صنعت بدنام به‌روایت استاد اقتصاد دانشگاه برکلی

درون صنعت لابی‌گری واشنگتن چه می‌گذرد؟

شماره روزنامه: ۶۰۱۰۲ تاریخ چاپ: ۱۴۰۳/۰۶/۲۶ ...

 چاد باون*: لابی‌گری را چگونه تعریف می‌کنید و برخی بده-بستان‌‌‌های اساسی مرتبط با لابی‌گری چیست؟

ماتیلد بومباردینی: لابی‌گری نوعی ارتباط و انتقال برخی اطلاعات یک بنگاه به‌طور کلی است که سیاستگذار دریافت می‌کند. سیاستگذار می‌تواند ارگان تنظیم‌گری، سیاستمدار یا هرکسی باشد که سیاستی را طراحی می‌کند. این اطلاعات می‌تواند برای سیاستمداران مفید باشد. گاهی اوقات گمان می‌کنیم این اطلاعات شاید برای سیاستگذاری مفید نباشد، بنابراین مدل‌های مختلف موجود در اقتصاد و علوم سیاسی، به ما کمک می‌کند تا بفهمیم لابی‌گری چه زمان خوب و چه زمان بد است، چه زمان به سیاست بهتر منجر می‌شود و چه زمان منجر نمی‌شود.

چاد باون: درباره نظریه و مدل‌ها در اقتصاد و علوم سیاسی بیشتر توضیح دهید. نفوذ سیاسی چگونه بر فرآیند سیاستگذاری اقتصادی تاثیر می‌گذارد؟

ماتیلد بومباردینی: دو نظریه متفاوت نفوذ سیاسی داریم. یکی نظریه لابی‌گری است که آن‌را لابی‌گری اطلاعاتی می‌‌‌نامیم. فرآیندی که از طریق آن سعی می‌شود برخی اطلاعات منتقل شود، اگرچه شخصی که می‌خواهید اطلاعات را به او منتقل کنید، در این مورد، سیاستمدارها، می‌دانند شما در موقعیت بی‌طرفانه‌‌‌ای نیستید، بنابراین فقط در برخی موارد موفق به انتقال مجاب‌‌‌کننده آن اطلاعات می‌‌‌شوید، اما وقتی موفق به انتقال آن اطلاعات می‌‌‌شوید، سیاست‌های بهتر- یعنی سیاست‌های آگا‌‌‌هانه‌‌‌تر- اتخاذ می‌شود. برای مثال پس از بحران مالی، یکی از قوانین، قانون داد-فرانک، شرکت‌ها را ملزم می‌کرد برخی اوراق‌‌‌بهادار منتشره را در دفاتر خود نگه دارند و انواع مختلف بانک‌ها این قانون را هزینه‌‌‌بر دیدند. مشخصا، نهادهای مالی کوچک‌تر این کار را بسیار پرهزینه دیدند، بنابراین لازم بود این موضوع به تنظیم‌‌‌گر اطلاع داده شود. توانایی برقراری ارتباط معتبر با سیاستمداران می‌تواند منجر به ارزیابی بهتر هزینه‌ها و منافع این قانون شود.

نوع دوم نفوذ، معامله به‌مثل نامیده می‌شود؛ در واقع این ایده که شما در ازای تغییر سیاست به نفع خود، به‌کارزار انتخاباتی کمک مالی می‌کنید. مثلا، هنگامی که به کمپین کمک می‌کنید تا برای کالایی که تولید می‌کنید تعرفه وارداتی وضع شود تا قیمتش افزایش یابد، در دسترس بودنش کم شود و تولیدش برای شما سودآورتر شود. لابی‌‌‌کردن؛ در واقع فرآیندی است که طی آن یک شرکت یا نهاد دیگری موضعی خاص را در مورد یک سیاست به یک سیاستمدار اطلاع می‌دهد. کمک‌های انتخاباتی، تامین مالی انتخابات است که گاهی از یک شرکت و گاهی از یک فرد به یک سیاستمدار داده می‌شود. این دو فعالیت مکمل هم هستند؛ به این معنا که شما با سیاستمدار در مورد موضعگیری سیاستی خاص صحبت می‌کنید و لابی‌گر شما نیز توصیه می‌کند که شما به‌عنوان یک شرکت کمک مالی کنید تا باب گفت‌وگو با آن سیاستمدار باز شود، اما لابی‌گری به خودی خود مستلزم انتقال پول نیست.

چاد باون: از این دو فرآیند سیاسی کدامیک از نظر دلاری بزرگتر است؛ این بنگاه‌های مشتری چه چیزی را برای کمک به‌کارزار انتخاباتی خرج می‌کنند یا چه چیزی برای لابی‌‌‌کردن هزینه می‌کنند؟

ماتیلد بومباردینی: لابی‌گری بسیار بزرگتر است. کمک‌های انتخاباتی بین 200 تا 300‌میلیون دلار در سال‌متغیر است، درحالی‌که هزینه‌های لابی‌گری 10برابر و حدود 3 تا 4‌میلیارد دلار در سال‌ است.

چاد باون: یک دلیلی که ما به لابی‌‌‌کردن اهمیت می‌دهیم پول زیادی است که ردوبدل می‌شود؛صنعت 4‌میلیارد دلاری در سال‌مهم به‌نظر می‌رسد. مردم به چه علت دیگری به لابی‌گری اهمیت می‌دهند؟

ماتیلد بومباردینی: دو دلیل هست که ما بر اساس آنها به لابی‌گری اهمیت می‌دهیم.

مورد اول سطحی‌‌‌تر به‌نظر می‌رسد، اما در واقعیت اینطور نیست. مردم به این دلیل به لابی‌گری اهمیت می‌دهند چون تصور می‌شود ظاهری از فساد، مرتبط با لابی‌گری است. این یکی از دلایلی است که ما لابی‌گری را تنظیم می‌کنیم و فی‌نفسه ممکن است دلیلی برای تنظیم آن باشد. اگر لابی‌گری اعتماد مردم را به نظام سیاسی کاهش می‌دهد، باید شفافیت بیشتری برایش ایجاد کنیم.

دلیل دیگر این است که از نظر تئوری لابی‌‌‌کردن گاهی اوقات تصمیمات بهتر و گاهی اوقات تصمیمات بدتر عاید می‌کند و دوباره، خود فرآیند لابی برقراری ارتباط یک طرف با طرف دیگری است که اطلاعات کافی ندارد اما باید تصمیماتی بگیرد. بنابراین سیاستمداری که می‌خواهد بانکداری، تجارت یا مراقبت‌های بهداشتی را تنظیم کند با این اطلاعات اضافی، ممکن است به سیاست‌های بهتری برسد، اما از آنجاکه اطلاعات دریافتی از طرفی می‌آید که سوگیری دارد، ممکن است همیشه سیاست خوب عاید نشود.

چاد باون: نظر افکار عمومی آمریکا در مورد لابی‌گری و لابی‌‌‌گرهایی که در این صنعت کار می‌کنند چیست؟

ماتیلد بومباردینی: مردم آمریکا به روشنی فکر می‌کنند لابی‌‌‌کردن خوب نیست. نظرسنجی موسسه «پیو» در سال‌2018 نشان‌داد بیش از 50‌درصد مردم معتقدند لابی‌‌‌کردن، مشکل بسیار بزرگی است. فقط جهت مقایسه، مهاجرت غیرقانونی- که صفحات روزنامه‌‌‌ها و برنامه‌های تلویزیون را پر کرده‌است- فقط 38‌درصد مردم گفتند مهاجرت غیرقانونی وحشتناک است. حتی در مقایسه با مشاغلی که چندان مطلوب نیستند- مانند بانکداران- رقمی که نگاه نامطلوب دارند25‌درصد است، بنابراین لابی‌‌‌گرها بدتر از بانک‌‌‌داران تلقی می‌شوند.

چاد باون: نظر شخصی شما در مورد لابی‌گری چیست؟

ماتیلد بومباردینی: نظر من در مورد لابی‌گری طی سال‌ها تغییر کرده‌است. من ابتدا با این موضع‌‌‌‎گیری شروع کردم که لابی‌‌‌کردن بد است و عمدتا یک شکل بده‌بستان است.

اما اینک نگاهی ظریف‌‌‌تر به این پدیده دارم و فکر می‌کنم حوزه‌های بسیار دشواری برای تنظیم‌گری وجود دارد و تنظیم‌گری در بسیاری از حوزه‌‌‌ها بسیار پیچیده و چنان اطلاعات‌‌‌بر است که بدون داشتن اطلاعات خاص از سوی همان افرادی که می‌خواهیم تنظیم کنیم، نمی‌توان تنظیم‌گری اثربخشی داشت.

بنابراین با توجه به این پیش‌فرض و این باور که من به آن رسیده‌‌‌ام، هدف این بوده‌است که اندازه‌‌‌گیری کنیم چه مقدار از لابی‌گری؛ در واقع توسط اطلاعات هدایت می‌شود و چه مقدار از آن توسط چیزهای دیگری که به اعتقاد ما بسیار شرورانه هستند، هدایت می‌شود.

چاد باون: اکنون می‌خواهم به پژوهش بپردازیم. برای شروع، چقدر برای پژوهشگران آسان است لابی‌گری اطلاعاتی را اندازه‌‌‌گیری کنند و سپس آن را تا میزان تاثیر لابی‌‌‌گران بر سیاست‌های اقتصادی ردیابی کنند؟

ماتیلد بومباردینی: اندازه‌‌‌گیری میزان لابی‌گری اطلاعاتی بسیار دشوار است. مواردی وجود دارد که می‌‌‌توانید آنچه را بنگاه‌ها به سیاستگذار گفته‌‌‌اند اندازه‌‌‌گیری کنید. این مورد، برای مثال مربوط به قانون‌گذاری یعنی برای رویه اخطار و هشدار و اظهارنظر است.

برای تنظیم‌گری‌‌‌های مختلف که ارگان‌های فدرال مانند کمیسیون بورس و اوراق‌بهادار آمریکا تهیه کردند، یک قانون صادر می‌کنید و سپس نظرات چندین طرف درگیر دریافت می‌شود و می‌توان تغییر قوانین را از نسخه اولیه تا نسخه نهایی آنها اندازه‌‌‌گیری کرد تا دید آیا نظرات- برای مثال بانک‌ها- روی قانون بیشتر از دیگران تاثیر گذاشته‌است، یا خیر. اما در موارد دیگر، تشخیص نقش لابی‌گری بسیار سخت خواهد بود، زیرا نقش لابی‌گری ممکن است جلوگیری از تصویب یک قانون باشد، بنابراین در آن موارد، هرگز نمی‌توانیم بگوییم که تاثیر لابی‌گری چه بوده‌است.

چاد باون: یکی از کارهای پژوهشی شما، جمع‌‌‌آوری داده‌ها در مورد صنعت لابی‌گری است. شما بیشتر دوران حرفه‌‌‌ای خود را صرف بررسی داده‌های مربوط به لابی‌‌‌ها کرده‌‌‌اید. در مورد افرادی که در واشنگتن در خیابان «K»** کار می‌کنند، چه می‌‌‌توانید به ما بگویید. در مورد این لابی‌‌‌ها چه می‌دانیم؟

ماتیلد بومباردینی: خوشبختانه در حال‌حاضر به لطف قانون افشای لابی در سال‌1995، داده‌های زیادی وجود دارد تا مشاهده کنیم لابی‌‌‌گران روی چه موضوعاتی لابی می‌کنند و چقدر حقوق می‌گیرند، بنابراین ما می‌توانیم اندازه‌‌‌گیری کنیم آنها در تمام طول حرفه خود روی چه موضوعاتی لابی می‌کنند و داده‌ها در سطح لابی‌‌‌گر داریم. در مورد هر فرد، می‌دانیم که آنها در تمام دوران لابی‌گری خود در سطح فدرال روی چه چیزی کار کرده‌اند و چه‌کسی بیشتر حقوق می‌گیرد. لابی‌‌‌گرهایی که حقوق بیشتری می‌گیرند کسانی هستند که ما کارشناسان عمومی می‌گوییم، در مقابل کارشناسانی که کل حرفه خود را بر روی یک موضوع متمرکز می‌کنند.

چاد باون: چرا کارشناسان عمومی دستمزد بیشتری می‌گیرند؟ چرا آن دسته از عمومی‌‌‌ها برای مشتریان لابی‌‌‌کننده خود ارزشمندتر از متخصصان موضوع هستند که ممکن است در مورد جزئیات هر خط‌‌‌مشی خاصی اطلاعات بیشتری داشته باشند؟ چنین چیزی به‌نظر خلاف‌‌‌واقع است.

ماتیلد بومباردینی: من کاملا مطمئن نیستم، اما این یک نشانه گویا است که به ما می‌گوید شاید اینکه به لابی‌‌‌گرها پول داده می‌شود نه اطلاعات آنها، مربوط به نوع ارتباطاتی است که لابی‌‌‌گرها دارند.

حدود 20‌درصد از لابی‌‌‌گرها تجربه سیاسی دارند که می‌توان آن را مشاهده کرد. آنها نصف نصف، جزو جمهوری‌خواه و دموکرات طبقه‌‌‌بندی می‌شوند. تجربه سیاسی که آنها دارند این است که یا مشاوران سابق یا اعضای سابق کنگره یا در قوه مجریه بوده‌اند. این ارتباطات مهم هستند زیرا آنها را برای سیاستمدارانی که با آنها صحبت می‌کنند قابل‌اعتماد می‌کند.

چاد باون: ارتباطات سیاسی را چگونه می‌‌‌سنجید؟ و چه رابطه‌‌‌ای بین میزان دستمزد لابی‌‌‌گرها و ارتباطات سیاسی آنها وجود دارد؟

ماتیلد بومباردینی: روشی که ما ارتباطات را اندازه‌‌‌گیری می‌کنیم از طریق کمک‌های تبلیغاتی است که لابی‌‌‌گرها به سیاستمدارها داده‌اند. به‌ندرت پیش‌می‌آید سیاستمداری با یک لابی‌‌‌گر صحبت کند و کمک مالی، حتی اندک، در طول مدتی که آنها صحبت می‌کنند، دریافت نکرده باشد. تحقیقاتی که انجام دادیم نشان‌داد که پردرآمدترین لابی‌‌‌گران کسانی هستند که ارتباطات زیادی با سیاستمداران مختلف دارند و در موضوعات مختلف لابی می‌کنند.

چاد باون: چگونه بررسی کردید که آیا این لابی‌‌‌گرها کارشناسان موضوعی هستند- مانند مالیات، سلامت یا تجارت و بنابراین واقعا اطلاعات مفیدی ارائه می‌دهند- در مقایسه با اینکه آیا آنها فقط در داشتن ارتباطات مناسب با سیاستگذاران متخصص هستند؟

ماتیلد بومباردینی: روش دیگری که سعی می‌کنیم بسنجیم آیا لابی‌‌‌گرها واقعا متخصص هستند یا در عوض آنها از جنبه ارتباطاتی که دارند متخصص هستند، این است که مشاهده می‌کنیم وقتی یک نماینده کنگره از یک کمیته به کمیته دیگر منتقل می‌شود چه اتفاقی می‌افتد، بنابراین فرض کنید آنها از کمیته خدمات مالی شروع می‌کنند و سپس به کمیته مراقبت‌های درمانی می‌روند. سوالی که می‌پرسیم این است که آیا لابی‌گری که قبلا با سیاستمداری که در کمیته خدمات مالی بود لابی می‌کرد، در مورد مسائل مالی لابی می‌کرد؟ یا آن لابی‌‌‌گر اکنون در حال لابی‌گری در زمینه مراقبت‌های درمانی است؟

پاسخ این است که ما بیش از هر چیز دنبال‌کردن سیاستمداری را دیدیم که لابی‌گر در آن تخصص دارد، بنابراین بیشتر در مورد دانستن آنچه که سیاستمدار برای اعتبار بخشیدن به خود باید بشنود و سرمایه‌گذاری روی آن رابطه خاص صورت می‌گیرد، تخصص زیادی وجود دارد.

چاد باون: در مورد این لابی‌گر‌‌‌ها و محل کار آنها بیشتر توضیح می‌‌‌دهید؟

ماتیلد بومباردینی: طبق داده‌های ما، سالانه 10‌هزار تا 15‌هزار لابی‌گر ثبت‌‌‌نام می‌کنند. دو نوع اصلی لابی‌‌‌گر وجود دارد. یکی این کار را درون بنگاه انجام می‌دهد. شرکت‌هایی که بزرگ هستند- مانند گوگل یا بانک آمریکا- لابی‌‌‌گران داخلی خود را خواهند داشت که در شناخت کسب‌وکارشان و صحبت از طرف آنها تخصص دارند. سپس شرکت‌های لابی‌گر داریم که گاهی بسیار کوچک (مثلا یک نفر) و گاهی اوقات بسیار بزرگ هستند و گاهی اوقات به‌طور مداوم توسط سایر شرکت‌هایی که به خدمات آنها نیاز دارند استخدام می‌شوند. مواردی داشتیم که لابی‌گری به مرور زمان از درون سازمانی به بیرونی تغییر کرده‌است. یک دلیل می‌تواند این باشد که شرکت‌های کوچک‌تر (مشتری) مجبور شده‌اند لابی‌‌‌های بیشتری را شروع کنند، زیرا مقررات در طول زمان افزایش یافته‌است و برای اینکه بتوان از لابی‌‌‌گر داخلی خود حمایت کرد، باید شرکت بسیار بزرگ باشد و این کار، بازهم، فقط توسط شرکت‌های بزرگ انجام می‌شود؛یعنی آنهایی که قبلا لابی می‌کردند، بنابراین شرکت‌های لابی‌‌‌گر جدیدی که وارد می‌شوند، کوچک‌تر هستند.

چاد باون: در مورد شرکت‌های مشتری این لابی‌‌‌گرها چطور؟ چه‌کسی لابی‌‌‌گرها را استخدام می‌کند تا ارتباطات و دسترسی آنها به سیاستگذاران میسر شود؟

ماتیلد بومباردینی: مشتریان می‌توانند از شرکت‌های منفرد تا غیرانتفاعی متفاوت باشند. برخی از آنها شرکت‌های بزرگ هستند. برخی از آنها انجمن‌های صنعتی، مانند اتاق بازرگانی یا انجمن ملی مشاوران املاک هستند. شرکت‌های بزرگ به‌طور نامتناسبی درگیر هستند و شرکت‌های کوچک هرگز به‌عنوان مشتریان فردی ظاهر نمی‌شوند. آنها همیشه به‌عنوان بخشی از یک انجمن صنعتی ظاهر می‌شوند، به همین‌دلیل است که آنها بسیار بزرگ هستند. از نظر صنایع، صنعت مالی، بیمه، مراقبت‌های درمانی و بانکداری؛اینها صنایع با تنظیم‌گری شدید هستند و بنابراین بیشتر توسط لابی‌‌‌ها نمایندگی می‌شوند.

چاد باون: پژوهش شما در مورد لابی‌گری برای سیاست تجاری به چه نتایجی رسید؟

ماتیلد بومباردینی: یکی از چیزهایی که هنگام شروع به بررسی داده‌های لابی‌گری مرا شگفت‌‌‌زده کرد، این بود که لابی‌گری توسط شرکت‌های منفرد را مشاهده کردم و سپس مقدار زیادی لابی‌گری توسط انجمن‌های صنعتی را دیدم و بنابراین گیج شدیم که چرا یک شرکت، دومی را انتخاب کند. بنابراین اگر شرکتی مثل فایزر باشید می‌‌‌توانید به‌عنوان یک شرکت منفرد لابی کنید، پس لابی‌‌‌گر خود را استخدام کنید و استدلال خود را مطرح کنید، یا می‌‌‌توانید بخشی از انجمن‌های صنعت داروسازی باشید و سپس به‌صورت گروهی لابی کنید. اگر کشاورز ذرت را تصور کنید، یکسان است. کشاورز ذرت می‌تواند به تنهایی، به‌عنوان یک تولیدکننده انفرادی، لابی کند، یا می‌تواند بخشی از انجمن ملی پرورش‌‌‌دهندگان ذرت باشد. وقتی به لابی‌گری برای سیاست تجاری نگاه می‌کنیم، واقعا می‌‌‌خواستیم بفهمیم که چرا. در برخی موارد، لابی‌گری در سیاست تجاری توسط شرکت‌های فردی را مشاهده می‌کنیم درحالی‌که در موارد دیگر شاهد لابی‌گری به دلایل تجاری توسط انجمن‌های تجاری هستیم.

چاد باون: وقتی یک شرکت در حال انتخاب اقدام جمعی است؛ چه به تنهایی یا به‌عنوان بخشی از گروه لابی، چه بده‌بستانی باید درنظر بگیرد؟ نظریه اساسی چیست؟

ماتیلد بومباردینی: بدیهی است مساله بسیار مهمی مطرح می‌شود که مشکل کنش جمعی است. این واقعیت است که اگر من لابی کنم و از کل صنعت حمایت کنم، همه در صنعت از آن سود خواهند برد. مانند همه کالاهای عمومی، تا زمانی‌که راهی برای حل این مشکل اقدام جمعی پیدا نکنید، ممکن است تحت‌پوشش این کالای عمومی (لابی‌‌‌گری) سواری رایگان داشته باشیم.

چاد باون: این یک معما ایجاد می‌کند. لابی‌گری برای شرکت‌ها هزینه‌‌‌بر است. آنها ترجیح می‌دهند شخص دیگری برای لابی‌‌‌کردن و بهره‌مندی از مزایای جمعی تعرفه‌‌‌ها پول بپردازد، اما اگر همه در صنعت این‌گونه فکر می‌کنند، هیچکس لابی نمی‌کند- این همان مشکل سواری رایگان است- و هیچکس در صنعت هیچگونه حمایت تعرفه‌‌‌ای دریافت نمی‌کند. چگونه این معما را بررسی می‌کنید؟

ماتیلد بومباردینی: یکی از ابعادی که می‌تواند در توضیح این معما مهم باشد این است که شرکت‌ها واقعا انتخاب دارند که برای وضع تعرفه یا نوعی حمایت لابی کنند که کل بخش را پوشش می‌دهد، یا واقعا می‌توانند حمایت هدفمندتری از کالاهای خاص که در حال تولید هستند، ایجاد کنند.

می دانید که جدول تعرفه‌‌‌ها از نظر انواع فولاد چقدر مفصل است، بنابراین یک شرکت می‌تواند تصمیم بگیرد روی خطوط تعرفه بسیار خاصی که می‌خواهد هدف قرار دهد، تمرکز کند. از نظر مفهومی، می‌‌‌توانید تصور کنید که یک شرکت این گزینه را دارد که یا به شرکت‌های دیگر بپیوندد تا برای تعرفه‌‌‌ای که کل بخش فولاد را پوشش می‌دهد لابی کند یا اگر به تنهایی این کار را انجام دهد، از این مشکل ‌‌‌سواری رایگان کمتر برخوردار می‌شود و واقعا می‌تواند آنها را هدف قرار دهد؛ تلاش‌های لابی‌گری در یک نوع خاص از فولادی که آنها تولید می‌کنند.

چاد باون: در مورد انگیزه‌‌‌های اقتصادی در اینجا برای لابی‌کردن به‌منظور حمایت تعرفه‌‌‌ای، در جایگاه مثلا شرکت تولیدکننده فولاد، بیشتر بگویید.

ماتیلد بومباردینی: اگر من تولیدکننده فولاد هستم و نوع بسیار خاصی از فولاد تولید می‌کنم، می‌توانم تلاش خود را برای لابی‌گری روی آن یک محصول متمرکز کنم و سپس وضع تعرفه قیمت آن محصول را افزایش دهد، اما اگر محصول من قابل‌جانشینی با سایر انواع فولاد باشد، در لحظه‌‌‌ای که موفق به افزایش این تعرفه شوم، ممکن است شاهد خروج برخی از مشتریانم به سمت تولیدکنندگان دیگری باشیم که محصولات تا حدودی مشابه و قابل‌جانشین تولید می‌کنند، درحالی‌که اگر کل صنعت برای حفاظت از کل صنعت فولاد لابی کند، من با این ضرر احتمالی تجارت مواجه نمی‌‌‌شوم. با توجه به این منطق، در بخش‌هایی که کالاها بسیار قابل‌جانشین هستند، شرکت‌ها نمی‌‌‌خواهند به تنهایی این کار را انجام دهند، چون افزایش تعرفه کالایی که شما به‌‌‌طور خاص تولید می‌کنید، سود شما را افزایش می‌دهد، اما فقط تا حدی، چون خطر از دست‌دادن تجارت به رقبای خود را دارید و بنابراین در آن صنایع ما انتظار داریم لابی‌گری به‌صورت سازماندهی شده از طریق یک انجمن صنفی انجام شود.

چاد باون: این از جنبه نظری است. وقتی همه لابی‌گری‌‌‌ها برای سیاست تجاری در آمریکا را در همه بخش‌ها بررسی می‌کنید، چه می‌‌‌یابید؟

ماتیلد بومباردینی: آنچه متوجه شدیم این است که بخش‌هایی که رقابت بیشتری در آنها وجود دارد، بخش‌هایی هستند که در آنها لابی‌‌‌های بیشتری به شکل انجمن صنعتی مشاهده می‌کنیم، موضوعی که خلاف درک شهودی است چون ممکن است فکر کنید که صنایع رقابتی‌‌‌تر آنهایی هستند که شرکت‌ها در آن تلاش می‌کنند تا با انجام کارها به‌صورت جداگانه به مزیت بیشتری دست‌یابند.

ما متوجه شدیم در صنایعی که تعداد شرکت‌ها بیشتر است یا تمرکز کمتری دارند و در بخش‌هایی که کالاها قابل‌جانشین‌‌‌تر هستند، بیشتر لابی‌گری تجاری توسط انجمن‌های تجاری انجام می‌شود.

بگذارید مثالی از انگور بزنم. تصور کنید من انگور سبز و انگور قرمز تولید می‌کنم و دغدغه باغداران انگور سبز را دارم. اگر موفق به اعمال تعرفه بر انگور سبز شوم، کاری که مشتریان انجام می‌دهند این است که انگور قرمز را جایگزین و خریداری کنند. واضح است من نمی‌‌‌خواهم چنین اتفاقی بیفتد، پس من برای همه انواع انگور تعرفه می‌‌‌گذارم، به‌همین‌دلیل است که معمولا لابی‌گری توسط انجمن ملی انگورکاران انجام می‌شود که هم نماینده انگورکاران سبز و هم تولیدکنندگان انگور قرمز است.

چاد باون: این نتیجه در مورد بده‌بستان‌‌‌های مرتبط با لابی‌گری و سازماندهی سیاسی شرکت‌ها و همچنین تاثیری که این امر بر حفاظت از تعرفه‌های یک کشور دارد، چه چیزی به ما می‌‌‌آموزد؟

ماتیلد بومباردینی: آن بخش‌هایی که موفق به سازماندهی از طریق یک انجمن تجاری می‌شوند، به‌رغم مشکل اقدام جمعی، در نهایت با تعرفه‌های بالاتری روبه‌رو می‌شوند، چیزی که ما اصلا انتظار نداشتیم به آن برسیم.

چیزی که در این مورد برای من جالب بود این است که ممکن است فکر کنید، در مورد انجمن پرورش‌‌‌دهندگان انگور، آنها ممکن است برای تهیه منابع مالی برای استفاده در لابی‌گری مشکل داشته باشند، چون دوباره مشکل اقدام جمعی وجود دارد، اما از سوی دیگر، متوجه می‌شویم یک دلار که انجمن صنفی خرج می‌کند، در رسیدن به تعرفه‌های بالاتر از یک دلار که شرکت‌های منفرد خرج می‌کند، موثرتر است. بله، پول کمتری توسط انجمن‌های صنعتی پرداخت می‌شود، اما آنها موثرتر هستند.

به گمان من دلیلش این است که سیاستمداران دوست دارند از اعطای تعرفه برای حمایت از کل صنعت- به‌جای انتخاب تولیدکنندگان منفرد برای حمایت- حمایت کنند و ممکن است دلیل موثرتر‌بودن آن باشد.

چاد باون: اینک می‌خواهم به تصویر بزرگ در مورد لابی‌گری بازگردم و از شما درباره روند داده‌های زیربنایی لابی‌گری بیشتر بپرسم. شما به ما گفتید فرآیند سیاستگذاری در ایالات‌متحده چگونه کار می‌کند. مقررات و سیاست تجاری پیچیده‌‌‌تر و پیچیده‌‌‌تر می‌شود و به‌نظر می‌رسد سیاستگذاران از لابی‌گری اطلاعاتی بیشتر سود می‌برند. به‌نظر می‌رسد لابی‌گری یک صنعت پررونق باشد. آیا تعداد لابی‌‌‌گران در طول زمان افزایش یافته‌است؟

ماتیلد بومباردینی: یکی از مواردی که طی سال‌ها در داده‌ها ظاهر شده این است که برای مدت طولانی، تعداد لابی‌‌‌گران ثبت‌‌‌نام شده در حال افزایش بود و سپس در اوایل دهه‌2010، تعداد لابی‌‌‌گران ثبت‌شده و میزان درآمدهای لابی‌گری که گزارش می‌شود، شروع به کاهش کرد که برخلاف سایر اعدادی بود که نشان می‌داد کل درآمد شرکت‌های لابی‌‌‌گر همچنان در حال افزایش است...، بنابراین ما اکنون کمی مشکوک به این واقعیت هستیم که آیا همه کسانی که لابی می‌کنند و باید گزارش دهند گزارش می‌دهند. یک قانون سختگیرانه وجود دارد که تنها در صورتی شما را به‌عنوان لابی‌‌‌گر تعریف می‌کند که 20‌درصد از وقت خود را به‌عنوان لابی‌‌‌گر صرف کنید، اما راه‌هایی وجود دارد که مشخصا زمان کل شما چقدر است تا بتوانید از این قانون چشم‌‌‌پوشی کنید و بنابراین برخی از کاهش‌‌‌هایی که مشاهده کرده‌‌‌ایم، تردیدهایی را در مورد اینکه آیا ما در حال دریافت اطلاعات کل فعالیت لابی‌گری هستیم، ایجاد‌کرده‌است.

چاد باون: اگر دقت داده‌های دولت فدرال در مورد صنعت لابی‌گری کمتر شود، نگران‌‌‌کننده است، چون لابی‌‌‌گرها از الزامات گزارش‌‌‌دهی خود دور می‌شوند. به‌عنوان آخرین سوال، اگر شما یک درخواست از سیاستگذاران در مورد لابی‌کردن داشته باشید، آن درخواست چیست؟

ماتیلد بومباردینی: برای سیاستگذاران، من فکر می‌کنم یک هدف باید بهبود شفافیت فرآیند لابی‌گری باشد. این به‌معنای جمع‌‌‌آوری اطلاعات بیشتر است. در حال‌حاضر، درست است که آمریکا از نظر انتشار اطلاعات در مورد لابی‌گری پیشرو است، بنابراین ما جلوتر هستیم، اما می‌توانیم کارهای بیشتری انجام دهیم و از آنجاکه اکنون انتشار اطلاعات بسیار آسان است، ما می‌توانیم این کار را به‌راحتی انجام دهیم. یک چیز خاصی که من از آن دفاع کرده‌‌‌ام این است که در فرم‌‌‌های لابی‌‌‌کردن گزارش‌دهید کدام عضو کنگره را لابی می‌کنید. با کمال تعجب، در این مرحله، شما فقط باید اعلام کنید که در حال لابی‌گری در کدام ارگان یا شاخه دولتی هستید. لازم نیست بگویید با کدام‌یک از 435 نماینده کنگره لابی می‌کنید. اگر فقط بتوانید بفهمید که یک شخصی در سنا یا مجلس نمایندگان لابی کرده‌است، ردیابی اعمال نفوذ سخت است. این یک تغییر کوچک است که به‌راحتی در فرم‌‌‌ها ایجاد می‌شود و می‌تواند تفاوت بزرگی برای کسانی از ما ایجاد کند که سعی می‌کنیم انواع بد لابی‌گری را از انواع خوب لابی‌گری تشخیص دهیم.

* چاد باون:‌مجری پادکست Trade Talks پادکستی درباره اقتصاد، تجارت بین‌الملل و سیاست‌های مرتبط

** خیابان K  مرکز فعالیت‌های لابی‌گری در واشنگتن است.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان