هو الذی یریکم البرق خوفا و طمعا و ینشی ء السحاب الثقال .
اوست که آذرخش را به شما بیم زا و امیدبخش بنماید،و ابرهای سنگین را ایجاد کند.
در این آیه نیز مانند سایر موارد،هم به ارتباط خدا تکیه شده است « هو الذی...»وهم به نقش پدیده برای انسان « یریکم...».
بعد می فرماید:
رعد/13:
و یسبح الرعد بحمده و الملائکة من خیفته و یرسل الصواعق فیصیب بها من یشاء و هم یجادلون فی الله و هو شدید المحال .
و تندر،تسبیح گوی اوست از سر سپاس و بزرگداشت و فرشتگان(نیز تسبیح او گویند)از بیم وی و صاعقه ها را گسیل می دارد و به هر کس خواهد،برخورد خواهد داد و آنان در خدا،ستیزه دارند و خدا سترگ نیروست.
نکته هایی عجیب در این آیه وجود دارد که مجال وارسی آنها نیست:
تسبیح رعد چیست؟ برخی نادانان و نا آشنایان با ادب و لغت عربی،تسبیح را از ماده سباحة بمعنای شناوری گرفته و گفته اند:تسبیح اشیاء،تکامل آنهاست!
یک عرب ساده نیز بدین کسان می خندد،زیرا مفهوم تسبیح،هیچ ربطی به شنا و تکامل و... ندارد تسبیح یعنی خدا را منزه شمردن.آیات زیادی در این زمینه وجود دارد:
جمعه/1:
یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض .
آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح خدا می کند.
اسراء/44:
و ان من شی ء الا یسبح بحمده (1)
هیچ چیز نیست مگر که خدای را به سپاس و بزرگداشت تسبیح گوی است.
حتی آیاتی داریم که همه چیز خدا را سجده می کنند.این آیات متشابه است و بآسانی نمی توان دریافت که معنای آنها چیست.
اجمالا،یک مشرب کلی وجود دارد که می گوید این تعبیرها،استعاری است،یعنی همه دلیل کمال آفریننده ی خود می باشند و حکایت از صفات خدا می کنند،یعنی گویی به زبان تسبیح و تنزیه،صفات الهی را بیان می نمایند.
مشرب دیگری می گوید:اشیاء واقعا شعور دارند و براستی تسبیح می گویند و ذکر دارند و از باب نمونه،سخن گفتن سنگریزه در دست پیامبر صلی الله علیه و آله را مثال می زنند و می گویند،در آنمورد،سنگریزه تسبیح خود را به گوش دیگران رسانده است نه آنکه همان هنگام در آن ایجاد تسبیح شده باشد.
آدمی در نمی یابد وگرنه همه چیز،تسبیح گوی خداست.
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم با شما نامحرمان ما خامشیم
این نظر، با ظاهر آیات نیز سازگار است.
اسراء/44:
و ان من شی ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم .
-هیچ چیز نیست که تسبیح همراه با حمد خدا نگوید اما شما تسبیح آنها را در نمی یابید.
و یا در مورد پرندگان می فرماید:
نور/41:
کل قد علم صلوته و تسبیحه .
هر کدام،همانا می داند نماز و تسبیح خدا را.اما درنمی یابیم و از فهم ما دور است.
همین دسته دوم،باز از نظر تبیین مطلب بر اساس اصول عقلی،خود به دو دسته تقسیم می شوند:
1-دسته ای که می گویند:همین اشیاء با همین صور مادی،شعور و درک دارند.
2-دسته ای که قائلند که:اشیاء صورت غیر محسوس دیگری دارند که آن صورت دوم،شعور و درک دارد و همانست که روز قیامت ظاهر می شود و همانست که شهادت می دهد و قرآن در مورد آن می فرماید:
فصلت/21:
قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شی ء .
می گویند:خدا ما را به سخن آورد،همانکه هر چیز را به سخن می آورد.
بهر حال،هر کدام باشد،با درک عادی ما سازگار نیست ولی ظاهر قرآن با آن مناسب است،و ادعای مکاشفات عرفانی و احیانا دلایل عقلی نیز برای مشاهده آن ها شده است و العلم عند اهله .جمله ی:
اسراء/44:
لا تفقهون تسبیحهم .
احتمال اول(که می گفت همه این تعبیرها استعاری است و قابل فهم و دلالت بر صفات آفریننده ی آنها می کند)،را بعیدتر می کند زیرا«حکایت از صفات خالق »را همه می توانند فهمید،پس چگونه خدا می فرماید:ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید؟!در مورد رعد بخصوص،نظر دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه رعد،اسم ملکی است و در آیه ذکر عام بعد الخاص شده است.این احتمال خلاف ظاهر است چون رعد دارای معنای عرفی است که همان صدای مخصوص ابر باشد و این احتمال دلیل محکم تری می خواهد.نکته دیگر اینکه: می فرماید:رعد/13:
و الملائکة...
فرشتگان موجودات شعورمند هستند که تسبیح می گویند و بعد می فرماید:
رعد/13:
...و یرسل الصواعق...
صاعقه یک پدیده طبیعی است ولی می فرماید:
رعد/13:
...فیصیب بها من یشاء...
یعنی خدا آنرا بهر کس که بخواهد اصابت می دهد،اصابت اتفاقی نیست،حساب شده است. تقدیر و قضاء الهی بر اینها همه حاکم است «و توحید افعالی »در اینها جریان دارد.
پی نوشت:
1-بزرگان ادب فارسی ما نیز،همین دریافت صحیح را از این آیات داشته اند،سعدی می فرماید:
تسبیح گوی تو نه بنی آدمند و بس هر بلبلی که نغمه بر آن شاخسار کرد