اخلاص
صحنة عاشورا، صحنة تصفیة خالصان از ناخالصان است. آنها که از اول بهقصدیغیر از رضایت و قرب الهی و عمل به وظیفه، همراه امام(ع) بهطرف کربلا حرکت کردند،هر یک به بهانهای از حضرت جدا شدند و تنها کسانی ماندند که این راه را خالصانهانتخاب کرده بودند و خلوص خود را در شب عاشورا و روز نبرد نشان دادند.
امام(ع) پیش از شروع حرکت از مدینه ضمن خطابة مفصلی که ایراد کرد، هرگونهشائبة دنیاطلبی و ریاستخواهی و جنگ قدرت را ردّ کرد و انگیزة خالص «اصلاح دینی واجتماعی» را مطرح ساخت.
در جای دیگر، اینگونه فرمود:
«من هرگز بهعنوان شورش و خوشگذرانی، سرمستی، فسادانگیزی یا ستم قیامنکردم، بلکه برای طلب اصلاح و امر بهمعروف و نهی از منکر قیام کردم».
عابس بن ابی شبیب شاکری که یکی از اصحاب حضرت است، حمایت خالصانه والهی خود را از اهلبیت پیامبر(ص) در رجزش اینگونه بیان میکند:
«من با شمشیرم در راه شما تیغ میزنم و جهاد میکنم تا به دیدار خدا بروم و بااین کار جز به پاداش الهی چشم ندوختهام و چیزی نمیخواهم».
بلا و امتحان
عارفان با ایمان نهتنها از بلا نمیگریزند، بلکه آن را نشانة لطف الهی و سبب پاکیروح و جان خود میدانند و به استقبال آن میروند.
سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا در مناجاتی که در آخرین لحظات حیات با خدا دارد،خداوند راهم به نعمتهای سرشارش میستاید و هم به بلای نیکویش.
هم چنین هنگام آخرین وداع با اهلبیت ضمن آنکه آنان را آمادة تحمل بلا ورنج میسازد فرجام خوشی بر ایشان بازگو میکند و میفرماید:
«خداوند دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب میکند، ولی به شما در مقابل این بلا وبه عوض آن انواع نعمتها و کرامتها را میبخشد، پس شکوه نکنید و چیزی بر زبانجاری نکنید که ارزش شما را بکاهد».
رضا و تسلیم
اهلبیت: در مقابل خواست خدا و تقدیر الهی کاملاً راضی و خشنود بودند و باپشتوانة آن هر مشکل و بلایی را صبورانه و عاشقانه تحمل میکردند.
امام حسین(ع) وقتی میخواست از مدینه خارج شود، هنگام وداع با قبرپیامبر(ص) از خدا خواست که آنچه رضای او در آن است، برایش مقدّر کند.
در مسیر کوفه نیز پس از برخورد با «فرزدق» و آگاهی از اوضاع کوفه فرمود:
«اگر قضای الهی بر چیزی نازل شود، آن را دوست داریم».
شعار «رضا الله رضانا أهل البیت» از کلمات نورانی امام(ع) و خاندان او در این سفربود. در واپسین لحظههای حیات خود هم از حنجرة خونینش زمزمة رضایت از تقدیرالهی به گوش میرسید.
شهادتطلبی
صحنة عاشورا جلوة شهادتطلبی یاران با ایمان امام حسین(ع) بود، خود حضرتنیز پیشتاز و الگوی این میدان بود.
وقتی امام میخواست از مکه حرکت کند با خواندن خطبهای از زیبایی مرگ در راهخدا سخن گفت و از آنها خواست که هر کس طالب شهادت است و آمادگی بذل جانخویش را دارد همراه حضرت برود.
اگر در اظهارهای یاران امام در شب عاشورا دقت شود، این روحیه در گفتارشانموج میزند و هر یک برخاسته و عشق خود را به کشته شدن در راه خدا و در حمایت ازفرزند پیامبر و مبارزه با ظالمان ابراز میکند و سخنشان این بود:
«سپاس خدایی را که با یاری کردن تو ما را گرامی داشت و با کشته شدن همراه تومارا شرافت بخشید».
حتی نوجوانی چون حضرت قاسم(ع) مرگ را شیرینتر از عسل معرفی میکند واز آن استقبال مینماید.
در صبح عاشورا با آغاز تیراندازی سپاه عمر سعد، حضرت خطاب به یاران خویشفرمود:
«خدا رحمتتان کند! برخیزید بهسوی مرگی که چارهای از آننیست».
و این در واقع فراخوانی بهسوی حیات بود، حیاتی جاویدان در سایة مرگ سرخ.
عشق به خدا
یکی از شاعرانی که به حادثة عاشورا از زاویة عرفانی و عشق به خدا نگاه کرده،عمان سامانی است، دیوان «گنجینة الاسرار» او با همین تحلیل به حماسة حسینی نظردارد. او امام حسین(ع) را سرمست از شوق و عشق الهی میبیند، او را موجی برخاسته ازدریا میداند که محو حقیقت خداست و در جدال عقل و عشق سپاه عشق را غالبمیسازد و حتی در وداع آخر خود با خواهرش از او میخواهد که حجاب وصل نشود.
و آنچه گفته شد، در مورد خاندان و یاران حضرت هر یک با توجه به مرتبة خویشجاری است.
یاد خدا
سیدالشهدا(ع) در تمامی حالات و در بحرانیترین پیشامدها با یاد خدا آرامشمییافت و این اطمینان قلبی را به خاندان و یارانش نیز منتقل میکرد.
حضرت وقتی برای اصحابش خطبه میخواند، آغاز آن را حمد و ثنای الهی قرارمیداد. در صبح عاشورا وقتی سپاه دشمن بهسویش میآید، میفرماید:
«خدایا در هر گرفتاری، تو تکیهگاهمنی».
امام و یاران پاکباز او شب عاشورا را مهلت گرفتند تا اینکه بتوانند تا صبح به نماز وقرآن و ذکر خدا بپردازد.
در روز عاشورا در اوج سختیها حضرت یک لحظه از یاد خدا غافل نبود و پیوستهذکر: «لاحول ولا قوة اءلا بالله العلی العظیم» بر زبانش جاری بود.
وقتی کودک شیرخوارش را بر روی دستانش به شهادت رساندند، اینگونه فرمود:«آنچه تحمل این مصیبت را آسان و هموار میسازد، این است که جلوی چشم خداونداست و او میبیند و شاهد است».
مناجاتهای عاشقانة حضرت با معبودش در آخرین لحظههای زندگی نیز تداومهمین حالات روحانی و عرفانی است.
یاران حضرت نیز همگی اینگونه بودند، نمونه آن مسلمبن عقیل است. وقتیدستگیر شد و او را برای کشتن به بالای دارالاماره میبردند، زبانش به ذکر حق گویا بود ودلش به یاد معبود میگفت: «الحمد لله علی کلّ حال» و پیوسته «الله اکبر» میگفت و ازخدا مغفرت میطلبید و بر فرشتگان و فرستادگان الهی صلوات و درود میفرستاد.
نویسنده: سیّد مجتبی غیوری نجف آبادی
منابع
1ـ الاحتجاج، الطبرسی، احمدبن علی،م 560 ه ، نشر دارالنعمان، بیروت، لبنان.
2ـ الارشاد، شیخ مفید،م 413 ه،نشر دارالمفید،تحقیق مؤسسه آلالبیت:، قم.
3ـ بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر،م 1111 ه ، نشر مؤسسة الوفاء،بیروت، لبنان.
4ـ حماسة حسینی، مطهری، مرتضی،م 1358 ش، مجموعة آثار، جلد 1(ع)، انتشاراتصدرا، تهران.
5ـ حیاة الامام الحسین(ع)، قرشی، باقر شریف،معاصر، مطبة أدب، نجف اشرف.
6ـ صحیفة الحسین(ع)، قیومی اصفهانی، جواد،معاصر، مؤسسة نشر اسلامی،قم.
7ـ العوالم، بحرانی، عبدالله،م 1130 ه،نشر مدرسة الامام المهدی(عج)،قم.
8ـ کلمات الامام الحسین(ع)،شریفی، محمود،معاصر،نشر دارالمعروف، قم.
9ـ مسند الامام الشهید(ع)،عطاردی، عزیزالله،معاصر، انتشارات عطارد.
10ـ معالم المدرستین،عسکری، سید مرتضی،معاصر، مؤسسة النعمان، بیروت،لبنان.
11ـ مناقب آل ابیطالب(ع)،ابن شهرآشوب،م 588 ه، مطبعة الحیدریة، النجف.
منبع : مجمع جهانی اهل البیت