آب نطلبیده مراد است/ روایتی تاریخ‌مند از پیروزی دکتر مسعود پزشکیان

پزشکیان همان وکیل الرعایا را در خاطر می آورد. کریم خانی که برای حرمت دیانت و جان و امان رعیت جان می فشاند و از متعادل ترین امیران دوران پیشامدرن ایران زمین است. همو که در پیش چشم فرستادگان بریتانیا سوغات و صله هایشان را بر زمین می زند و می گوید"من یک مرد ایلیاتی ام... تفنگ و قرآنم بس".

عصر ایران؛ احسان اقبال سعید - حکایت ناباور چندماهه اخیر این سرزمین، آن‌گاه که تاریخ شود و بر کاعذ و نیز پیرایه و منظر نظر نگارندگان و راویان بر آن افزون گردد محتملا با ناباوری و انگ و انگشت خواب نمایی و خیال‌زنی نواخته خواهد شد، که مگر می شود؟ اما دیدیم که تقدیر الهی و ناگهانی بودن طبع و مرام آدم‌ها چگونه پیش چشم ما نهاد که "به عزت مناز و ز ذلت منال/ که این هر دو را زود آید زوال".
حالا و امروز دکتر مسعود پزشکیان رئیس جمهور منتخب است و تا کمی دیگر پیشوند منتخب به مستقر تبدیل خواهد شد. به بهانه‌ی این رخداد پربها نکاتی را قلمی می نمایم تا چه در نظر آید و مگر در صفحات سوخته ی خاطرات این ملک درازدامن در خاطره ها بماند.
 
- تا پیش از سانحه بالگرد رئیس جمهور فقید و همراهان کمتر کسی گمان می برد تا کمتر از پنج سال دیگر شخصیتی جز شهید جمهور و نیز همراهان وهمدلان در مسند و مصدر باشند و بنشینند، لیک تغییر ناگهانی همه چیز را دگرگون ساخت.
 
می گویند در مثل منافشه نیست و براستی هم چنین است. یادم آمد به تاریخ پرنکته و نقطه‌ی این سرزمین و گاهی که از مجلس مردی هفتاد و چند بهار به چشم دیده ناگهان بر سریر رئیس‌الوزرایی نشست و شد آن چه شد. دکتر محمد مصدق را می گویم.
 
مرد سال دیده ای که طوفان ها و قرارها را به چشم دیده بود. از موج بازگشتگان از فرنگ که رویا و خیال نیکخواهانه یا مشکوک می فروختند و ناصرالدین شاهی که می خواست لاله زار و چراغ برق را مدل شانزلیزه بیارآید اما از روزنامه و قانون بیزار بود و  رسید به آنجا که گفت"رئیس الوزرایی می خواهم که فرق کلم بروکلی و بروکسل را نداند!" و نیز مجاهدات مشروطه و خاک شدن آن آرمانهای بی اعتنا به بافت و باور مردمان و تاریخ این سرزمین راهم به چشم دید.
 
دکتر محمد مصدق  رئیس‌الوزرا
دکتر محمد مصدق
 
مصدق پیرانه‌سر تعارف خشک و خالی جمال امامی در مجلس برای قبول نخست وزیری و انجام پروژه ی نفت را پذیرفت و شد آن چه می دانیم.
 
پزشکیان در آستانه هفتادمین بهار زندگی از بهارستان تا پاستور را پیمود و خوش آن که نیامده تا آرزو ببافد و خیال خام بفروشد که این ملت و او از رمانتیسم میانه‌ی دهه هفتاد و عصر اصلاحات و نیز نعل وارونه بر همان سکه به نام اعجاز هزاره سوم عبور کرده اند و تعادل می خواهند و تعامل و نه چیزی بیش از آن که زیستن کوتاه دامن انسان در میانه‌ی آرامش و تعادل است و بیشینه‌ی آدم ها نه به دنبال قهرمان و ابرمرد که شاهین تعادلی برای ترازوی زندگی می جویند تا بار زندگی را سبک تر و کم دغدغه تر به منزل برسانند و نفسی تازه کنند.
 
عصر مصدق با رویاهای بلند همراه بو دو مردم هم می خواست تا یک تنه به دریا زده و کارستان کند! اینک اما داستان روایت پایان باز است و نه برگی برای نتیجه و پایان و ختام که داستان و برگی کنار دیگر سطور و برای سر کردن شب هراس و هول به رویایی که پای در حقیقت این سرزمین کویر،خیال و ستاره دارد..
 
کریم خان زند  وکیل‌الرعایا 
کریم خان زند
 
-حکایت آب از چاه تاریخ کشید  و ذهن بی لگام و ضمیر بی پروا به یاد کریم خان زند اوفتاد. همان که خود را وکیل‌الرعایا خواند و خواست تا در صدارت و امارت چونان مردمان عادی باشد و وکیل همین بی دندان و زبان بریدگان هم.. پزشکیان همان وکیل الرعایا را در خاطر می آورد که در پیش چشم فرستادگان بریتانیا سوغات و صله هایشان را بر زمین می زند و می گوید"من یک مرد ایلیاتی ام....تفنگ و قرانم بس...." و همان کریم خانی که برای حرمت دیانت و جان و امان رعیت جان می فشاند و از متعادل ترین امیران دوران پیشامدرن ایران زمین است بی ادعا و مدعای گزاف و هل من مبارز طلبیدن های فراوان ...
 
- پیروزی پزشکیان بی حضور شهرگان هنر و ورزش به چنگ  آمد و این فرصت و نیز نصرت را منحصربفرد می کند. تمام اقشار و نحله ها عزیزاند و در شمار ملت اما همان گونه که دخالت و تصمیم سازی عیان و بی الزام به واقعیات ورزش و هنر از سوی سیاسیون در آن ساحت ها در کنار آورده عموما خسران است،حضور بی مداقه و دانش کافی از سوی شهرگان پرمخاطب در امر خطیر و گاه تلخ و دشوار سیاست هم می تواند با گذر از شادی موقت خسارت ببار بیاورد.
 
سیاست درام و نمایش و نیز مسابقه ورزشی نیست،در نمایش  همه خود واقعی نیستند و خون و گرسنگی و نیز وصال و هجران ها ریشه در حقیقت ندارند و با کات پایان کارگردان گریم ها پاک شده و مرده از خاک بر می خیزد و لبخند است.
 
اما در سیاست تمام اتفاقات حقیقی است و گاه انسان‌ها و نیز نسل ها می سوزند یا پاسوز می شوند..نمی توان نگاه رمانتیک متناسب با شهرگی و گل زدن بر دروازه را به وادی سیاست آورد و دمی بعد هم پشیمان شد و یاس پراکند...
 
این پیروزی بر بستر تعادل و تعقل عموم آدم های این سرزمین برای رسیدن نه به قله و قلعه ای که برای انجام بهتر و محترمانه تر امور و نیز حرکت به سمت عدالت و معیشتی که بهبودش اخلاق و دیانت را نیز صیقل و صورتی نو خواهد داد بود و این فرصت یگانه است.
 
مسعود پزشکیان رئیس جمهور منتخب
مسعود پزشکیان
 
- و آخر  آن که این دولت اهل اعجاز و سراب فروشی نیست که آب شور اگر از دریا هم باشد تنها عطش را فزونی  می دهد و نمکش دیده می سوزاند و معنی از ملاحت نمی برد و دگر هیچ!
 
تعریف ایران و انسان در منظومه فکر و عمل دولت پزشکیان می تواند دگرگونه باشد. ایران یعنی جان و جهان تک تک آدم های همین سرزمین با دغدغه‌ها و باور و هراس ها گوناگون  و مشترک، از سیاست خارجی تا اقتصاد و فرهنگ نه دربند تعاریف مهیب و دهان پرکن که در خدمت زیست این جهانی و نیز آرمانی همین انسان‌ها خواهد بود تا نمودار و گراف سخن نگوید و عزت و رضایت با بهبود و احترام در ساحت های گونه گون تجربه شود.
 
همین آدم های برخوردار و دلبسته هستند که معنای ایران را می سازند و از خطرات ایمن و نیز فردای این خاک  را برای خود و فرزندانشان می خواهند و پزشکیان نشان داده که می تواند و جسارتش را دارد.
 
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر