ماهان شبکه ایرانیان

خشوع در نماز

منابع مقالہ : کتاب عرفان اسلامى  ج ۵  نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان

 

 منابع مقالہ : کتاب عرفان اسلامى  ج 5  نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان

 

امام خمینى رحمه الله در باب خشوع بیانى دارند که:

حقیقت خشوع عبارت است از خضوع تمام ممزوج با حب یا خوف و تفصیل این اجمال آن است که قلوب اهل سلوک به حسب جبلت و فطرت مختلف است، پاره اى قلوب عشقى و از مظاهر جمالند و به حسب فطرت متوجه به جمال محبوب هستند و چون در سلوک ادراک ظل جمیل یا مشاهده اصل جمال کنند، عظمت مختفیه در سر جمال، آن ها را محو کند و از خود بیخود نماید؛ چون در هر جمالى جلالى مختفى و در هر جلالى جمالى مستور است، چنانچه ممکن است اشاره به این معنى داشته باشد گفتار حضرت مولى العارفین و امیرالمؤمنین و السالکین صلوات اللّه علیه وعلى آله اجمعین آنجا که مى فرماید:

هُوَ الَّذى اشْتَدَّتْ نِقْمَتُهُ عَلى اعْدائِهِ فى سِعَةِ رَحْمَتِهِ واتَّسَعَتْ رَحْمَتُهُ لِأوْلِیائِهِ فى شِدَّةِ نِقْمَتِهِ «1».

اوست خدایى که عذابش در عین وسعت رحمت بر دشمنانش شدید است و رحمتش در عین سختى عذابش بر عاشقانش گسترده است.

پس هیبت و عظمت و سطوت جمال آن ها را فرو گیرد و حالت خشوع در مقابل جمال محبوب براى آن ها دست دهد.

و این حالت در اوایل امر موجب تزلزل قلب و اضطراب شود و پس از تمکین، حالت انس رخ دهد و وحشت و اضطرابِ حاصل از عظمت و سطوت مبدل به انس و سکینه شود و حالت طمأنینه دست دهد، چنانچه حالت قلب خلیل الرحمان چنین بوده.

و پاره اى از قلوب، خوفى و از مظاهر جلالند، آن ها همیشه ادراک عظمت و کبریا و جلال کنند و خشوع آن ها خوفى باشد و تجلیات اسماى قهریه و جلالیه بر قلوب آن ها شود، چنانچه حضرت یحیى علیه السلام چنین بوده؛ پس خشوع گاهى ممزوج با حب است و گاهى ممزوج با خوف و وحشت است گرچه در هر حبى وحشتى و در هر خوفى حبى است.

 

(مراتب خشوع)

و مراتب خشوع به حسب مراتب ادراک عظمت و جلال و حسن و جمال است و چون امثال ما با این حالات پستى که داریم از نور مشاهدات محرومیم، ناچار باید در صدد تحصیل خشوع از طریق علم یا ایمان برآییم:

[قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ ] «2».

بى تردید مؤمنان رستگار شدند.* آنان که در نمازشان [به ظاهر] فروتن [و به باطن با حضور قلب ] اند.

خشوع در نماز را از حدود و علائم ایمان قرار داده، پس هر کس در نماز خاشع نباشد به حسب فرموده ذات مقدس حق از زمره اهل ایمان خارج است و نمازهاى ما که پیچیده به خشوع نیست از نقص ایمان یا فقدان آن است و چون اعتقاد و علم غیر از ایمان است؛ لذا این علمى که به حق و اسما و صفات او و سایر معارف الهیه در ما پیدا مى شود غیر از ایمان است.

شیطان به شهادت ذات اقدس حق علم به مبدأ و معاد دارد و مع ذلک کافر است.

 [خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ] «3».

مرا از آتش پدید آورده اى و او را از گِل آفریدى.

[أَنْظِرْنِی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ] «4».

گفت: مرا تا روزى که [مردگان ] برانگیخته شوند، مهلت ده.

گوید: پس طبق این آیه معاد را معتقد است، علم به کتب و رسل و ملائکه دارد با این وصف خداوند او را کافر خطاب کرده و از زمره مؤمنان خارج نموده است!!

پس اهل علم و ایمان از هم ممتازند، هر اهل علم اهل ایمان نیست؛ پس باید پس از سلوک علمى، خود را در سلک مؤمنان داخل کرده و عظمت و جلال و بها و جمال حق- جلت عظمته- را به قلب رساند، تا قلب خاشع شود، ورنه مجرد علم خشوع نمى آورد، چنانچه در خود مى بینید که با اعتقاد به مبدأ و معاد و اعتقاد به عظمت و جلال حق، قلب شما خاشع نیست!

بالجمله سالک طریق آخرت مخصوصاً با قدم معراج صلاتى، لازم است قلب خود را با نور علم و ایمان خاشع کند و این رقیقه الهى و بارقه رحمانیه را در قلب هر اندازه ممکن است متمکن نماید، بلکه بتواند در تمام نمازهایش و در سراسر هر نماز این حالت را حفظ نماید.

حالت تمکّن و استقرار در اول امر گرچه براى امثال ما قدرى دشوار و مشکل است، ولى با مقدارى ممارست و ارتیاض قلب امرى ممکن است.

عزیزم! تحصیل کمال و زاد آخرت، طلب و جدیت مى خواهد و هر چه مطلوب بزرگ تر باشد، جدّیت در راه آن سزاوارتر است، البته معراج قرب الهى و تقرب جوار رب العزة با این حال سستى و فطور و سهل انگارى دست ندهد، مردانه باید قیام کرد تا به مطلوب رسید.

این فقیر دل غمین با حالت عجز و انکسار در پیشگاه رب العزة به مناجات برآمده و از حضرتش چنین مسئلت کرده ام:

اى محرم قلب راز داران

 

امید دل نیاز داران

اى گرمى روح پاک بازان

 

مشتاق رخ تو عشق بازان

اى یار و رفیق مستمندان

 

محبوب قلوب دردمندان

بر گم شدگان تو ره گشایى

 

بر این دل تار من ضیایى

خالى زعمل ببین دو دستم

 

از قید گنه دلم نرستم

یا رب چه کند ضعیف خسته

 

این عبد ذلیل دل شکسته

برگو به کجا برد غم دل

 

رحم ار نکنى بر او چه حاصل

افتاده بار ذلتم من

 

غرق گنه مذلتم من

کس نیست چو من دچار عصیان

 

محتاج و گدا به لطف و غفران

بنواز که بنده اى فقیرم

 

بر دامن لطف مستجیرم

غرق است به ننگ و عار نامم

 

تلخ است زدورى تو کامم

اى غوث و غیاث ره نشینان

 

اى نور و صفاى دل غمینان

از من تو ببخش هر گناهى

 

اى رب غفور یا الهى

مسکین تو و فقیر کویم

 

از جرم و گناه زشت رویم

     

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- نهج البلاغة: خطبة 89؛ بحار الأنوار: 4/ 130، باب 4، حدیث 38.

(2)- مؤمنون (23): 1- 2.

(3)- اعراف (7): 12.

(4)- اعراف (7): 14.

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان