع می‌کند، برآورده کردن بیش از حد نیازها است، یعنی کودکی که هیچ وقت «نه» نشنود، به هر چیزی که می‌خواهد حتما برسد و تمام خواسته‌هایش بی کم و کاست برآورده شود، حتی اگر غیرمنطقی باشد. کودکی که هیچ وقت مسئولیتی که متناسب با سن او باشد به او داده نشود و هرگز با هیچ چالشی مواجه نشود از ترس این که مبادا اذیت شود یا برایش سخت باشد، کودکی که عادت کند همیشه و هر جا دیگران برایش کارهایش را انجام دهند و در خدمتش باشند، به دلیل اشتباهاتی که مرتکب می‌شود توبیخ نمی‌شود و همیشه هر کاری که بخواهد می‌تواند انجام دهد، اما دیگران نباید کاری که او را ناراحت می‌کند انجام دهند، در این دسته قرار می‌گیرد. نازپروردگی باعث می‌شود فرد در بزرگسالی هم دچار مشکلات زیادی باشد.

بیشتربخوانید:

توصیه های مهم به مادران

 

نسلی ضعیف تربیت نکنیم

اطراف ما پر است از بچه‌هایی که به سنی رسیده‌اند که باید خودشان غذا بخورند، اما پدر و مادر غذا در دهان‌شان می‌گذارند، در سنی هستند که باید خودشان لباس بپوشند یا بند کفش‌شان را ببندند، اما پدر و مادر این کار‌ها را برایشان انجام می‌دهند. والدین از یک اصل مهم روان‌شناسی غافل هستند که یک کودک برای رشد سالم باید سطح بهینه‌ای از چالش و ناکامی را تجربه کند، البته چالش و ناکامی اگر زیاد باشد، قطعا به رشد روانی کودک صدمه می‌زند، اما اندکی چالش و ناکامی در برخی موارد لازم است. کودک باید بیاموزد که برای رسیدن به خواسته‌هایش تلاش کند و قرار نیست لزوما به همه آن چه که می‌خواهد برسد. باید بیاموزد که متناسب با سنی که دارد، مسئولیت‌هایی را نیز به عهده بگیرد. در چنین شرایطی که والدین تلاش می‌کنند که فرزندان‌شان را در پر قو و به دور از ذره‌ای ناکامی و چالش بزرگ کنند، باید برای انسان‌هایی که در آینده خواهیم داشت نگران باشیم؛ برای شخصیت‌هایی خام، ضعیف و پرتوقع...

 

علائم کودکان نازپرورده

* غالبا انتظار دارند دیگران کار‌های آنها را انجام دهند.

* پر توقع هستند.

* قدردانی و سپاسگزاری نشان نمی‌دهند.

* معمولا به وفور «وسیله» دارند، اما به نظر می‌آید هیچ‌وقت قانع نمی‌شوند.

* تحمل ناکامی ندارند.

* نمی‌توانند برای به دست آوردن خواسته‌هایشان صبر کنند.

* به اشتباهات خود اعتراف نمی‌کنند.

* تلاشی برای نشان دادن بهترین عملکرد خود ندارند.

* به جبران محبت‌ها و سخاوتمندی فکر نمی‌کنند ( چه در خانه و چه در جامعه)

 

کودک لوس: علت، پیشگیری و درمان

یکی از مدل‌های اشتباه رفتار در کودکان ناتوانی در برقراری ارتباط سالم با دیگران است، یعنی کودکانی وجود دارند که راه‌های ارتباطی سالم را نمی‌دانند. این گروه از کودکان گاهی اوقات تحت عنوان «کودکان لوس» نامگذاری شده‌اند. آنچه در اینجا مورد بحث قرار می‌گیرد عوامل موثر در شکل‌گیری این گونه رفتارها و نحوه درمان می‌باشد.

به چه کودکانی لوس می‌گویند؟ معمولا به بچه‌هایی که نق‌نق می‌کنند، خواسته‌های زیادی دارند، معنای صبر و تحمل را نمی‌دانند، عجول هستند و اگر خواسته‌هایشان برآورده نشود بدخلقی می‌کنند و قشقرق به راه می‌اندازند، لوس گفته می‌شود.

 

چه عواملی در شکل‌گیری نوع رفتار کودکان لوس تاثیر دارد؟

یکی از دلایل لوس شدن کودکان، روش نسنجیده والدین به لحاظ تربیتی است. والدین محبت کننده افراطی که معیارهای تربیتی و روش‌های یادگیری را در نظر نمی‌گیرند و صرفا با محبت‌های بی حد و حساب مانع اجتماعی شدن صحیح رفتارهای کودکان می‌شوند و خواسته‌های کودک را سریع برطرف می‌کنند. دلیل آن می‌تواند موارد زیر باشد : 1- کودک‌شان تک فرزند است. «البته تمامی تک فرزندان لوس نیستند». 2- جنس مطلوب است‌. مثلا بعد از 5 پسر، یک دختر آمده یا برعکس. 3- زمانی که کودک بیمار بوده و در آن موقع بنا به تشخیص پدر و مادر نباید استرسی به او وارد می‌شده یا در حال حاضر کودک لکنت، نابینایی، هموفیلی و … دارد. 4- پدر و مادر در زمان کودکی‌شان با سختی‌هایی رو‌به‌رو بوده‌اند و در حال حاضر نمی‌خواهند فرزندشان هیچ گونه کم و کسری داشته باشد. به همین دلیل خواسته‌های این گونه فرزندان سریع برآورده می‌شود.

 

تا چه حد می‌توانیم نیازهای کودکان را برآورده کنیم تا منجر به لوسی آنها نشود؟

در نسل جدید کودکان، لوس شدن شیوع زیادی دارد، اما با برآوردن به موقع نیازها و خواسته‌های آنها می‌توان از این مسأله پیشگیری کرد.

از تولد تا یک سالگی: در این سن بچه‌ها مهارت تحمیل کردن خود و تحت تأثیر قرار دادن آگاهانه به دیگران را ندارند. تنها وقتی گریه می‌کنند که واقعا نیاز دارند یا گرسنه‌اند شیر می‌خواهند یا زیر پایشان خیس است یا مورچه‌ای در لباسش رفته یا دل‌شان درد می‌کند و ... . پس حتما به گریه‌هایش توجه کنید و خواسته‌هایش را سریع برآورده کنید. توجه سریع به نیازهای آنها به آرامش و اعتماد به نفس آتی آنها کمک می‌کند.

 

آیا محبت بیش از حد کودکان را لوس می‌کند؟

یکی از نیاز‌های اساسی کودکان دریافت محبت از جانب پدر و مادر می‌باشد. در واقع بدون برآورده شدن این نیاز، کودک به درستی پرورش پیدانمی‌کند.

در واقع چیزی به اسم محبت بیش از اندازه بی‌معنی است. محبت پایه اصلی پرورش کودک می‌باشد و بنابراین نباید از آن دریغ کرد. گذاشتن محدودیت در ابراز محبت‌تان به کودک و دریغ کردن آن به بهانه ترس از لوس شدن کودک، ترسی بی‌پایه و عملا مضر می‌باشد.

نیاز کودک به محبت بی‌قید و شرط

هر کودکی نیاز به محبت بی‌قید و شرط دارد، یعنی در جریان رشد طبیعی، کودک باید متوجه شود که والدینش او را همان‌طور که هست، می‌پذیرند و دوستش دارند. در واقع نباید کودک‌تان را فقط در یک شرایط خاص دوست داشته باشید، البته این بدان معنی نیست که هر رفتار کودک قابل قبول می‌باشد. گاهی اوقات برخی والدین تهدیداتی از این قبیل به کار می‌برند: اگر این کار زشت را بکنی، دیگر دوستت ندارم. یا تو دختر بدی هستی. عباراتی این چنین به کودک می‌فهمانند که کودک در هر حال دوست‌‌‌‌‌داشتنی و ارزشمند نیست.

دوست داشتن بی‌قید و شرط و ابراز کردن آن به کودک مانع از تربیت صحیح و باعث لوس شدن کودک نمی‌شود. در واقع لوس شدن کودک به علت سبک فرزندپروری غلط و رفتارهای دیگر والدین می‌باشد که از اشتباهات رایج تربیتی است.

 

فرهنــگ کودک ســـالارى و بــیمارى نازپروردگى

کودکانی که از تمام مواهب زندگی برخوردار بوده‌اند، از نظر روانی شخصیت تکامل‌یافته‌ای ندارند و قادر به غلبه بر مشکلات در آینده نخواهند بود. برخی از کودکان و نوجوانان نیز به سبب آنکه مدت زیادی از وقت خود را پای رایانه‌های خود سپری می‌کنند، از نظر رفتاری، شخصیت ناقصی دارند. در واقع، به زحمت می‌توان تفاوت میان نازپروردن کودکان با تأمین نیازهای واقعی آنها را درک کرد. کودکان امروز به خاطر برخوردار بودن از حداکثر مواهب زندگی، رفته‌رفته به انسان‌هایی لوس، نازپرورده و از خودراضی تبدیل می‌شوند. به نظر برخی از روانشناسان، این روزها، شمار کودکان ثروتمند و در عین حال تهی‌دست، رو به فزونی نهاده است. این‌گونه کودکان هیچ چهره اجتماعی مثبتی ندارند و از کمبود ارتباط با دیگر همسن و سالان خود رنج می‌برند. در حال حاضر، والدین و دست‌اندرکاران امور تعلیم و تربیت، در اندیشه یافتن راه‌حل‌هایی برای جلوگیری از افتادن کودکان به دام نازپروردگی هستند.

این روزها دیدن صحنه‌هایی از قبیل بستن بند کفش پسری ده، دوازده ساله توسط مادر پنجاه ساله‌اش پدیده‌ای نادر نیست. این مادران به گونه‌ای عمل می‌کنند که گویا کنیز فرزندان خود هستند، آن هم برای همیشه. آنچه در ابتدا پدران و مادران را تا این حد در خدمت فرزندان‌شان قرار می‌دهد، چیزی نیست جز شیرینی ذاتی بچه‌ها، اما خیلی زود، والدین به این امر پی می‌برند که بچه‌های آنها به انسان‌هایی بی‌دست و پا تبدیل شده‌اند، زیرا تاکنون همه کارها را پدر و مادر برای آنها انجام داده‌اند.

البته این کار بسیار ساده‌ای است که نازپروردگی را تنها مشکل خانواده‌های ثروتمند و سرشناس قلمداد کرده و از دست کودکان نازپرورده که قادر نیستند خود را با شرایط اجتماعی در میان همسالان خود، وفق دهند، عصبانی شویم، ولی این چاره مشکل نیست.

در ساعات آرام شبانگاهی، هنگامی که کودکان بزرگ و کوچک در بستر خفته‌اند، هیچ چیز در نظر والدین بدیهی‌تر از این نیست که باید برای فرزندان خود حد و مرزی قائل شده و در عین حال به آنها توجه نمایند و همچنین آنها را با واقعیات زندگی آشنا سازند، امّا واقعیت به گونه‌ای دیگر است. ترویج دهندگان مد، تلویزیون و صنایع اسباب‌بازی‌سازی، همواره به دنبال جذب مشتریان کوچولوی خود هستند. این کار آن‌قدر زود هنگام صورت می‌گیرد که هیچ‌کس قادر نیست پیش از آن فرزندانش را آماده سازد.

چاره چیست، هنگامی که انواع گوناگون اسباب‌بازی‌ها، برنامه‌های تلویزیونی و برنامه‌های تفریحی با اولین زبان جهانی دوران کودکی، یعنی همان اصطلاحات شناخته شده در میان کودکان نظیر اه یا اوه فرزندان کوچولوی ما را در مقابل صفحه‌های تلویزیون میخکوب می‌کنند.

آلبرت وونش کارشناس امور تربیتی و مدیر اداره جوانان کاتولیک در شهر نویس، اخیرا کتابی تحت عنوان «دام‌های نازپروردگی» به رشته تحریر درآورده است. به اعتقاد نویسنده، والدین و کودکان با هم، در این دام گرفتار می‌آیند. رفاه اجتماعی، پیشرفت سریع تکنولوژی‌های جدید و فرهنگ کودک‌پرستی، همه و همه از جمله عواملی است که موجبات نگرانی والدین را فراهم کرده است. عده بسیاری از دست‌اندرکاران تعلیم و تربیت خود را در برخورد با مشکلات کنونی در ارتباط با تربیت نسل جدید ناتوان می‌بینند. آنها این احساس را دارند که همواره مرتکب اشتباه می‌شوند، حتی اگر درست‌ترین کار را در راستای تربیت کودکان انجام دهند.دو عامل فشار ناشی از مصرف‌گرایی و تروریسم بازار، بیش از هر چیز دیگری والدین و کودکان را تحت فشار قرار داده است. میشاییل گرونر و فولکار مالیتسکی، دو روان‌شناس هامبورگی، بر این اعتقاد هستند که امروزه اجبار به همرنگ شدن با جامعه از هر زمان دیگری بیشتر است، بنابراین کودکان و نوجوانان می‌بینند اگر تلفن همراه مناسبی نداشته باشند یا لباس‌هایشان برازنده نباشد، ممکن است از سوی همسالان خود طرد شوند. برای همین است که آنها پدران و مادران خود را تحت فشار قرار می‌دهند تا تمام امکانات لازم برای حضور در جامعه امروزی را برایشان فراهم آورند. این در حالی است که کودکان امروزی در مقایسه با قبل، خیلی بیشتر از مظاهر تکنولوژی‌های جدید و پیشرفت‌های رایانه‌ای استفاده می‌کنند. از حدود 3/7 میلیون نوجوان چهارده تا هفده ساله آلمانی 62 درصد دارای یک دستگاه تلویزیون، بیش از نیمی از آنها یک دستگاه «های فای» و بیش از یک سوم آنها ضبط و پخش ویدیویی دارند. یک پنجم از نوجوانان ده تا سیزده ساله آلمانی دارای رایانه شخصی هستند. کودکانی که از چنین امکاناتی برخوردار هستند، بیش از دیگران در خطر گرفتار شدن در دام «نازپروردگی» قرار دارند. ظاهرا والدین نمی‌دانند که با این کارها چه آینده خطرناکی برای فرزندان خود رقم می‌زنند. آنها تصور می‌کنند که باید تمام امکانات مورد نیاز کوچولوهایشان را فراهم کنند و به جنبه‌های دیگر قضیه کاری ندارند.

آقای گرونر، روان‌شناس آلمانی می‌گوید: «رفته‌رفته بر شمار پدران و مادرانی که قادرند تمام نیازهای مادی کودکان خود را برآورده کنند، افزوده می‌شود و این عامل موجب می‌شود که روند نازپروردگی کودکان تشدید شود. در نتیجه تربیت نسل جدید مسیر تازه‌ای یافته است و آن هم در جهت تأمین تمام نیازهای رنگارنگ کوچولوها است».

پدر و مادرانی که صرفا در جهت تأمین نیازهای مادی کودکان خود می‌کوشند، حتی به هنگام روبرو شدن با مسائل و نیازهای غیرمادی نیز بر اساس یک شعار بسیار ساده عمل می‌کنند: به اعتقاد آنها «فراوانی، فراوانی می‌آورد». آنها این اصل را در عرصه مسائل فرهنگی و عاطفی نیز به کار می‌برند. فرستادن کودکان به کلاس‌های آموزشی متعدد ورزشی، فرهنگی، علمی و ... از جمله عادات پدران و مادرانی است که برای موفقیت کودکان خود اهمیت بیشتری قائل می‌شوند.

الکساندر سازلند نایل، کارشناس اسکاتلندی تعلیم و تربیت در یکی از کتاب‌های خود توصیه بسیار ساده‌ای را برای روبرو شدن با کودکان ارائه می‌کند. او می‌گوید باید کودکان را دوست داشت، آنها را پذیرفت و جدی گرفت. هرگز نباید آنها را تنبیه کرد و باید زمینه رشد شخصیتی آنها را فراهم کرد. اگر با کودکان چنین برخورد کنیم، خود آنها اصول اساسی مورد نیاز برای یک هم‌زیستی هماهنگ و به دور از تشنج را فرا خواهند گرفت. آقای نایل این فرایند را «خود قانونمند کردن» می‌خواند، اما متأسفانه شخصیتی که بدین ترتیب شکل می‌گیرد، معمولا با انتظارات والدین و متصدیان تعلیم و تربیت هم‌خوانی ندارد. یکی از دستاوردهای نسل انقلابی دهه1960، ارائه شیوه‌های جدیدی در تعلیم و تربیت بود. در آن سال‌ها بحث درباره شیوه‌های تربیت کودکان به بحثی علنی و بسیار مطرح تبدیل شده بود. در حالی که امروزه اغلب والدین ترجیح می‌دهند نحوه تربیت کوچولوهای خود را به عنوان مسئله‌ای شخصی تلقی کنند. آقای گرونر می‌گوید، هر چند برخی از والدین در زمینه تعلیم و تربیت کودکان خود فعال هستند، ولی عده بسیاری از آنها حتی به خود این زحمت را نمی‌دهند که اطلاعات لازم را در این زمینه از منابع گوناگون جمع‌آوری کرده و با دیگران، به تبادل اطلاعات و تجربیات بپردازند. برخی از والدین مغرور هیچ کاری ندارند، جز اینکه تمام حواس خود را متوجه فرزندان عزیزشان بکنند. آنها هیچ خواسته مشخصی از کودکان خود ندارند و صرفا به تمجید از آنها می‌پردازند و آنها را انسان‌هایی منحصر به فرد تلقی می‌کنند. چنین کودکانی در مدرسه و کوچه و خیابان، به محض روبرو شدن با کوچک‌ترین مشکلی، فورا به سراغ معلمان یا پدر و مادر خود می‌روند و نزد آنها شکایت می‌کنند. والدین آنها نیز مدام به مدرسه می‌روند تا نسبت به نحوه رفتار با کودکان دلبندشان توسط سایر دانش‌آموزان اعتراض کنند.

 

جامعه کودکان را تربیت می‌کند یا والدین؟

آقای اولیور زینر؛ کارخانه‌دار معروف و جوان آلمانی که هم‌اکنون بیش از 160 کارمند دارد، می‌گوید: «این جامعه است که کودکان را تربیت می‌کند، نه پدر و مادر». منظور او از این سخن، تجربیاتی است که درباره نابسامانی‌های اجتماعی در طی سال‌ها فعالیت به عنوان مشاور در زمینه مواد مخدر کسب کرده است. او با کمک این تجربیات توانسته در سن سی و یک سالگی به مدیر و کارخانه‌داری موفق تبدیل شود. برخی دیگر از کارشناسان روانشناسی نیز بر این عقیده هستند که نمی‌توان فرد را برای تبدیل شدن به یک کارخانه‌دار تربیت کرد؛ بلکه باید خود او با استفاده از موقعیت‌های پیش آمده، راه موفقیت را بیابد. یکی از پیشتازان عصر اینترنت در آلمان که بیست و هفت سال بیشتر ندارد، می‌گوید لازمه دستیابی به موفقیت، داشتن برخی ویژگی‌های ژنتیک است. آقای اولیور زینر کارخانه‌دار معروف و جوان آلمانی هم‌اکنون بیش از 160 کارمند دارد. هر دو مدیر موفق مزبور در یک ویژگی با هم اشتراک دارند و آن اینکه هر دوی آنها تحت شرایط نسبتا سختی تربیت شده‌اند و به هیچ رو در دوران کودکی نازپرورده نبودند. توجه به چنین سرگذشت‌هایی که در نهایت، موجبات موفقیت فرد را فراهم آورده است، باعث می‌شود که به خروج از دام نازپروردگی در میان جوانان و نوجوانان امیدوار شویم، البته نباید تصور کرد که بازگشت به شیوه‌های خشن تربیتی چاره‌ساز است و لزوما به موفقیت منتهی می‌شود، بلکه بهتر آن است که با درک واقعی کودکان با احتیاط بیشتری با آنها برخورد کنیم، به گونه‌ای که شخصیت آنها در فضایی مناسب شکل گرفته و راه مقابله با مشکلات موجود در زندگی را به آنها بیاموزیم.

 

تاثیر تمایلات خانوادگى برنازپروردگى کودکان

یکی دیگر از تمایلاتی که این روزها در خانواده‌های متمول رو به فزونی دارد، صاحب فرزند شدن در سنین بالا است. در چنین شرایطی، کودکان بسیار بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند، زیرا در این میان، تمام رؤیاهای پدر و مادر، تنها این کودکان هستند که به واقعیت پیوسته‌اند. در چنین خانواده‌هایی، روابط میان والدین و فرزندان روابطی کنترل شده است. والدین اهمیت فراوانی برای مشکلات و مسائل فرزندان خود در مدرسه قائل هستند و به اصطلاح، یک آن آنها را به حال خود رها نمی‌کنند. علاوه بر عوامل اجتماعی و طبقه اجتماعی والدین، یک عامل بسیار مهم در نازپروردگی کودکان تأثیر مستقیم دارد و آن نوع رابطه میان پدر و مادر است. در خانواده‌هایی که پدر و مادر روابط پرتشنجی دارند، به زحمت می‌توان با پدیده نازپروردگی کودکان مقابله کرد. پدر و مادری که از هم جدا شده‌اند، برای فراموش کردن گذشته پر رنج خود، توجه بیشتری به کودکان مبذول می‌دارند و گاه و بی‌گاه آنها را مورد لطف قرار می‌دهند! در حالی که در چنین مواردی کودکان اصولا نیازهای متفاوتی دارند و اغلب آنها تحت تأثیر پیامدهای منفی بر هم ریختن محیط خانوادگی هستند.

 

جلوگیری از ناز پرورده شدن کودک

والدین می‌توانند با استفاده از نقش «اجرایی» خود، از ناز پرورده شدن کودک جلوگیری کنند. به او کمک کنند تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشد و مسئولیت‌پذیری را به نحو احسن یاد بگیرد. در ادامه به برخی روش‌های جلوگیری از ناز پرورده شدن کودکان اشاره می‌کنیم.

 

اعتدال در محبت

در ابراز محبت و تکریم شخصیت کودک، نباید راه افراط را پیمود، زیرا در آن صورت علاوه بر این که نمى‌توان نتیجه صحیح تربیتى گرفت، بلکه شخصیت کودک در اثر زیاده‌روى والدین در ابراز محبت‌هاى نابه‌جا، لطمه جبران‌ناپذیرى خواهد خورد، چرا که این کودک از خود راضى، از جامعه توقعات و انتظارات نابه‌جایى خواهد داشت و در صورت بى‌اعتنایى دیگران به این خواسته‌هاى بى‌مورد، کودک نازپرورده از زندگى بیزار و مایوس شده و دچار عقده حقارت خواهد شد. به عنوان مثال بعضی‌ها از شدت علاقه به فرزند، هیچ‌گونه مسئولیتی به او نمی‌دهند و با گفتن اینکه هنوز بچه است، خودشان تمام کارها را انجام می‌دهند. پسر سی و دو ساله‌ای را می‌شناسم که هنوز بیکار است و هر زمان کاری برای او پیدا می‌شود، مادرش آن کار را رد می‌کند و می‌گوید: وای آخه بچم این همه تو راه باشه!؟ و یا آخه ساعت کاریش زیاده، بچم خسته می‌شه ... این در حالی است که پدر پیر و مریض او تا اواخر شب در حال کار کردن است!!!

 

قاطع بودن

وقتی صحبت از قاطع بودن به میان می‌آید، برخی از والدین تصور می‌کنند که جدی و قاطع بودن به این معنا است که مثلا پرخاشگر هم باشیم و یا اینکه چنانچه فرزندمان از ما پیروی نکرد، با زور و خشونت مواردی را به او تحمیل کنیم و یا به او محبت نکنیم و نگوییم که دوستش داریم. حال آنکه در مقوله‌های تربیتی، قاطع و جدی بودن به این معنا است که از اصولی پیروی کنیم و قوانینی برای فرزندان‌مان داشته باشیم. به علاوه، اصرار به اجرای آن قوانین در خانواده وجود داشته باشد. ثبات خُلق و ثبات اندیشه و رفتار در والدین ضروری است. چنانچه اصول تربیتی خود را تغییر دهیم و به گفته‌های خود چندان اعتقادی نداشته باشیم، فرزندان به اصول و قوانین خانواده پایبند نخواهند شد.

 

 

تشویق و تنبیه موثر

تشویق و تنبیه دو روش متفاوت تربیتی هستند و بایستی ویژگی‌هایی داشته باشند تا موثر واقع شوند. این دو روش چنانچه به موقع و با اصول درست اعمال گردند، می‌توانند از لوس شدن کودکان جلوگیری کنند. معمولا کودکان لوس، والدین تسلیم شونده دارند. آنها در مقابل خواسته‌های کودک فورا تسلیم می‌شوند و هر آنچه که او طلب کند، برایش فراهم می‌کنند. در خانواده‌ای که کودک لوس پرورش داده می‌شود، اثری از روش‌های تنبیهی مناسب دیده نمی‌شود. زخم زبان و تنبیه بدنی به نگرش بچه‌ها آسیب می‌رساند؛ اما به عکس، محدودیت‌های معقول و مناسب سن کودک واقعا عزت‌نفس را در او پدید می‌آورد. برخورد قاطعانه اما محترمانه با فرزندان، عشق و علاقه را نشان می‌دهد. شما می‌توانید با رعایت تعادل بین بیان عشق بدون شرط، حمایت از مهارت‌های رشدی کودک و توقع انتظار رفتار پسندیده، عشق و محدودیت را همزمان برقرار کنید.

 

داشـــتن ســــیاســـت در مـــقابل خواسته‌های کودک

مقابل خواسته‌های فرزندان‌تان سیاست اعمال کنید؛ از هر سه درخواست آنها یکی را برآورده کنید، دومی را به زمان آتی موکول کرده و به درخواست سوم نه بگویید. با این روش فرزند شما یاد می‌گیرد که لزوما نباید در زندگی به همه خواسته‌هایش برسد. در غیر این صورت ممکن است در آینده با نخستین شکست یا کمبود مالی دچار مشکلات روحی شده و آسیب‌های زیادی را متحمل شود.

 

دادن مسئولیت به کودک

سپردن مسئولیت به کودکان نیز از نکات مهم دیگری است که در آینده و کیفیت روابط اجتماعی آنها بسیار تأثیرگذار است. سپردن نقش‌های مختلف باعث می‌شود آنها مهارت‌های اجتماعی را فرا گرفته و در برقراری ارتباط با اطرافیان موفق‌تر باشند.

 

علاوه بر موارد گفته شده والدین می‌توانند:

 محدودیت تعیین کنند.

 به کودک «نه» بگویند.

 کودک را متعهد کنند.

 قوانین و مقررات خاص تنظیم کنند.

 انتظارات خاصی از کودک داشته باشند.

 کودک را به جبران کردن تشویق کنند.

 عواقب خاصی تعیین کرده و به اجرای آنها پایبند باشند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان